مقصود فراستخواه

فضایی میان ذهنی در حوزه عمومی نقد و گفت وگو

مقصود فراستخواه

فضایی میان ذهنی در حوزه عمومی نقد و گفت وگو

دانشگاه های ایرانی با چه مشکلاتی دست به گریبان هستند؟

گفتگو با مقصود فراستخواه

نشریۀ دانشجویی صلا ؛ کتابخانۀ دانشجویی

دانشکده فنی دانشگاه تهران

سال 3مهر91 صص9-8

 

 پروبلماتیک اصلی نظام آموزش عالی در ایران چیست؟ آیا با تغییر در شکلی امور مانند برنامه آموزشی، نحوۀ درس دادن و نحوۀ گزینش اساتید و دانشجویان می‌توان مشکلات آموزش عالی را  حل کرد؟ یا ریشۀ مشکلات دانشگاه را باید در سطحی کلان‌تر(فرهنگ) جست‌وجو کرد؟ امکان وجود دانشگاهی پویا متوقف بر خردورزی تحلیلی و انتقادی است؟

مثالهایی که در ابتدای کلام تان آورده اید چندان هم امور شکلی نیستند. اختلال در همین موارد کافی است که از یک دانشگاه، یک «نادانشگاه» بسازد. اگر برنامه ریزی درسی و آموزشی در دانشگاه تحت سیطرۀ سیاست ایدئولوژیک دولت قرار  بگیرد، اگر استاد و دانشجو در کلاس درس و در فرایند یاددهی ویادگیری از آزادی علمی  وآکادمیک کافی برخوردار نباشند، اگر گزینش متمرکز سیاسی وایدئولوژیک بر نحوۀ انتخاب وجذب اعضای هیأت علمی و پذیرش دانشجوی دکتری سایه انداز بشود، معلوم است که چنین دانشگاهی تبدیل به شیر  بی یال ودم واشکم می شود.

اکنون به بخش دوم سؤال تان بپردازیم. دانشگاه علی القاعده معرّف پویایی های جامعۀ شهری جدید و بلوغ فکری و فرهنگی واجتماعی در آن است. دانشگاه به دلیل سرشت خود  نمایندۀ قشرها وگروه های جدید اجتماعی است و معمولا این گروه ها کم وبیش مستعدّ فکر تحلیلی و خرد انتقادی هستند.

اما مشکل در ایران آن است که این گروه های جدید ابتکار عمل دانشگاه ها را در دست ندارند. بلکه نوعی دیوانسالاری دولتی و اقتصاد نفتی و الگوی ایدئولوژیک ورویکردهای سنتی است که تعیین کنندۀ سیاستها و برنامه ها وساختار و فضای دانشگاه در ایران شده است. نتیجه اش ناکارکرد شدن دانشگاه ایرانی  و بازماندن آن از پویایی های لازم آکادمیک بوده است.

به بیان دیگر اجازه بدهید اینطور عرض بکنم که در زیست جهان جامعۀ ایرانی، ظرفیتهایی بالقوه برای پویایی وخردورزی وتفکر انتقادی وجود دارد، اما سیستم های ما  متصلب شده اند. سیستم های ما دچار پس افتادگی هایی هستند.  این پس افتادگی را هم نسبت به  ترازهای جهان آزاد پیرامون مان می بینیم و هم حتی نسبت به بخش های پیشرو گروه های اجتماعی در ایران.

سیستم های رسمی ما  مراودۀ مثبت وتعامل خلاق با دنیا ندارند و از سوی دیگر زیست جهان درون جامعه ایران را نیز مستعمرۀ خود می خواهند. ریشۀ مشکلات دانشگاه در ایران را به گمان اینجانب باید از اینجا دنبال کرد. هرچه پویشهای درونی زیست جهان جامعۀ ایران بتواند پیش برود، مطمئنا آثار آن را در پویایی  های دانشگاه نیز خواهیم دید.

البته جامعۀ ایران جامعۀ مرده ای نیست. زیر پوست آن تقلاها ونیازها و تب وتابهایی برای عقلانیت و  بالندگی وجود دارد. نمونه هایی از این را در طیفهایی از دانشگاهیان اعم از استادان ودانشجویان کم وبیش می بینیم. در میان دانشجویان واعضای هیأت علمی وحتی بخش هایی از رده های پایین ومیانی مدیریت دانشگاهی(مثلا مدیر گروه ها و....)، شاهد ظرفیتهایی برای تفکر و تحلیل و نقادی و  علم ورزی و تولید معنا و میل به رشد و رهایی هستیم. اگر اینها بتوانند از امکانات محدود هم که شده، استفاده بکنند و بتدریج تغییرات وتحولی در ساختار ها ورویه ها و فرایندهای دانشگاه وآموزش عالی ایران به وجود بیاورند، امید به راه های برون شدنی هست. بهرحال بنده به عاملیت و به نقش نخبگان فکری و گروه های پیشرو اجتماعی در تغییرات صلح آمیز بدور از خشونت امیدوارم بدون اینکه  ساده سازی در این قضیه را قانع کننده تصور بکنم. 

 

 به نظر نمی‌رسد دانشگاه‌های موجود در ایران از سنت‌ها و موج‌های مختلف دانشگاه‌های غربی پیروی کنند. فاصلۀ دانشگاه‌های محقَق نیز با نظام آموزشی سنتی در ایران بسیار زیاد است و عملاً نمی‌توان دانشگاه‌ها را ادامۀ حوزه‌های علمیه سنتی دانست. با این اوصاف دانشگاه‌هایی که در ایران به وجود آمدند پدیده‌ای تصادفی در تاریخ ایران بودند؟ آیا برخورد ما با دانشگاه به صورت یک ویترین تزئینی بوده و هست؟

ما به طور کلی دچار پس افتادگی عجیبی از روالهای پیشرو کشورهای در حال توسعۀ موفق در دنیا شده ایم. دانشگاه در هیچ کجای عالم ادامۀ حوزه های سنتی  ونهادهای آموزشی سنتی نیست. اگر در دنیا دانشگاه به وجود آمده است مطمئنا از  طریق نقد نهادهای سنتی و از تحول دیالکتیکی و درونزای آنها  و از افق گشایی های تازه واز رهگذر تنش و دگرگونی بوده است. در ایران نیز غیر از این راه تجربه شده در تاریخ و در جهان،  راهی به تصور بنده نمی آید.

دانشگاه ، دانشگاه است ، نه بخشی از بوروکراسی دولتی است ونه حوزۀ علمیه. دانشگاه نهاد تولید معنا و نهاد تفکر و عقلانیت و علم ورزی است. آموزش و تحقیق دانشگاهی بنا به سرشت خود می خواهد چموش وچالاک باشد و تنها از این مسیر است که می تواند  خدمات تخصصی برای جامعه ودنیای صنعت وخدمات ارائه بکند ونقد وروشنگری اجتماعی داشته باشد.

 برای اینکه دانشگاه ها به ویترین های تزیینی برای حکومت   و به موضوع پروپاگاندای گمراه کنندۀ دولتی فروکاسته نشوند لازم است استقلال آکادمیک آنها  ونیز آزادی علمی دانشگاهیان و هنجارهای علم ورزی و  ابعاد حرفه ای مدیریت دانشگاهی به رسمیت شناخته بشود.  دولت ها در همه جای دنیای آزاد تنها کاری که می کنند حمایت از دانشگاه  است  وتسهیلگری برای آن است بدون مداخله ومزاحمت در محتوای کارهای آکادمیک ودر مدیریت وبرنامه های آنها. مسیر مطلوب در ایران نیز همین است. دانشگاهیان، ذی صلاح ترین قشرهایی هستند که می توانند کیفیت خود را ارتقا بدهند و خود را به ترازهای  دنیای جهانی شدۀ امروز برسانند، به شرط اینکه کار آنها به خودشان احاله شود و در یک شرایط رقابتی بتوانند از پویایی ها و ابتکارات درونزای شان بهره بگیرند.

 رابطۀ استاد و دانشجو تشکیل دهندۀ نوعی رابطۀ قدرت است. تجربۀ شخصی ما در دانشگاه این رابطه را به شدت اقتدارگرا کشف می‌کند. تمرکز قدرت کاملاٌ یکطرفه است؛ استاد توانایی و اختیارات فراوانی را دارد و مسئولیّت چندانی را در قبال آن به دانشجویان خود (به صورت نهادی) ندارد. اولاً این رابطۀ قدرت متأثر از رابطۀ مراد و مریدی و پدرسالاری و به طوری کلی اقتدارگرایی ایرانی نیست؟ ثانیاً در جامعۀکنونی ما این رابطه الگویی برای اقتدارگرایی نیست؟ و قدرت مطلقۀ را نهادینه نمی‌کند؟

بله میدان های دانشی نیز از روابط قدرت بدور وبرکنار نیستتد. البته در یک حالت مطلوب، می توان تصور کرد که  رابطۀ استاد ودانشجو بیشتر برخاسته از هنجارهای علمی و عناصر معرفت شناختی واخلاق آکادمیک باشد، استاد خوب به دلیل دانش ومنش وروش های بدیع خود می تواند نوعی حسّ احترام معرفتی و اخلاقی دانشجویان را به طور درونزا برانگیزد و البته نقد وبحث وپرسش افکنی های این دانشجویان را نیز با آغوش باز پذیرا باشد و به پویایی فکر و چالاکی دانشجویان وجر و بحث وآزادی علمی آنها احترام قائل بشود.

اما همانطور که بدرستی اشاره فرمودید به جای این نورم آکادمیک،  شاهد نوعی روابط مبتذل از قدرت مانند پدرسالاری معرفتی و رفتاری هستیم. علتش اختلال نظام آکادمیک و فضای زندگی دانشگاهی  است. تاریخ استبدادی و مطلقگی متأسفانه در نهادها ودر فرهنگ وروابط وساختارها وحتی در عادتواره و ذهنیت اجتماعی ما رسوخ کرده است.

البته قشرها وگروه های جدید ما (مانند جوانان و زنان و طبقات متوسط جدید شهری و....) به میزان آگاهی ها و ارتباطات شان می خواهند از این الگوهای اندیشگی ورفتاری و ارتباطی سنتی رهایی پیدا بکنند و دانشگاهیان ودانشجویان جزو مهم ترین طیفهای این گروه های جدید هستند. به شرط اینکه بتوانند از طریق تعاملات و تقلاها و پویش های خود،  فرصتها ومیدانهایی برای پیشبرد نیازهای درونی شان پیدا بکنند. ما در کلاسهای مان ودر محیطهای علمی به روش های مباحثه ای و به مشارکت و شیوه های سقراطی واکتشافی نیاز داریم، دانشجویان تنها از طریق شرکت در جر وبحثهاست که می توانند یادگیری توأم با خود تأملی داشته باشند. اصولا یاددهی ویادگیری یکطرفه نیست و چرخه ای است که با مشارکت فعال دانشجویان امکانپذیر می شود.

از سوی دیگر باید شما به حوزۀ عمومی در  علم ودر اندیشه  فکر بکنید . به عبارت دیگر در کنار کلاس های رسمی، فضای دانشگاهی نیاز به جنب وجوش فرهنگی واجتماعی و زندگی دانشجویی و فوق برنامه های درونزا و خودجوش کانونها وانجمن های دانشجویی دارد. این حوزۀ عمومی نیز مستلزم شرایط رقابتی و آزادی فکر وبیان وارتباطات است و دربایست   تفکر گفتگویی  وکنش ارتباطی  است.

 آیا رابطۀ نیاز و خواست دانش با نهاد آموزش و پژوهش در ایران توانسته است وجود دانشگاه را توجیه کند؟به طور مثال آیا صنعت و نیازهای آن دانشگاه را هدایت می‌کند؟ و ارتباط این دو نهاد به صورت مطلوب چگونه است؟

آموزش عالی در ایران به شدت «دولت-بسته» شده است وبه همین دلیل بیش از اندازه عرضه گرا شده است . دولت یا شبه دولت در ایران کنونی  انواع پولها از مردم به بهانۀ آموزش دانشگاهی می گیرد مانند پیام نور وشبانه ها وپردیس های 2 و غیر انتفاعی ها وآزاد اسلامی و کذا وکذا. اما در عین حال ساختارها ومدیریت در انحصار حکومت است. در نتیجه دولت هم عرضه کننده است وهم متقاضی! معلوم است که با این وضعیت، نخواهیم توانست دانشگاه هایی با کیفیت داشته باشیم.

در جوامع موفق، دانشگاه در متن جامعه و در ارتباط با دنیای کار وصنعت وبخش های اجتماعی وفرهنگی واقتصادی جامعه پیش می رود وبا آنها تعامل خلاق دارد. برعکس در جامعۀ ما دانشجویان درسهای زیادی  را می گذرانند که اصولا نیازی وتقاضایی در جامعه وصنعت وبازار کار به آنها نیست. ضمنا روش درس خواندن ویادگیری نیز به گونه ای نیست که معطوف به مسأله های واقعی دنیای واقعی درحال تحول بیرون دانشگاه در سطح ملی وبین المللی باشد. در نتیجه دانش آموختگان نه تنها تفکر انتقادی و  توانایی های کارآفرینی به دست نمی آورند ، مهارت و دانش خاص مورد تقاضای بازار هم ندارند.

اینها هیچیک از نقص ذاتی دانشگاه بماهو دانشگاه ناشی نمی شود بلکه نتیجۀ  اختلال ساختاری وکارکردی دانشگاه در ایران بوده است که به برخی علل آن در پاسخ به سؤالات قبلی تان اشاره هایی کردم.

 جهت‌گیری در دانشگاه به شدت نمره‌زده و مدرک‌گرا است. دانشجو تبدیل به مجموعۀ پاسخ‌های معین به سؤالات مشخص شده است. دانشگاه نیز چیزی بیشتر از فروشگاه مدرک نیست. سوالی که در اینجا مطرح می‌شود این است که کارکرد این نهاد در جامعه چیست و چرا به حیات و حتی گسترش روزافزون  خود ادامه می‌دهد؟

 مدرک گرایی نتیجۀ دولت سالاری در آموزش عالی  ونظام متمرکز وسنتی موجود در ایران است. اگر دانشگاه ها در شرایط رقابتی و با استقلال آکادمیک کار بکنند و دست  بخش های غیر دولتی و تخصصی وحرفه ای در علم ومعرفت مستقل باشند، اگر در ایران حوزۀ عمومی علم ورزی واندیشه ورزی آزاد و بارور بشود، در آن صورت دانشگاه ها  مطمئنا وبناگزیر به دنبال کیفیت ومحتوا واکتشاف  ونوآوری و تولید وانتقال  دانش سوق خواهند یافت و فروشگاه مدرک نخواهند شد. از حافظه گرایی و خرده بینی وکمی کاری مبتذل امروزی فاصله خواهند گرفت وبه پرسش افکنی و روح ابداع وتفکر انتقادی بها خواهند داد.

در شرایط کنونی بله متأسفانه دانشگاه ها ناکارکرد شده اند، جوانانی که امکان مهاجرت را ندارند بناگزیر مجبورند وارد این دانشگاه ها بشوند و ادامۀ تحصیل بدهند. کلاس هایی دایر می شود ، پایان نامه هایی تدوین می شود، مقالاتی در اینجا وآنجا تولید وانتشار پیدا می کند، رشد کمّی در تعداد دانشجو ودانش آموخته شاهدیم، بدون اینکه دانشگاه  های ما  بتوانند متناسب با  ماهیت آزاد آکادمیک خودشان به  تولید تفکر و معنا و اکتشاف  وبه نوآوری و نقد وروشنگری اجتماعی وفرهنگی موفق بشوند . آموزش های دانشگاهی به سبب ناکارکرد شدن دانشگاه نمی توانند  شاخص کیفیت زندگی و فرهنگ شهروندی درکشور را ارتقا بدهند وبه بلوغ فکری و اجتماعی کمک بکنند.

در عین حال همانطور که در پاسخ به سؤالات قبلی عرض کردم زیر پوست جامعۀ ایران و زیر پوست این جمعیت بزرگ دانشجویی و سهم قابل توجه  دانشگاهیان و دانش آموختگان، نشانه هایی از میل به پویایی و رهایی  و خردورزی انتقادی احساس می شود. با اینکه ساختارهای رسمی آموزش عالی  متصلب وسنتی وناکارامد هستند اما در فضاهای آکادمیک وعلمی وفرهنگی واجتماعی ما ، ظرفیتهای بالقوه  و نهفته ای وجود دارد که اگر کمترین فرصت ظهور پیدا بکنند مطمئنا نقش روشنگر و تعالی بخش خود را در آیندۀ تحولات این جامعه به عمل خواهند آورد.


فایل پی دی اف

نظرات 15 + ارسال نظر
پ.ژ..... پنج‌شنبه 18 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 11:24

درود بر استاد
چه واقعیتهای تلخی را بیان فرموده اید.
استاد ما که مشکلات و مسائل آموزش عالی را می دانیم و البته راه حل آن را(خردورزی) ، اما چرا اصلاح نمی شویم و همچنان در دور مشکل شناسی و ارائه راه حل دست و پا میزنیم؟
اصولا آیا کسی که به خردورزی اعتقادی ندارد راه حل مربوط به آن را می پذیرد؟ البته نمی خواهم همه مشکلات را به گردن مسئولان که نه(در واقع مالکان)آموزش عالی که با عوامل آن چون رعیت برخورد می کنند)بیندازم که چه بسا اعضای هیات علمی دانشگاهها نیز شده اند محافظه کارانی که روز به روز در باتلاق محافظه کاری و باری به هرجهت بودن فرو می روند،
شما بهتر میدانید که برخی صاحبنظران گفته اند آموزش عالی یعنی هیات علمی ، و من نمی دانم آیا منظورشان هیات علمی دانشگاههای جمهوری اسلامی نیز بوده است یا نه؟؟؟
به هرحال از اینکه نمک به زخمهایمان می پاشید که به فکر درمان باشیم ممنون،

با سلام وممنون از توجه عمیق واینکه گاهی نق زدنهای ما در صورت است ودر سیرت از جنس همان جیزهایی هستیم که در دیگران مچ گیری می کنیم
در همه تکه ای از جمهوری اسلامی هست
با بهترینها
م-ف

پ.ژ.... جمعه 19 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 19:22

این بهترین پاسخی بود که تاکنون شنیده بودم، کاش همه افراد صداقت و شجاعت اعتراف به چنین موضوعی را پیدا کنند که این شناسایی مشکل اولین گام در فرایند مشکل گشایی است
به قول بهار:
ما درس صداقت و صفا می خوانیم
آیین محبت و وفا می دانیم
زین بی هنران سفله، ای دل ؛ مخروش
کانها همه می روند و ما می مانیم...
افرادی مانند شما در این وانفسا ، انسان را امیدوار می کنند.

یاری گر هدیگریم سپاس وبه امید تغییری
م-ف

[ بدون نام ] یکشنبه 21 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 09:55

هرکسی باید تغییرات را از خودش شروع کند.

ممنون دوست عزیز از این بصیرتی که می دهید.... ما در اثنای تلاش معطوف به تغییر خود هست که صمیمانه ترین رویکرد انتقادی برای تغییر محیطمان را می توانیم تجربه بکنیم ودر آن مشارکت بکنیم وبه آن کمک بکنیم. مثل اینکه گروهی هستیم سرگردان در بیابانی...و نیاز به آب داریم ودنبال آب می گردیم اما نمی توانیم آن را تنهایی به دست بیاوریم در نتیجه می کوشیم با دیگران در میان بگذاریم واز حاصل همفکری وهمراهی آبی برای رفع تشنگی همه مان پیدا بکنیم...
ارادت
م-ف

خلیل دوشنبه 22 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 06:22 http://tarikhroze.blogsky.com

با سلام،

به امید همان " کوچکترین فرصت " ها.

سلام وممنون
آمال ما به کمک اعمال ما .....

حمیدکشاورز دوشنبه 22 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 09:27

با سلام خدمت استاد بزرگوارم

یک سوالی برای بنده پیش آمده و آن این است که آیا می توانیم آینده پژوهی را در این بحث وارد کرد؟منظورم برای حل مشکلاتی که آموزش عالی ما به آن گرفتار شده چه باید کرد؟

با سلام دوست محقق خوبم
رویکرد مهمی را برای تحلیل وضعیت یاداوری کرده اید
م-ف

mohammad hossain kasbkar دوشنبه 22 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 13:52

اگر به ساختمانهای شیک و بودجه های دانشگاه نظری بیندازیم ظاهرا زیاد فرقی با دول و ملل مترقی جهان نداریم. نکته مهم حس خفقانی است که اندیشمندان احساس می کنند . وقتی کسی که ناظر است و چوبدست قانون را بدست دارد اعشاری از شما نمی فهمد شما نیز به ناچار در سطح تفکر و شعور او باید سخن گفته و عمل نمائید . وقتی عقلشان نمی رسد و بلافاصله انگ ارتداد و توهین به مقدسات و مقام فلان به آدم می زنند لابد ضرورت دارد نادان . چرا که نادانان سرچشمه آب حیات زندگی را گرفته اند و به هیچ عنوان قصد رها کردنش را ندارند . از زندانی جماعت پر استعداد نباید انتظار بیش از شکستن نرده ها و فرار را داشت . پدر سوخته تاریخ ما ربط ندارد به کدام دوره پر بوده از دیکتاتورها . و دیکتاتورها جز احمق نمی پرورانند و نمی خواهند . سیاست 30ذ ساله را محکوم کردن جز از این معنی ندارد که دکتر و آخوند مهندس اش یک مشت احمق و بی سوادند . قور بان اولوم دارگاشایدا.

با سلام وممنون از طرح دیدگاه ها از سوی منتقد محترم
م-ف

کیومرث سلیمانیان مقدم شنبه 27 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 13:18

سلام استاد

طرح سوال منتج از مسئله است و مسئله یعنی دغدغه مندی و دغدغه مندی یعنی اندیشه . از این جلوتر نمی روم . که می شود رفت البته . چرا گفتم ؟
استاد اگر از آخر به اول بیاییم طرح موقعیت مسئله مدار برای سیستم آموزشی ایران بی صورت است . بی تاریخ است . بی هویت است . ما هنوز درگیر اندیشه ایم استاد . خیلی از مفاهیم برایمان حل نشده . راه سیستم آموزشی ما نه قابل تغییر است و نه قابل تصحیح . چون ساختار اندیشه ای آن دیگر سیاسی شده . سیاسی نه به معنای : جریان / روشنفکری / نقد / یا تعاریفی از این قسم . سیاست به معنای دقیق امکان دخالت در حوزه ی حکومتی . امکان ایجاد شرایط آنارشیستی .دانشگاه برای سیستم دولتی و بزرگتر حکومتی ( نظام جمهوری اسلامی ایران با تمام تعاریف و جوارح ) موقعیتی استراتژیک پیدا کرده و شاید این موقعیت آخرین احتمال وقوع را در محیطهای دیگر آموزشی دنیا دارد . استاد پرداختتن به این موضوع دیگر کم کم دارد تبدیل به یک دغدغه ی وجدانی- فردی می شود که حتی امکان ارائه ی آن نیز رو به افول گذاشته . شما شرافت دارید که هنوز برایتان پرداختن به امور آموزشی لذت بخش است . این شرافت این روزها کم نظیر و گاهی بی نظیر است . من جلوی شما دست به سینه می نشینم . و سرم پایین است . ولی استاد بیاییم سمت مباحث را بچرخوانیم .

یک دنیا ارادت و شاد باش برایتان

سلام دوست خوبم دوبار ملاحظه عمیق تان را خواندم
سرفراز و دراندیشیدن باشید همی همچنان
نوشتکی هایی ناچیز درباب امید داشتم واین آخری
درماندگی آموختۀ ما...
http://farasatkhah4.blogsky.com/1391/08/28/post-25/
نیازمند نقد ونظرتان...
درود
م-ف

احمد دوشنبه 29 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 00:32 http://sahneyekta.blogfa.com

سلام بر استاد عزیز و فرهیخته..
موضوع بسیار ناب و در عین حال کهنه ای است! بحث جزمیت و ناتوانی دانشگاه و دانشگاهی در ایران. اصولا دانشگاه نهاد «آگاهی بخشی» است(حداقل قرار است این گونه باشد) و قطعا این گونه نهادها در کشورهای در حال توسعه باید متاثر از قدرت و سلطه باشند تا مبادا مسیر آگاهی دادنشان به خبط برود! خب قاعدتا تا وقتی این امر یک رویه مسلم باشد هیچ اصلاحی در هیچ یک از بخش های این ساختار معیوب رخ نخواهد داد.البته متاسفانه!
با سپاس فراوان.

سلام دوست محقق خوبم و ممنون از توجه دادن مان به ریشه ها..
م-ف

کارن دوشنبه 29 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 11:11

با سلام خدمت استاد عزیزم
با توجه به شناختی که بنده از شما استاد فرهیخته بدست آوردم صلاح دانستم در خصوص مطلبی از شما کمک بگیرم.استاد آیا جنابعالی درخصوص چشم انداز آموزش عالی کتاب و یا هر منبعی می توانید معرفی کنید.درخصوص ضرورت توجه به آینده پژوهی در آموزش عالی مقاله ایی قصد دارم بنویسم ولی منابع کلی و تخصصی هستند. ممنون اگر راهنمایی بفرمایید

دوست عزیزی محققم در این خصوص دو مورد زیر یاداوری می شود
رفت شناسی، روش شناسی و کاربردهای آینده اندیشی(1382) مجموعه مقالات کارگاه آینده اندیشی. مؤسسه عالی آموزش وپژوهش در مدیریت وبرنامه ریزی و مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور.
آینده اندیشی و مطالعات فرهنگی(1383) مجموعه مقالات دومین کارگاه آینده اندیشی. مؤسسه عالی آموزش وپژوهش در مدیریت وبرنامه ریزی و مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور.
با بهترینها
م-ف

محمود عبایی پنج‌شنبه 14 دی‌ماه سال 1391 ساعت 22:40

درود بر استاد ارجمند و روشنگر جناب فراستخواه عزیز

یکی از تحلیل های قابل در تامل در باب علل نهادینه نشدن دمو کراسی و جامعه مدنی در ایران وابستگی تاریخی دولتها به آمدهای نفتی است . گفته میشود که دولتمردان ایرانی به جای تکیه بر مالیات و اقتصاد مولد ، به درامدهای هنفگت نفتی دلخوشند و به مثابه تحصیل دارانی طماع از این رانت بی کران بهرمند می گردند به همین دلیل چندان نیازی به بخش خصوص و مردم و اقتصاد طبیعی ندارند و همین باعث دوام سنت های استبدادی در ایران شده است . شما در ابتدای این گفتگو با هوشمندی به همین مساله اشاره فرموده اید . حال سخن بر سر این است که سایر نهادی مدرن مدنی مانند دانشگاه در معنای جدیدش نیز در ایران با اتکا به درامدهای نفتی دولت شکل گرفته است بنابراین دولت های نفتی که خود را مالک و متولی دانشگاه میدانند ، نمیتواند دانشگاه به معنای حقیقی کلمه را تاب بیاورند به ویژه اینکه دولت پس از انقلاب خصلت ایده ئولوژیک هم پیدا کرده است . پس طبیعی است که انتظار دولتها از دانشگاه ، نهادی برای توجیه و ستایش سیاست دولتها تایید ایده ئولوژی جاکمیت باشد . سوال اساسی من از آن استاد فرزانه این است که با توجه به شرایط اقتصادی موجود و بودجه های انبساطی نفتی آیا امیدی به نهادینه شدن نهادهای مستقل مدنی می توان داست . آیا طبقه متوسط شهری در ایران واقعا مولد ثروتی مستقل از درامدهای نفتی است ؟ شاید یکی از بزرگترین چالشهای دموکراسی در ایران پدیده نفت باشد

دوست اندیشنده تحلیلگرم با سلام بحثی عالمانه درانداختید با تمامی دشواری هایی که بدقت بیان فرموده اید تغییر وتحول ممکن است و دگرگونی های ساخت اقتصاد در مقیاس جهانی ودانش بنیان شدن آن راه برون شدنی برای گروه های جدید اجتماعی فراهم آورده است تا روی پای خودشان بایستند وبگویند ماهستیم ماهستیم.....
م-ف
15 دیماه91

حسن پنج‌شنبه 23 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 19:52

به حضرت عبایی عرض می کنم که در اجرای موفق هر پروژه ای خواست و رضایت و همکاری متولی یا صاحب کار یا کارفرما یا صاحب خانه لازم است. مثلاً فرض کنید که رییس مملکت از همین فردا چراغ سبز بدهند مبنی بر این که ایجاد ارتباط با آمریکا بلامانع است. (مثالی که در عمل رخ داده است) آن موقع می بینید (کماآن که داریم می بینیم) همه ی نظام سیاسی و تبلیغاتی بدان سمت خواهد رفت. و اگر می بینید مدیران کشورمان در عمران گری با همه ی توان کوشنده اند علت اش همین است. اولیای امر یعنی مدیران سطح اول کشور خواهان تغییرات عمرانی (= پیشرفت فیزیکی کشور) هستند. محمدرضا پهلوی و پدرش هم با عمران گری هیچ مشکل نداشتند لذا کشور در دوره ی آنان ایران را از اعماق تاریخ به لبه ی مدرنیته منتقل دادند. اما در خصوص دموکراسی باید عرض کنم که نع!! هیچ حاکمیتی در ایران موافق ایجاد و ارتقای آزادیخواهی فردی و اجتماعی نبود و نیست و نخواهد بود. و این مخالفت و ممانعت دلیل فلسفی ندارد . بل که علل مادی دارد. اگر متولیان کشور با آزادی و حق انتخاب فردی و اجتماعی موافقت کنند مناسبات منفعتی و طبقاتی و صنفی اقشار و طبقاتی بر هم خواهد خورد. در پس هر سلطه ای منافع مادی خفته است. البته هر رفتار آزادی که بر هم زننده ی نظام منفعتی نگردد مخالفتی هم هیچگاه در هیچ دوره ای صورت نگرفته است. شما بروید مواد مخدر مصرف کنید نه نظام سیاسی و نظام استفتاء تغیری نخواهد کرد. آن ها تنها در صورتی حساسیت نشان خواهند داد که منفعتی از آنان مورد تحدید و تهدید قرار گیرد.

ممنون دوست منتقد از این طرح بحث انتقادی با ارزش تان....با مهر

سلام و درود براستاد گرانقدر و دانشمند دکتر فراستخواه
با توجه به نبود ابتکار عمل در دست گروه نقاد و تحلیگر و سایه انداختن سیطره دولت بر دانشگاه، عرضه محور بودن دانشگاه به جای نیاز محور و مدرک گرایی، چگونه دانشگاه می تواند خود را از پوسته سخت دولت جدا کند و تجارب کشورهای دیگر آیا چیزی غیر از این است یا اینکه این حجم کمی برای جذب دانشجو و کیفیت پایین دانشگاه را به یک مصرف کننده و نه تولید کننده تبدیل کرده و دانشگاه را از فعالیت مستقل به خاطر تامین مالی به حاشیه کشانده است.

علیرضا جان سلام ممنون وموفق باشید

بهرام سه‌شنبه 15 آبان‌ماه سال 1397 ساعت 10:22

بهترین اساتید دانشگاهی کسانی هستند که با معلمی تدریس را شروع کرده ودوره های موفقیت امیزی در این باره داشته اند

درود بر دوست نازنین و دیدگاهی که بیان فرمودید

مهدی سه‌شنبه 4 دی‌ماه سال 1397 ساعت 20:47

سلام استاد فکر نمی کنید کلا جامعه علمی همیشه از ابزار فرافکنی استفاده می کنه خود حضرتعالی واقعاآیا نمی توانی هر کتابی را به عنوان تدریس تون معرفی کنی آیا کسی می تونه تو کار تدریس شما دخالت کنه منظورم اینه استقلال دانشگاهی تا حدودی به رسمیت شناخته شده حداقل در بحث کلیدی تدریس اما آیا واقعا دانشگاهای کشور پیش نیازهای لازم را در زمینه واگذاری اختیارات کامل دارند تو پذیرش دانشجو در مصاحبه ها بی اخلاقی در پذیرش وجود نداره یا رانت علمی .

سلام بر دوست محقق منتقد
شما بدرستی می خواهید ما را از ساده بینی برحذر بدارید کاملا همینطور است همه مشکلات را نباید به علل بیرونی حواله کرد در خود ساختارهای دانشگاه جرگه گرایی روابط قدرت مشکلات فرهنگی ورفتاری، فساد ، وخیلی مشکلات وجوددارد بنده در طی تجربه های تحصیلات تا دوره دکتری این را از نزدیک تجربه کرده ام سپس طی سه دهه تدریس نیز که از دانشگاه تبریز تا بهترین دانشگاه های تهران بودم باز همین مشکل را در پیرامون خود مرتب می دیدم خودم نیز برکنار از این نوع مشکلات نبودم ونیستم همه باید یادبگیریم و بهبود پیدا بکنیم واین نیز بدون نقد در حوزه عممومی امکان پذیر نیست البته بخش مهمی از نقد نیز به ساختارهای کلان سیاسی ونظام سیاست گذاری وروابط قدرت وثروت ومنزلت در کل حکومت مربوط می شود باز هم ممنون که بیان وخود بنده را نقد فرمودید تذکر مفیدی بود/ مقصود

احمد حبیبی بابادی دوشنبه 21 بهمن‌ماه سال 1398 ساعت 05:55

با سلام واحترام بنظر میرسد چالش اساسی نظام اموزش عالی ساختار ی است که با توجه به عناصر فرهنگی بعنوان زیر ساخت نظام وتجربه کشورهای در حال توسعه موفق اصلاح گردد.شکاف بین برنامه های توسعه ونظام آموزش عالی وجامعه محور ویک پارچه نبودن نظام علمی وعدم استقلال وتدوین ارمانی چشم انداز
باید در ساختار دیده شود.

سلام بر دوست منتقد عزیزم وممنون از بیان دیدگاه باارزش/ مقصود

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد