مقصود فراستخواه

فضایی میان ذهنی در حوزه عمومی نقد و گفت وگو

مقصود فراستخواه

فضایی میان ذهنی در حوزه عمومی نقد و گفت وگو

همراهی عقل و عشق و عرفان در فرهنگ ایرانی

متن مکتوب سخنرانی فراستخواه در پنجمین گردهمایی سالانه  « همسفران »/تهران

عوامل  مخرّب بسیاری  به رشد وشکوفایی  مداوم ظرفیتهای سرشار فرهنگ ایرانی لطمه زده است. این عوامل  هم درونی بودند (مانند خودکامگی و تحجر و تعصبات  و..) وهم  عوامل بیرونی بودند ( مانند مغول و دیگر رویدادهای ویرانگر)..... ابن سینا مثالی بارز از  سازگاری و تساهل ایرانی در ساحت عقل وعشق و عرفان است. این نوع عقلانیت  حداکثری نیست ، سختگیر و افسرده  نیست ، حداقلی است و تسامح پیشه..... این عرفان، معنویتی شاد است، بیش از خوف و خشیت مبتنی بر عشق و محبت است.... در این عرفان ، روح انسان‌گرایی و آزادمنشی و احترام به دیگران صرف نظر از اعتقادات و حتی اخلاقیات آنها وجود دارد... اختلاف آرا و عقاید و طبایع و خلقیات و شرایط و آیینها و سبکهای زندگی به  سرّ قدر حواله می شود. مهم این است که مردمان ، صلح آمیزو به مهربانی با هم زندگی بکنند و اگربه ضرورت  قانون وقاعده ای نیز با هم می گذارند آزادمنشانه و انسان دوستانه باشد... عشق در کل هستی سریان دارد. نیرویی است که همه ذرات را به سوی خیر و کمال سوق می‌دهد، تمام حرکات عالم از عدم تا به وجود و در وجود از نقص تا به کمال، تابع حرکات شوقیّه است. عاشق اول اوست که به تجلیات خویش (یعنی عالم) عشق می‌ورزد. جهان آیینه جمال است و موضوع عشق و عاشقی است. عشق جوانان ، وسیله‌ای برای والایش در مسیر تجربه‌های عشق ورزی حقیقی است. ابن‌سینا عشق طبیعی را به رسمیت می‌شناسد و بابی از ابواب عشق‌ورزی معنوی می‌داند....

در صورت تمایل به خواندن متن مکتوب سخنرانی لطفا از اینجا دانلود کنید

نظرات 23 + ارسال نظر
پرواز دوشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 00:03

با درود هم وطن دانشمند ایرانی من. شهدای جنگ فراموش نشود. هجوم عرب های برده دار را به ایران از قلم انداختید.

درود بر شما ناقد بصیر
دانش آموزی می کنم
و همینطور است همیشه قلمها ازحقایق بسیاری در می مانند
تاریخ پرحادثه داشتیم
بسیار در این تهاجمات خارجی لطمه دیدیم
اما ققنوس فرهنگ ایرانی از خاکستر خویش دوباره برخاست
ایرانی سازگاری فعالی با این حوادث داشت لابد مباحث شادروان استاد دکتر زرین کوب را در دو قرن سکوت و جز ان مطالعه فرموده اید . این دانش آموز در یکی از سیاه مشق هایش که سرگذشت وسوانح دانشگاه را مرور اجمالی کرده ام در این باب چیزکی آورده ام
از دیدگاه انتقادی تان ممنون
م-ف

اسدی دوشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 08:56

با سلام
بسیار سپاسگزارم استاد گرامی از اینکه زحمت می‌کشید و مطالب ارزشمندتان را در اختیار علاقمندان قرار می‌دهید.
با خواندن این مطالب انسان به این فکر می‌کند چقدر فرهنگ عرفانی ما در این زمینه غنی بود و یاد این مطلب می افتدکه در مکتب حقیقت هیچ دین و مکتب و نژادی بر دیگری برتری ندارد جز اینکه ما همه مخلوقاتی هستیم آمده‌ایم تا گنجینه دانش ُ آگاهی و معرفت خود را به تکامل برسانیم

سلام از بنده وممنون از توجه شما
دل وجانتان سرشار از معنا ومعرفت وفضیلت
م-ف

علی چهارشنبه 10 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 00:31 http://fetragh.blogfa.com/

با سلام.
1- خدا میداند که وقتی وبلاگ شما را دیدم چقدر خوشحال شدم چرا که برای ما که امکان دیدار حضوری(که انشا الله روزی این امکان فراهم شود) شما را نداریم چه جایی بهتر از این فضا
2- امیدوارم به وب نویسی خود ادامه دهید وبدانید که چه مشتاقانی در انتظار ند
3- من خودم دانشجوی ارشد جامعه شناسی ام و یکی از علایقم جامعه شناسی دین و اتفاقا کارهای شما را که دنبال می کردم در به وجود آمدن این علاقه بی تاثیر نبوده است
4- بازهم میگم خیلی خوشحالم(آب کم جو تشنگی آور بدست) بگذارید به حساب تشنگی
5- من در این فضا با عزیزانی مانند دکتر محدثی آشنا شدم و حتی تونستم حضوری ایشون رو ملاقات کنم
5- لینکتون کردم تا زود به زود بهتون سر بزنم

سلام از من
وارادتمند
از توجه وتشویق تان سپاسگزارم
و مشتاق ملاحظات انتقادی شما در باب سیاه مشقهایم
با بهترین آرزوها برای شما نسل جدید تفکر وآگاهی وعلم ورزی در ایران
م-ف

صدیق سروستانی چهارشنبه 10 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 14:06 http://sedighsarvestani.ir

سلام بر شما
خوش آمدید به فضای مجازی و ممنونم که مرا هم مطلع کردید .
شما را جزء پیوند های جامعه شناسی زمینی می گذارم تا اهالی آن جا هم مثل من فرصت و توفیق استفاده از مطالب سانسور نشده ی جناب عالی را داشته باشند

استاد ارجمند جناب دکتر صدیق سروستانی
با سلام واحترام
وسپاس از توجه حضرت عالی
استفاده از بنده است بویژه اگر ملاحظات آن جناب را هم در باب برخی سیاه مشقها داشته باشم
بالاخره ما موجوداتی به قول شما در این زمین هستیم ، پروژۀ آگاهی وزبان در این زمین به مکالمه ومفاهمه میان ذهنی وبینا متنی نیاز دارد
بازهم ممنونم
م-ف

عباس کاظمی چهارشنبه 10 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 14:19 http://kazemia.persianblog.ir

دکتر فراستخواه عزیز با سلام
از مطالب ارزشمند شما استفاده می کنم
دوستدار شما
عباس

جناب دکتر کاظمی ارجمند
با سلام وممنون از توجهتان
مطالب دانش آموزی هستند وچشم به نقد ونظر شما دوخته اند
ارادتمند
م-فراستخواه

علی چهارشنبه 10 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 15:56 http://fetragh.blogfa.com/

با سلام.
استاد مرادتان از کژدیسه اصقلاب چیه :روشهای اصلاحی ،اهداف انقلابی یا بالعکس ویا ...

با سلام وارادت
بنده در علوم سیاسی تخصص ندارم ولی در حد مطالعات عمومی شخصی اینقدر فهمیده ام که در جامعۀ ایران به علت تصلب ساختار قدرت در آن ونیز به سبب بزرگی دولت ، اهداف اصلاحی در چارچوب ساختار های سیاسی موجود با انسداد مواجه می شوند و به همین سبب توده ها و بخشی از گروه ها و نخبگان سیاسی وسوسه می شوند که اهداف و مطالبات اصلاح طلبانه خود را کم وبیش با برخی روشها وسازوکارهای انقلابی تعقیب بکنند.
تیموثی گارتون اش(Timothy Garton Ash) دو دهه پیش در سال 1990 در کتاب خود با عنوان فانوس شعبده(magic lantern ) اصطلاح refolution را به عنوان ترکیب دو واژۀ «رفورم» و «رولوشن» انگلیسی درتوضیح تحولات سال 1989 اروپای شرقی به کاربرد( ناشر: وینتیج بوکس books vintage لندن و رندوم هاوس random house نیویورک ) . در ایران آقای دکتر جلایی پور از آن استفاده کرد واصقلاب را به کاربرد.
همچنین آقای دکتر مهرداد مشایخی در مجله پژوهش وتحلیل مسائل ایران (شماره 2 نوامبرسال 2002 ) با عنوان ظهور وسقوط حرکت اصلاحی واقعا موجود درایران طی مقاله ای با استناد به « اش» این بحث را مطرح کرد.
اما زمینه های موجود در ایران برای این الگو مناسب نیستند به همین دلیل بنده در مقایسه روشنفکری دهه 70 و80 ایران( بنگرید در همین وبلاگ به گفتگو با بنده در این خصوص)، از تعبیر کژدیسه اصقلاب استفاده کرده ام و تصور می کنم جامعۀ سیاسی ایران باید با بلوغ خود ، در برابر وسوسۀ اصقلاب که البته تصلب ساختارهای قدرت بر آنها تحمیل والقا می کند ، درایت و مقاومت بورزند و همچنان به روشهای ریشه ای و اساسی اصلاح طلبانه وفادار بمانند.
در همان گفتگو به الگوها و ظرفیتهای نوین سیاست ورزی و فضای عمومی در ابعاد ملی وبین المللی اشاره کرده ام که می تواند تراز اصلاحات را از اصلاح طلبی دولتی معطوف به تسخیر مکانهای حکومتی به پویشهای عمیق و بلند مدت وپایدار اجتماعی ارتقا ببخشد. درباب اصقلاب همچنین بنگرید به مقاله زیر:
Herspring, Dale(1994 ) Refolution’ in eastern Europe: The Polish, Czech, Slovak and Hungarian militaries.European Security, 1746-1545, Volume 3, Issue 4, 1994, Pages 664 – 690
با بهترین آرزوها
م-فراستخواه

پیام پنج‌شنبه 11 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 16:41 http://LAKE-OF-ENIGMA.BLOGFA.COM

استاد عزیر
با سلام . خوش آمدید.
هرچه این دنیای جدید از امثال شما لبریز شود و امکان دسترسی به آرا اساتید بیشتر گردد جای بسی خوشبختی و مسرت است .

نگاه زیبائیست به دنیا " خردورزی عارفانه" .استفاده از دو مائده آُسمانی " عقل و عشق " . بسیار بهره مند شدم . ممنون

سلامی چو بوی خوش آشنایی....
آب طربناک می ریزید با حدیث نفس خویش
مگر از چشمان شما با ذره ای نور همراه شوم تا اوج بی انتهای آگاهی ومعنا که در عالم وآدم موج می زند....
راه نشین غبار آلود ؛مقصود

علی پنج‌شنبه 11 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 22:48

با درود
استاد اگر مقدور است در آینده سلسله سخنرانیهای روحیات ایرانیان را به طور کامل بگذارید.
با سپاس

سلام وارادت
به روی چشم ، با توجه به حجم آنها باید راه مناسبی برای عرضۀ آنها به ساحت نقد ونظر پیدا بکنم.
با مهر
م-ف

سیامک مختاری جمعه 12 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 06:38 http://www.arshiyaa.blogfa.com

هو
یکی گنجی پدید آمد در آن دکان زر کوبی .....زهی صورت زهی صورت زهی خوبی زهی خوبی
استاد بزرگوار و گرامی!با سلام حضورتان را در فضای مجازی به همه ارادتمندانتان و مشتاقان نظرات ارزشمندتان تبریک می گویم.
باز باش ای باب بر جویای باب...تا رسند از تو قشور اندر لباب.

سلام بر دوست دیرین معنوی
جناب سیامک مختاری
دانش آموزان را هرچه سربه هوایند، بیشتر ترغیب کنند ، به مشقهایشان به به و چه چه بگویند ،شوقشان را بجنبانند، پیش خویشان بستایند تا در ذهن بی آرامشان تصویر نیکویی به رسم درآید و آنان را قدمی پیش ببرد و قدری بالا بکشد، آن شاگرد تنبل من ام و آن چشم به راه استعدادهای بشری تویی....
ممنونم ولی لایق مَجاز های شما نیستم...
شمیم معرفت از تصور خاطرات هم نفسی شما بامن است
تا درگذشت استاد ادب ومعنا دکتر سید منوچهر مرتضوی را شنیدم بی اختیار به عرشیای شما پناه بردم . حس مبهمی به من می گفت سیامک از او ذکرمسرّتی ! خواهد کرد. چند روز بعد به تبریز آمده بودم ، نوحه خوان محترمی با حافظ شناسی آزاده هر دو از دنیا رفته بودند ، اما شهر پر بود از عکس وشمائل یکی، و از این مرد اصیل کنج نشین چندان ذکری وسخنی ندیدم. استاد را گذاشتم وبر شهرمان گریستم ....برما چه گذشته ؟ ما راچه شده؟....
در پناه حق باشید
م-ف

سیامک مختاری جمعه 12 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 18:29 http://www.arshiyaa.blogfa.com

هو
باسلام، مایه مباهات و شکرگزاری است که استاد بزرگ علم و اخلاق سیاه مشق ها را به دیده عنایت ملاحظه می فرمایندو امید که از تذکر اشکالات دریغ نفرمایند. موضوعی که اشاره فرمودید برای من هم سوال بود و هست البته در حد بی مایگی و کوته فکری خودم، نه درداندیشی و ژرفا نگری استاد.خداوند هر دو را رحمت فرماید!

فرشاد محمودی شنبه 13 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 14:45 http://www.farshaddear.blogfa.com

سلامی گرم به استاد جان مقصود فراستخواه
از اینکه انسانهایی به مانند شما را میشناسم و مطالب چون عزیزانی مثل شمارا دنبال میکنم و میخوانم به خود میبالم و بسیار مسرور گشته ام .
هر لحظه به وبلاگ شما سر خواهم زد
امیدوارم در وبلاگ نویسی باب تازه ای برای اینجانب باشد تا درس های استادی بزرگ چون شمارا دنبال کنم و شاگردی .....
پایدار باشید استاد
فرشاد .

سلام ازبنده به آقا فرشاد
مهر که برسد به امید حق که در دانشکده بیشتر می بینمت با جنب وجوش همیشگی علمی ونشاطی که از یک زندگی دانشجویی انتظار می رود
با آرزوی سرفرازی
م-ف

جوادی یگانه شنبه 13 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 16:46

سلام جناب دکتر
خوشحال شدن از دیدن وبلاگ.
اگر تمام مطالب گذشته را هم روی وبلاگ بگذارید دسترسی علاقمندان سهل تر خواهد شد

جناب آقای دکتر جوادی یگانه عزیز
با سلام واحترام
ممنون از توجه حضرت عالی
به روی چشم
دارم مشق می کنم
ماشالّاه به شما که سالها یک فضای آموزشی وپژوهشی کارامدی برای دانشجویانتان به وجود آوردید هروقت می بینم لذت می برم و از دانشجویانم شرم دارم که یک چندم چنین خدماتی را برایشان نمی توانم ارائه بدهم
در راه تولید وانتقال واشاعه دانش و روشنگری بیش از پیش موفق باشید
م-ف

فرشاد محمودی یکشنبه 14 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 08:18 http://www.farshaddear.blogfa.com

ریشه در اعماق اقیانوس دارد شاید
ریشه در اعماق اقیانوس دارد شاید
این گیسو پریشان کرده بید وحشی باران

یا نه دریایی ست گویی واژگونه بر فراز شهر
شهر سوگواران ، شهر سوگواران


ریشه در اعماق اقیانوس دارد شاید
ریشه در اعماق اقیانوس دارد شاید
این گیسو پریشان کرده بید وحشی باران

یا نه دریایی ست گویی واژگونه بر فراز شهر
شهر سوگواران ، شهر سوگواران

هر زمانی که فرو می ‌بارد از حد بیش
ریشه در من می دواند پرسشی پی گیر با تشویش

رنگ این شب ‌های وحشت را
تواند شست آیا از دل یاران ، از دل یاران

چشم ها و چشمه ها خشکند
روشنی ها محو در تاریکی دلتنگ
هم چنان که نام ها در ننگ ، هم چنان که نام ها در ننگ

هر چه پیرامون ما غرق تباهی شد ، غرق تباهی شد
آه باران ، آه باران ای امید جان بیداران ، ای امیدای امید جان بیداران
بر پلیدی ‌ها که ما عمریست در گرداب آن غرقیم
آیا چیره خواهی شد ، چیره خواهی شد

بر پلیدی ‌ها که ما عمریست در گرداب آن غرقیم
آیا چیره خواهی شد ، آه باران

محرم این هوش ، جز بیهوش نیست
مر زبان را مشتری جز گوش نیست

فرشاد محمودی یکشنبه 14 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 08:34 http://www.farshaddera.blogfa.com

در مجالی که برایم باقیست
باز همراه شما مدرسه ای می سازیم
که در آن اول صبح
به زبانی ساده

مهر تدریس کنند

و بگویند خدا

خالق زیبایی

و سراینده عشق
آفریننده ماست

مهربانیست که ما را به نکویی

دانایی

زیبایی

و به خود می خواند

جنتی دارد نزدیک، زیبا و بزرگ

دوزخی دارد - به گمانم –

کوچک و بعید

در پی سودایی ست

که ببخشد ما را

و بفهماندمان

ترس ما بیرون از دایره رحمت اوست

در مجالی که برایم باقیست

باز همراه شما مدرسه ای می سازیم

که خرد را با عشق

علم را با احساس

و ریاضی را با شعر

دین را باعرفان

همه را با تشویق تدریس کنند

لای انگشت کسی

قلمی نگذارند

و نخوانند کسی را حیوان

و نگویند کسی را کودن

و معلم هر روز

روح را حاضر و غایب بکند

و به جز از ایمانش

هیچ کس چیزی را حفظ نباید بکند

مغزها پر نشود چون انبار

قلب خالی نشود از احساس

درس هایی بدهند

که به جای مغز، دل ها را تسخیر کند

دیدار کلماتی از جنس زندگی و آنگاه حسی در سکوت آرام.....

نعمت الله فاضلی یکشنبه 14 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 13:38

سلام آقای دکتر

این متن سخنرانی تان را سه بار خواندم. واقعاً لذت بخش و آموزنده بود. علاقه مند شدم درباره ابن سینا بیشتر مطالعه کنم. مدت ها بود در فکر این کار بودم. سخنرانی شما عزم مرا جزم کرد.

ضمناً کاش می شد متن مطالب تان را کپی کرد. می خواستم از مطالب تان نقل کنم دیدم نمی شود از آنها کپی برداشت. امیدوارم کاری کنید که کپی از مطالب تان آسان شود.

ارادتمند و شاگرد کوچکتان
فاضلی

سلام وادب خدمت دکتر فاضلی عزیز و ارجمند
درس پس دادن است....
ونیازمند ملاحظات عالمانه و ناقدانه همیشگی حضرت عالی
در خصوص فایل وورد این ناقابل حتما اقدام می کنم
ارادتمند
م-ف

فرشاد محمودی دوشنبه 15 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 08:17 http://www.farshaddear.blogfa.com

حرکات عالم از عدم تا به وجود و در وجود از نقص تا به کمال، تابع حرکات شوقیّه است. عاشق اول اوست که به تجلیات خویش (یعنی عالم) عشق می‌ورزد...
استاد نظرتون در مورد گفته جدید استفان هاوکینگ چیست ؟
God did not create the universe, says Hawking
منبع :
http://news.yahoo.com/s/nm/20100902/lf_nm_life/us_britain_hawking


http://www.bbc.co.uk
پرفسور هوکینگ گفته است که در نظریه هایی که در باره خلقت کهکشان وجود دارد جایی برای خدا نیست.

او می گوید نظریه های جدید علمی خلقت خودزا را به عنوان دلیلی معقول برای این که چیزی وجود داشته باشد، نه این که وجود نداشته باشد، می پذیرد.

فرشاد جان
چند قرن قبل از هاوکینگ، فیزیکدان بزرگ دیگر یعنی لاپلاس جمله ای با همین مضمون گفته است؛ وقتی فرضیه سحابی خود را ارائه داد ناپلئون از وی پرسید می گویند در کتاب بزرگ خودتان درباب نظام کیهانی ،اسمی از خالق عالم نبرده اید و لاپلاس به او چنین پاسخ داد:«نیازی به فرضیۀ خدا نداشتم».
به گمان بنده حقیقتا برای تببین علمی پدیده ها ، نیازی برای به میان آوردن عاملی( ومتغیری) به نام خدا در کنار سایر عوامل( ومتغیرها) نیست.
خدا موضوع ژرف نگریهای فلسفی یا معانی عرفانی یا تجربه های درونی ویا نسبتهای وجودی(اگزیستنس) آدمی با هستی است،
خدایی که بخواهیم از او، برای پر کردن رخنه های نظریات علمی استفاده بکنیم، خدایی نیست که برای ما بشارتی داشته باشد.
از سوی دیگر تلقی های سطحی از خدا به این عنوان که موجودی بزرگ در بیرون طبیعت است و کائنات را از خارج با حرکات خاصی خلق کرده است، نمی تواند هم مورد تأیید ذهن کنجکاو ودقیق دانشمندان واز جمله هاوکینگ باشد.
در واقع سخنان از قبیل آنچه شما از هاوکینگ و بنده از لاپلاس نقل کردیم؛ به نوعی تسبیح خداوند متعال هستند و می خواهند بگویند مسألۀ خدا فراتر از این حرفهاست ، او امر متعالی است، معنای معناهاست ، موضوع ادراکاتی از نوع دیگر و در ساحت دیگر نه از نوع نظریه پردازی علمی است
و حتی به نظر عرفا و وجودیها ، اساسا وقتی درباب خدا سخن گفته می شود ، آن را نمی توان صورت بندی مفهومی و استدلالی کرد ، وبه تعبیر اونامونو، عشق به خدا یعنی اینکه دوست داریم با او باشیم تا شجاع و شاد و امیدوار باشیم واز پوچی عبور بکنیم ، به تعبیر کانت، با خدا، حیات اخلاقی خود را توضیح می دهیم و به تعبیر ویتگنشتاین دوم، با خدا ، زبانی دیگر می گشاییم برای مقاصدی دیگر وصورتی از زیستن.البته صدها توضیح دیگر از امر الهی هست که اینجا جایش نیست. هاوکینگ هیچیک از اینها را نفی نکرده است وفقط آن تصور عامیانه از خدای خالق بیرون از طبیعت را به درستی مورد نقادی قرار می دهد که در قبل از انفجار بزرگ جهان را در زمانی!! پدید آورده است . فیلسوفان ، پیشتر با طرح قدم عالم این بحث را داشته اند..... به هرحال از نگاه تیز انتقادی شما ممنون ومسرورم...
تفصیل مباحث را این زمان بگذار تا وقتی دگر...
م-فراستخواه
۱۵/۶/۱۳۸۹۸

گروه شریعتی سه‌شنبه 16 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 12:43 http://alishariati.blogfa.com

درود و سپاس

با امید و به سلامتی و بهروزی برای شما ...

درود برآموزگار خوب عرفان، آزادی وبرابری ، زنده یاد دکتر علی شریعتی
وبر وارثان فکری او وادامه دهندگان راه نقد و روشنگری
م-ف

فرشاد محمودی چهارشنبه 17 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 15:01

سلام
بهترین پاسخی که تونستم تو این مدت به این سوال , پیدا کنم همین بود .
استاد واقعا ممنون .
از اینکه اینقدر روشن و باز و خدایی فکر میکنید بهتون تبریک میگم و خوشحالم که استادی مثل شما رو دارم .
یا حق .

علی چهارشنبه 17 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 18:16 http://fetragh.blogfa.com/

با درود واحترام:

اریک پریست از استادان سابق ریاضیات در دانشگاه سنت اندرو و از اعضای هیئت امنای انستیتو فارادی در دانشگاه کمبریج. روزنامه گاردین :
باورهای مدرن در مورد خدا با هدف پوشاندن شکاف ها و نقاط ضعف ها در دانش ما نیست بلکه هدف آن پاسخ دادن به سئوالات گوناگون بشر مدرن است.

اریک پریست می افزاید حرف پروفسور هاوکینگ که می گوید« لازم نیست خدا را آفریدگار عالم هستی دانست» ممکن است درست باشد اما منکر شدن نقش احتمالا مهم خدا توجیه پذیر نیست. این حالت کاملا تحمل واقعی است که خود خدا شرایط برای وقوع انفجار بزرگ و شکل گیری کهکشانها براساس قوانین فیزیک را فراهم کرده است.

به عنوان یک دانشور و دانشمند ما همواره به دنبال یافتن پاسخ های قانع کننده به سئوالات بسیار پیچیده ای هستیم. گاه دانش ما در برابر این سئوالات و ناشناخته های عالم هستی چنان ناچیز است که آدمی احساس شرم می کند. با این همه طرح ادعاهای مبهم و اثبات نشده نیز نمی تواند به کنجکاوی و جستجوی علمی ما کمکی بکند.

ممکن است آنطور که دانشوران معتقدند فیزیک با تکیه بر ریاضیات ملکه تمام علوم باشد ولی پاسخگوی تمام سئوالات علمی نیست. شیمی ، زیست شناسی ، رواشناسی و شاخه های علوم انسانی نیز روش های خاص خود را برای تفسیر و تحلیل جهان دارند که معمولا مکمل فیزیک و ریاضی هستند.

اریک پریست یادآوری می کند که علوم نمی تواند به بسیاری از سئوالات مهمی که در برابر انسان وجود دارد به شکل همه جانبه و دقیقی پاسخ دهد. به عنوان مثال علوم چگونه می تواند ذات زیبایی و عشق را توضیح دهد. شاید تاریخ ، فلسفه و الهیات رشته های مناسب تری برای پاسخ گویی به این نوع سئوالات هستند.

نکته ای که در این میان مهم است جنبه های مکمل پاسخگویی به این نوع سئوالات از زوایای گوناگون است و به خصوص ارتباط بین اینکه چطور و چرا هر چیزی خلق شده یا به وجود آمده است. اگر فیزیک کهکشان به یک نظریه واحد برسد شاید در آینده پروفسور هاوکینگ و افرادی نظیر وی بتوانند چگونگی پیدایش را پاسخ دهند ولی مسلما قادر نیستند که چرایی پیدایش را حل کنند.

یکی از دانشوران مثال خوبی برای تشریح این موضوع دارد: داستان جوشیدن آب در کتری. وی می گوید با استفاده از قوانین فیزیک می توان به دقت توضیح داد که چطور گرما از اجاق به کتری و سپس به آب منتقل شده و آنرا به نقطه جوش می رساند. اما چرا این آب می جوشد را نمی توان صرفا با فیزیک توضیح داد. شاید خانم خانه هوس چای کرده باشد؟!

درگذشته شاید خیلی از فلاسفه و ادیان در توضیح جهان هستی هر کجا با سئوال یا مشکلی غیر قابل توضیح روبه‌رو می شدند حل آن معما را به خدا نسبت می دادند. اصطلاحا می توان به این روش گفت « خدای ماستمالی تردیدها». اما در دین باوری امروزی و مدرن این روش دیگر جایی ندارد و کسی به آن اتکا نمی کند. شاید پروفسور هاوکینگ تا همین اواخر چنین اعتقادی داشته و اکنون که برای همه سئوالات خود پاسخی نمی یابد دیگر نیازی هم به باور به نقش خدا نمی بیند.

خداوندی که بسیاری از مردم و پیروان ادیان به آن باور دارند « خدای ماستمالی تردیدها » نیست بلکه خدایی است به سئوالات غیر علمی در مورد چرایی عالم هستی و اعجاب آن و همینطور مزایای داشتن یک زندگی خوب پاسخ می دهد . این مردمان از پیشرفت های علمی نیز استقبال کرده و بسیاری از آنها را می پذیرند چون علوم زوایای خارق العاده ی زیبایی ، تنوع و اعجاب کهکشان و هستی را توضیح می دهند.

اریک پریست در پایان می نویسد هیچ کس نمی تواند ثابت کند که آیا خدا وجود دارد یا وجود ندارد اما می شود این سئوال را مطرح کرد و پاسخ گفت که آیا وجود خدا با تجارب شخصی هر فرد تناسب و انطباق دارد یا نه. باور و یا ناباوری به خدا به آگاهی و وجدان هر یک از ما بستگی دارد ولی برای بسیاری از ماها وجود خدا یک عامل بسیار مهم در غنای زندگی و هستی ماست.



با سلام وممنون از شما نویسنده محقق
بله؛ خداوند متعال ، عاملی رخنه پوش ( God of Gaps) نیست که هرجا علم نتواند تبیین بکند پای او را به میان بیاوریم.
ایمان به خدا ، بدیل و جایگزین علم ورزی وخرد ورزی نیست،
ما به علم مدرن ( علمی مستقل وآزاد از ایدئولوژی های مسلط و مستقل از عقاید مذهبی ) نیاز مبرم داریم تا همچنان به بررسی دقیق علل وعوامل مؤثر پدیده های عالم وآدم ادامه بدهیم ، به خرد انتقادی و عقلانیت ارتباطی باز ومحدود نشده نیاز داریم تا مسائل خود را و حتی دینداری خود را به طور مداوم نقد وبازنگری بکنیم .
ایمان به خدا نمی تواند ما را از علم ورزی و عقلانیت بی نیاز بکند ، علم خادم الهیات نیست، اکتشاف علمی روشهایی معین با نتایجی نامعین دارد ، علم وایمان دارای مبانی وزبان و روشهای متفاوت و مستقلی هستند ، اگر هم گفتگو وتعاملی در میان باشد باید به صورت افقی وبه دور از سلطه باشد،
ایمان برای آن نیست که به ما بگوید آسمان چگونه است و چگونه پدید آمده است ، به تعبیر پل تیلیخ ، ایمان واپسین دغدغۀ انسانی وپاسخ به چرایی غایی است.
خدا معنای معنا هاست ، از نظر مؤمنان خدا عاملی بیرون از عالم وآدم نیست، حقیقت هستی است، آفتابی در دل هر ذره هست ، با صدهزار جلوه برون می آید تا مؤمنان با صد هزار دیده تماشایش بکنند و به بیان سهراب ، خدایی است که در این نزدیکی است: لای این شب بوها، پای آن کاج بلند. روی آگاهی آب، روی قانون گیاه.
خدا ساعت ساز لاهوتی نیست. مانند بنایی نیست که جهان را در زمانهای دور درست کرده است ، محیی الدین عربی گفته فلما تمثلوا بمثل البنا والبنّا هدمنا بنائهم علی رؤوسهم. ( نسبت خدا و جهان را به نسبت بنّا وبنا تمثیل کردند و ما این ساختمان مثالی شان را بر سرشان ویران کردیم) وبه تعبیر مولانا: گر دُخان او را دلیل آتش است، بی دخان ما را در این آتش خوش است......
مقصود فراستخواه
17 شهریور 1389

علی پنج‌شنبه 18 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 01:34

استاد با سلامی دوباره
1- سپاس که وقت میگذارید و به تمام کامنتها با حوصله پاسخ می دهید
2- خوشحالم که وب شما با استقبال اساتید و دانشجویان و علاقمندان مواجه شده است والبته این وظیفه شما را سنگین تر می کند
3- وقتی گفته های آقای اریک پریست را می خواندم با توجه به پاسخی که به آقای محمودی داده بودید به هوش ودانش شما احسنت فرستادم وبه این دلیل در اینجا گذاشتم تا دیگران آن را ببینندوافتخار می کنم که این امکان فراهم شده که می توان با شما ارتباطی داشته باشم. امیدوارم قدر و شایستگی آن را داشته باشم. والبته مبتهج گشتن شما را منوط به ایجاد شدن روحیه ی نقد وپرسشگری در جوانان این دیار می دانم
4- چند سال پیش کتاب دین و جامعه شما را گرفته بودم وجدیدا بخشهایی از آن را مطالعه کردم خصوصا بحث عصمت ،که بسیار بهره بردم.
5- سوالات بیشمار دارم که سعی می کنم در فرصتهای مناسب که خاطر شما نیز مکدر نشود با شما در میان بگذارم

سلام وارادت خدمت دوست خوبم علی آقا
ما همه با هم می آموزیم
از توجه شما به سیاه مشقها ممنون ونیازمند نقد ونظر
م-ف

[ بدون نام ] سه‌شنبه 23 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 11:49

سلام و صد سلام بر خود می بالم وخدای بزرگ را شاکرم که به این سادگی می توانم از چشمه جوشان فضایل شما بهره مند شوم باری از عشق وعرفان چیزی نمی دانم اما با سواد قلبم مطالب شما را خواندم فهمیدم و لذت بردم اما استاد شما فکر نمی کنید در تاریخ وفرهنگ کشورمان امثال ابن سیناها انگشت شمار بودهاند یا از منبع قدرت دور که ما به این روز افتادهایم مایلم باسخی تاریخی به سوالم بدهید البته در حد امکان

با سلام ، سلامی صمیمانه
در این «نمی دانم» چه معرفتی موج می زند.
همین ابن سینا می گفت:
دل گرچه درایبن بادیه بسیار شتافت یک موی ندانست ولی موی شکافت
اندر دل من هزار خورشید بتافت آخر به کمال ذره ای راه نیافت
شما بختورید که می گویید نمی دانید.
بنده از جهل مرکب خویش هراسانم که گاه به غفلت ندانم که نمی دانم
اما به «قلب» اشاره کردید و همین طور است. اگر ذره ای از نورمعرفت هست جای او در دل است وگرنه با انباشتن محفوظات و افزودن ملفوظات شاید حتی به گرد پای سیستمهای هوشمند هم نرسیم ودر عالم معنا راه به هیچ آبادی نبریم
نکتۀ پایانی کلام شما بسیار مهم است . بله ، ما آسمانی با ستاره های درخشان و زمینی پر ابتلا و درگیر با انواع مشکلات وموانع داشتیم ، به سبب تاریخ پرحادثه و صعوبتهای زمینه ای (مانند پراکندگی سرزمینی ، موقعیت سخت جغرافیایی، حمله ها وتهاجمات، اقتصاد تحت قیمومت دولت، استبداد، تحجر وتعصب ،خرافات واوهام، بی ثباتی وناپایداری، ضعف نخبه ها، اختلافات و واگرایی هاو....) افکار و دانش آن ستاره ها ، در این زمین نهادمند نشدند واز تداوم و انباشت آنها توسعه نیافتیم.
این را به تفصیل البته در حد ذهن قاصر خویش در کتاب «سرگذشت وسوانح دانشگاه» آورده ام ونیازمند نقد ونظر هستم
با بهترین آرزوها
م-فراستخواه
23 شهریور

اسدی چهارشنبه 24 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 23:04

یاد داریم استاد ما در تبریز بر این بیان بوعلی نیز تاکید داشت آنچه ما با ذهن خویش بر -خو -دا - متصوریم مخلوق ذهن ماست که ای بسا مورچه هم فکر میکند خدای را دو شاخک بزرگ است

ارادتمند دوست دیرین نازنین خودمان ، جناب اسدی عزیزهستیم
بله در آنجا با هم دوره می کردیم : کلما میزتموه باوهامکم فی ادق معانیه فهو مخلوق لکم مردود الیکم ولعل النمل الصغار تزعم ان لله زبانیتین...
یک وقتی ایرانیان در سپهر اندیشه ودانش خود، فارابی وابن سینا و زکریای رازی و خیام و ابوریحان بیرونی وابن مسکویه داشتند، ودر عالم معنا ومعرفت، مولانایی داشتند که از زبان آن شبان دلسوختۀ عاشق و شیدا به نقد دستگاه های کلامی و اعتقادی رسمی همت می گماشت :«دید موسی یک شبانی را براه، کو همی ‌گفت ای خدا وای اله، تو کجایی تا شوم من چاکرت، چارقت دوزم کنم شانه سرت....» عاشقان در چارچوبهای رسمی نخبگان نمی گنجیدند و معمولا مورد عتاب بودند که:«گفت موسی هان خیره سر شدی،خود مسلمان ناشده کافرشدی،این چه ژاژست این چه کفرست و فشار، پنبه‌ای اندر دهان خود فشار،گر نبندی زین سخن تو حلق را،آتشی آید بسوزد خلق را» اما مولانایی و شمسی و حافظی بود که نجوایی نهفته در گوش موسایان بشود وحساب معناخواهی بی تکلف رندان دلشده را ازآداب دانی های مرسوم ومتداول جدا بکند:« موسیا آداب ‌دانان دیگرند، سوخته جان و روانان دیگرند، تو ز سرمستان قلاوزی مجو، جامه‌چاکان را چه فرمایی رفو.» ولی امروزه روز ، آداب دانی ها زیاده از حد شده است
با تشکر از یاداوری وبا بهترین آرزوها
م-فراستخواه
25 شهریور

دهقانی دوشنبه 12 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 16:08

اردتمند استاد عزیر و بزرگوار مان

جناب آقای فراستخواه

خیلی وقت است که از شما دور ماندیم

آخرین بار عاشورای سال 84 (تبریز) منزل آقای مهندس دادیزاده بود که زیارتتان کردم.
همیشه به این بالیده ام که استادی مثل شما داشته ام.
ودانش آموز و تربیت شده ی جلسات شما
د رتبریز بوده ام.
دوست دارم باز شاگرد شما باشم تا معرفت خود را بتوانم به کمال برسانم.راستی استاد من دو سالی است در تهران ساکن هستم.

در آرزوی دیدار شما
12 مهر

جناب دهقانی عزیز دوست ارجمند
با سلام وعرض ادب وارادت
روزها گر رفت گو رو باک نیست
تو بمان ای آنکه چون تو پاک نیست
......خاطراتی که به یاد می اوری دلنواز است
ز تندباد حوادث نمی‌توان دیدن
در این چمن که گلی بوده است یا سمنی
ببین در آینه جام، نقش‌بندی غیب
که کس به یاد ندارد چنین عجب زمنی
از این سموم که بر طرف بوستان بگذشت
عجب که بوی گلی هست و رنگ نسترنی
ما با هم می آموزیم
به امید دیدار وبا بهترین آرزو
م-ف
12 مهر 1389

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد