مقصود فراستخواه

فضایی میان ذهنی در حوزه عمومی نقد و گفت وگو

مقصود فراستخواه

فضایی میان ذهنی در حوزه عمومی نقد و گفت وگو

توضیحی بر تحولات جاری جامعۀ ایرانی برمبنای نظریه شکل ومحتوا


1. طرح مسأله و مبنای نظری بحث

مسألۀ «شکل» و «محتوا» مسألۀ مهم ماست. محتویات انسانی زندگی همان نیازها، علایق، آگاهی ها، آرزوها و احساسات مردم هستند که از طریق شکل های اجتماعی، برونی می شوند. شکل ها نیز به وجود می آیند تا این محتویات را صورت بندی و بازنمایی بکنند و خود، درونی بشوند. متأسفانه اما در جامعۀ ما «برونی شدن محتویات» و «درونی شدن شکل ها»هر دو دشواری هایی داشت.

2. محتویات جدید جامعۀ ایران

 محتوای جامعۀ ایران مدتهاست در حال تغییر است. این تغییرات هرچند، گاهی خاموش ولی بسیار گسترده اند. شواهد این تغییرات در چیست؟ در آگاهی نوپدید شهری است. در توجه گروه های اجتماعی به حق وحقوق و شأن ومنزلت انسانی خویش است. در تنوعات سبک زندگی است. در نپذیرفتن شکافهای طبقاتی، قومی و جنسیتی است. در«خواست برابری» میان همه شهروندان ایرانی است. در ترجیح دادن  اعتدال و عقلانیت است.  در گرایش به تدبیروتعاملات متعارف با دنیاست. در احساس نیاز به ارتباطات آزاد متناسب با عصر اطلاعات است. در میل به مشارکت  است. مجموع اینها شمّه ای از محتویات جدید جامعۀ ایران هستند. اینها نیازها، علایق، آرزوها و احساسات بسیاری گروه های جدید اجتماعی ما در سرتاسر این سرزمین است.

3. تغییر در محتویات دولت

حتی محتویات دولت نیز در سطح کارشناسان وسطوح پایۀ کارگزاران حرفه ای در حال دگرگونی است وعلت عمدۀ آن از یکسو افزایش سطح تحصیلات وتخصصها و امکانهای ارتباطی با دنیای آزاد و از سوی دیگر جریان آگاهی و ارزشهای اجتماعی تازه  در متن این جامعه است. در ارزیابی ساخت کنونی دولت در ایران بهتر است از پوستۀ سخت عبور بکنیم و به این محتویات در حال تکوین در سطوحی از دولت نیز نگاهی بیفکنیم.

4. برونی شدن محتویات جدید

این محتویات جدید بدنۀ اجتماعی و بدنۀ دولت، متأسفانه در طول این سالها امکان آن را به دست نیاورده اند که به خوبی با هم ترکیب و برونی بشوند. نهادهای مدنی و تعاملی و مشارکتی و ساختارها وسیاستهای مناسب خود را نتوانسته اند به وجود بیاورند و توسعه بدهند. شیوه ها و رویه های دموکراسی متناظر با این محتویات جدید غالبا پس زده می شده است. در نتیجه، این محتویات که فرصت وسرمایۀ اجتماعی بی بدیل برای عزت و امنیت و اعتلای ایران در شرائط خطیر جهان کنونی بود وهست، متأسفانه به سوء تفاهم و شکاف میان ملت ودولت و به  تعارض و تنش مشکل زا بدل می شد.

5. جامعۀ بزرگ ومسألۀ بلوغ

 جامعۀ ایران «جامعه ای بزرگ» شده است. بافتها و اندامهایش واقعاً رشدیافته است وآثار بلوغ از خود بروز داده است. دیگر نباید بیش از این صغیر انگاشته بشود. محتوای جدید جامعۀ ایران مستلزم  شکل های درخور و کارامدی از  حکومت داری در سطح کلان است. دولت، سرقفلی هیچ جریان خاصی نیست، چه اصلاح طلب وچه اصولگرا وچه هر جریان دیگر. دولت، مکانی برای آزمون انواع نحله ها از سوی افکار عمومی وگردش دوره به دوره وقانونمند قدرت با آرای آزاد مردم است. از همین ساعات، روز شمار تازه ای به کارافتاد و باید این بار آقایان محترم  اعتدالیون به ملت حساب پس بدهند. به نظر می رسد همان طور که جامعه در حال تحول است، ساخت قدرت در ایران نیز، مستعدّ یک پوست انداختن است. این نوید بخش یک انقلاب آرام و بدور از خشونت در ایران است.

6. محتویات تازه، شکل های تازه لازم دارند

امید می رود که از این رهگذر، محتویات تازۀ جامعه و دولت به هم بپیوندند و  تجربه ای از  توسعۀ ایرانی و دموکراسی نسبی ایرانی را در دنیای امروز دنبال بکنند. نحوه اجرای قسمت آخر انتخابات 92 و نیز برخی تعابیر ورفتارهای مقامات، احتمالا نشانک های اولیۀ یک افق تازه از حکومت داری است. امید که چنین باشد و از این ملت قدر شناسی، احقاق حق، رفع ستم و کدورت و جلب اعتماد بشود و بستر سازی و تسهیلگری به عمل بیاید تا محتویات جدید جامعه، برونی بشود و اَشکال برازنده وپابرجای خود را  در سطح حقوقی وساختاری و رویه ای و نهادی به وجود بیاورد.

7.  هدفگیری به سمت درونی شدن شکل ها

 از این رهگذر است که مراسمات ظاهری مثل انتخابات و سایر آیین های پرشور ودوره ای سیاسی نیز طبق معمول در سطح یک هیجان خوش باورانۀ گذرا نمی مانند. بلکه درونی  می شوند، تا سطح بلوغ اجتماعی، فرهنگ آشتی، گفتگوی مسالمت آمیز انتقادی، رقابت سازنده و تفاهم  وهمکاری ملت ودولت پیش  می روند و به صورت هنجارهای دموکراسی و حقوق بشر و احترام به دیگری و نقد پذیری و مدارا و ادب ونزاکت مدنی در زندگی روزمره ودر خانه و کوچه وبازار و حوزۀ عمومی، تعمیق پیدا  می کنند.

فایل پی دی اف

 

خلاصۀ کاربردی از بحثِ «آگاهی همچون انرژی»



اصل مطلب  چند روز پیش

در صفحه سوم از این وبلاگ ( «تأملات تنهایی» ) درج شد:

http://farasatkhah3.blogsky.com/1392/03/04/post-29/

 خلاصه حاضر  پس از دریافت نظر انتقادی یکی از دوستان نازنینم

که خود  داستان نویس موفقی هستند، تهیه شد وبرای مرور علاقه مندان در اینجا تقدیم  می شود.



معرفی بحث

1. بحث حاضر  از یک فرض اصلی آغاز می شود و آن این است که بیشتر مشکلات مردمان از کوتاهی کردن در آگاهی ناشی می شود  و به سبب از دست دادن «حضور ذهن» پدید می آید.

مثال:  اولین تجربه اعتیاد یک شخص در لحظه ای روی می دهد که در آن لحظه ، او «حضور ذهن» ندارد  (تجسمی درست و روشن از اعتیاد ندارد)ودریچه های ذهنش برای فهم خود وجهان بسته می شود. در آن لحظه، تاریکیِ خاموشی، ذهن او را فرامی گیرد.

2.اما مسأله اینجاست که برخی افراد هرچند ظاهرا اطلاعات و شناخت هایی نسبت به یک امر دارند ولی این شناخت ها تأثیری بر رفتارهای شان نمی نهد. مثلا می دانند که سوءمصرف موادمخدر پیامدهای زیانبار  دارد ولی آغاز واقدام به مصرف می کنند. چرا؟

2.دعوی بحث حاضر  آن است که آگاهی چنین افرادی ، «آگاهی  اثربخش» نیست.

3.هدف  بحث حاضر آن است که فقدان اثربخشی در آگاهی ها را فقط از یک منظر (نه همۀ منظرها) توضیح بدهد.

خلاصۀ بحث

یکم. آگاهی وقتی مؤثر است که تمام  ابعاد چهارگانۀ وجودی مان درآن شرکت داشته باشند. آن چهار بُعد عبارتند از : 1. شناخت ، 2. میل به بقا، 3. احساس لذت ورنج 4.حیات اجتماعی.  اکنون دوباره به مثال آغازین بر می گردیم. آگاهی به پیامدهای زیانبار سوءمصرف موادمخدر  وقتی آگاهی اثربخشی خواهد بود که :

1. فرد،  اطلاعات کافی وشناخت روشن به این پیامدها داشته باشد.

2. به بدن و زندگی وهستی خود دلبسته باشد. شوقی برای بقا و شور زندگی  وعزت نفس داشته باشد و آگاهی به آثار زیانبار مصرف مواد مخدر  در حقیقت، آگاهی به عوامل مخرب بدن و عوامل تهدیدکننده زندگی اش باشد.

3. آگاهی به سوء مصرف مواد مخدر زمانی اثرگذار می شود  که آگاهی خشک و سردی نباشد بلکه آگاهی گرم و عاطفی و معنادار باشد، سرشار از حس رنجهای ناشی از مصرف باشد . سرشار از احساس لذتهایی باشد که از عدم اعتیاد می توان به آن لذتها نایل شد. از سوی دیگر اگر فرد از فرط انواع رنجها وناکامیها به این حسّ برسد که گویا هیچ لذتی برایش برجای نمانده است  جز لذت مصرف مواد . در این صورت آگاهی سطحی به  پیامدهای زیانبار مصرف، چون در تعارض با احساس های عمیق درونی است کاری نمی تواند بکند. آگاهی لازم است با احساس و هیجان درونی قرین باشد.

4. شرایط خانواده و دوستان و محیط وجامعه نیز لازم است در آگاهی فرد شرکت بکنند . مثلا اگر از یک طرف به فرد آگاهی های خشک خالی می دهیم واز سوی دیگر عوامل اجتماعی زمینه هایی را برای اعتیاد او  فراهم  می آورند. طبیعی است که  آن زمینه ها نافذ تر ومؤثر تر از شناخت  فرد نسبت به پیامدهای زیانبار  سوءمصرف موادمخدر خواهد بود.

دوم. آگاهی به پیامدهای سوء مصرف مواد مخدر وقتی حالت نافذ واثربخش خواهد داشت که «شناختی منتشر» در کل وجود مان باشد . در این حالت، بدن مان هشیار می شود. لذتهای مان هشیار می شود.  یعنی لذت آنی مصرف  را اصولا لذت نمی شماریم بلکه لذتی برتر  وپایدار دنبال می کنیم.  آگاهی چنان نافذ است که رفتارهای مان  را با آن تأسیس می کنیم. برای مثال دوست مان ما را به مصرف دعوت می کند اما چون هیجانات ما هوشمند شده است، از تحریض دوست مان به صورت تکانشی وواکنشی به هیجان در نمی آییم.  به جایش هیجاناتی مثل شنا وفوتبال وکوهنوردی و آفرینش هنری و مانند آن  را  ترجیح می دهیم. لذت خیالی پرعواقب را به تعویق می اندازیم و لذتهایی سالم ، جایگزین آن می کنیم.

سوم. اصولا آگاهی مؤثر نیازمند نوعی انرژی وجودی است وخود صورتی از انرژی است که ما از کائنات دریافت می داریم ودر خود جریان می دهیم. اکنون پرسش به این برمی گردد که چگونه ما واجد  انرژی آگاهی می شویم. برای این منظور  چند مرحله لازم است:

1. شرط اول برای شارژ شدن از انرژِی حیاتی و  ذخیره کردن انرژی وجودی در خود آمادگی وعزیمت است و این مستلزم  آن است که در هرموقعیتی هستیم، فعال(اکتیو) بشویم. بر اینرسی ولختی و  ماندگرایی فائق بیاییم.  این جنبش درونی مهم ترین شرط انباشتن انرژی های بعدی است. مثال کوچکی از این این جنبش درونی آن است که  وقتی یک زمان خاص را برای بیداری درنظر گرفته ایم و آن زمان رسید( شنیده شدن  زنگ  و...) بی درنگ برای برخاستن عزیمت کنیم وبرخیزیم وبرویم. وقتی آماده وعازم شدیم و  قدری انرژی دریافت کردیم همین انرژی ما را به شوق زیستن وامی دارد و به گرفتن نصیب خویش از بودن مان در اقلیم وجود فرامی خواند. همین انرژی های اولیه ما را به انرژی های بیشتر راغب می کند(خود راه بگویدت چون باید رفت). انرژی ها به همدیگر تبدّل پیدا می کنند و در «آگاهی» وبا  «آگاهی» به عالی ترین درجۀ خلوص و غنا می رسند.

2. برای انباشته شدن انرژی های مثبت کائنات در ما وتبدیل آنها به انواع انرژی های جنبشی درونی(ازجمله عالی ترین صورت انرژِی یعنی آگاهی) شرط دوم آن است که ارتباط خلاق وسازنده با اشیا وآدمها برقرار بکنیم. چه با آسمان ودرخت وهوا و درخت و آب ، و چه با همسایه ودوست و همشهری ونهادهای اجتماعی...

3. شرط سوم وضعیت وجودی مان در هر موقعیت متفاوت خاصی است که هستیم و لازم است آن  را چنان تنظیم بکنیم که آمادگی وپذیرش انرژی های مثبت در ما ارتقا یابد. نمونه ای از تنظیم روابط ومناسبات ما ، حضورمان در محیطهای سازنده و ورزشی و شرکت در نهادهای مدنی شهر ومحله و اجتماعات مفید است . جریان انرژی های عالم در ما واستعلای آن تا سطح آگاهی، در خلأ و انزوا روی نمی دهد. انرژی سرشتی ارتباطی دارد.  انرژی وقتی در ما جریان می یابد  که کار  وکنش  می کنیم. تکاپوهای شغلی وحرفه ای مفیدی داریم. ورزش  وپیاده روی می کنیم.  فکورانه زیست می کنیم.

4. بدین ترتیب است که  انرژی های پتانسیل ذخیره شده در تاریخ بشری مان به صورت انواع دانشها و فرهنگ وهنرو ادبیات وعرفانها و حکمتهای قدیم ودستاوردهای عقلانیت وعلم ورزی جدید در ما جریان پیدا می کنند. هنرها صورتی از انرژی های زیباشناختی و صوَرخیال اند. شعر، تاریخ، داستان و مانند آن صورت های متراکمی از انرژی های معرفتی اند، عرفان صورتی از انرژی های شهودی واشراقی است. علوم طبیعی و انسانی و اجتماعی صورتی از انرژی های توصیفی، تبیینی  وتحلیلی هستند. نقد، صورتی از انرژی های اخلاقی و فکری ماست.

کلام آخر

 هستی کرانه ناپیدا  و کائنات منبع سیال  انرژی و سرچشمۀ جوشان انرژی و سرشار از فراوانی بیکران انرژی است. «آگاهی»  از عالی ترین صورت های انرژی است. می توان  آتشگه دیرنده پابرجای زندگی را از «طرح آگاهی» بر افروخت، آتشی که «رقص شعله اش در هرکران پیداست، ورنه خاموش است وخاموشی گناه ماست...».  

 

فایل پی دی اف