مقصود فراستخواه

فضایی میان ذهنی در حوزه عمومی نقد و گفت وگو

مقصود فراستخواه

فضایی میان ذهنی در حوزه عمومی نقد و گفت وگو

چرا افکار عمومی به «نخبگان اجتماعی- فرهنگی» بی‌اعتنا شده‌اند؟

میزگرد دربارۀ  وضعیت گروه های مرجع در جامعه امروزی ایران 

روزنامه ایران ، دوم مرداد 97 ، صفحه اندیشه 

فایل پی دی اف متن کامل گفتگو 


بخش هایی ازبحث فراستخواه در این میزگرد


جامعه همیشه با قانون و مقررات رسمی اداره نمی‌شود. با کنترل و داغ و درفش نیز اصلا به نظم پایداری نمی‌رسد. جامعه به نظم اخلاقی و هنجارینِ  «درونْ‌جوش» و «درونْ‌مان» نیاز دارد


یک بعد از مسائل ملی امروزی ایران این است که بخش‌هایی از گروه‌های اجتماعی بویژه نسل‌های جدید از «اِلیت فکری و اجتماعی» خود مأیوس و سرخورده شده‌اند. مسؤولیتش نیز قبل از هرچیز با آنهایی است که حوزه عمومی این جامعه را محدود کرده‌اند و با کنترل جریان آزاد اطلاعات و ارتباطات و تصاحب بر آن، عملا مانع خلاقیت و تنوع نخبگان فکری و اجتماعی و کارایی آنان شده‌اند


مردم بویژه نسل‌های نوظهور اجتماعی ما احساس می‌کنند که مراجع فکری و اجتماعی موجود نفوذ و کارایی لازم را ندارند، به‌روز نیستند و از آهنگ متن جامعه عقب مانده‌اند؛ در نتیجه، نمی‌توانند جذابیت و گیرایی لازم را داشته باشند. به نظر می‌رسد که مردم این ناکارآمدی را احساس می‌کنند. این نگران‌کننده است چون ضعف در گروه‌های فکری و اجتماعی می‌تواند نشانه‌ای از گم‌شدن بنیان‌های معرفتی جامعه، همچون عدالت، فضیلت، حقیقت، سعادت و... باشد.


جامعه در حال بزرگ شدن باشد. یک زمانی استاد و جزوه‌ استاد و گفتار او برای ما جنبه‌ کاریزمایی داشت و  احساس می‌کردیم که حقیقت را از طریق گوش دادن به این درس می‌خواهیم به دست بیاوریم. امروز اما اینترنت، گوشی همراه و زمین و زمان پر از اطلاعات است در نتیجه سلام و صلوات، کف یا سوت زدن‌های قدیمی دیگر برای بخش‌هایی از گروه‌های جدید شهری و طبقات متوسط اجتماعی امروز موضوعیت خود را از دست داده است. ایدئولوژی‌ها مثل گذشته نمی‌توانند برای جامعه معرفت‌های کاذب ایجاد کنند. الگوهای روشنفکری در ایران نیازمند «نقد درون‌ْمان» و بازاندیشندی جدی است.


اکنون دوران سخنرانی‌ها و میتینگ‌ها گذشته است. به جای آن «هم‌اندیشی‌های جدی» در حلقه‌های کوچک اهمیت یافته است.

اکنون نه تنها تقلید سنتی بلکه نخبه‌پرستی جدید نیز بی‌اعتبار شده است. افکار عمومی به سمت آگاهی و بلوغ می‌رود. منابع اطلاعاتی متعدد به وجود آمده است. طیف‌هایی در خور توجه از این مردم دیگر نمی‌خواهند موج شوند و به ما سواری دهند. پس اگر به ما بی‌اعتنا شده‌اند باید در محدودیت کلیشه‌های روشنفکری خودمان تردید کنیم و به آنان آفرین بگوییم. آیینه افکار جامعه و نسل‌های نوظهور اگر عیب ما به راستی می‌نماید، پس باید خود شِکنیم که آیینه شکستن خطا است.


چند دهه است که جامعه ما در یک محیط متحول قرار گرفته و به شدت در تمنا و در تقلای تغییر است و دنبال «گروه‌های مرجع جدید» متناسب با «نیازهای نوپدید» خود می‌گردد ولی ما تحول، گردش و جابه‌جایی گروه‌های مرجع را محدود کردیم و در نتیجه سبب شده است که جامعه از یک سلسله از مکانیزم‌های رشد بازمانده و دچار این وضعیت اختلال در مرجعیت‌های مستقل فکری و اجتماعی شود.

نظرات 1 + ارسال نظر
خلیل سه‌شنبه 2 مرداد‌ماه سال 1397 ساعت 20:40 http://tarikhroze4.blogsky.com

با سلام،

بیشتر مربوط به این است که :

۱- خود نمی دانند چه کنند و سر گیجه گرفته اند بین دنیای مدرن و سنت های فکری و عقیدتی. تا از این مخمصه خود را رها نکنند، کسی هم به حرفشان توجه نمی کند.

۲ - خود می دانند چه باید بکنند، اما نمی خواهند دچار گرفتاری های تازه شوند. مایلند مردم جلو بیفتند و آنها هم تایید کنند. این تراژدی دوم است.

سلام وممنون از بحث دوست منتقد عزیز

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد