مقصود فراستخواه

فضایی میان ذهنی در حوزه عمومی نقد و گفت وگو

مقصود فراستخواه

فضایی میان ذهنی در حوزه عمومی نقد و گفت وگو

تحلیل گفتمان متن مقدس در شرایط «مابعد نواندیشی دینی»

 

تنش های متن مقدس در  شرایط پست مدرن ابعادی وسیع و  رادیکال دارد. در اینجا بحث بر سر کلّ ساختار گفتمانی متن است و موضوع تحلیل گفتمان وتبار شناسی به میان می آید(Farasatkhah, 2011).

در دنیای معاصر اسلامی دو نمایندۀ برجسته از این دور تازۀ تنشها، ارکون و جابری است وچنانکه قبلا گفته شد متفکران ایرانی هنوز وارد این میدان سخت نشده اند.

الف.نمونۀ ارکون

محمد ارکون(1928 - 2010)، در کتاب«نقد عقل اسلامی»  تحت تأثیر رویکرد های پسا ساختارگرایی  است. وی در این کتاب که در دهۀ نود منتشر شد بر تاریخیّت فکر عربی واسلامی استدلال می کند. دامنۀ این تأمل انتقادی، متن را نیز در برمی گیرد( بنگرید به:  ارکون، خلجی، ترجمۀ1379).

در حقیقت، ارکون نمایندۀ چرخشی از «اجتهاد درچارچوب متن»، به «اجتهاد دربارۀ متن» است. به نظر ارکون اجتهاد حداقلی در چارچوب متن به محافظه کاری دینی و شدید تر از آن به بنیاد گرایی دینی انجامیده  و یا نهایتا منشأ ایدئولوژیهای دینی شده است. اما اجتهاد در باب متن، اجتهادی حداکثری است که مسیر تأمل و تحلیل را به «ساخته شدن»[1] متن معطوف می کند.

بدین ترتیب ارکون مناظرۀ قدیمی معتزله در باب خلق قرآن را بار دیگر از منظری مابعد مدرن به میان بحث خویش می کشاند. از این منظر، فرض خطیری پیدا می شود و آن اینکه متن در یک گفتمان ساخته شده است و مواجهۀ آگاهانه با متن، مستلزم  تبار شناسی و تحلیل  گفتمان آن است.

 ارکون به نقد گفتمانی نزدیک می شود. بنابر این دید گاه، ساختار معرفت بشر اجازه نمی دهد که مستقیما از واقعیت سخن بگوید، جز اینکه نظامی از نشانه ها با قواعد دلالتی خاص و سیستمی از معانی به خدمت می گیرد. متن مقدس نیز در عالم بشری از این وضع بشری بیرون نیست.   

 این همان چیزی است که ارکون می گوید متن دو  نیز در گفتمان خاصی شکل گرفته است. ارکون در اینجا میان این متن دو، با آنچه او متن یک می نامد، تمایز قائل می شود. متن یک به نظر  ارکون  همان متن شفاهی بود که پیامبر دریافت می کرد ولی با تدوین مصحف عثمانی، متن دو  در چارچوب یک گفتمان به وجود آمد.  اپیستمه ای  پس پشت آن وجود داشت. چنانکه در ابتدای بحث حاضر و ناچیز این مطالعه کنندۀ  کوچک ملاحظه شد اینجانب به جای متن یک و دو ، با تفصیل بیشتر از متن یک تا متن شش تعبیر کردم.

 بدین ترتیب ، پای پروژۀ  فکری  وانتقادی خطیری  به میان می آید که تحلیل گفتمان وتبار شناسی  متن است. از این منظر است که مثلاً گفته می شود گفتمان عقل یونانی با گفتمان عقل عربی واسلامی متفاوت هستند.

از سوی دیگر، تحلیل گفتمان کمک می کند که بدانیم هر آنچه با استناد به قرآن ودلیل آوری با قرآن  از عصر پیامبر تا کنون وتحت عنوان تفسیر، کلام، فقه وغیرآن توسط صحابه، تابعان ونسلهای بعدی علما وفقها وجز آنها گفته شده است، همه نقش گفتمانی دارند و هیچکدام مقدس نیستند ومی توان آن ها را نقد کرد. خود این نقد نیز محدودیت گفتمانی خواهد داشت. این وضع معرفتی و شرایط بشری ماست و مستلزم گفتگوهای افقی متواضعانه وانتقادی و تساهل آمیز است. هیجیک از ما در جای خدایان نیستیم  واز  فراسوی تاریخ و جامعه به حقیقتی مطلق از جمله تحت عنوان حقایق وحی اشراف نداریم که رگ های گردنمان به حجت قوی باشد، آن هم با داعیۀ تقدس.

عقاید وآرای رسمی وغالب در جهان اسلام، عملا خود را فراروایت وانمود می کرده اند ودر پشت تقدس متن، از نقد شدن امتناع می ورزیدند و دلالت متن را در انحصار خود می آوردند.

بدین ترتیب تنش پست مدرن که امثال  آرکون در ارتباط با متن قرآنی با آن دست به گریبان اند، تنشی است  معطوف به نقد دعاوی مذهبی و  سنتها وایدئولوژیهایی است که به نام متن پدید آمده اند. سرچشمۀ این تنش،  آن سطح از علایق شناختی ماست که به دنبال  رهایی هستند؛ رهایی از هر گزارۀ پیشینی که تن به نقد  وآزمون مجدد نمی دهد هرچند با توسل ناروا به تقدس متن.

ب. نمونۀ جابری

اکنون به نمونۀ محمد عابد الجابری می رسیم. در سه گانۀ نقد عقل عربی( 2000)جابری به تحلیل گفتمانها و  نظامهای معرفت شناختی پس پشت اندیشۀ اسلامی پرداخته است که متن نیز از طریق آن فهمیده وتفسیر شده است. برای این کار وی نخست به تبار شناسی سه نظام معرفتی دست می زند که عبارتند از :1. نظام معرفت بیانی، 2. نظام معرفت عرفانی    ،3. نظام معرفت برهانی   

نظام  معرفت بیانی[2] از نظر جابری، شامل فقه، تفسیر،کلام و آثار ادبی می شود که نوعا مبتنی بر قیاسات واستدلالهای سطحی هستند و  فرض معرفت شناختی آنها در دعوی صدق[3] از این قرار است: «واقع نمایی قطعی».

نظام معرفت عرفانی و اشراقی[4]  را جابری، مجموعه وسیعی می انگارد که در آن هم  آثار اخوان الصفا هست، هم  تصوف، عرفان و  حکمت اشراق است، هم  بخش بزرگی از فلسفۀ اسلامی است. جابری  اندیشۀ شیعی را  و نجوم قدیم وکیمیای اسلامی وغیر آن را  نیز در این نظام می گنجاند وبه نظر او، اینها همه دست آخر  به شهود و باطنی گری و دعاوی رمز گونه اتکا می کنند.

نظام معرفت برهانی[5] را جابری چیزی می داند که هم از معرفت بیانی وهم معرفت شهودی  متمایز است. وی آشکارا همدلی خود  را با این نظام معرفت ابراز می دارد و یک نمایندۀ برجسته اش را ابن رشد می  داند که در جهان اسلام نتوانسته است رشد و بالندگی واستمرار داشته باشد ونهادمند بشود.

کهن الگوی این نظام ارسطوست و بر فکر تحلیلی وخردگرایی وتجربه گرایی مبتنی است.

 لازم است بیفزاییم که جابری این سه نظام را در جهان اسلامی، به صورت حوزه های کاملا جداگانه  ومتمایز از هم نیز نمی بیند. بلکه  از نظر او پیوستاری از  نظامهای معرفت هست  که افکار مختلف در ناحیه ای  از آن قرار می گیرند وممکن است به یک یا دو نظام معرفت نزدیک تر از بقیه باشند. برای مثال او  ابن سینا را ترکیبی از نظام اشراق وبرهان می داند.

به نظر جابری هر الگوی زیست اجتماعی با نظام معرفت خاصی قرابت وتناظر دارد. وی تصویر اجتماعی متناسب با هریک از سه نظام معرفتی را نیز  مورد بحث قرار داده است.

نظام معرفت بیانی با تصویراجتماعی ایل وقبیله همراه بود. نظام معرفت اشراقی با مرید ومرادی وقطب گرایی و رجال گرایی  ودین داری به اطاعت از اشخاص دمساز است و نظام برهانی با قرارداد اجتماعی  و گفتگوی انتقادی  اجتماعی  وتکثر مأنوس تر است.

در جهان اسلامی دو نظام معرفت بیانی و شهودی، مسلط ترین ومرکزی ترین پیرنگ فکری را به وجود آورده اند. نظام معرفت برهانی،  در عالم ما غالبا در حاشیه بود ومغفول و متروک و ضعیف بود. کوشش نسبی فیلسوفانی مانند فارابی و ابن رشد در دورۀ شکوفایی فکری جوامع اسلامی برای تمایز عقل وشرع، در زمینه های اجتماعی وفرهنگی ما موفقیت آمیز نبود و با مقاومت متشرعین، علمای سنتی، فقها و کسانی همچون غزالی مواجه می شد.

 

فایل پی دی اف

 



[1] construction

[2] system of Indication/  explication (nezamol marifiel bayani)

[3] truth claim

[4] system of Illumination/ Gnosticism (nezamol marifiel `irfani)

[5] system of Demonstration / inferential evidence (nezamol marifiel burhani)


نظرات 3 + ارسال نظر
عبدالکریم .اباد چهارشنبه 15 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 18:49

باسلام.اقای دکتر
ایاامکان دسترسی به ترجمه سخنان حضرتعالی درمورد متفکرین مسلمان عرب در28-29 می 2011 وجوددارد؟

با سلام مجدد خدمت دوست محقق ارجمند
ممنون از توجه آن منتقد محترم وپیگیری
قرار است در شکل مجموعه مقالات منتشر بکنند
تا کنون فقط ترجمه چکیده مقالات در آمده که در زیر ترجمه فارسی چکیده بحث اینجانب تقدیم آن محثث عزیز می شود:
همایش منطقه ای تفکر اجتماعی وجامعه شناسی در خاور میانه معاصر

متن به مثابۀ یک مسأله ، و بخشی از راه حل
دلالتهای اجتماعی نقد متن دینی توسط متفکران مسلمان ومعاصر عرب
مقصود فراستخواه
چکیده
تمدن اسلامی ، «متن –بنیاد» تکوین یافت. عمیقا گرانبار از «متن» بود. متن دینی (به طور خاص قرآن و در معنای عام آن ؛ نصوص دینی) در مرکز ماجراهای فکری جوامع متعلق به این حوزۀ تمدنی قرار داشت. از همین روبود که دلیل آوریهای نخست دینی نیز در صدر تاریخ اسلامی این جوامع ، عنوان «کلام» به خود گرفت. چون اولین جرّ وبحثها ، درباره«کلام الهی» بود و شگفتا هنوز هم هست. «متن»، یک حقیقت تمام تلقی می شد. حضور الهی در جامعۀ دینی با مرکزیت «متن» ، بازنمایی می شد. از طریق مکان «متن» در مرکز تاریخ وجوامع اسلامی بود که نبوت ؛ نسل به نسل و عصر به عصر ، جاری وساری می شد وجاودانه می ماند.
اما با تحولات جدید ( از حدود 200 سال گذشته) این وضع، بحث انگیز شد. شرایط نوپدید جوامع عرب ، نخبگان جدید را به اندیشه واداشت و از اینجا باب تازه ای از تفکر دربارۀ «متن» گشوده شد. «متن» ؛ این بار یک مسأله شده بود . پرسشهای تازه ای به میان می آمد ؛ آیا مشکلاتی مانند خودکامگی ، خرد ستیزی ، پس افتادگی ، انحطاط و مانند آن ، خود را در پس پشت تقدس «متن» پنهان کرده اند ؟ دلالت خود متن به چیست؟ وپرسشهای دیگر ودیگر...
در این مطالعه ، آرای اندیشندگان عرب مسلمان دربارۀ متن دینی مورد تأمل قرار می گیرد. سیر تحول اندیشه متفکرانی مانند طهطاوی، سید جمال ، عبده، عبدالرازق، طه حسین، امین خولی، محمد عابر جابری، نصر حامد ابوزید و محمد ارکون دربارۀ متن، از تفاسیر نوگرایانه و خوانش انطباقی متن آغاز می شود و به رویکردهای ادبی به متن، هرمنوتیک متن ، تحلیل گفتمانی متن و نقد متن بسط پیدا می کند.
عجیب است که در این آرا، هنوز بخشی از راه حل نیز در «متن» وبا «متن» ، طلب و تمنا می شده است. در عین حال ، رویکردهایی نیز مایل به دور زدن این متن وعبور از آن بودند. در مطالعۀ حاضر، روش بررسی ِ تاریخی ومقایسه ای به کار می رود. تأکید اصلی ، از یکسو خاستنگاه های جامعه شناختی واز سوی دیگر ، دلالتهای اجتماعی نظریات معطوف به «متن» است.
کلید واژه ها
متن دینی، تأویل، نقد ، خاستنگاه اجتماعی

خلیل پنج‌شنبه 16 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 20:04

سلام،

امید است با انتشار این گونه مقالات " نظام معرفت برهانی" از سطح بسیار خصوصی به سطح عمومی تر برسد.

هر چند هر اندیشه ای واژه هایی خاص می طلبد و نمی توان برای توضیح به گفتمانی عامیانه دست زد، اما تلاش برای بکار گیری زبانی عمومی تر می تواند راه گشا باشد گرچه ساده نیست.

با سپاس بسیار از انتشار این متون .

سلام ونقدهای آن دوست عزیز اینجانب را در بهبود بخشیدن به شکل ومحتوای کار، مطمئنا رهگشاست
ممنون
م-ف

نوران شنبه 18 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 15:49

استاد عزیز خوشحالم که در ادامه مطالبتان گم شده خود را یافتم از طرح بحث قبلی منظورم این بود که متن مقدس در روایت شفاهی آن که به پیامبر نازل شد واقعا نمی توانست تنها یک دستورالعمل برای انجام امور باشد چیزی فراتر و عمیق تر را به همراه داشت که شما به خوبی آن را بیان نمودید .نظام معرفت برهانی ،که نمی تواند در قالب ایدئولوژی های تنگ نظرانه و سطح پایین خلاصه شود اما ای کاش می شد این مطالب را به زبانی ساده تر در حد فهم اندک امثال من نیز بیان نمایید با یک دنیا ارادت و سپاس شاگرد کوچک شما

خانم دکتر عزیز دوست خوب علم ورزی واندیشه ورزی وعمل اجتماعی
ممنون از نقد این کمترین
سعی می کنم تذکرتان را به کار ببندم خودتان می دانید که در این 17 سال آشنایی ذره ای پیشرفت در این جنبه از من سرنزده ولی بازهم به امید تغییر کوششی می کنم
م-ف
19 شهریور91

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد