مقصود فراستخواه

فضایی میان ذهنی در حوزه عمومی نقد و گفت وگو

مقصود فراستخواه

فضایی میان ذهنی در حوزه عمومی نقد و گفت وگو

تأویل عاشورا؛ از مذهبی-سیاسی و مذهبی –هویتی تا معنوی-عرفانی


گفتگوی منتشر شده در شرق شماره 1411 /  17 آذرماه90

 

قسمت سوم وپایانی

 

4 - آیا به عقیده شما قیام عاشورا در صدد بود تا در برابر نظام سازی تئوکراتیک پس از پیامبر ایستادگی کند که با بنی امیه وارد دوران حیات خود شده بود ؟ اینجا یک اشکال اساسی می تواند وجود داشته باشد  و آن این است که حوزه مشروعیت الهی در شرایط سیاسی – اجتماعی صدر اسلام حوزه ای بوده است که مرزبندی درون آن کاری سخت محسوب می شده است .

به گمان بنده، نه. اختلاف حسین بن علی ویزید بن معاویه از نوع اختلاف دموکراسی وتئوکراسی نبود. بهتر از بنده می دانید که روش پژوهش تاریخی به ما اجازه نمی دهد وقایع را از ظرف زمان و بافتار اجتماعی خود خارج سازیم ودر یک زمینۀ دیگری تأویل دلبخواهانه بکنیم و تفسیروهرمنوتیک، قواعد خاص خود رادارد. ایستادگی حسین ویارانش در برابر تئوکراسی نبود بلکه دربرابر الیگارشی بود. این ما هستیم که امروز می توانیم از فضای گفتمانی تئوکراسی، بیرون بایستیم وبه امر سیاسی از منظر قرارداد اجتماعی ودموکراتیک نگاه بکنیم.

در دهۀ 60 هجری فضای گفتمانی موجود در میان عرب مسلمان، مبتنی بر دین اندیشی وحاکمیت خدا بود. اسلام از گروه ادیان سامی است. برخلاف بودایی که دینی انسان مدار است، اسلام حداقل بنابه درک آن روزی، دینی خدامدار بود. این در کنار ساخت شرعی خاصی که اسلام دارد ، به نوعی تئوکراسی نزدیک است و با دموکراسی تفاوت ماهوی دارد.

مبنای دموکراسی (از یونان تا به امروز) خودبنیادی بشر وادارۀ جامعه با رجوع به عقل ورأی مردم است. اما در جامعۀ آن روزی عرب، این مبنا شناخته شده نبود. چنین گفتمانی اصلا در میان عرب  مسلمان وجود نداشت. فرض همه این بود که نباید از حکم الهی و قرآن وسنت خارج شد. حکمران در واقع مقامی اجرایی بود وحق نداشت با حکم الهی مخالفت بکند.

  چیزی که هست یک جریان معتقد بود که حکمران باید مطابق عرف سالم سیاسی آن جامعه، حکومت را برعهده بگیرد وعمل بکند یعنی با بیعت واجماع  اهل حل وعقد برسر کار بیاید و از طریق شورا حکومت بکند، چنانکه خود پیامبر هم چنین کرد. ولی جریان هدفش چنگ انداختن به قدرت با هر روش ممکن بود، هرچند بیعت درست وحسابی و یا روش های متعارف شورایی هم درکار نباشد.

حداقل بنا به استنباط بنده؛ حسین بن علی ، جریان اول را ،و یزید بن معاویه، جریان دوم را نمایندگی می کردند. یعنی یکی خواهان تئوکراسی اصول گرایانۀ معتدل ومتعارف ورضایتبخش مبتنی بر بیعت وشورا و موکول به متقاعد سازی نخبگان جامعه بود ودیگری تئوکراسی ِ اقتدارخواهانۀ  الیگارشیک  می خواست.

حسین این دومی را انحراف از سیرۀ نیای خویش وسنت سیاسی معروف جامعه اسلامی می دید وبرای اصلاحش همت گماشته بود. او درست نمی دید که با  یک چنین حکمران بیعت بکند. اما یزید و گروه همسود او اصرار داشتند به هرقیمتی از او بیعت بگیرند. حسین چنانکه در پاسخ به سؤال پیشین حضرت عالی عرض کردم ، بدون اینکه اهل شورشگری وافراط گرایی سیاسی باشد نمی توانست تن به بیعتی بدهد که آن را درست نمی دید. همانطور که گفته شد او حاضر بود عقب نشینی بکند ولی تاجایی که عزت وآزادگی  اش محفوظ بماند و با زور زیر بار بیعتی که به آن قائل نبود نرود. خیلی های دیگر نیز موضع حسین را داشتند ولی به هرعلتی وبا هر دلیلی، دربرابر قدرت مسلط  سیاست صبر وانتظار در پیش می گرفتند وانگهی از سوی حکومت یزید  نیز تحت فشار برای گرفتن بیعت در حدی که بر حسین بن علی فشار واجبار  وجود داشت،  نبودند.

 

5 - آن حوزه ای که قیام عاشورا در آن دست به دعوت می زند را از چه مناظری می توان تفسیر کرد ؟ حوزه حکمرانی که می کوشد تا در برابر قدرت حاکم ، قدرت تازه ای را ایجاد کند و یا حوزه دعوت معنوی تام مانند مسیح ؟

بستگی دارد که واقعه چگونه تفسیر یا حتی برساخته بشود ودر چه گفتمانی از او سخن گفته بشود. در نگاه های معطوف به قدرت، عاشورا قبل از هرچیز امری مذهبی-سیاسی است .این را در کشاکشهای تاریخ اسلام وایران می بینیم. از علویان در طبرستان تا آل بویه وبویژه درصفویه ، به این عنصر اهمیت داده شده واز آن بهره برداری شده است وهمین موجب شده است که ابعاد مناسکی آن را ترویج بدهند وتا به امروز ادامه دارد.

در منازعات  ومرزبندی های هویتی  نیز ، روایتها ومقاتل ونوحه ها و آیین های سوگواری،  یکی از منابع گرم هویت ساز و فضایی برای تظاهرات هویتی است. چنانکه در  ایران(بویژه قم و خراسان و ری) و شامات(سوریه و لبنان و...) وحوزه های دیگر درطی تاریخ، خود را نشان می دهد. صورت های آیینی و نهادینه شدۀ این سوگواریها فضایی برای تعقیب حاجات وتطهیر گناهان  وحتی نوعی سرگرمی مذهبی بوده است.

اما در فهم ونگاه «وجودی-عرفانی»، عاشورا پرده ای از معنویت است. مولانا داستان شاعری را می آورد که در عاشورا به حلب شده است. پیرنگ داستان، ابعاد آیینی وهویتی پیش گفتۀ سوگواری را نشان می دهد؛

«روز عاشورا همه اهل حلب، باب انطاکیه اندر تا به شب
گرد آید مرد و زن جمعی عظیم، ماتم آن خاندان دارد مقیم
ناله و نوحه کنند اندر بکا، شیعه عاشورا را برای کربلا
بشمرند آن ظلم‌ها و امتحان، کز یزید و شمر دید آن خاندان
نعره‌هاشان می‌رود در ویل و دشت، پر همی گردد همه صحرا و دشت...»

اما آن شاعر(یعنی در حقیقت، مولانا)؛ غرق درتماشای بازتاب رنگارنگ ظهر وغروب عاشورا در پرده ای عرفانی است. در این تصویر آنچه دیده می شود روح  های بزرگی است  که به  دولت عشق رسیده اند ، فرّ و شاهنشهی  وبرکت درونی یافته اند ،سبک بال  شده اند و رنجهای معنا دار برای آنها عین مطلوبیت وسرشار از مسرّت درونی است:

«خفته بودستید تا اکنون شما، که کنون جامه دریدیت از عزا/ پس عزا بر خود کنید ای خفتگان، ز آن که بد مرگی است این خواب گران/ روح سلطانی ز زندانی بجست، جامه چه دریم و چون خاییم دست/ چون که ایشان خسرو دین بوده‌اند، وقت شادی شد چو بشکستند بند/ سوی شادروان دولت تاختند، کنده و زنجیر را انداختند/روز ملک و کش و شاهنشهی، گر تو یک ذره از ایشان آگهی»(دفترششم ، بخش24).

در کلیات شمس اشعار دیگری با این مضامین هست که عنصر اصلی عاشورا در آن نه «سیاسی- مذهبی» ونه «هویتی- مذهبی» بلکه «وجودی –معنوی» است وگذراز کف پرتلاطم دریای زندگی به جاری آرام اعماق آن است. آنجا که بی پایانی است و بقای در فناست، مانند غزل معروف «کجایید ای شهیدان خدایی، بلاجویان دشت کربلایی/ کجایید ای سبک روحان عاشق، پرنده تر زمرغان هوایی/ در آن بحرید کین عالم کف اوست، زمانی بیش دارید آشنایی/ کف دریاست صورتهای عالم، زکف بگذر اکر اهل صفایی»(غزل 2707).

در اینجا عظمت روح هایی را می بینیم که با غوطه خوردن در رنج ، بر آن فائق می آیند. پس می بینیم عاشورا مثل هر متن، گرسنۀ معناست و موکول به نوع  روایت و قرائت آن است. متنی است که البته خود چیزهایی مهم برای گفتن دارد ولی این، مستلزم  ومنوط به نحوۀ گفتگوی ما با اوست.

فایل پی دی اف متن کامل گفتگو



نظرات 3 + ارسال نظر
شیرین عبدالخالقی چهارشنبه 23 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 13:41

با سلام خدمت استاد ارجمندم

مطلبتان مثل همیشه عالی بود.ابعادی در مساله ی عاشورا هست که به راحتی نمی توان از کنارشان گذشت.حسین در زندگی دنیایی و زمینی خود برای هدایت به سمت حقیقت قدم گذاشت و دعوت کوفیان را لبیک گفت.حسین تافته ی جدا بافته ی خداوند است که شاید درک وظیفه ای که خدا بر دوش او نهاده برای انسانهای عادی سخت باشد.حسین در لباس انسان زمینی،وقتی برای فرزندش آب می خواهد که همه دنیا متعلق به اوست.اما به عالم آسمانی اش دست نمیبرد تا شاید بتواند با تحریک عواطف آنها از آتش جهنم نجاتشان دهدو هدایت خود را به نحو کامل انجام دهد....

سلام خدمت همکار عزیزم وممنون از اظهار نظرتان درباب ابعاد عمل حسین
م-ف

سیامک چهارشنبه 23 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 21:29 http://www.arshiyaa.blogfa.com

هو
با سلام به محضر گرامی استاد بزرگوار رواداری و دیگر پذیری ! گفتگوی تان مانند همه آثار مکتوب و شفاهی تان و نیز مانند گفتار بسیار ارزشمند «ده قرائت از عاشورا» جامع الاطراف و ژرفا نگرانه بود. بیان و بنانتان همواره نافذ و با برکت باد

سلام وعرض ارادت خدمت دوست معنوی کاشکی آن باشم که درنظر پاک خطاپوشان می نمایم چقدر احساس دلتنگی که مدتهاست بخت همسخنی با آن عزیز یار نشده است نیازمند نقد ونظر
م-ف

مریم رحیمی پنج‌شنبه 24 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 12:33 http://http:/اقاي فراستخواه

سلام اقای فراستخواه من مریم رحیمی هستم دختر خانم خرمی از همکاران دانشکده بیرابزشکی در تبریز من تعریف شما را زیاد شنیدم ولی سعادت اشنایی با شما را نداشتم من سوالی از شما داشتم ما چگونه میتوانیم به خدا نزدیکتر شویم فلسفه وسیع معاد چیست

سلام بر دردانه دوست وهمکار دیرینم سرکار خانم خرمی بزرگوار
مریم خانم عزیز
خدا اوج بی انتهای هستی شماست. با او از پوچی عبور می کنید به وجود خویش معنا می دهید. با او شجاعت بودن را، امید را وشادی را تجربه می کنید وخالی لحظه هایتان را از هستی سرشار می کنید. خدایی که در این نزدیکی است پای آن کاج بلند روی آگاهی آب روی قانون گیاه. ومعاد یعنی که ما می مانیم وافق بلند حیات ما به این چند دهه ایام فروکاستنی نیست. معاد یعنی درد جاودانگی آنطور که خانم اونامونو شرح وجودی می دهدوجناب خرمشاهی ترجمه اش کرده است اگر نخوانده ای وفرصت وعلاقه ای در خود یافتی به خواندنش می ارزد. یه مشقی در این وبلاگ هست با عنوان « الهیات سکوت» ...
.. این مشق هم در انتظار نقد ونظر شماست
با بهترین آرزوها
م-ف

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد