مقصود فراستخواه

فضایی میان ذهنی در حوزه عمومی نقد و گفت وگو

مقصود فراستخواه

فضایی میان ذهنی در حوزه عمومی نقد و گفت وگو

برای اهر و خواهرانش ؛ مصیبتی تازه و کلیشه های کهنۀ تکراری

سرشک دل چه کند با این شرایط بشری. آن هول وهراسی که سراسیمه تکان می داد، فرزندان مان را، زنان و مردان  مان را در این گوشۀ دیگر از سرزمین پرمصائب. آن دردها. آن استخوان های شکسته. آن نفَس های بریده. جگر گوشه هایی که دیگر در میان نیستند. وآن ها که هستند؛ با بدن های تکه پاره، عضوهای از دست داده. دار وندار اندکی که در یک لحظه نابود شد.  کودکان و سالخوردگان بی پناه . داغ های تازه  و  دور دیگری از مرارت ها. باز این چه شوربختی است که بر جان ما افتاد......

از همان عصری که خبر آمد، باردیگر کلیشه های مکرر آشنا در این دیار آغاز شد واین بار برای ورزقان، هریس و اهر و کورسوی آبادی های حیات و معیشت سختی در آن حومه که دور فلک غدار این را نیز از ما دریغ داشت.

اما مگر از این کلیشه های ملال آور چه بر می آید؟ هیچ. تا حالا چه کردیم که حالا گره از کار فروبستۀ خویش بگشاییم. آقایان که طبق معمول تسلیت می گویند، گروهی اعزام می کنند،  مبلغی موهبت می فرمایند و صدقه سری و تشریفات است که این بار نیز تکرار می شود.

ما خودمان نیز دست کمی از آقایان نداریم.  همه چیز ما مثل همه چیز مان است. در بهترین حالت تقلیل یافته ایم به عکس العمل های مستقیم آنی و  غریزی مانند ریختن اشکی و کشیدن آهی، انداختن پولی در صندوق، شرکت در گروه امداد، دادن وسیله ای، توزیع  کالایی، حمل پیکری و نجات مجروحی، رد وبدل پیام هایی در تلفن، و کلمات و تصاویری در اینترنت. و قدری که غوغا نشست، بیچاره اهر  می ماند در آنجا با هریس، با ورزقان و دیگر خواهران کوچک و بزرگ لت وپارشدۀ شان. می مانند تا حمل کنند بر شانه های نحیف شکستۀ خود ، درد مضاعفی را که بر آنان تازه شده است. تا باز نوبت کدام تکه از این سرزمین بلادیده برسد.

دنیای امروز، دنیای جوامع بزرگ است. دورۀ زندگی قبیله ای خیلی وقت است که به سر رسیده است. در آن گروهها و جوامع کوچک، حوائج مردم از طریق عکس العمل های عاطفی مستقیم برطرف می شد. اما اکنون از دست این واکنش های غریزی چندان بر نمی آید.

امروز در جوامع بزرگ موفق، عقل وعاطفه واخلاق در قالب قواعد رفتاری و هوشمندی سیستم های اجتماعی، نهادینه شده است. در واقع، به جای همبستگی ها و غمخوارگی های بیواسطۀ موردی وآنی و مشخص و عکس العملی در ابعاد کوچک آن دوره، امروز همین غمخوارگی به میانجیگری سیستم های هوشمند والگوها و قواعد اجتماعی، نهادینه شده است.

به طوری که انسان ها بدون این که چه بسا همدیگر را بشناسند و یا در جریان آنی مشکلات هم قرار بگیرند، به طور منظم به همدیگر برای زندگی خوب ورضایتبخش اجتماعی کمک می کنند. اتفاقا این خالصانه تر و کمتر آغشته به تظاهر وتکلف است واز همه مهمتر اینکه اثر بخش ودیرپا و به طور اساسی گره گشاست.

حتی اگر بخواهیم قدری مبالغه کنیم چه بسا عکس العمل عاطفی مشخص و آنی را نتوان اخلاق نیز نام نهاد. اخلاق بالغ اجتماعی وقتی است که رفتار بشر دوستانه ما متکی بر  میانجی های «خرَد عملی» است وتابعی از منطق زندگی اجتماعی است. این اخلاق امروز به شکل قول وقرار ها وقواعد وقراردادهای منظم وسیستماتیک، در جامعه بزرگ نهادینه می شود وگرنه با آن عکس العمل های مستقیم بی میانجی ساده در جوامع کوچک، دیگر نمی توانیم درد مشترک بشری ومرارت هایمان را درمان بکنیم.

اکنون نه شرایط ونه رمق برای بحث مفصل در این باب نیست اما تنها یک مثال می آورم. در جوامع موفق امروزی،  نهادهای محله ای و مدنی و سازمانهای غیر انتفاعی به صورت حقوقی وقانونی توسط دولت حمایت می شوند. آنها پلتفرم مناسب ومؤثری برای مشارکت داوطلبانه اجتماعی در امور مختلف فراهم می آورند. ولی ما نه تنها مدیریتی مبتنی بر شایستگی و سازمان های کارامد  و حرفه ای از جمله در برنامه ریزی  و مسکن وشهر سازی و آموزش و سلامت  ومانند آن را نداریم، با انواع ساز وکارهای ایدئولوژیک وسیاسی  وبوروکراتیک، مانع از آن نیز می شویم که بخش غیر دولتی  وخصوصا بخش مدنی و غیر انتفاعی توانمند و مبتکر وخلاقی در این سرزمین پابگیرد تا بتواند در همه مسائل واز جمله مصائبی از این دست، فکر ها وکارهایی اساسی بکند. مصائبی که اکنون در گوشۀ محروم دیگری از کشورمان تازه شده است ونه اولین است ونه آخرین. 

 فایل پی دی اف

نظرات 14 + ارسال نظر
مجتبی علی اکبر سه‌شنبه 24 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 20:45

و این نه اولین است و نه آخرین
گاهی اوقات آنچنان درد آور است که بهترین کار سکوت است ، و سکون است و ............ به راستی چه می شود کرد ؟ آلودگی شهر ، ویرانی روستا ، سایه ی زلزله و گرانی ، مرگ ها آنی و تدریجی ، موتوری های کیف قاپ زن ، مواد مخدر که شده مواد اصلی تشکیل دهنده ی فراغت خلایق ، بی فرهنگی و گنگی ، از دست رفتن اخلاق و سرمایه های اجتماعی ، تزویر و تزویر و تزویر . به نظر این حقیر در این روزگار ، امید و گشایش تنها چیزی است که اینقدر دور ایستاده و نا امیدانه به تلاش مردمان سوخته دل نگاه می کند . استاد عزیزم ، آیا امیدی هست ؟ همانگونه که قبلا خدمت شما عرض کردم این روزها بیشتر از هرچیزی به مرگ و چگونگی رویارویی با آن می اندیشم ، و تلخ ترین قسمت آن هم بی نصیبی از زندگی است . گاهی خنده ام می گیرد ! تمام تلاش ذهنیم معطوف به کنار آمدن با مرگ است ، حتی نه به شیوه ی رواقیون ، بلکه کاملا به عنوان یک واکنش روان شناسانه در قبال این همه مرگ های آسان که می شد نباشد .

دوست خوبم آقا مجتبای عزیز
افق نگاه و عمق جان تان سرشار از امید واز شور زندگی
این مرگ اندیشی شما ، عین زندگی است
تفکری اصیل دربارۀ زیست انسانی مان
زنده باشید وسرشار
این همه مرگ ها و دردها ، چشم دوخته اند به طرحی که شما نسل جوان جاافتاده این سرزمین واین سیاره می افکنید برای بهتر زیستن ، برای تقلیل مرارتها وبرای بهبود بخشیدن به شرایط بشری
بهترین آرزوها نثارتان آقا مجتبای نازنین
م-ف

مهدی چهارشنبه 25 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 13:20

استاد عزیزِ
سلام و عرض ادب
و تسلیت به همگان
که حداقل بصورت های مقطعی جور حکومت های نا لایق را به دوش میکشند.
بنظر میرسد که گاه نظر برخی از دوستان درست در می اید که راه علاج کوتاه مدت اصلاح در این مملکت؛ هدف قرار دادن ساختارهای عمودی است.
نمی دانم و نمیدانم!

سلام بر دوست دیرینم وممنون از طرح مسأله وطرح بحث
این نمی دانم نمی دانم هایتان شعلۀ سرکش دانایی است و روشنی هایی که از پرسشگری نسل شما دوباره پیدا خواهد شد
م-ف

آبار چهارشنبه 25 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 20:54

دوست دارم خبر زلزلۀ 6.2 ریشتری و میزان خرابیها وتعداد کشته شدگان را به یک نفر شهروند ژاپنی بگویند و من قیافه اش را ببینم.
تعجب! اندوه! بهت! شاید هم خنده؟ ...

ممنون دوست فکور وچه طرح بحث مهمی
مقایسه کلید تغییر است
م-ف

سعید پنج‌شنبه 26 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 00:47 http://farmani-saeid.persianblog.ir/

"امروز در جوامع بزرگ موفق، عقل وعاطفه واخلاق در قالب قواعد رفتاری و هوشمندی سیستم های اجتماعی، نهادینه شده است. در واقع، به جای همبستگی ها و غمخوارگی های بیواسطۀ موردی وآنی و مشخص و عکس العملی در ابعاد کوچک آن دوره، امروز همین غمخوارگی به میانجیگری سیستم های هوشمند والگوها و قواعد اجتماعی، نهادینه شده است."
این قسمت بسیار درخور تامل بود.

سلام دوست محقق خوبم
تأمل هایتان سرشار از روشنی زندگی برای این مردم
همی همچنان
زنده باشید
م-ف

دانشجو پنج‌شنبه 26 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:56

با سلام و تشکر از این نوشته تامل برانگیزتان
این زلزله هم زمین را لرزاند و هم دلها را ولی لرزه‌ای که به دلها نشست بسی عمیق بود چون حفره ای که در زمین ایجاد می شود پر خواهد شد اما حفره ای که تحجر و کوربینی مذهبی به غایت سیاسی و آمیخته به راسیسم در دل آذربایجانی‌ها ایجاد کرد براحتی دوا نخواهد شد. نمی دانم بایکوت خبری زجر انسانها و دستور توقف آواربرداری ها در کمتر از 24 ساعت بعد از زلزله آیا می تواند از ناحیه یک مغز سالم صادر شود؟ و این حادثه طبیعی زلزله چطور خطری برای امنیت ملی می شود؟......

سلام بر دوست خوبم وآگاهی های دردناک انسانی اش
ممنون از طرح بحث افق گشای تان
چه خوب گسل های اصلی اجتماع مان را نشانه گرفته اید که تهدیدهایش بنیان برافکن تر وپرهزینه تر است
سرشار باشید وپیوسته جاری همی همچنان

پ...ژ... پنج‌شنبه 26 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 06:50

«خرَد عملی» . . . , وه که چه واژه ی قشنگی که اگر در همه امور زندگی جاری شود آن وقت نه عکس العملهای کلیشه ای خواهیم داشت نه تسلیت کلیشه ای(که البته آن را هم دریغ کردند) و البته نه مقاله های کلیشه ای . . .
و نه اظهارنظرهای کلیشه ای. . . . .
. . . آقای مجتبی عزیز منم فکر می کنم تنها چیزی که می تونه ما را سرگرم زندگی کنه همون فکر کردن به مرگه و دیگر هیچ که هیچ نداریم که به آن فکر کنیم . . . .نسل جوان ورافتاده. . . .

دوست فکورم ممنون از طرح اندیشه های جدی تان
شما نسلی سرشار هستید . شما هستید وچکه می کنید وجاری می شوید وادامه پیدا می کنید. باور کنید که ادامه خواهید داشت شمایان.....
م-ف

مهدی پنج‌شنبه 26 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:09

سلام دوباره
بر طبق اخبار دوستان ؛ در پی بی مسئولیتی حاکمیت برای کمک ؛ مردم اکنون بصورت خودجوش شروع به سیستم سازی- نهاد سازی و برنامه ریزی برای کمک و حمایت کوتاه و طولانی مدت کرده اند. آیا این نشانگر تحولی در رفتار اجتماعی است؛

درودبرشما وچه علامت خوبی
زندهباشید
م-ف

خلیل جمعه 27 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 19:24 http://hazer3.blogfa.com

سلام،

طراحی یک سیستم اجتماعی کمک رسانی ملی نیاز به یک حکومت ملی دارد نه حکومت ایده ئولژیک.

سلام وممنون از اظهار نظرها
م-ف

مریم رجبی شنبه 28 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 00:51

با سلام
تما م این چند روز گذشته هر روز اخبار زلرله و کمکهای مردمی را دنبال می کردم و این شور و التهاب مردم خصوصن در دنیای مجازی برای من شگفت انگبز بود .راستش هم خوشحال بودم وهم چیزی نگران و اذیتم میکرد میدانستم این شور و همدردی ازنوع ایرانی است استاد نوشته ی شما ذهن درگیر مرا روشن کرد صمیمانه تشکر میکنم

با سلام بر دوست محقق خوبم
ذهنتان سرشار و هستی تان جاری
م-ف

ع-ب یکشنبه 29 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 02:31

با سلام و عرض ادب
استاد عزیز نگاه همیشه متفاوت شما در این زمینه نیز بسیار روشنگر و راهگشا است. در جامعه ما ظرفیت های اجتماعی نهفته بسیاری وجود دارد که با فعال ساختن آن می توان بسیاری از چالشهای جامعه را مدیریت نمود.
استاد عزیز در واقعه مصیبت بار قره داغ زیباییهای بسیاری از بزرگ منشی و عظمت ملت مظلوم این دیار دیده شده که اشک غرور را بر چشم جاری می ساخت:
- نظم و ادب مردم آسیب دیده و هم چیز از دست داده زمان توزیع کمک های مردمی
- مغازه های ویران شده و بی در و پیکر اما پر از کالا که سه روز دست نخوره باقی مانده است
- بسیج مردم از همه شهرهای آذربایجان به سوی قره داغ و نکته های بسیاری از صبوری، امید، غیرت، معنویت، شرافت، صداقت و پاکی

یاشا

ممنون دوست خوبم وچه خوب ذخائر انسانی ، معنوی و فرهنگی یک ملت بزرگ رادر آن خطه شریف توصیف کرده اید. قوربانیز اولوم
م-ف

رضا پنج‌شنبه 2 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 15:16

لطفا سری بزنید به www,khaki.ir

جناب دکتر خاکی عزیز
سعادتی است دست در دستان شما تا لب بحر..
ارادتمندم وسرشار باشید از هستی وهستید..
م-ف

عطا.م جمعه 3 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 00:43 http://tarahaei.blogfa.com

تمامیت خواهی و مبدل کردن هر امری به امر سیاسی، نابود کردن قهرمانان کوچک برای ساختن قهرمانی یکه، از میان بردن سوژه ها در راستای تمامیت، مسدود بودن و مسدود نمودن راه شناخت، چیزهایی است که در هر اتفاقی در این سرزمین می توانیم ببینیم.

کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش
کی روی؟ ره زه که پرسی؟ چه کنی؟ چون باشی؟

ممنون از اظهار نظر ناقد محترم
م-ف

ع.ثمری دوشنبه 6 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 12:19 http://edup.blogfa.com/

سلام بر استاد عزیزم جناب دکتر فراستخواه
مطالب جنابعالی سرشار از امید و آرزو وسعی و تلاش با مفهومی پر معنا یعنی خرد عملی آغشته است.به نظر می رسد شیوه های مواجهه با مسائل در دنیای کنونی متفاوت است و این خرد و فهم و درک انسانی است که می تواند به این وضعیت انسانی یاری رساند.خدا را شاکریم که هنوز انسانیت و فهم انسانیت بدون هیچ سوء نیتی و غرضی در قریب به اتفاق ملت ما ریشه دوانیده ودر چنین بحران هایی خود نمایی می کند .اما اساسی ترین مساله نوع برخورد و مدیریت این بحران است که هنوز هم موضوعی پرابلماتیک است.این زلزله غم بار نه اولین است و نه آخرین.
یادی از شعرحیدربابای شهریار بکنیم که می گفت:
بیلمزیدیم دؤنگه لر وار ،‌ دؤنوْم وار

ایتگین لیک وار ، آیریلیق وار ، اوْلوْم وار


دوست خوبم ممنون از ارزش افزوده نگاه تان وآن بیت پرمعنایی که محبت کردید وبرایمان خواندید....

ترجمه برای دوستان فارسی زبان:
هیچم نظر بر این رهِ پر پرپیچ و خم نبود
هیچم خبر زمرگ و ز هجران و غم نبود
.........
م-ف

فرشته .ر سه‌شنبه 4 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 10:26

بگذار سرنوشت هر راهی را که می خواهد برود
ما راهمان جداست
این ابرها تا می توانند ببارند
ما چترمان خداست.

دردُ درد و درد آنهم از جنس بشری ...
تا کی و کجا کلافگی...

ممنون دوست ارجمند از ارزش افزوده کلامتان که جاری دل تان است
م-ف
5مهر91

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد