مقصود فراستخواه

فضایی میان ذهنی در حوزه عمومی نقد و گفت وگو

مقصود فراستخواه

فضایی میان ذهنی در حوزه عمومی نقد و گفت وگو

حکمرانان ما، نشانه های اجتماعی را جدی نمی گیرند

نشانه های اجتماعی را جدی نمی گیرند

متن ویراستۀ گفتگوی شهرزاد همتی با مقصود فراستخواه دربارۀ اعتراضات مرداد ماه 97

شرق، 18 مرداد 97، صفحۀ جامعه، 13

شهرزاد همتی: ....فراستخواه در این گفت‌وگو تأکید می‌کند جای خالی جامعه مدنی و همچنین درک‌نکردن نشانه‌های موجود در جامعه می‌تواند ضربات جبران‌ناپذیری به هسته جامعه ایرانی در آینده بزند. شرح این گفت‌وگو را در ادامه می خوانید


بازیگران اصلی اعتراضات اخیر چه کسانی هستند؟ می‌شود اعتراضات اخیر از دی ماه تا کنون را به جوانان منتسب کرد؟

 فراستخواه: در ابتدا باید بگویم، مخاطب مسئول این اتفاقات فقط دولت و قوه‌مجریه نیست، بلکه کل حکومت باید این اعتراضات را به خود بگیرد. کل سیستم اجتماعی ما و بزرگ‌ترهای رسمی حاکمیت باید این اعتراضات را به خود بگیرند و نباید آن را به گردن بخش اجرائی بیندازند؛ هرچند رئیس جمهور و وزرایش هم به نوبه خود مخاطب مسئول این اعتراضات محسوب می‌شوند. البته باید این نکته را در نظر داشت که این اعتراضات صدای همه مردم جامعه ایران نیست؛ حتی صدای همه مخالفان و منتقدان اجتماعی نیست ولی به‌هرحال بخشی از آنها هست و صدایی مهم است و حق شنیده‌شدن دارد و باید شنیده شود.

در‌هر‌صورت به نظر می‌رسد، ‌مسئله عمده‌ای که باعث اتفاقات اخیر در جامعه شده است، به شکست کشانده‌شدن دیپلماسی در کشور است؛ یعنی متأسفانه از مدتها پیش اراده‌ای معطوف به شکست دیپلماسی در کشور وجود داشت که موفق هم شده است و همین نوع نگرش های ایدئولوژیک به ادارۀ کشور  ومناسبات با دنیا علت العلل مشکلاتی گشته است که انباشت آن به اعتراضات ونارضایتی ها و از جمله این ژانر از اعتراضات دامن زده است. باید توجه داشت که این اعتراضات، لحظه ای است، گاهی فوران می کند وگاهی دوباره به نیمۀ پنهان جامعه فرو می رود اما هیچ از بین نمی رود. این نارضایتی ها به اشکال مختلفی خودش را نشان می‌دهد و در هر مقطع به شکلی بروز می‌کند.

مسئله مهم این است که ما حداقل از اجماع نخبگان مجموعه داخل کشور نیز برای حل این مشکلات استفاده نکرده‌ایم. در خود مجموعۀ حکومتیان در این چهار دهه، نخبگانی هست که نظر بسیاری از آنها عملا نادیده گرفته می شود و مخالفان دیگر که هیچ، حداقل به بخش مهمی از نخبگان که طی چهار دهه در مصادر مختلف این حکومت بودند گوش داده نمی شود . آنها به شیوه‌های اداره کشور و شیوه‌های اداره جمعیت این سرزمین انتقاد دارند. درحال‌حاضر انتقاداتی بسیار جدی در داخل نخبگان این مجموعه چهار دههجمهوری اسلامی وجود دارد؛ اما از آنجایی که خبری از آشتی ملی نیست، نمی‌شود حداقل تفاهمی بین همین نخبگان صورت بگیرد تا مشخص شود چه گره‌ها و تعارض‌هایی در جامعه ایران و در شهرها وجود دارد وچه نابرابری‌هایی  ونارضایتی هایی هست تا بتوان بر اساس آن فقر  وتهیدستی گروه‌های اجتماعی  ودیگر مسائل مانند بیکاری، ویرانی محیط زیست وبقیه معضلات بحرانی را بررسی ورفع ورجوع کرد.

با این مقدمه اکنون برمیگردم به نکته شما درباره حضور جوانان در این اعتراضات که به نظر می‌رسد درست است. واقعیت این است که تغییرات نسلی در ایران اصلا به رسمیت شناخته نمی شود. ما درباره نسلی صحبت می‌کنیم که هیچ خاطره‌ای از انقلاب ایران ندارند و افق‌های دیگر و سبک دیگری از زندگی را دنبال می‌کنند و طبیعی است که معترض‌تر و ناراحت‌تر هستند. خاطرات و تجربه زیسته این نسل غیر از تجربه زیسته‌های ما بزرگ‌ترهاست ما سوژه مسلط بر این جوانها شده ایم واین جوانها را ابژه خود قرار داده ایم ؛ آنها که در مجموع حاکمیت قدرت را در دست دارند به هیچ وجه زبان حال این نسل جدید را درک نمی کنند.  جوان‌ها حالا می‌گویند ما می‌خواهیم فاعل شناساییِ مسائل زندگی خود باشیم و دیدگاه‌هایی برای زندگی‌کردن در عصر حاضر داریم.

 ‌به نظر شما این تغییرات نسلی و خواسته‌های این قشر از جامعه چقدر موردنظر مسئولان است؟

 فراستخواه : تغییرات زیادی در جامعه کنونی ایران اتفاق افتاده و سطح فرهنگی و تحصیلات بالا رفته است جامعه ما درحال‌حاضر متشکل از اقشار تحصیل‌کرده در رشته‌های مختلف است و همین‌طور تغییر نسلی به شدت چشمگیر است. ما درباره نسلی صحبت می‌کنیم که با دنیا ارتباط و اطلاعات به‌روز دارند و به هر طریقی با وجود محدودیت‌های فراوان ما همچنان با جهان ارتباط برقرار می‌کنند و با مسائل مختلف آشنایی دارند. ما درباره گروه‌های جدید اجتماعی صحبت می‌کنیم و زنان که در عرصه اجتماع فعال هستند. این افراد زیست‌ جهانی را برای جامعه تشکیل داده‌اند، این ایرانی‌ها یک اجتماع جدید هستند و گروه‌های جدید اجتماعی را تشکیل داده‌اند. درحالی‌که ساختارهای قدرت ما واقعا در بسیاری از بخش‌ها متناسب با این تغییرات اجتماعی جامعه ما نیستند. ساختارهای رسمی ما اصلا توانایی شناسایی این دگرگونی های فرهنگی واجتماعی را ندارند و برخی تصمیماتی که برای این جامعه گرفته می‌شود، معنادار و قابل‌قبول برای این جامعه جدید نیستاین نسل نمی‌توانند کار مناسب پیدا کنند، زبان حال خود را داشته باشند، به سبک موردنظرشان زندگی کند، نمی‌تواند از زندگی احساس رضایت داشته باشد و همه اینها بسیار بسیار حائز اهمیت است. ما نشانه‌شناسی نداریم؛ درواقع حکمرانان نشانه‌ها را جدی نمی‌گیرند. اگر به آه دردمندان بی‌تفاوت باشیم، قطعا فریادوپرخاش آنها در گوش های مان خواهد پیچید. ما باید متوجه باشیم که این جامعه نشانه‌های مرضی دارد، نشانه های نارضایتی هست.  مشاهدات خود را بررسی کنیم و ببینیم پرخاش و عصبانیت و واکنش‌های لحظه‌ای چقدر در جامعه ما زیاد شده است

‌شما وضعیت جامعه را پس از اعتراضات دی‌ماه چطور می‌بینید؟ 

فراستخواه : پیمایش‌های انجام‌شده در کشور نشان داده که مشکلاتی در شهر وجود دارد. این معضلات ابتدا خود را در قالب شوخی‌های جمعی در تاکسی و میهمانی و پیامک‌های طنزی که ردوبدل می‌شود  نشان می‌دهد و بعد صدایش معترضانه تر می شود. نشانه‌های مشهودی هست که در شهرهای ما خبرهایی وجود دارد که ما انکارش می‌کنیم ومرتب می گوییم در شهر خبری نیست و همه چیز در امن وامان است. ، انگار ما درگیر تجاهل ایدئولوژیک و رسمی و گره‌های فروبسته‌ای هستیم  وبا مسائل واقعا جاری زندگی و دیدگاه های مردم چه  در قشرهای محروم جامعه  وچه طبقات متوسط فرهنگی واقعا بیگانه هستیم. وقتی این نشانه‌ها دیده نمی‌شود، به‌تدریج کار به پرخاشگری‌های غیرمستقیم می‌رسد که ما آنها را نمی‌بینیم و جدی نمی‌گیریم و پشت گوش می‌اندازیم و بعد نوبت به اعتراضات مستقیم می‌رسد. یک بار در دی ماه تجربه‌ شد و به آن امنیتی نگاه می‌کنیم و باز هم جدی نمی‌گیریم. در واقع ما به نحوی جدی و عمیق نشانه‌ها را مورد بررسی قرار نمی‌دهیم و از طریق نشانه‌ها مشکلات را نمی‌توانیم بفهمیم و در نتیجه فرصت‌سوزی می‌کنیم و دوباره این زخم از جای دیگری سر باز می‌کند. زخم‌های اجتماعی خودش را نشان می‌دهد.

‌آیا می‌شود به صورت مشخص تخمین زد که حضور زنان و جوانان در اعتراضات اخیر چگونه بوده است؟

فراستخواه : من تصور می‌کنم به لحاظ روش بررسی علم الاجتماعی نمی‌شود در یک برش از صحنه های اعتراضی، خیلی به تعداد یا ترکیب زنان و مردان متمرکز شد. به نظر می‌رسد اینها جزئیات قضیه است؛ مسئله اینجاست که این جامعه به صورت مرتب به ما نشانه‌هایی می‌دهد و ما آن را نمی‌شناسیم و وقت‌شناس هم نیستیم و اگر واقعا سر وقت اقداماتی در اداره کشور صورت نگیرد، ممکن است دیر شود. ما نیازمند خانه‌تکانی اساسی و تغییرات جدی در  الگوی اداره جمعیت هستیم. ادارۀ این جمعیت نیازمند یک نگاه فنی است، نگاه علمی به ادارۀ جمعیت نباید تا این حد اسیر نگاه سیاسی وایدئولوژِیک و یک جانبه گرایانۀ حاکمیت بشود. جمعیت ایران خصیصه های کاملا متفاوت ومتنوعی پیدا کرده است و متحول شده است و ادارۀ آن نیازمند یک تغییر نگاه و رفتار و  ونیازمند اصلاحات ساختاری اساسی و نیازمند شیوۀ متفاوتی است. عمل حکمرانی یک عمل فنی است. این جامعه می‌خواهد زندگی کند و باید اجازه دهیم جامعه به صورت طبیعی به زندگی بپردازد و حکمرانی به‌عنوان یک عمل فنی این جمعیت را پشتیبانی کند. اما متأسفانه این اتفاق نمی‌افتد، ساخت‌و کار اِعمال مدیریت در ایران و الگوی حکمرانی ما دچار ایرادهای اساسی هست و مشکل ساز وخطر ساز شده است. بخشی از حاکمیت، مسئله را بر گردن قوه‌ مجریه می‌اندازد و قوه ‌مجریه نیز تقصیرها را بر گردن نهادهای دیگر می‌اندازد این در حالی است که مسئله اصلا این نیست؛ مسئله در کل الگوی حکمرانی ماست و ایرادکار در مناسبات حاکمان با زندگی و زیست جهان جامعۀ کنونی ایران است.

 شما دختران و زنان ما را ببینید، نشانه‌های بسیاری از اعتراضات آنها را در این چهار دهه می‌بینید، آنها حرف‌های زیادی برای گفتن دارند، انقلاب آرام کرده اند، تب وتاب فراوان دارند، در سبک زندگی‌شان انواع نارضایتی‌های خود را نشان داده‌اند و الان هم نشان می‌دهند. منتها زنان اساسا نماد صلح و مهربانی هستند و به‌طورکلی حتی پیام‌های خود را سعی می‌کنند از طرق صلح آمیز وبدورذ از خشونت منعکس کنند ولی درعین‌حال حرف‌های ناشنیده فراوانی برای حکمرانان دارند که شنیده نشده است ولی شما می‌بینید در کنار مردان و پسرانی که به صورت مستقیم اعتراض می‌کنند، مادران، خواهران و یا همسران آنها نیز همصدا هستند. به‌هرحال این صداها را باید جدی بگیریم و لازمه‌اش این است که باید مناسبات در جامعه تغییر کند، به مسائل نباید زود نگاه امنیتی داشته باشیم.

اگر گذاشته بودیم جامعه مدنی در ایران تقویت شود ، ما چنین مشکلاتی نمی داشتیم. اگر واقعیت اجتماع، توسط حاکمان به رسمیت شناخته شود و برای محله ونهادهای محله ای و شهری وصنفی وحرفه ای و مدنی فرصتی وجود داشته باشد که برای مشکلات شهری گرد هم جمع شوند و درباره سبک زندگی‌شان فکر کنند، نیازی به این نوع اعتراض‌ها نخواهد بود و حالا این اعتراضات نشان می‌دهد که ما جامعه مدنی را ضعیف کرده‌ایم.

 جامعه مدنی ، اصولا طبیعتی صلح آمیز وبدور از خشونت وقانومند دارد و فضای آرامی فراهم می آورد که می تواند به شکل مسالمت‌آمیز و در حوزۀ عمومی و در مجامع منظم وقانونی تمام مسائل را شفاف و برآفتاب بکند تا  به شکل عقلانی درباره‌اش گفت‌وگو  بشود. از این طریق عقلانیت وشفافیت ومشارکت امکان پذیر می شود ، جامعه هوشمند می‌شود، تمامی دردها بموقع  شنیده می‌شود و جامعه مدنی می‌تواند به حکومت کمک کند که مسائل را حل کند و فشار روانی منظم وسازنده ای روی حکومت وارد می‌کند که مسائل را بموقع رفع ورجوع نماید.

جامعه مدنی ، فضای مبدّلِ دردهای اجتماعی به برنامه منظم است و ساز وکار  انتقال درد ها ودرمان ها به سیستم اجرائی کشور است اما متأسفانه آن را تضعیف و بازهم تضعیف کرده ایم . اگر جامعه مدنی قوی داشتیم می توانست نارضایتی ها را به طور منظم منعکس بکند وآن را  در قالب پیشنهادهای قانونی وبرنامه ای به حاکمیت،  اِعمال نظر بکند و دیگر مشکلات به شکل مزمن در نیاید و از فساد بموقع جلوگیری شودو نیازی هم به این همه مصائب برای یک اعتراض نبود. وقتی این ساز وکارها را به بهانه های مختلف محدود یا منتفی بکنیم در چنین شرایطی اعتماد به نهادهای مسئول از بین می‌رود و وقتی اعتماد به نهادهای مسئول طی چهار دهه  گذشته بارها کاهش پیدا کرده است، سرمایه اجتماعی که بخشی از آن همان اعتماد به قوانین و نهادهای حکومتی است، صدمه دیده است و وقتی این اعتماد لطمه می‌خورد کل ادارۀ جمعیت مختل می شود. جامعه مدنی را تضعیف کرده‌ایم و نگذاشته‌ایم مستقیم و غیرمستقیم در اجتماع شکل بگیرد و افکار عمومی عقلانی به صورت منظم و اثربخش به حکومت کمک کند و درد  ودرمان را منتقل کند تا حکومت به راه‌حل اصولی برسد، وقتی این اتفاقات نمی‌افتد، فسادهای بزرگ شکل می گیرد ، این زخم‌ها می‌ماند، و گاه وبیگاه به زخمهای چرکین و درد و اعتراض بدل خواهد شد

‌فکر می‌کنید اصلا راه‌حلی برای جلوگیری از تضعیف جامعه مدنی وجود دارد؟ 
فراستخواه: من فکر می‌کنم این موضوع و همه این مسائل ادارۀ جمعیت از نظر علمی راه‌حل دارند و تخصص‌های خیلی عجیب هم نمی‌خواهد. در واحدهای درسی رشته‌های علوم انسانی واجتماعی  حتی در دوره های لیسانس آن ، گاهی می بینیم حتی اگر به محتویات دو واحد درسی آنها آقایان توجه می کردند، راه‌حل‌های بسیار درستی به دست می آوردند. اما چرا توجه نشده؟ این نشان می‌دهد حکمرانان نه به جامعه مدنی توجه می‌کنند، نه به جامعه دانشگاهی گوش می‌دهند و نه به مخالفان قانونمندی که به شکل قانونی دیدگاه‌های خود را مطرح می‌کنند. من فکر می‌کنم ما خیلی به زندگی مردم بی‌اعتنا شده‌ایم و زیست جهان زندگی را نمی‌بینیم یا از آن طفره می رویم. در جهان زندگی ما دردها انباشته شده است، زخم ها و دردهای عمیقی در جامعه ما وجود دارد ، جوان‌ها انواع مشکلات را برای سبک زندگی‌‌شان دارند و در واقع رضایت‌مندی در کشور ما بشدت بحث انگیز شده  است و باید به خاطر حفظ این جامعه و این سرزمین فکری اساسی به آن کرد

کانال تلگرامی مقصود فراستخواه : https://t.me/mfarasatkhah


فایل پی دی اف

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد