مقصود فراستخواه

فضایی میان ذهنی در حوزه عمومی نقد و گفت وگو

مقصود فراستخواه

فضایی میان ذهنی در حوزه عمومی نقد و گفت وگو

چرا مفهوم جدید اوقات فراغت در ایران موضوعیت خود را از دست می دهد

مصاحبه دنیای اقتصاد با مقصود فراستخواه

6/7/91

 

 

برای ورود به بحث می خواستم تا دیدگاه شما را درباره اینکه اساسا اوقات فراغت چه مختصات و استانداردهایی دارد ؟

زمان فراغت اصولا مفهومی مدرن است. از دیرباز انسانها اوقات خالی در زندگی داشتند. اما «زمان فراغت» به معنای جدیدش در جهان مدرن  با خصیصه هایی متفاوت ومتمایز به میان آمده است. براثر دگرگونی هایی که در ساختار زیست اجتماعی ایجاد شده است و به سبب تحولی که در سازمانهای کار وفرایندهای زندگی پدید آمده است و به طور کلی تحت تأثیر تغییرات فرهنگ وجامعۀ جدید، امری نوپدید به معنای زمان فراغت پیداشده است.

اجازه بدهید مثالی عرض بکنم. کودکان در گذشته با اندکی بزرگ شدن،  همراه و درکنار خانوادۀ گسترده وپدر سالار،  به جرگۀ کار و فعالیت معیشتی خانواده ملحق می شدند.  در حالی که مدتی است خانواده های گستردۀ دوره های پیشین از مرکز ثقل زندگی اجتماعی ما به کنار رفته است و جای خود  را به خانواده های کوچک هسته ای داده است و روز به روز  از پدرسالاری و خانواده محوری سنتی کاسته می شود.

از سوی دیگر  «امر آموزش» از خانواده ها جدا شده است. به نهادهای مستقل اجتماعی انتقال یافته است و عمومی گشته است.  طول زمان تحصیلات هم  افزایش یافته است ومرتب امتداد پیدا می کند(از ابتدایی تا عالی). مقدار اعظمی از این زمان طولانی  تحصیل  به دورۀ جوانی تعلق دارد. میان دورۀ تحصیلات و دوران کار، فاصله می افتد و سن کار به تعویق می افتد. سن ازدواج بالا می رود وخیلی تحولات دیگر.

خوب. اینها فقط مثالهایی هستند خواستم نشان بدهم که چه عواملی سبب می شوند پدیده ای نوین به نام اوقات فراغت جوانان، موضوعیت پیدا بکند. امروزه روز جوانان نوعاً  از اوقات فراغت زیاد برخوردار می شوند. اوقاتی که آنها را با همآلان، گروه های دوستی،  رسانه ها و انواع نهادهای اجتماعی وفرهنگی آن هم در مقیاسی فراتر از یک محله یا شهر کوچک وحتی فراتر از مرزهای ملی محشور می کند.  اوقات فراغت همانطور که شما نیز اشاره کردید مختصاتی دارد. به هشت مورد اشاره می کنم:

نخستین مشخصۀ زمان فراغت این است که  زمان مازاد است. مازاد بر فعالیتهای ضروری زندگی است. این زمان مازاد ممکن است در اثنا ودر لابلای فعالیتها یا در قبل وبعد از آنها و یا میان انواع کارهای ضروری باشد. فرق نمی کند. به هرحال ساختار فعالیتهای ضروری ما به گونه ای تغییر یافته است که معمولا  زمان هایی مازاد  باقی می ماند. برای اینکه ملموس تر عرض بکنم مثلا از وسایل نقلیه وارتباطی جدید وفوق جدید استفاده می کنیم واین سبب سرعت امور زندگی مان می شود  ومازادش در اختیارمان قرار می گیرد. مثال دیگر این است که کارگران وکارکنان مثل قبل مجبور به کار از صبح تا شام نیستند و ساعات کار قانونمند و دموکراتیک و عادلانه و محدود شده است و مازاد زمان می ماند. مثال دیگر اتوماسیون وخودکارشدن است که بسیاری از کارهای دستی قبلی موضوعیت خود را از دست می دهند وامور روزمره وشغلی وضروری زندگی بسرعت انجام می گیرد وزمانی اضافه  در دست می ماند. به هرحال اولین خصوصیت زمان  فراغت، مازاد بودن است.

دومین خصیصۀ زمان فراغت آن است  که امکان و علاقۀ فعالیتی  در آن برای شهروندان هست که  از سر اجبار  و برای انجام وظایف معمول شغلی وکسب وکار صورت نمی گیرد. ارتقای سرمایۀ انسانی افراد(از طریق آموزش وبهداشت ) به افزایش آگاهی ها و اطلاعات وارتباطات می انجامد . اینها به علاوۀ  آزادیهای اجتماعی سبب می شود که مردمان به این نوع فعالیتهای غیر اجباری خارج از وظایف شغلی گرایش  پیدا می کنند.

سومین خصوصیت زمان فراغت، امکان عبور آدمی از سقف معیشت است. یعنی این بشری که ما می شناسیم کششی درونی دارد تا شعاع هستی خود را از آب ودانه ولانه ودوندگی های نازل افزایش بدهد.

چهارمین خصیصه اوقات فراغت فراتر رفتن انسان از «داشتن ونداشتن» به «بودن ونبودن» است. انتقال آدمی از نیازهای پایۀ  زیستی به سطوح بالاتری از نیازهای دوستی وارتباطی و فرهنگی وهنری وزیبا شناختی و فکری وفلسفی و علمی ومعنوی ومانند آن است. مازلو از سلسله مراتب نیازها، ونیز اینگلهارت از ظهور نیازهای فرامادی در جریان توسعه بحث کرده اند ودانشجویان ما آشنا هستند. از این رهگذر است که انسان به فهم خود وفهم محیط خود بسط  وعمق می دهد و به تحقق ذات هرچه بیشتر و خود شکوفایی و  ظهور ظرفیتهای نهفته تر بشری خویش فکر می کند.

پنجمین خصوصیت، عبارت است از توسعۀ مفهوم زمان در زندگی ما. در واقع یکی از منابع باارزش بشر منابع فرصتی است. حال اگر ساختار کار وزندگی وسیستم ها ومناسبات همانطور که اندکی پیش توضیح مختصری دادم  اجازه بدهد مردمان فراتر از مطلوبیت های اقتصادی معمول  و آن سوی اهداف بازاری، به مطلوبیتهای درجۀ بعدی  بیندیشند، این سبب پیدایی پدیدۀ وقت فراغت می شود.

ششمین مشخصۀ اوقات فراغت امکان فعالیتی ناملتزمانه ودلبخواه است که  برای تأمین نیازهای والاتر و مطلوبیتهای غیر بازاری و برحسب علایق متنوع خویش داریم.  جویای فرصتهایی از زیست خویش هستیم که  در آن  در پی لذات و مسرّت های  درونی تر، داوطلبانه تر، ارزش های غیر اقتصادی تر، رضایت از زندگی و کیفیت زندگی بدویم.

هفتمین خصیصه به مفهوم مصرف به معنای مدرن وپست مدرن مربوط می شود. سرمایه داری متأخر، از نوع سرمایه داری فرهنگی است. در آن مفهوم مصرف متحول شده است.  اگر جامعه مدرن جامعه تولید مدرن بود؛ جامعه مابعد مدرن، جامعۀ  اهمیت یافتن وبرصدر نشستن مصرف شده است. اما مصرف پست مدرن با مصرف سنتی پیشامدرن تفاوت ماهوی دارد. مردم این دوره وزمانه می خواهند از طریق مصرف، به حیات خود معنا ببخشند. مک کراکن ودیگران در این زمینه بحث کرده اند. مصرف کنندۀ قدیمیِ منفعل، جای خود را به مصرف کنندگانی می دهد که می خواهند  به آثار وکالاها معنا بدهند. مصرف فرهنگی مهم شده است و زمان فراغت از این جهت نیز موضوعیت می یابد.

هشتمین وآخرین خصوصیت زمان فراغت  که اکنون به ذهن قاصر اینجانب می رسد  امکان گسترش افق انتخاب های آدمی است واین را  از« آمارتیا کومارسن» وام می گیرم. اوقات فراغت در جوامعی معنی پیدا می­کند که دارای افق­های گسترده ای از انتخاب هستند. در دنیای امروز فقیر کسی نیست که وسایل امرار معاش و مایحتاج اولیه برای بقا ندارد بلکه کسی است که از فرصت بسط دادن افق انتخاب های خود و ظهور وتأمین نیازهای سطح بالای انسانی واجتماعی خود محروم می شود.

نگاهی به چگونگی گذران اوقات فراغت در بین ایرانیان ما را به نتایجی بسیار متفاوت با گذران این اوقات در سایر کشورهای جهان می رساند.  می خواهم نظر شما را بدانم که موضوع درایران به چه شکلی در آمده است ؟

آشکارا می بینیم اوقات فراغت در جامعه ما مخدوش وبحث انگیز شده است واز بسیاری جهات، موضوعیت خود را از دست می دهد. چون نه فرایند توسعه یافتگی ما  به طور مطلوبی پیش می رود. نه گذار اجتماعی مان را درست طی می کنیم. نه تجربۀ مدرنیته چندانی داریم.

هرچه هم بود، مدرنیزاسیون بود ونه مدرنیته. آن هم نیم بند. نه نهادهای مان کارامد وخوب هستند واصلاح می شوند.  نه «ساختار کار» در حدکفایت، مدرن شده است. نه افق انتخابها گسترش یافته است. نه بازار فرهنگ درست وحسابی داریم. ونه ونه... فقط بزرگراه هایی بعضاً به وجود می آید و خودروهای شخصی  تکثیر پیدا می کند و سریع جابجا می شویم(آن هم بعضی هایمان!) و اوقاتی خالی (بازهم برای برخی از ما) فراهم می شود. اما سایر لوازم  چندان در حد کفاف وجود ندارد.

عجیب است زمان فراغت که زمینه ای برای ظهور ظرفیت های خوب و مثبت انسانی  است در جامعه ما معرضی برای انواع آسیب ها  وپرتگاه ها، وانواع سقوط های اخلاقی واجتماعی وبه خطر افتادن سلامت جسم وذهن وروح جوانان ما شده است که فقط یکی از آنها انواع اعتیاد های ویرانگر است. ما مسؤول لوث شدن اوقات آزاد جوانان مان هستیم.

رسانه های انحصاری دولتی وآموزش وپرورش ایدئولوژیک ما مسؤول زوال مصونیتهای درونی در فرزندان، مسؤول ضعف مهارتهای زندگی ومهارتهای ارتباطی در آنان  و مسؤول محرومیت آنها از هوش هیجانی  لازم برای تفریح وسرگرمی هستند.

ما همه مسؤول «آلودگی اوقات فراغت»  جوانان مان هستیم.  خیلی از ما به این امور تاحد زیادی بی تفاوت ایم. درحقیقت کفران نعمتی را می کنیم که زیستن در دنیایی متفاوت وجدید می تواند برای همه شهروندان این دنیا ومخصوصا جوانتر ها  فراهم بیاورد.

مقایسه رفتار ایرانیان در اختصاص اوقات فراغتشان به فضاهای فرهنگی،تفریحی و...نشان می دهد که بیشتر ایرانی ها اوقات فراغت را زمانی می دانند که به هر حال باید سپری شود و هیچ دیدگاه کاربردی یا عملیاتی درباره آن ندارند.یعنی به هر قیمتی این اوقات را پربار سپری نمی کنند و فقط به فکر گذران آن هستند.شما دراین خصوص چگونه می اندیشید؟

چه خوب می گویند اوقات فراغت، آیینة فرهنگ و افکار و خلقیات  یک جامعه  و باتاب ارزش ها و نگرش های افراد آن جامعه است. کم وکیف گذران اوقات فراغت، خصایص یک جامعه و یک فرهنگ را آشکار می کند. در اقتصاد معیشتی اوقات فراغت معنی ندارد. مابرای اینکه جامعۀ فراغتی بشویم لازم است از سطح یک جامعۀ معیشتی وسنتی فراتر بیاییم. این مستلزم توسعۀ متوازن اقتصادی وسیاسی واجتماعی وفرهنگی است.

از سوی دیگر اوقات فراغت بدون دموکراسی معنایی ندارد. دموکراسی است که فرصت  وامکان به  نهادهای اجتماعی وشهروندان  می دهد تا ابتکارات خود را ابراز بکنند. توسعۀ اوقات فراغت به توسعۀ فرهنگ تسامح  و دیگر پذیری  واحترام به عقاید وافکار متفاوت و کثرت پذیری نیاز دارد. اوقات فراغت مطلوب زیبندۀ یک الگوی خوبی از زیست اجتماعی است.

بررسی جامعه شناختی اوقات فراغت و چگونگی مواجهه ایرانی ها با آن،نشان می دهد که سفر یا گشت و گذارهای تفریحی در اولویت انتخاب خانواده های ایرانی در گذران اوقات فراغتشان است و کمتر فضاهای فرهنگی را برای این امر انتخاب می کنند.به نظر شما علت این امر چیست؟

جامعۀ ایران جامعۀ چند گونه  است. آنچه شما فرمودید بیشتر به سطح سنتی ما برمی گردد که مثلا عمدتا به سفرهای تفریحی و زیارتی  وانواع  سرگرمی های معمول  ومرسوم  مانند تماشای سریالهای تلویزیونی ودید وبازدیدها و امثال آنها گرایش دارند. اما زوایای دیگری در فرهنگ وجامعۀ ایران به چشم می خورد. در پاسخ به سؤالات قبل به چند مورد از عوامل جامعه شناختی ظهور پدیدۀ جدید اوقات فراغت  اشاره کردم.

اجازه بدهید به یک عامل فرهنگی در ارتباط با همین پرسش تان اضافه کنم وآن به میان آمدن مفهومی به نام «خود» و «هویت سبک زندگی» است. خصوصا  گروه های جدید اجتماعی مانند جوانان وزنان طبقات جدید و متوسط شهری  به دلیل ویژگی های طبقاتی وقشر بندی اجتماعی، می خواهند سیاست زندگی مخصوص خود را  وتمایز هویتی وفرهنگی واجتماعی خود را داشته باشند.

از سوی دیگر «بوردیو » جامعه را میدانی می بیند که نیروها در آن برحسب سرمایه های شان عمل می کنند.  وقتی گروه هایی تازه در جامعه پیدا می شوند که برای شان سرمایه های فرهنگی ونمادین مهم تر از سرمایه اقتصادی می شود، طبیعی است که آنها دنبال کالاهای فرهنگی و مصرف فرهنگی و نمادین بروند. مانند رفتن به موزه ها، تئاتر، کافه ها، باشگاه ها وکلوپ های مختلف فکری و علمی و  فرهنگی. 

«وبلن» در «نظریه طبقه مرفه» بحث می کند  که مصرف کننده  امروزی از طریق مصرف جدید به دنبال  تشخص و احترام و منزلت اجتماعی است . می خواهد خود اظهاری وخود بیانی بکند و  هویت نمایی بکند. «اوقات فراغت » برای قشرهای جدید اجتماعی  فرصتی ومیدانی برای تظاهرات فرهنگی واجتماعی آنهاست. گیدنز نیز دربارۀ سیاست های زندگی گروه های جدید اجتماعی بحث کرده است که می خواهد خود را بازتاب بدهند.

در ایران اما متأسفانه  مدیران ما با این مفاهیم دنیای جدید بیگانه اند. تسهیلات و آزادسازی های لازم انجام نمی گیرد: نه برای ابراز هویت های سبک زندگی جوانان، نه برای امکان ظهور تمایزات فرهنگی وخرده فرهنگها،  نه برای پی جویی کالاهای فرهنگی  ونمادین متنوع،  ونه برای سیاستهای خود بازتابی گروه های جدید.

نهادهای ما میدان وزمینه  وامکان ها وفرصتهای کافی برای این امورفراهم نمی کنند. حتی گاهی مانع  از آن می شوند که خود را اظهار بکنند و سبک زندگی شان را دنبال بکنند. اوقات فراغت این گروه های جدید به همین دلیل مناقشه آمیز می شود، به طور رضایتبخشی توسعه پیدا نمی کند وبه ثمر نمی نشیند. بلکه مختل  و شقاق برانگیز وآسیب زا  نیز می شود. این امر مخصوصا دربارۀ جونان وبویژه در زنان بشدت مشهود است.

بررسی هزینه مورد نیاز برای گذران اوقات فراغت در چند فضای متفاوت برای یک خانوار 5 نفری:سینما،تئاتر،سفر داخلی،سفر خارجی،سفرهای درون شهری و...نشان می دهد که این روزها هزینه یک سینما رفتن معمولی هم سرسام آورمی نماید و تنها بخشی از طبقات و اقشار جامعه می توانند اساسا از وجود پدیده ای به نام اوقات فراغت سخن بگویند.از منظر اقتصادی و طبقاتی این موضوع را چگونه می توان تحلیل کرد؟

اقتصاد ایران با انواع مشکلات نهادی وساختاری دست به گریبان بود. مشکلات وتورم اخیر  ونگرانی هایش بسیار مزید برعلت هم شده است. طبقات کم درامد که از کف احتیاجات اولیۀ مادی به پایین پرت می شوند. طبقات متوسط، پی در پی نحیف ونزار می شوند. لایه هایی از این طبقات متوسط اصلا دارند از بازار اقتصادی حذف می شوند ، چه رسد به بازار فرهنگی. می ماند طبقات بالا که سنتی های شان چندان در پی اوقات فراغت به معنای جدید نیستند. زمان فراغت، موتور محرک فرهنگ و تمدن امروزی بشر است. وقتی  ضعیف شود معلوم است که ما ضرر می کنیم.

وقتی طبقۀ متوسط زوال می یابد، وقتی عرضه وتقاضای فرهنگی در زمینۀ اوقات فراغت، از رونق می افتد  ومختل می شود، فرهنگ ایرانی و ملی وحتی میراثهای  عظیم معنوی ما از جوشش و پویایی باز می مانند. نمونه اش حذف کالاهای فرهنگی ازسبد خرید خانوارها به علت مشکلات اقتصادی وسرخوردگی های اجتماعی است. نمونه اش وضع بازار کتاب، وضع متوسط مطالعه در ایران، مشکلات در تولید  ومبادلۀ درونزا ومتنوع فرهنگی  ومانند آن است.   آیا این یک فاجعۀ ملی نیست؟

وضعیت شهرستان ها در زمینه حق انتخاب فضاهایی متفاوت برای گذراندن اوقات فراغت بسیار بد تر از تهران است.به باور شما برنامه ریزی ها برای اهالی شهرستان ها باید به چه سمت و سویی باشد تا آنها هم حداقل به طور نسبی بتوانند اوقات فراغتشان را به خوبی پر کنند؟

اگر بگوییم جامعۀ امروز ایران متأسفانه جامعۀ شکاف های خطر ساز شده است به احتمال زیاد گزاف نگفته ایم. شکاف دولت وملت، شکاف سنت وتجدد،  شکاف نسلی، شکاف جنسیتی،  شکاف گروه درامدی وضریب جینی، شکاف سبک زندگی وسایر شکافها.

حالا در ارتباط این پرسش شما یکی دیگر از دومینوی خطرناک شکافهای تهدیدزا،  شکاف مرکز وپیرامون است. بین شهر های واقع در مناطق محروم که اکثرا زیستگاه های  اقوام بزرگ وریشه دار ایرانی ماست با پایتخت،  شاهد شکافی بارزهستیم. خیلی از هموطنان مان حتی در حد پایتخت نشینان  نیز نمی توانند از بختهای زندگی اجتماعی وفرهنگی برخوردار بشوند واین امر از جمله در اوقات فراغت هم متأسفانه صدق می کند. البته این بدان معنا نیست که در تهران چه خبر است. در اینجا نیز شکافهای بزرگ میان طبقات وجود دارد و در کل همه محدودیتها ومشکلاتی که در معنای عام آن قبلا عرض کردم به قوت خود باقی است.

در درجۀ اول باید سیاستها و ابزارهای حمایتی مؤثر تر از سوی دولت برای جلب مشارکت بخش های غیر دولتی ونهادهای مدنی و «ان. جی. او. ها» (سازمانهای مردم نهاد یا سمن ها) به کار گرفته بشود تا امکان ظرفیت سازی برای گذران مطلوب اوقات فراغت فراهم بیاید. این نیز به سیاستهای کلان آزاد سازی نیاز دارد.

مثالی عرض می کنم. طراحی فضاهای شهری مناسب وکارمد وپویا ومتنوع  وخلاق برای اوقات فراغت مستلزم مشارکت نهادهای  خانواده ای، محله ای  و مردمی ومدنی و «ان. جی. او. ها»ست. دولت به تنهایی  از عهدۀ این امر نمی تواندبربیاید و درست نیست یکجانبه وارد صحنه بشود و تکلیف همه چیز را ومحتوای فرهنگ را  واوقات فراغت را تعیین بکند. 

 

لینک اینترنتی مطلب در دنیای اقتصاد

http://www.donya-e-eqtesad.com/Default_view.asp?@=319598



فایل پی دی اف

نظرات 5 + ارسال نظر
احمد احمدی نژاد چهارشنبه 26 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 12:37 http://sahneyekta.blogfa.com

درودبر استاد عزیز و فرهیخته
مطلب بسیار مفیدی بود موارد ارزشمندی در این مصاحبه اشاره شده است که بدون شک می توانند راه گشای معظلی به نام عدم استفاده مناسب از اوقات فراغت برای دانش آموزان و البته جوانان باشد.
اگر اجازه بدهید از این مصاحبه در خبرنامه انجمن جامعه شناسی آموزش و پرورش ایران استفاده کنیم ممنون می شوم.
از لطفتان سپاسگزارم..

دوست دانشی ارجمند
سلام وتحفۀ درویش
از همانجا کامد آنجا می رود
متعلق به شماست
زنده باشید
م-ف

مصطفی پنج‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 11:28

سلام استاد گرامی

تنبلی وفرهنگ تقلیدی بودن هم کمک کرده تا ما نفهمیم از اوقات فراغت چگونه بهره ببریم .

درود وسپاس دوست معلم من
م-ف

خلیل پنج‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 18:40 http://tarikhroze.blogsky.com

سلام،

این یک تصویر واقعی از جامعه ی ایران و وحشتناک است. ظاهرن خود مردمند که باید بفکر خودشان باشند.امام زاده ی دولت و نظام کاری نمی کند که هیچ، سنگی است بر پای لنگی.

سلام وممنون از اظهار نظرهای انتقادی تان
م-ف

چ .پ .ژ پنج‌شنبه 4 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 14:55

درود بر استاد

نیک می دانید که اوقات فراغت با وضعیت معیشتی مردم چقدر در هم تنیده است و با این وضعیت نابسامان اقتصادی و البته سیاسی و .... واقعا پرداختن به چنین مساله ای کمی خنده دار است . . .
واقعا فکر می کنید این موارد برای مسئولان بی مسئولیت معنایی هم دارد؟
شما را به خدا قسم در پاسخ ننویسید که امیدار باشید . . .
همینکه اوقات فراغت چون منی خواندن دردهای مشترک این سرزمین در وبلاگ شما و خون دل خوردن است از شما سپاسگزارم . . . .به هرحال همینکه تلاش می کنید برخی واژه ها از دایره ی واژگان ما حذف نشود ممنونم . . .

درود بر دوست اهل درد واقع گرا ومنتقد
با سیلی صورت مان را سرخ می کنیم نازنین
م-ف

محمد دوشنبه 10 اسفند‌ماه سال 1394 ساعت 15:57

سلام آقای دکتر
ممکنه درباره مفهوم جدید مصرف که به اجمال فرمودید، بیشتر توضیح بفرمایید
ممنون

سلام دوست محقق عزیز با بهترینها برای مرور اگر تاحال فرصت خواندن اینها را نداشتید
باکاک، روبرت ،1381، مصرف، ترجمه خسرو صبری، تهران: انتشارات شیرازه.
فاضلی، محمد ، 1382، مصرف و سبک زندگی، قم: انتشارات صبح صادق.
گیدنز، آنتونی ،1383، تجدد و تشخص؛ جامعه و هویت شخصی در عصر جدید، ترجمه ناصر موفقیان، تهران: نشر نی.
وبلن، تورشتاین ، 1383، نظریه طبقه مرفه، ترجمه فرهنگ ارشاد، تهران: نشر نی.
Czellor, Sandor (2002) An explanatory inquiry on the antecedents of prestige judgments, Society for consumer psychology, 2002 conference proceedings, Austin, Texas.
Holt, Douglas B. (1998), Does Caltural capital structure American consumption? Journal of Consumer Research, vol. 25. Pp.1-25.
م-ف

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد