مقصود فراستخواه

فضایی میان ذهنی در حوزه عمومی نقد و گفت وگو

مقصود فراستخواه

فضایی میان ذهنی در حوزه عمومی نقد و گفت وگو

هرمنوتیک متن در عالم اسلامی دشوار شد و تحلیلش دشوار تر


الغای خلافت عثمانی در سال 1924،  واقعۀ مهم واثر گذاری بود که تنش تازه ای را دربارۀ متن مقدس دامن زد. لغو خلافت دینی درواقع علامتی از  بحران تمام انگاره ها و الگوهای سیاسی سنتی بود که به نام متن مقدس وجود داشتند. اما آفاق معرفتی جدید  وزندگی جدید با این انگاره ها بیگانه بود. انطباق آبکی متن مقدس با دنیای مدرن نیز نتوانست از عهدۀ پرسشهای جدی تر بربیاید. نیاز به تأمل عمیقتری در باب متن مقدس احساس می شد.

چنین بود که جرّ وبحثهای دوران  میانی تاریخ ما از قبیل نسبت عقل ووحی باردیگر در ابعادی تازه به میان آمد. لغو خلافت عثمانی نمونۀ بزرگتر از رویدادی در مقیاس وسیع جهان اسلامی بود که پیشتر، نمونۀ منطقه ای تر وکوچکترش را در مصر و در ورود فاتحانۀ ناپلئون به آنجا شاهد بودیم.

با این حساب شاید بتوان طهطاوی(1801–1873)را یکی از پیشروترین نخبگان مواجهۀ تحلیلی با تنش متن مقدس محسوب کرد. وی تلاش کرد تا عقل جدید و  متن مقدس را چنین کنار هم بنشاند که دو رویکرد متفاوت به سوی یک واقعیت نهایی هستند. این را می توان نوعی بازگشت به ابن رشد در دورۀ میانی تلقی کرد. ابن رشد، دین و فلسفۀ عقلی را دو راه متفاوت  ومستقل می دانست که هریک در سطحی وبا شیوه ای  خاص به دنبال حقیقت هستند. اما طهطاوی نتوانست این بحث را عمق معرفت شناختی لازم بدهد.

به طور خاص در دهۀ سوم قرن بیستم وچنانکه گفتیم پس از الغای دستگاه خلافت بود که معلوم شد تنش متن مقدس،  وسیع تر از آن است که از طریق انطباق سطحی آن با دنیای مدرن رفع ورجوع بشود.

طه حسین (1973 -1889) و علی عبدالرازق( 1966 -1888) دو تن از پیشاهنگان نسل اول بودند که به جای احیاگری و انطباق سطحی متن با دنیای جدید، به  رویکرد تحلیل  متن و هرمنوتیک متن  روی آوردند.

طه حسین حداقل در ابتدای چابکی های فکر خویش، نگاهی تحلیلی به متن در پیش گرفت. نمونه اش، کتاب او  دربارۀ شعر دورۀ پیشا اسلامی(جاهلی) بود که درسال 1926 چاپ شد. وی در آنجا شواهدی آورد تا نشان دهد که بخش بزرگی از اشعاری که به عنوان «شعر جاهلی» قبل از اسلام دانسته می شد،  توسط خود مسلمانان در دورۀ اسلامی تولید شده است.

طه حسین رهیافتهای ناقدانۀ دیگری نیز درباب قصه های قرآنی به میان آورد. برای مثال داستان ساخته شدن کعبه توسط ابراهیم واسماعیل یا داستان پیدایش عرب در مکه را با شواهد بیرون از متن مقایسه انتقادی کرد و آنها را نقد تاریخی کرد. این نوعی نگاه انتقادی تازه به تاریخ اسلامی بود. والبته فتح باب رویکردهای تحلیلی به متن مقدس نیز بود. 

اما رویکرد تحلیلی برای هاضمۀ اسلامی بسیار ثقیل می نمود. تحجر در فرهنگ دینی  وتصلّب نهادها وساختارهای مذهبی، این نوع نگاه های تحلیلی را پس می زد. فشارها سبب شد که طه حسین نیز نتوانست بعدها این پروژه را دنبال بکند. رویکرد هرمنوتیک قدری  آسان تر  از رویکرد تحلیلی می نمود. در نتیجه نخبگان برای رهاشدن از دشواری های تحلیل به هرمنوتیک روی آوردند.

نمونۀاین چرخش از تحلیل به هرمنوتیک را در علی عبدالرازق می بینیم. وی در کتاب «اسلام واصول الحکم»(1925) به جای نقد وتحلیل، راه تفسیر وتأویل در پیش می گیرد. با توسل به هرمنوتیک متن، عبدالرازق به این نتیجه رسید که خلافت وامامت به عنوان شکلی خاص از حکمرانی، اصلا جزو ذاتیات متن قرآنی نیست.

 تفکر متأملانۀ  عبدالرازق با زمینه کاوی تاریخی قرآن،  به این رهیافت بدیع درجهان اسلام  اوایل قرن بیستم  رسید که میان دو نقش متمایز پیامبر در قرآن، تفکیک بکند: 1.نقش اصلی نبوت معنوی، 2. نقش زمامداری. نقش دوم پیامبر از اقتضائات اجتماعی وسیاسی خاص آن سرزمین ناشی شد و مربوط به شرایط تاریخی آن روز جزیرة العرب بود و نه جزو غایات اصلی متن قرآنی.

این نوع تفسیر از متن، باب رویکردهایی تازه را در جهان اسلام را باز می کرد که براساس آنها، بخش قابل توجهی از قرآن تحت تأثیر موقعیت زمانی ومکانی آن روز تشریع شده است و جزو امور عَرَضی ومتغیر تاریخ اسلامی محسوب می شود. پیام اصلی متن، تذکرات وجودی تر آن است که با نیازهای عمیق  انسانی ومعنوی سروکار دارد.

 بنابه این دیدگاه، اصرار بی دلیل وناموجهی است اگر تصور بکنیم قرآن و سنت پیامبر می خواست برای همۀ زمانها یک شکل حکومتی ونظام سیاسی و فرم زیست اجتماعی مقرر بکند. به عبارت دیگر یک خطای معرفتی و در حقیقت تحریف کتاب است، اگر نقش عارضی قرآن و پیامبر، با نقش اصلی وحی ونبوت خلط بشود.

 قلمرو دلالتی متن برای دنیای امروز اصلا به دست دادن شکل حکمرانی ومدیریت جامعه و ارائۀ یک فرم زندگی خاص نیست بلکه دلالت متن برای مسلمانان این عصر می تواند الهامات وتذکرات عمیق تر و نمادین تر در جهت  اعتلای حیات معنوی فرد وجامعه باشد.

اما ساختارهای صُلب و قالبهای مذهبی نه تنها تحمل نگاه های انتقادی وتحلیلی از نوع طه حسین را نداشت، رویکردملائم تر هرمنوتیکی را نیز برنتافت. عبدالرازق توسط متولیان رسمی دینی در مصر تکفیر شد(فراستخواه، 1373: 205-234)

طه حسین وعبدالرازق، نسل نخست درگیر با تنشهای  تحلیل و هرمنوتیک  متن در اوایل قرن بیست میلادی بودند. در دهه های بعدی نسل دومی به عرصه آمد که در مصر،  نصر حامد ابو زید (1943 –2010) و در ایران عبدالکریم سروش و محمد مجتهد شیستری به شمار می آیند.

ابوزید در «مفهوم النص»(1990) به تفسیر تاریخی قرآن در بافتار اجتماعی وفرهنگی خاص آن نزدیک می شود. برای مثال، پیرنگ اجتماعی پدرسالار یا سنتهای معرفتی و فرهنگی جامعۀ عرب همچون وحی و ارتباط انسان با موجوداتی مانند جن وفرشتگان، همه وهمه  زمینه هایی قبلا موجود بودند که  متن قرآنی در بافتار آنها وتحت تأثیر آنها تکوین یافته است.  فهم عبارات قرآنی مستلزم تأمل در این بافتارها و پیرنگهای اجتماعی وفرهنگی وتاریخی است.

این چنین، ابوزید دوسطح از قرآن را از هم جداساخت: سطح یک.مغز و معنای متن که مقاصد اصلی امر الهی برای راهنمایی انسان است و  ابوزید، این را  نیت مؤلف محسوب کرد. سطح دو. دلالت قرآن برای خوانندگان(از جمله خود پیامبر به عنوان خوانندۀ نخست متن).

این سطح دو، طبعا متناسب با و در حدِّ «آفاق خاص معرفتی واجتماعی» هردوره وذخیرۀ دانشی هر زمان وهر جامعه وتجربه های زیستۀ یکایک خوانندگان بوده است وخواهد بود.  در این رویکرد هرمنوتیکی به قرآن، ابوزید تحت تأثیر «هرش»[1] ونظریۀ نیت مؤلف او در دو کتاب« رَوایی درتفسیر»  و «هدف تفسیر» بود[2].

بدین ترتیب  در روش هرمنوتیک اتخاذ شده از سوی ابوزید، میان دو سطح از متن تمایز داده می شد: سطح نخست یا همان نیت مؤلف که هدایات الهی در متن واشارات الهی از طریق متن برای مؤمنان است و پیوسته می تواند دردلهای آنان جاری وساری باشد. اما سطح دوم، دلالت هایی است که در قالب تفسیر وفقه وکلام وانواع گفتارها و ایدئولوژیهای دینی از متن به دست داده شده است و رنگ زمانه ها  و محدودیتهای تاریخی را با خود دارند و اصلا مقدس نیستند.

این دلالتها مشمول هرمنوتیک هستندو همواره کثیر ومختلف اند. می توان مسلمان بود و حکمی فقهی ویا عقیده ای کلامی مستند به قرآن را نقد کرد ومی توان آن را نپذیرفت. بدین ترتیب ابوزید راهبردی از خواندن متن به دست داد که در آن تلاش می شدتا میان  اصالت[3] متن  ومعاصریّت [4] دلالتهای متن جمع بشود.

تا اینجا راهی بود که ابوزید وبیشتر هرمنوتیکی های جهان اسلام طی کردند. اما رویکردهای هرمنوتیکی متأخرتر ، چه بسا از «نیت مؤلف» نیز عبور می کنند و در نتیجه، دیدگاه متعارف هرمنوتیکی امثال ابوزید را  محل نقد وایراد قرار می دهند.

ادامه دارد.....

 

آنچه در فوق آمد قسمت هفتم از متن کامل تحریر یافته  و ویراستۀ سخنرانی مقصود فراستخواه در رمضان 1390 بود در دفتر پژوهش‌های فرهنگی دکتر شریعتی با عنوان «متن مقدس و تنش هایش».



[1] Hirsch

[2] Hirsch, E. D. ( 1967  )Validity in Interpretation.(New Haven/London: Yale University Press.

[3] authenticity

[4]Contemporaneity  

نظرات 2 + ارسال نظر
لطفی‌زاده یکشنبه 12 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 12:01

سلام استاد محترم و گرامى
1)آیا موارد استثنایى وجود ندارد (اعم افکار یا نمادهاى دنیاى مدرن) که دنیاى مدرن در آن نیاز داشته باشد که مشروعیت خود را از دین متن مقدس دریافت کند؟ و یا بالعکس؟
2)آیا هیچ امکان آشتى میان دنیاى مدرن و متن مقدس نمى‌توان تصور کرد؟ (حتى در آینده)
3)در موضوعات فقهى، اخلاقى و... دستوراتى در متن مقدس(تأکید بر اسلام) وجود دارد که در طول تاریخ بخشى از آن به لحاظ علمى(تأکید بر مسائل بهداشتى و پزشکى) به اثبات رسیده است (تأیید عمل دینى توسط عقل)؛ آیا اینگونه موارد را نمى‌توان نقاط آشتى‌کنان متن مقدس و علوم مدرن دانست؟
4) اگر متن مقدس و دنیاى مدرن با هم در درک مسائل عالم هستى به وجه اشتراکى نرسند، تکلیف انسان‌هایى که به لحاظ ذهنى دل به متن مقدس سپرده‌اند و به لحاظ واقعیات زندگى اجتماعى بایستى با پیامدهاى دنیاى مدرن کنار بیایند چیست؟
5) در این فضا کدام یک بر دیگرى تفوق پیدا خواهد کرد و وظیفه ما در جامعه چیست؟
با آرزوى موفقیت. شاگرد شما.

دوست محقق منتقد جناب لطفی زاده عزیز
با سلام وعرض ادب
ملاحظات دقیق آن نازنین به این کمترین کمک می کند در عرایض خود بیشتر وبهتر بیندیشم وواقعا از این شرکت فعال خواننده ای جدی و ناقد وبصیر در بحث ، احساس خوشوقتی به من دست می دهد و ممنونم.
در این فرصت کوتاه عجالتا برای حرمت نهادن وقدر دادن به نقد شریف آن عزیز، درک حقیر خودم را مجمل وسرپایی می نویسم در یادداشتهای بعدی بیشتر و تفصیلی تر خواهم عرضه داشت و البته همچنان نیازمند ادامۀ نقدهای تان.
این فرایندی است پیوسته ناتمام. مهم همین گفت وگوهاست ولابد سودی برای ما خواهد داشت. نیت های وجودی مهم تر از همه چیز است

نقد نخست . آیا موارد استثنایى وجود ندارد (اعم افکار یا نمادهاى دنیاى مدرن) که دنیاى مدرن در آن نیاز داشته باشد که مشروعیت خود را از دین متن مقدس دریافت کند؟ و یا بالعکس؟
درک محدود بنده: متن مقدسی که فلسفه وجودی اش روی موارد استثنایی بنا بشود و بخواهد به دنیای مدرن در آن موارد مجوز بدهد، تصور نمی کنم چندان اعتبار داشته باشد. این متن، به گمانم هم خود ارزش وجودی اش را از دست می دهد وهم به تمامیت وپویایی عقلانیت آزاد انسانی نیز لطمه می زند . متن یک منبع کهن است و ارزش وتمامیت خود را دارد. وعقلانیت وعلم وتفکر جدید هم منبعی تازه ودیگر است و استقلال خود را دارد.
اگر بگوییم علم مدرن، علل چیزهایی را پیدا کرده است ولی مجهولاتی هنوز مانده است و آن مجهولات را خدا با متن جواب می دهد . این به تصور ناچیز من قول موجهی نمی نماید . در علم لابد برای این مجهولات هم دیر یازود ممکن است عللی آزموده بشود ونظریه ای پیدا بشود . آیا آنگاه خدای مورد اعتقاد موهوم ما ! یک قدم دیگر باید عقب بنشیند و ما برای اعتبار او به مجهولات دیگر متوسل بشویم. این می شود خداوندی که فقط عامل رخنه پوش علم است ( God of Gaps ). از محدودیت های علم مشروعیت می گیرد. این آن خدای متعالی نیست دل برنده وآن راز نامتناهی که پیام وبشارتی برای مؤمنان دارد. خدا یک فرضیۀ حریف برای فرضیات علمی نیست. خدایی اگر هست با عقل و علم هم ما را راهنمایی می کند...
متن دینی نه یک کتاب علمی است و نه حتی یک کتاب فلسفی یا ایدئولوژی سیاسی وغیر آن. متن دینی ، متن دینی است ومتعلق به دنیای قدیم . با مشخصات وموضوعیت خودش که مؤمنان از آن ممکن است الهام می گیرند وممکن هم هست با حربۀ آن دنیای خود ومردم را تباه وتیره وتار می کنند. وچقدر فراوان است شواهد این شق دوم. ریسمانی است که اگر سودای سرمان بالا باشد با آن بالا می آییم واگر نباشد با آن درون چاه می رویم. از قرآن بسی گمره شدند و درون چه شدند. مهم تربیت ومنش ودرک و آگاهی و خردورزی وبلوغ انسانی واجتماعی ماست، چه مؤمن به رازهای قدیمی باشیم و چشم به افق های نو چشم دوخته باشیم یا هردو...
دنیای مدرن از متن مشروعیت نمی طلبد بلکه گاهی ما از برخی همگنی ها وهم سویی های مفاهیم مدرن با معانی قدیم سخن می گوییم . مثلا ممکن است کسانی میان وجود به معنای اگزیستانسیل وعرفانی با خدای متعال متن مقدس، قرابت عمیق احساس کنند و.....باز هم منطقا لازم است از خلط روشها وقلمروها وزبانها بپرهیزند


نقد دوم . آیا هیچ امکان آشتى میان دنیاى مدرن و متن مقدس نمى‌توان تصور کرد؟ (حتى در آینده)
درک بنده: تفاوت دوره ها و پارادیم ها و گفتمانها به معنای ستیز نیست. تنش هست اما تنافر وتمانع نیست. ادغام افقها ممکن است. مؤمنان در دنیای مدرن می توانند در متن سنت های ایمانی ودینی خویش تجربه های تازه بکنند ولی اگر می خواهند آن تجربه ها را به عنوان یک نظریه در این دنیا ارائه بکنند باید آمادگی داشته باشند که آنها را به روش عقلانی و میان ذهنی بیازمایند ونقد را هم بپذیرند وگفتگو را...
مبادله وداد وستد میان ساحت دین و ساحت عقل مشکل ساز نیست اگر قلمروها خلط نشود


نقد سوم . در موضوعات فقهى، اخلاقى و... دستوراتى در متن مقدس(تأکید بر اسلام) وجود دارد که در طول تاریخ بخشى از آن به لحاظ علمى(تأکید بر مسائل بهداشتى و پزشکى) به اثبات رسیده است (تأیید عمل دینى توسط عقل)؛ آیا اینگونه موارد را نمى‌توان نقاط آشتى‌کنان متن مقدس و علوم مدرن دانست؟
درک بنده: بحث بر سر دور ریختن عناصر دنیای قدیم نیست.در بهبود دنیای جدید ، آنها نیز می توانند به نوبۀ خود سهیم باشند. اما در فضای عمومی با گفتگو ی افقی وکثرت گرایانه و با پذیرش قاعدۀ نقد میان ذهنی.
دلالتهای قدیم وجدید لزوما تضاد ندارند. مضرات سوء مصرف الکل با درک عقلایی وحتی عقلی دنیای مدرن نیز فهیمدنی است و این با تحریم میگساری در دین ما خیلی همگن است. اما همین درک عقلایی جدید با کنترل محتسبی و غیر دموکراتیک جامعه به نام تولیت دین و حتی با روش تازیانه زدن در دنیای امروز سازگار نیست و از سوی دیگر بررسی عمیق تر متن توسط مؤمنان در علم دین نیز می تواند به استنباطهای تازه در احکام خمر ونحوه پیگیری آنها برسد. استنباطهای فقهی از متن، مقدس نیستند. نه اینکه بی ارزش هستند. استنباطهای بشری ودورانی وحتی دوره ای هستند.


نقد چهارم . اگر متن مقدس و دنیاى مدرن با هم در درک مسائل عالم هستى به وجه اشتراکى نرسند، تکلیف انسان‌هایى که به لحاظ ذهنى دل به متن مقدس سپرده‌اند و به لحاظ واقعیات زندگى اجتماعى بایستى با پیامدهاى دنیاى مدرن کنار بیایند چیست؟
درک بنده: چرا اشتراک مساعی باید لزوما از نوع خلط قلمروها باشد و از نوع تلفیق های سطحی وآبکی باشد؟
عقل و دین بدون اینکه به تکلف از تمایز های شان دست بکشند ، با هم می توانند تعامل و همکاری بکنند در پناه حوزه عمومی آزاد وگفتگوهای افقی وبازی منصفانه.


نقد پنجم . در این فضا کدام یک بر دیگرى تفوق پیدا خواهد کرد و وظیفه ما در جامعه چیست؟
درک بنده: تفوق وهژمونی از هرطرف باشد ناموجه و زیانبار است. گفتگوهای افقی کارساز تر وموجه تر واخلاقی تر وپایدار تر است ودرخور شأن ومحدودیت بشری ما. باید مکالمه کنیم بدون اصرار به همگن سازی و یکسان سازی. توافق های اختلافی با ارزش تر است.

با نثار بهترین ارادات قلبی ونیازمند نقد ونظر تان همی همچنان....
م-فراستخواه
12 شهریور91

عبدالکریم .اباد چهارشنبه 15 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 07:44

باسلام
برگرفته ازمتن .....متن مقدسی که فلسفه وجودیش
برروی موارد استثنایی بنا بشود .......
مفهوم دقیق این عبارت چیست ؟ باتشکر

با سلام به دوست محقق عزیز
لطفا به پرسش نخست ناقد محترم در فوق توجه فرمایید موارد استثنایی را پرسیده اند و این سؤال وآنچه بنده در پاسخ اجمالا عرض کرده ام هر دو روشن است مخصوصا اگر کل پرسشها وپاسخها را به دقت مرور فرمایید
موفق باشید
م-ف

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد