گزارشی از بحث فراستخواه دربارۀ شرایط کنونی کشور و مسؤولیت اجتماعی دانشجو
در اینجا:
و اینجا
http://anjomaneslami.org/?p=518
شفقنا- یک استاد دانشگاه و جامعهشناس در مراسمی تحت عنوان «دانشگاه و مسوولیت اجتماعی» که به مناسبت سالگرد کوی دانشگاه تهران در دفتر مرکزی انجمن اسلامی دانشگاه تهران و علوم پزشکی تهران برگزار شد، گفت: تیپ ایدهآلی که امروز وجود دارد، دانشجوی اجتماعی است. در زمان شکلگیری جنبش دانشجویی، تیپ ایدهآل، دانشجوی سیاسی بود. این دانشجوی اجتماعی گویا آخرین زور شما در مقابل دانشجوی درسخوان سربهزیر است.
به گزارش شفقنا، دکتر مقصود فراستخواه در مراسم «دانشگاه و مسوولیت اجتماعی» با بیان این که برای آغاز بحث نیاز به یک سنت داریم، اظهار کرد: بدون یک سنت معرفتی، یک سنت فکری و یک سنت اجتماعی، نمیتوان مسوولیت اجتماعی دانشجو را تعریف کرد. ما در چه فضای معرفتی از مسوولیت اجتماعی صحبت میکنیم؟ در چه فضای ارتباطی از مسوولیت اجتماعی دانشجو صحبت میکنیم؟ من، سنت و تبارشناسی شما را جنبش دانشجویی تصور میکنم یعنی اگر شما بخواهید خارج از این سنت، مسوولیت دانشجویی را تعریف کنید، توضیح دهید و دربارهی آن گفتوگو کنید، در زمین دیگری خانه کردهاید. شما نیازمند یک زمین برای خودتان هستید.
او ادامه داد: یکی از نخستین سنتهای جنبش دانشجویی در ایران سنت چپ بود، که بنیانهای معرفتی و اجتماعی آن از تئوریهای خاصی مشروب میشد. از جمله تئوری تعارض؛ یعنی آنها وقتی به جامعه نگاه میکردند تعارضهایی مانند تضاد طبقاتی و نابرابری را میدیدند و همچنین یک سنت فکری ماتریالیسم تاریخی هم در اندیشهی آنان وجود داشت.
این استاد دانشگاه ادامه داد: از دههی بیست شمسی در تمایز با این سنت، کنشگرانی در ایران پدید آمدند که تنوعی در سنتهای دانشجویی ایجاد کردند. این جنبش دانشجویی جدید، با آنکه از حیث جنبشی و دانشجویی با سنت چپ خویشاوندی داشت، اما متعلق به سنت فکری دیگری بود. به نوعی از نوگرایی دیناندیش تعلق داشت و از نحلههای فکری و اجتماعی مشروب می شد که سعی بر تلفیق ملّیت و دیانت داشت. نوعی کوشش برای دیدن هم زمان ایران و اسلام، دیدن سنت در کنار تجدد، علم در کنار دین و دستیابی به نگاه جهانی در عین داشتن نگاه بومی.
او با تأکید بر این که شما دانشجویان، متعلق به این سنت هستید، گفت: شما می خواستید در خود سنتهای دینی هم نقادی کنید. در این جریان امثال شریعتی، بازرگان، آل احمد و طالقانی بودند که در سنت ایستاده بودند و بر سنت نقد میکردند. آنان در سنت محدودیتهای مخوفی میدیدند. از دل این نقد درونمان، همین انجمن اسلامی که امروز شما در آن قرار دارید ایجاد شد.
فراستخواه تصریح کرد: در این انجمن اسلامی، بازرگان جوان که آن زمان دانشیار دانشکدهی فنی بود، کتاب «کار در اسلام» خود را برای دانشجویان ارائه داد. شما در این انجمن نشریه منتشر کردید. این فعل را به معنای دقیق آن به کار میبرم و تاریخیت شما را مقصود میکنم. شما نهاد دانشجویی بودید که با نهاد های مدنی همچون «کانون اسلام» ، «مسجد هدایت»، «کانون نشر حقایق» متعلق به مرحوم محمدتقی شریعتی و مجلهی «دانش آموز» ارتباط داشتید. اینها نهادهای همگن شما بودند. درست است که به کوشش بازرگان نمازخانهی کوچکی برای خود در دانشگاه داشتید، اما بیشتر جلسات شما در خارج از دانشگاه برگزار میشد.
او با بیان این که دانشگاه همیشه محافظهکار بوده و احتمالاً هم خواهد بود، خاطرنشان کرد: شما بین مکانهای مختلف با امکانات محدود سرگردان بودید؛ یک نوع سرگردانی در جنبش دانشجویی در همه جای دنیا وجود دارد. ما معمولاً یا سرگردانیم یا زائر، بچههای انجمن اتفاقاً هم سرگردان بودند و هم زائر. اجتماعاتی برگزار میکردید و زورتان هم بیش از ۱۵۰ تا ۲۰۰ نفر نبود. پسرانه و مردانه هم بودید، درست همچون عکسی از فرهنگ مردانهی جامعهی آن دوران و آرام آرام دختران به این قلعهی مردانه نفوذ کردند و فضا به تدریج انسانی و دو جنسیتی شد.
او این صحبتها را مقدمهی بر سخنرانی خود خواند و افزود: پس از این مقدمه به سراغ بحث اصلی مسوولیت اجتماعی میرویم. شما در بستر سنت پیش گفته به سر میبرید، اما در گذر زمان چرخشهایی نیز در تیپ ایدهآل و نوع آرمانی دانشجویی رخ داده است. تیپ ایدهآلی که امروز وجود دارد، دانشجوی اجتماعی است. در زمان شکلگیری جنبش دانشجویی، تیپ ایدهآل، دانشجوی سیاسی بود. این دانشجوی اجتماعی گویا آخرین زور شما در مقابل دانشجوی درسخوان سربهزیر است. شما در مقابل دانشجوی صنفی، دانشجوی بیتفاوت، دانشجوی مدرکگرا، دانشجوی بیستاره، دانشجوی سبک زندگی، دانشجوی سمپات و… تمایزیابی میکنید و نمیخواهید به هیچ یک تقلیل پیدا کنید.
این استاد دانشگاه تصریح کرد: اگر بخواهم برای تبیین این دانشجوی اجتماعی، اصلیترین ضد مفهومی آن را معرفی کنم، آن را فردگرایی خودمدار غالب بر جامعهی ایران میدانم. احساس مسوولیت دانشجویی، چیزیست که در مقابل ماند و لَختی جامعهی ایران که آن کلان روند فردگرایی خودمدار در آن وجود دارد، میخواهد مقاومت کند. در جامعهای که میل به فردگرایی دارد، دانشجوی اجتماعی به وجود میآید که تعلق اجتماعی دارد و حتی فردیت و آزادی خود را در یک سنت اجتماعی تعریف میکند و در پیرنگ اجتماعی میاندیشد و انتخاب میکند. احساس مسوولیت از همین تعلق اجتماعی نشئت میگیرد و مسالهی ایران برایش مهم و مادر همهی مسالههایش میشود. درست زمانی که هر یک از شما به بحرانهای زیست بومی ایران میاندیشید، دانشجوی اجتماعی ظهور پیدا میکند.
او با بیان این که دانشجوی اجتماعی از دریچهی رشتهی زیستمحیطی یا مهندسی خود این بحران ها را دنبال میکند، گفت: نیازی هم نیست که حتما جامعهشناسی بخواند، مسالهاش ملی است و رشته ی خود را در این راستا میبیند. دانشجوی اجتماعی نسبت به همهی مسایل ایران اعم از مسالهی معیشت، کارآمدی و مشروعیت حاکمیت، شکاف فاجعهبار دولت و ملت، شکنندگی نظم اخلاقی جامعه احساس مسوولیت میکند و شاید بدترین مسالهی حال حاضر ایران، سایه انداختن شبح وضع استثنایی بر کشور است؛ وضعیتی که ما را در شرایط حیات برهنه و اردوگاهی قرار خواهد داد. حیاتی موکول به حاکم و زندگی در معرض مرگ. در وضعیت استثنایی، استقلال و حق حاکمیت ملی با حقوق اجتماعی مردم یکجا بر باد خواهد رفت.
فراستخواه ادامه داد: در واقع انجمن اسلامی دانشجویی با آن سنتی که در ابتدا توضیح دادم، با همهی این مسالههای لاینحل، دشوار و نفرین شدهی کشور دست به گریبان است و این تنشهای بسیار عمیق را با خود حمل میکند.
او با طرح این سوال که «برای نهادینه شدن مسوولیت اجتماعی دانشجو و برای اینکه دانشجوی اجتماعی مؤسس شود، چه مسیری باید طی شود؟» گفت: من فکر میکنم که راهبرد، تقویت حوزهی عمومی دانشجویی است. سپهر عمومی دانشجویی که کثرت، اقناع متقابل، گفتوگوی آزاد محدود نشده در آن موجود باشد، در عین حالی که هنجار، احترام متقابل، قاعدهی بازی و قاعدهی نقد و گفتوگو در آن وجود دارد. به طوری که حوزهی عمومی دانشجویی، اجتماعی شود و در زیست دانشجویی چکه کند که در آن حقوق صنفی، مدنی، حق دسترسی به آموزش خوب و با کیفیت و هم حق داشتن زندگی دانشجویی خوب و… وجود دارد و پیگیری می شود و در عین حال حوزهی عمومی دانشجویی به اینها تقلیل پیدا نمیکند.
این استاد دانشگاه حوزهی عمومی دانشجوی اجتماعی را برای اجتماعی کردن جنبش دانشجویی دانست و افزود: جنبش دانشجویی، امروز دیگر نباید به تصرف مکانهای سیاسی تقلیل پیدا کند. امروز اگر ما همچنان تصور کردیم که با تصرف یک مکان سیاسی یا جابجا شدن افراد، مسالهی ایران حل خواهد شد، اشتباه کردهایم. دانشجوی اجتماعی متوجه شده است که مساله بسیار دشوارتر از این است. او از این تصورها و پنداشتها آشناییزدایی میکند و تغییر ایران را پیچیدهتر میبیند. کلمات آسان شدهاند؛ وقت آن است که کلمات را دشوار کنیم. دانشجوی اجتماعی امر سیاسی و امر آکادمیک را دشوار میکند. دانشجوی اجتماعی تنشهای سنگین آیندهی ایران را برملا میکند. او گرفتار ایدئولوژیهای محدود مختلف ملی، دینی، چپ، لیبرال، بازار و… نمیشود. از این طریق است که شما شهروندی دانشگاهی و دانشجویی خود را دنبال میکنید.
او با بیان این که ضدمفهوم حوزهی عمومی دانشجویی، شبه حوزهی عمومی در ایران است، گفت: شبه حوزهی عمومی، چیزی مانند تصمیم دولت برای تعیین مکانهای تجمع در شهر تهران با شروط بسیار است. یکی دیگر از این شبه حوزههای عمومی، شبکههای اجتماعی مجازی است. صحبت از این مساله در موقعیتی مانند امروز که با این بچهها در اینستاگرام چنین برخوردهایی شده است، خیلی سخت است؛ امّا باز هم چون اینجا ارتباط ما در حوزهی آگاهی است، باید کمی کلمات را دشوار کنیم.
او ادامه داد: شبکههای اجتماعی مجازی بسیار نزدیک به شبه حوزهی عمومی است. در واقع شبحی از دنیای واقعی برای ما به وجود آمده که اصرار دارد از دنیای فیزیکی واقعیتر است. در این جهان ما شاهد گم شدن وضعیت ایدهآل هستیم. امر رئالی در این دنیا به وجود آمده است که به قدری عاجل و اقتضایی است که در آن هیچ امر ایدهآلی برقرار نمیماند. افراد در این جهان بیش از آنکه مولد باشند، بسیار مصرفگرایانه رفتار میکنند. در ایران ما، این جهان مجازی پارادوکسیکال است. در عین رهاییبخشی، وهمناک نیز هست. از دیگر خصوصیات آن ازدحام، غوغا، پرسهزنی و ندرت توجه است. در این فضا جای کنش را که از سنتهای جنبش دانشجویی است، ارائه و نمایش دادن گرفته است. تدریس هم یک کنش است، ولی متاسفانه اساتید ما صرفا ارائه میدهند، دانشجویان و حتی سیاسیون ما هم همین طور. جامعهی ما جامعهای نمایشی شده است.
فراستخواه تصریح کرد: در کلام آخر، دانشجوی اجتماعی باید مسالههای مغفول و نفرین شدهی جامعهی ایران را به برنامهی درسی، کلاس درس، به پایاننامه و به صحن پردیس دانشگاه بیاورد. دانشجویی که سفارشهای خاموش اجتماعی را به صدا در میآورد و غایبان این جامعه را به دانشگاه بیاورد. دانشجوی اجتماعی، کلاس فیزیک ۱ را اجتماعی میکند. کلاس شیمی آلی را اجتماعی میکند. حتی کلاس نظریههای جامعهشناسی را هم اجتماعی میکند. اما چگونه کلاس را اجتماعی کنیم و ذینفعان اجتماعی را به کلاس درس بیاوریم؟ من میدانم که چه موانعی در پیش است، اما به هر حال دانشجوی اجتماعی، امر دشواری است.
با سلام ،
در این گذر تاریخی از دانشجو ایکاش اشاره می کردید که کدام سنخ از داتشجویان بیشتر در معرض تهدید بودند و کدام ها با گذشت ها و تساهل های جاکمیت سلطنتی توانستند رشد کنند تا زمینه را برای حاکمیتی فراهم کنند که می خواهد زندگی ۱۴۰۰ سال پیش را به مردم دیکته کند. با سپاس
ممنون عزیز با سلام حضرت عالی ودیگران این مهم را شرح می دهید وبنده هم به نوبه خودم در فرصتهای مقتضی