مقصود فراستخواه

فضایی میان ذهنی در حوزه عمومی نقد و گفت وگو

مقصود فراستخواه

فضایی میان ذهنی در حوزه عمومی نقد و گفت وگو

نمی توان از مردمان مدرن انتظار داشت که دین ورزی پیشامدرن بکنند

متن تحریر یافته سخنرانی فراستخواه

در گروه علمی- تخصصی جامعه‌شناسی دین

انجمن جامعه‌شناسی ایران


قسمت دوم: توضیح دین‌ورزی در آفاق فکری امروز


...اکنون سؤال این است که از این آفاق جدید، دین‌ورزی چگونه دیده می‌شود یا چگونه توضیح داده می‌شود. به چند مدخل از این بحث در اینجا اشاره می‌کنم.

1. دین ورزی همان است که در زندگی روزمره واقعی مردم پدیدار می شود

از نقطه نظر پدیدار شناسی، دین باوری و دین‌ورزی واقعاً موجود مردم، دیگر لزوماً آن نیست که بنده و شما در بسته‌بندی‌های انتزاعی یا ایدئولوژیک ذهنی خود داریم. دین‌ورزی واقعی‌‌ همان است که در زندگی روزمره مردم در خانه‌ها و کوی و برزن و میهمانی‌ها و مناسبات جریان دارد. این موضوع بویژه باید مورد توجه متولیان ونخبگان رسمی دین بالاخص از نوع حکومتی آن قرار بگیرد.

2. دین‌ورزی مردم در تصاحب متولیان رسمی نیست

دین‌ورزی ما (منظورم ما آدم‌ها همه، اعم از ریز ودرشت! است) امری ناب نیست. دین‌ورزی ما لزوماً آن نیست که در سطح انتزاعی یا ایدئولوژیک خاصی به او اشاره می‌شود. بلکه دین یک واقعیت اجتماعی است. دین‌ورزی مردم به صورت اجتماعی برساخته می‌شود و در میان گروه‌های مختلف اجتماعی و در زمان‌ها و شرایط مختلف فرق می‌کند. خود را به صوَر متنوع ومتفاوت پدیدار می‌سازد. پا به پای فرایند بی‌قرار ساخت اجتماعی، انحای دین ورزی نیز تحول و تکثر می‌یابد. دین بیش از اینکه یکسره امر پیشینی و در تصاحب متولیان خاصی باشد، به صورت پسینی و در فرهنگ‌ها وجوامع ظاهر می‌شود.

3.مدل دین ورزی پیشامدرن، بیرون از طاقت گروه های مدرن و مغایر با شاکلۀ اجتماعی و معرفتی آنهاست

از منظر مباحثی که در قسمت نخست عرایضم به آنها اشاره کردم، دین‌ورزی در دنیای پیشا‌مدرن، مدرن و پسامدرن با هم فرق می‌کند. گروه‌های مختلف به نسبت اینکه در زمان‌ها و مکان‌های پیشامدرن، مدرن یا مدرن زندگی می‌کنند، باور‌ها، اعمال و نهاد‌ها و مناسبات دینی‌شان نیز کم و بیش متفاوت می‌شود. در دنیای پیشامدرن، آدمی هنوز به مثابه سوژه، برساخته نشده است و فاعل شناسایی و کارگزار عالم نیست. این دنیا، به طور طبیعی، دورۀ سیطره متن‌هاست. یک معنای نهایی در متن دین و در ذهن کسانی خاص است و همه باید خود را با آن تطبیق بدهند.

وقتی به دنیای مدرن می‌رسیم یک نوع سوژگی اغراق آلود برساخته می‌شود: من می‌اندیشم پس هستم! نوعی گفتار محوری ایجاد می‌شود که براساس آن من به عنوان سوژه حق دارم در مورد عالم و آدم حرف بزنم. از اینجاست که سنت‌های دینی سابق و جاری از موضع مدرن نقد می‌شوند.

می‌بینیم که دورۀ سوژ‌گی و ناسوژگی با هم دو ساخت اجتماعی متفاوت دارند و دین‌ورزی در آن دو با هم فرق می‌کند. بین آن‌ها گسستگی‌های جدی وجود دارد. نمی‌شود دینداری در دنیای مدرن را که دنیای نقد سنت‌هاست، به چوب احکام دنیای ماقبل مدرن، پیش راند. اگر انبیا و اوصیا نیز به این دنیای مدرن می‌آمدند، درک دیگری داشتند و طور دیگری عمل می‌کردند. خداوندی هم که بنابر اعتقاد، مردم را مکلف به دینداری می‌کند، «تکلیف ما لا یطاق» نمی‌کند و تکلیف او به قدر وسع مردمان ومختصات اجتماعی ومعرفتی آنهاست. مردمان مدرن، طاقت دین‌ورزی و دین باوری پیشامدرن را ندارند و «تکلیف ما لا یطاق» آن‌ها، خلاف عقل ، خلاف عدالت و غیر اخلاقی است. مدل دین ورزی پیشامدرن مغایر با شاکلۀ اجتماعی ومعرفتی گروه های جدید اجتماعی است. 

در دوره مابعد مدرن، وضع باز هم عوض می‌شود. شما به دوران «مابعد سوژه فردی»  انتقال می‌یابید، دیگر سوژۀ مطلق حتی از نوع جدیدش هم به محاق می رود. خود دنیای پست مدرن به صورت‌های مختلف پیش می‌رود؛ در یک مسیر، هرمنوتیک را داریم. شما سوژه‌ای هستید که با متن‌ها و دیگر سوژه‌ها، گفت‌وگو می‌کنید. تفسیرهای مختلفی از متن به میان می‌آید. تلقی‌ها و روایت‌های مختلفی از دین هست و نمی‌شود این را نادیده گرفت و از آن طفره رفت. دینداری یعنی همین روایت‌های مختلف دینی.

مسیر دیگر و پرتنش‌تری که در دوران پست مدرن می‌بینیم، رویکرد پساساخت‌گرایی و تحلیل گفتمان است. از این منظر پسانوین، آرا وعقاید دینی ما کم و بیش واجد خصلت گفتمانی هستند. مردمان در دوره‌های مختلف و به اقتضای انحای قدرت، طرحی از مفاهیم و کلمات خود را در می‌اندازند و از این طریق است که آرا و عقاید مذهبی آن‌ها شکل می‌گیرد. پس دعوی تقدس رنگ می‌بازد. منطق این دنیا این است :خیلی خوب؛  افراد و گروه‌هایی که معتقد ومایل اند دین ورزی بکنند، باور و عمل دینی و حتی تبلیغ آزادمنشانه و برابر دینی داشته باشند ، ولی دلیلی ندارد که تقدّس بفروشند و خود را مالک حقایق قدسی و متولی آن  وبلکه مالک کل جامعه ودیگر گروه هاوانمود بکنند و دیگران را اسیر وگرفتار طرح‌های زبانی خویش بخواهند.

4.نمی‌شود از انسان‌ها انتظار داشت حتی خدا را بدون وساطت ذهن و زبان خویش بپرستند

در دنیای ماقبل مدرن این فرض غالب بود که حقایقی ناب هست و کسانی به آن دست می‌یابند. در دنیای مدرن این بحث به میان آمد که آگاهی‌های ما ناب نیست چون تحت تأثیر ذهن ماست. در جهان «مابعد مدرن»، جرّ وبحث دیگری بلند شد و آن این بود که دعاوی ما (و از جمله دعاوی دینی ما) محصول زبان ما هستند.

حیوانات در عالم غریزه زندگی می‌کنند و انسان‌ها در عالم آگاهی و زبان خویش.در افق فرانوین گرایی، نمی‌شود از انسان‌ها انتظار داشت حتی خدا را بدون وساطت ذهن و زبان خویش بپرستند ، یا بی واسطۀ ذهن وزبان خویش،  دین را باور بدارند و به آن عمل بکنند. دینداری مردم به‌ناگزیر با پروژه آگاهی بشر و راهبردهای زبانی بشر پیوند می‌خورد. ما همه انسانیم(خدایگان نیستیم) و همه آرای ما و از جمله دین باوری‌های ما ، کم و بیش خصلت گفتمانی دارد . گفتمان‌ها نیز آغشته به صور و انحای قدرت هستند ،  مقدس نیستند و موضوع تحلیل و نقادی در حوزه عمومی هستند.

(ادامه دارد)

نظرات 2 + ارسال نظر
عزلت تاریخی چهارشنبه 19 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 14:42 http://www.mahdiyehahani.blogsky.com

از مطالبتان در باب دین ورزی و نیز دانشگاه های پسامدرن بهره بسیار بردم. لینک های روزانه هم بسیار مفید بود.
سپاس بی کران از حضرت استاد.

ممنون و سیاه مشق ناچیزی است نیازمند نقد وبررسی بیشتر
با احترام
م-ف
19 مرداد90

لیلا محمدی کلهری شنبه 5 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 02:55

با سلام دست مریزاد..ویک سوال در ذهنم پدید امد باین ترتیب بهتر نیست که از حس درونی خویش پیروی کنیم ..حتما باید یک دین شسته رفته ومعلوم ومشخص باشد.تا معنی دینورزی به خود گیرد؟اصلا فلسفه دین داشتن را نمیفهمم!!!

با سلام
ممنون از دیدگاه های انتقادی
این پرسشگری شما عین فهمیدن است فهم فرایندی بی پایان است
مدعیان فهم ناب متأسفانه در توهم دانایی به سر می برند
دوستدار دانایی بودن مهم است
اظهار دانایی دعوی گزاف عوام فریبانه ای است
م-فراستخواه
5 شهریور90

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد