مقصود فراستخواه

فضایی میان ذهنی در حوزه عمومی نقد و گفت وگو

مقصود فراستخواه

فضایی میان ذهنی در حوزه عمومی نقد و گفت وگو

مدرنیته و ادراک ما از زمان

متن تحریر شدۀ بحث فراستخواه در سلسله بحث های جامعه ایرانی وجامعه شناسان ایرانی،1393

پرسش این است که چرا تجربه مدرنیته در ایران دشوار بوده است و موفقیت و دستاوردهای آن رضایت بخش نیست؟ برخی محققان حتا به این نتیجه رسیده اند که «مردم ایران بیشتر از جوامع اروپایی مثل فرانسه وآلمان برای زندگی بهتر در جهان مدرن هزینه پرداخته است» (آزاد ارمکی، 1385 : 11)[i]  سؤال اینجانب آن است که چرا چنین شده است؟ پاسخی  در دو بخش داده می شود:

یک. ادراک ما از زمان؛ «هبوط ورجوع» یا « کون وفساد » 

تجربه مدرنیته مبتنی بر انگاره ای از زمان است که به نظر من زمان در آن زمانِ پیشرفت عقلانی است. زمان دلالت به  جریانی می کند که طی آن انسان مدام یاد  می گیرد  که چگونه پیش برود. مدل های مختلفی برای این نوع ادراک از زمان وجود داشت. یک مدل همان مدل ماده و فرم بود که مدلی کارکردگراست. ماده ها پی در پی  فرم پیدا می کنند، بعد فرم ها فرو می ریزند و مجدداً ، فرم دیگری شکل می گیرد و نظم ها با کارکردهای تازه تجدید می شوند. این همان پیشرفت است. مثلا اگوست کنت ودورکیم می کوشند نشان بدهند که چطور مادۀ جامعه متشکل از انسان ها و روابط در گذشته نیز بود ولی فرم قدیمی داشت و در دنیای مدرن فرم آن دگرگون شده است، مثلا مکانیکی بود ارگانیک شده است ومانند آن.  مفهوم پیشرفت که در واقع ترجمة واژه «progress» است از اولین مفاهیمی است که در این ارتباط به زبان فارسی ترجمه شده است وگاهی نیز در آثار امثال آخوندزاده به همان شکل خارجی «پروگره» به کار رفته است. به هر رو، در مدل کارکردگرایانه که تبارشناسی آن به نظریه « ماده و صورت »ارسطو برمی گردد، ، زمان، زمان پیشرفت به معنای کارکردگرایانه و مبتنی بر نظم های تجدیدشونده است، یعنی نظم های اجتماعی به طور منظم تجدید می شود و از این طریق پیشرفت می کنیم. مدل دیگر مدل دیالکتیکی است که بر خلاف مدل ماده و فرم، کارکردگرایانه نیست بلکه یک مدل تحول گراست . این مدلی مارکسی است و  مبتنی بر تغییر و رهایی از کشاکش تضادهاست والبته باز به  پیشرفت می انجامد.

وجه اشتراک هر دو مدل از زمان که گفته شد، انگاره ای از زمان خطی است که در آن  انسان به این عالم پرتاب شده است. همچون موجودی خود بنیاد سر بر آورده است و  باید پیشرفت نماید و مسائل خود را حل کند. این انگاره، انگاره ای است که تجربه مدرنیته در آن شکل گرفته است. پیشرفت بشریت در این انگاره از زمان بیشتر قابل درک است. در این انگاره یاد گرفته می شود که ما از این طبیعت سربرآورده ایم و بر مبنای ظرفیتهایی که داریم و مرکز این ظرفیتها نیز خردورزی است نیازداریم  به حل مسائل خویش بپردازیم و پیشرفت کنیم.

زمان بازگشت  به جای زمان پیشرفت

 اما انگاره ای از زمان که در ذهن بخش بزرگی از نخبگان ایرانی وجود داشت، زمان پیشرفت نبود بلکه زمان «مستدیر»، زمان «دوری»، زمان هبوط و بازگشت بود و آن به این نکته اشاره دارد که ما از جایی هبوط کرده ایم و بدان مأوای غایی بازخواهیم گشت. به عنوان مثال چنین دیدگاهی را در این بیت مولانا می بینیم:«هرکسی دور ماند از اصل خویش، بازجوید روزگار وصل خویش».
چنانکه می بینیم زمان، زمان نجات، زمان رستگاری است و نه زمان پیشرفت. حتی حرکت جوهری ملاصدرا هم نهایتاً به همین زمان هبوط و بازگشت احاله شد. یعنی ژانر و ایماژ غالب ، ایماژ پیشرفت نبود بلکه ایماژ بازگشت بود.

اجازه بدهید یک نمونه تاریخ معاصر را به یاد بیاوریم؛ مدرنیزاسیون در ایران، نوعی هبوط تلقی شد، در برابر این هبوط میل به انواع رجوع آغاز شد، مثالش سنت گرایی نصر است. سید حسین نصر مدلی برای رجوع و بازگشت برای نجات از این هبوط ارائه می دهد، یا بومی گرایی نراقی نیز مدل دیگری برای بازگشت است، یا نظریه بازگشت به خویشتن دکتر شریعتی که نقد مدرنیزاسیون دوره پهلوی بود و یا پروژه اسلام گرایی که  با مدرنیزاسیون به عنوان هبوط بشر  ستیز داشت و چند دهه است در ایران فعال وپیروز ماجرا و در حال اجراست؛ در تمام این دیدگاه ها صحبت از بازگشت است.

به لحاظ تبارشناسی تاریخی نیز یک مثال بارز، غزالی است. خواجه نظام الملک، غزالی را از طوس جهت تدریس به نظامیه بغداد دعوت می نماید، غزالی در پاسخ برای خواجه نظام الملک می نویسد: «خواجة ملجأ جهان این حقیر را از حضیض خرابة طوس به اوج معمورة دارالاسلام بغداد می خواند، بدین حقیر نیز واجب است که خواجه را از حضیض بشری به اوج مراتب ملَکی دعوت نماید. این وقت را وقت فراق است، نه وقت عزیمت. فرض کن غزالی رسید و متعاقب، فرمان در رسید، امروز را همان روز انگار».(مجله سخن، دورۀ چهارم، دی،1331، ش2 : 152). برخی جامعه شناسان ایرانی از این به عنون «جهان بینی کویری در ایران» یادکرده اند. این نوع جهان بینی :« انسان ایرانی را به درماندگی از این خاک، و چشم دوختن به افلاک سوق می دهد»(آزاد ارمکی، 1385 : 31).

 انگاره دیگری از زمان که در برخی از نخبگان ایرانی رواج داشت به جای زمان پیشرفت، زمان «کون و فساد» بود. یعنی ادراکی که از تاریخ ایران در ذهن بخشی از نخبگان ایران تداعی و بازنمایی شده، ادراکی از زمان«کون و فساد» است. در سنتهای ما آمده است: بسازید برای ویران شدن! (وابنوا للخراب).  در ادبیات عامه و پشت کامیونها نیز هست :«دوستی باهرکه کردم خصم مادرزاد شد ، آشیان هرجاگرفتم خانه صیاد شد». یا این سخن شهریار در حیدربابا که «دنیا دنیایی دروغ  است واز سلیمان ونوح به ارث مانده است وبه هرکس هرچه داده است بازپس گرفته است واز افلاتون تنها نامی خشک وخالی مانده است»(حیدربابا دنیا یالان دنیادور، سلیمان نان  نوح دان قالان دونیائور، هرکیمسیه هرنه وروب آلوب دور ، افلاتون نان بیر قوری آد قالوب دور).

برمبنای مدل کون وفساد، هر چه در ایران ساخته می شد چیزی نمی گذشت که ویران می شد. تو گویی صدای ویرانی ،  همزمان با صدای ساخته شدن به گوش می رسید! این یک مدل کاروان سرایی  از ساخته شدن ایران است که نمونه تاریخی برجسته اش در زمان شاه عباس اتفاق افتاد.  صدای ساخته شدن کاروانسراها توأم با صدای ویرانی آنهااست. ایران مقتدری در زمان صفویه ساخته می شود اما  جنگ با عثمانی وشکست چالدران و سپس منازعات داخلی واستبداد وسرانجام؛ محمود افغان، ناپایداری ها، تعداد فراوان جنگ ها، هرج و مرج ها، سطح نازل کارایی سازمان های اداری و از بین رفتن آنها وهمه  وهمه دست به دست هم دادند و  آنچه ساخته می شد رو به ویرانی می گذاشت (آزاد ارمکی، 1385 : 52-57).. این خاطرات تاریخی برای ما  انگارة «کون و فساد» از زمان را به وجود آورده است.

 بدین ترتیب در برابر  ادراکی از زمان که زمان پیشرفت انسان مبتنی بر خردورزی و یادگیری است  در میان بخشی از نخبگان ما ادراک دیگری بود که زمان را یا فریبی از آمد وشد شب و روز (مکر فی اللیل والنهار) می دیدند وبرمبنای آن ، شب وروز در کارند تا ما فراموش کنیم که از جایی هبوط کرده ایم وباید به همانجا برگردیم. یا زمان را تداول ایامی از کون وفساد می دانستند که همه چیز در او روبه ویرانی است و دریک جامعه کوتاه مدت ، پیشرفت و آبادی چندان ارزش و اصالت وپایداری ندارد. مدرنیته هرچه بود وهرچه هست از چنین درکهایی از زمان برنمی آمد.



[i] آزاد ارمکی، تقی(1385)علم ومدرنیته ایرانی. تهران: انتشارات مؤسسه  تحقیقات وتوسعه علوم انسانی. چاپ اول. 

نظرات 5 + ارسال نظر
دواجی سه‌شنبه 19 اسفند‌ماه سال 1393 ساعت 19:30

سلام بر استاد بزرگوارم
چه مبحث شیرین وکشداری ست ...به انتظارم.

سلام وبا بهترین آرزوهایم

علی پنج‌شنبه 28 اسفند‌ماه سال 1393 ساعت 23:39

استاد عزیز و بزرگوار
چندبار این بحث شما را خواندم. به مسئله بسیار مهمی اشاره کرده اید:
ما هیچ، ما نگاه
پیشاپیش سال خوبی را برای تان آرزو می کنم.
امیدوارم همیشه شاد و سلامت باشید

سلام عزیز ومبارکی از شماست و از وجودتان واز نگاه تان
م-ف

م اسدی یکشنبه 2 فروردین‌ماه سال 1394 ساعت 10:22

از طرف خود و همسرم ، سال جدید را خدمت حضرت عالی و خانواده محترم شادباش عرض کرده و آرزوی بهروزی برای شما و همه دوستان اهل معرفت را دارم

سلام بر آن دوست شریف سلام بر همسر گرانقدر و وخواهر بزرگوارم
سلام برشما
مبارکی از شماست
م-ف

ع.الف.احمدی دوشنبه 3 فروردین‌ماه سال 1394 ساعت 11:46

پای پای می کند دلم
نفس ایستاد می دود امروز!
زبان به لکنت افتادست
و چشم در جستجوی توست، در روز با فانوس!
برای یک لحظه همکلامیت
دلم به یاد تو هر لحظه نقب می زند
نوبت توست! ببینم چه می کنی احساس!!
باید
بغل کنم
باید
نظاره کنم خویش رادر آیینه ی چشم تو
باید
چون کودکی ام بارها
تجربه کنم آغوش تورا
وهرآنچه جز میراث لبخند تورا به باد بسپارم
کجایی که باز ببینمت
و گونه را بشوم از شوق با اشک در دستان تو!مادر
شادی روح مادرعزیزتان
نوروزبرای شما و خانواده محترمتان پراز عطر شکوفه های بهاری
احمدی-اهواز، نوروز94

سلام بر دوست شریف و رفیق شفیق
عیدانه ای به این گرانبهایی
ممنون عزیز
یادمادرم کردید با این قوه خیال زیبای تان
برمزارش بودم، می شستم ، گلاب می ریختم، زمزمه می کردم
تا قدری از حس مبهم درونی ام را با کائنات به اشتراک بگذارم
در صورت ذهنی مادر، مهر و محبت بود و خلاقیت و آفرینندگی و شکوه کردگاری بود و راز نیستی در عمق هستی دل می برد ونهان می شد
ممنون نازنین از نوازش تان
بهار وخزان بهانه ای است
تعین ها اموری اعتباری است
اصل ، آن وجود است که اندر کمال خویش جاری است
مبارکی از شماست
م-ف

خلیل جمعه 14 فروردین‌ماه سال 1394 ساعت 22:40 http://tarikhroze4.blogsky.com

با سلام و آرزویی سال بهتر برای آن استاد عزیز.

جسارتن : در بحث شما دو عامل مهم غایبند:

الف - نقش مذهب در رشد این جهان بینی از زرتشت بگیرید تا اسلام.

ب - موقعیت جغرافیای سیاسی که هجوم قبایل شرقی برای زندگی بهتر بسوی غرب (فلات ایران ) را باعث می شده است. این هجوم ها با قتل و غارت همراه بوده و نه استفاده از انباشت های مادی و معنوی.

حاصل این دو عامل همان است که شما مطرح کرده اید. با سپاس

سلام بر دوست محقق منتقد و عرض تهنیت، آرزوی سالی سرشار، وسالهای بسیار بیشتر همی همچنان
ممنون از نقدهای خوب تان
م-ف

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد