مقصود فراستخواه

فضایی میان ذهنی در حوزه عمومی نقد و گفت وگو

مقصود فراستخواه

فضایی میان ذهنی در حوزه عمومی نقد و گفت وگو

تصویر دیگران را در ذهن خویش بهبود ببخشیم

....مثال کوچکی را در نظر بیاورید؛ اگر سیستم حمل ونقل شهری ناکارامد باشد؛ مانند تعداد ناکافی اتوبوس ها، مسیر پرترافیک و فقدان مدیریت علمی وحرفه ای، آنچه در ایستگاه های سر راه  اتفاق می افتد اتوبوسهای پر، معطّلی و ازدحام مسافران است. دور از انتظار نیست که این به اخلاق ارتباطی ِ آداب دان ترین آدمها نیز لطمه بزند. رفتارشان با یکدیگر در ایستگاه و در اتوبوس دچار تنش و  اختلال می شود، به هم تنه می زنند ، کلمات تند به کار می گیرند، دعوا ومرافعه می کنند  ومابقی قضایا .

داستان سیستمهای اجتماعی و اوضاع نهادین سیاست در یک جامعه نیز چنین است. اگر فضای رقابتی وامکان مشارکت نیروهای مختلف به صورت متعارف و رضایتبخشی فراهم نباشد، فرهنگ سیاسی جامعه مخدوش می شود. اکنون سیزدهم اسفند است. نتایج یک بازی همانطور که از ابتدا نیز جز این انتظار نمی رفت، طوری نیست که طبقۀ متوسط جدید و قشرهای تحول خواه  اجتماعی در ایران را خشنود بکند. اما وقتی چرایی چیزی را می فهمیم با چگونگی وجزئیات آن هم بهتر می توانیم کنار بیاییم. طبقۀ متوسط جدید باید به رفع ضعفهای تاریخی وساختاری خود همت بگمارد و ریشه های نهادین پایگاه خود را دریابد تا بتواند آمال اجتماعی خود را بهتر دنبال بکند.

آنچه نویسنده را به این یادداشت در سحرگاه شنبه واداشت حدیث نفسی بیش نبود که داعی آن مراقبت ذهن خویش نسبت به قضاوت در حق کار دیگران است. ما همان مسافرانیم. تعداد درخور توجهی از هموطنان وهمشهری هایمان چنانکه انتظار می رفت در مراسمی اجتماعی شرکت جسته اند و آرایی داده اند. تصورات ذهنی خود را دربارۀ آنها بپاییم. همانطور که اصغر فرهادی نیز به مناسبتی دیگر گفت حجاب ضخیم  سیاست،  ما را از همدیگر بیگانه نکند.  آنها عموماً مردمانی از جنس ما هستند. ستیزی با عقلانیت ندارند، از حقوق بشر ودموکراسی بدشان نمی آید. پیشرفت کشور را می خواهند. اگر شرایطی فراهم بشود اتفاقا بیشتر آنها بالقوه طالب این آرمانهای انسانی  وخرد اجتماعی هستند. سر سفره های دلشان بنشینی از مردم آزاری وظلم وحق کشی بیزارند و خواستار عدالت و انصاف اند.

اما امکانات واقعاً موجود پیش روی آنها را ببینیم. برای بخشی از آنها در شهرهای کوچک گزینه ای جز این نبود که شاید کسی از موجودین، به ملموس ترین مشکلات پیش چشمشان در روستا ها وشهرها رسیدگی بیشتری بکند. آنها کمتر به موضوع، نگاه سیاسی  وجناحی به معنای خاص کلمه داشتند. بخشی با انواع نگرانی های قابل درک دربارۀ موجودیت کشور و تهدیدهای خارجی دست به گریبان هستند، گروه هایی با ابتدایی ترین  وبیواسطه ترین مسائل حیات معیشتی دست وپنجه نرم می کنند  واز آنها نباید انتظار مطالبات فرهنگی واجتماعی سطح دیگری با  آفاق وابعاد بیشتر در حالت بالفعل کنونی داشت، گروه هایی بر اثر شبکۀ ارتباطات و بنابر وضعیت موجود و  انواع مقتضیاتی که در آن قرار دارند به میان آمدند، و هکذا هلمّ جرا...

شاید مهمترین دستاورد نظریۀ «ماکس وبر» برای جهان سوم معرفت بشری این بود که نیت و تفسیر پس پشت افعال  عاملان اجتماعی را بیشتر «بفهمیم». این کار سبب می شود که بذرهای نفرت ونگاه های تحقیر آمیز ودل آزردگی ها وتوقعات زیادی از هموطنان در ذهن  وجان ما لانه نکند ، تعاملات  وهم فهمی  وگفتگوی اجتماعی تسهیل بشود  ومهمتر از همه اینکه بتوانیم تصویر دیگران را در فضای ادراکات خویش بهبود ببخشیم. ما همسفرانیم، در این راه پرپیچ وخم تاریخی خویش، صبوری در پیش بگیریم،  اِشکال کار را درست ببینیم، با هم مهربان باشیم وفکری اساسی ودراز مدت برای حال وآیندۀ  خویش در این زیستگاه مشترک اجتماعی بکنیم.

 

فایل پی دی اف

نظرات 7 + ارسال نظر
مصطفی دوشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 21:40

سلام استاد عزیزم
بزرگواری شما همواره نور امید را در دل ما می تا باند زنده باشید

سلام بر دوست و همکار ارجمند
امید از افق نگاه بلندتان می روید
ریشه هایتان در آب است و تعلقتان به آینده ....
م-فراستخواه
15 اسفند90

علی سه‌شنبه 16 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 14:17 http://fetragh.blogfa.com/

استادباسلام ودرود.
این گفته ی شما دقیقا مصداق رای دادن اکثرمردم شهرمن بود:
«در شهرهای کوچک گزینه ای جز این نبود که شاید کسی از موجودین، به ملموس ترین مشکلات پیش چشمشان در روستا ها وشهرها رسیدگی بیشتری بکند».
مردم از ترس اینکه دوباره یکی از کاندیداها رای نیاورد به کاندیداهای دیگه رای دادند و این مهم به دست آمد ودوشهر از دست وی و اطرافیانش بعد از ۱۶ سال راحت شدند.یعنی بیشتر از بغض معاویه بود تا حب علی.

سلام بر دوست ارجمند
من هم در حد درک ناچیزم با شما موافقم
رفتار اجتماعی مردمان تنها با کدگذاریهای سیاسی قابل توضیح نیست
آنها محکوم به زیستن هستند در حالی که افق انتخابهایشان گسترده نیست ما به عمل اجتماعی با نگاهی دراز مدت نیاز داریم
مهم این است که ریشه های شما در آب است وآینده متعلق به شما
با نثار بهترین آرزومها
م-ف

خلیل چهارشنبه 17 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 10:15 http://tarikhroze.blogsky.com

سلام،

آنها که به دموکراسی معتقدند، سخن زیبای شما را می فهمند. آنان که دیگران را در این مورد مجرم می دانند و محکوم می کنند، فضایی می خواهند برای خودشان و نه همه . در موضع دموکراسی هر کسی حق دارد بر اساس تشخیص خودش به استقبال رویداد های اجتماعی برود. و البته مسئولیتش را هم می پذیرد.

سلام بر محقق ارجمند
ممنون از گشودن افقهای تازه ای از بحث
م-ف

اشک - غریبه پنج‌شنبه 18 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 14:16 http://tashkan.blogsky.com

گل گفتید جناب استاد
کاش با هم مهربان تر بودیم و بیشتر حرمت هم را می داشتیم.
محبت و احترام کسی را تا به حال نکشته!!
نمی دانم چرا خیلی هامان اینقدر دربرابر ِهم کینه و نفرت داریم؟!

سلام بر دوست عزیز
گل ها در اقلیم هستی تان شکفته تر
دلهاتان سرشار از محبت وحرمت ومردمی
م-فراستخواه

سیدعباس سیدمحمدی پنج‌شنبه 18 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 17:04 http://seyyedmohammadi.blogsky.com/

سلام علیکم.
نمی دانم چه کلمه ای سرچ کردم، رسیدم به وبلاگ شما. نه. وبلاگتان را در فهرست وبلاگهای به روز شده ی بلاگسکای دیدم.
تحلیلتان را خردمندانه می دانم. منصفانه. مؤدبانه. مهربانانه نسبت به مردم رنج دیده ی ایران.
آقای خمینی سال 1341 می گفت از ده میلیون زن ایرانی فقط صد نفر زن هرجایی مایلند در انتخابات شرکت کنند و می گفت ورود زنان به مجلس مخالف ظواهر قرآن است. بعدها، شرکت کردن در انتخابات شد تکلیف شرعی و شد مشت محکم در دهان این و آن. الان هم، چنین است.

درود برشما
ممنون از توجه وطرح دیدگاه های تان
با آرزوی توفیق روز افزون برای تان
م-ف

شاهده جمعه 19 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 09:11

همیشه منتظر معجزه بودیم بدون در نظر گرفتن امکانها...استاد...هر بار که کلمه ی "امکان" را بکار می برید توجهم جلب میشود و عدم قطعیتها را هم به یاد می آورم و ذهنم از صلبی و کرخی رها می شود و "پذیرش"امکان پذیرتر به نظر می رسد...ممنون از یادداشتتان در سحرگاه شنبه...

دوست اهل فکر وحالم شاهدۀ عزیز
ممنون از مشارکت شما
هیچوقت نبود که کلمات شما معنا وذکری برایم تازه نکند
ممنون
م-ف

مجتبی علی اکبر جمعه 19 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:07

شاگر تهی باشم ، گر کودن و کژ کوزم تا زان لب خندانت یک نکته بیاموزم
ای چشمه ی آگاهی شاگر نمی خواهی؟ چه حیله کنم تا من خود را به تو دردوزم؟

دوست وهمکار دیرینم
پیوسته همسخن وهم مباحثه منتقدی بودید وبرکه کوچک ذهنم را به جاری شدن دعوت می کردید
با بهترین ها
م-ف

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد