مقصود فراستخواه

فضایی میان ذهنی در حوزه عمومی نقد و گفت وگو

مقصود فراستخواه

فضایی میان ذهنی در حوزه عمومی نقد و گفت وگو

دشواره های اخلاق دینی ؛ دربارۀ استقلال اخلاق از دین -4

بخش چهارم


دشواره های «اخلاق دینی»


   1ـ مسألۀ  وجود خدا

ساده ترین معنای اخلاق دینی این است که عمل «الف» خوب است چون خداوند به آن توصیه می کند و عمل «ب» بد است چون خداوند از آن برحذر می دارد( Dombrowski,2001:18-19 ). کسانی مانند برادلی[1]  بر آنند که اصولا اخلاق نیازمند باورکردن به یک موجود فرابشری الهی است که عین کمال وخیر است وخوب عمل کردن را برای ما الزام می دارد(Irwin,2009:579).

 در اینجا پرسشی به میان می آید. نخست اینکه همۀ ادیان «خدا-مرکز» نیستند. ادیانی مانند بودایی وجود داشته و دارند که «انسان-مرکز» هستند و حقیقتی که در عالم وآدم  می جویند، معنایی غیر از خدای متشخص در سنتهای دین ابراهیمی دارد. ملاحظۀ دوم این است که حداقل، فلسفۀ جدید درباب دلایل وجود خدا با انواع سؤالات معرفت شناختی وجهان شناختی وانسان شناختی رو به روست.

بدین ترتیب ابتنای اخلاق بر الهیات برای خرد جدید، در حقیقت موکول کردن اخلاق به یک مسألۀ بغرنج فلسفی است و آن پرسش از وجود خداست. هرگونه تردید یا پرسش رادیکال درباره خدا، مخصوصا به معنای متشخصی که ادیان ابراهیمی از آن سخن گفته اند، مى تواند به نوبۀ خود، براى اخلاق بشر مسأله ایجاد بکند.

جرج ادوارد مور یکى از فیلسوفان اخلاق است که در سال 1912، کتابى تحت عنوان «اخلاق»[2] از او منتشر شده است. او وقتى به یکى از آراى مربوط به تعریف «کار اخلاقى نیک» می رسد که کار اخلاقى نیک را کارى مبتنی بر  رضاى خدا می داند، مى گوید: «و امّا به گمان بعضى از مردم، جدّى ترین اعتراض وارد بر این گونه آرا، حداقل این است که شک بسیار هست که موجودى از آن گونه که آنها فرض مى کنند وجود داشته باشد. موجودى که هرگز به آنچه غلط است اراده نمى کند بلکه همواره فقط آنچه را درست است اراده مى کند و من خود گمان مى کنم که به اقرب احتمال، موجودى از آن گونه که فیلسوفان او را به نامهاى مذکور در بالا (خدا، اراده جهان و…) نامیده اند، وجود ندارد….»( مور، ترجمه 1366: 109 ).

واقعیت این است که بخش بزرگی از مردم، فضیلت اموری مانند مهربانی را می توانند بآسانی بفهمند و آثار نیکوی مهربانی و منافع ومزیتهای آن را براحتی در حیات فردی واجتماعی می بینند . در حالی که ممکن است همان ها مخصوصا در این دوره وزمانه، درباب وجود خداپرسشهایی در ذهن داشته باشند، بویژه در بارۀ خدای متشخصی که سنتهای دین ابراهیمی مبتنی بر آن هستند. پس موکول کردن «چرا مهربانی؟»به اینکه «چون خدایی هست که به مهربانی فرمان می دهد»، ممکن است مسیر اخلاق را برای خرد جدید  پرابهام و بحث انگیز بکند.

2ـ مسألۀ  حضور خدا

به فرض، کسی وجود خدا را رد نکند، اما ممکن است با غامضۀ دیگری دست به گریبان بشود وآن حضور[3] خداست. اگر منطقا نتوان گفت خدایی نیست، چگونه می توان گفت که برای ما هست؟ ما تا چه حدی وچگونه می توانیم با او نسبت داشته باشیم واو را تجربه بکنیم؟

متشرّعان در جستجوی خدای متشخصی بودند  که چندان از  دلیل آوری و فلسفۀ عقلی بر نمی آمد. متکلمان مسلمان نیز درباب خدا چندین دسته شدند. در یک سو گرایشهایی مانند ظاهریه، مشبّهه، مجسّمه، حنبلیان و کرامیّه، چنان از خدایى انسان وار سخن گفته اند که حتی برای عقلای عادی کوچه وبازار هم قابل اعتنا نبود. در دیگر سو متکلّمانى مانند معتزله، شأن الهی را در آن دیدند که به تنزیهش برخیزند. آنها کوشیده اند توضیح بدهند که خدای متعال برتر از آن است که ما بتوانیم تصورکنیم، برخى مانند جهم بن صفوان در مسیر تنزیه تا حد «تعطیل ولا ادرى گرى»[4] پیش رفته اند(بنگرید به فراستخواه، 1377: 384 و نیز فراستخواه،  1389 ب).

 حکیمان متألّه در این میان به استدلالهای عقلی متوسل می شدند، در حالی که عارفان پای استدلال را چوبین وبی تمکین می دیدند. اینکه جهان از جنس امکان است وعقلاً مستلزم واجب الوجودی قائم به ذات است، برای عارفان چندان چنگی به دل نمی زد وخدایی طلب می کردند که با تمام هستی خویش حضورش را  احساس بکنند وبا او ودر او زندگی بکنند وبه او عشق بورزند.

نوبت به فلسفه جدیدکه رسید براهین قدیمی محل انواع مناقشات شدند. دلیل آوری هایی مانند اینکه جهان منظم است ونیاز به ناظمی دارد، اینکه  تصادف محال است و بنا به حساب احتمالات ، علت العللی درکار است و...، در دورۀ جدید بیش از گذشته بحث انگیز شده است. نوعی انسداد معرفتی درباب خدا بر اندیشۀ جدید سایه انداخته است.

دشواریابی دلیل آوریهای عقلی سبب شد که امر الهی با انواع تجربه های انسانی توضیح داده شود. در بخش بزرگی از این توضیحات جدید، الهیات به  انسانیات تحویل یافته است. تحلیل های عقلی درباره خدا به تعابیر ادبی وشعر گونه تنزل یافته اند(برای بحثی در این باب بنگرید به: فراستخواه، 1389ج).

  اینها همه چه بسا پرسشی القا بکنند که اگر خدای متعالِ منزّهی «برای خود» هست، آیا «برای ما» نیز هست؟ چه سان برای ما پدیدار می شود، چگونه به او دلالت می یابیم، او را چگونه تجربه می کنیم ومخاطبش می شویم وخطاب او چیست؟

پس مشکل این است که در اخلاق دینی،  امر اخلاقی (یعنی مثلا احترام به غیر) باید همچنان به تعویق بیفتد و تا برطرف شدن دشواریهای حضور امر الهی برای ما  ومعلوم شدن ماهیت خطاب او  به ما، انتظار بکشد. معلوم نیست که تجربۀ خدا تا چه حدی در زندگی روزمرۀ انسان امروزی، قوت و غلبه و  استمرار داشته باشد تا مردمان کوچه وبازار بتوانند به پشتگرمی آن در رفتار روزانۀ معمول خود، اخلاقی عمل بکنند.


ادامه دارد.........



[1] F.H.Bradley

[2] Ethics

[3] Immanence

 [4] Agnosticism

نظرات 3 + ارسال نظر
مانی جمعه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 00:27 http://eteraz1.blogsky.com/

جناب آقای فراستخواه ؛ البته مطلبتان ادامه دار است و نمی توان بدان نقدی وارد کرد و صد البته هم که ما در اندازه ای نیستیم که بتوانیم نقدی بر مطلب شما وراد کنیم .

نکته ای به ذهنم آمد که شاید اشاره اش بد نباشد ؛ آن هم اینکه ، وقتی وجود انسان را تنها در این جهان فرض کنیم ، آنچه که مسلم است این است که این انسان به تنهایی نمی تواند زنده باشدو نیاز به اجتماعی است تا از هم حمایت کنند و مسئله ای مانند دروغگوییاز ان جهت ضد اخلاقی است که می تواند بنیان این اجتماع را به علت بدبینی افراد نسبت به هم از هم بپاشاند و نه اینکه لزوما حکمی از آسمان در حرمتش امده باشد .

سپاس

دوست محقق منتقد
شما هستید که لایق زندگی توآم با آگاهی وخرد ورزی انتقادی هستید. اینجانب با نقدهای شما متوجه محدودیتها وچه بسا خطاهای عرایض خود می شوم. همانطور که نوشته اید قبح دروغ نیاز به حکم آسمانی ندارد. ما مستقل از دین می توانیم رذیلتهای اخلاقی را بشناسیم. در ادامه مقاله از سه رویکرد درباب اخلاق صحبت شده است . در این عبارت:
سه رویکرد عمده وجود دارد. رویکرد نخست این است که به فعل اخلاقی، همچون وظیفه بنگریم. دوم به عنوان فضیلت نگاه بکنیم و سوم اینکه به استناد پیامدها ونتایج اش ، آن را اخلاقی بشماریم؟ دیدگاههای فیلسوفان اخلاق در این باب مختلف است(فراستخواه،1387).
بیان خوب شما نمونه ای از رویکرد سوم است و زشتی دروغ را با تأکید به پیامدهایش توضیح داده اید وچه توضیح خوبی است.
مجددا از نقدشما تشکر می کنم
م-فراستخواه

کرامات جمعه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 12:37

سلام استاد عزیز و فرخنده جناب آقای دکتر فراستخواه
با تشکر از مطالب خوب و مفیدتان-خلق خدا ریشه در ناتوانی بشر در طول دوره حیات زندگی اش می باشد و از انجا خدارا به وجود اورد که قوانین حاکم بر طبیعت نمی شناخت وچون نادان به محیط اطراف بود نیروهای ناشناخته را به وجود خدا نسبت میداد.وپیشرفت علوم طبیعی و روشن شدن خیلی از قوانین موجود و علت و معلول ها کم کم نقش خدا کمرنگ میشود-
استاد عزیز از اینکه خیلی ظریف و دقیق و با ادله مبحث سکولاررا شرح می دهید بسیار جای تقدیر و تشکر فراوان است به امید روزی که حکومت سکولاری در ایران حاکم شود تا زمینه ای باشد برای گسترش علوم انسانی وعبور از خط قرمزها و استقلال علم بدون هیچ ترسی-دوستت داریم

دوست ارجمندم جناب کرامات عزیز ضمن تشکر از مرور عرایض بنده واظهار نظرهای انتقادی خودتان .
بهتر از اینجانب واقفید که گسترش خرد وعلم ورزی واخلاق موکول به پویشهای فکری عمیق ودرونزا در جامعۀ ایرانی است. نسل جدید علوم اجتماعی که شما باشید در ژرفا بخشیدن به این پویشها می توانید سهم بسزایی داشته باشید
با نثار بهترین آرزوها
م-ف

عبدالرحمنی سه‌شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 21:07

سلام به اقای فراستخواه عزیز
و سلام به جناب کرامات
در شروع نظرتان گفتید که خدا زاییده ناتوانی بشر است. با چه سندی؟ با سند روانشناسان؟ جامعه شناسان؟ تاریخ دانان؟ خدا ان چیزیست که نه هست و نه نیست. نه میتوان به راحتی گفت نیست و نه میتوان به راحتی گفت هست. موجود یا نام با عظمتی( در زندگی انسانها ) که نمیشود به سادگی در موردش نظر داد.
یک انسان ارمانی ( اخلاقی‌ ) ُچه فرقی میکند که خدا را انکار کند یا به او عشق بورزد؟ (منظورم از خدا .خدای ادیان نیست)این انسان در هر دو حال به مردم نیز عشق خواهد ورزید. همانگونه که حلاج عشق میورزید. همان گونه که مولوی عشق میورزید. اثبات یا انکار خدا یک موضوع شخصی است. هم اثبات ان ازارنده است هم انکار ان. انچه عارفان گفتند ما نمیبینیم و درد میکشیم. انچه منکران گفتند نیز. نام بلند خدا را نمیتوان از یاد برد. پس بهتر ان است که اسرار ( شخصی ) هویدا نکنیم.
هر چند جهان به سمت مرگ خدا و اثبات نبود او میرود.( به نظر خودم ) اما باور کنید زندگی بدون خدا دردناک است.

دوست خوب باریک بین منتقدم جناب عبدالرحمنی عزیز
درود بر شما
ملاحظۀ ناقدانۀ بسیار حائز تأملی دارید
منتظرم شاید جناب کراماتی عزیز ادامه بدهد این گفتگوی مبارک را
با تشکر از بحث جدی شما
م-فراستخواه
27 اردیبهشت91

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد