مقصود فراستخواه

فضایی میان ذهنی در حوزه عمومی نقد و گفت وگو

مقصود فراستخواه

فضایی میان ذهنی در حوزه عمومی نقد و گفت وگو

دیالکتیک خاموش فضاها در شهر



منتشر شده در مجله  آسمان، 2/6/92 ،شماره پنجاه وشش،ص32

1.فرض اصلی

فضا، بُعدی از زندگی آدمی است. آفریدن فضا، داشتن فضا و توسعۀ فضا برای زیستن، حق بشر است. فضای شهر از اَعمال وتجربه های انسانی به وجود می آید یا دقیق تر آن است که بگوییم اعمال وتجربه ها اصولا فضامندند. فضا امری متناقض نماست. هم هژمونیک است و ساز وکاری است برای صورت بندی سلطه، تفوق و سود. وهم امکان های آگاهی، ارتباط و عمل رهایی بخش را برای گروه های اجتماعی وشهروندان فراهم می آورد.

2.مبنای نظری

در یادداشت پنجم، از جستارگشایی های بدیع «لوفور» در مطالعات فضا بحث شد. وی دو سویه از فضای شهر را از هم متمایز ساخت: یک. فضاهای سیطره[1]، دو. فضاهای اقتضایی[2]. سویۀ نخست فضا در واقع، وجه سیستمی و ساختاری و رسمی آن است اما سویۀ دوم، ظرفیتهای پنهان ضمنی در فضاست که مردم آن را در متن زندگی خود کشف وخلق می کنند. این ظرفیتها در فضا، حسب مقتضیات ونیازها و  پویایی های شهروندان وگروه های اجتماعی  از طریق اعمال وارتباطات آنها پدید می آیند.[i]

لوفور فضا را پدیدارشناسی کرد وبا نگاهی انسان شناختی به حیات شهر وبه فضامندی، بحث از حق شهر در انداخت. در سال 1968 اثر  او با نام «حق شهر» منتشر شد. دیوید هاروی(متولد1935)استاد مردم شناسی وجغرافیا در دانشگاه شهر نیویورک، بررسی های انتقادی فضا و از جمله همین حق شهر را بسط داد.[ii] .

برمبنای آرای این دو متفکر منتقد، فضا خصیصه ای ارتباطی دارد و با اینکه معمولا در بادی امر برای کنترل مردمان صورت بندی می شود اما خواه ناخواه ودیر یا زود  به تصرف مردم در می آید و بخشی از  زیست جهان مردم می شود. از دل همان فضاهایی که برای تسلط بر مردم و یا بهره کشی از آنها برپا می شوند، با نفوذ تدریجی تجربه ها و آگاهی ها و اعمال زندگی مردمان، آهسته آهسته وبه صورت خاموش و ضمنی، روزنه ها و رخنه هایی حاصل می شود. شکافها و فضاهایی نوپدید به وجود می آید و به انسانها امکان هایی فراهم می آورد تا خود باشند نه آنطور که لزوما سیستم های رسمی و ایدئولوژی های مسلط می خواهند.

این است سیر جدالی فضاهای غیر رسمی با فضاهای رسمی که در تاریخ می خزد. میلی در جهت رهایی بر فضای اجتماعی زندگی بشر  نقش بسته است که از عمیق ترین نیازهای انسانی نشأت می گیرد وبا  آگاهی وعمل آنها متحقق می شود.

3. مورد جامعۀ ایران 

صورت بندی فضاهای رسمی و تکوین فضا های غیر رسمی از دل آن، در تاریخ معاصر ایران نیز  جریان داشت، اما به طور غیر خطی و حتی از خلال وگسستها وبازگشتها. در زیر چهار مرحله از این جریان برای نمونه ذکر می شود:

یک. منافع طرف هایی تازه در نظام قاجار ایجاب کرد که  اقداماتی از سوی کسانی مانند عباس میرزا ، قائم مقام ها و امیرکبیر صورت بگیرد، تأسیسات و مکانهای تازۀ اداری و آموزشی و رسانه ای مثل تلگراف و نشریات به وجود آمد و از دل این صورت بندی های تازه ، فضاهایی نیز برای گروه های جدید شهری در انجمنها، اصناف ، محافل منورالفکری و مطبوعات به وجود آمد.  جنبش مشروطه در این فضاهای اقتضایی رشد کرد و به ثمر رسید.

دو. همین نظام مشروطه بعداً خود به صورت فضای رسمی بی خاصیت درآمد. تا اینکه علایق و مقتضیات طرفهای تازه ای در حکومت پهلوی به پروژۀ مدرنیزاسیون وبرنامه های توسعه انجامید. بار دیگر فضاهای جدید شهری، دانشگاهی، اجتماعی و فرهنگی شکل گرفت. پشت این فضاها، گرایش هایی در دربار و دولت وگروه های حاکم وحواشی آنها بودند. اما در همین فضای مدرنیزاسیون بود که افق هایی برای تحول خواهی، آزادیخواهی و عدالتخواهی در متن جامعه گشوده شد و به انقلاب بهمن 1357 انجامید. این انقلاب البته به صورت خاصی سوق یافت و نهادینه شد.

سه. آنگاه از دهه دوم جمهوری اسلامی ودر واکنش به مشکلات ناشی از جنگ و افراط کاری ها و سیاستهای نادرست، طرفهایی مقتضیات و منافع را در آن دیدند که تجدید نظرهایی واقع بینانه تر صورت بگیرد. از این طریق فضاهایی برای دختران( از درس خواندن تا دوچرخه سواری)، فضاهایی برای شهروندان در فرهنگسراها و در سطح شهر و در استفاده از ویدئو و مطبوعات ومانند آن فراهم آمد. جنبش اصلاح طلبی از دل این فضاها برپاشد. اما به گسست انجامید.

چهار. از رهگذر رشد فضاهای رسمی اشاره شده در فوق به رغم همه بازگشتها وگسستها،  میل به زندگی در مردم  باردیگر جنبیدن گرفت و دیالکتیک خاموش فضاهای رسمی وغیر رسمی، همی همچنان پیش رفت. فضاها را در شهر و پیرامون خود ببینید: « اتوبانها، پاساژها، مجتمعات خدماتی، ورزشگاه ها، نمایشگاه ها، تفرجگاه ها، مدارس و دانشگاه ها، مکانهای تولید، مبادله، مصرف و ارتباط، فضاهای اقتصادی و اجتماعی وفرهنگی، پوشش های مخابراتی و فضاهای رسانه ای ومطبوعات و مابقی آنها». پس پشت بیشتر آنها چیست؟ جز مناسبات قدرت وثروت و رانت و ایدئولوژی های غالب که هدف اصلی شان تسلط بر انسانها، تصاحب منابع و کنترل ذهنها وجانها وبدنهاست. اما همین فضاهاست که ناخواسته و ذره ذره امکان هایی به دست شهروندان می دهند. مردم از لابلای همین فضاها، اینجا وآنجا، فرصتهایی کم وبیش به چنگ می آورند برای  تجربه کردن، آگاه شدن، هویت یافتن، اظهار وجود، کنشگری و سیاست های زیستن، و عیان ساختن وبیان ساختن خویش.

فضای غالب معمولا در تصاحب قدرت وثروت وایدئولوژی های مسلط است. هرچند از طریق این فضاها، احتمالات دستیابی بخشی از جامعه نیز به رفاه، به نظم، به دانش وتکنولوژی، به سرگرمی و به کالاها و خدمات دیگر فراهم می شود اما هدف اصلی آن است که  به زندگی شهروندان قید بزنند، مرزبندی وفاصله گذاری بکنند. این فضاهای غالب،  مردمان را می گیرد. اثری القایی دارد. افسون می کند. به آداب واطوار در می آورد. عاداتی ایجاد می کند. الگوی مصرف وحتی الگوی اندیشیدن می دهد ویا تابوهایی درست می کند. ساکنان در شهر می دانند موضوع کنترل هایی اند که از آنها درباره اش نظری نمی خواهند.  فضاهای شهر، جایی است که قرار نیست در آن هر حرف را به زبان بیاوری، نباید هر طور که دلت بخواهد لباس بپوشی یا ارتباط برقرار بکنی. رسانه به رغم تمام قابلیتهای فنی وجهانی اش، فضایی است فقط برای بعضی حرفها و بعضی تصاویر و بعضی اطلاعات. نه هر حرف وهر اطلاعات. فضاها همچنان سلسله مراتبی و هرمی هستند، متمرکزند، متقارن اند، مرزبندی شده و طبقه بندی شده اند و قس علی هذا.

اما از نشت تدریجی تجربه ها واعمال ضمنی و ارتباط ها وآگاهی های شهروندان در درون همین فضاهای رسمی، ظرفیتهایی نوپدید به ظهور می رسد که امکان هویت یابی های تازه وتجربه های تازه  برای مردم فراهم می شود. در این فضاهای ضمنی و اقتضایی است که الگوهای نو از اندیشیدن و رفتار، سبک زندگی متنوع برای گروه های اجتماعی، وامیال و آرزوها و مطالبات فروخورده کم وبیش می جنبد و  سر بر می آورد.

از همین رهگذر،  سپهری فکری واجتماعی و فرهنگی برای جامعه  گشوده شد که دیوید هاروی  از آن با عنوان «فضای امید» بحث کرده است[iii]. جنبش انتخاباتی دعوت به اعتدال و تدبیر و عقلانیت،  نمونۀ ایرانی این فضای امید است.


 

اکنون نوبت دولت است که دوستی خود را با این پویش درونزای  اجتماعی به اثبات برساند؛ این بار اما نه با سخنرانی ها وشعارها و مناظرات انتخاباتی، بلکه با ابزار های کارامد نهادی و مدیریتی و با حکمرانی خوب.


پی دی اف.......



[1] dominated space

[2] appropriated spaces



[i] Lefebvre, H. (1991) The production of space. Oxford, Basil Blackwell.

این کتاب در 2007 تجدید چاپ و در ایران نیز ترجمه شده است:  لوفور،هانری(ترجمه1389) تولید فضا.  محمود عبدالله زاده ، علی میرآخورلی. تهران: مرکز مطالعات و برنامه‌ریزی شهر تهران.

[ii] Harvey, David(2008)The Right to the City. New Left Review 53 sept/oct 2008: 23-40.

[iii] Harvey, D. (2000), Spaces of hope. Edinburgh.

 

نظرات 4 + ارسال نظر
محمود عبائی دوشنبه 1 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 21:38

استاد ارجمند و دانش پرور

با درود و مهر

آغاز سال تحصیلی جدید را به شما تبریک می گویم
گرچه پرسش افکنی و دانش پروری و پژوهش دوستی شما
شهریور و مهر و زمستان و بهار نمیشناسند

همیشه برقرار و بهاری باشید

با سلام واحترام بر آن جناب نیز ...روزها وماهها از شما مبارک می شود
م-ف

- چهارشنبه 3 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 23:10 http://www.ysrmehri.blogfa.com

سلام بر استاد عزیز
با آرزوی سالی پر از نوشتن

چندی پیش که در مورد طب سنتی و علل غفلت از آن مطالعه می کردم توجهم به این نکته معطوف شد که در اغلب اوقات و شاید هم اکثر اوقات هژمونی اثربخشی فضاهایی همچون داروخانه ها با آن فضای بزرگ و زیبا و آن سیستم رسیدگی به اربا رجوع در مقایسه با فضاهای کوچکی مانند عطاری ها در درمان بیماری باعث می شود که در انتخاب نوع درمان دیگر به فکر اثربخشی محصولی که برای درمان انتخاب می کنیم نباشیم بلکه قبل از هر چیز ذهنمان تسخیر جاذبه های آن فضایی می شود که انتخاب می کنیم.
پایدار باشید

سلام برشما دوست محقق واندیشه ورز
خیلی نکته عالی بیان کردید
چقدر خوبه بسط بدهید ودر پیکره ای از مقاله علمی منتشر کنید
بهترینها
م-ف

خلیل چهارشنبه 10 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 19:03 http://tarikhroze3.blogsky.com

سلام،

با آرزوی بهره گیری بیشتر از نوشته ها و مطالعات گسترده ی استاد محترم در سال نو تحصیلی.

امیدوارم این فضای امید به بن بستی نخورد که فجایع مراحل پیشین تکرار شوند.

سلام وبهترین آرزوها ونیازمند نقد ونظر...وهمراهی با امیدتان

ناشناس جمعه 13 دی‌ماه سال 1392 ساعت 19:27

با سلام دوست عزیز مطلب جالب و مفیدی بود در مورد فضاهای امید. ولی به نظرم تعبیر دولت تدبیر یه عنوان یک فضای امید تعبیر درست و بجایی نیست چرا که این فضای جدید هم با تدبیر خود سیاست گذاران و سردمداران حکومتی به جهت کنترل توده ها و در واقع به نوعی سرکوب آنها محسوب میگردد و نه به عنوان یک فضای امید!

سلام دوست منتقد ارجمند ممنون بله امیدها با نقد ها و بیم ها همراه اند واین نیز بخشی از سیر جدالی زیست جهان با سیستم هاست
بدرود

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد