مقصود فراستخواه

فضایی میان ذهنی در حوزه عمومی نقد و گفت وگو

مقصود فراستخواه

فضایی میان ذهنی در حوزه عمومی نقد و گفت وگو

بودن ونبودن فلسفه ، ونه روز فلسفه مسأله این است

پاسخ مقصود فراستخواه به اقتراح روزنامه شرق

 

پرونده ای برای روز جهانی فلسفه ؛ شرق، 29 آبان، ضمیمۀ اول هفته: ص17

 

سؤال1.بودن یا نبودن روز فلسفه چه تفاوتی دارد؟

پاسخ: مهمتر از «بودن یا نبودن روز فلسفه در ایران»، «بودن یا بودن خود فلسفه ورزیدن در ایران» است. فلسفه ورزیدن  چیزی فراتر از داشتن یک برنامۀ رسمی فلسفه در این یا آن دانشگاه است. منظور بنده  این است که آیا در ایران «فلسفه ورزیدن» به مثابۀ «پرسش افکنی بی محابا  » داریم یا نداریم؟ ومسأله اصلی این است. آیا «تفکر» به معنای جدی کلمه دراین سرزمین می تواند نهادمند بشود؟ حدّ «پرسیدن» و «باز پرسیدن» در میان ما تا کجاست؟ گویا ما تا یک جایی چون وچرا می کنیم ولی از یک جاهایی به بعد پرسیدن ونقد کردن برای ما  چندان ممکن یا مجاز نیست. البته بنده نمی خواهم عرض بکنم که بشر به همۀ پرسشها ، می تواند پاسخ فلسفی رضایتبخشی بدهد( چون مسائل عالم وآدم بسی ورای اینهاست)  اما حداقل باید بتواند درباب هر امری ، پرسشی بکند، آنچه در اینجا نهادینه نیست همین امکان پرسیدن نامحدود برای همه تا آخر قضایاست. بذرهای تفکر فلسفی بشر از اوان کودکی و زمانی که روانشناسان به آن «سنّ پرسش» می گویند در ذهن وجان آدمی می جنبد و جوانه می زند وسربر می آورد. اما آیا سیستمهای رسمی آموزشی ما شرایط رشد وپرورش این استعداد را فراهم می آورند وتسهیل می کنند؟ پاسخ بنده منفی است. پرسیدن در کلاسهای درس ما ، در مطبوعات ما و در رسانه های ما تا چه حدی  امکانپذیر وبی خطر است؟ آیا اصلا حوزۀ عمومی مناسبی برای پرسیدن یکی از دیگری  داریم؟آیا می توانیم دربارۀ مفروضات ومقبولات و مشهورات و  مسلمات، از نوسؤال کنیم وسؤال رادیکالی نیز به میان بیفکنیم؟  اگر نمی توانیم ویا به سختی قادر به پرسیدن هستیم ، پس باید گفت که  از موهبت فلسفه ورزی برخوردار نیستیم. برای همین است که عرض می کنم   مهمتر از «بودن یا نبودن روز فلسفه در ایران»، «بودن یا بودن خود فلسفه ورزیدن در ایران» است. شاید برای این است که تفکر فلسفی در ایران مدام به تعویق افتاده است و جای خود را به بدیل هایی مانند ادبیات وعرفان و کلام والهیات داده است.

سؤال2. تفاوت روز جهانی فلسفه با روزهای دیگری نظیر روز محیط زیست چیست؟

پاسخ: هرنوع دانش ورزیدن برای شرایط بشری ما حاوی ارزش است ، پس به این معنا باید گفت  هم دانش اکولوژی مهم است وهم تفکر فلسفی. آگاهی و اندیشه از هر نوع می تواند  نوری بر مسائل حیات وهستی ما بتاباند ، ما ، هم  به معرفت علمی وهم به معرفت فلسفی نیاز داریم. اما  یک تفاوت اساسی در اینجا هست .  برخی دانشها بسادگی از سوی قدرتهای مستقر به استخدام در می آیند و استعمال می شوند  درحالی که بعضی دیگر به این سادگی تمکین نمی دهند. ارباب ثروت وقدرت  البته با هر دانشی ممکن است مشکل داشته باشند و مثلا همین دانش محیط زیست نیز حاوی نقدهای مهمی از  عملکرد دولتها و کمپانیهاست ، اما فلسفه برای ارباب قدرت  ومنزلت، مشکل ساز تر است . فلسفیدن  از آن  کارهایی است که اگر هم روشهایش معین باشد ، نتایجش معین نیست و قدرتها متأسفانه تحمل این ابهام را ندارند. معمولا حوصلۀ پرسشهای بی مهابا را ندارند. برای همین است که هر چه از علوم طبیعی  به علوم انسانی واجتماعی حرکت می کنیم ، علم واندیشۀ مدرن برای منزلتهای سنتی بحث انگیز می شود چون از نقد وتغییر وتکثر هراس دارند. در خود دانشهای انسانی نیز ، برخی ماجراجوتر از برخی دیگر است مانند فلسفه . ماجرا های ذهن وقّاد فلسفی ، تا عمق پرسشها ورازهای مگو  پیش می رود و مرزناشناس تر است. فلسفه تمایل دارد که از هرچیزی فاصله بگیرد و پرسشهای ریشه ای تری از آن بکند.

اما اجازه بدهید در پایان این قسمت از عرایضم به نکته ای نیز اشاره بکنم وآن قید «جهانی» در این روزهاست، مانند روز جهانی فلان وبهمان. این معنا متضمن حقیقت تأمل برانگیزی است و آن این است که از مدتها دورۀ دولتها در محدودۀ مرزهای جغرافیایی به سرآمده است. دولتها باید خیلی فکر پس افتاده ای داشته باشند اگر تصور بکنند که تنها با حوزه ای عمومی در محصورۀ مرزها  مواجه هستند . گسترش فناوریهای اطلاعات وارتباطات سبب شده است که حوزۀ عمومی ابعاد جهانی گسترده ای پیدا می کند وچندان به سادگی قابل کنترل  نیست . بنده البته با جهانی سازی تحت هژمونی این یا آن امپراتوری رسانه ای و نفوذ دولتها وایدئولوژیها و کمپانی ها ولابی ها  موافق نیستم بلکه خیلی هم منتقد آن هستم  اما فضای آزاد عمومی در مقیاس جهانی را  برای همه ملتها وبرای بشریت ، مبارک ورهایی بخش می دانم. همین فضای عمومی است که امکان گفتگوهای انتقادی محدود نشده ای را فراهم می آورد و  از طریق آن متفکران اصرار می ورزند نباید ساحت تفکر به شائبۀ قدرت وایدئولوژیهای دولتی آلوده بشود.  به این معنا پس گرفته شدن روز فلسفه ، نشانه های ناراحت کننده ای برای جامعه ما دارد . فلسفه متعلق به  متفکران واجتماع علمی آزاد  و مستقل است و روز او نیز باید از این طریق پی جویی و برگزار بشود. به نوبۀ خود  وبه عنوان کسی که از مدعوان سمینار بودم و پیش از  وقوع این اتفاقات مقاله ای به این سمینار تقدیم کرده بودم، از اینکه شهروندان ایرانی نمی توانند از فضیلت ومزیت روزجهانی برخوردار باشند بسیار متأسفم.

سؤال3. چرا دانشگاه در تولید فکر ناموفق بوده و بیشتر کارهای فکری در بیرون دانشگاه صورت می گیرد؟

پاسخ: البته این فرض چندان هم  عموم واطلاق  ندارد . اما در یک نکته موافقم وآن این است که دانش واندیشه  دو ساحت دارد. ساحت نخست همان ساحت «زیست جهان» یا «فضای» دانش واندیشیدن است و  تفکر و علم،  در درجۀ اول مرهون همین ساحت اول است. این ساحت  بسیار اصیل و زنده وپویاست و به متفکران و دانشمندان ومحققان ومنتقدان وذهنهای خلاق در بیرون ودرون دانشگاه تعلق دارد. اما ساحت دوم ، همان است که به صورت سیستمهای رسمی و ساختارهای رسمی دانشگاهی می بینیم. این سیستمها وساختارها معمولا محدودیتهایی دارند ، چه بسا گرفتار انواع قیود سیاسی واداری ومالی هستند . دانشگاه ها مخصوصادر جوامع غیر آزاد، تنها از بیرون (از سوی دولتها و قدرتها)تحدید وتهدید  نمی شوند، بلکه در خود دانشگاه ها نیز ، چه بسا سلسله مراتبهای رسمی و جرگه های قدرت  وبرخی سنتهای فکری وعلمی  شکل می گیرند وبا انقلابهای فکری ونوآوری ها وخلاقیتها و نقدها ناسازگاری وسردی نشان می دهند واز اینجا نوعی محافظه کاری در درون دانشگاه ها به وجود می آید وبرای همین برخی کارهای اصیل فکری و علمی،در بیرون دانشگاه ها راه رشد خود را  پی می گیرد.

در صورت تمایل فایل پی دی اف را از اینجا دریافت فرمایید
نظرات 11 + ارسال نظر
هرمز ممیزی دوشنبه 1 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 09:47 http://hmomayezi.mihanblog.com

سلام

با اجازه در وبلاگ یاهو و فیس بوک نقل میکنم !

با سلام وعرض ارادت
ناقابل متعلق به خودتان
نیازمند نقدهای شما
م-ف
دوم آذر

مصطفی دوشنبه 1 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 13:46

سلام خدمت استاد ومعلم عزیزم
فلسفه وتولید دانش انطور که حضرت عالی فرموده ای برای بشریت حاوی خیر وبرکات است. ایا عکس این حالت هم میتواند صادق باشد. در صورت مثبت بون جواب با چه هزینه ای میتوان جلوی شر را گرفت.ا

با سلام وعرض ارادت خدمت همکار ارجمند
خرد جمعی انتقادی در فضای عمومی آزاد و گفت وگو های محدود نشده گویا تنها راه هم برای تولید دانش واندیشه وهم برای نقد وباز اندیشی مداوم درباب آن
راه مطمئنتر دیگری نشان دهید
نیازمند بحثهای شما
م-ف
دوم آذر

خلیل دوشنبه 1 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 20:58 http://tarikhigam.blogsky.com

سلام.

1 - " پرسیدن در کلاسهای درس ما ، در مطبوعات ما و در رسانه های ما تا چه حدی امکانپذیر وبی خطر است؟ "

چرا پرسیدن از کلاسهای درس شروع کرده اید و نه از خانه ؟

2 - خواه ناخواه ایده ئولژی های حاکم، مهر خود را بر برگزاری چنین سیمنارهایی می زنند و بهره های محلی و جهانی آن را در توجیه حاکمیت خود فراموش نمی کنند.

با سلام وعرض ارادت
۱.نه در حد لازم چه رسد به حد کفایت
محدودیت کلام بنده را چقدر خوب نشان داده اید جناب عالی
همان طور که می فرمایید چه بسا شعله پرسیدن را قبل از مدرسه ورسانه ها و دولت ونهادهای رسمی ما در خانه های خویش خاموش می کنیم
۲.هرچه جامعه رشد بکند وبزرگ بشود ابتکار را او به او دست می گیرد ونمی گذارد همه چیز مهر قدرت و ایدئولوژی رسمی بخورد واز سوی او مصادره به مطلوب بشود
ممنون از نقدها وپرسش افکنی ها
م-فراستخواه
دوم آذر۱۳۸۹

مصطفی سه‌شنبه 2 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 14:07

سلام مجدد
اقای دکتر مطمئنا راهی را که من نشان دهم شما بهترمیدانید به کجا میرود. . . .
سئوالم را اصلاح میکنم اینکه خود اندیشیدن وتولید دانش با توجه به مکان انسانها وفهم انها دردسر ساز نشده ونمیشود.

دوست فکور وهمکار عزیزم آقا مصطفی
با سلام وعرض ارادت
زیست ما تجربه ناتمام است
هیچ امری هیچ وقت خالی از مساله نیست
راه حل هایمان خود آبستن مساله های نوپدیدی می شوند
ما نیازمند نقد مداروم هستیم
می بینید! بنده می خواهم با کلماتم مسائل را ساده کنم اما شما به درستی می گویید «کلمات آسان شده است وقت آن رسیده که کلمات را دشوار کنیم»
نقدها می کوشند تا مساله ها را تکثیر بکنند واز داخل پرانتزهای کلامی دربیاورند...
زنده وچالاک باشید
م-فراستخواه
سوم آذر1389

بهناز چهارشنبه 3 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 01:49

با سلام
جالب اینجاست که با وجود همه حرف‌ها و سخن‌ها اگر فقط کمی از محیط دانشگاه ایران دور باشیم، هنوز در سایت‌ها اخباری را دریافت می‌کنیم مبنی بر شرکت شما و بسیاری دیگر از اساتید در همایش پر حاشیه روز جهانی فلسفه! و دائم باید تکذیب کرد.
ممنون از مطلب مستدل خوبتان

با سلام وعرض ادب خدمت محقق سختکوش و جدی جامعه علمی
همایش فلسفه را هم شاید بتوان با مدل «ساختار» و «فضا» توضیح داد
فضا میل به آزادی و چالاکی وخود گردانی دارد
فضا شما هستید، حوزه عمومی است متفکران منتقد است ، فضا همان شبکه باز تولید کنندگان معنا از ایران وجهان است که با مقاله های خود دیدگاه های متکثر خود را در آنجا ارائه می دهند، همچنین فضا دربرگیرنده کسانی هم هست که حاضر به ارائه مقاله خود در این همایش نمی شوند زیرا هرکدام دلایل خاص خود را دارند که محترم است وباب بحث همچنان باز است.
اما ساختار در پی دعاوی معطوف به قدرت و منزلت و منفعت است، ساختار می خواهد فضارا مصادره به مطلوب بکند، سخنرانی های رسمی وعناوین ومناصب رسمی درصدد تصاحب زیست جهان فلسفه ورزی ومستعمره کردن آن وپروپاگاندا هستند . در عین حال، جهان زندگی پویا تر از این است که تمکین بدهد. اندیشه ای در جاری اعماق فضا جاری است
اینجا چه دیالکتیک عجیبی است! از درونِ ساختار، فضاهای تازه ای فراهم می شود وبالعکس در اینجا وآنجای فضا هم، ساختارهایی شکل می گیرند! چرخه ساختار وفضا پیچ وتاب می خورد....
راه این است که بازی ساختار وفضا مسالمت امیز باشد؛ عاری از خشونت وکینه توزی باشد ،حاوی گفتگوهای آزاد محدود نشده انتقادی باشد
راه این است که سیستم به سوی زیست جهان گشوده باشد و بگذارد سپهر عمومی فلسفه ورزی با منطق اندیشگی وبا میل به آزادی وتکثر خود توسعه پیدا بکند . جای سیاستمداران جداست، آنها به قدر کافی جا دارند ، پس بهتر است مکانهای ایستادن و بحث کردن دانشمندان ومتفکران را به خود آنها واگذار بکنند
راه این است که جامعه سیاسی از هر نوعش ، در کار اندیشیدن دست اندازی نکند ، هریک از دنیاهای سیاست ورزی و اندیشه ورزی ، منطق های خاص خود را دارند، دنیای فکر معطوف به حقیقت وصدق ومعناست اما دنیای سیاست معطوف به قدرت است.
در اولین فرصت مشروح مقاله ناچیز خویش را تقدیم اهل نقد ونظر می کنم
با احترام
م-فراستخواه
سوم آذر1389

سودابه طبری چهارشنبه 3 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 05:03

سلام جناب دکتر فراستخواه

کاملا با شما موافقم .
من فکر میکنم مشکل بیشتر تفکر است تا پرسیدن. هر چقدر هم که وضعیت ناامن و دشوار باشد باز هم نمیتوان مانع تفکر شد. اما اگر اصولا جامعه ای عادت نکند که فکر کند چه باید بکنیم؟

با سلام وعرض ارادت خدمت محقق گرامی سرکار خانم طبری
عادتواره ها می تواند عوض بشود
می توان یادگرفت که باید اندیشید
ممنون از طرح نکات
م-ف
سوم آذر 1389

سیامک بازارچیان پنج‌شنبه 4 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 01:06 http://nsair10.blogfa.com

با سلام و درود بیکران خدمت استاد بزرگوار دکتر فراستخواه

جناب آقای دکتر کاملا مطلب حضرت عالی را را مطالعه و مورد شادمانی ام قرارگرفت.
به راستی که مشکل اساسی در جوامعی نظیر جامعه ایران هراس از اندیشیدن است و لذا آیا فکر نمی کنید بهتر بود که به جای طرح مسئله فلسفه و بودن و یا نبودن فضای لازم در این باب در خصوص بحث انیشه در ایران ابراز نظری می فرمودید ، چراکه می دانم حضرت عالی از جمله اساتیدی هستید که در زمینه اندیشه پژوهشهای بسزایی داشته اید.
و اما به عنوان شاگر کوچکی در این عرصه در مورد کامنت دوست و همکار گرامی خانم بهناز که مفهومی بر لزوم عدم حضور اساتیدی چون شما در عرصه این کنفرانس ها را در بر داشت لازم می دانم نکته نظر خود را به عنوان یکی از فعالین غیر وابسته به نظام اینگونه اعلام دارم که : این خود ما هستیم که بیش از هر چیز و هرکس دیگری سانسور را بر خود روا می داریم. اگر خود ما سانسور شکن باشیم و خود را در میان جمع غریب ندانیم و دیگر اندشان را که سعی بر حذف اندیشه هایمان دارند را بر حضور در محافل ارزشمندی چون کنفرانس جهانی روز فلسفه ( به عنوان مثال ) غریب بدانیم و به مبارزه اندیشه خود با ایشان اعتقاد داشته باشیم آنگاه می توانیم حرفی برای شنیده شدن در محافل انسانی بیان نماییم. و نمی توان با کنار کشیدن خود از هر آنچه که تسلط خواص بر آن حاکم است انتظار تغییر داشته باشیم.
با کمال پوزش از شما استاد بزرگوار جناب آقی دکتر فراستخواه در باب جسارتهای اندیشه ای و بیانی که ایراد نمودم.

با کمال احترام

با سلام وعرض ادب خدمت منتقد گرامی جناب بازارچیان
ممنون از توضیحات و ملاحظات
با آرزوی موفقیت
م-ف
۴ آذر۸۹

مصطفی پنج‌شنبه 4 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 07:32

سلام مزاحمت های مکرر بنده را ببخشید
از اینکه دیشب برای من واقای اسدی در مورد ناگفته های علوم انسانی وناکار امدی خرد جمعی درگوشه های از ان تا نزدیکی های صبح وقت گذاشتید.سپاسگزارم وهنوز شادابم

با سلام و ابراز ارادت قلبی
به هردوعزیز بزرگوار
که در کنار مسوولیتهای آموزشی وحرفه ای وتربیتی وخانوادگی برای جستجوی حقیقت وصدق نیز گفت وشنودهای طولانی از شب تا نزدیکی های صبح دارند.
این است دوستداری دانایی( فلسفه ورزی ) که سقراط می گفت ومطمئنا می تواند به بهبود و ارتقای زیست شما وعمل اجتماعی شما کمک بکند .چه غبطه می خورم که در حلقه و بیتوته شما اهل فکر نبودم تا از طرح بحتهایتان بهره معرفتی ومعنوی بگیرم
م-فراستخواه
۴آذر

عطا.م شنبه 6 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 11:32 http://tarahaei.blogfa.com

سلام
چنان که اشاره کرده اند چراغ را در خانه می کشیم و بعد تحویل مدرسه می دهیم. شخصاً به یاد ندارم که مادرم وقتی می گفت آنجا نرو و من می پرسیدم چرا؟ جوابی گرفته باشم. اینجا دو نکته وجود دارد یکی اینکه مادر برای این حرف خود یک دلیل منطقی قابل انتقال با زبان ندارد، یعنی نتیجه یک تجربه شخصی را که شده است اگر این کار را بکنی دردسر دارد را به صورت یک «نه» تحویل فرزند می دهد. جنبه دیگر آن است که گمان می برند که کودک قابلیت تفکر را ندارد و یا با سوال اضافه پرده احترام و حرمت را دریده و بیشتر خشمگین می شوند. این در روستاها و شهرستان ها بسیار اتفاق می افتد.
اینجا به نظرم نیاز به یک تحلیل از سوی جامعه شناسی معرفت داشته باشیم که چرا هنگام سوال پرسیدن کسی، ذهن ما اولا تمام جوانب سوال را نمی گیرد، ثانیاً خود را برای پاسخ دادن مسئول نمی دانیم. نتیجتاً گفتمان همیشه یک مبحث تبعیدی است. وقتی گفتمان نباشد اندیشه نیست. چرا که اندیشیدن یعنی به هم بافتن. به هم بافتن از طریق گفتمانی که توسط زبان شکل گرفته هدایت می شود، وقتی یکی جلوی سوال و یا پاسخ را می گیرد طبیعتاً جلوی اندیشیدن را می گیرد.
من از گفته ها و مقاله هایتان بسیار می آموزم. در این راه آموختن و به اشتراک گذاشتن دانسته هایتان وشاید دغدغه هایتان مستدام باشید.

سلام جناب عطای عزیز
منتقد گرامی
عباراتی بسیار افق گشا و سرشار از تأمل
آموختن از بنده است ما با هم می آموزیم ملاحظات شما پیوسته پرسش افکنی می کند ودرد آگاهی سوکناک با خود دارد
با تقدیم ارادت
م-فراستخواه
ششم آذر1389

محمد حسن محقق معبن شنبه 6 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 15:51 http://moein.net

سلام

جناب فراست خواه مدتی است مصاحبت حضوری با شما نداشته و دلتنگ دیدارتان هستم!اما گه گاه در سفر های مجازی به حضور می رسم و هربار شما را ناب تر و شاداب تر از دیدار قبلی در می یابم! از طرح مسئله فلسفه توسط شما و بسط آن توسط یاران مجازی مستفیض گشتم.
هرچند که نظام ها و سیستم ها ذاتا در پی تعریف ، تحدید و بعضا تهدید عوامل محیطی و اثرگزار برخود هستند و چه بسا با انعطاف ناپذیری و عدم انطباق خود را به ورطه نابودی سوق می دهند!اما دانایی و دانایی دوستی را نمی توان از کارکرد انداخت.
اهل فلسفه با ابزار منطق در بند هیچ عقیده ای جز اندیشه ورزی نیستند و از این بهتر و موثر تر هیچ آفریده ای نیست!
امید که در یک زمان در نظر و در عمل در زمره فیلسوفان و نه فیلسوف نمایان باشیم!

معین

سلام بر دوست وهمکار ارجمند ؛ محقق در اسم ورسم وصورت وسیرت
ما بیشتر دلتنگ بهره گیری از حضور با ارزش شما
از توضیحات مفید شما ممنون
مشتاق دیدار وارادتمند
م-ف
6 آذر 1389

احمد چهارشنبه 29 دی‌ماه سال 1389 ساعت 17:27 http://www.jabarut2.blogfa.com

چند نکته بر این پاسخ:

الف). کاش ایشان تعریفی از فلسفه ارائه می دادند تا خواننده این سخن با دقت بیشتری مطلب را می دیدند.

ب). آیا افرادی از عرفا، متکلمین وحتی ادیبان که تعدادشان هم کم نیست در صورت فلسفیدن، شما چه نامی بر ایشان می گذارید؟واساسا الهیات ما بوعلی پرور هست یا نیست؟حق داریم او را به پاس فلسفه و به دلیل متاله بودن مذمت کنیم؟می توانیم او را دربرابر فلسفه ذبح کنیم؟ بزرگترین از عرفای ما از راه فلسفه به بلندای کشف رسیدند وما محق نیستیم که آنان را مخالف تفکر وعقل بدانیم.

ج). روشنفکران ما اساسا دوست دارند تنبلی فکری خود را با فرا فکنی علاج کنند.آیا شما که خویش را در این جرگه می دانید به این آسیب دچار نشده اید؟

د). مخالفت با دین. این رمز مقبولیت در عرصه ی منورالفکری ایست البته برای عده ای.درست همان حرف بی پایه ای که برتراند راسل می زد؛که من به خاطر آزادی خدا را نمی پذیرم. نهایت کار بسیاری از روشنفکران ما همین است منتهی قدم به قدم.

ه). بی شک فلسفه ی اسلامی برای راه یافتن به اجتماع راه زیادی را پیش رو دارد اما بنده که دانشجوی این رشته ام بکلی با سخنانی از این دست نا امید می شوم. حال اینکه وظیفه شما به عنوان قلم به دست، امید زایی وشوق آفرینی است والا پاک کردن صورت مساله مشکلی را حل نمی کند.همان کاری که غرب با کلام والهیات کرد واین است حال و روزش این جامعه آرمانی!!

و). من نمی دانم که چرا عده ای به شدت دوست دارند الهیات ناب اسلامی را با الهیات بی پایه ی مسیحی مقایسه کنند وحس خوبی دارند اگر بر بالین احتضارش بنشینند. واینکه آیا ایشان و همفکرانش آزادانه فکر می کنند یا نه؟ خود سوال بی پاسخی است.

ز). بهتر است برگردیم به دوران قبل از انحطاط، که بزرگترین همین فلاسفه با نماز وحرم حضرت معصومه س مشکلات علمی وفکریشان را حل میکردند وبی شک انتخاب هر راهی غیر از این، برگشت به عقب است.

http://www.jabarut2.blogfa.com/post-65.aspx

با سلام وعرض ادب خدمت جناب احمد آقا
ممنون از ملاحظات جناب عالی
در زیر ملاحظات شما را عینا می آورم وعرایضی مختصر در ارتباط با آنها به شما تقدیم می کنم:
احمد آقا :الف). کاش ایشان تعریفی از فلسفه ارائه می دادند تا خواننده این سخن با دقت بیشتری مطلب را می دیدند.
------------------------------------------------
فراستخواه: فلسفه در لغت یعنی عطش دانستن و دوست داشتن دانایی. اصطلاح خاص آن به یک رشته معین مدرسی و دانشگاهی دلالت می کند اما معنای عام متعارف آن در حد فهم قاصر این دانش آموز یعنی پرسیدن ریشه ای از امور عالم وآدم. یعنی فاصله گرفتن وتماشاکردن. یعنی دلیل خواهی ودلیل آوری آزاد بدون ارجاع به این یا آن اعتقاد یا نظر پیشینی. فلسفه ورزی به معنای کنجکاوی محض و پرسیدن ودلیل خواستن وماجراجویی ذهنی است. وقتی مخاطب فلیسوفی جدی هستیم او ما را با پرسشهای رادیکال درباب امور درگیر می کند وبه شک وتردید سوق می دهد. در اینجا آرامشی هم اگر هست دربحبوحۀ توفان است. اما عارف، حقیقت را نایل شدنی ورسیدنی وچشیدنی وزیستنی می داند نه اثبات کردنی با دلیل ذهنی و عقلی و نظایر آن . او در بهترین حالت پای استدلالیان را چوبین وسخت بی تمکین می شمارد . متکلم، به مبانی الهیاتی ودینی خاصی ( مانند اصول مسیحیت و اسلامی و...) باور پیشین دارد و راه نجات را در آن می داند و می کوشد تا از آن در برابر ناباوران ومخالفان ، دفاع استدلالی بکند. ادیبان با هنرهای بیانی انس دارند وبا تمثیل واستعاره و ایهام ، ذوق وخیال ما را تصرف می کنند . غزل حافظ و نثر مسجع سعدی وچکامه فردوسی چنین می کنند.
------
------
احمد آقا :ب). آیا افرادی از عرفا، متکلمین وحتی ادیبان که تعدادشان هم کم نیست در صورت فلسفیدن، شما چه نامی بر ایشان می گذارید؟واساسا الهیات ما بوعلی پرور هست یا نیست؟حق داریم او را به پاس فلسفه و به دلیل متاله بودن مذمت کنیم؟می توانیم او را دربرابر فلسفه ذبح کنیم؟ بزرگترین از عرفای ما از راه فلسفه به بلندای کشف رسیدند وما محق نیستیم که آنان را مخالف تفکر وعقل بدانیم.
------------------------------------
فراستخواه: به تمایزات این نحله ها که در بند الف عرض کردم توجه فرمایید. عارفان ومتکلمان و ادیبان بزرگ ما هرگز خود را فیلسوف نخوانده اند و نیاز واصراری هم به آن نداشتند . اما فلیسوفان ما هم با فیلسوفانی مانند ارسطو تفاوت داشتند. برای مثال درباب ابن سینا به دو یادداشت و سیاه مشق بنده اگر فرصتی وتمایلی بود مراجعه فرمایید:
همراهی عقل و عشق و عرفان در فرهنگ ایرانی یکشنبه 7 شهریور ماه سال 1389
تیپ خرد ورزی شادمان ایرانی ؛ بررسی موردی ابن سینا جمعه 30 مهر ماه سال 1389
---------
----------
احمد آقا :ج). روشنفکران ما اساسا دوست دارند تنبلی فکری خود را با فرا فکنی علاج کنند.آیا شما که خویش را در این جرگه می دانید به این آسیب دچار نشده اید؟
-------------------------------------
فراستخواه: عزیز دل برادر ! همه در معرض این آسیبها هستیم . تنبلی فکری و فرافکنی از آن مشکلاتی هست که خیلی ها دچار می شوند . بنده خیلی کمتر از این حرفها هستم که خود را از این ضعفها مبرا بدانم . شما هموطن وهمکیش عزیز وگرامی ام هم لطفا فکری به حال خود کنید. ضمنا توصیه می کنم برای این نوع بازیهای لفظی، همبازی با حوصله بیشتری پیدا بکنید. همچنین اگر فرصت کردید بعد از نقد روشنفکران( ونه طرد وقدح ایشان ) به نقد سایر نحله ها وجماعات هم بیندیشید.
----------
-----------
احمد آقا :د). مخالفت با دین. این رمز مقبولیت در عرصه ی منورالفکری ایست البته برای عده ای.درست همان حرف بی پایه ای که برتراند راسل می زد؛که من به خاطر آزادی خدا را نمی پذیرم. نهایت کار بسیاری از روشنفکران ما همین است منتهی قدم به قدم.
------------------------------------------
فراستخواه: هم مباحثه ای عزیزم . لازمۀ روشنفکری، مخالفت ویا موافقت با چیز خاصی نیست بلکه نقد متعهدانه در حوزۀ عمومی است. نقد ، غیر از نفی وقدح است. نقد ، باریک بینی و نکته سنجی ومداقه گری است. نقد قدرت ونقد عقاید خود ودیگران برای سعادت و رستگاری بشریت ضرورت دارد. شما نسل جدید این سرزمین، ناقدان را تشویق به نقد کنید ونقد آنها را نیز خود نقد کنید ؛ تا از تضارب آرا و تعاطی افکار، افقهای بهتری گشوده بشود. حیف است که روشنفکر برای خاطر مقبولیت به کار روشنفکری مبادرت بورزد . ارزش کار روشنفکری به این است که مقبولیت عوام پسندانه را در راه نقد قدرت از دست بدهد.
-------
--------
احمد آقا :ه). بی شک فلسفه ی اسلامی برای راه یافتن به اجتماع راه زیادی را پیش رو دارد اما بنده که دانشجوی این رشته ام بکلی با سخنانی از این دست نا امید می شوم. حال اینکه وظیفه شما به عنوان قلم به دست، امید زایی وشوق آفرینی است والا پاک کردن صورت مساله مشکلی را حل نمی کند.همان کاری که غرب با کلام والهیات کرد واین است حال و روزش این جامعه آرمانی!!
-----------------------------------
فراستخواه: سخنان مرا رها کنید. پی آواز حقیقت بدوید. امید معرفتی شما شعله ور باد. اندیشیدن نوعی دعای وجود و دعای ذهن است . هستی تان همیشه رو به سوی صدق و راستی وحقیقت باد.
----------
---------
احمد آقا :و). من نمی دانم که چرا عده ای به شدت دوست دارند الهیات ناب اسلامی را با الهیات بی پایه ی مسیحی مقایسه کنند وحس خوبی دارند اگر بر بالین احتضارش بنشینند. واینکه آیا ایشان و همفکرانش آزادانه فکر می کنند یا نه؟ خود سوال بی پاسخی است.
--------------------------
فراستخواه: الهیات مسیحی در دنیای امروزی میراث مهمی از تفکر الهیاتی است و ارزش خواندن دارد. ایکاش که ما مسلمانان هم در الهیات اسلامی هم به همین اندازه کار می کردیم وبکنیم.
--------
----------
احمد آقا :ز). بهتر است برگردیم به دوران قبل از انحطاط، که بزرگترین همین فلاسفه با نماز وحرم حضرت معصومه س مشکلات علمی وفکریشان را حل میکردند وبی شک انتخاب هر راهی غیر از این، برگشت به عقب است.
---------------------
فراستخواه: دورۀ زرین تمدن وفرهنگ ما ، خاطرۀ پرشکوهی است که به برکت نهضت فکری و نهضت ترجمه و تبادلات فرهنگی و به کوشش متفکران جدّی و ناقدان و باحثان ونظریه پردازان ومحققان فراهم آمد. متفکرانی که نوعا در دوران خود تکفیر شدند، مبغوض شدند ، محبوس ومحدود شدند ، از رازی و خیام وابوریحان وحلاج و عین القضات و بایزید تا ابن سینا و ابن رشد وحتی تا صدرالمتألهین.
--------
باز هم ممنون از شما به خاطر تامل انتقادی در عرایض بنده
شوق فلسفیدن و انصاف در نقد و عطش راستی وحقیقت شما افزون باد
م-فراستخواه
29 دیماه 1389

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد