مقصود فراستخواه

فضایی میان ذهنی در حوزه عمومی نقد و گفت وگو

مقصود فراستخواه

فضایی میان ذهنی در حوزه عمومی نقد و گفت وگو

دولت دانشگاه را به خود دانشگاهیان تحویل بدهد



روزنامه ایران ، 8 شهریور 96، صفحه 12


روزنامه ایران، 8 شهریور 96، صفحه 13


بخشی از مصاحبه لیدا فخری ومهسا رمضانی :


مشارکت‌های نخبگان در تصمیم سازی‌های که روحانی در دولت یازدهم وعده داده بود،بعد از چهار سال چقدر محقق شد؟ و در حال حاضر اصحاب علم در روند امور کشور  چقدر دخیل می‌شوند؟

دکتر فراستخواه:در این بحث ما نیازمند تبار شناسی هستیم.  به نظر من، مناسبات دولت و دانشگاه  در ایران پساانقلاب مناقشه‌آمیز بود و تا به امروز هم ادامه دارد. به تعبیری، نسبت میان دولت و دانشگاه به نحو رضایت‌بخشی سامان نیافت.

 اولین نسبتی که دولت با دانشگاه داشت، تصرف بود. دولت دانشگاه را در انقلاب فرهنگی تصرف کرد و آقایان دانشگاه  را مایه‌ضلالت دانستند، که باید کنترل می­شد.

در مرحله بعد،دانشگاه را طبق شواهدی که در کتاب «سرگذشت و سوانح دانشگاه» آوردم، تولیت کردند تا آنجا که برنامه‌درسی دانشگاه ها، جذب هیات علمی، گزینش دانشجوها، تنظیم پردیس دانشگاه­ها و ... را نیز در دست گرفتند. این روند،10 سال طول کشید.

 بعد ها در دوره‌ ریاست جمهوری آقای هاشمی و در دولت سازندگی ، نگاه به دانشگاه تلطیف شد و به این نتیجه رسیدند که دانشگاه را تمشیت کنند و دانشگاه می‌تواند به توسعه و سازندگی کمک کند. اینجا علم  به مثابه ابزار و کالا  درآمد و کالایی شدن دانشگاه مطرح­شد و هنوز هم این نگاه ادامه دارد.  تا اینجا  دانشگاه کمی ارتقاء مقام پیدا کرده است اما به عنوان یک بازوی کارشناسی وعلمی که در چارچوب ایدئولوژی رسمی می اندیشد و اینجا است که دانشگاهیان به سوژه های سر به زیر بدل می­شوند.

در دوره ‌اصلاحات گفتند نه تصرف،  نه تولیت و نه حتی تمشیت با نگاه ابزاری. بلکه دانشگاه را تکریم کردند و علم فضیلت دانسته شد. در این دوره، به تدریج شرایط برای حضور و بروز دانشگاهیان فراهم شده بود که با اتمام دوره اصلاحات، صفحه برگشت و مجددا ما تحقیر دانشگاهیان و نادیده انگاشتن آنها را شاهد بودیم. این دوره هم تمام شد اما دانشگاه هم‌چنان به زندگی اش ادامه داد و جالب آنکه به رغم تمام در هم کوفتگی‌ها و در هم ریختگی ها زنده بود و نشان داد که در جوهره خود آن ظرفیت آکادمیک و بلوغ لازم را دارد.

دوره‌اول،دولت روحانی به نظر من، تعارف اجتماعی با دانشگاه بود. به تعبیری با دانشگاهیان تعارف می‌کنند و از آنها می خواهند تا به مسائل مبتلابه جامعه بیاندیشند و در جامعه حاضر باشند . مرتب می پرسند که چرا درباره‌مسائل اجتماعی کار نمی‌کنید.  هیچ وقت هم تحقیر آمیز صحبت نمی‌کنند . الان دیگر آن فکر تصرف و تولیت و تمشیت دانشگاه از بیرون واقعا بی آبرو شده است، آن پوپولیسم دولتی تحقیر کننده دانشگاه هم دیگر بازار ندارد و چون آقای روحانی به قدر  کافی بلوغ سیاسی دارد،  خودش هم دانشگاهی هست در نتیجه یک مقدار تعارف می‌کنند با دانشگاهیان. به نظر من آن چیزی که اتفاق نیفتاده است این  هست که از تعارف کم کنند و بر مبلغ بیفزایند.

 الان وقت تعارف نیست وقت تحویل علم به خود دانشگاهیان است.  واقعاً انتظار من هم به عنوان یک شهروند  وهم به عنوان یک معلم کوچک متعلق به دانشگاه واجتماع علمی از دولت دوازدهم، که خود نیز به آن رای داده ام، استیفای حقوق دانشگاه و استرداد حقوق دانشگاهیان است. دانشگاه به تعارف نیاز ندارد. آن چیزی که  دانشگاهی می‌خواهد، استرداد حقوقش است؛ یعنی، تبدیل تصرف به تحویل. علم را به خود دانشگاهیان بدهند. تحویل علم به اهل علم. تحویل دانشگاه به دانشگاهیان. 

معتقد هستم دانشگاهیان بیشتر از هر قشر دیگر بلوغ و عقلانیت دارند و می توانند خود را اداره کنند. پس من مطالبه‌ اصلی دانشگاهیان  را تحویل دانشگاه، و استرداد حقوقشان می‌دانم.  آن چیزی که دانشگاه مطالبه دارد، قدرت سپاری است. یعنی توانمندسازی دانشگاه و بازگرداندن اختیارات لازم به دانشگاه که درواقع من آن را خلاصه می‌کنم در استقلال نهادی، در حالی که الان بیشتر استقلال صوری دانشگاه مطرح است.  در حالی که آن چیزی که ما لازم داریم استقلال نهادی دانشگاه است.

برای رسیدن به استقلال نهادی  سه گامی که به دولت پیشنهاد می‌کنید، چیست؟

دکتر فراستخواه: گام اول این است که وزیر علوم را مجمع دانشگاهیان معرفی کنند. وزیر علوم در ایران باید توسط مجمع دانشگاهیان، انجمن دانشگاه­ها تعیین شود. این در حالی است که ما در ایران انجمن دانشگاه ها نداریم.

در دیگر کشورها این چنین است ؟

دکتر فراستخواه:  بله.  انجمن‌های دانشگاهی  در دنیا وجود دارد، هم در سطح بین­المللی هم در سطح ملی. ما ده مدل دانشگاه در ایران داریم،  دانشگاه دولتی،  غیرعلوم پزشکی، دانشگاه‌های علوم پزشکی، دانشگاه‌های غیرحضوری، موسسات غیرانتفاعی، دانشگاه آزاد، دانشگاه‌های مجازی ، دانشگاه های فنی حرفه ای و علمی کاربردی، و انواع دانشگاه‌های دیگر.  ما مجموعه‌ای از انواع دانشگاه‌ها داریم. باید رؤسای آنها تشکلی  ایجاد کنند و انجمن مستقل دانشگاه‌های ایران را تشکیل دهند و ضمن اینکه در طول سال ها ونیمسال ها جامعه دانشگاهی ایران را نمایندگی و هماهنگ  می کنند و حمایت  می کنند ومشکلات ومسائل کلان آن ها را  دنبال می کنند،  در زمان تغییر دولتها نیز  سه نفر را به دولت به عنوان وزیر علوم معرفی کنند. و رئیس جمهور از میان آنها دست به انتخاب بزند. اگر حمایت بکنند واجازه بدهند  تا مجمع دانشگاه‌ها ایجاد شود می‌تواند  وزیر علوم را هم  مجمع دانشگاه تعیین کند.

دومین مطالبه دانشگاهیان به باور من، خارج شدن ریاست دانشگاه از وضعیت کنونی پست سیاسی است،  چهار دهه است که ریاست دانشگاه یک پست سیاسی شده است و از بالا تعیین و انتصاب می‌شود. در حالی که رئیس  دانشگاه، باید منتخب استادان خود دانشگاه باشد. درهیچ کجای دنیای پیشرفته وتوسعه یافته و حتی درحال توسعه‌موفق اینقدردانشگاه تابعی ازتغییرات دستگاه اجرایی نیست!

در پس این صحبت ها، یک فرض وجود دارد و  آن، این است که ادراک دولت دوازدهم از خود  چه هست؟  آیا دولت  یک دستگاه اجرایی است که فقط تولید خدمات می کند؟ یا اینکه نه، دولت دوازدهم به طور خاص  وبرحسب شرایط انتخابات و کمپینی که شد و24 میلیون رأی  یک واسطه‌اجتماعی است. یک« Social agent » است. اگر ادراک دولت از خودش( به اصطلاح« self-perception» او ) این دومی باشد صحبت‌های من موضوعیت دارد،  آن وقت هست مه می‌گوییم رسالت دکتر روحانی درچهارسال پیش رو، آزادسازی دانشگاه است.

سومین گام، تمرکززدایی است. یعنی دولت به جریان تفویض اختیارات کمک کند و  قدرت را به مناطق ده گانه‌کشور بسپارد. خوشبختانه زمینه‌های  نسبتاً مناسبی وجود دارد که کل کشور به ده منطقه تفکیک شده است.  مثلاً منطقه‌یک تهران و البرز است. منطقه‌دو، استان‌های شمالی است. همینطور مناطق دیگر که هر منطقه از چند استان مجاور همگن تشکیل بشود و  قدرت  علم وفناوری در سیاست های آمایشی و منطقه ای متناسب با نیازهای استان ها، به آنها واگذار شود.

چهارم، به اعتقاد من، دولت باید هیات‌های امنای دانشگاه‌ها را تقویت کند به طوریکه اختیاردار کل دانشگاه شوند،تا دیگر نیازی به وزارت علوم نباشد و وزیر علوم تنها، کارهای اساسی ( آن هم کارهای حمایتی وارزیابی عالی ملی نه مداخله در کار دانشگاه ودانشگاهیان) را در سطح خیلی کلان در دستور کارخود قرار دهد. در دانشگاه های خارج از کشور یک دانشگاهی نمی‌داند  ونمی خواهد هم بداند وحوصله اش را ندارد که در دولت چه خبر است و با دانشجویش  اختیاردار کل دانشگاه است. می‌تواند خود را اداره کند، برای خود برنامه ریزی کند، هیات علمی و دانشجو جذب کند، برنامه‌درسی‌اش را بنویسد و  خودگردانی داشته باشه و  وظیفه‌دولت، تنها حمایت از دانشگاه است.

چرا  باید از دانشگاه حمایت کند؟

  برای این که دانشگاه خیر عمومی  ایجاد می‌کند. دانشگاه بنگاه نیست که فقط به سود خود کار کند بلکه برای آینده‌ این سرزمین مان دانش تولید کرده و سرمایه‌انسانی  تربیت می‌کند. پس انتظار می رود که دانشگاه در هرکجای دنیا مورد حمایت عمومی واقع شود واز بودجه های عمومی اعتبار کافی در اختیارش قرار بدهند ودر قبالش از او پاسخگویی اجتماعی در مسائل علمی بخواهند.

پنجم، دانشگاه در جامعه‌ بین المللی عضویت پیدا کند. ما بر اثر  سیطره‌سیاست خارجی انزواگرایانه و تنش زا، دانشگاه را از محیط علمی بین­الملل جدا کردیم و دانشگاه این اختیار را ندارد که در خیلی از مجامع عضویت پیدا بکند و با دانشگاه‌های خارج  ارتباطات و  هم‌گامی‌های علمی و بین‌المللی داشته باشد.

امروز اگر یک دانشگاه بخواهد با یک دانشگاه خارجی همکاری‌های علمی به معنای تربیت دانشجو، مبادله‌استاد و دانشجو، رساله‌های دکتری مشترک و .... داشته باشد، اینقدر با  مشکلات امنیتی و حکومتی مواجه می­شود که ترجیح می دهد این کارها را دنبال نکند. در نتیجه به نظر من مطالبات دانشگاه‌ها روشن است و آن تحویل  علم به اهل علم و دانشگاه به خود دانشگاهیان.

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد