مقصود فراستخواه

فضایی میان ذهنی در حوزه عمومی نقد و گفت وگو

مقصود فراستخواه

فضایی میان ذهنی در حوزه عمومی نقد و گفت وگو

چهار سناریوی دینی در ایران آینده

مقصود فراستخواه

منتشر شده : ایران فردا، ش 13، تیر 94: 66-69  


توضیح: مجله ایران فردا تیرماه جاری سؤالات زیر را با اینجانب در میان گذاشت. پاسخ هایم عینا  وبا امانت داری حرفه ای در آن مجله محترم  چاپ ومنتشر شده است( ایران فردا، ش 13، تیر 94: 66-69  ). در زیر به نقل از  ایران فردا  وفقط با یک پاراگراف افزودۀ  مختصر در توضیح هر سناریو برای استفاده عمومی تر  ونقد اینجانب  از سوی  خوانندگان علاقه مند  ارائه می شود.

 

§         در سه دهه اخیر با توجه به مجموع تحولات اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، وضعیت دین و دینداری در جامعه ایران با چه تغییرات عمده‌ای مواجه شده است؟ (به لحاظ متغیرهایی چون سبک‌های دینداری، اندیشه‌های دینی جاری در جامعه، نهاد رسمی دین و ...)

این در واقع دو سؤال است. یکی  عوامل پیشران اقتصادی،  اجتماعی ، فرهنگی ، سیاسی و تکنولوژیک است. دومی کلان روندهای مربوط به دین باوری ودین ورزی است.  پس ابتدا به پیشرانها وآن گاه به روندها اشاره می کنم.

الف. پیشران ها و عوامل شکل دهنده به آینده

از مجموع مطالعات قبلی ، تحولات و عوامل به  پنج دستۀ1. اجتماع وفرهنگ،  2. اقتصاد، 3. دانش وفناوری، 4. اجتماع جهانی و 5.سرزمین ، سیاست و حکمرانی تقسیم می شوند که بر روندهای دین ودینداری در جامعه ایران مؤثربودند و آینده های آن را نیز شکل خواهند داد:

1.اجتماع و فرهنگ

-        رشد گروه های جدید اجتماعی در شهرها  مثل جوانان، زنان و تحصیلکردگان

-        انقلاب آرام زنان در جهت برخورداری برابر از بختهای زندگی ومشارکت اجتماعی  و عنصر زنانه نگری (فمنیستی)

-        اهمیت یافتن عنصر کارایی و ارزش های کاربردی

-        شدت  و  فشردگی فضاهای رقابتی برای دسترسی به فرصتها ومنابع وسرمایه ها

-        روندهای  جمعیت شناختی مثل بالا رفتن متوسط سن و...

-        تنوع روبه ازدیاد در  قشربندی اجتماعی، جنسیتی وسنی و هویتی

-        شبکه ای شدن جامعه 

-        روندهای دم افزون منفعت گرایی، عمل گرایی و  عقلانیت ابزاری ومحاسبات هزینه فایده  در انتخاب های عاملان مختلف اجتماعی

-        سرعت شهرنشینی و اهمیت یافتن امر شهروندی، افزایش قدرت عامه در شهر ها و  پویایی های حیات شهری

-        ظهور تنوعات مصرف و سبک زندگی در کوچه وخیابان وپاساژ وپارک، فرهنگ عمومی، زندگی روزمره ، افزایش توجه به بدن و..

-        روند روبه ازدیاد تکثر در  غالب عرصه ها ،تعدد بازیگران در بیشتر صحنه ها و زیاد شدن دستها

-        رشد الگوهایی اقتضایی 

-        توزیع شدگی  و بخش­بخش­شدگی رو به اشتداد  جامعه

-        شکسته شدن زنجیره خدمات سنتی در بیشتر عرصه ها و ظهور عاملان وعرضه کنندگان مختلف و رقیب وحریف

-        جنبش های محیط زیستی رشد ورونق گفتمان توسعه پایدار در برابر دیدگاه های متعارف توسعه ای

-        رشد انواع زمینه های تعارضات در وضعیت های قطبی شده مختلف مثل ثروتمند وفقیر،  پایتخت وشهرها، مرکز و اطراف و....

-        تکثر  انتظارات در زیست جهان اجتماعی

-        گسترش کالایی شدن در اغلب حوزه ها ، صنعت فرهنگ، صنعت آموزش و.....

-        رشد فردگرایی آن هم غالبا به صورت نهادینه نشده وخودمدار

-        تحولات عمیق در ساختارخانواده و ارزشهای آن ، افول پدرسالاری ، شکافهای نسلی

-        کثرت وتنوع در آفاق فکری و اهمیت یافتن معرفت شناسی، خرد انتقادی و....

-        رشد فرهنگ  تفنن ، شخصی سازی،  لذت،  سرگرمی وعنصر نمایشی در جامعه

-        گسترش تکثر وتفکیک یافتگی در قلمروهای مختلف

-        گسستها وآشفتگی های پسانوین گرایانه که در آن هویتها چند تکه  می شوند وعناصر مختلف سنت وتجدد با هم اصرار به حضور در جامعه وفرهنگ دارند

-        ضعف در سرمایه های اجتماعی

-        ضعف در نظام هنجاری جامعه، اخلاق عمومی و...

2.اقتصاد

-        به میان آمدن روز افزون عوامل اقتصادی  و متغیرهای مالیه

-        میدان داری ایدئولوژی بازار ، اهمیت یافتن شتابان قواعد بازار، بخش خصوصی، آزادی های اقتصادی  و سیطرۀ پول بر مناسبات

-        گذر از الگوی تصدی مشاغل به کارفرینی

-        روند تجاری شدن  تا حد تجاری سازی دانش، پیوند خوردن علم با ثروت،  و تعرفه های GATS

-        دشواری های حل معضلاتی مثل بیکاری

-        روند های مناقشه آمیز پولی شدن در بیشتر امور

3.دانش و فناوری

-        رسانه ای شدن  دنیا، تنوع رسانه ها، محیط های چند رسانه ای،  افزایش رو به ازدیاد سواد رسانه­ای

-        فناوری اطلاعات وارتباطات در دنیایی روز به روز در حال بی مرز شده یا حداقل فرامرزی شده(اینترنت، ماهواره، شبکه های اجتماعی مجازی و...)

-        توسعه صنعت کامپیوترهای شخصی وتلفن های همراه  وسپس تحول آن ها به نسل های جدید  ابزارهای  ارتباطی نوین  و فوق هوشمند ( کلید تماس  ,وتعامل با دنیای بیرون به گستردگی جهان در جیب  وکیف هرکس)

-        انبوهگی آموزش عمومی وعالی، گذر از دانشگاه های نخبه ای به فراگیر وگسترده ، افزایش کمی جمعیت های دانشجویی  و جمعیت تحصیلکرده

-        وفور و انفجار  اطلاعات، و پابه پای آن اهمیت یافتن توجه

-        پدیده های نوظهور تکنولوژی های اطلاعات و  ارتباطات جمعی در جهان

-        رشد چشمگیر  و بدیع نسلهای نوین فناوری های همگن بیو ، نانو، اینفو وکاگنو(NBIC )

-        تسرّی روز افزون زندگی مبتنی بر دانش و  اقتصاد دانش بنیان

-        میان رشته ای شدن ، فرارشته ای شدن و  گسترش دانش

4.اجتماع جهانی

-        گذر از دنیای دو قطبی به چند قطبی شدن قدرتهای جهانی (مانند موسوم شدن قرن بیست ویک به قرن چینی در مقایسه با قرن بیست آمریکایی، تکثر قدرتها مثل اتحادیه اروپا، روسیه ، چین و....)، دشواری های نظم بخشی یک جانبه به  دنیا

-        گذر از دوتایی سنتی شمال وجنوب و پدیده های نوظهور اقتصادی وفنی مثل برزیل، هند و یا حتی در آفریقا....

-        تشنج های  سیاسی، ایدئولوژیک، هویتی  ومذهبی در جهان  ودر منطقه ، جابه جایی های جمعیتی در مناطق مرزی کشور ونقشه های اقتصادی وفرهنگی و سیاسی جدید  در منطقه

-        جابه جایی از کارکردهای سیاسی واقتصادی صرفا ملی ودرون کشوری به  پروتکل های بین المللی

-        جهانی شدن در عین محلی گرایی، چند فرهنگ گرایی  وچند ملیتی شدن(روند گفتگوی فرهنگها  پا به پای سوءتفاهمات شدید وبرخورد های تمدنی)

-        چرخش مغزها، افزایش تردد های بین کشوری و سیاره ای ،  جابجایی بین المللی انسانها و اطلاعات و  پولها و ژنها و...

-        روندهای رو به رشد بین المللی شدن

-        روند رو به رشد اهمیت یافتن دیپلماسی و مذاکرات بین المللی  برای مواجه با تنشهای فزاینده یک دنیای پر تعارض

5.سرزمین ، سیاست و حکمرانی

-        ته کشیدن منابع و کوچک گرایی در دولت، بی قدر شدن تصدی گری  و اهمیت یافتن روز افزون کارایی های یک حکمرانی خوب

-        کم آوردن و انقباض بودجه های دولتی و ناتوانی دائم التزاید او در ساز وکارهای کوپنی و   یارانه ای

-        اشباع یا بی قدر شدن نظام سنتی استخدام ودستمزد بگیری ثابت در بورکراسی دولت وظهور الگوهای نوین کار وسازمان، سفارش پروژه  و برون سپاری

-        تعدد رو به ازدیاد جریانهای سیاسی نه تنها فقط در بیرون  حکومت بلکه در درون آن و دشواری های خوگرفتن با  پلورالیسم سیاسی و تقسیم کار جدید ملی

-        شیوع گرایشهای آزادی خواهی و دموکراسی شدن و گفتمان حقوق شهروندی

-        روندهای رو به رشد گریز از مرکز وناکارامدی مدلهای متمرکز و یکه سالار

-        تنوعات اقوام ومذاهب ایرانی و افزایش ضریب تحرک براثر تحولات قدرت در منطقه و مجاورتهای مرزی

-        استفاده دولت از بودجه های نفتی برای تصاحب بازارها با عرضه انبوه کالاهای فرهنگی و فکری و دینی مورد نظر در آموزش وپرورش، رادیو وتلویزیون ، سازمانهای دولتی و فضاهای عمومی وبازتولید فرهنگ مورد نظر

ب.روندهای دین ودینداری در سه دهه

مطابق تحقیقات،  روندهایی در امر دینی به شرح زیر  و  کم وبیش تحت تأثیرات عوامل فوق به چشم می خورند:

1.دین باوری و دینداری  هنوز یک  مشخصۀ غالب و پایدار  درجمعیت  کشور است با تفاوتهایی در جنسیت وسن

اکثریت بزرگی به خدا وآخرت اعتقاد دارند . در مشکلات زندگی به خدا پناه می برند وبه رستگاری غایی فکر می کنند. البته دینداری در بعد اعتقادی و تجربیات دینی بیش از عمل به مناسک است. دین باوری و دینداری زنان به طرز معنا داری  چند درصدی بیش از مردان بوده است  وهمین نیز سبب می شود بخشی از مادران در  بازتولید دین باوری  فرزندان توسط  مدارس و رسانه های دولتی  خواه ناخواه عملکرد کمکی داشته باشند.  از سوی دیگر  بنابر بعضی تحقیقات با افزایش سن این فرزندان دینداری آنها ضعیف تر می شود و تمایل کمتری به انجام مناسک و شعائر دینی پیدا می کنند و حضورشان در نهادهای دینی نیز کاهش می یابد. شکاف های «میان نسلی» مشاهده می شود.   جوانان خانواده‌های مذهبی، مایل به الگوهای متفاوتی از دین باوری و دین ورزی پدران ومادران خود هستند.

2.کم وکیف دینداری حسب قشربندی اجتماعی فرق می کند، تحول خصوصا در مدل دین طبقه متوسط جدید شهری

شرکت دانشجویان  در  مناسک جمعی دینی  به طرز معنا داری  از غیر دانشجویان کمتر است. جوانان با پایگاه اجتماعی پایین و متوسط نسبت به جوانان با پایگاه اجتماعی بالا دین‌دارتر بودند. انجام فرایض دینی در میان  گروههای کمتر تحصیل کرده در مقایسه با گروههای بیشتر تحصیلکرده از فراوانی معنادار بالاتری برخوردار است. طبقۀ متوسط جدید شهری در ایران گرایش بیشتری به  فردی  شدن دینداری، اهمیت دادن به جوهرۀ معنوی ، ترجیح اخلاق به مناسک دینی،  کثرت پذیری، دین عرف گرایانه و غیر خشونت آمیز از دین ورزی و  درک مقتضیات زمان دارند.

3.دین  بخشی از اوقات فراغت

طیفی از  مناسک جمعی دینی به نوعی با عنصر گذران اوقات فراغت ایرانیان قرین شده اند ، حاشیه های سرگرم‌کننده‌‌ دارند و فرصتی برای  ارتباطات اجتماعی با همآلان  ودوستان  وتظاهرات سبک زندگی برای آنها فراهم می آورند . مثلا در مراسم دهۀ محرم رقابت های گروهی و محله ای وقومی وغیر آن جریان دارد. این مناسک  با توجه به  عناصر زیباشناختی مانند  آواها و نواها و علَم وکتل  وسایر ابعاد هنری و فرهنگی واجتماعی  خود  هنوز بخش قابل توجهی از جوانان را به خود جلب می کند . در حالی که چنین استقبالی از سایر مناسک عبادی تر جمعی مانند نماز جماعت وجود ندارد. 

4.تحول وتنوع در الگوی دینداری

سرمشق های دینداری بویژه در میان جوانان ، عمیقا در حال تحول وتکثر بوده است. بخش قابل توجهی عقیده دارند که قلب پاک، نیکوکاری یا تجربۀ معنویت، می‌تواند جایگزین اعمال دینی از جمله اعمال واجب (همچون نماز و روزه) باشد. تکثر  در جامعه ایران  از حیث دینداری روز به روز بیشتر می شود و طیفی را دربرمی گیرد از ضد دینداری، تا غیر دینداری  تا  دینداری شناسنامه ای (مثل شرکت اقتضایی در برخی مراسم  بدون التزام چندان به تکالیف دینی ) تا  دینداری کالایی شده و  ابزاری (مثلا  برای مقاصد سیاسی و اجتماعی ) تا  دینداری چند تکه سازی شده.  البته در کنار اینها همچنان شاهد  تنوعات دیگری مثل دینداری سنتی شرعی،  دینداری عرفی شده ،روشنفکرانه ،  مدنی ، خصوصی و حتی نوعی تازه از  «دین ورزی بی شکل» هستیم.

5.تکثر واختلاف رو به رشد  در  جریانها وارتباطات  دینی

حداقل پنج جریان متمایز بدین شرح وجود دارد : 1. ایدئولوژی رسمی دولتی (در صدا وسیما ، سازمان تبلیغات وستاد های ائمه جمعه وجماعات  ) ، 2.جریان سنتی(مجالس  دینی )، 3. جریان تجددخواهی دینی ( حلقه ها وکتب ومجلات وآموزشها و اجتماعات و ارتباطات با چرخشی تدریجی از دین سیاسی  به دین مدنی)  4. عامّه پسند غیر رسمی(محصولات مداحی که گاهی در خیابان  با صدای بلند از داخل خودرو های جوانان می شنویم)،  5.نوپدید غیر رسمی (مانند ارتباطات معطوف به معنویت گرایی، عرفان گرایی وشبه دین ها و فرا-روان شناسی، انرژی‌درمانی، یوگا، عرفان‌های سرخ‌پوستی و آمریکای لاتین وکتب وانتشارات راجع به تناسخ و... ) .

6.دین همچون  تجربۀ شخصی و درونی و یا  بخشی از فرهنگ عمومی بدون التزام جدی به  تکالیف واحکام

طبق پیمایش های ملی آنچه غالبا  از دینداری در جامعه دیده می شود حداقل در میان بخش قابل توجهی از قشرهای جمعیت، بیشتر در ابعاد ذهنی وشخصی درونی گرم مانند توکل یا نذر یا صدقه  است ویا  آن بخش از امور دینی مثل رمضان و افطار هستند  که با ریتم زندگی خانواده و عواطف اجتماعی گرم مانند میهمانی و روابط دوستی وخویشاوندی درآمیخته است ، یا مربوط به مراسم سوگواری خانواده ها و جشن های مذهبی هستند  یا  حاشیه های سرگرم کننده ای که  برخی مناسک دارند یا زیارت اماکن که  ابعاد مسافرتی و گردشگری به خود گرفته است.

7. دین  دولتی، مناقشه  آمیز شده است 

در نظر سنجی ها بخش قابل توجهی  قائل به اختیاری بودن پوشش  و عدم دخالت  دولت در آن شده اند . خیلی ها با وجود اینکه در مجالس دینی وهیأت های مذهبی و عزاداری شرکت می کنند  اما از  آن بخش از مناسک وفرائض  دینی  که ابعاد سیاسی به خود گرفته(مانند نماز جمعه) استقبال اندکی می کنند. دین ورزی در میان بخشی از  جامعه وگروه های اجتماعی ، مسیری جدا از نهادهای رسمی دنبال می کند  و از منوال یک ایدئولوژی دولتی بیرون می رود. آن اجماع واتفاق نظر که در قائل بودن به  دین  در جامعه ایران هنوز وجود دارد ، در دین سیاسی و خصوصا دولتی دیده نمی شود. مردم با وجود اشتراک زیاد در مبانی اعتقادی و  تجربی دین، در ارتباط دیانت وسیاست اختلاف دارند. در بارۀ ضرورت رجوع به روحانیت در مسایل سیاسی-اجتماعی تحولات محسوسی در نگرشها به چشم می خورد ، درباب دین و دولت، شاهد  اختلاف نظر وسیعی هستیم.  تمایل به  اختیاری بودن دینداری در حال رشد است.

8.رشد یک احساس عمومی به اینکه دینداری در ایران سیر  نزولی دارد

حتی پاسخگویانی که خود اظهار می دارند به دین قائل اند معتقدند که دینداری در ایران رو به افول است و   مردم کشور غیر مذهبی تر می شوند.

9.از خصوصی شدن تا شخصی شدن

بنابر برخی مطالعات حتی «خصوصی شدن دین» چندان گویای دین ورزی بخشی از گروه های جامعه ایران امروز نیست بلکه گرایش های «شخصی شده به دین» در حال رشدند. در دین خصوصی ، اعتقادات جدی وجود دارد  جز اینکه این باورها  نه الزامی عمومی بلکه میان فرد معتقد وخدایش است. اما در دین شخصی ، هرکس حسب احوال ومقتضات خود،  گاهی به صورت موردی واقتضایی ودلبخواهانه  به عناصری از دین متوسل می شود وگاهی از آن فاصله می گیرد. 

10.اختلاف نگرشها  درباب  احکام عمومی مذهبی  مثل حجاب 

بنا به تحقیقات نه تنها  گرایش به مانتو وروسری حتی با موها در بیرون  در حال افزایش است  بلکه خیلی ها  فکر می کنند حجاب باطنی مهمتر از حجاب ظاهری است. بخش قابل توجهی در پیمایش ها اظهار کرده اند که   در مهمانی ها با افراد نامحرم ، پوشیدگی را بدون روسری رعایت می کنند یا اصلا رعایت نمی کنند.

11.امروزی شدن،دنیوی شدن، پلورالیزه شدن، اقتضایی شدن  و کالایی شدن در امر دینداری

دینداری حسب نیازهای شخصی ونا ملتزمانه ودلبخواهانه  در میان دینداران رو به افزایش است . حتی مناسک دینی نیز از نفوذ  این روندها برکنار نیستند.

12.کاهش تمامیت و یکپارچگی در امر دینی

عناصر سنتی و مدرن هر دو در جامعه ایران  به حضور خود ادامه می دهند و فرهنگی « چند تکه ای»(بریکولاژی) شده به وجود می آورند.  زیست جهان  ایران  نه یکسره سنتی  است و نه برمنوال یک ایدئولوژی رسمی است ونه به طرزی ناب،  سکولار وعرفی و مدرن است. میل به آزادی وتکثر  هست. در ایران امروز بریکولاژهایی از دین وغیر دین پدیدار می شوند .

13.شبه دین ها وشبه عرفانها و معنویت

چنانکه در فوق نیز گفته شد گروه هایی از جامعه برحسب نیازها  اقتضایی به مناسکی مانند مدیتیشن ، به نمادهایی مانند ساری بابا و به شبه عرفانها  وبه عقایدی مانند تناسخ علاقه نشان می دهند.

14.دینداری  فردگرایانه و  لذت گرایانه

 متغیرهای فردگرایی، لذت گرایی و اعتقاد صرفا قلبی  در  دینداری  اهمیت پیدا می کنند. بخشی از جامعه مخصوصا جوانان می گویند گرایش به خدا ، به معنای تعبد و تقید سنتی به احکام فقهی و صرف نظر کردن از  هویت فردی و ترجیحات فکری و سبک زندگی و لذات شخصی نیست. طبق بعضی تحقیقات  هرچه انجام مناسک دینی لذت بخش تر باشد،بیشتر به آن گرایش نشان می دهند.

§         با توجه به روند طی‌شده و وضعیت جاری، پیش‌بینی شما از مهم ترین تحولات آینده دین و دینداری در ایران چیست؟

در مطالعات آینده پژوهی که بنده نیز  به آن علاقه مند هستم  امروزه قول به پیش بینی از وجاهت علمی برخوردار نیست. مطالعات آینده ها در حقیقت چیزی جز سعی عالمانه برای بررسی وفهم روشمند و موثق حوزه‌های نایقینی  آینده  نیست. شاید بتوان از این طریق سناریوهایی را در باب آینده با هم مقایسه کرد. مهم ترین حوزه های نایقینی جامعه ایران در امر آیندۀ دین شاید مواردی  از این دست باشند:

-        آیا گفتگوهای میان نسلی رضایتبخشی  خواهیم داشت یا شکاف ها به تعارض وحتی گسست نسلی خواهد انجامید

-        آیا میان سیستم های رسمی کشور با زیست جهان جامعه ، امکان تعامل وگفتگو و تفاهم به وجود خواهد آمد یا سیستم ها به مستعمرگی زیست جهان جامعه اصرار خواهند داشت.

-        آیا دولت همچنان متولی امر دین ومحتویات دین  وتبلیغ واِعمال دین خواهد بود یا  حس وزندگی دینی ریشه دار در انسان شناسی این جامعه و مردم شناسی این سرزمین به خود جامعه و حوزه های دینی مستقل ،  اجتماعات محلی  ومردمی، نهادهای مدنی وبخش های داوطلبانه  اجتماعی سپرده خواهد شد

-        آیا اقتصاد ملی فرهنگ،  توسعه خواهد یافت یا  فاقد امکانهای رقابتی با  رسانه های رسمی وغیر رسمی برون مرزی  خواهد ماند

-        آیا فرایند منظم ومداومی از «دموکراسی شدن کارامد» در نظام سیاسی پیش خواهد رفت یا کار به افراط گرایی ورادیکالیسم  طرفین  وواگرایی ملی  خواهد انجامید

-        در ارائۀ خدمات دینی، تنوع ونوآوری خواهیم داشت یانه.

-        آیا زمینه های همسخنی صلح آمیز واحترام آمیز میان  دین وغیر دین،  ومیان ساحت دین با  ساحات علم ، هنر، اخلاق و سیاست فراهم خواهد شد یا روابط پرمناقشه و خشونت آمیز خواهد بود

-        از ابتکارات درونزا وخود جوش مدنی و ان جی اویی در حوزه دین چقدر حمایت خواهد شد

-        کشور ما تا چه حدی  ثبات وپایداری سیاسی و گردش قانونمند  وآزادمنشانه قدرت را تجربه خواهد کرد

-        آیا تعاملات برابر بین المللی امکان پذیر خواهد شد یا تشنج بر سیاست خارجی حاکم خواهد بود

-        کدام یک از فضاهای تنوع وتکثر  وانعطاف پذیری  یا افراطی گری و انحصار گرایی  در ارتباط با امر دینی خواهیم  داشت

-        وضعیت اقتصادی ورفاه اجتماعی روبه رشدی خواهیم داشت ؟(قیمت نفت، تحریمها، مدیریت تولید اقتصادی ومهار تورم، الگوی مصرف وشکافهای طبقاتی)

-        گروه ها و نهادها و جماعت های دینی تا چه حد موفق به  ابتکارات  آزادمنشانه رضایتبخش در تبلیغ  جذاب و اصیل رسالتهای دینی خواهند بود

-        کنشگران مدنی و داوطلبانه دینی از جمله روشنفکران چگونه بازی خواهند کرد

-        در جهت پایداری محیط زیست (آب وهوا و...) موفقیتهایی خواهیم داشت؟

-        سرنوشت افراط گرایی مذهبی در حال تکثیر در منطقه چه می شود

-        تا چه حد دینداران حضور واشتراک آزادمنشانه موفقی در شبکه های اجتماعی مجازی خواهند داشت

-        آیا برای سلامت جوانان ورضایت آنها از زندگی از طریق کارافرینی و مشارکت تسهیلگری خواهد شد یا اعتیاد و بیکاری و بی هنجاری ادامه خواهد یافت

-        امکان مشارکتهای نهادینه وقانومند مناطق واستانها در اداره امور خود در یک گسترۀ واحد سرزمینی ترتیب داده خواهد شد؟

§         احتمالات آیندۀ  ایران کدام اند؟

برای رعایت اختصار وسادگی بحث، از میان این همه عدم قطعیتها  که ذکر شد، برای نمونه دو نااطمینانی مهم در آیندۀ  این سرزمین انتخاب می شود  که یکی  مربوط به دولت ودیگری مربوط به جامعه و ملت است. در حوزۀ نایقینی دولت،  امر آیندۀ کشور مردد خواهد بود میان دو سر حکمرانی خوب و تمامی خواهی. در حوزۀ جامعه وملت نیز دو حالت از  عدم قطعیت عبارت خواهد بود از خلاقیت و  ابتکارات واقع بینانه کنشگران دینی در مقابل  انفعال، بی عملی  یا رادیکالیسم و افراطی گری در جامعه:

o        برخی از مشخصات حکمرانی خوب این است که سیستم های شفاف، قانومند، پاسخگو ومشارکت پذیر دولتی با زیست جهان ایرانی تفاهم  می کنند. حکومت، محتویات امر دینی را با قواعد منظم و معقولی به حوزه های مستقل دینی وظرفیتهای مدنی و بخش های داوطلبانه مردمی می سپارد، از اقتصاد مولد ملی در حوزه فرهنگ حمایت می کند، برای  توسعه وعدالت و رفاه اجتماعی سیاستگذاری می کند، دیپلماسی  احترام آمیز و هوشمندانه ای با جهان ومنطقه در  پیش می گیرد و  به جای تصدی گری ، تسهیلگر ابتکارات درونزای اجتماعی وفرهنگی در امر دین می شود.

o        بعضی از  ویژگی های کنشگران دینی خلاق، مبتکر  وواقع بین  نیز  این است که مقتضیات دین ورزی در دنیای کنونی را با هوشمندی درک می کنند، واقعیت تحول و تنوع را می پذیرند، با ساحت علم وهنر و سیاست و  اخلاق ضمن احترام متقابل و به رسمیت شناختن استقلال آنها مبادله می کنند،  دیدگاه ها و مسؤولیتهای دینی خود را در جامعه بدور از خشونت وبه صورت صلح آمیز  به اشتراک می گذارند، دست به تولید و نوآوری در خدمات دینی و تبلیغات دینی می زنند،  رقابت سازنده  وحتی همکارانه ای با  کنشگران غیر دینی می کنند و   همزیستی مسالمت امیز قانونمند  را ترجیح می دهند.

 

بدین  ترتیب واز تقاطع این دو عدم اطمینانِ مربوط به دولت وملت می توانیم چهار سناریو برای آیندۀ دین در ایران  تصور کرد که عبارتند از :

1. سناریوی سفید؛ حکمرانی خوب از یک سو، و «خلاقیت و ابتکارات واقع بینانۀ کنشگران دینی» از سوی دیگر

مهم ترین شاخص این سناریو  دین فرهنگی ومدنی است. دین به مثابۀ یک امکان، متقاضیانی اجتماعی در شرایطی آزاد و رقابتی خواهد داشت. قرین عقلانیت و اخلاق و دموکراسی و تسامح وکثرت گرایی خواهد بود. در حوزۀ عمومی؛ ساحت دینی ومعرفت وزبان دینی با ساحتهای دیگر مثل خرد ورزی و علم و اخلاق وهنر و حکمرانی،  همسخنی آزادمنشانه و  تعالی بخشی خواهد کرد. در  حوزۀ خصوصی نیز نفوذی بر دلها خواهد داشت.  مدل دینداری ایرانی موجب بی اعتباری هرچه بیشتر  پدیده های خشونت آمیز دینی در منطقه و جهان خواهد شد. این مدل موفق  از دین برای بحرانهای جهان گستر  ومسائل بشریت پیامهای با معنایی خواهد داشت:

-                    دین؛ بخشی از فرهنگ ومردم شناسی در تاریخ این سرزمین

-                    دین ورزی عقلانی واخلاقی

-                    رونق بازار دین و تنوعات در فکر و زندگی دینی

-                    دین مدنی تسامح آمیز، کثرت گرا وصلجو

-                    گفتگوی آزادمنشانه دین با غیر دین در حوزۀ عمومی

-                    احترام ونفوذ دین در حوزه خصوصی

-                    مدل دین در ایران، الگویی موفق  از آرامش در توفان های منطقه وجهان

-                    سهم دین در  مواجهۀ مؤثر با بحرانهای دنیای امروز ، تقلیل مرارتها و  تعالی بخشیدن به سلامت و کیفیت زندگی

2. سناریوی سبز؛ خلاقیت و ابتکارات واقع بینانۀ کنشگران دین گرا با وجود اقتدارطلبی وتمامی خواهی در عرصه حکمرانی

مشخصۀ اصلیِ این سناریو، دین به مثابۀ گفتمانی تحول خواه، اصلاح طلب، عدالت جو  و آزادی طلب در برابر  ایدئولوژی دینی دولت خواهد بود که رسالت نقد وروشنگری اجتماعی و سیاسی را بر دوش می کشد. گروه هایی از جامعه نیز در حوزۀ خصوصی خود با  معانی دینی  خواهند زیست. بخشی از دین ورزی ها،  آمیخته ای اقتضایی از عناصر سنتی، مدرن و پسامدرن خواهد شد. در برابر ایدئولوژی دینی رسمی دولت، انواع مختلف دین گرایی های غیر رسمی در اشکال سنتی ، عامه و جدید خواهیم داشت، به علاوۀ دینها وعرفانها ومعنویت های نوظهور. دین، در این سناریو به هر حال عامل تعیین کننده ای در تغییرات پیش روی فرهنگ وجامعه ایران  به حساب خواهد آمد:

-                     اصلاح طلبی وآزادیخواهی دینی

-                     تحول خواهی وعدالت خواهی دینی

-                     نقد و روشنگری دینی

-                     دین ورزی های چند تکه سازی شده در زیست جهان اجتماعی(ماهواره ومناره)

-                     دین خصوصی

-                     دوگانه دین رسمی و با انواع دین گرایی های غیر رسمی در اشکال سنتی ، عامه و جدید

-                     دینها وعرفانها ومعنویت های نوظهور

-                     نقش دین  در تغییرات اجتماعی ایران

3. سناریوی سرخ( حکمرانی خوب  ودر مقابلش؛ انفعال، بی عملی یا رادیکالیسم و افراطی گری دینی)

در این سناریو گرایش مطرح و مقبول در جامعه ایرانی برای حکمرانی، گرایشی سکولار خواهد بود  و این جامعه با دوگانۀ دین وسکولاریزم دست به گریبان خواهد شد. در حالی که گفتمان مقبول برای سپهر سکانداری کشور، حقوق عرفی ومدنی خواهد بود اما گروه هایی به نام  شریعت با این گفتمان ستیزه خواهند کرد. در نتیجه زمینه های خشونت آمیز  تحت لوای دین رواج خواهد یافت. گروه هایی، از این خشونت مذهبی دامن برخواهند چید و از  برخی تعالیم دینی حسب سلایق و روحیات شخصی خود  در زندگی به اقتضای حال استفاده خواهد کرد وگروه های در خور توجهی نیز به دین گریزی خواهند گرایید. دولت سعی خواهد کرد قوانینی برای کنترل افراط گرایی مذهبی وضع کند اما این قوانین، ناکارامدی  هایی خواهد داشت  و دین به یک عامل ناپایداری در ایران مبدل خواهد شد:

-                    دوگانه دین و  سکولاریزم

-                    دوگانه شریعت با حقوق عرفی ومدنی

-                    رادیکالیسم  و انقلابی گری دینی

-                    دین خواهی خشونت آمیز

-                    دین شخصی شده

-                    دین گریزی اجتماعی

-                    قوانین دولتی برای کنترل افراطی گری مذهبی

-                    دین عامل ناپایداری در ایران

4.سناریوی سیاه (تمامی خواهی در  عرصه حکمرانی و  افراط گرایی در صحنه اجتماعی)

این سناریو بدترین احتمال برای آینده کشور است و ویژگی آن دین دولتی ِ تمامی طلب و در برابرش گفتمان وگرایش رو به رشد دین زدایی در جامعه و به حاشیه راندن هر چیزی که نام  دین دارد از حوزۀ عمومی خواهد بود. گروه هایی از  قشرهای ضعیف اجتماعی در مقابل  اجبارهای رسمی دینی، به تظاهر متوسل خواهند شد وعزت نفس خود را مخدوش خواهند ساخت وگروه هایی زرنگ تر نیز برای استفاده از رانتها و منافع، به طور ابزاری از دین استفاده خواهند کرد. در هر صورت ، دین در ایران  بی اعتبار خواهد شد و سرمایۀ نفوذ بر دلها و جلب اعتماد و همدلی در او  کاهش خواهد  یافت وبه جای  اینکه ملاطی اجتماعی و  عامل همبستگی  باشد، منشأ بیگانگی اجتماعی خواهد شد. احتمالا موج دیگری از پدیده های نوع داعشی وطالبانی و بوکوحرامی در ایران رشد خواهد کرد وبه  دین هراسی در  منطقه بازهم دامن خواهد زد:

-                    دین دولتی

-                    دوگانه دین و لائیسیزم

-                    زوال سرمایه های اجتماعی وفرهنگی دین(رواج تظاهر  مذهبی و....)

-                    کشمکش های فرقه ای ومذهبی

-                    دینداری ابزارانگار وکالایی شده

-                    پدیده های داعشی شدن و  طالبانی شدن  از نوع ایرانی

-                    فوبیای دین

-                    بیگانگی های اجتماعی

(شکل زیر)











فایل پی دی اف را از اینجا می توانید دانلود بکنید 

دین را به عدالت و به اخلاق بسنجیم ونه برعکس

بخشی از بحث مقصود فراستخواه در دفتر شورای انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران  ودر تبریز در مناسب های لیالی قدر 1394


با حذفهایی در روزنامه شرق، تاریخ 21 تیر صفحه 12 چاپ شده است.


اولین بحثی که باید یادآوری کنم این است که عدالت مفهومی غیردینی و یا به تعبیر بهتر فرادینی است یعنی مذهبی و شرعی نیست و این دین است که باید عادلانه شود زیرا دین ناعادلانه و بیدادگر و غیر اخلاقی هم  وجود دارد. درواقع عدالت از الهیات  ودین شناسی ودینداری بر نمی‌آید بلکه این خداست که باید عادل واخلاقی باشد. اخلاق وعدالت است که معیار دین  والهیات است ونه برعکس.

اکنون بمناسبت عنوانی که  برای بحث من خواسته اید،  اجازه بدهید موضوع عدالت  را به همراه نگاه مؤمنانه  ورجوع عُقَلایی به متن دینی مان دنبال بکنیم. هرچند چنانکه گفتم بحث عدالت ، موضوعی عرفی و مستقل از متن دینی است ومتن دینی با او  ونه او به متن دینی محک می خورد. در عین حال خود متن دینی ما نیز مبنا بودن عدالت را قبول دارد . در آیه 28 و 29 سوه اعراف می‌خوانیم کسانی هستند که چون کارى زشت می‌کنند می‌گویند پدران ما نیز چنین می‌کردند و خدایمان به آن فرمان داده و بعد می‌فرماید بگو خدا جز عدالت نمی‌خواهد. در آیه 90 سوره نحل آمده است: «خداوند به عدل و احسان و بخشش به نزدیکان فرمان می‌دهد و از فحشا و منکر و ستم، نهی می‌کند. خداوند به شما اندرز می‌دهد شاید متذکر شوید» یا در آیه 15 سوره شوری تعبیر«امرت لاعدل بینکم» را می‌بینیم یعنی من موظفم در میان شما به عدالت رفتار کنم ودر جای دیگر آمده است«وأمربالعرف». اینجا هم موظف به رعایت عُرف نیکوی عُقَلایی شده است.

ملاحظه می کنید خود متن نیز می پذیرد این دین است که به محک عدالت سنجیده می‌شود. در قرآن دو معیار برای دین در نظر گرفته شده است؛ یکی عرف و دیگری عدالت. درواقع آنچه پیامبر می‌گوید وقتی حقانیت دارد که اولا مطابق با تجربه حیات انسانی وعرف سالم عقلایی باشد و ثانیاعادلانه باشد. رعایت عرف و عدل دو قیدی است که برای  تعالیم پیامبر در نظر گرفته شده است. البته همه می دانیم که متن دینی متعلق به دوره ای دیگر با افقی دیگر ، پارادایمی دیگر  متفاوت با  دنیای مدرن  ومابعد مدرن است واصولا زبان دین با زبان عقل و علم وهنر واخلاق  تفاوت دارد و نباید میان آنها خلط بکنیم اما می توان قرائتی معقول از دین داشت و گفتگویی با او کرد از آفاق امروزی.  

باری عدالت یک امر اخلاقی  پایه و فرادینی وجهانشمول است. برای مثال بخشایش امری اخلاقی است اما وصفی است که اگر در کسی باشد او انسانی با کمالات است و اگر این صفت از او گم شود بخشی از کمالات آن فرد کاسته می‌شود در حالی که اگر عدالت، کسی را ترک گوید او فردی اصولا غیراخلاقی خواهد بود. وقتی از عدالت حرف می‌زنیم فضیلت اخلاقی اصلی و پایه است بسیار مهمتر از راستگویی و تواضع و سپاسگزاری و بردباری و خیلی ارزشهای اخلاقی مانند آن. پس ظلم ونابرابری ویرانگر اساس اخلاق است.در نهج‌البلاغه، حکمت 231، می‌خوانیم: «عدل، انصاف است و احسان همان بخشش و تفضل است». می‌بینیم در این متن دینی نیز آنچه پایه و اساس است انصاف است و احسان ارزشی است که بعد از عدالت می‌آید.

 وقتی از عدالت به مثابه فضلیت صحبت می‌کنیم باید بدانیم این فضلیت صرفا فضلیت افراد نیست بلکه بیشتر فضلیتی برای جامعه و مناسبات و سیستم ها و نهادهاست. در متن دینی قرآن آمده: «لقد ارسلنا رسلنا بالبینات وانزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط» یعنی قسط صفتی است برای زیست و مناسبات، ساختارها و نهادهای اجتماعی. در قرآن ذکر شده است که تمام انبیا آمده‌اند برای برپایی قسط و از سوی دیگر در متون دینی مان  داریم که «بعثت لاُتمِّمَ مکارم الاخلاق» یعنی هدف بعثت، شکوفایی وتعالی اخلاقی انسان‌هاست. وقتی این دو موضوع را کنار هم قرار می دهیم نتیجه می توان گرفت رشد و توسعه وتعالی اخلاقی مردمان  تنها در سایه عدالت در نهادهای اجتماعی امکانپذیر است. عدالت یک امر اخلاقی و آن گاه یک فلسفه سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و حقوقی است وبه معنای طرحی آزادمنشانه واجتماعی به منظور توزیع برابر همه فرصتها وبختهای زندگی برای همه افراد وگروه های جامعه است.

یکی از متفکرانی که در زمینه عدالت مطالعه و تحقیق فراوانی کرد، «جان راولز» است. او در کتاب «عدالت به مثابه انصاف» بحث می کند که عدالت فضلیت افراد نیست. بر این اساس اگر نهاد سلطنت بخواهد به فضلیت عدالت آراسته شود باید مشروطه بشود.  مرحوم آیت‌الله «محمدحسین نائینی» در کتاب «تنبیه‌الامة و تنزیه‌الملة» مشروطه را «تأسیس العدل» تعبیر کرد. نکته جالب این است که از تاسیس صحبت می‌کند و مشروطه را تلاشی برای نهادمند ساختن عدالت سیاسی می‌داند تا نهاد سلطنت به این فضلیت آراسته بشود و دیگر نتواند به این سادگی بر مردمان وگروه های اجتماعی ظلم کند. خود این نتوانستن قدرت برای ستم بر مردم بخشی از تأسیس عدالت وبلکه بخشی از تأسیس اخلاق در جامعه است. پس عدالت صفت حکمرانی است آن گاه که در او امکان توزیع برابر قدرت و گردش منظم وعادلانه قدرت و اعمال قانونمند قدرت تعبیه شده باشد و ستم دولت تحدید شود وتقلیل یابد.  همینطور است نهاد اقتصاد اگر بخواهد فضلیت پیدا کند باید سازوکارهای بازتوزیع ثروت در آن به‌صورتی باشد که ثروت در دست عده‌ای متوقف  نماند ، رانتی  وانحصاری برای گروه های خاص نباشد، بلکه در میان مردم گردش پیدا کند و بازتوزیع بشود. همچنین اگر سیستم قضایی بخواهد متصف به صفت عدالت شود باید ارزان، سریع و دارای هیئت منصفه شود یعنی عملکردش به‌گونه‌ای باشد که هر دادخواهی بتواند به‌راحتی دنبال حقش برود. در نهج‌البلاغه در نامه به مالک اشتر می‌خوانیم: «استقامه العدل فی البلاد» یعنی عدالت باید در سرزمین‌ها نهادینه شود. در حال حاضر در برخی از کشورهای اسکاندیناوی تا 90 درصد مالیات بر درآمد وضع شده است. این کشورها از این جهت، حقیقتا متصف به صفت عدالت هستند زیرا در آنها ثروت از یک سو با منطق آزادی ورقابت  تولید می شود واز سوی دیگر در قالب رفاه و خدمات اجتماعی میان همه گروه های اجتماعی بازتوزیع می‌شود وگردش می کند. این مالیات 90 درصدی را با سازوکاری مثل صندوق صدقه مقایسه کنید که ابتدایی‌ترین راه برای رساندن کمک به نیازمندان است. البته منظورم این نیست که اصل این کار خیررا به عنوان یک فعالیت مدنی و داوطلبانه زیر سئوال ببریم بلکه می‌خواهم بگویم در اسکاندیناوی یک سیستم اجتماعی واقتصادی  اثر بخش تری شکل گرفته است که بسیار نهادینه تر عمل می‌کند و ساختار اقتصاد کشور را از این حیث به وصف عدالت موصوف می سازد .

اما پس از این مقدمه می‌خواهم این سئوال را با شما در میان بگذارم که فرض اصلی در نظریه عدالت چیست؟ فرض اصلی عدالت این است که نه این جهان، جهان خوبی است و نه اجتماع بشری اجتماعی به‌سامان است. در جهان، نابرابری‌هایی بسیاری وجود دارد که اصلا طبیعی هم نیستند درصورتی‌که فرض پنهان ذهن بسیاری از ما این است که نابرابری‌ها را حتی ناخودآگاه هم شده، طبیعی می‌دانیم. فرض نظریه عدالت این است که این نابرابری‌ها به‌صورتی کاملا تصادفی ایجاد شده است. به‌صورتی کاملا تصادفی یک نفر صاحب و مالک زمین است و دیگری بی‌چیز و فقیر، همینطور بسیاری از قدرتها وریاستها و منزلت ها و سلطه ها در تاریخ به صورت کور وتصادفی  شکل گرفته است ورعیتها واسارت ها به وجود آمده است.

  از این نظر فرض نظریه عدالت فرضی بسیار رادیکال است. درواقع این نظریه می‌گوید ما باید قراردادهای اجتماعی ایجاد کنیم تا نابرابری‌ها کاهش پیدا کند. اگر بخواهم این موضوع را بیشتر باز کنم باید بگویم که براساس نظریه عدالت، قراردادهای اجتماعی در حال حاضر قراردادهایی هستند که در وضعیت نابرابر بسته شده‌اند و بنابراین متقارن وهمپوشان ومنصفانه ورضایتبخش  نیستند. برای ایجاد قراردادهای متقارن باید به وضع طبیعی نظر کنیم و با ملاک قرار دادن آن وضعیت، قراردادهایی را دوباره به معیار انصاف ایجاد کنیم. اما این وضع طبیعی چیست؟ راولز می‌گوید: «باید پس پرده بی‌خبری قرارداد کنیم» و تاکید می‌کند باید به وضعیتی چشم بدوزیم که این نابرابری‌ها وجود نداشت و با نادیده گرفتن این نابرابری های کور و گزاف و تصادفی و تاریخی ، قراردادهای تازه‌ای بر مبنای انصاف و عدالت و برابری برای زیستن ایجاد کنیم. ما نیاز به قراردادهایی داریم برای کاهش نابرابری و نزدیک کردن خودمان به انصاف و عدالت. برای ایجاد چنین قراردادهای متقارنی باید تصوری از وضع طبیعی خودمان داشته باشیم. این سطحی از  انتزاع  است که اگر نداشته باشیم نمی توانیم درک درستی از عدالت به مثابۀ انصاف وبرابری داشته باشیم زیرا نوعا به این وضعیت های  گزاف و تصادفی مبتنی بر نابرابری خو گرفته‌ایم و خصوصا که افراد وگروه هایی نیز هستند که براساس موقعیت اجتماعی و شرایطشان از این وضعیت تصادفی و گزاف منتفع اند و در نتیجه این شرایط را طبیعی می‌بینند. این افراد حتی اگر بخواهند بی‌غرضانه قراردادهایی ایجاد کنند، نمی‌توانند منصفانه عمل کنند زیرا هر کس ناخود آگاه می خواهد قرارداد اجتماعی به اقتضای موقعیتِ اعتقادی، مسلکی، جنسیتی، طبقاتی و... خودش نوشته ومنعقد بشود. راولز می‌گوید برای اینکه بتوانیم در وضعیت طبیعی قرارداد کنیم باید به قبل از این موقعیت‌ها نظر داشته باشیم و موقعیتهای خود را که به صورت تصادفی و تاریخی وگزاف به وجود آمده است نادیده بگیریم. در حکمت 437 نهج‌البلاغه می‌خوانیم: «العدل یَضَع الامور مواضعَها» یعنی عدل امور را در جایگاه خود قرار می‌دهد؛ یعنی در جایگاهی آن سوی وضعیت تصادفی  وگزاف تاریخی.

اگر ثروت و مالکیت را در ایران ردیابی و بررسی کنیم که مالکیت بر زمین، اشیا و... چگونه به وجود آمده است، خواهید دید که این مالکیت‌ها چقدر تصادفی  وبرحسب زور وتسلط شکل گرفته اند، بازتولید شده و ادامه پیدا کرده اند. همینطور است سلطه گروه ها وعقاید و جنسیت و  قدرت. همه اینها به صورت تاریخی، نابرابری های گزاف ایجاد کرده است و منصفانه نبود. امروز قراردادهایی وجود دارد که اگر جای طرفین قرارداد در آن تغییر کند، قرارداد بی‌معنی می‌شود. باید قراردادی برای زیستن داشته باشیم که اگر مسلمان و مسیحی در آن جایشان با هم عوض شد، اگر زن و مرد جایگاهشان در آن تغییر کرد، اگر فقیر و غنی با هم جابه‌جا شدند یا اگر شهروندان و دارندگان سمت های سیاسی جای شان عوض شد، آن قرارداد همانطور به شکل قبل بتواند باقی بماند وپایدار باشد. اینچنین قراردادی، قراردادی عادلانه ومنصفانه  برای زندگی اجتماعی است. برای مثال در حال حاضر برادران وخواهران اهل سنت ما در تهران مسجد ندارند. این قراردادی است که ما ایجاد کرده‌ایم؛ مایی که از مسلمان بودن خود مفتخر هستیم و فخر می‌فروشیم که معنویت صادر می‌کنیم. درحالی‌که قراردادی می‌تواند عادلانه باشدکه اگر موقعیت‌ها، نسل‌ها، نژادها، مذهب‌ها، گروه‌های اجتماعی و... تغییر کرد، قرارداد باز هم بتواند باقی وپایدار بماند. البته منظور راولز از وضع طبیعی ایجاد محدودیت نیست. او مخالف فعالیت آزاد اقتصادی نیست بلکه مخالف با محدود کردن رقابت وسلطه یک حزب یا بورکراسی وایدئولوژی دولتی بر اقتصاد است. آنچه او می‌گوید این است که عدالت قراردادی اجتماعی وطرحی دموکراتیک و سیاست‌هایی رضایتبخش است تا بتواند ثروت و قدرت ومنزلت ومعرفت  را در جامعه بازتوزیع کند.

یکی از مفاهیم ضمنی عدل، مفهوم «وفاق تعمیم‌یافته» است. وفاق تعمیم‌یافته در جامعه ثبات ایجاد می‌کند، وفاقی که بیشترین افراد وگروه های ممکن جامعه خود را در او به اشتراک بگذارند. در خطبه 15 نهج‌البلاغه آمده است: «فی العدل سعه و من ضاق علیه العدل فالجور علیه اضیق» یعنی عدالت ساحتی فراخ است، اگر عدل برای کسی تنگ است، ستم بر او سخت‌تر و تنگ‌تر است. عدالت، وسعت وگشایش و  ثبات و پایداری ایجاد می‌کند. آنها که از قراردادهای عادلانه به سبب منافع خود طفره می روند نتایج ناگوار اصرار خود بر ادامه قراردادهای غیر منصفانه را خواهند دید.

 در پایان می‌خواهم به چهار حوزه عدالت اشاره کنم. اگر بخواهیم عادلانه رفتار کنیم باید در چهار حوزه منزلت، معرفت، ثروت و قدرت به انصاف عمل کنیم وبازی های منصفانه در پیش بگیریم. درحوزه منزلت باید منزلت‌های اجتماعی تبعیض‌آمیز نباشد تا عادلانه رفتار کرده باشیم. نباید سبک‌های زندگی و هویت‌های افراد را محدود  به سبک های مورد نظر یک ایدئولوژی بکنیم بلکه باید هر کسی با هر منزلتی  وهویتی بتواند از حقوق اساسی بهره‌مند شود. در حوزه معرفت باید آزادی عقیده و بیان وجود داشته باشد تا معرفت توزیع و عدالت ایجاد  شود. حق اطلاع از امور، گزارش‌دهی دولت به مردم، حق دانستن و آموزش به مثابه کالای عمومی برابر  برای همه، لازمه عدالت  وانصاف در این حوزه هستند. در حوزه ثروت حق اشتغال، حق دادوستد و استفاده از کالاهای عمومی  برای همگان موجب نهادینه شدن عدالت می شود و در آخر در حوزه قدرت، آزادی رای، حق پرسش، ایجاد تشکل‌های سیاسی و حرفه‌ای، گردش قانومند وآزادمنشانه مسالمت آمیز قدرت، فرصت برابر برای همه شهروندان صرف نظر از عقیده و مذهب و جنس و طبقه و منطقه برای دخالت تام در سرنوشت سیاسی، وجود حوزه عمومی و دادگستری باید وجود داشته باشد تا سیاست در کشور موصوف به عداات و انصاف بشود واخلاقی بشود. . در قرآن در آیه 42 سوره مائده آمده است: «اگر داوری کردی میانشان به عدل و داد داوری کن» جالب است بدانید که این آیه درباره یهودیانی است که رسول‌الله را آزارهای فراوان دادند ولی پیامبر با آنان موظف به عدل وانصاف شده است. یا در آیه هشتم همین سوره می‌فرماید: «ای کسانی که ایمان آورده‌اید. همواره برای خدا قیام کنید و از روی عدالت گواهی دهید. دشمنی با جمعیتی شما را به گناه و ترک عدالت نکشاند.».

 نظام قضایی یک کشور نباید مبتنی بر کینه‌های شخصی حاکمان باشد. دشمنی با گروه مخالف و دگراندیشی نباید سبب شود کسی بی‌عدالتی کند. عدالت یک فضیلت پایه و فضیلت رئیسه  است و  به عدالت نمی‌شود تبصره زد. در کشور ما هستند کسانی که به‌خاطر مبغوض شدن توسط شخصی با نفوذ، حقشان ضایع شده است. قرآن دستور می‌دهد در اختلافاتی که بین گروه‌های اجتماعی ایجاد می‌شود باید به عدالت حکم کرد. باز هم تاکید می‌کنم که عدالت مفهومی فقهی و شرعی نیست بلکه این احکام فقهی و شرعی است که باید عادلانه باشد. اگر حکمی وفتوایی به روشنی خلاف عدالت است بی درنگ فاقد مشروعیت می شود و هیچ توجیه شرعی منطقا نمی تواند حکمی فقهی را که در او سلب حقوق و ستم وبی عدالتی و بی انصافی هست، حقانیت ببخشد.

همچنین بخشی از تاسیس عدالت مربوط به حوزه عمومی است. جامعه‌ای که حوزه عمومی آزاد دارد احتمال ریاضی عدالت در آن بالا می‌رود و در صورت نبود حوزه عمومی،  امید ریاضی عدالت پایین و احتمال ظلم در آن بالا می‌رود. تاسیس عدالت باید به شکلی باشد که گفتار ها وگفتگوهای آزاد وبه تعبیر هابرماس محدود نشده در حوزه عمومی به وجود آید. در چنین حالتی است که فیض  وبرکت وگشایش و همبستگی انسانی در جامعه جاری می‌شود. علی زمانی که خلیفه بود طبق خطبه 216 نهج البلاغه می گفت : «با من سخن مگویید و از من پنهان مدارید آنچه را از مردم خشمگین به هنگام خشمشان پنهان مى‏دارند. نیز به چاپلوسى و تملق با من آمیزش مکنید و مپندارید که گفتن حق بر من گران مى‏آید. و نخواهم که مرا بزرگ انگارید، زیرا هر که شنیدن حق بر او گران آید، یا نتواند اندرز کسى را در باب عدالت بشنود، عمل کردن به حق و عدالت بر او دشوارتر است. پس با من از گفتن حق یا راى زدن به عدل باز نایستید زیرا من در نظر خود بزرگتر از آن نیستم که مرتکب خطا نشوم و در اعمال خود از خطا ایمن باشم.» می‌بینید که از مردم می‌خواهد به او بگویند کجا حقی از کسی پایمال شده است و از آنها مشورت در عدل می‌خواهد. چون بدترین وضعیت برای حاکم زمانی است که حوزه عمومی را مسدود بکند و چنین قدرت و حکمرانی ، صفتی ظالمانه و غیر اخلاقی پیدا می کند.

همچنین بخشی دیگر از عدالت پرداختن قیمت واقعی خدمات و کالاهاست. آیا گروه های متمکن وبرخوردار جامعه، همۀ ارزش افزودۀ نهفته در کالاها و خدماتی را که دریافت می‌کنند می‌پردازند؟ «کارل مارکس» ، اکتشاف علمی بسیار مهم خود را در مفهومی به عنوان ارزش اضافی (Value added) ارائه کرد؛ این مفهوم می‌گوید در فرآیند تولید کالاها وخدمات، منابع مختلف و کارهای زیادی صرف می‌شود تا آن کالا و خدمات  به وجود بیاید و به دست ما برسد؛ منابع طبیعی و کار دستی وفکری انسان ها برای تولید این کالاها صرف می‌شود آیا ما بهای آنها را به عدالت می‌پردازیم؟ عدالت پرداخت ارزش اضافی موجود در کالاها و خدماتی است که ما با آنها زنده‌ایم. پرداخت این ارزش اضافی ازطریق نظام های مالیاتی، سیاستهای پولی، ساز وکارهای بازتوزیع، سیستم های حمایتی از گروه ها ندار و آسیب پذیر، تامین اجتماعی و ایجاد رفاه برای همه امکانپذیر است. در قرآن آمده «اوفوا الکیل و المیزان بالقسط» یعنی پیمانه و ترازو را به عدل و داد برپا دارید. باز هم باید تاکید کنم که برپایی عدالت فردی نیست بلکه لازم است نهادینه شود. ساختارها و نهادها باید عادلانه  ومنصفانه بشوند. این ارادۀ معطوف به رهایی است که در انسانها وجود دارد. 

پی دی اف