مقصود فراستخواه

فضایی میان ذهنی در حوزه عمومی نقد و گفت وگو

مقصود فراستخواه

فضایی میان ذهنی در حوزه عمومی نقد و گفت وگو

پلاسکو و نشانه شناسی یک ازدحام؛ ضرورت های بازگشت به الگوی «توسعۀ اجتماع مدار»

پلاسکو و نشانه شناسی یک ازدحام

ضرورت های بازگشت به الگوی «توسعۀ اجتماع مدار»


مقصود فراستخواه[1]

 

اولین چیزی که با پلاسکو به ذهن می خزَد این است: «مدیریت فاجعه یا فاجعۀ مدیریت؟».  اتفاقی بود که افتاد. خانواده هایی عزیزان خود را به جانگدازترین حالت از دست دادند وکسانی کسب وکار وسرمایه خود را. اعتماد عمومی به نهادها تَرَک دیگر برداشت، تکه ای از حافظه یک شهر فروریخت. شاید بگوییم فاجعه در هرجامعه ای روی می دهد. اما چیزی که هست «جوامعِ به سطح بلوغ رسیده» با نهادهای توسعه یافته وسیستم های کارامد و ظرفیت ها و آمادگی های اجتماعی و فرهنگی خود، یا اصولا از خیلی فجایع پیشگیری می کنند یا دست کم وقتی روی داد آن را خوب مدیریت می کنند. ولی اینجا بیشتر به جای مدیریت فاجعه، فاجعۀ مدیریت را می بینیم.

مشکلات موجود بر سر راه شایسته گرایی وپاسخگویی اجتماعی به علاوه سیطره سیاست بر کارگزاری حرفه ای سبب شده است مدیریت های ما ناکارامد شده اند. اطمینان های لازم برای هوشمندی سیستم ها و چالاکی مدیریت یکپارچه شهری نیست، هماهنگی حاکمیتی ومدیریتیِ مطلوبی وجود ندارد، انواع گروه های نفوذ و فشار و سایه در کار است، دستگاه ها در تمهیدات حقوقی و الزام های قانونی به مالکانِ خُرد وکلان مشکل دارند، امکانات وتجهیزات و زیرساختهای شهری و آموزش های لازم فراهم نمی آورند و از همه مهمتر سرمایه اجتماعی کافی نیز برای خود تدارک نمی بینند. شاید یکی از علل ازدحام مردم در محل حادثه همین بود. وقتی حسّی به شما می گوید هوش نهادینه ای در دستگاه ها نیست، ناچار به هوش درون فردی وبرون فردی خود متوسل می شوید. می خواهید با بیمارتان حتی اگر شده تا درون اتاق عمل نیز بروید  ومطمئن باشید که درست می بُرند ودرست می دوزند. هرکس می خواهد بناگزیر خود را رأسا سرپا نگه بدارد.

حضور سراسیمه گروه های اجتماعی در صحنه پلاسکو را چرا نشان از نگرانی مزمن مردم ندانیم؟ حسّ مبهمی به آنها می گوید چه خواهد شد؟ آقایان چه می کنند؟ وچطور عمل می کنند؟ اعتماد به ساختارهای اجتماعی، اعتماد به سرویس های عمومی و اطمینان از تدبیر امور، کم وبیش متزلزل شده است. تقلیل یک امر پدیدارشناختی به برخی تصاویرِ «افرادِ موبایل به دست» بر روی ماشین آتش نشانی و کذا وکذا ، خطای روش شناختیِ فاحشی است. آمدن به سروقت حادثه وجار زدن به قوم با چشمان پی جوی نگران شاید تنها چاره ای بود که در چنین لحظه ای اینان به سیاق فرهنگ ایرانیِ «همبستگی در شدائد» سراغ داشتند.

داستان غمبار پلاسکو تمام شد اما یک نشانه از او بماند: دستگاه های کرخت وناتوان،  مردم کنجکاو و نگران. یک راه این است که برگردیم به الگوی «توسعۀ شهریِ اجتماع مدار و محله مدار»[2]. از دستگاه ها (آن هم از این دستگاه ها!)جایگزینی ناکارامد برای خود مردم شهر ومردم محل دست وپا نکنیم. دستگاه ها برای این هستند که به مردم مراجعه کنند، مردم را به یاری بخوانند، فضاهای گفتگویی ومشارکتی و هم اندیشی و  هم آموزی و همیاری برای مسائل شهر ومسائل محل ترتیب بدهند، فرصت های تمرین با هم بودن، با هم کار کردن  و خودآموزی و  خود تنظیمی و خود گردانی اجتماعی  فراهم بیاورند. تنها بدیل ممکن برای بورکراسی علیل اداریِ ما ، یک دموکراسی اصیل اجتماعی  است.

حتی کارامد ترین ومدرن ترین سیستم های مدیریت وخدمات وانتظام عمومی در توسعه یافته ترین شهرهای دنیا نیز، امروزه به این نتیجه رسیده اند که «عاملیت اجتماعی» را بیدار کنند و از سازماندهیِ درون جوش محلی وشهری بهره بگیرند. عقلانیت ابزاری با همه کارایی های خود یک جا که می رسد در می ماند و از عقلانیت اجتماعی وفرهنگی وارتباطی مدد می جوید. همسایگان، اهل محل، کسبه محل، سمَن ها، بخش های داوطلبانه وغیر انتفاعی و نهادهای مدنی، مهم ترین رگ وپی ارگانیزم اجتماعی، حساس ترین اندام های حسّی جامعه و دیرپا ترین وتجدید شونده ترین ظرفیت ها برای اداره شهر هستند.

در سنت های تاریخی دیرین ما خاطرات همیاری و کارهای دسته جمعی هست. در فرهنگ ما روح غمخواری هست، عقلانیتی نیرومند در دل آداب وعادات ایرانی هست که به مصائب همسایگان و اهالی محل واهالی شهر حساسیم، انسان شناسی ما سرشار از آیین ها و رسوم ونمادهایی است که می تواند امروز با تفسیر درست وبهره گیری کارامد، در خدمت الگوی «توسعه اجتماع مدار ِ» شهرهای مان باشد وضمنا شکاف مزمن «دولت ملت» را نیز در این سرزمین رفع ورجوع بکند.   

برحسب آخرین آماری که من از زمستان 94 مرکز آمار ایران در دست دارم افراد 15 ساله وبیشتر ایرانیِ ساکن در مناطق شهری در 24 ساعت به طور متوسط فقط دو دقیقه برای فعالیت های داوطلبانه اختصاص می دهند. این دلالت دارد که بستر ها وفضاهای محلی واجتماعی وتمهیدات سیاستی، نهادی، شهری ومدیریتی برای ظهور این نوع فعالیت ها وابتکارات مردمی فراهم نیاورده ایم وچه بسا هر آنچه را نیز هست یا در خدمت سیاست خواسته ایم ویا به چوب سیاست و بلکه امنیت رانده ایم.  این از بخش داوطبانه که گاهی در دنیا از او به بخش سوم یاد می شود وبسیاری از اداره امور شهرها بر عهده اوست. اما بخش دوم یعنی بخش غیر دولتی را نیز نخواسته ایم تقویت وچالاک ونیرومند ومستقل ومبتکر باشد وطبق شاخص های جهانی امتیاز ما از 100 فقط در حد 40 است. این شاخص برای کشورهای در حال توسعه همگن با ما در منطقه امتیازهایی بالاتر از 50 یا حتی 60 نشان می دهد. به ناکارامدی های دیوانسالاری و دستگاه های مدیریتیِ بخش اول یعنی بخش دولتی نیز در سطور بالا اشاره شد.

پس راهی نمانده است جز اینکه به منطق بی نهایت کوچک ها ، به منطق صنف ها وحرفه ها و سمن ها  وهمسایگان واهل محل و کسبه محل،  وبه منطق سازمان یابی خودگردان شهری وخود تنظیمی  ها وابتکارات مردمی برگردیم. یادگیری خلاق اجتماعی تنها از طریق عمل اجتماعی میسر می شود. برای اینکه در شهرهای مان فاجعه هایی مثل پلاسکو و بمراتب در ابعاد بزرگتر روی ندهد باید بموقع برگردیم به شرایط امکانِ «عمل اجتماعی» وبه  ادارۀ «اجتماع مدارِ» شهر . واین از آن اموری است که به نوعی یا همه هست یا هیچ  نیست.

ما یا مشارکت درون جوش اجتماعی برای اداره شهرهای خویش را بدرستی خواهیم داشت ویا اصلا نخواهیم داشت. وقتی خواهیم داشت که  بپذیریم در او تنوع وکثرت و آزادی وانتقاد و ابتکار و  خطا وتجربه و یادگیری و قیل وقال خواهد بود. بتدریج یاد می گیریم که در عین اختلاف توافق بکنیم، می آموزیم که می شود همکاری سازنده ای داشت، می شود گفتگو کرد  وبا وجود گوناگونی دیدگاه ها به میانگینی از تصمیم های مشترک وهمگرایی های پویای مرحله ای دست یافت. ارسطو تعبیری دارد که می گوید نی نواز با نواختن نی نواز می شود ومعمار با ساختن معمار می شود. مردم نیز با گفتگوها و مشارکت ها و هم اندیشی ها و تمرین های تدریجی است که می آموزند چگونه شهرشان را اداره بکنند. ما شنا را در آب یاد می گیریم و دوچرخه سواری را با رکاب زدن.  

        

فایل پی دی اف را از اینجا دریافت فرمایید 



[1]  لازم است ذکر کنم این یادداشت، بخشی از کتاب «جستارهایی در پلاسکو»( 1395) است که به سرویراستاری دکتر محمد رضا جوادی یگانه از سوی پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات به چاپ رسیده است.

[2] Community based development 

نظرات 3 + ارسال نظر
خلیل سه‌شنبه 12 بهمن‌ماه سال 1395 ساعت 18:43 http://http:/tarikhroze4.blogsky.com

با سلام،

۱ - داستان پلاسکو تمام نشده است استاد. پیگیری داستان های بعدی نشان می دهد که این ناکارآمدی سر از کجاها در می آورد و آوار همچنان بر سر کسانی که آنجا کار می کردند هنوز در حال خراب شدن است.

۲- توضیح مشفقانه ی شما در گوش بتون ریخته فرمانروایان ما راه بجایی نمی برد اما برای بدنه حاکمیت و خوانندگان این اندیشه های ناب مردمی بسیار مفید است که چگونه می توانند باهم کنار بیایند، با سپاس

سلام وممنون دوست منتقد دردآشنا...با احترام

کارگر جامعه شنبه 16 بهمن‌ماه سال 1395 ساعت 09:59

سلام. نتیجه ای که گرفته اید، می پسندم ولی مطمئن نیستم که از آن مقدمات بتوان به آن رسید. فعالیت داوطلبانه و اجتماع محور هم در شرایطی مفید است که نظام اداری و کشورداری (governance) حداقلهایی را ارائه دهد. وگرنه برنامه های مشارکتی هم ناکارآمد می شوند. حتی گاه مسخ می شوند. همین الان ببینید سازمانهای غیردولتی به چه فلاکتی افتاده اند. بسیاری شان شده اند سازمان غیردولتیِ دولتی (GNGO) یعنی دولت طبق قاعده خوبی قرار بوده کوچک شود. شده. بعد کارها روی زمین مانده. رفته اند سازمان غیردولتی ای راه انداخته اند که آن کارها را بکند. نتیجه: فساد! طرف، سازمان غیردولتی راه انداخته چون بیکار بوده. و حالا به جای کار داوطلبانه، حقوق می گیرد! دستگاه دولتی نمی تواند فلان پول را خرج کند، به اینها می دهد و می گوید فلان طور برایم خرجش کن، بالاسری ات را هم بردار! خبر دارم که می گویم.

سلام وممنون از نقد شریف وبهترین ها نثارتان
م-ف

عادلی شنبه 23 بهمن‌ماه سال 1395 ساعت 23:19

با سلام
واقعا حادثه غم انگیزی بود ولی باید اعتراف کنیم در حوادث یک بعد همیشه به فراموشی سپرده می شود بحث جنبه معنویت آن پدیده می باشد پلاسکو، زلزله و ...چرا در زلزلی تمام یک شهر تخریب می شود یک مسجد قدیمی سالم و پابرجاست و خیلی موارد دیگر گناه یا شاید آزمایش بررسی کنیم عبرت بگیریم درصورت گناه یا صبر کنیم در صورت امتحان الهی و شکر چون در قرآن داریم خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغیر نمیدهد مگر بخواست خودشان با تشمر

با سلام واحترام به دیدگاه های تان عزیز...

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد