مقصود فراستخواه

فضایی میان ذهنی در حوزه عمومی نقد و گفت وگو

مقصود فراستخواه

فضایی میان ذهنی در حوزه عمومی نقد و گفت وگو

درنگی دربارۀ انتخابات 96

درنگی دربارۀ انتخابات 96

 

مقصود فراستخواه

28 اردیبهشت 96

 

 

امروز مهلت تبلیغ انتخابات پایان یافته است. وقت درنگ است و زمانی برای تحلیل واندیشیدن است. انتخابات فردا دست کم دو نتیجه به دست خواهد داد. نتیجۀ نخست این است که رئیس جمهور بعدی کیست؟ این نتیجه هرچند برای آینده ایران و مسألۀ ایران تعیین کننده است اما منتظر نتیجۀ دوم و بسیار مهم تری نیز بمانیم: بر آفتاب شدن این قضیه که خودِ جامعه ایرانی در چه وضع وحالی به سر می برد؟ در زیر چند یک از دوتایی ها را باختصار می آورم که به تصورناچیز من فردا به نفع یک طرف از آنها پاسخ داده خواهد شد.

 

یک. نیازهای فرا مادی

چقدر ایرانیان در فرایند تحول اجتماعی خود از نیازهای اولیه زیستی ومادی جلوتر آمده اند و نیازهای سطح بالای فرامادی و خودشکوفایی نیز برای آنها اهمیت دارد؟ فردا معلوم خواهد شد افق انتخاب های آحاد این ملت تا چه مقدار گسترش یافته است.

 

دو. اقتصاد معیشتی

تا چه اندازه طبقات متوسط جدید شهری فرصت رشد یافته اند و خود را به سطوح بالای بلوغ مدنی رسانده اند و چقدر برعکس هنوز حیات معیشتی ِ حاصل از بی تدبیری دولتها (ونه کمبود منابع وسرمایه ها) عصب اجتماعی و هیجانات عمومی را می فشارد  و بخش بزرگی از گروه های شهری وروستایی ما را در تصمیم گیری های ملی ودرک حساب های ملی کرخت می کند.

 

سه. شهروند و توده

چقدر «فرد»ِ ایرانی به منصّۀ ظهور رسیده است، شخصا دست به انتخاب عقلانی می زند، آنگاه از معدل این انتخاب های آزاد وخودآگاه شهروندان، نوعی انتخاب اجتماعیِ موجّه ومدنی به دست می آید و چقدر هنوز بخش هایی از جامعه در توده وارگی به سر می برد ومی شود آن ها را فلّه ای جا به جا کرد  و از آنها امواجی درست کرد و سواری گرفت.

 

چهار. سازمان یابی مدنی

چقدر جامعه ایرانی، فرصت یافته است که در مسیر سازمان یابی درون جوش مدنی موفق مشق وتمرین کند واز طریق حرفه ها و صنوف وسازمان های غیر دولتی واجتماعات منظم و خودگردان محلی اداره بشود وبه پختگی سیاسی برسد و تا چه  مقدارهنوز بند نافِ  بخش های بزرگی از جامعۀ توده گون ما، به انواع سازمان های حکومتی و شبه حکومتی، وصل است.

 

پنج. فقیرداری و سُفله پروری

تا چه اندازه برای جامعه ایرانی، عزت نفس یک ارزش مرکزی است، بی نیازی و نان به عمل خویش خوردن اهمیت دارد ، دست دهنده ونه گیرنده داشتتن، و محتاج غیر نبودن وتولید ثروت و فقر زدایی، حقیقتا واجد فضیلت است  وتا چه مقدار فقر ومحرومیت ناشی از سوء تدبیر دولتها، گروه هایی از جامعه را هنوز چشم به دست دستگاه ها ونهادهایی نگاه داشته است؛  نهادهایی که خود از  امکانات عمومی(و نه تولید مازاد علمی وفنی و اقتصادی) ارتزاق می کنند و آن گاه  فرهنگ فقیر داری و صدقه بگیری را ترویج می دهند و  رعیت داری می کنند.

 

شش. دخل و خرج ملی

تا چه اندازه عنصر قیمومت، صفت عیال وارگی و عادت زیستن جامعه از جیب حکومت توسط انواع و اشکال نهادها و دستگاه های خدماتی و تبلیغاتی و نظامی، هنوز همچنان بازتولید می شود و برعکس چقدر این جامعه آماده است که با دانش و تولید وابتکارات بخش های غیر دولتی خویش دخل وخرج بشود ودر نتیجه روی پای خود سرفراز بایستد و انتخاب عقلانی وانتخاب اجتماعی بکند.

 

هفت. هویت های مقاومتی و تنش زا  یا هویت های سازنده و هم جوشنده با جهان

جامعه ایران در عصر شبکه های اطلاعات وارتباطات جهانی شده زندگی می کند واین استعداد ملی را دارد که ضمن توجه به تاریخ و تمدن خود وتفاوتهای فرهنگی اصیل خود ، هویت مدرن امروزی و خویشاوندی جهانی را نیز  احساس بکند و صلح و همزیستی منطقه ای وبین المللی وحقوق مشترک بشری و تعامل عقلانیِ توأم با احترام متقابل را درک ورعایت بکند. آیا چنین ملتی بار دیگر اجازه خواهد داد تصویر ناسازگاری از او برساخته بشود و ملت بزرگی که  این همه پیشینۀ فرهنگِ ترکیبی داشت و صاحب تمدنی چند ضلعی و  هم جوشنده با جهان بود، اکنون به دام ایدئولوژی های متشنجی از  هویت های مقاومتی در غلتد و در هیأت وکسوت مردمانی ماجراجو وخشونت طلب تصویر بشود و به جای اینکه با یاد گذشته، آینده ای نو برای خویش خلق کند، حاضر بشود به نام گذشته ای به غلط بازنمایی شده ، تمام آینده یک سرزمین و مصالح حیاتی نسل های آتی ، به ورطه های خطر بیفتد.

 

هشت. احساسات و عقلانیت

 چقدر هنوز در بخش هایی از جامعه ایرانی، خصیصه های خودمداری، خودکامگی، احساسات گرایی، واقعیت گریزی، رابطه بازی و فرهنگ عشیره ای باقی است و تا چه اندازهاین جامعه  فرصت پیدا کرده است که تمرین و همکنشی بکند و در مسیر  توسعه یافتگی، عقلانیت، توجه به منابع عمومی  و حس مسؤولیت نسبت به آرا و اعمال خود  پیش برود.

 

نه. یک استقرای تاریخی

تا چه اندازه سرمایه اجتماعی امید واعتماد  و پیوند ومشارکت  وهمدلی فرصت رشد ورونق می یابد  وشهروندان ایرانی، به تجربه ودر عمل  اطمینان می دارند که انتخابات های مسالمت آمیز  وقانونمند  وعادلانه، به حکم استقرای تاریخ معاصر، تنها گزینۀ  ممکن و معقول وموجه و کارامد برای مسیر تحول تدریجی وتوسعه ودموکراسی درونزا  در ایران است؛ برای تأمین مصالح عمومی کشور عزیزما و رفع مشکلات ومرارتها ومحنتهای مردمان خوب این سرزمین . یا برعکس خدای نکرده دوباره امید گروه های جدید اجتماعی برباد خواهد رفت و آب به آسیاب ایدئولوژی های موهوم و مفرط سیاسی ومسلکی ریخته خواهد شد که جز نابودی ملک وملت، فرجام دیگری برجای نمی گذارند وچنین مباد.

 

ده. شانس ایران برای تجربه ای درونزا  از دمکراسی

تا چه مقدار سنت های انتخاباتی دمکراتیک در متن جامعه ایرانی از طریق تمرین های پی در پی آزادی های مدنی  ومشارکت های صلح امیز قانومند وعقلانیت های شهری گام به گام  به طور درون جوش، توسعه وتعمیق می یابند، ساختارهای قانونی واجرایی مناسب و کارامدی برای خود پدید می آورند وکار ایران با نیکبختی پیش می رود، برعکس تا چه اندازه پس زمینه های فرهنگی واجتماعی توسعه نیافته و  نهادهای بازتولید کننده آنها،  قواعد دمکراسی را بر هم می زند  وآن را  به سطح نازلی از مهندسی اجتماعیِ «اعتماد زداینده وامید بر باد دهنده» فرو می کاهد.


نتیجه گیری

فردا کدامیک از این ده مورد مثال از دو گانه ها رقم می خورد؟ نتیجه حسب اینکه کدام طرف باشد مطمئنا مقدار هزینه ملی در ایران وطول زمان پیشرفت جامعه ایرانی،  و عمق وابعاد آن فرق خواهد کرد. اما یک چیز فارغ از هر دو شقّ قضیه به قوت خود باقی می ماند: جامعه ایرانی واقعا جامعه ای زنده است، در پویش وبی قرار است و برخی علائم بحران هم اگر در او به چشم بخورد، برای بیرون آمدن از صغارت و تجربه سختِ بلوغ است. خواستِ  زندگی آزاد عقلانی ومدنی در زیر پوست شهرها همچنان نفس می کشد و لابد هر چه زمینه ها وفضاها وفرصتهای قانومندی برای آن به لطف تدابیر واقع گرایانۀ مسؤولان محترم فراهم بیاید، ایرانیان با حساب های هزینه وفایدۀ معقول ترِ  ملی خواهند توانست مسیر معاصریت  وپیشرفتِ  خود را در نوردند واز همگنان خویش در منطقه وجهان عقب نیفتند. 


فایل پی دی اف از اینجا قابل دریافت است