مقصود فراستخواه

فضایی میان ذهنی در حوزه عمومی نقد و گفت وگو

مقصود فراستخواه

فضایی میان ذهنی در حوزه عمومی نقد و گفت وگو

شرارت از سطح وجود ما رخنه می کند

 

 ارتباط وجودی صلح آمیز با خود، دیگر آدمها ، با طبیعت وکائنات

در نشستهایی دوهفته یکبار با دوستان اهل دل ومعرفت،  طی  یکی از بحثها قرار شد هرکس مشکلی را طرح بکند. بنده در نوبتم عرض کردم یکی از مشکلات ما « نگاه ابزاری به عالم وآدم» است. خود را سوژه ، وهمۀ هستی بیکران را ابژه می دانیم. گویا تنها ماهستیم که «می اندیشیم پس هستیم » وهمه چیز وهر کس دیگر ، مفعول شناسایی ما وموضوع  تصرفات ذهنی و استفاده ابزاری ماست.

این سبب می شود که  می خواهیم ازهمه چیز وهمه کس فقط سهم بیشتری دریافت بکنیم یا  سوداگری و  داد وستد به عمل بیاوریم. فراموش می کنیم که ارتباط ما با دیگران فقط از نوع «سوژه-ابژه»نیست، ارتباط وجودی هم هست،  نسبت میان دو سوژه هم هست. می شود گفتگو وهمدلی و همفهمی و غمخواری و بخشندگی و زیبا شناسی داشت.

به تعبیر مارتین بوبر[i] ، رابطه ما با هر کس وهرچیز می تواند به جای رابطه من وآنit، رابطه من وتوyou    باشد. این شقّ دوم، رابطه ای  است وجودی و نه ابزاری. برای ما، دیگران یک «آن» شده اند، حتی دیگریِ درون  خویش (وجدان)را نیز یک« آن» حساب می کنیم .

صدای ما آن قدر بلند است که صدای درون خودمان را نمی شنویم، چه رسد به صدای همسر، همسایه، همکار، همشهری، همنوع. صدای مخالف ومنتقد را که اصلا نمی شنویم. حتی در این عالم، تنها صدای انسانها نیست که باید به گوش ما برسد، صدای آب و خاک و درخت و مرغان آسمان  هم هست.

فکر به تعبیر خانم هانا آرنت[ii]، می تواند خصوصیتی گفت وگویی داشته باشد. وقتی با خودمان ودیگران  گفتگو می کنیم آنها دیگر ابزار منفعل نیستند. مانند ما هستی وکیستی و حیات وتاریخ و فکر وحرف دارند. پس مشکل ما از آنجا آغاز می شود که «فکر گفت وگویی» که باز به بیان آرنت، عملی  اخلاقی است، نداریم. نه گفتگوبا خود ونه با دیگران ونه با هستی.

در این حالت است که خبط وخطاهای ما وحتی شرارتها فرصت ظهور پیدا می کنند. بوبر توضیح می دهد که شرّ در عمق هستی بشر نیست، از سطح وجود ماست که شرّ، فرصت رخنه کردن می یابد وچون جا خوش کرد، تدریجا  امکان رشد وگاهی امکان گسترش ویروسی پیدا می کند ویکباره بسیاری از ظرفیتهای اخلاقی ما را برباد می دهد. شرارت در غیاب تفکر درونی وبیرونی ما زاده می شود.

وقتی تفکر به شرحی که گذشت، غایب می شود، وقتی فرصتی نمی دهیم که دیگری، حتی دیگری درونی از ما پرسش بکند، خودمان می مانیم وذهن ابزاری و  بازی  های دلبخواهانه با افق امکانها که بر حسب طرح آزادی انسان  برای ما فراهم آمده است. ما آزادیم و انواع رفتارهای جایگزین می توانیم داشته باشیم. این مزیت بشری ماست. اما می تواند به سقوط ما بینجامد. اگر ما محل سؤال درونی وبیرونی قرار نگیریم از اعمال وگرایشهای دلبخواهانۀ مان انواع مخاطرات برمی خیزد. شرّ  ابتدا در سطح وجود ماست اما تدریجا نفوذ واستقرار پیدا می کند وامکان رشد ویروسی برای او فراهم می شود. وسوسۀ شر به بیان بوبر ابتدا در سطح وجود ، گریبان ما را می گیرد، ولی سپس به تمام وجود مان رخنه می کند.

شاید خوانده اید که آرنت  توضیح می دهد قصّۀ شر ّبسیار ساده ومبتذل  است،  شر امری رادیکال نیست، او می گوید آیشمن اصلا یک جانی بالفطره نبود. در زندگی شخصی مانند همۀ ما آدمی متعارف بود. وسوسه های کوچک شرّ، آهسته آهسته به سطح وجود او راه یافتند واز او یک پارۀ مرگباری از جنایت علیه بشریت ساختند. اما اصلا فراموش نکنیم که در هریک از ما آیشمنی هست.

 به همین دلیل باید وسوسۀ شرّ را در همان آغاز علاج کرد. باید نگذاشت خیالات ابزاری مارا فریب بدهد.  به بیان مولانا همین خیالات سوداگرایانه  است که روز وشب ، ذهن وجان ما را پایمال می کنند:« جان همه روز از لگدکوب خیال  / وز زیان و سود وز خوف زوال، نی صفا میماندش نی لطف و فر /  نی بسوی آسمان راه سفر  ، بر خیالی صلحشان و جنگشان / وزخیالی فخرشان و ننگشان».

با تفکر «گفت وگویی» و «من و تویی» می شود این نگاه ابزاری را تعدیل کرد. اینکه توجه و حضور و التفات داشته باشیم که  نه هیچ دیگری  و نه طبیعت و نه جهان  برای ما به شیئیت و چیزگونگی تقلیل پیدا نکنند. وقتی رابطه ما با دیگران، رابطه سوژه ها با همدیگر و رابطۀ وجودی است، یک فلسفۀ عمیقا اخلاقی دربارۀ «دیگری» فراهم می آید. من می اندیشم ، دیگری هم می اندیشد. من ابتلائاتی دارم دیگران هم ابتلائاتی دارند. به تعبیر لویناس، صدای دیگری را می شنویم واین یعنی اخلاق[iii]. مارتین بوبر، رهبریِ معنوی یهودیان را در دورۀ آلمان نازی داشت، اما حتی با اعدام آیشمن، مخالفت وتقاضای حبس ابد کرد.

رابطه وجودی با طبیعت وکائنات ، یک فلسفۀ محیط زیست است. رابطه وجودی و غیر ابزاری با هستی بیکران، یک فلسفۀ  اگزیستانسیال است. کل هستی لایتناها برای ما یک You (با حرف بزرگ) است. با او انس وهمسخنی داریم، درباره اش درک زیبا شناختی ومعنوی داریم وبه اوحرمت می نهیم.

 



[i] بنگرید به : مهرگان، امید (1380) مارتین بوبر و فلسفه دیالوگ. کتاب ماه ادبیات و فلسفه » آبان 1380 ، ش49 : 70 - 77  

 

[ii] بنگرید به : آرنت، هانا (1383)  اندیشیدن و ملاحظات اخلاقی. ترجمه عباس باقری ، تهران: نشر نی.

 

 

[iii]    بنگرید به: دیویس، کالین (١٣٨٦) درآمدی بر اندیشه لویناس. ترجمه  مسعود علیا ، تهران: موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران. / علیا، مسعود (۱۳۸۸ ) کشف دیگری همراه با لویناس .تهران: نشر نی

نظرات 5 + ارسال نظر
حافظ یکشنبه 6 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 22:53 http://daricheyefarhang.blogfa.com

باسلام خدمت استاد بزرگوار جناب فراستخواه گرامی وعزیز:امیدوارم بنده رو خاطرتون باشه مدتی پیش درهمین وبلاگتون یادداشتی نوشته بودم .ازین نگاشته تون خوشم اومد.این جمله ی فوق العاده ایه که:(شرارت در غیاب تفکر درونی وبیرونی ما زاده می شود.)مضمون حاکم بر این نگاشته نگاه گفتگویی و من وتویی به جای من و آن هم قابل تائیده مخصوصا در جهان امروز که بشراحتیاج مبرمی پیدا کرده به این نگاه.من در خصوص آراء باختین پایان نامه ی کارشناسیم رو کارکردم.بررسی جامعه شناختی آراء میخاییل باختین درخصوص ادبیات و رمان.والبته در آراء باختین ضمن کارم برخوردم به نظراتی مشابه آراء مارتین بوبر که شما نقل فرمودید.اندیشه ومنطق گفتگویی که باختین در ضرورت آن سخن رانده و البته اعتقاد هم بر آن است که بعدها یکی از ریشه های فکری یورگن هابرماس را در اندیشه ی خاصش که در اهمیت گفتگو ساخته و پرداخته شکل داده است.

اما پرسشی داشتم در خصوص نوشته تون آیا این (وجود) و رابطه ی وجودی که ازش صحبت میکنید در همون معنای هایدگریش به کار گرفتید؟و آیا اینکه به ضرورت گفتگوی من و تو یی در جهان امروز اشاره کردید آیا این رو ضرورت اخلاقی میدونید یا ضرورتی عقلانی و برخاسته از عقلانیت؟و بهتره با کدوم نگاه به پیشواز طرح این نگاه برای جا افتادن بیشتر در بین مردم بریم؟نمیدونم تونستم منظورمو خوب بیان کنم یا نه؟بینهایت سپاسگذار و ارادتمند همیشگی شما که خودم رو دانشجوی دائمیتون میدونم البته من شما رو از نزدیک زیارت نکردم و این ارتباط قوی من با شما از طریق نوشته ها و مکتوباتتونه که همیشه به نحو چشمگیری راهبر من در عرصه ی اندیشه و اجتماع بوده اند...

درود بر هم مباحثه ای اهل تحقیق، حافظ عزیز
ممنون از اظهار نظر
بله باختین مهم است بویژه آرای او در خصوص بینا متنیّت
درباره وجود بیشتر به یاسپرس توجه داشتم
درباب ضرورت گفتگو ، می شود هردو نقطه نظر اخلاقی عقلانی را مبنای بحث قرار داد و هردو پلتفرم خوبی است برای موضوع به گمان این دانش آموز
از طرح بحث تان استفاده کردم وبازهم فکر خواهم کرد
با بهترینها
م-فراستخواه
7آذر90

احمد دوشنبه 7 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 10:05 http://sahneyekta.blogfa.com

درورد و سلام بر استاد عزیز و فرهیخته دکتر فراستخواه... مطلب بسیار زیبا و به جایی بود اما سوالی که برای بنده پیش می آید این است که اگر شرارت را به وجود و ضرورت آن ربط دهیم و ضعف تفکر و تعامل من وتویی به وجود ربط پیدا کند پس ساختار و مشکلات عدیده ساختاری را در کجا باید قرار دهیم؟ آیا جز این است که تعاملات در چارچوب ساختارها شکل می گیرند و وقتی ساختاری معیوب و دچار نقصان های متعدد باشد چگونه می شود از اصالت وجود در آن سخن به میان آورد؟

دوست خوب محققم سلام
متشکرم از نقدتان
چه می توان کرد.
برای مواجهه با ساختارهای مشکل دار نیز باید به امکانات وجود در عالم وآدم چشم بدوزیم وچنگ بزنیم واین یعنی عمل فردی و اجتماعی ....
با بهترین
م-ف
7 آذر90

خلیل سه‌شنبه 8 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 09:17 http://tarikhigam.blogsky.com

سلام،

آیا اخلاق بی ساختار هم وجود دارد؟

سلام بر منتقد گرامی
ممنون از طرح بحث
تغییر و بهبود ساختارها به نیروی درونزای اخلاقی نیاز دارد
م-ف
هشتم آذر90

شاگرد شما سه‌شنبه 8 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 16:48

سلام بر استاد محترم
اول پیشنهاد می کنم که جلسه بعدی مباحثه با دوستان را به دلیل یا دلایلبه وجود آمدن چنینی دیدگاه ابزاری بپردازید با اینکه بیان و توصیف مشکلات حاضر چه فردی و چه اجتماعی می تواند افراد را به فکر فرو برد اما ارائه راهکار حتی در حد یک تمرین درونی میتواند راهگشا باشد هرچند در حد خواندن یک بیت از حضرت مولانا یا سعدی و شهریار و ....در هر ۲۴ ساعت.
اما استاد محترم می خوام بگویم همچنان که به قول بوبر که شر در عمق هستی بشر نیست این موضوع برای خیر هم میتواند مصداق داشته باشد می خواهم بگویم آیشمن هانا آرنت زمان تولد خوبی را با خود نداشت که بخواهد آنرا حفظ کند همچنان که بدی را که بخواهد از خود دور کند.
جهان پیرامون ما مملو از وسوسه های خیر و نیز شر هستند که می تواند ما را به آیشمنی مرگبار یا هستی بخش تبدیل کنند اما نمی دانم چرا تمایل به مرگباری در ما انسانها همیشه بیش از تمایل به خوبی بوده است کما اینکه همیشه توصیه شده ایم که باید مواظب باشیم که بدیها بر ما غلبه نکند و این در ارزشها ؛ فرهنگ و متاسفانه در آموزش ما نیز دیده می شود
کلام آخر اینکه حتی رابطه من و آنی به جای من و تویی که ریشه در بسیاری از فلسفه ها دارد نمی تواند جلوی گفتگوی دو طرف را بگیرد مساله دیدگاه ابزاری نیست مساله چگونگی استفاده از این ابزار است به هرحال بنا به دلایلی این دیدگاه ابزاری همیشه بد نیست مانند دیدگاه ابزاری یک دانشجو به استاد و نیز دیدگاه ابزاری استاد به دانشجو که اگر رشدی در این بین اتفاق بیفتد می تواند توجیه دیدگاه باشد فارغ از اینکه به شانیت هیچ موجود اندیشمندی نیز ضربه نمی زندمساله نوع نگاه من و تو است و اینکه چقدر اخلاق را در مناسبات رعایت کنیم هرچند من نوعی نگاهم به اطرافیان به صورت آن It باشد
(گفتم من و تو...
ادب به مکتب عشاق دست و پاگیر است به من بگو تو و از شما بگذر )
ممنون که همواره مشغول تعلیم هستید

دوست وهمکار اهل نظر وتحقیق
با سلام وعرض ارادت
ممنون از طرح دیدگاه ها وپیشنهادها ونقدها
شما از یک زاویه دیگر به موضوع نگریسته اید

رگ رگ است این آب شیرین آب شور درخلایق می رود تا نفخ صور
جزوها را رویها سوی کل است بلبلان را عشق با روی گل است

آن چه از دریا به دریا می‏رود از همانجا کامد آن جا می‏رود
با بهترین ها
م-فراستخواه
هشتم آذر90

مصطفی چهارشنبه 16 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 22:49

سلام معلم عزیزم
زندگی با نوشته های شما چقدر زیبا می شود .می خوانیم ولذت می بریم. زنده باشید

با سلام به دوست وهمکارارجمند
ممنون ونیازمند نقد ونظر
م-ف

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد