مقصود فراستخواه

فضایی میان ذهنی در حوزه عمومی نقد و گفت وگو

مقصود فراستخواه

فضایی میان ذهنی در حوزه عمومی نقد و گفت وگو

حافظه تاریخی ایرانیان و «فراموشیِ خودخواسته»



منتشر شده در هفته نامه صدا ، شماره 148، 14 بهمن 1396

نویسنده، دهۀ پنجاه را و سالهای «مرگ بر شاه» را زیسته بود. حاصلش را نیز همه کم وبیش آزموده ایم. نمُردیم و دعای«خدابیامرزد» و شعار «روحت شاد» را هم شنیدیم. نسل های قبلی تر از ما در دهۀ 20 تماشاگر یا بازیگر پرده ای دیگر از این تکرار  بودند و نسل پیش از آنها در مشروطه و قبل از آن و قبل از آن، پرده های مکرر دیگر. یک خواستِ زیر و رو شدن و مطالبات فشردۀ معوّقه و«عقده شده» در تودۀ مردمِ دهه پنجاه فوران یافت که روندهای امروزی، خالی از استعداد همان اوصاف، هرچند به صورتی دیگر نیست. التهاب های موجود در شبکه های اجتماعی دست کم به یک جهت، بی شباهت به ناراحتی های سیاسی وفرهنگی ومذهبی دهۀ پنجاه نمی نماید، البته با تفاوت هایی جدی که نبایدهم از نظر دور داشت. در عین حال استخوان لای زخم و عصبانیت و خواستِ  تغییر و اعتراض ومابقی قضایای امروز،  تداعی کنندۀ روزها وشبهایی در تاریخ معاصر نزدیک ماست که در غیابِ زیرساختهای مدنی وعقلانی وسازمان یافتگی اجتماعی وفقدان هوشمندی لازم در سیستم های رسمی وحکمرانی، کار به دست این ملت زجر کشیده داد. با یک تفاوت که هم جهان ومنطقه ما امروز بسیار خطرسازتر و هم جامعه ایران شکننده تر از دهه پنجاه است. آیا این بدان معناست که مردم ایران حافظه تاریخی ضعیفی دارند؟

حافظه تاریخی قابل فروکاستن به یک خصیصۀ روان شناختی نیست. به نظر می رسد اینطور نباشدکه اگر ملت « الف» حافظه تاریخی بیشتر وبهتر از ملت «ب» دارد این صرفا به معنای تفاوت دو تیپ روحیات و خلقیات وعادات رفتاری است. حافظه تاریخی به طور اجتماعی ساخته می شود وبه ماتریال اجتماعی نیاز دارد، مواد وعناصری اجتماعی همچون حوزۀ عمومیِ آزاد و «کنش گفتگوییِ محدود نشده» و رسانه های متکثر و دانشگاه ها ونهادهای مطالعاتی مستقل و سَمَن های چالاک و خلاق و ارتباطات وگفت وشنفت و سرمایه اجتماعی و مابقی قضایا. برای مثال اگر آزادی علمی نباشد آن وقت هر تاریخ معاصری، یک دروغ می شود وارزش حفظ کردن ودر خاطر نگاه داشتن را از دست می دهد. لازمۀ حافظه تاریخی این است که «شرایط امکان» برای تاریخ نگاریِ مستقل وجود داشته باشد وکتاب های تاریخ مدارس، ابرروایت حاکمان نباشد و داستان خود جامعه باشد و دیگر قضایا.

همانطور که حافظۀ کاری در یک فرد از پیوندهای کافی در نرون ها و سیناپس های مغزی جریان می یابد، حافظه تاریخی یک ملت نیز از پیوندهای مدنی و گفتگوهای نسلی در بستر یک عقلانیت فرهنگی واجتماعی فراهم می آید. حافظه تاریخی، «دانش تقطیر شدۀ» یک ملت از سرگذشت خویش  وداستان شکست ها وپیروزی ها و بالا پایین شدن خودش و «زیست آزموده» هایش هست، اما این فقط از طریق حوضچه های آرامشی میسر می شود که تنها یک دمکراسی اجتماعی به برکت نهادهای مدنی و سَمَنی اش و اجتماعات محلی اش توانایی تأمین وتدارک آن را دارد. نویسنده درباب پنج نسل جامعه معاصر ایرانی مطالعات دانش آموزی ومیدانی کرده است وحقیقتا تفاوت های جدی در این نسل ها را مشاهده کرده است ولی کو در جامعۀ ما امکان های نهادینه شده وساختارهای اجراییِ کافی برای گفتگو های جدّیِ «بین نسلی» ومبادلۀ معانی و تجربه ها و افق ها؟ وقتی چنین امکانی از داخل بودجه های کذایی فرهنگی و انواع رانتها و مافیاهای مالی و چه وچه در نمی آید شما چه انتظار ِ حافظه تاریخی دارید؟

 جز اینکه باز، آن روی جامعه ای که سازمان یابی درونزای مدنی وسمنی ندارد، ظاهر بشود و  توده هایی سراسیمه سردر بیاورد که دیگر نمی توان از آنها انتظار داشت بنشینند و  بیندیشند و ببینند که در نسل های قبلی چه گفته شد و چه کردند وچه شد. بویژه وقتی که انواع نخبگان پوپولیست در داخل دولت و جامعه سیاسی وحتی در محافل روشنفکری وروزنامه نگاری نیز هستند که لازم ببینند از همۀ گذشته بسادگی وسهولت تمام طفره می روند و میل موج سواری می کنند، آن وقت چه انتظار از مردمانی گرفتار که هزار جور مصیبت دارند؟ در متون ومنابع، از «فراموشی عمدی» به مثابۀ نوعی رفتار جبرانی بحث شده است. آیا ما ایرانیان حافظۀ تاریخی کم داریم یا از رنجِ آگاهیِ دردناک، به راحتِ موهومِ «فراموشیِ خودخواسته» می گریزیم؟

 هزارتوی مسائل و مصایب ایران آن قدر ناشنیده و ناگشوده و انباشته و دشوار گشته است که مردمان ما نه، در تنهایی هایِ ذره وار خویش یارای بازکردن گره هایش را دارند و نه، در انبوه ِ ازدحامِ «توده گیِ» بی شکل و مبهمِ خودویرانگر شان. کشیدن بار این آگاهی دردناک تنها از عهده جامعه ای بر می آید که عقلانیت و خرد ورزی جمعی خود را از رهگذر سازمان یابی درونزای اجتماعی و فرهنگیِ خویش صورت بندی و برگزار می کند وگرنه از سر ناچاری و برای کاستن از رنج آگاهی،  متوسل به فراموشی عمدی و نسیان جمعی خواهد شد؛ خصوصا با آن همه زمینه های کلامی  برای گریز از عقل در تاریخ ما.

پی دی اف

نظرات 2 + ارسال نظر
خلیل دوشنبه 16 بهمن‌ماه سال 1396 ساعت 19:11 http://http:/tarikhroze4.blogsky.com

باسلام،

آنچه را که نظام می خواهد، شما بیان کردید. آیا واقعن این یک فراموشی خود خواسته است یا یک برنامه برای ایجاد فراموشی خود خواسته با همان روشی که شما بیان کردید؟

سلام و متوجه جمله نشدم

leila شنبه 28 بهمن‌ماه سال 1396 ساعت 07:38

ضمن عرض سلام خدمت دوستان
بنا به فرمایش استاد گرانقدر جناب آقای موحد ای کاش می توانستیم دریافت های اساتید و پیامبران زمان خود را بشنویم تا شاید اندکی تغییر چاشنی زندگی مان باشد با کسب اجازه از جناب دکتر شنیدن تجارب ایشان برایم بسیار دلنشین خواهد بود.

جناب استاد بزرگوار دکتر محمدعلی موحد (زادهٔ ۲ خرداد ۱۳۰۲ در تبریز) عرفان‌پژوه، تاریخ‌نگار و حقوق‌دان ایرانی است از نزدیک از ایشان نکات شریف ونفوذ معنوی داشتم به امید حق فرصتی باشد با هم در پیش ایشان بازهم زانو بزنیم وبیاموزیم دوست نازنین...ممنون از یاداوری

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد