مقصود فراستخواه

فضایی میان ذهنی در حوزه عمومی نقد و گفت وگو

مقصود فراستخواه

فضایی میان ذهنی در حوزه عمومی نقد و گفت وگو

طبقه متوسط در ایران - پایان

نتیجه گیری.  دین و سه نسل طبقه متوسط در ایران

شواهدی از سیر تحول الگوهای نوظهور دین ورزی در میان طبقه متوسط جدید ایران وجود دارد. در طی چند دهه، سه نسل شکل گرفته است:

نسل اول.

در پیش از انقلاب بخش مهمی از طبقه جدید متوسط ما دلزده از مدرنیزاسیون دولتی اقتدارگرا و رونق نفتی دهه های40 و50 بود وبا آن ضعف های تاریخی اش، به نوعی درک آرمانی(یوتوپیک) ورمانتیک و نهایتا ایدئولوژیک از دین دل بست. نتیجه اش از یکسو «دین آرایی»(آراستن دین به تأویلات عقلی وعلمی واجتماعی مدرن) و از سوی دیگر تقویت دین ِ سیاسی انقلابی  بود.

نسل دوم.

در بعد از انقلاب تا مدتها، بخشهایی از طبقه متوسط با سرخوردگی از نتایج الگوی قبلی، به دین حداقلی و کثرت گرا چرخش کردند. نسل دومی شکل گرفت که به جای آراستن دین، به پیراستن آن؛  وبه جای ادغام، به «تفکیک دین ودولت» گرایش نشان می داد و به تبلیغ دین حقوق بشری ودموکراتیک ودین اصلاح طلبانه همت گماشت.

نسل سوم.

هردو مرحله فوق عمدتا روی دوش طبقه متوسط جدید به معنای شناخته شده اش طی شد. در هردو نسل، ارزشهای روشنفکری ونخبه گرایانه نفوذ داشت. اما سالهاست شواهدی به چشم می خورد که شاید خبر از  تکوین  نسل سوم متفاوتی می دهد.  این نسل، معرف تیپی از طبقه متوسط است که بهتر است به آن طبقه متوسط جدید نگوییم بلکه اینان طبقه متوسط «مابعدجدید» ایرانی هستند.  این نسل سوم، درکی اقتضایی و نوپراگماتیستی از دین ورزی دارد.

 به جای دین انقلابی نسل اول، و دین اصلاح طلبانه نسل دوم، این نسل سوم با الگویی اجتماعی و عامه گرایانه از دین ورزی، سازگاری نشان می دهد. برای بخش مهمی از نسل سوم،  هرچند تقدس ها و یقین های جازم و تقیدات سنتی ومناسک گرایانه مذهبی چندان معنا ندارد ولی به جای آن نه مثل نسل اول، چارچوبهای ایدئولوژیک دینی را می نشانند ونه حتی حوصله چندان برای پی جویی مجادلات کلامی وفلسفی نخبه گرایانه و روشنفکری درباب دین مانند نسل دوم را دارند.

 نسل سوم گویا با بی اعتنایی محسوس، به رقیق شدن تدریجی دین ورزی در دریای آرام زندگی روزمره تمایل دارد. در پسِ پشت همه رعایتهای رسمی وظاهری دینی،  انقلاب آرامی در متن فرهنگ عامه جریان دارد که در آن، درکی تعدیل شده از دین، جایگزین برنامه های رسمی دین می شود.

 دین ورزی همچون مصرف سایر کالاهای فرهنگی نوعی کالای رستگاری ومعنوی است. یک ذائقه است که برخی افراد و گروه ها بنا به عللی دارا می شوند. دین ورزی، نوعی زبان و سبک زندگی است که بنا به مقتضیات حسّ و حال  ونیاز شخصی یا برحسب علایق گروهی و همراه با ملاحظات مصلحت خواهانه اجتماعی دنبال می شود.

 این، نوع دین ورزی خاکستری است. نه بنیادگرایانه است ونه سنتی است ونه حتی روشنفکرانه است. نه اسلام گرایانه است ونه سکولار است. بلکه پسا اسلام گرا وپسا سکولار است.

 اصرار چندان بر عقلی کردن دین یا دینی کردن عقل ندارد. در پی نفی واثبات این یا آن ایدئولوژی به نام دین نیست. به این یا آن تفسیر وتأویل از دین نیز،  نه دلخوشی نشان می دهد ونه برسر آن جدل می کند.  رویکردی اقتضایی و نوپراگماتیستی دارد.

به جای آزادی از دین، آزادی هردوی دین وغیر دین  را می خواهد. آنچه عملا جریان دارد وناگزیر است، نه دین ، بلکه انواع دین ها در کنار انواع «لادین» هاست. نسل سوم گویا تمایل دارد  زندگی بکند و خیلی از منازعات دو نسل قبلی طبقه متوسط را به همراه برنامه های رسمی دور بزند وداخل پرانتز بنهد.

                                     


فایل پی دی اف متن کامل مقاله ومنابع

نظرات 6 + ارسال نظر
سادات شنبه 12 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 20:24 http://sadatmehrizi.blogfa.com

درود برشما استاد گرامی.دقیقا همین طور هست که می فرمایید. من شخصا به عنوان یکی از افرادی که زیاد با نسل سومی که فرمودید آزاد از دین و غیر دین هستند،در اطرافم در دانشگاه خوابگاه و..برخورد دارم،فرمایشاتتون رو تایید می کنم و استدلالم بر مبنای دیده ها و شنیده ها، و برخوردهام با این طبقه جدید از دلیل برگزیدن این رویکرد این هست:
نسل سوم زیاد از دین و دین داری شنیده اند از بزرگان اما در عمل چیز دیگری دیده اند،کسانی که ادعای دین داری داشته و دم از دین می زدند در عمل آن کردند که نباید می کردند، این نسل سومی که شما میفرمایید نظاره گر این افراد بودند و از دین در عمل چیزی ندیدند.این شد که اعتمادشون نسبت به دین کم شد و به این سمتی که فرمودین متمایل شدند

ممنون دوست عزیز از اظهار نظر و افزوده ها

ی.م دوشنبه 14 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 01:26

درود بر استاد
راستش همه نوشته هایم را حذف کردم نمی دانم چرا دچار خودسانسوری شدم...
ممنون از روشنگری تان...
ی.م

درود بر دوست ارجمند ...سلام بر وجدان بیدار....جاری شو عزیز...با خود و با مردم به صدق سخن بگو وبا این هستی بیکران ...همی همچنان......

خلیل سه‌شنبه 15 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 18:33 http://tarikhroze3.blogsky.com

سلام،

با سپاس از انتشار این تحقیق که نمای واقعی حرکت جامعه را ترسیم می کند.

سلام بر محقق منتقد ونیازمند نقد ونظرتان

محمود عبایی سه‌شنبه 15 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 23:56

با درود و مهر به استاد فرزانه

ضمن استفاده و قدر دانی از مباحث روشنگر شما در موضوع طبقه متوسط ایرانی میخواستم متناظر با همین بحث ، توجه شما را مساله تطور سیما خدا در جامعه ایران معاصر جلب نمایم
نمی دانم ایا در این باره تحقیق میدانی جامعی انجام شده است یا نه ؟ اما به نظر میرسد درک و تلقی جامعه ایرانی و بویزه طبقه متوسط ایرانی از خدا تغییر کرده است
فرضیه های که با مشاهدات اولیه قابل طرح است این است که صفات خدا در تلقی طبقه متوسط از یک خدای عبوس و سخت گیر و تشرع خواه به یک خدای لطیف و اهل تساهل و مدارا و خیر خواه کمی لیبرال دموکرات ... تحول پیدا کرده است . خدای نسل جدید طبقه متوسط ایرانی خدای زندگی است نه خدای مرگ .... خدای آزادی خواه و آزادی دوست است نه مستبد و خودکامه .... خدایی است از رشد و لذت و خرسندی بندگانش خشنود میشود و به دنبال محدود کردن و بستن و محروم کردن نیست .
مصاحبه های عمیق و مشاهدات کیفی محدودی که با نسل جوان و دانشجویان جدیدالورود داشته ام ... این گمان را در من تقویت کرده است که پا به پای تحولات اجتماعی ایران .... درک و تلقی نسل جوان از خدا تغییر یافته است بنا براین رویکر دینی آینده خدا دوستی است نه خدا ترسی ..... انها شریعت سخت گیرانه را تاب نمی اورند و در الهیات غریزی آنها معنویت انسان گرا و لیبرال و دگر پذیر در حال رشد و گسترش است ...
شاید بتوان بخشی از تعارضات اجتماعی و طبقاتی ایران را با تحلیل سیما خدای انها توضیح داد ..

استاد ارجمند جناب دکتر عبایی با سلام وممنون از این نکته مهم
سال 89 در انجمن جامعه شناسی بحثی کردم با عنوان
مکان دین کچاست
تحریر شده اش را در این وبلاگ نیز گذاشتم در اینجا
http://farasatkhah.blogsky.com/1389/07/22/post-17/
در انجا نیز بحث من در همین موضوع بود برخی از عبارتهایش را عینا کپی می کنم
وجه نخست از تحول در مکان دین در دنیای جدید ، جابه جایی از «مکان مافوق» به مکان همخانگی با انسانها و همسایگی با نهادهاست. دین در مکان قبلی خود در نظامی سلسله مراتبی و در بالا در قرار داشت . بقیه امور و شؤون و نهادها ، مانند هنر، دانشگاه، زندگی روزمره مردم و اخلاق در زیر آن مکان اعلا قرار می‌گرفتند. این در حالی است که مکان جدید دین در سطح شخصی در دل ونگاه یکایک دینداران و در سطح عمومی در کنار مکان‌های دیگر دیده می‌شود . این به معنای کسر شأن دین نیست، بلکه فضای معرفتی و ساخت اجتماعی واقعا عوض شده است و در چنین شرایطی ، دین برای اینکه کار مؤثری بکند ، به نظر می رسد باید مکان واقع بینانه و متناسب آن دیده بشود. این همخانگی دین با شهروندان، و این همسایگی آن با نهادها بهتر از «ما فوق شدن» تحکم آمیز است. شما تصور کنید که مدیری تحمیلی دارید که به شما پی در پی از او بخشنامه می آورند ، این برای تان آزار دهنده است. اما اگر خودتان به صورت درونزا احساس مسؤولیت می کنید یا همکار صمیمی تان به شما یاداوری می کند که کاری انجام بدهید ، این برای شما نافذ ومؤثر و دلپذیر است.
وجه دوم از تحول در مکان دین را می توان با «فرایند مرکز زدایی در مکان ها» توضیح داد. مکانها روز به روز موزاییکی می شوند. دین در سپهر فکری امروزی، نه مکان مرکزی معرفت است ونه مکان مرکزی معیشت. یک دانشمند دیندار نیز روز وشب انواع معرفت ورزی های مستقل از دین( مانند فلسفیدن و پژوهش علمی ) می کند و معارف دینی فقط در قسمتی از فضای ذهن اوست. علم ورزی، قرین نوعی آتئیسم روش شناختی است. یعنی وقتی آزمون علمی می کنیم فرض ما این نیست که در کنار انواع متغیرهای دخیل در یک پدیده، خدا هم یکی از عوامل و متغیرها ست وباید تأثیر او در امور واشیاء به صورت علمی آزموده بشود. پس شما وقتی کار علمی می کنید ،مرکز توجه تان ، مبانی دینی نیست بلکه مبادی علمی و روشی و داده ها و امثال آن است. برای همین است که گفته می شود دین مکان مرکزی معرفت نیست.
همینطور دین در ساخت جامعه وکارکرد هایِ واقعا جاری اجتماعی نیز ، مکان مرکزی ندارد ، انواع نهادهای تخصصی به وجود آمده است ، تقسیم کار روی داده است، نهادها و ارزشها از هم متمایز شده است ، انواع قلمروها مانند مدیریت، درمان، آموزش، فرهنگ ، اقتصاد، دولت و غیر آن هریک واقعا تمایز یافته اند . اینها هرکدام مکانی مکین در زندگی ما به هم زده اند( با خوب وبدش کار نداریم)، دین هم مکان خاص خود را در کنار دیگر مکان ها دارد واتفاقا می تواند به نوبۀ خودش سهم مؤثری در کل حیات اجتماعی داشته باشد. دین در الگوی مکانی پیشین خود، میل به تقارن مرکزی داشت و حتی معماری‌ها و نقاشی‌های مربوط به آن هم متقارن متمرکز بودند؛ ولی امروزه این ها هم گرایش به عدم تقارن دارند. مکان های دینی رو به نامتقارن شدن ومتکثر شدن می گذارند.
وجه سوم از تحول در مکان دین ، تمایز وتفکیک مکانی است. دین نه سلطه نهادی دارد و نه سلطه مفهومی. تفکیک نهادی و تفکیک قلمروهای معرفتی روی می دهد. بدین ترتیب، دین دیگر چندان در تمام مکان آگاهی‌های روزمره مردمان ونیز در تمام مکان کارکردهای جوامع نیست. حتی در جامعۀ کنونی ما با وجود اینهمه جایگاه رسمی که به دین، بار شده است ، اگر آگاهی‌های روزمره‌ ای را بررسی کنیم که مردم واقعا دارند ، دین را در تمام مکان این آگاهی ها نمی‌بینیم. همین مردمی که گاهی به مشهد هم می‌روند و گاهی نذر نیز می‌کنند، در مناسکی دینی هم شرکت می جویند ، به حساب متن واقعا جاریِ زندگی روزمرۀ شان، دین دیگر در تمام آگاهی‌های آنها نیست؛ مکان دین در کنار مکان‌های متنوع دیگر مربوط به امور مختلف زندگی پیچیدۀ امروزی ودر جوار مکان های آگاهی های مختلف المنابع مردم است.
وجه چهارم در تحول مکان دین را می توان میل به افقیّت تعبیر کرد. مکان دین، روز به روز از وضع عمودی به وضع افقی تحول می یابد. در گذشته ، مکان وضعی دین، عمودی واز بالا بود؛ از پدر به فرزندان ، از بالای منبر به مستمعان، از یک مفسر رسمی به مقلدان . اما روز به روز مکان وضعی دین افقیّت می یابد. پدر سالاری ضعیف می شود، الگوهای گفتاری وارتباطی ، دو طرفه وچند طرفه می شود، تفسیرها متکثر می شود ودر نتیجه ، نوعی افقیّت روبه تزاید در «وضع مکانی دین» به وجود می آید. این افقیت، یک انگاره و یک ایماژ ناشی از اندیشیدن و زیستن در جامعۀ مدرن وپسامدرن است، تصویر و تصورها روز به روز افقی می شود. در گذشته، انسان پیشامدرن بیشتر دارای ایماژ عمودی بود و در پی آن بود که کسی را تصور کند که جای او در بالاست. حال آن‌که انسان امروزی حتی وقتی صمیمانه از خدا هم سخن می گوید ، او را در این نزدیکی و لای شب ‌بوها، پشت کاج بلند، روی آگاهی آب وروی قانون گیاه می جوید و می پرستد. در واقع، خدای انسان متجدد، بیش از هر زمان دیگر با او همخانه و هم‌نشین وهم نفس می شود و خردگرایی و ابراز وجود و خواست معطوف به آزادی او را نیز می‌پذیرد.
وجه پنجم از تحول در «مکان دین» ، جابه جایی مداوم از مکان متن ها به مکان خوانش هاست. پیام ، دیگر در متن‌ها ، ثابت ومحصور نمی ماند. چارچوب‌ متن ها از هم گشوده می شود و نشانه‌ها و دلالت‌ها ، از قفس متن ها آزاد می شوند. مولف‌ها و نویسنده‌ها به کنار می روند و خوانندگان به میان می‌آیند. مکان خواننده‌ها واستدلالها روز به روز اهمیت پیدا می کند و مکان مولف‌ها و دلالت‌ها را تحت الشعاع قرار می دهد . مکان خوانش‌ها و تفسیرها و روایت‌ها در حال بزرگ شدن است. نیت مولف‌ها دیگر آن وضوح وثبات و اقتدار قبلی را ندارد ، قرائتها مهم می شود. در بهترین حالت می توان از گفتگوی خواننده با متن واز ادغام افق متن با افق خواننده سخن گفت. هر متنی تبدیل به اثر می شود و موضوع عمل خواندن قرار می گیرد. امروزه دین را بیشتر باید از همین مکان های متکثر خواندن سراغ گرفت.
این پنج «جا به جایی مکانی» ؛ یعنی از مکان مافوق به همخانه وهمسایه، از مکان متقارن مرکزی به مکانهای نامتقارن متکثر، از مکان ادغام به مکان تفکیک، از مکان عمودی به افقی و از مکان نویسنده به خواننده، فقط نمونه ای از وجوه تحولاتی است که در مکان دین روی می دهد.
تمکّن امروزی دین به این نیست که مکان های دیگر را برای خود بخواهد بلکه او از مکان طبیعی خودش هست که مکانت حقیقی پیدا می کند و می تواند در هستی بشر به طور رضایتبخشی سهیم بشود. مکان طبیعی، لزوما معنای قدیمی و ذات باورانه ای ندارد بلکه به طور پسینی و حسب شرایط معرفتی وزیست ومناسبات واقعی بشر ، تعیین می شود. دین وقتی آشناست که در مکان طبیعی خویش برحسب شرایط و تجربه های امروزی، سراغ گرفته بشود. وقتی مکان همخانگی وهمسایگی به شرحی که گذشت ، اختیار می کند عزیز و ارجمند است و می تواند کار خویش بکند و سهم خویش بگذارد، اما وقتی در مکان آن به تکلف گسترش داده می شود، ارج وقرب او از بین می رود. دو مثال از بهترین چیزها عرض می کنم. عرفان خیلی خوب است. شما با احساس عرفانی ، سعۀ وجودی و وحدت و تعالی را تجربه می کنید واز آن در اعتلای کل حیات خویش بهره می گیرید. مکان این احساس ، یا شخصی است و یا جماعتی است به این معنا که گروهی با احساس مشترک ، مثنوی می خوانند یا وجد وسماع می کنند. مثال دوم معنویت است که از زیباترین واژگان فرهنگ بشری است. شما با معنویت ، شادی و امید وآرامش را زیست می کنید. مکان او هم خصوصی وجماعتی است به همان اشاره ای که در باب عرفان عرض کردم. اکنون به مکان های این دو مثال عالی بشری مجددا فکر بکنید. اگر از فردا قرار بشود که همه باید کتابی بخرند ، در دوره هایی شرکت بکنند و آداب وجد وسماع را یاد بگیرند و هر روز چند بار در محل کار و تحصیل، در این مراسم شرکت بکنند ، یا اگر بخشنامه ای بشود که هر شهروندی باید از حیث داشتن معنویت ، مصاحبه و معنویتش رسما احراز بشود ، گرنه شغلش را از دست می دهد ویا نمی تواند پستهای مدیریتی بگیرد، این به معنای اختلال در مکان عرفان و معنویت است. مکان های تکلف آمیز آنها را ضایع می کند.
از منظر مکان –اندیشی نوین گروه های جدید اجتماعی ، مکان دین حسب شرایط و تجربه های متحول بشری حقیقتا دگرگون می شود. وضع مکانی و افق دین اندیشی تغییر می کند، تمکّن ومکانت دین به مکان طبیعی او بر حسب ساختهای مفهومی و کارکردی جوامع و گروه های اجتماعی است. اقتضای این ساختها آن است که اکنون بیش از هر زمان دیگر دین از درون ذهن ودل و جان مردم سراغ گرفته بشود. ذهن نیز فقط به دین اختصاص ندارد ، ساکنان واقعی دیگری هم دارد. علم وهنر وعقلانیت و اندیشۀ فلسفی هم، هرکدام مکانی مکین از آگاهی واحساس در ذهن مدرن برای خود دارند.
اتفاقا از این مکان واقع بینانۀ تمایز یافته است که دین می تواند به هستی وحیات ، معنایی غایی بدهد ، بشر را نسبت به نجات و رستگاری نهایی امیدوار بسازد ، به نوبۀ خود در پشتیبانی زیست بشر سهیم بشود ، در رفتار ها نفوذ بکند ، در زندگی انسان دیندار و در رفتارهای اجتماعی واقتصادی او تأثیر بگذارد ، مثلا او را به عدالت و رعایت حقوق دیگران و به درستکاری و مانند آن برانگیزد. همچنین مکان مناسب دین در عرصۀ مدنی ودر همسایگی نجیبانۀ سایر مکان ها ونهادها ست و نه در سرای قدرت وبر بالای سر. در قلب‌ها و در اجتماع و فرهنگ عمومی است و نه در مقررات رسمی.

با تقدیم احترام وتشکر مجدد

محمود عبایی یکشنبه 27 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 12:54

چناب دکتر عزیز با درود و مهر

از این همه حوصله و بردباری شما برای پاسخگویی و روشنگری سپاسگزارم

از توضیحات شما که خود مقاله مفیدی بود استفاده کردم
سرافراز و شکوفان باشید

بادرود و نیازمند نقدها افق گشایی های آن عزیز

حسین جمعه 1 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 17:26

سلام استاد، با درود
هم مقاله و هم پاسخ گوییتان آموزنده است. متشکرم.

سلام بر دوست محققم ونیازمند نقد ونظر همیشگی

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد