مقصود فراستخواه

فضایی میان ذهنی در حوزه عمومی نقد و گفت وگو

مقصود فراستخواه

فضایی میان ذهنی در حوزه عمومی نقد و گفت وگو

چگونه می توان در این کشور دانشگاه مستقل داشت

مقصود فراستخواه،: دانشگاه مانند یک کشور و سرزمین، دارای نواحی کوچک‌تر به نام دانشکده است و باید با الگوی جمهوری دموکراسی اداره شود که در انتخاب رئیس و طرز اداره خود آزاد بوده و برجسته‌ترین افراد را برای سرپرستی برگزیند.

نقل از  عطنا  

در اینجا    

به گزارش عطنا، مقصود فراستخواه، دانشیار موسسه پژوهش و برنامه‌ریزی آموزش عالی و استاد دانشگاه علامه طباطبائی در همایش «استقلال دانشگاه‌ها، چالش‌ها و راهبردها» در دانشکده مدیریت و حسابداری دانشگاه علامه، گفت: دانشگاهی مستقل است که برای جامعه‌، فرهنگ، اقتصاد، زندگی مردم و زیست جهان جامعه ارزش افزوده داشته باشد.

وی ادامه داد: دانشگاه زمانی می‌تواند مکان وجودی داشته باشد و روی آن مکان بایستد و بگوید «من دانشگاه هستم»، که با جامعه ارزش مبادله‌ی داد و ستد داشته و بتواند نیازهای نوپدید جامعه را پاسخگو باشد.

فراستخواه با طرح این پرسش که دانشگاه‌های اکسفورد، کمبریج و پاریس تا قرن نوزده چطور دانشگاه شدند، خاطرنشان کرد: این امر به این دلیل بود که این جوامع ارزش‌های جدید اجتماعی ایجاد کردند و اقتصاد پویای شهری، مناسبات بازرگانی و زندگی شهری نیاز به این دانشگاه‌ها داشت و این ضرورت بود که برای آنها استقلال به وجود آورد.

دانشیار موسسه پژوهش و برنامه‌ریزی آموزش عالی با تاکید بر این نیاز در ایران، به بیان تاریخچه دانشگاه پرداخت و گفت: در ایران قبل از دانشگاه تهران که سال ۱۳۱۳ تاسیس شد، از سال ۱۳۰۷ دارالمعلمین عالی برای تربیت معلم مدارس متوسطه در تهران به وجود آمد و اولین موسسات آموزش عالی ما در متوسطه و در یک مدل نشان داده شد. درست زمانی که هفت نوع صنعت جدید در جامعه ظاهر شد، ما هیچی نداشتیم و تنها «دانشگاه» پاسخگوی این هفت صنعت و نیاز جدید بود.

این استاد دانشگاه اضافه کرد: با وجود نیازهای که در جامعه بود، مدرسه عالی علوم سیاسی، حقوق، فلاحت، صنعتی، طب، سلامت، تعلیم و تربیت، تجارت، امنیت و سایر رشته‌ها به وجود آمد.

وی در ادامه ضمن اشاره به تاریخ استقلال دانشگاهی، اظهار کرد: کسانی که در دانشگاه تربیت می‌شدند به محض اتمام آن در بخش‌های کشور مشغول می‌شدند و چون نیازهای جامعه را تأمین می‌کردند در مقابل می‌گفتند ما باید استاد، پذیرش، برنامه‌ها، مدیریت و حکمرانی را در اختیار داشته باشیم.

فراستخواه با اشاره به جایگاه و تاثیر دکتر علی‌اکبر سیاسی ‌(سیاستمدار و استاد دانشگاه) در جامعه ایران، اظهار کرد: علی‌اکبر سیاسی معمار استقلال دانشگاه در ایران است که پس از حضور در دارلمعلمین عالی، دانشسرای عالی و بعد دانشگاه تهران جرئت پیدا کرد که به شاه مملکت بگوید که دانشگاه با دستگاه‌های دیگر فرق دارد.

استاد دانشگاه علامه طباطبائی با توجه به وضعیتی که در این چند دهه‌ اخیر در دانشگاه‌ها به وجود آمده است، گفت: با توجه به وضعیت پیش‌آمده دانشگاه نمی‌تواند مازادی برای جامعه ایجاد کند.

وی افزود: برای مثال، ۱۱ و نیم میلیون جمعیت فارغ‌التحصل داریم که اگر از آن، تعداد دانشجویان و بازنشستگان را کم کنیم، برابر با ۵/۶ میلیون جمعیت تراکمی می‌شود که از این جمعیت یک میلیون نفر بیکار است و با این حساب که با دو ساعت کار در عرض هفته هم شاغل به حساب می‌آییم لذا بیکاری از جمله عواملی است که ما به عنوان دانشگاه چیزی به حل آن اضافه نکرده‌ایم.

وی از دومین مدل پیش‌برنده استقلال دانشگاهی یعنی «سرمایه اجتماعی» نام برد و یادآور شد: ارزش‌های دانشگاهی تنها ارزش‌های مبادله‌ای، بازاری و ابزاری نیست بلکه علم‌آموزی خود، واجب و از ارزش‌های ذاتی و ارتباطی است.

فراستخواه در ادامه بیان کرد: علم به مثابه نظام نوین دانایی و عقلانیت جدید در جامعه معاصر ایران از یک دوره‌ای اهمیت پیدا کرد و دانشگاه داشتن بخشی از تجدد ایران شد، به‌طوری که به این نتیجه رسیدند باید متحول بشوند. به همین دلیل بخشی از این طرح کلان آنها دانشگاه بود و در نتیجه این نهاد واجد اهمیت اجتماعی و به عنوان بخشی از هویت نوین جنبش اجتماعی شکل گرفت.

وی در ادامه از بزرگانی چون «بدیع‌الزمان فروزانفر، جلال همایی، محمد معین» نام برد و در این‌باره گفت: با وجود چنین افردای بود که مدیریت مستقل و استقلال علمی و فکری به وجود آمد.

دانشیار مؤسسه پژوهش و برنامه‌ریزی آموزش عالی با اشاره به لزوم اعتماد به آموزش عالی، ادامه داد: در گذشته بالاترین اعتماد مردم به دانشگاهیان و دانشمندان در حدود ۷۷/۳ درصد است و نسبت به اعتمادی که مردم به کسبه داشتند اصلا قابل مقایسه نیست که این نشان می‌دهد دانشگاه با سرمایه اجتماعی‌اش مستقل می‌شود اما در سال‌های اخیر اعتماد اجتماعی نسبت به دانشگاهیان در حال ترک خوردن است.

وی در ادامه گفت: متلک‌های فروش پایان‌نامه، سخنات تحقیرآمیز در ارتباط با کلاس و استاد، روزمه‌نویسی، مدرک‌گرایی، اصول شایسته‌گرایی، سیاسی شدن ریاست دانشگاه و دیگر پست‌ها سبب شد که احترام اجتماعی به ساحت علمی و دانشگاهی در حال ترک برداشتن است.

فراستخواه در زمینه توجه به نقش رسانه‌ها در آموزش عالی هم اظهار کرد: در سال‌های اخیر رسانه‌ها و نهادهایی وجود داشته‌اند که از بودجه عمومی استفاده‌ می‌کردند و ترویج عقل‌گریزی را در جامعه انجام داده‌اند و طی آن، این عقل‌ستیزی و گریز از عقل که در زمینه‌های اجتماعی ما وجود دارد، تبلیغ می‌شد.

وی افزود: در این بازی، سرشت جهانی دانش مختوم و عامه‌گرایی علمی مفعول شد و روش‌شناسی علمی لطمه دید که نتیجه‌ آن این بود که دانشگاه جایگاه خود را از دست بدهد.

این استاد دانشگاه از سومین روش پیش‌برنده با عنوان «پشتوانه صنفی و حرفه‌‌‌ای‌گرایی نهادهای علمی» نام برد و گفت: در ایران صنف و حرفه‌ای‌گرایی ضعیف است.

وی در ادامه به ذکر تاریخچه‌ «صنفی‌گرایی» در ایران پرداخت و:‌خاطرنشان کرد: در ایران از سال ۱۳۱۱ اتحادیه و صنفی به نام «جامعه لیسانسیه‌های دانشسرای عالی» تشکیل شده که اعضای آن خانلری، ذبیح‌الله صفا، احمد بیرشک  بودند، افردای که با همکاری هم مجله‌ی «سخن» را تشکیل دادند و این مجله از ژورنال‌های علمی بسیار آکادمیک ایران است که از سال ۱۳۲۰ منتشر شد.

فراستخواه با گریزی به اتفاقات دهه بیست شمسی در ایران هم یادآور شد: استقلال دانشگاهی از متن پویایی‌های خود دانشگاهیان به وجود آمد به‌طوری که «مطالبه‌» از متن حرفه‌ای دانشگاهیان بود، از جمله مکاتبه‌ای که در آن زمان انجام دادند مکاتبه دکتر علی‌اکبر سیاسی با نخست وزیر وقت بود.

وی در ادامه با اشاره به مقاله‌‌ای که احمد بیرشک‌ (ریاضیدان و پژوهشگر تاریخ علم) در سال ۱۳۲۲ برای مجله سخن نوشته، گفت: دانشگاه به سان یک کشور و سرزمینی است دارای نواحی کوچکتر به نام  دانشکده  و باید با الگوی جمهوری دموکراسی اداره بشود که در انتخاب رئیس و طرز اداره خود آزاد بوده و برجسته‌ترین افراد خود را برای سرپرستی برمی‌گزیند. در مجلس خود و در طرز اداره‌ی آن آزاد است.

فراست‌خواه از جمله عوامل بازدارنده‌ در رسیدن به استقلال دانشگاه‌ها را غلبه امر سیاسی بر آکادمیک، غلبه اقتصاد دولتی رانتی بر ابعاد مالی دانشگاه و همچنین غلبه ایدئولوژی بر علم‌ورزی دانست.