مقصود فراستخواه

فضایی میان ذهنی در حوزه عمومی نقد و گفت وگو

مقصود فراستخواه

فضایی میان ذهنی در حوزه عمومی نقد و گفت وگو

چگونه می توان دانشگاه های با کیفیت داشت؟

 

 

              خلاصه و ویراستۀ مصاحبه با فراستخواه

چاپ شده در نشریه پیام آموزش ، ش8، آبان 1389، صص2-4

1. با عنایت به تخصص و تجربه ای که در حوزه مباحث آموزش عالی دارید، بفرمایید مهمترین چالش های فعلی و پیش روی آموزش کشور کدامند؟

جامعۀ ما بدون تثبیت آمادگی های لازم و در شرایط درونی نامناسبی ،  به جهانی در حال دگرگونیهای عمیق پارادیمی و ساختاری و دورانی  پرتاب شده است. عواملی مانند انفجار اطلاعات، توسعه ارتباطات، انقلاب الکترونیک، تحولات مفهومی در نظام­های قدرت و ثروت و تغییرات بنیادین فرهنگی، جوامع انسانی را در معرض تحول سریعی قرار داده است. اما در چنین دوره ای حساس وپرشتاب ، متأسفانه  ما با موانع بازدارندۀ جدی از درون  دست به گریبانیم.

امروزه نه تنها وسایل نیل به اهداف،  پی در پی  تغییر پیدا می کنند ، خود اهداف نیز مرتب «باز تعریف» می شوند. ولی ما همچنان به درک سطحی از اهداف ، و به شیوه های منسوخ ،  توسل  می جوییم وگاهی تشبّث  هم می کنیم. آموزش عالی در دنیا در حال دگرگونیهای ژرفی است. برنامه­های آموزشی و پژوهشی، در حال تحول هستند . دانشگاه ها  مراودات محیطی  و قابلیت انعطاف و  مسأله گرایی خود را روز به روز بیشتر می کنند . نمونه اش  فرا رشته ها  و میان رشته­ هاست. نقش نهادهای غیردولتی در  آموزش عالی افزایش می یابد . دانشگاه ها روز به روز  احساس می کنند که باید بیش از پیش برون گرا و پاسخگو به جامعه بشوند. فرایندهای در حال رشد جهانی شدن  و  آزاد شدن  و فناوریهای اطلاعات و  ارتباطات سبب شده است که دانشگاه ها به عنوان نهادهای تفکر ومعنا  ، از قیمومت دولت ها بیرون بیایند و با جامعه  و جهان اجتماعی ارتباط داشته باشند.  این در حالی است که  دانشگاه های ما از موقعیت مساعد و شانس لازم برای همراه ساختن مبتکرانه وخلاق خود با آهنگ تحولات پیشرو جهانی برخوردار نیستند . چون مدیریت  آنها وفضای کاری آنها تحت تأثیر شرایط و وضعیت کلان کشور است.  

دانشگاه ها در قرن بیست و یکم می کوشند تا با مسائل مهمی مانند «تناسب» با نیازهای نوپدید جامعه  ،کیفیت  ومطابقت با استانداردهای جهانی و  همکاری بین­المللی به صورتی هوشمندانه مواجه بشوند. اما آموزش عالی ما از جهات بسیاری در چنین زمانۀ متحولی ، دچار پس افتادگی اسفباری شده است. دانشگاه­ها نمی توانند تحت قیمومت حکومت­ها با قافلۀ سریع یادشده همراهی بکنند. دولت ، یک حامی عمومی برای دانشگاه  ومخاطب و مشتری آن  ودوست آن شناخته می­شود نه مداخله گر  وآقابالاسر.

آموزش‌عالی و علم در دنیای امروز نه یک کالای تجمّلی بلکه کالایی ضروری و شبه عمومی است،  اما در جامعه ما  جایگاهی حاشیه‌ای دارد. در زندگی مبتنی بر دانش ، دانشگاه فقط یک نهاد خاص ویک پردیس محدود نیست. دانشگاه به معنای  ساختمان­ و فضا ومکان  متمایزی  نیست، دانشگاه حسب  تولید فکر و معنا و ظرفیت های مشاوره تخصصی و خدمات علمی و فنی ونقد وروشنگری اجتماعی ، در همه بخش­ها حضور و مشارکت دارد، هر جا فکر ودانش هست ، هرجا  یک بستۀ اطلاعاتی (به صورت ذهن، کتاب، نرم افزار و ...) به کار می­آید، هر جا که دانش آموخته و متفکر و منتقد وکارشناس و متخصصی مورد نیاز است؛  در کارخانه، بازار، خدمات، بیمارستان، مدیریت، برنامه­ریزی، فرهنگ و محیط زیست ودر درون خود دولت ، هرجا و هروقت که نیاز به دانش ومعنا هست( که همه جا وهمه وقت نیز چنین است ) دانشگاه نیز همان جاباید باشد.

دانشگاه فقط به پشتوانۀ  استقلال، خودگردانی و آزادی­های آکادمیک وبا مدیریتهای مستقل حرفه ای   و از طریق همکاریهای آزاد بین المللی است که می تواند  این رسالتها را بر عهده بگیرد  و جوابگوی به جامعه بشود و در امحای فقر، بیسوادی، گرسنگی،آسیبهای اجتماعی ،بی هنجاری، بیگانگی، ترس واضطراب،  بیماری، ودر روشنگری درباره آثار زیانبار  عدم مدارا، خشونت و زوال محیط زیست و غیر آن ، مشارکت جدی و نقش مؤثر ایفا بکند.

3. از نظر جنابعالی کیفیت دانشگاه به چه معناست و کلیدی ترین مؤلفه های تأثیرگذار در آن چیست؟

رویکرد های مختلفی به کیفیت وجود دارد. در رهیافت تعالی‌گرا، کیفیت دانشگاه  به معنای گسترش کرانه های دانش واکتشاف بشری و تولید فکر ومعنا ست،  در رویکرد کاربردگرا و مشتری‌گرا ، کیفیت دانشگاه از طریق رضایت دانشجویان و استخدام کنندگان و مشتریان وذی نفعان مختلف نسبت به  تولیدات و برون دادها و نتایج  دانشگاه ها معنا می شود.  بنا به یک رویکرد دیگر ، کیفیت آموزش عالی منوط به به کم وکیف  ارزش افزودۀ نهایی است که  در سطوح ملی وجهانی ایجاد می کند. برای اینکار  ارزش بروندادهای اولیه، واسطه ای ونهایی  آموزش عالی  با ارزش دروندادهای آن  سنجیده می‌شود.  کیفیت آموزش عالی بستگی به این دارد که  چقدر می تواند نیازها و انتظارات بیان شده یا ضمنیِ ذی‌نفعان مختلف اجتماعی را حداقل  در سطح رضایت و ترجیحاً در سطحی بالاتر، براورده بکند. کیفیت ترکیبی از کارایی، اثربخشی، بهره‌وری، پاسخگویی و نوآوری است.

 البته باید عرض بکنم که تعریف کیفیت ممکن است  تحت تأثیر ایدئولوژیهای مختلف قرار بگیرد. مثلاً ایدئولوژی سنتی دولت‌گرایی، کیفیت را به اجابتِ سیاستهای دولت و رعایت قوانین او و در معنای پاسخگویی صوری به دولت ، فرو می کاهد و یا برعکس، ایدئولوژی بازار که  اخیراً سعی می شود آن را جهانی بکنند ؛کیفیت علم را ، بیش از اندازه ،  به  کاربرد و مصرف  تقلیل می دهد. در حالی که در رویکردهای انتقادی ، کیفیت دانشگاه به این است که نقد وروشنگری اجتماعی و فرهنگی بکند وبه تغییر و تحول و توسعۀ متوازن پایدار  و به بهبود شرایط بشری کمک بکند، اگر بخواهم از تعبیر یکی از صاحب نظران خوب استفاده بکنم کیفیت دانشگاه در این است که به تقریر حقیقت  و تقلیل مرارت کمک بکندو به ارتقای کیفیت زندگی مردمان یاری برساند .

وودهاوث، تعریف جامعی از کیفیت  در آموزش عالی  به دست داده است  وآن  «تناسب یا جور بودن با هدف» (FFP) است. مردمان و نهادها و جامعه ،  اهدافی  دارند و آموزش عالی باید  خود را مرتب با این اهداف  بیازماید  وجفت وجور بکند. اما باید  درنظر بیاوریم که این مردمان فقط گروه های خاصی  نیستند بلکه همه  مناطق سرزمین ، همه اقوام ایرانی، همه گروه های اجتماعی و نسلها و نهادها و ذی نفعان و نیز همه متفکران ومنتقدان مستقل خارج از دولت را در برمی گیرد. 

برخی منتقدان در برابر تعریف وودهاث ، گفته اند کیفیت نباید فقط به  جور بودن با هدف محدود بشود بلکه خود اهداف نیز باید مورد بررسی قرار بگیرند و اینجاست که  کیفیت به عنوان «تناسب خود هدف» (FOP) تعریف  می شود. وود هاوث جواب داده است که این نیز  در تعریف عام FFP می‌گنجد، چون در واقع مقصد اصلی این است که خود اهداف نیز به طور مداوم و با توجه به تحولات جهان اجتماعی، محیط و تکنولوژی و شرایط  بازار و با عنایت به  پویش‌های فکری یاران وذینفعان و  رقبا و غیر آن  مورد بازنگری قرار بگیرد و روزآمد تر  وکارامد تر و کیفی تر بشود.

4. جنابعالی در ارتباط با تضمین کیفیت دانشگاهی ، مطالعۀ تطبیقی بر روی 16 کشور جهان  انجام داده اید وآن را در کتابی منتشر کرده اید لطفاً مهمترین نتیجه این مطالعه را بصورت اجمالی بیان فرمایید.

اینجانب  با یک بررسی تاریخی ، چند مشکل جدی را در باب کیفیت آموزش عالی در ایران ردیابی کردم که ده  مورد از آن را فقط برای نمونه عرض می کنم:1. سایه عوامل سیاسی – ایدئولوژیک بر نظام آکادمیک و حرفه‏ای و علمی و تخصصی کشور 2. میل سیستم دولت به مداخله گری  در کار وبار دانشگاه و کنترل بیرونی و دیوانسالار آن ، 3. سایه دستگاه دولت بر ارزشیابی و فقدان  نهادهای واسط 4. غلبه رویکرد اداری بر  رویکرد علمی در ارزشیابی ، 5. تمایل دولت به کنترل فرایندها تحت تأثیر اقتصادِ سیاسیِ نفتی 6. فقدان نظام مدرن وکارامد  اطلاعات آموزش عالی با مشارکت خود دانشگاه ها ،7. مشکلات موجود در زمینه های لازم  برای «خود –ارزیابی» و ارزیابی درونی دانشگاهیان، 8. عدم امکان توسعه و  مشارکت نهادهای غیردولتی حرفه‏ای  وتخصصی برای اعتبار سنجی و ارزیابی بیرونی توسط همتایان دانشگاهی وسایر ذی نفعان اجتماعی، 9. تمرکزگرایی، تصدی‏گری و تعدد متولیان خود- خواندۀ دولتی  10.  موانع موجود بر سر راه استقلال دانشگاهی  و خودحسابرسی آنها وآزادی آکادمیک.

5. جنابعالی به عنوان یکی از متخصصین ، آینده کیفیت آموزش عالی ایران را چگونه ترسیم می نمایید؟ چه توصیه ها و پیشنهادهایی برای بهبود و ارتقای کیفیت آتی آن دارید؟

تحلیل مقایسه ای کشورهای مختلف و  تجارب بین‌المللی نشان می دهد که  درباب  تضمین کیفیت آموزش عالی  اصول وهنجارهای مورد توافقی در جهان وجود دارد.  ما نیز باید ارزیابی آموزش عالی خودمان را در سطح ملی با این ترازهای جهانی همراه بسازیم. برای مثال این در دنیا به یک هنجار اجماعی در باب کیفیت تبدیل شده است که  هدف از تضمین کیفیت دانشگاه ها  ،  بهبود و ارتقای درونزا در خود دانشگاه ها و دپارتمانهای آنهاست( نه تحمیل چیزی بر آنها از بیرون). هنجار دیگر این است که  معیارگذاری برای ارزشیابی آموزش عالی نباید  شکل دولتی به خود بگیرد بلکه باید توسط سازمانهای مستقل حرفه ای صورت بپذیرد.

 در دنیا همچنین اجماعی وجود دارد که «خود – ارزشیابی» (ارزیابی درونی داوطلبانه) در دپارتمانها وواحدهای دانشگاهی، پایۀ اولیه و مستند اصلی تضمین کیفیت است و ارزیابی بیرونی توسط همتایان علمی و تخصصی به همراه دیگر ذی‌نفعان بیرونی به عنوان گام دوم در طول ارزیابی درونی و با داوطلب شدن گروه های آموزشی دانشگاه ها صورت می گیرد.  چارچوبهای راهنمای لازم برای ارزیابی بیرونی باید  توسط نهاد های ذیصلاح حرفه ای (ونه دولت)  تنظیم بشوند و باید  قابل انعطاف باشند. ‌ارزشیابی آموزش عالی  بدون فعالیت و مشارکت نهادهای حرفه‌ای و تخصصی غیر دولتی در  اعتبار سنجی  وبدون رسانه های مستقل غیر دولتی به سامان نمی رسد. کیفیت  آموزش عالی در انزوا وبدون تعاملات بین المللی و بدون تعهد به هنجارهای جهانی تعریف نمی شود وبه قضاوت عمومی معتبری  نمی رسد. نهادهایی بین المللی در کیفیت دانشگاه  وامر اعتبار سنجی وجود دارد که ما در هیچیک عضو نیستیم. با این انزوا وسوء تفاهم جهانی که با آن دست به گریبانیم ، دانشگاه هایمان نیز متضرر می شوند.

  از سوی دیگر تجربیات جهانی حاکی از آن است که الگوهای نرم و حمایت‌گرا در  ارزشیابی  که بر کنار از مداخلۀ دولت  وبه صورت  داوطلبانه و بر مبنای استقلال دانشگاهی وآزادی علمی  باشند، اثربخشی مطلوبتر و پایدارتری نسبت به الگوهای سخت  و نظارت‌گرا با مداخلۀ دولتی دارند. دیدگاههای دانشجویی از منابع مورد اعتنا در ارزشیابی کیفیت یاد دهی ویادگیری در دانشگاه ها به شمار می رود. کما اینکه دیدگاههای دانش آموختگان واستخدام کنندگان و ذی‌نفعان بیرونی در بازار کار نیز  در ‌ارزشیابی آموزش عالی  منظور می شود.

برای شرایط ایران،  بنده از سیاه مشق های  ناچیز خود به این نتیجه رسیدم که تضمین کیفیت آموزش عالی در جامعۀ ایران با تمرکز گرایی وتصدی گری دولتی اصلا میسّر نمی شود ، بلکه از طریق ایجاد شبکه ای از دانشگاه ها و همۀ ذینفعان اجتماعی و با ایجاد  وتوسعۀ « نهادهای واسط دولتی ـ دانشگاهی» به سامان می رسد. از سوی دیگر در جامعۀ ایران  با ساختار اقتصادی خاصی که دارد، حمایت اعتباراتِ عمومیِ تشویقی توسط دولت برای ارتقای کیفیت مؤسسات وبرنامه های آموزش عالی در یک شرایط تعریف شدۀ شفاف ورقابتی  ضروری است. رویکرد فلسفی مناسب برای ارزشیابی آموزش عالی ایران، رویکرد انتقادی مبتنی بر انگیزش، دلبستگی، گفتگو، همکاری، توانمندسازی و مشارکت درونزا با هدف تغییر پایدار از طریق بهبود مداوم کیفیت است. سرانجام  الگوی ارزیابی درونی و بیرونی ( اعتبارسنجی )با همکاری وتعامل شبکه ای از کلیّۀ ذی نفعان مانند دانشگاه ها،انجمنهای علمی ،نهادهای غیر دولتی، دولت وبازارکار؛ مطمئنا  گزینۀ مناسب‌تری برای دورۀ گذار آموزش عالی ایران به ترازهای کیفیت جهانی( کلاس جهانی) است.

اینجانب برای نخستین بار در کشور به عنوان یک دانش آموز کم بضاعت برای بررسی موضوع کیفیت دانشگاه،  هم از  روش GT ( «نظریه داده بنیاد» یا «نظریه مبنایی» ) و هم از  نقشۀ شناختی(Cognitive Map ) استفاده کردم، در این زمینه از چند استاد برجسته بسیار بهره علمی گرفتم؛ در صدر آنها پروفسور عباس بازرگان  صاحبنظر فرهیخته در روشهای تحقیق کیفی بود، همچنین از  استاد فقید، شادروان دکتر کارو لوکس ، ونیز از استاد ارجمند جناب دکتر قاضی طباطبایی استاد دانشگاه تهران کمک علمی فراوان گرفتم، بر مبنای این تحقیقات و از شواهد کافی به این استنتاج نایل آمدم که چند چیز می تواند  کمک بکند که کیفیت دانشگاه  در این کشور بخت بیشتری داشته باشد ، یکی شاخص‌های توسعه نهادهای غیردولتی( در اقتصاد و در نظام حرفه ای و از جمله در امر تضمین کیفیت واعتبار سنجی ) است ، دیگری شاخص توسعة انسانی( شامل نشانگرهای  آموزش ، سلامت و درآمد) است ، سومی بسط دمکراسی و گسترش فرایندهای عرفی شدن  وابراز وجود انسان ایرانی به عنوان نشانه هایی از بلوغ جامعة‌ ایران است   و  چهارمی تنوع اعتباراتِ آموزش عالی به عنوان پشتوانۀ خود فرمانی دانشگاه هاست . متأسفانه در همه این شاخصها ، نشانه هایی که  بنده در پژوهش خود درباب کشورمان به دست آوردم ، بسیار نگران کننده بودند.

توصیه های برآمده از تحقیق بنده این بود که برای ارتقای کیفیت دانش در کشور باید از دولت، تمرکز زدایی و تصدی زدایی ومداخله زدایی بشود، دولت حامی و دوست دانشگاه باشد نه مدعی آن، بخشهای غیر دولتی تقویت بشود وشرایط  رقابتی به وجود بیاید ، انجمنهای علمی ونهادهای حرفه ای وتخصصی غیر دولتی رشد بکنند ، فرایندهای عرفی شدن پیش برود ، فکر دمکراسی وفرهنگ دمکراسی و ترتیبات واقعیِ نهادمند آن گسترش یابد ، فرصتهای برابر دسترسی شهروندان ایرانی به آموزش عالی( بدون محدودیتها) تعمیم  پیدا بکند و بر تنوع منابع مالی واعتباری دانشگاه ها ومؤسسات آموزش عالی افزوده بشود.

6. جنابعالی از جمله اساتیدی هستید که در تنظیم بخشی از برنامه های چهارم و پنجم توسعه – بخش آموزش عالی – نقش عمده ای داشته اید، فکر می کنید راهبردها و سیاست های این برنامه ها تا چه حد براساس واقعیات موجود نوشته شده است و عملکرد برنامه های قبلی را چگونه ارزیابی می نمایید؟

در فرایند  تدوین برنامه سوم وچهارم ، سهم ناچیزی در ارائۀ دیدگاه های کارشناسی و نوعا انتقادی داشتم که متأسفانه بخش اعظم آنها در تصویب نهایی نادیده گرفته شد. بخشی از آنچه  تصویب شده بود نیز ، در عمل چندان اجرا نشده است. نمونه اش احکام مربوط به استقلال دانشگاه ها و نیز آموزش عالی حرفه ای بود.  در  اوایل کار تدوین برنامه پنجم  مجموعه ای از  اصول و اهداف وراهبردها  به همراه  9 مادۀ قانونی پیشنهاد کردم که متأسفانه هیچ یک از این 9 ماده  در تدوین نهایی برنامه پنجم  مورد توجه قرار نگرفت!

 استقلال دانشگاهی و آزادی علمی از ارزش‌های مرکزی آموزش‌عالی است که قبلا تحت نفوذ گفتمانهای پیشرو جامعه، در برخی از اسناد رسمی آموزش‌عالی مانند قانون وزارت و قانون برنامه چهارم توسعه مورد تصریح قرار گرفته بود. ماده 10 قانون وزارت به ادامة سیاست تمرکز زدایی، افزایش اختیارات هیأت امناء، تقویت شوراهای علمی و تقویت مدیریت دانشگاهها تأکید کرده بود. در بند الف ماده 49 قانون برنامه چهارم توسعه تصریح شده  بودکه دانشگاهها و مؤسسات آموزش‌عالی و پژوهشی براساس آیین‌نامه‌ها و مقررات اداری، مالی، استخدامی و تشکیلاتی خاص و مصوب هیأتهای امنای خود، بدون الزام به رعایت قانون محاسبات عمومی، قانون استخدام کشوری و سایر قوانین و مقررات عمومی اداری، مالی و استخدامی اداره بشوند و اعتبارات هزینه‌ای، از محل بودجه عمومی دولت براساس قیمت تمام شده و به عنوان کمک به آنها پرداخت بشود. اما بسیاری از این اصول ، همچنان در هاله ابهام و تعویق مانده اند یا با موانعی دست به گریبان اند. جهت‌گیری برنامه چهارم معطوف به نوسازی دولت با تأکید بر اثربخشی، کارایی و بهره‌وری، از طریق رفع تصّدی‌گری و مشارکت مردم و بخش غیردولتی در کشور بود که به دلیل شرایط مدیریتی کشور معوق ماند.

پارادایم‌ها، مفاهیم و محیط ملی وجهانی آموزش عالی در حال دگرگونی است ولی سیاستها و ساختارهای ما از آنها عقب مانده است.  برای مثال در دنیای امروز روشهای تدریس سنتی موضوعیت خود را از دست داده‌اند و به جای آنها الگوهای نوین و  متحولی از یادگیری- یاددهی فعال و مشارکتی آن هم معطوف به مسائل جامعه ضرورت یافته است. الگوهای «علم سبک 2» و « علم بزرگ» وعلم موج سومی به میان آمده است. در حالی که حتی علم مدرن «سبک 1» نیز  بویژه در حوزۀ علوم انسانی واجتماعی ، در جامعۀ ما مورد بی مهری قرار می گیرد. ما نه تنها جامعۀ چندان علم برانگیز وعلم نواز نداریم  حتی احیانا علوم اجتماعی مدرن در آن رسما به مثابۀ یک تهدید معرفی می شود. مدیریت  وریاست دانشگاه در این کشور، متأسفانه پستی سیاسی بوده است.

    در حال حاضر ما شاهد موج تازه ای از مهاجرت  نخبگان علمی و آموزش‌عالی  به عنوان مهم‌ترین سرمایه‌های کشور در عصر اطلاعات و ارتباطات و جامعة دانش هستیم.  نه تنها خط‌مشی‌های مناسب حمایتی و ملزومات قانونی و مدیریتی برای  چرخش مغزها با هدف استفاده بیش از پیش از قابلیتهای موجود در کشور و گسترش تعاملات و همکاریهای علمی بین‌المللی نداریم،  عوامل منفی و دافعه نیز زیاد است.

بخش اعظمی از مقررات و آیین‌نامه‌ها در آموزش‌عالی   ناکار آمد و دست و پاگیر است . دیوانسالاری وایدئولوژی دولت ، در اغلب موارد  بر زندگی علمی ودانشگاهی چیره شده است و  مانع بروز و شکوفایی بسیاری از قابلیت‌های بالقوه آموزش‌عالی در کشور است . ما نیاز به  تحوّل در محیط حقوقی و اصلاح قوانین و مقررات زدایی داریم . دانشجویان سرمایه های جایگزین ناپذیر جامعه ما هستند و مخدوش شدن حقوق آنها و هر لطمه به سرزندگی ونشاط تحصیلی و علمی واجتماعی  آنها نه تنها از حیث حقوق انسانی گناهی نابخشودنی است، به منافع ملی ما نیز  ضایعات غیر قابل جبران وارد می آورد ، متفکران و دانشمندان ، مهم‌ترین پشتوانه‌های برنامه‌های توسعة ملی ما هستند و بدون منزلت اجتماعی و حقوق و آزادی علمی ومشارکت مؤثر  آنها نمی توان آینده ای با کیفیت  تصور کرد. 

 

 

     فایل پی دی اف

نظرات 5 + ارسال نظر
صالح رشید حاجی خواجه لو یکشنبه 10 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 13:04 http://hemanagment.persianblog.ir

سلام استاد عزیز، جناب آقای دکتر فراستخواه
از نظرات و نوشته های جنابعالی در این صفحه به مانند کلاس درس به معنی سنتی آن، همچنان بهره می بریم و همانطور که خود جنابعالی هم نوشته اید این هم از الگوهای نوین و متحول یادگیری- یاددهی است.
اما در رابطه با به میان آمدن علم سبک دو:
خود الگوی «علم سبک 2» و یا الکوی دوم دانش، محل انتقاد و تردید هست. این الگو ترکیب بندی و فرمول بندی تولید دانش را به نفع صنعت و بازار تغییر می دهد. این روند نه تنها آینده دانشگاهها را به چالش مفهومی و ساختاری می کشد، بلکه برتری آنها در تولید دانش را نیز زیر سؤال می برد. به قول پیتر دراکر ممکن است دانشگاههای فعلی در آینده فقط یک بنای یادبود باشند. زمانی حاکمان بی رقیب دانشگاهها، دولت ها و نهادهای مذهبی (البته هنوز هم دیده می شود) و..بودند اما در پی انقلاب اول دانشگاهها، وابستگی ها به دولت و نهادهای مذهبی کاهش یافت. به نظرم فقط نوع وابستگی عوض شده و به جای دولت و نهادهای مذهبی، بازار - صنعت بر دانشگاهها حاکمیت پیدا می کنند. پس اگر ماهیت علم جستجوی حقیقت بصورت مستقل و درون زای خود باشد، این تعامل و وابستگی به بازار - صنعت را چگونه پاسخ می دهید؟ و وقتی علم بر سفارشات و سایق های بازار و بر اساس سیاست مداخله ای آنها تولید و نیز کیفیت دهی و ارزشگذاری می شود، آیا این دستاوردها مورد اعتماد جامعه زیستی و علمی خواهد بود؟
با تشکر
شاگرد جنابعالی
صالح رشید حاجی خواجه لو

همکار ارجمند ومحقق عزیز
سلام از بنده وعرض ادب
چقدر لذتبخش است که مخاطب کسی محقق منتقدی باشد
علم سبک ۲نیز مثل هر مقوله دیگر محل بحث وبررسی ونقادی است
با نکاتی که بیان فرموده اید کاملا در حد درک ناچیز خودم همدل و همفکرم
می ماند یک نکته که نهادهای علمی باید نسبت به تقاضاها ونیازهای نوپدید حساس باشند واین ها لزوما فقط بازار وصنعت به معنای کسب وکاری وابزاری آن نیست بلکه جامعه وفرهنگ و جهان اجتماعی وزیست جهان هم هست
علم باید وفاداری خود به حقیقت را در تعامل با آنها به محک بزند
برای پی جویی حقیقت هیچ نهادی از جمله علم نباید یک تنه به محکمه برود . نهادهای علمی بدون جهان اجتماعی وفضای عمومی وبدون همکنشی وخرد ارتباطی می شوند قلعه حقیقت ونه عرصه ای برای جستجوی مداوم حقیقت
پس علم باید از سازمان قدرت و ثروت وشریعت ومنزلت مستقل باشد اما با جامعه وسپهر عمومی وزیست جهان ودیگر نهادهای اجتماعی تعامل افقی بکند این هم روایتی از سبک ۲ تولید دانش است
ممنون از باریک بینی های حضرت عالی
م-فراستخواه
۱۰ بهمن ۱۳۸۹

مهدیون یکشنبه 10 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 17:00 http://rmahdiuon.blogfa.com/

استاد ارجمند با عرض سلام و احترام
مقاله جالب و مفیدی است که حاصل سالها تحقیق و تجربه را در قالب سطوری چند ارائه می دهد.
اما سئوال من اینست که مانند سایر بخشهای کشور تا زمانی که دولت بخش عمده بودجه دانشگاهها را تامین می کند آیا می توان انتظار داشت در مدیریت و سیاستگذاری آن دخالت نکند؟
از سویی دیگر تحصیلکرده های دانشگاه با سرفصل های کنونی مطلوب صنعت و بخش خصوصی نیستند پس انتظار از آنها برای پرداخت هزینه ها بی جا است.
نکته دیگر تعریف کیقیت است که می گویید تناسب با هدف و در توضیح آن گفته می شود منظور تناسب با اهداف همه ذی نفعان است آیا در تدوین اهداف همه ذی نفعان و یا نمایندگان آنان حضور دارند؟ که بتوان چنین ادعایی را مطرح کرد.
سئوال دیگر بنده بر سر این چالش موجود در آموزش عالی است که آیا دانشگاه باید افراد تکنوکراتیک تربیت کند و یا افرادی روشنفکر و آزادی خواه؟ در ظاهر و شعار می توان این دو رویکرد را با هم جمع کرد ولی در عمل شما بهتر می دانید که جمع این دو در لوای یک سیستم واحد بسیار سخت است.
استاد بزرگوار بنده فقط نکاتی را که در ذهن داشتم بیان کردم و آنها را به عنوان ایرادی در این مقاله نمی دانم

دوست وهمکار ارجمند ومحققم
جناب مهدیون عزیز
سلام وعرض ادب
بحثهای بجا ودقیقی به میان آورده اید وبه تناقض نماهای نظام علمی جامعه ما توجه داده اید
1.نکته نخست شما درباب مشکل وابستگی شدید دانشگاه های ما به بودجه های نفتی است . البته در همه جای دنیا حتی در لیبرال ترین آنها، دولتها از دانشگاه( به عنوان نهادهای اجتماعی وعام المنفعه) حمایت مالی می کنند اما اولا این کار با روشهای عقلانی صورت می گیرد ( نه توزیع دلارهای نفتی با روشهای سنتی و لابی های سیاسی) . ثانیا این کار از طریق نهادهای واسط حرفه ای انجام می پذیرد وابتکار عمل آن به دست خود دانشگاهیان وحرفه ای هاست برای نمونه لطفا به کتاب سرگذشت وسوانح دانشگاه درایران صفحات 477تا 502 مراجعه فرمایید ( در ایران چنین نهادهای حرفه ای وجود ندارد وتنها سازمان نیمه حرفه ای برنامه وبودجه را نیز که البته انواع ضعغها داشت ولی هرچه بود کاچی بهتر از هیچی بود منحل کردیم) ثالثا دانشگاه ها منابع متنوع دیگر اقتصادی واجتماعی وفرهنگی ومدنی دارند ودر مجموع حمایت مالی دولت به وابستگی دانشگاه به دولت نمی انجامد و سنتهای استقلال دانشگاهی و آزادی اکادمیک ریشه دار تر از اینهاست که با کمک مالی دولت مخدوش بشود . از همه مهمتر این است که برای تقویت بخشهای غیر دولتی ، نخست باید نهاد دولت وسیاستهای آن اصلاح بشود. این ساختارهای سیاسی موجود است که مانع رشد بخش غیر دولتی آزاد ومستقل می شود وگرنه اگر بخش غیر دولتی مولدی داشته باشیم دانشگاه ها نیز از آن طریق منتفع می شوند.
2.نکته دوم وبجای حضرت عالی، ضعفهای برنامه درسی دانشگاهی است که باز حاصل ضعیف ماندن مدیریتهای دانشگاهی و تقلیل ریاست دانشگاه به پس سیاسی و فقدان زمینه های رشد نهادهای حرفه ای وعلمی مستقل درکشورماست . طی سالهای زیادی اختیارات برنامه ریزی درسی دانشگاه در دست خود دانشگاه ها و گروه های دانشگاهی نبود.
3.بحث سوم جناب عالی کاملا دقیق است بنده هم با شما موافقم. اگر به جای جامعه منفعل، جامعه ای فعال داشته باشیم در یک شرایط رقابتی ، تعاملات افقی شکل می گیرد وهدفهای اجتماعی به دانشگاه منتقل می شود
4.درخصوص بحث خوب آخر حضرت عالی ،باید به عرض برسانم که فناوری وروشنفکری وآزادیخواهی به نظر این کمترین، مانعه الجمع نیستند . دانشگاه، یک سیستم بسته کارخانه ای نیست تا یک خط تولید خاصی در آن ایجاد بشود. دانشگاه حسب سرشت خویش یک آنارشی منظم معرفتی وعلمی است . از طریق دانشگاه هم امکان دارد که به تقاضاهای بازار کار وتأمین نیروی انسانی متخصص ، پاسخگویی به عمل بیاید ، هم معنا و تفکر تولید بشود وهم نقد وروشنگری اجتماعی صورت بگیرد
در عین حال به ملاحظات عالمانه حضرت عالی بیشتر می اندیشم واز این بابت متشکرم
م-فراستخواه
10 بهمن 1389

صالح رشید حاجی خواجه لو دوشنبه 11 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 17:49 http://hemanagment.persianblog.ir

سلام استاد ارجمند
بنده هم قصدم نفی ارتباط نهادهای علمی با محیط خود و نیازهای آن نبود. همچنین فرصت های ناشی از این کنش ها نظیر، پاسخگوتر و انعطاف پذیر بودن دانش از نظر اجتماعی و اقتصادی، دموکراتیزه شدن دانش را نمی توان انکار کرد. از اینکه صبورانه و محققانه به پیام ها و سؤالات مخاطبان جواب می دهید، از جنابعالی تشکر می کنم.
با احترام و ارادت
صالح رشید حاجی خواجه لو

قند مکرر است خواندن دیدگاه های دوست محققم جناب صالح رشید
...
ملاحظات امثال شما پژوهشگران بنده را واحتمالا خوانندگان را در اندیشیدن بیشتر درباب اضلاع مختلف موضوع یاری می رساند
با بهترین آرزوها
م-ف
۱۱بهمن۱۳۸۹

مصطفی دوشنبه 11 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 19:19

سلام استاد عزیزم
به نظر حضرت عالی زبان فارسی چه نقشی در سطح کیفیت دانشگاه دارد

سلام وعرض ادب خدمت همکار ارجمند
زبان عنصر مهمی از علم آموزی وعلم ورزی است
زبان فارسی از طریق کاربرد آن در دانشگاه هرچه بیشتر زبان علم می شود
یکی از شاخصهای کیفیت دانشگاه استفاده همزمان از زبان های ملی ومحلی با زبان های پرکاربرد علمی جهان مانند زبان اگلیسی در آن دانشگاه هاست. یک شهروند در مالزی وقتی به دانشگاه کشورش می رود هم زبان ملی خود وهم زبان انگلیسی را در آن به کار می برد اما در دانشگاه های ایران نوعا چنین نیست. این هم گوشه دیگری از انزوای جهانی ماست
با تقدیم ارادت
م-فراستخواه
11 بهمن 1389

هاجر بهرامی پنج‌شنبه 14 بهمن‌ماه سال 1395 ساعت 23:36

باسلام و عرض احترام خدمت استاد بزرگوار و تشکر ویژه بابت مطالب بسیار مفید مطرح شده در این وبلاگ
می خواستم دیدگاه جنابعالی در خصوص اقداماتی که در برنامه پنجم توسعه در خصوص اعتبار سنجی نظام آموزش عالی صورت گرفته و چه نتایجی در برداشته را جویا شوم و اینکه در برنامه ششم توسعه این الگو باید چه مواردی را درنظر بگیرد که موجب کیفیت بخشی به نظام آموزش عالی شود؟

سلام عزیز متأسفانه حکومت ودولت ما درون خود متشتت است و نهادهای متولی آموزش عالی متعدد وموازی و اغلب واگرا... اینها نمی توانند علم را به خود اهل علم بسپارند وتعامل خلاقی با دانشگاه ها وشبکه کیفیت جهانی به صورت نهادینه برقرار کنند. هزینه نظامی متمرکز ودیوانسالاری دولتی را می پردازیم و گرفتار هرج ومرج هم هستیم داستان بسیار مفصل است ودر جای خود بحث شده...برای آن دوست محقق عزیز در کمک به کیفیت دانشگاهی بهترین آرزوهایم را نثار می کنم
م-ف

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد