مقصود فراستخواه

فضایی میان ذهنی در حوزه عمومی نقد و گفت وگو

مقصود فراستخواه

فضایی میان ذهنی در حوزه عمومی نقد و گفت وگو

عبور از پارادایم کلاسیک سیاسی و نیاز به خود سازمان یافتگی شهرهای مان

منتشر شده در مجله  آسمان، 16/6/92 ،شماره پنجاه وهشت،ص43

 

بیان مسأله

مناسبات مستقر« قدرت،ثروت، منزلت و معرفت» پیوسته اصرار  دارند،  فرهنگ و جامعه را مثل یک متن مسلط به تألیف درآورند ودر چارچوب ایدئولوژی رسمی، برای آن رمزگذاری بکنند. وضعیتهای تفوّق آمیز (وهژمونیک) چنان که در یادداشت هفتم از این سلسله بحثها آمد، سیکل بسته ای از «اجبارهای متنی» به راه می اندازند.گویا زندگی وفرهنگ با همان رمزهایی باید برگزار بشود که در نظام کدگذاری رسمیِ بسته ای تعریف وتحدید کرده اند. ابعاد بحث انگیز این موضوع وقتی بیشتر نمایان می شود که توجه کنیم این نظام رمزگذاری است که باید پرسش های مهم  زندگی اجتماعی با آن پاسخ داده بشود.

نمونه ای ازاین  پرسشها را در نظر بیاوریم. پرسشهایی که  نیکبختی بشر  وتقلیل مرارتهایش  موکول به نحوۀ جواب ما به آنهاست: نقش های اجتماعی چگونه توزیع بشود؟ چه کسانی حکومت بکنند وچطور؟ اختیارات شان تا چه حدی است؟ خط مشی های عمومی جامعه و تصمیم هایی که منافع آحاد وگروه های اجتماعی وحتی نسل های آینده را تحت تأثیر قرار می دهد، چگونه  تهیه و اجرا بشود؟ امور و منابع، در دست چه گروه هایی باشد؟ متن اصلی جامعه وفرهنگ تا کجاست و از کجا به بعد نوبت حاشیه هاست؟ چه کسانی می توانند درس بخوانند و کار یا مشارکت یا مدیریت بکنند و چه کسانی  نمی توانند ؟ حصۀ هرکس چقدر است؟  چقدر می توان اطلاع یافت یا اطلاع داد و  چقدر نمی توان؟ فرصتها وبختهای اجتماعی  برای هر کس وهر گروه چه مقدار  است؟و سؤالهای دیگری در همین قد واندازه....

  در وضعیتهای مسلط، فقط یک نظام رمزگذاری بسته  وجود دارد که  از طریق آن  این قبیل  پرسش های مهم زندگی اجتماعی صورت بندی  می شود. بیگمان این یک وضعیت خطرساز برای شرایط بشری است. اما چه باید کرد؟

مروری بر راه حل ها

 پارادایم کلاسیک سیاسی کم وبیش گرایش به آن داشت که برای این معضل بزرگ تاریخی، راه حل هایی نخبه گرایانه، ستیزه جویانه وباز هم ایدئولوژیک ارائه بدهد. به این صورت که مثلا انقلابی  برپابشود. حاشیه ای سازمان پیدا بکند وبر متن بشورد. موجی به راه بیفتد و قهرمانانی و ابرکسانی بر آن سوار بشوند و جابه جایی هایی در متن وحاشیه به وجود بیاید. طبقه ای متحد بشود(مثلا کارگران وزحمتکشان) آنگاه دست به کاری بزند و ابزارهای تولید را از چنگ طبقه ای دیگر(مثلا سرمایه داران)  بیرون بیاورد وخود در دست بگیرد. یا رویه هایی صوری از لیبرال دموکراسی یا سوسیال دموکراسی به راه بیفتد.

 بدین ترتیب مکانهای حکومتی در بدترین حالت با خشونت، غارت می شوند یا به تسخیر وتصاحب درمی آیند و در بهترین حالت میان گروه ها واحزاب وابزارهای رسانه ای وپروپاگاندای آنها، دست گردان  می شوند. اما همگی این راه حل های مختلف، در ماهیت خود یک خصیصۀ مشترک دارند وآن این است که نحوۀ تقریر مقاومت در برابر سلطه  و نیز صورت بندی رهایی از قدرت، در این راه حل ها کم وبیش نخبه گرایانه است یا توده گرایانه (پوپولیستی)است. خشونت بار ورادیکالیستی است یا تصنع آمیز و فرمالیستی است و در هرحال بیش از حد سیاسی  است.

افق های تازۀ مطالعات اجتماعی و نظریات فرهنگی با رویکردهای میان رشته ای، امکان این را فراهم می آورد تا درکی عمیق تر از موضوع، طلب وتمنا بشود. مسأله فقط مقاومت در برابر قدرت به شکل وشمایل سیاسی نیست ویا جابه جایی قدرت در لحظه های خاص سیاسی نیست. راه حل مسأله به طریق اولی، نشستن در انتظار شمارش معکوس بازشدن زخمهای متراکمی از سوء تفاهمات دوره ای سیاسی هم نیست. پس مسأله قابل تشفی یافتن  و رفع ورجوع شدن با آیینها ومراسمات سیاسی حتی از نوع جنبش های سیاسی و  نافرمانی مدنی نیز نیست. پس چارۀ اساسی ترکار چیست؟

زندگی روزمره در حیات شهر

از پس هرگونه صورتهای خطر ساز قدرت وثروت، تنها ظرفیتهای کارامدی از آگاهی وعمل اجتماعی در زندگی روزمره شهر است که برمی آید. سازمان یافتگی هرچه بیشتر تولیدی، صنفی، مدنی، حرفه ای وشهری در یک جامعه، سدّ راه تراکم های تهدیدزای قدرت و انحصارات ناروای ثروت می شود.

جامعه ای نحیف و بی پشتوانه، جامعه ای که اندامها وبافتهای غیردولتی آن سازمان نیافته است. جامعه ای که هستی غیر دولتی آن  مولّد و ایستاده برپای خویش نیست. جامعه ای که جمعیت انسانی آن هنوز مردمانی مبهم اند که در اسطوره ها یا ایدئولوژی ها از آنها سخن می رود. مردمانی که میان ذره وارگی پراکندۀ سرگردان یا توده وارگی و سراسیمگی در نوسانند، مردمانی که در شاکلۀ سازمانهای پابرجا و خودبنیاد اجتماعی، متشکل نشده اند و هویت محله ای، شهری، تخصصی، صنفی، حرفه ای، مدنی، علمی، فنی و سرمایه ای پیدا نکرده اند و شبکۀ عصبی هوشمند خودتنظیمی به وجود نیاورده اند، چگونه می توانند ریتم زندگی شهری قوی واثر گذاری داشته باشند و چه کاری می توانند انجام بدهند جز جنگیدن تا پای هستی خویش در جبهه قدرتی مقابل جبهه ای دیگر ویا شرکت در آیین های دوره ای سیاسی ؟ آنها در واقع خود نیز به زایده هایی از این یا آن  نظام قدرت وثروت تبدیل می شوند.

نتیجه گیری

اگر رمزگذاری های بستۀ مسلط، مشکلی پیش پای انسانهاست راه برون شدن، نه برجهیدن از یک دستگاه رمزگذارنده وافتادن در دام دستگاهی دیگر است. راه برون شدن، به نظر می رسد توسعه ظرفیتهای رمز گشایی شهروندان در متن زندگی روزمره شهری آنهاست. مهم ترین عملکرد یک شهر نیرومند ، توسعۀ عمل رمز گشایی است. فرهنگ وجامعه برای رمز گشایی بسط ید لازم دارد. رمز گشایی از خصیصه های آگاهی وعمل اجتماعی وتعامل اجتماعی است. سیرتی از سیرتهای کنش ارتباطی و فرهنگی در  حیات روزمرۀ  شهری  است.

 زمان جامعه برای رهایی، فقط این یا آن لحظه سیاسی و آیین سیاسی نیست. زمان رهایی زمانی ممتد ونافذ است در جاری آرام مداومی از امتداد لحظه ها در زندگی شهر. لحظه ها ومومنتم هایِ سیاسیِ قدر قدرت و سازنده ای نیز اگر هست(مثل یک پویش انتخاباتی خلاق وغافلگیر کننده)؛ لابد صورتی از زندگی شهر است وپاره ای از آن زمان بزرگ اجتماعی است وحاصلی  از حرکت جوهری جامعه است.

هرچه بنیه های زندگی شهر  قوی تر می شوند، امکانهای مقاومت خاموش  اجتماعی وفرهنگی  ومعرفتی در برابر رمزگذاری های بستۀ مسلط افزایش می یاید. مناسبات رسمی ، استراتژی هایی برای اِعمال قدرت اتخاذ می کنند ولی زندگی روزمره در شهر نیز بیکار نمی نشیند، دست به تدابیر بیصدا اما نیرومندی می زند و به تعبیر میشل دوسرتو[1]  تاکتیکهایی برای رمز گشایی در پیش می گیرد. این تاکتیکها کدام اند؟ بحثی بیشتر لازم دارد.



[1] Michel de Certeau) 1925 –1986)

نظرات 11 + ارسال نظر
ی.م یکشنبه 28 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 15:49 http://www.ysrmehri.blogfa.com

سلام بر استاد سوال پرور
سوالاتی چند:

۱- رمزگشایی خواه ناخواه توسط قشر آگاه جامعه انجام می شود اما چگونه می توان این رمز گشایی را به اقشار پایین تر یا به قولی عوام تسری داد؟
۲- وقتی در جامعه ای ابزارهایی همچون رسانه وجود دارد که به صورت متمرکز در دست حاکمیت هستند و کار روزانه آنها تولید مناسبات رمزگذاری شده برای مردم است چگونه قشر آگاه جامعه حال در لباس استاد - معلم - پژوهشگر یا هر فردی از هر طبقه اجتماعی می تواند به مردم آگاهی در خصوص رمزگشایی از این مناسبات بدهد؟
پایدار باشید

سلام دوست محقق منتقد
هم سؤال از علم خیزد هم جواب
ممنون از طرح بحث و ملاحظات تان
بله شکاف نخبگان ومردم ، خود مشکل دیرینه ای است تعمیم آگاهی های اجتماعی موضوع مهمی است که در درجه اول به گمانم باید از نخبه سالاری های قدیم وجدید عبور بکنیم وآگاهی را در متن اجتماعی نه فقط در سطح روشنفکری و آکادمیک بسط بدهیم...در متن زیست اجتماعی ومحله ای ...تعریف تازه ای از سپهر عمومی لازم داریم که از همسایگی ها واجتماع محله ای آغاز می شود وتا نهادهای صنفی وحرفه ای و ان جی اویی و مدنی ورسانه های کوچک و کوچه وبازار وشبکه های اجتماعی را دربرمی گیرد و بحث مستقلی می خواهد امیدوارم شما پیشقدم این بحث بشوید بدرود

م اسدی جمعه 3 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 07:42

.من به اندازه یک ابر دلم می‌گیردوقتی از پنجره می‌بینم حوری- دختر بالغ همسایه -پای کمیاب‌‌ترین نارون روی زمینفقه می‌خواند.
و هنوز . مردمان سراسر متوقع و منتقدی که در پس توی دل شان هنوز دل بستگی های عمیقی به ریشه های همان رمز ها دارند و اغلب به زعم خویش خط کشی هایی هم بین باور خود با نوع رسمی دستگاهی می نمایند، هنوز هم. . . منتظر آتوپیای موعود

ممنون دوست منتقد از نقدشریف تان...

[ بدون نام ] سه‌شنبه 7 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 15:23

استاد بزرگوار جناب آقای دکتر فراستخواه
تسلیت مرا بابت فوت والده محترم بپذیرید
برای شما صبر و برای آن مرحوم رحمت الهی آرزومندم
همکار شما در موسسه

با سلام وعرض ادب
از لطف ومحبت آن جناب سپاسگزارم برای حضرت عالی وخانواده عزیزتان تندرستی وشادکامی آرزو می کنم این شفقت شماست بر من و التیام بخش است برایم و برای خانواده ای که مادری خوب از دست داده اند
م-فراستخواه

saas چهارشنبه 8 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 01:15 http://sadatmehrizi.blogfa.com

درود استاد گرامی
تسلیت واژه کوچکیست در برابر غم بزرگ شما
از خداوند صبر برای شما و خانواده محترم خواهانم
امیدوارم که غم آخر زندگیتان باشد

با سلام وعرض ادب
از لطف ومحبت آن جناب سپاسگزارم برای حضرت عالی وخانواده عزیزتان تندرستی وشادکامی آرزو می کنم این شفقت شماست بر من و التیام بخش است برایم و برای خانواده ای که مادری خوب از دست داده اند
م-فراستخواه

خلیل پنج‌شنبه 9 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 18:01 http://tarikhroze3.blogsky.com

سلام،

امروز به یاری سیستم های تازه ی ارتباطات چنین روندی می تواند رشد و سرعت بیشتری داشته باشد هر چند تحت کنترل نیروهای مسلط باشد.

سلام وممنون از توضیحات تان

عبدالرحمنی دوشنبه 13 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 15:56

سلام
اقای فراستخواه عزیز بابت مطالب مفیدتان از شما تشکر میکنم.
یک سوالی بود که مدتهاست بعد از خواندن مطالب شما به ذهن من میرسد و ان اینکه : ایا نمیشود موضوعات را به زبانی ساده تر و قابل فهم تر بیان کرد تا افرادی که متخصص نیستند ( و از اصظلاحات علمی که چندان هم ریشه در زبان ما ندارند و همین نکته باعث دشواری فهمشان میشود ) بتوانند درک درستی از مسائل مطرح شده داشته باشند.؟ مساله ای که هم در کتب علمی و هم در محیط های علمی قابل مشاهده است همین مساله زبان دانشگاهی و به اصطلاح علمی است که به مشکل قدیمی جدایی بین افراد اگاه و عموم مردم جامعه شدت و سرعت میبخشد.
دیگر اینکه چرا سبک نگارش تاملات تنهایی و برداشت با موضوعات دیگر مثل علوم انسانی و اجتماعی و قصه دانشگاه متفاوت هستند؟ ایا احساس و هنر لزوما باید از علم و موضوعات علمی کنار گذاشته شوند؟
باز هم ممنون به خاطر راهنمایی ها و مسائلی که بیان میکنید و باعث زنده شدن این امید در ما میشوید که :
هنوز هستند کسانی و هنوز میشود بود

دوست محقق منتقد سلام وممنون از نقد تان...من به ناتوانی ها وکاستی های سبک نوشتن خویش تا اندازه ای وقوف دارم وسعی می کنم آن را بهبود ببخشم....ساحتهای ذهن وزبان متنوع است ودر هرحال نقدهای تان برای من منشأ تأمل...بدرود

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 16 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 21:41

هو الحی
رهــــرو منــزل عشقیم و ز ســـر حد عدم
تا به اقلیم وجود این همه راه آمده‌ایم
استاد بزرگوار!بیت فوق از غزل خواجه را سالها پیش در اتاق شما در دانشگاه دیده بودم .
شهریار اقلیم سخن در سوگ مادرش گوید:"آن شیر زن بمیرد او شهریار زاد "مادرشما هم متفکر آزاد اندیشی مثل دکتر فراستخواه به دنیا آورده.درگذشت والده مکرمه را تسلیت می گویم و برای حضرتعالی و بازماندگان صبر و اجر خواهانم.
آن جـــا روم آن جـــــا روم بــالا بـودم بـــالا روم بازم رهان بازم رهان کاین جا به زنهار آمدم

من مــرغ لاهوتی بدم دیدی که ناسوتی شـدم دامـش ندیدم ناگهــــــان در وی گرفتار آمدم

ی.م پنج‌شنبه 16 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 22:25 http://www.ysrmehri.blogfa.com

دکتر فراستخواه عزیز
سلام
چند روز بلکه چند هفته ای می شد که از مطالب مفیدتان بی نصیب مانده بودم و هر روز برای مطالعه مطلبی جدید به وب شما سر می زدم تا اینکه امروز از کامنت های دوستان متوجه فوت والده گرامیتان شدم.به شما تسلیت می گویم و از خداوند مهربان برای آن مرحوم طلب آمرزش و برای شما استاد بزرگوار صبر و بردباری را طلب می نمایم.
پایدار باشید

عبدالرحمنی جمعه 17 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 21:07

دکتر فراستخواه عزیز
در گذشت مادر گرامیتان را تسلیت عرض میکنم
برای شما و بازماندگان صبر و برای مادر عزیزتان ارامش ابدی را از درگاه خداوند ارزومندم.
روحشان شاد

با سلام وعرض ادب
از لطف ومحبت آن جناب سپاسگزارم برای حضرت عالی وخانواده عزیزتان تندرستی وشادکامی آرزو می کنم این شفقت شماست بر من و التیام بخش است برایم و برای خانواده ای که مادری خوب از دست داده اند
م-فراستخواه

خلیل شنبه 18 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 19:24 http://tarikhroze3.blogsky.com

با سلام،

خواهشمند است تسلیت بنده را بابت درگذشت مادر عزیز بپذیرید. شادکامی و تندرستی حضرت عالی را آرزو مندم.

با سلام وعرض ادب
از لطف ومحبت آن جناب سپاسگزارم برای حضرت عالی وخانواده عزیزتان تندرستی وشادکامی آرزو می کنم این شفقت شماست بر من و التیام بخش است برایم و برای خانواده ای که مادری خوب از دست داده اند
م-فراستخواه

یداله دواجی اصل دوشنبه 20 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 09:56

سلام استاد، درگذشت مادر گرامی دلم را متالم کرد برایش علو درجات وبرای شما وخانواده ی محترم عمر با عزت از خداوند منان خواهانم...سوالاتی در خصوص روش خواندن قرآن دارم دیدار حضوری ممکن است؟

سلام دوست ارجمندم ممنون از این زلال محبت شما...من هم مشتاق دیدار واگر صلاح ببینید با توجه به برنامه های جاری ترم ، نیمه دوم آذر ماه قراری می گذاریم به امید حق وبا مهر

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد