مقصود فراستخواه

فضایی میان ذهنی در حوزه عمومی نقد و گفت وگو

مقصود فراستخواه

فضایی میان ذهنی در حوزه عمومی نقد و گفت وگو

متن مقدس وتنش هایش-2


در آمدی بر قرآن پژوهی انتقادی-2


تنشهای دورۀ اولیۀ تاریخ اسلامی


متن تحریر یافته ویراستۀ سخنرانی مقصود  فراستخواه در رمضان 1390،

در «دفتر پژوهش‌های فرهنگی دکتر شریعتی»

 

در قسمت قبلی از «متن معنا» به «متن یک» تعبیر شد که همان «معانی وحی» بود و مرادات اصلی  مربوط به معرفت وحیانی پیامبر بود. متن یک متنی معنوی بود، قابل انعطاف واز نوع معنا بود. در آنجا  گفته شد که  متن مقدس در همین حد «وحی معنا» نماند و تا به این  جهان بشری سرازیر شد صورت های این جهانی تر پیداکرد که تشخص وتعین داشتند و و سرانجام در یک صورت نهادینه شدند، متن های دو تا شش از این رهگذر  به وجود آمدند که  تنش های خاص خود را داشتند:

 

1.تنش انتقال از معنا به لفظ

( متن دو: قرائت نبی)

 وحی معنا توسط پیامبر قرائت می شد. پیامبر هربار که به او وحی می شد وحسب شرایطوموقعیتهای مختلف،  آیات وسوره ها را قرائت می کرد. بذر تنش اول از همین جا افکنده شد.  آیا آنچه پیامبر می خواند، صورتی ملفوظ بود که او خود به مفاد ومعنای وحی می داد یا انتقال بیواسطۀ وحیی بود که آن وحی از پیش متعین  بود وبه صورت لفظ آماده شده بود و از بیرون وبالا به او  ارسال شد؟ بنا به شواهد زیادی، حداقل در زمان پیامبر،  مؤمنان حسب جهان بینی آن روزی شان نوعا چنین باور داشتند که اینها عین کلام ملفوظ الهی هستند که از بیرون به پیامبرالقا می شود و برزبانش جاری می شود واو خود هیچ است در این میان. البته مخالفانش چیزهای دیگری می گفتند که در خود آیات قرآنی بعضا به آنها اشاره شده است مانند اینکه آیات وسوره ها برگرفته از اساطیر گذشته است واملای دیگران است ومانند آن. اما مؤمنان همان باور رایج عمومی را داشتند.

بعدها بود که دست کم در قرون دوم وسوم  و در لابلای مباحث کلامی،  اقوال و آرایی پدید آمد که آنچه بر پیامبر وحی می شد از جنس معنا بود و او آنها را از طریق کلمات  خود  بر زبان می آورد. در واقع تا مسلمانان با دیگر ملل وفرهنگها ارتباط یافتند و افکار و آثاری وارد حوزۀ آنها شد وخصوصا با منظرهای عقلی وفلسفی آن دوران آشنایی یافتند ، نخبگانی می کوشیدند مقوله دینی وحی را توضیح این جهانی بدهند چون به هرحال در این جهان اتفاق افتاده بود. نتیجتا دیدگاه های نادر کلامی در سده های دوم وسوم به میان آمد مانند «معنا از وحی و لفظ از پیامبر» که اندکی پیش اشاره کردیم. در یکی دو قرن بعدی فیلسوفان مسلمانی مانند فارابی وابن سینا نیز، وحی را از طریق انواع  ومراتب عقول انسانی توضیح می دادند و اتصال این عقول به شعور وآگاهی در کل وجود. این دیدگاه ها در سطح فرهنگ مذهبی عامه نهادینه نشدند و گفتمان غالب ورسمی آن ها را نپذیرفت وفقط در حواشی کتابها وگزارش های تاریخی ماندند (فراستخواه،1376: 303-306). امروز نیز که  فلسفۀ سنتی اسلامی رسما پذیرفته شده است و در حوزه ها تدریس می شود آرای حکیمان مسلمان ما چنان توضیح داده می شود که با آن عقیدۀ سنتی عمومی تعارض پیدا نکند.

به هرحال نخستین تنش متن مقدس در تاریخ اسلامی، تنش میان «وحی معنا» با وحی ملفوظ بود یعنی با تلفظ پیامبر از وحی . تنش میان خود وحی و قرائت نبی از وحی. اما اقتدار کلام رسمی بر این تنش که ما آن را «تنش انتقال از معنا به لفظ»  می نامیم  فائق آمد و عقیدۀ غالب همان باور عمومی شد که پیامبر، عین متن مقدسی را خوانده است که در همان قالب الفاظ از خدا به او وحی می شده است. تنها در دورۀ معاصر است که بار دیگر این تنش از حاشیه فراموش شدۀ  مباحث کلامی به میانۀ مباحث عمومی آمده است که نمونه اش را در مباحث اخیر دو صاحبنظر مسلمان ایرانی یعنی عبدالکریم  سروش  و محمد مجتهد شبستری می بینیم. چون مباحث آنها در جراید وسایتها به قدر کافی منتشر شده ودر اختیار همه شماست ارجاع نمی دهم. در اینجا باید بگویم که سالها پیش از آنکه این مباحث دربگیرد ، اینجانب نیز کوششی به بضاعت ناچیز خود انجام داده بودم ودر مباحث منظم «جلسۀ هفتگی قرآن تبریز»در اواخر دهۀ 60 واوایل دهۀ 70 شمسی طرح کرده بودم که متن تحریر یافتۀ بخشی از آنها به صورت کتابچه هایی در همان زمان منتشر شد و بعدا در بخش سوم کتاب دین وجامعه نیز با عنوان کلام جدید دینی  چاپ شد( فراستخواه ، 1377: 329- 506).

اما  علاوه بر «تنش انتقال از معنا به لفظ»،  چند  تنش دیگر نیز از همان عصر پیامبر به وجود آمد که  به آنها اشاره می کنم.

2.تنش انتقال از قرائت پیامبر به قرائات میان مردم

 (متن سه: قرائات محفوظ)

متن های پراکندۀ  شفاهی واقتضایی که پیامبر در قالب آیات وسوره ها  می خواند ،  به محض استماع توسط پیروانش حفظ می شدند. از این طریق قرائت پیامبر وارد فضای اجتماعی می شد؛ در قرائتهای  حفظ شده توسط دیگرمؤمنان. این مرحله از متن را قرائات محفوظ می گوییم.   بدین ترتیب متن از شخص پیامبر جدا شد و در میان مردم  به صورت  متن هایی مقدس ومتبرک  زبان به زبان چرخید. این  دومین تنش متن مقدس در تاریخ اسلامی بود. متن متصل  که تنها متعلق به پیامبر بود وشخصی بود وتکرار ناپذیربود، به  شکل متن های  منفصلی درآمد که قابل تکرار  و تکثیر بودند و هستی اجتماعی  و جریان این جهانی داشتند. صحابه وتابعان یکی از دیگری می شنیدند و حفظ می کردند و این متنها را اینجا وآنجا می خواندند  وبه آن با دیگران احتجاج می کردند. آیات وسوره ها را قرائت می کردند هرکدام به گویشی، ودر حدی که توانسته بودند حفظ بکنند . متن مقدس، برای این گروه های اجتماعی، هویت و حجت وقدرت ومنزلت اجتماعی تولید می کرد وشگفتا خود نیز متقابلا در معرض این عوامل  اجتماعی قرار می گرفت. مخصوصا از فتح مکه و غلبۀ اسلام بر جزیره العرب، وقتی فرد متعلق به قبیله ای از قرآن سخن می گفت برمبنای همان قرائت محفوظ خود بود که با آن منزلت می یافت، محل مراجعه می شد، به قرائت او استناد  واحتجاج می شد.  از همین جا تنش های تازه ای به وجود آمد. بارزترین  نمود اجتماعی  این تنشها، اختلاف قرائات میان حافظان وقاریان وطوایف وقبایل بود که حتی از زمان حضور خود  پیامبر آغاز شد و ایشان به تسامح با آن رفتار می کردند(فراستخواه،1370).

3.تنش انتقال از متن های محفوظ به متن های مکتوب

(متن چهار: صُحُف)

متن در حد صرفاً شفاهی نماند وبه کتابت درآمد. قدر مسلم این است که در زمان پیامبر، کلمات قرآنی علاوه بر حفظ شدن ، توسط  آن دسته از مؤمنان معدودی که نوشتن بلد بودند در  ادواتی مانند چرم، چوب، استخوان واحیانا کاغذ،  مکتوب نیز می شدند . کاتبان  آن  را می نوشتند، از روی آن می خواندند و به آن استناد می جستند. این ابتدا در حد  پاره هایی دربرگیرندۀ آیات وسوره های پراکنده بود(صحف).  هرچه بود  آن هستی ِ اجتماعی متن  مقدس که  قرائات محفوظ داشتند، با مکتوب شدن، قوّت بیشتر پیدا می کرد . تا چیزی در حد گفتار شفاهی است تا حدی قابل انعطاف است ولی وقتی نوشته می شود، تشخص وتعین نهایی پیدا می کند.  نهادینه تر و سخت تر  می شود ودیگر آن انعطاف شفاهی را ندارد.  صحف مکتوب در دست مردمان به مثابۀ نصوص مقدس هرچه بیشتر مورد استناد و مایۀ منزلت و منشأ قدرت می شدند وبیش از پیش در معرض عوامل اجتماعی  واقع می شدند.  اختلاف بر سر این صحف نیز دشوار تر  ومسأله ساز تر بود. این نوع اختلاف نیز از زمان پیامبر سرباز کرد و ایشان همچنان در جزئیات کتابت وقرائت آنها و اختلاف ومشاجراتی که با استناد به آنها به وجود می آمد، به تسامح رفتار می کردند(فراستخواه،1370) 

4.تنش  تدوین های غیر رسمی کل متن مقدس

 ( متن پنج: مصاحف)

 با رحلت پیامبر ، نبوت پایان یافت. اما ایمان وهویت و انگیزش و تحرک  وآرزوها ومطالبات یک قوم مسلمان شده تازه داشت آغاز می شد.این بار متنهای مکتوبی  در میان مسلمانان وجود داشت  که  از نظر آنها حاوی مجموع الفاظ مقدسی بودند که در مدت رسالت بر پیامبر وحی شد. اینها حالت تألیف وگرداوری داشت وبه آن ها مصحف می گفتند. چند یک از صحابه،  مصحف هایی فراهم آورده بودند و با خود داشتند مانند ابی بن کعب، ابن مسعود، علی بن ابیطالب، معاذ، ابو موسی اشعری، حفصه زن پیامبر، زید بن ثابت، انس بن مالک. همچنین مصحف هایی در چند منطقه وجود داشت مانند شام وحجاز وعراق.

  در واقع پس از پیامبر، هریک از بزرگان صحابه ومناطق ، مصحف موجود در پیش خود را مجموعۀ راهنما  تلقی می کردند. به آن رجوع می کردند ، با استناد به آن نظر می دادند و دربارۀ امور احتجاج می کردند. به هرحال در این مرحله نیز مصحف برای افراد وجماعت منشأ نفوذ و منزلت و برای گفتارها ودعاوی منشأ مشروعیت می شد وخود نیز در معرض این عوامل قرار می گرفت. نوع استنادها و استدلال ها به متن تابعی از این عوامل بود. با وجود این  ما شاهد انعطاف ، تنوع و کثرتی هستیم. هیچیک از  این مصحفها، به عنوان متن مقدس رسمی واحد، جنبۀ حکومتی پیدا نکرده بودند. بلکه حاوی راهنمایی های مقدس الهی بودند و با مراجعه به هر یک از این مجموعه ها ، مسلمانان به قرآن استناد  واز آن کسب راهنمایی می کردند.

 اما یک تنش همچنان وجود داشت وآن اینکه تا چه حد این مجموعه ها کامل یا ناقص بودند و آیا  ترتیب قرار گرفتن آیات در هر سوره ونیز ترتیب سوره ها در این مصاحف تا چه اندازه به  دستور پیامبر وتا چه حد تابع اجتهاد وامکانات خود صحابه بود؟ این موضوع  در علوم قرآنی بویژه از حیث نقد تاریخی  محل بحث بوده است. هرچند  باز قول مشهور رسمی بر این  قرار گرفته  است که ترتیب قرآن،  بویژه ترتیب آیات در هرسوره  عینا به اشاره پیامبر  بوده است . در اصطلاح  علوم قرآنی به این، توقیفی بودن ترتیب سور وآیات می گویند که به عقیده رسمی تبدیل شده است (رامیار، 1362  : 211-297). هرچند باب  نقد و تحلیل به روی آن بازاست.

5.تنش  انتقال از تدوین های متعدد غیر رسمی  به تدوین واحد رسمی

 ( متن شش: مصحف عثمانی)

چنانکه در قسمت های قبل اشاره کردم، متن مقدس منشأ تولید نفوذ و منزلت و قدرت اجتماعی می شد و خود نیز در معرض این عوامل قرار می گرفت. به بیان دیگر موضوع فقط در این حد نماند که مجموعه های راهنما محل رجوع برای نیازهای درونی مسلمانان در زندگی فردی واجتماعی شان است. بلکه موضوع آغشته به مسألۀ قدرت ومنزلت وهویت وسایر عوامل این جهانی وتاریخی شد. از همین رو بزرگان صحابه که در رأس امور اجتماعی وتصمیم گیری  وحکومت قرار گرفته بودند  برای غلبه برتنش کثرت مصاحف در میان صحابه  ومناطق ، اصرار براین داشتند که یک متن مقدس زیر نظر قدرت مستقرخلافت،  تدوین  بشود تا آن را  به  کل جامعه ابلاغ بکنند وبه جای مصاحف متعدد، فقط این متن واحد رسمیت وتقدس پیدا بکند وچنین کردند.

بدین ترتیب  با فتوحاتی که می شد و با  گسترش  منطقه ای و فراقاره ای اقتدار خلافت، شاهد  پیدایش حوزۀ تمدنی اسلامی با محوریت یک دین نهادی شده هستیم که  متن مقدس به صورت یک مصحف واحد در مرکز آن قرار دارد . یعنی این متن، که دیگر آن وحی معنای سیال ومنعطف نیست بلکه قرائت و کتابت شده  است و سند رسمی شده است و تشخص پیدا کرده است وبه صورت یک مصحف درآمده است،  حقیقت تمام تلقی می شد و از طریق او، حضور امر مقدس در جامعه بازنمایی می شد . مصحف، منشأ گفتمان و قدرت ومرجعیت شد. چنین بود که دنیای اسلام ، متن محور ومتن بنیاد شد. همۀ ساحات انسانی مانند عقل وعرف به نوعی تحت الشعاع متن مقدس قرار گرفتند و می بایستی  که تابع آن  ومطابق با آن باشند.

ادامه دارد......

نظرات 1 + ارسال نظر
خلیل سه‌شنبه 31 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 09:35 http://tarikhroze.blogsky.com

سلام،

" نتیجتا دیدگاه های نادر کلامی در سده های دوم وسوم به میان آمد مانند «معنا از وحی و لفظ از پیامبر» که اندکی پیش اشاره کردیم. در یکی دو قرن بعدی فیلسوفان مسلمانی مانند فارابی وابن سینا نیز، وحی را از طریق انواع ومراتب عقول انسانی توضیح می دادند و اتصال این عقول به شعور وآگاهی در کل وجود. این دیدگاه ها در سطح فرهنگ مذهبی عامه نهادینه نشدند و گفتمان غالب ورسمی آن ها را نپذیرفت وفقط در حواشی کتابها وگزارش های تاریخی ماندند "
چه عواملی باعث شد که گفتمان غالب و رسمی آن ها را نپذیرد؟

و چرا این جریان بعد از حمله مغول و رشد تشیع - بویژه پس از صفویه - سرکوب و بسیار کم سو شد؟

سلام وممنون از طرح بحث مهم آن محقق منتقد گرامی
خوش درخشیدیم اما دولت مستعجل شد
یکی نیز تفوق مذهب بر دین ، ودین بر معنا بود که یک شکل بارزش را در صفویه دیدیم وبه درستی اشاره کردید وماجرا ادامه دارد
شرح این را بگذارید تا وقت دگر
م-ف

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد