مقصود فراستخواه

فضایی میان ذهنی در حوزه عمومی نقد و گفت وگو

مقصود فراستخواه

فضایی میان ذهنی در حوزه عمومی نقد و گفت وگو

پیامبر اسلام، حقوق بشر ودموکراسی


خلاصه ای از متن تحریر شدۀ سخنرانی مقصود فراستخواه

در مراسم مبعث سال 1387


مقدمه

مشکل ما این است که مقاصد اصلی دین و پیغمبر را گم کرده ایم. در سنت آمده است: «دین تان را غایتی است، آن غایت را بجویید»[i] انبیا با انگشت، ماه آسمان را  نشان داده اند، اما پیروان در انگشت خیره شده اند. از ماه درمانده اند.

رسالت پیامبر واجد سه طرح اجتماعی عمده بود:

1.طرح معرفت،

2. طرح اخلاق،

3. طرح عدالت.

 یک. در طرح معنا و معرفت، چنین نبود که او جامعه و زمانه ای غیر دینی را به دین دعوت کند. مذهب و خدا وشعائر و مناسک، همه به قدر کافی وجود داشتند، حتی لفظ جلالۀ «الله» نیز رایج بود. نام پدر پیامبر، عبدالله بود. پس تعالیم پیامبر درصدد چه بود؟

به نظر می رسد آنچه او دنبال می کرد اصلاح فکر و عمل دینی در فرهنگ سامی موجود عرب بود. برای مثال مذهب تقلید از گذشتگان و تبعیت کورکورانه از رجال و تعصبات را پیامبر به پرسش می کشید. دربرابر بت پرستی، توحید را یادآور می شد، آن هم در ترازی از معرفت که خداوند از آنچه وصف می کنند برتر است و  اول و آخر و ظاهر وباطن است!

آنچه پیامبر می خواست ایمان به مثابۀ سرمایه ای معنوی بود که مردم، آزادانه از آن سرشار بشوند: برای معنا بخشیدن به خود، پیوستن به بیکرانگی و فهم جاودانگی. نماز در میان مکّیان وجود داشت، پیامبر از نماز ریایی و دام تزویر وتقدس تحذیر می داد. پیامش این بود: وای برنمازگزارانی که حقوق مردم را زیر پا می گذارند. حج، قبل از پیامبر جریان داشت، او به مضامین عالی معنوی واجتماعی در پشت ظاهر این مناسک اِشعار می داشت. پیامبر در پی رفع اصر واغلال وزنجیر هایی تاریخی بود که به نام دین بر گردۀ مردم سنگینی می کرد، در صدد برانگیختن دفائن عقول بود و زدودن عسر وحرج از  ساحت ایمان و دین ورزی  و  مانند اینها.

دو. در طرح اخلاق، پیامبر به دین ورزیدن اخلاقی دربرابر «دین داری غیر اخلاقی» فرا می خواند. معرّف اصلی پیامبران در قرآن، خصال عالی اخلاقی به معنای عرفی آن است همچون نیکوکاری، درستکاری، راستگویی، بخشندگی و بخشایشگری، فروتنی، بشر دوستی.

سه. در طرح عدالت نیز هدف همۀ  انبیا برپایی عدالت اجتماعی درون جوش توسط خود مردم است. مطابق قرآن هرچه دربرگیرندۀ ستم وتجاوز وزشتی باشد از دایرۀ امر الهی بیرون است وآنچه خدا از شما می خواهد عدل وداد است.[ii]

ماهیت عرفگرا و عمدتا امضایی دعوت پیامبر

یکی از ابعاد هنوز ناشناختۀ رسالت پیامبر،  ابتنای دعوت او بر عرف بود.[iii] آموزه های اسلامی بالاخص در بخش غیر عبادی غالباً از نوع امضایی وارشادی است و کمتر عنصر تأسیسی دارد.

 پیامبر هرچه را در عرف سالم جامعه وزمانه وجود داشت تأیید کرد. به طوری که تحقیقاً هیچ بنای عقلایی وعرف اجتماعی سالمی سراغ نداریم که پیامبر با آن مخالفت بکند یا همداستان نشود.

نمونه اش بیعت و اجماع بود  که  عرف صحیحی برای تشکیل یک نظم سیاسی در جزیره العرب شناخته می شد(در برابر روشهای غلطی چون غلبه واستیلا و....). پیامبر به این عرف التزام کامل داشت.

مثال دیگر شوراست که عرف عقلایی آن دوران برای تصمیم گیری های اجتماعی محسوب می شد. پیامبر آن را ترویج می داد و خود بر مبنای آن عمل می کرد و همینطور نمونه های فراوان دیگر مانند حرمت ماه های حرام و....

نتیجه ای که از این بحث می توان گرفت آن است که اگر به فرض، پیامبر اسلام به جای آن روزگار، امروز مبعوث می شدند، مطمئنا برای عرف های پسندیدۀ دنیا اعتبار قائل می شدند و به آنها ملتزم می شدند. به نظر می رسد که دموکراسی وحقوق بشر دو نمونۀ برجسته از این عرف سالم و بنای عقلایی در جامعۀ جهانی کنونی است.

دموکراسی، به همان صورتی که توسط عقلای عالم وعقلانیت های اجتماعی در دنیا (و البته با تنوع بسیار) فهمیده وعمل می شود، نسبت به سایر شیوه های حکومتی؛  هم موجه تر، هم اخلاقی تر و هم عادلانه تر است. با بررسی و «تحلیل محتوای» دقیق قرآن وسنت به اطمینان می توان گفت که این عرف پسندیدۀ جهان ما، در چارچوب هر سه طرح اجتماعی رسالت پیامبر که قبلا گفته شد فهمیدنی است.

کما اینکه حقوق بشر نیز از یکسو مضمون معنوی و خردمندانه عمیقی با خود دارد ، هم انسان دوستانه و اخلاقی است وهم سازوکاری برای مصونیت از مظالم اجتماعی است. پس با آن سه طرح نبوی تلائم بسیار دارد.

البته منطقی نیست که مفاهیم وساختارهای مدرنی مانند دموکراسی وحقوق بشر با رسوم دنیای گذشته همچون شورا واجماع و بیعت و حقوق به معنای سنتی آن یکی شمرده بشود چون میان این دودسته، فاصله های جامعه شناختی، معرفتی،  پارادایمی و دورانی ِ بسیار ژرفی هست اما در مضمون کلی انسانی وماهوی،  خویشاوندی خانوادگی و تبار مشترک دارند.

پیامبر اگر چند دغدغۀ اصلی داشت بی گمان یکی از مهمترینهایش این بود که حقوق مردمان در برابر جور وستم حکام  محفوظ بماند. چگونه قابل تصور است رسول حق که در آخرین سفارشهای خود نگران خونها وآبروهای مردم است، امروز بفرض حضور داشته باشند اما با جنبش حقوق بشر خواهی همدلی وهمراهی نکنند.

پیغمبری که گفت حکمرانی با کفر می ماند ولی با ظلم نمی ماند، مطمئنا اگر امروز بود دموکراسی را بر اقتدارگرایی وتمامی خواهی به هر شکلش ترجیح می داد.

سخن پایانی

در اینجا ممکن است پرسشی به میان بیاید. پیامبر اگر امروز بودند چه حرف جدی متمایزی برای مردم این دنیا داشتند؟ دموکراسی وحقوق بشر را که او نیاورده است. پس ارزش افزودۀ ایشان برای جهان ما چیست؟ حاشا از دین وپیغمبر که در این میان تنها به کارکرد تسهیلگری(کاتالیزوری) فروکاسته شود. هرچند این البته بسیار بهتر از دینداری غیر اخلاقی وخرد ستیز و مردم آزار است، بهتر از آن صدای مذهبی است که خشونت و عصبیت وعلم گریزی را توجیه می کند، اما انتظار از پیامبر، حتا ورای یک نظریه پرداز و اصلاحگر اجتماعی است.

پس حرف اصلی پیامبر چیست؟ هنر پیامبری این نیست که به ما دموکراسی یا علوم انسانی یا برابری در رفاه اجتماعی بیاورد بلکه به این است که ما را در معنا بخشیدن به بودن خویش در اینجا مدد برساند تا با این سرمایۀ معرفت ومعنا، تعهد ژرف تری در قبال آزادی وحقوق  وبرابری مردمان احساس بکنیم  و سائق های درونی تری برای کمک به پروژۀ  عقلانیت و  دموکراسی اجتماعی داشته باشیم.

پیامبر در تاریخ ما نیست که به ما سوسیالیسم یا دموکراسی بیاورد بلکه او در تاریخ ما هست تا بگوید آنگاه که برخورداریم در اندیشۀ طرد شدگان جامعه باشیم، تا بگوید آنگاه که دموکراسی داریم و  آزادیم هر سخنی بگوییم؛ از این آزادی نه برای دروغ گفتن بلکه برای راست گفتن بهره بگیریم، وقتی آزادی بیان داریم، بکوشیم بیان مان از روی علم باشد، در شرایط آزادی، حرمت انسانها را نگه داریم ، دل کسان نیازاریم و در هرحال به حق و انصاف داوری کنیم. این همان دعوت معنوی متمایز انبیاست که پیوسته در جانهای مستعد،  طنین  می افکند.

 انسان به پای عقل و تجربه های بشری خویش، شیوۀ دموکراسی و توزیع رفاه اجتماعی را مثل قوانین طبیعت وفیزیک، کشف می کند وحتی ریزه کاری های اخلاقی بودن را می فهمد. ارزش نبوت این نیست که جایگزین یا چرخ پنجمی برای خرد ورزی و علم ورزی  ومدیریت بشر  وحتی اخلاق بشر بشود بلکه به این است که سرزمین دلهای ما را به یاد معنای معناها رونق وطراوت بدهد، در دنیای درون ما آرامش وامید و صلح و شادمانی وابتهاج به وجود بیاورد و افقی از بیکرانگی و جاودانگی به ما بگشاید.


فایل پی دی اف


[i] ان للاسلام غایه فانتهوا الی غایته(نهج البلاغۀ دکتر صبحی صالح، ص250)

[ii] 29 و 28اعراف

[iii] وأمر بالعرف، 199 اعراف

نظرات 9 + ارسال نظر
مجتبی علی اکبر چهارشنبه 31 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 09:35

جناب فراستخواه
عرض ادب و احترام
اگر یکی از طرح های پیامبران را طرح عدالت بدانیم ، آنگاه از این مقدمه به این نتیجه می رسیم که شاید دین ورزان باید در روزگار کنونی به ارتباط سیاست و دین بیش از جنبه های دیگر آن توجه کنند . به نظرم می رسد دین ورزان برای تداوم دین باید نسبت دین و عدالت اجتماعی (در معنای سوسیالیستی آن ) و آزادی ( در معنای لیبرالیستی آن ) و نیز معنویت به معنای عام آن را در یک تئوری جامع و نظری داشته باشند . نمی دانم این تصدیق بلاتصور است یا ممکن ، اما برای خود من (حدیث نفس می گویم ) تا کنون حتی امکان چنین دیالوگی بین دین و مفاهیم مدرن تصور نمی رود . شاید بتوان دین و معنویت را مانع الرفع دانست ، اما آنچه به تجربه یافته ام ،دین و سیاست مانعه الجمع هستند .
جناب فراستخواه : این نوشته ها را دست و پازدن شاگردتان بدانید که به این بهانه می خواهد مخاطب شما قرار بگیرد و نه جسارت برای اظهار وجود ، آن هم در این درگاه .

دوست هم مباحثه عزیزم
ممنون از نقد تان
بله بحث جالبی است وبه گمان اینجانب تفکیک دین ودولت یکی از ساز وکارهای عدالت است. اصلا وقتی می گوییم دولت به حوزۀ اقتصاد یا فرهنگ وتفکر واخلاق و سبک زندگی ودینورزی ومعنویت جامعه دست درازی نکند این یکی از عمیق ترین نوع توجه به نسبت دین وسیاست است
ملاحظات آن جناب بنده را به مطالعه بیشتر تشویق می کند
م-ف
31 خرداد91

مریم چهارشنبه 31 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:11 http://http:/www.daryavamahtab.blogfa.com

سلام اقای فراستخواه عزیز استاد گرامی من مریم هستم دختر خانم خرمی من وبلاگ تازه افتتاح کردم خیلی خوش حال میشم اگه سری بزنید ضمنا مامانم سلام مخصوصی خدمتتون داره

سلام مریم جان وصد سلام بر همکار نازنینم سرکار خانم خرمی عزیز
حتما در پی وبلاگ چشم نوازتان خواهم بود
بهترین ها نثارتان
م-ف

خلیل چهارشنبه 31 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 19:14 http://tarikhroze.blogsky.com

سلام،

اما ایشان گفته است خاتم پیامبران است. به همین دلیل متشرعین متعبدمی کوشند به پیروی از ایشان، مردم در 1400 سال پبش زندگی کنند.

سلام بر محقق عزیز
ممنون از نقدتان
تفسیری از خاتمیت همان است که به درستی اشاره فرموده اید وتفسیرهای دیگری است مثلا تفسیر اقبال که خاتمیت را به معنای انتقال به دوران بلوغ بشر می داند ...
م-ف

[ بدون نام ] چهارشنبه 31 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 20:00

درود بر شما
استاد می شه از شما خواهش کنم نقدی بر کتاب دو قرن سکوت زرین کوب بنویسید مخصوصا در مورد کتاب سوزی تازیان مسلمان در ایران و . . .

شاگرد شما

سلام بر دوست اهل مطالعه
آثار زنده یاد زرین کوب را به محض انتشار می خواندم دوقرن سکوت مثل دیگر کارهایشان از بهترین کتابهای فارسی در نقد تاریخی پس از حمله عرب است متأسفانه کتاب تازه ای ای نیست که نقدش چندان موضوعیت داشته باشد لابد سه جلد روزگاران ایشان را خوانده اید درباب تاریخ ایران..
م-ف

پ.ژ... پنج‌شنبه 1 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 08:42

با سلام
استاد بنظرتان چه دلیلی دارد که برای یک مقوله مدرن و کاملا عقلانی تاییدی معنوی و دینی هر چند از سوی پیامبر باید داشته باشیم. به گفته خودتان "ارزش نبوت این نیست که جایگزین یا چرخ پنجمی برای خرد ورزی و علم ورزی ومدیریت بشر وحتی اخلاق بشر بشود بلکه به این است که سرزمین دلهای ما را به یاد معنای معناها رونق وطراوت بدهد،"
ایا با خردورزی نمی توان به طراوت رسید؟ طراوت و شادابی در برخی جوامع سکولار واقعا پس از تایید مرجعیت دینی حاصل شده است؟
البته متولیان اسلام که حتی برای طرز نشستن در مستراح(با عرض معذرت) برنامه و دعای خاص و تاییدیه برای انسانها را الزامی کرده اند(اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنَ الْخُبُثِ وَالْخَبَائِثِ) پس برای تایید ابزاری چون دموکراسی مطمئنا بیش ازین نیاز به حضور می بینند و چه بسا نوشتار شما ضرورت اینکار را بیشتر بیان می کند.
انتظار درج نظرم را ندارم اما هرچه از عقلانیت و خردورزی دور تر خرافه و خرافه پرستی و تاییدیه دینی نزدیکتر و بیشتر...

دوست منتقد خوبم
بله همینطوره
دموکراسی وحقوق بشر وحتی اخلاق ومعنویت نیازی به تأیید از شرع ندارد
بلکه این ما مسلمانان هستیم که به گمان ناچیز بنده نیاز داریم بفهمیم پیغمبری که سنگش را به سینه می زنیم و به عرف های خوب زمانش التزام داشت مطمئنا اگر امروز بفرض بود به عرف خوب این زمانه یعنی حقوق بشر ودموکراسی ملتزم می شد
ممنون از نقدتان
م-ف
1تیر91

صادقی مجید جمعه 2 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 22:56 http://mis.epage.ir

آقای دکتر فراستخواه عزیز
استاد فرهیخته
سلام
عمق نگرش و اندیشه شما در همه ابعاد علوم انسانی و حتی سایر علوم در راستای توسعه شناخت و تعالی افکار ستودنی و تحسین برانگیز است.
بنده برای اولین بار در ششمین همایش ارزیابی اردیبهشت1391 دانشکده مدیریت افتخار داشتم از محتوا و نحوه ارائه و سخنرانی مجذوب کننده شما بهره مند شوم
همواره پاینده باشید

دوست ارجمندم سلام وممنون از لطف تان
کارهای مبتدی بنده نیازمند نقد ونظرتان
م-ف
سوم تیر 91

حمید کشاورز یکشنبه 4 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 12:24

سلام بر استاد عزیز و فرهیخته

عذر میخوام ولی با اتمام امتحاناتم مشتاقانه بحث های خوب شما رو مجددا دنبال خواهم کرد.

سلام بر دوست عزیزم
خوشحالم از اینکه مشقهایم را می خوانید ونیازمند نقد ونظتان موفق باشید
م-ف
4 تیر91

سیدعباس سیدمحمدی شنبه 10 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 18:23 http://seyyedmohammadi.blogsky.com/

سلام علیکم.
پیشنهاد می کنم به جای «ان للاسلام غایه فانتهوا الی غایته(نهج البلاغۀ دکتر صبحی صالح، ص250)» آدرس دادنتان این طور باشد که بگوئید «ان للاسلام غایه فانتهوا الی غایته» در خطبه ی شماره ی چند یا نامه ی شماره ی چند یا کلمه ی قصار شماره ی چند است. نه که شماره ی صفحه بدهید.
***
درباره ی گفت و گوی یکی از عزیزان و شما درباره ی کتابهای مرحوم زرین کوب، و آنچه شما درباره ی کتاب دو قرن سکوت ایشان گفته اید، من هم نظرم را عرض می کنم:

من هیچ کتابی ندارم از زرین کوب، غیر از همین دو قرن سکوت، که حدود یک سال قبل خواندم و دارمش. شگفت زده شدم. سپس ناراحت شدم که این کتاب باید با مقدمه ی مرحوم مطهری جواز چاپ پیدا کند. مگر کتابهای مرحوم مطهری انتشارش نیازمند مقدمه ی دیرگان است؟

سلام بر محقق منتقد
ممنون از راهنمایی روش ارجاع و نیز اظهار نظر مفید
م-ف
11تیرماه91

یوسف جمعه 23 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 16:44

سلام براستادم بزرگوارم
مقاله شما را درباره پیامبر بزرگوارخواندم وبهره بردم همچنانکه سابقا در تبریز در پای صحبت شما می نشستیم وبهره ها می بردیم .چرا راکه من وامثال من به عنوان یک معلم کوچک نیازمند اندیشه های نو ومفید وبروز وتاثیر گذار در عصرحاضرهستیم.هرماه یکبار پای صحبت استادحبیب نبوی در جلسات مثنوی پژوهی وبعضی مواقع استاد صاحبنظراز معلمان فرهیخته وقران شناس تبریزی در تبریز می نشینیم واستفاده می کنیم اما جای خالی شما در تبریز همچنانخالی است.امیدواریم مجالس معرفتی -پژوهشی عمومی در جامعه گسترش یابند.

سلام بر دوست شریف دیرین وهم مباحثه نازنین
ممنون از دوست نوازی تان
یاد تان قرین کتاب وآگاهی واخلاق ومعنویت وعقلانیت وعدالتخواهی است
غایات قرآنی در معانی عرفانی روشنی بخش محیط هستی تان
کلاسهای درس تان سرشار از تعلیم وتربیت
زنده باشید
یاد باد آن روزگاران یاد باد
م-ف

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد