مقصود فراستخواه

فضایی میان ذهنی در حوزه عمومی نقد و گفت وگو

مقصود فراستخواه

فضایی میان ذهنی در حوزه عمومی نقد و گفت وگو

نقش جریانهای هفتگانه اروپا در گذار آن به دنیای جدید

منتشر شده در مهرنامه 16

آبان90

صص173-175 

  

هفت پویش اجتماعی وفرهنگی در تحولات اروپا عبارت بودند از: 1.اصلاح طلبی دینی وپروتستانتیسم ،2.پروژۀ آکادمیک راهبان، 3.جنبش اسم گرایی(نومینالیسم)، 4.انسانگرایی(امانیسم)، 5.نظریه غیراستبدادی دین و دولت، 6.عرفان ومعنویت گرایی ، 7. جنبش علمی

    ادامه مطلب(قسمت دوم) 

یک.اصلاح طلبی دینی؛ اعتراضی از درون؛ ولی آسیب پذیر

اینان به دلیل نفوذ در میان معتقدان مسیحی توانستند پوشش اعتراضی درخور توجهی را در شهرهایی از اروپا  نسبت به مال پرستی وریاست طلبی رؤسای مذهبی به وجود بیاورند. این چالشها با توجه به فضای منازعاتی که دولتهای محلی ونیروهای اجتماعی رقیب با سیطرۀ واتیکان داشتند، سمت وسوی سیاسی پیدا کرد. تاحدی توانست به فضای تقدس زدایی کمک بکند. اما ، روح «انسان گرایی» فارغ از مذهب،  در آن کم بود یا نبود. 

بخشی از اصلاح طلبان دینی به امانیستها نزدیک شدند، بویژه در شمال اروپا ونه ایتالیا. ملانشتون نمونه ای از لوتری های انسانگرا بود. علتش این بود که او قبل از لوتر با ارزشهای انسانگرایی مأنوس شده بود. ژان کالون در قرن شانزده، فرمانروای دینی شهر ژنو شد و در این دوره انصافا نظام آموزشی آنجا توانست اصلاحات امانیستی به خود ببیند. اما در مجموع ، قالبهای فرقه ای ومذهبی وهویتی وسیاسی، مانع از شکوفایی گوهر «بشریت خواهی» وانسان گرایی در میان بخش قابل توجهی از اصلاح طلبان دینی شد. 

بودند بسیاری از مسیحیان مؤمنی که بینش ومنش انسان گرایی داشتند ولی با اصلاح طلبی موصوف، همسو نبودند. مثال بارزش طیفهایی از یسوعیان بودند که اندکی دیرتر به برخی آرای آنها اشاره خواهد شد.

دو. رهبانیت مردم گرا وآکادمیک (دیرها در خدمت مدارس و کالجها)

راهبان با هدف اصلاح از درون به پروژۀ آموزشی روی آوردند . آنان همچنین الهیاتی عرفانی یا عقلانی دنبال کردند که با زیستن در میان مردم و مشارکت در مصائب آنها و کمک به طرد شدگان وحاشیه ای های اجتماع مأنوس بود. عشق ومعرفت به خدا را در محبت وخدمت به انسانها می خواستند ؛ با الهام از این آموزۀ مسیح که خدا را دوست بدار وهمسایه ات را.

اینان تحت تأثیر آثار فکری وفلسفی یونان واسکندریه بودند ودر اوایل قرن 13 ، دو جریان عمده فرانسیسی ودومینیکی را تشکیل می دادند؛ فرانسیسیان به فلسفۀ نوافلاطونی و عرفان دیونوسیوسی[i] دلبستگی داشتند. آنها پیروان آگوستین بودند واز نمایندگانشان می توان به بوناونتورا و آوهیلز  اشاره کرد. هردو در قرن سیزده در دانشگاه پاریس ،کرسی به دست آوردند و الهیات محبت را از طریق کوشش آکادمیک ترویج کردند. آوهیلز می گفت کافرانی که دنبال شادی وسعادت هستند به یک معنا ، خدا را می جویند چون خدا ، بهجت[ii] است. کافران هرچند تشخّصی از خدا در باور ندارند اما آثار بهجت او را می جویند مانند بت پرستانی که امر الهی  را از بتها طلب می کنند( برای تفصیل این آرا، بنگرید به جلد دوم تاریخ فلسفۀ کاپلستون)[iii].

دومینکنها اما پیرو فکر ارسطویی بودند. توماس آکوئینی نمایندۀ برجستۀ آنها بود. او نیز در دانشگاه ، صاحب کرسی شد. آثار ودرسهای اینان در حقیقت معرّف ایمانی بود  که درجاتی از عقلانیت جستجو می کرد و کوششی برای گشایش باب دوستی ومراوده میان ایمان با برهان. این هرچند خود از جهات زیادی محل بحث و پارادوکسیکال بود ویک فقره اش تلقی خادم وار از عقل برای الهیات بود  اما در گذار خردگرایی و طبیعت گرایی وانسانگرایی وعرف گرایی اروپای مسیحی بی تأثیر نبود. کما اینکه مباحث لوئیس د مولینای[iv] ژزوئیت در دانشگاه اوورای پرتغال تاحدی به امانیسم وطرح آزادی واختیار بشر یاری رسانید . او می گفت حتی لطف الهی نیز وقتی اثر بخش[v] است که خواستی از این سو واز انسان سربزند(کاپلستون،1387: 3/410-411). تعالیم یسوعی مفهوم گناه نخستین را به پرسش کشید و تا اندازه ای به اصالت بشرواهمیت تجربه وعلم  کمک کرد.

به هرحال مشخصۀ عمدۀ این جریان فکری(اعم از فرانسیسی یا دومنیکن وسپس ژزوئیتها) کوشش برای ورود به دانشگاه وحتی ایجاد دانشگاه بود. البته بخشی از دانشگاهیان سکولار(غیر راهب) چندان باب طبعشان نبود که می دیدند اینان در دانشگاه بروبیا پیدا می کنند. اما فضای عمومی در مجموع به نفع حق راهبان برای داشتن کرسی شد. بویژه اینکه آنان چنانکه پیشتر گفتیم «مردم خواه» بودند و کالج هایی  که به وجود می آوردند غیر راهبان را نیز در آن می پذیرفتند. چنین بود که هم جذب آکادمی وهم جذب  متن جامعه شدند. نمونه اش کالج سوربن در 1253 بود که روبردوسوربن پیشنماز لوئی نهم تأسیس کرد و  به تدریج دانشجویان غیر راهب را نیز پذیرفت(همان، 2/279-285).

درعین حال دومینیکن ها نیز مانند پروتستانها نتوانستند با انقلاب علمی همراهی بکنند و عقل وبرهان  و طرح دانایی بشر را تا جایی پی می گرفتند که در آن نه الهیات محل تردید قرار بگیرد ونه جهان شناسی ارسطویی زیر سؤال برود!

ادامه دارد.....



[i] اسم مستعار مؤلفی با تألیفات اثر گذار در حوزۀ سوریه قرن 4 و5 با مشرب عارفی ونوافلاطونی ومرید پولس رسول.

 ۲beatitude

[iii] کاپلستون، ف.چ(ترجمه/1387). تاریخ فلسفه (ج2و3). ترجمه ابراهیم دادجو، تهران: علمی فرهنگی. (مطلب متن از : 2/308)

 4L.de Molina      5. Effective grace

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد