مقصود فراستخواه

فضایی میان ذهنی در حوزه عمومی نقد و گفت وگو

مقصود فراستخواه

فضایی میان ذهنی در حوزه عمومی نقد و گفت وگو

اخلاقی بودن دولتیان به چیست؟ به بهانه حرفهای رئیس جمهور

مصاحبه محسن آزموده با مقصود فراستخواه

منتشر شده در «اعتماد»، 12 شهریور93

§                      یکی از موضوعاتی که این روزها محل بحث و بررسی های فراوان است، اظهار نظرهای اخیر  آقای حسن روحانی رئیس جمهور با بیانی تند است. درباره این سخنان صاحبنظران و منتقدان از منظرهای مختلفی سخن گفتند. مثبت یا منفی بودن نظر خودتان را بفرمایید و توصیه و پیشنهادتان در این زمینه چیست، به خصوص که آقای روحانی بارها در سخنرانی ها از اساتید دانشگاه دعوت کرده که اظهار نظر کنند و پیشنهادها و انتقادهای خود به دولت را بگویند.نخست این که بفرمایید تا چه حد دفاع اخیر از سخنان رییس جمهور را درست می دانید؟ به تعبیر دقیق تر چه نسبت و ارتباطی میان سیاست و اخلاق می توان متصور شد

ابتدا تعریفی ازهر دو واژه مورد بحث یعنی  هم سیاست و هم اخلاق داشته باشیم. سیاست ترجمه ای عربی از پولیس(ریشۀ یونانی«polis/police») است که نظام اجتماعی دولتشهر در دمکراسی یونانی را تداعی می کند وبیشتر به معنای قرار ومدار عمومی دربارۀ شهر وکشور است. شاید برگردان مناسب تری برای آن درزبان ما واژۀ «تمشیت امور» یا حکمرانی باشد. به هرحال چه سیاست بگوییم و چه حکمرانی وتمشیت امور وادارۀ کشور بگوییم، این نوع کارها  می توانند اخلاقی یا غیر اخلاقی باشند. اما اخلاق یعنی خوبی وشایستگی یا بدی وناشایستگیِ صفات وافعال اختیاری آدمی. پس افعال رئیس جمهور ها وسخن گفتن رئیس جمهور ها نیز بدین معنا می تواند اخلاقی یا غیراخلاقی باشد. یک رئیس جمهور ممکن است کارهای خود را به صورت اخلاقی یا غیر اخلاقی انجام بدهد وحرفهای خود را به صورت اخلاقی یا غیراخلاقی بگوید.

اما نقد اخلاقی رئیس جمهور چیست؟ به نظر اینجانب مچ گیری با نقد اخلاقی تفاوت دارد. همۀ ما گاهی از کوره در می رویم و تعبیری ناشایست به کار می گیریم یا دچار رفتارهای عکس العملی مثلا از سر عصبانیت یا هیجانات می شویم و اگر مراقبت و مدیریت بر ذهن وزبان نداشته باشیم این می تواند احیانا به سقوط های بیشتر معنوی خود و انواع پیامدهای نامطلوب اجتماعی هم منجر بشود. تعابیر تند انفعالی وخلاف ادب ونزاکت اجتماعی دور از شأن ما موجودات خودآگاه و مستعد ارادۀ اخلاقی است و طبعا درخصوص نخبه ها و مقامات، انتظارات قدری هم بیشتر است. اما نه اینکه مسائل اصلی را فراموش کنیم ویک جمله ویک واکنش لحظه ای شاید ناخودآگاه را زیر ذره بین بگذاریم. البته هرکس حق داردو چه بهتر که از رئیس جمهور ودیگر مقامات انتقاد بکند ولی ای کاش نقد قدرت به سطح مچ گیری از یک عده خاص تنزل نیابد. دلیری اخلاقی نقد قدرت به معنای ژرف وجدی آن یک ارزش اخلاقی و سیاسی است. اما آیا داستان ما این است، یا مردمانی مچ گیر شده ایم به جای اینکه در عقلانیت انتقادی قد بکشیم.

 یک رئیس جمهور غیراخلاقی را بیش از اینکه در زیر ذره بین های مچ گیری سراغ بگیریم باید در این ببینیم که مثلا با زد وبند به ریاست جمهوری برسد یا از حقوق ملت دفاع نکند، دروغ بگوید، برای حقوق تضییع شدۀ ملت تدبیری نییندیشد، دور وبرهای خود را بیاورد، منشأ جریانهای مالی واداری فساد بشود، عوام بازار راه بیندازد، موج سواری بکند، بی عدالتی در پیش بگیرد، در کوشش برای تقلیل مرارتها واحقاق حق و رفاه اجتماعی کوتاهی وسهل انگاری خودخواسته داشته باشد و به جای تعهداتی که سوگند خورده است، به فکر مال ومنال وپست ومقام دوره بعد باشد ومانند اینها. یک رئیس جمهور غیراخلاقی کسی است که اجازۀ نقد خود را در حوزه عمومی ندهد و منتقدانش را سرکوب یا حتی سربه نیست بکند. اخلاقی بودن امر حکمرانی در وهلۀ نخست به این است که با مسالمت بپذیرد در فضای عمومی راجع به آن سخن مخالف گفته شود وانتقاد به عمل بیاید و گزارش خواسته شود و پاسخگویی و حساب پس دهی اجتماعی داشته باشد. بعد از اینهاست که نوبت به مؤدب بودن در لحن وگفتار  می رسد.

§                     آیا می توان گفت بسیاری از کارهایی که در اخلاق متعارف نادرست است، در زبان سیاست(تعبیر ویتگنشتاینی) درست است و سیاست، حُسن و قبح خاص خود را بازتولید می کند؟

وقتی ویتگنشاین از بازی های زبانی و دستورهای مختلف زبانی بحث کرد، منظورش دست کم بنا به درک ناچیز بنده این نبود که یک زبان(مثلا زبان سیاست یا هر زبان دیگر) به «فرازبان» تبدیل بشود و زبان مسلط باشد و سایر زبانهای دیگر را ببلعد. حتی در خصوص زبان دین نیز چنین است. بله می گوییم دین، زبان خود را دارد. اما نه به این معنا که  بر همه زبانهای دیگر سایه بیندازد وحتی آنها را از موضوعیت ساقط کند. درست است که دین و اخلاق، هریک زبان خود را دارند اما یک ادراک عمومی افقی میان این زبانها نیز جاری است که بنابه آن ادراک می توان فهمید برخی دین ورزی ها اصولا خلاف اخلاق است ومثالش آن است که به نام دین، حق کسی را از او سلب می کنیم. رابطه سیاست واخلاق نیز چنین است. هرچند هرکدام زبان خاص خود را دارند ولی یک عقلانیت عمومی افقی می فهمد که برخی افعال سیاسی و برخی کارها وصفات فاعلان سیاسی، اخلاقی است ولی برخی نقض اصول اخلاق جهانی است. سیاست که نمی تواند بیاید واساس حسن وقبح اخلاقی وعقلی بشر را از میان برچیند! همانطور که اخلاق هم درست نیست همه رسم ورسوم سیاست را نادیده بگیرد و با یک مناسک گرایی قالبی اخلاقی، اصولا هر رفتار حکمرانی را زیر سؤال ببرد.  سیاست می تواند سبک وسیاق وفرهنگ وعرف و راه ورسم و زبان خود را داشته باشد اما نه اینکه همه زندگی ما به سیاست فروکاسته بشود. ما در کنار ساحت حکمرانی، ساحت خویشتنداری اخلاقی  وساحت ادب وساحت عدالت هم داریم و میان این ساحتها ، فهمی وقضاوتی عمومی هست که با اطمینان می گوید دلیلی ندارد چون حکمران هستیم پس دیگر  لازم  نباشد که اصولا آدمی مؤدب باشیم!

§                     معنای اقتدار سیاسی چیست؟ آیا این تعبیر درست است که در دعوای سیاسی حلوا پخش نمی کنند و کسی که می خواهد سیاست ورزی کند، باید بتواند از پس حمله های تند بر آِید؟

اقتدار با همه کارگی قدرت تفاوت دارد. اقتدار در عرف معقول سیاسی یعنی «قدرت به شرط مشروعیت وحقانیت». مثلا هیچ کس نمی تواند از ما پولی برخلاف میل  ورضا بگیرد ولی نظام مالیاتی زیرمجموعه دولت می تواند طبق قانون و روشهای عادلانۀ اداری از ما مالیات بگیرد. به این می گویند اقتدار. یعنی لازم است دولتی مشروعیت وحقانیت کافی داشته باشد که با کارایی  وظایف خود را انجام بدهد ومثلا یک دزد یا کلاهبردار  یا چاقوکش یا متجاوز به حقوق خصوصی و عمومی را در چارچوب قانون عدل، دستگیر بکند. خوب حالا شما می فرمایید در دعوای سیاسی حلوا نمی دهند، کسی که از آدمهای سیاسی حلوا نمی خواهد ولی ادب و نزاکت جزو ارزشهای درونی بشر است. رئیس جمهور و همکاران و مأمورانش البته می توانند و وظیفه دارند ما را ملزم بدارند که در چراغ قرمز بایستیم وکمر بند ببندیم اما اخلاقا مجاز نیستند به ما بی احترامی بکنند. رئیس جمهور می تواند که به مخالفان خودش پاسخ صریح و قاطعی بگوید ولی سزاوار نیست «بجهنم» بگوید یا « خس وخاشاک» بگوید و مانند اینها که زیاد شنیده ایم. مخالفان او هم می توانند از او انتقاد بکنند، هر دو آزادند درمقابل هم استدلالهای محکم داشته باشند اما هیچکدام شایسته نیست به همدیگر بی احترامی بکنند. از پس حریف برآمدن که به معنای این نیست اخلاقا شایسته باشد با حریف هرکاری بکنیم وبه حریف هر سخنی بگوییم.

§                     در نگرش ماکیاولیستی اخلاق چه جایگاهی دارد؟ آیا اصولا می توان در این نگرش از اخلاق دفاع کرد؟

اندیشه ماکیاولی بازتاب دورۀ گذار اندیشۀ سیاسی غربی به دورۀ جدید خصوصا در ایتالیای آن دوره است. اما این فکر تنها اندیشه سیاسی و حتی تنها «اندیشۀ واقع گرای سیاسی» در تفکر مدرن سیاسی نیست. برای رئالیست بودن و پراگماتیست بودن در سیاست لازم نیست که حتما ماکیاولیست بود. چه دلیلی دارد برای تدبیر وتمشیت امور کشور حتما باید جایی دروغ گفت، جایی فریب داد وجایی حریفان را به هرشیوه ای که شد از میان برداشت یا به این نتیجه رسید که برای روکم کردن می شود با مخالفان هرتعبیری را به کار گرفت. فکر ماکیاولی، جریان اصلیِ فکر سیاسی جدید نیست. با ارزش ترین مقالات علمی در مجلات معتبر امروز دنیا دربارۀ امر اخلاقی وامر سیاسی هست. هرچند سیاست قابل تقلیل به اخلاق نیست( و زبان و آداب ورسوم ومقتضیات خاص خود را دارد) اما امری یکسره «خودارجاع» و مستقل از اخلاق هم نیست. تفکیک اثبات گرایانۀ سیاست از اخلاق، بنابه درک بنده نه از وجاهت معرفتی لازم برخوردار است ونه شواهد تجربی کافی آن را تأیید می کند.

اما از یک نکته نباید غافل ماند وآن است که سیطره زبان اخلاقی بر امر سیاسی می تواند سیاست را به تعویق بیندازد وکار سیاسی را درگیر ابهام و یا تکلف بکند. مخصوصا در جامعۀ ما که حساسیت اخلاقی متأسفانه غالبا درست برگزار نمی شود و  به تولید پی در پی قضاوت، نصیحت گری و ومچ گیری تعبیر می شود. اگر اشتباه نکنم تظاهر وتشبث به اخلاق، بیش از جوهرۀ حسّ اخلاقی در عوام بازار جامعه ما رواج دارد. دور وبرخود گاهی بیشتر ریاکاری اخلاقی یا تصنعات مقدس مآبانۀ اخلاقی می بینیم تا خلوص بشردوستی و غمخواری. همه یک پا معلم اخلاق شده ایم و همه جا پر از اندرزنامه های اخلاقی است. دولت معلم اخلاق شده است. سیاسیون مربی اخلاق گشته اند. فاعلان سیاسی به جای اینکه کار اصلی خود را بکنند ناصحان اخلاق شده اند واین نیز از دیگر عجایب روزگار ماست. در حالی که روابط ومناسبات واقعی تهی از مهربانی است. جای عبید زاکانی، خالی.

خلاصه سیاست ورزی چنانکه گفتم ساحتی است وراه ورسم خود را دارد اما حیات ما واجتماع ما ساحات مهم دیگری دارد ویکی از این ساحتها ادب واخلاق وفرهنگ است. عرف وعقلانیتی اجتماعی نیز در میان این ساحات مختلف داریم، فهمی «میان-زبانی» که در حصار یک ساحت ویک زبان نیست و زبانها را با هم پیوند می دهد .  عرف سالم وعقلایی ما  سپهری است که هم نظر به واقعیتهای سیاسی دارد وهم فضیلتهای جهانی اخلاق را می فهمد. همین عرف اجتماعی است که می گوید «ادب مرد به ز دولت او». بی احترامی به انسانها یک امر غیر اخلاقی است چه در مشاغل آموزشی و علمی ومطبوعاتی و صنعتی وخدماتی وحرفه ای وچه در مشاغل سیاسی.

§                     تفاوت شغل سیاست مدار با سایر مشاغل و حرفه ها در چیست؟

دربارۀ مسؤولان حکومت دوگانه هایی درجامعه معاصر ما طی دوره های مختلف بالا پایین شده است. اما نوعا هر دو طرف این دوتایی ها نامعقول بود. حقیقت خاکستری نه آن سوی سفید است ونه این سوی سیاه. حاکمان، یک زمان ازما بهتران شده اند وزمانی هم  آن «دیگران بد» شده اند، آن «غیر» شده اند که گویا اصلا از این ملت نیستند. دوگانۀ دیگر، قهرمان و ضدقهرمان است. گاه تقدس یافته اند و گاه موضوع تنفر وتمسخر واقع شده اند. محبوب ومبغوض گشته اند. دوتایی بعدی این است که بر امواج سوار یا در امواج غرق شده اند. دربارۀ آنها اغراق شده است چه مثبت وچه منفی. انواع انتظارات کمال گرایانه دربارۀ آنان وجود داشت. یکی هم این انتظار که دولتیان مثالهای عالی اخلاقی باشند. اما چرا آنها را همان آدمهای متوسط الحال از جنس خودمان واز نوع مردمان کوچه وبازار نخواهیم که بنابه عللی وگاهی برحسب اتفاقات پیش پا افتاده! بر مصدر می نشینند. لازم نیست به تکلف از آنها ودر چهره آنها انسانهای کاملی بجوییم، چرا به جای این نخواهیم سیستم هایی کارامد داشته باشیم که در آن سیستم ها همین انسانهای متوسط الحال ، مفید برای حال مردمان باشند. این محتاج سازوکارهایی نهادمند مثل گردش رقابتی ومسالمت آمیز قدرت، وجود رسانه های آزاد، ضرورت گزارش دهی وپاسخگویی وشفافیت ومانند آن است تا رئیس جمهور ها ودیگر مسؤولان برای تقلیل مرارتها قدمهای مؤثری بردارند وگرنه تشبثات وتظاهرات اخلاقی چه دردی از مردمان دوا می کند؟ ...................................پی دی اف

نظرات 4 + ارسال نظر
رضایی یکشنبه 16 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 08:58

سلام دکتر : چقدر دلم می‌خواست یه چنین متنی را بخوانم بسیار زیبا بود. استفاده بردم پیروز باشید

سلام دوست ارجمند مگر به زیور نقدهای تان آراسته شود وگرنه قامت عرایض من ناساز است.../م-ف

بابا پدر یکشنبه 16 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 18:43

سلام وتندرستی :گفتگویی بود دلنشین ورجعتی به حقیرو
یاد آوری دستهای آلوده ی سارتر وتمنای خوانش مجددش که درمن زنده شد....ونیز یاد ابرمرد سیاست واخلاق تاریخ معاصر زنده یاد "مهاتما گاندی" که پیوسته برتعادل ایندو تاکید داشت وآنچه روا دانست بکار بست واز بذل جان دریغ نکرد تا اخلاق و سیاست درجهت منافع واستقلال سرزمینش اثر گذار باشد...مهرورز بمانید

سلام و عرض ادب وتشکر از ارزش افزوده نقد ونظرهای تان/م-ف

وحید موحد سه‌شنبه 18 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 00:33

سلام خدمت استاد گرامی
بسیار خوب بود و بهره بردم ...

سلام بر دوست بزرگوار ...هرچه هست در نگاه شماست ومشتاق نقدهای تان....درود

خلیل شنبه 29 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 18:28 http://tarikhroze3.blogsky.com

سلام،

اخلاف اگر مجموعه منش گفتاری - رفتاری ما باشد، چیزی بنام غیر اخلافی نمی توانیم داشته باشیم. بلکه خوش اخلاقی و بد اخلافی امری بدیهی است.

با سلام غیر اخلاقی به معنای هنجاری است و خوش اخلاقی وبداخلاقی هم بدیهی نیست به گمان بنده...هزاران بحث در آنها هست عزیز

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد