پنجشنبههای پرسش و پاسخ انسان شناسی و فرهنگ
جلسۀ چهل و ششم:
دشواریهای راه ایرانی و بازگشت به خود جامعه
جلسه چهل و ششم مؤسسۀ انسان شناسی و فرهنگ دربارۀ
دشواریهای راه ایرانی و بازگشت به خود جامعه
با حضور دکتر مقصود فراستخواه ( جامعه شناس و عضو شورایعالی انسانشناسی و فرهنگ)
برگزار خواهد شد. محورهای این جلسه پرسشهای زیر هستند:
۱.آیا در شرایط دشواری هستیم؟
۲.ایران چه می شود؟
۳.آیا ادامه دارد؟
4.چه باید کرد ؟ منطق درونی فرهنگ وجامعه ایرانی / انسان شناسی ایرانی چیست؟
در این جلسه مقصود فراستخواه به پرسشهای مخاطبان پاسخ خواهد داد.
زمان: 2 تیرماه 1401 ساعت 15 به وقت تهران، در صفحۀ رسمی اینستاگرام انسانشناسی و فرهنگ
این برنامه بر اساس پرسش و پاسخ انجام میگیرد. پرسشهای خود را به ایمیل زیر ارسال کنید.
zohreh.dodangeh@gmail.com
این جلسه در گوگل میت به آدرس زیر برگزار میشود.
در صورت تمایل ایمیل خود را تا چهارشنبه شب برای ما بفرستید تا شما را به اتاق برگزاری جلسه بیفزاییم.
https://meet.google.com/yxd-zbzw-ens
برای آینده ایران به تاریخ نگاری انتقادی نیاز داریم
تاریخ در سرای قدرت ساخته می شود
به تاریخ خود مردم نیاز داریم
به تاریخ نگاری علمی وتحلیلی وانتقادی نیاز داریم
در ایران یک قوارۀ نهادی هست وتاریخ باید آن را نشان بدهد
نه کلی گویانه بلکه پرداختن جدی به جزئیات تاریخ ایران
چون ایران کلیتی از امرهای خاص است
نیاز داریم از روایت های ساخته شده بزرگ به نام ایران عبور کنیم وبه خود ایران بپردازیم
تاریخ ایران از جزئیات انضمامی ومشکلات ریز مردم وراه حل های آنها برای زیستن شکل می گیرد
گفت و وگوی محسن آزموده با مقصود فراستخواه
مردم نامه شماره 18 و19
به تاریخ شرلوک هلمزی نیازمندیم!
نگاهی انتقادی به تاریخنگاری ایرانی
در گفتوگو با مقصود فراستخواه
صص 249-262
جامعه در تعلیق
پاسخ مقصود فراستخواه
به اقتراح انجمن جامعه شناسی دربارۀ جامعۀ ایران در صد سال اخیر
همراستا با پنجمین همایش کنکاشهای مفهومی و نظری دربارۀ جامعۀ ایران
خرداد 1401
ایران معاصر را می توان دست کم با سه ویژگی توضیح داد. نخست، طرح ناتمام بود وهست. دویست سال است در تب وتاب تجددِ تمدنی هستیم ولی هنوز این یک پروژه ناتمام است. ایران سیاله ای سرگردان از تحول خواهی ناتمام و توسعه خواهی ناتمام شده است. دومین ویژگی ایران شکست دولتهایش در همراهی با پویش تحول خواهانۀ نخبگانی و اجتماعی اوست: چه در استبداد منور ناصری ، چه مدرنیزاسیون دولتی و چه در این چند دهه اسلامیزاسیون.. در مطالعات و مباحثم طی یکی دو دهه، ایران را «جامعه معطل» یافته ام و درویشی نشسته بر گنج. سومین ویژگی ایران تضاد شاکله ساختاری در ایران با محتوای اجتماعی است. یعنی سیستم های رسمی با جهان زندگی ناهمزمان اند. علتش نیز سنتهای ایدئولوژیک شده ای است که در تصاحب دولت قرار گرفته است. انقلاب فرصتی بود برای همکاری معقول و موزونی از دین و دولت . به جایش دین ودولت درآمیخته شد وحاصلش دو قطبی خطرناک و جامعه ای بشدت واگرا که یک طرف دین دولتی و دولت دینی است و طرف دیگرش نوعی ایدئولوژی سکولاریستی در حال شیوع یا رشد دین خصوصی یا حتی دین شخصی و یا دین گریزی است. عرفی شدن جامعه و تفکیک نهادها ، فرایندی قابل درک ورو به جلو است اما التهاب موهوم و ایدئولوژیک سکولاریستی ، گرهی از کار این جامعه نمی گشاید، گره را پیچیده تر نیز می کند. آنچه مظلوم و مغفول واقع شده است دین فرهنگی واجتماعی ومدنی در جامعه ماست.
تغییرات ما نوعا بحرانی شده اند . راه حل ها مسئله شده اند. شهرنشینی وعمران به زیستبوم لطمه زده است ، همکاری دین ودولت که می توانست راه حلی باشد با خلط دین ودولت، مسئله شده است. استقلال طلبی ما تنش زا گشته وبا دیپلماسی عقلانی دنبال نشده است. سنتها در هم ریخته و جایش آنومی شده است. مطالبه گرایی به شکل پوپولیستی در می آید ، طبقه متوسط به وجود آمده است ولی تضعیفش می کنیم. سرمایه انسانی در چهار دهه از ۱۳ صدم به ۵۹ صدم رسیده است، می توانست بیشتر هم بشود ولی سیاست حاکم سبب گشته است همین سرمایه انسانی رشد یافته نیز به یک جرم بحرانی بدل شود. کلا جامعه ما بحرانی یا مستعد بحران شده است؛ در خیلی ابعاد مثلا در مشروعیت دولت، در سرمایه های اجتماعی، درهم ریختگی اقتصاد بر اثر غلبه سیاست ایدئولوژیک. ایران طرحی ناتمام بود وهست و اکنون متاسفانه به «وضعیت تعلیق» رسیده است. همه زندگی به تعلیق درآمده است. در کتاب «مسئله ایران» مبسوط تر شرح داده ام
مجازی شدن سراسیمه به جهان زدایی از زندگی ما و انسان زدایی از روابط ما انجامیده است. روح سرگردان تحول خواهی ما آبستن نفرت وخشونت شده است. سرمایه های اجتماعی روند فرسایشی دارند. مطالبه گری اجتماعی، فرصتی برای تحول وآزادی است ولی این نیز در بی سازمانی جامعه کاری از پیش نمی برد. ما نیازمند حوضچه های آرامشی هستیم که جامعه ای مدنی وفعال بتواند برای خود توسعه بدهد و با تجمیع و تقطیر مطالبات به بهره برداری عقلانی از آنها و الزام دولت به آنها برسد.
به خیلی چیزها در این جامعه امیدواریم. اما به بهره برداری بهنگام و عاقلانه از آنها امیدوار نیستم. ما یک ذخیره اجتماعی داریم: سطح بالایی از سواد وتحصیلات و «تحرک اجتماعی»، علایق اطلاعاتی و ارتباطی شدید، اشتیاق به فناوریهای پیشرفته و نوآوری، جهانی اندیشیدن، میل به مشارکت، سرمایه های فرهنگی از نوع عینی و نهادی و ضمنی(بدن مند)، شوق ارتباط گیری با جوامع مدنی، گروه های نوظهور نسلی و جنسیتی و اجتماعی(مثل زنان وجوانان و اقوام و.....)، ذخیرۀ ژنتیکی، هوش، فرهنگ، حساسیت های خاص زیستبومی، اجتماعی. یک امید بزرگ من «میل به موفقیت » در ایرانیان است که هم نتیجه پیمایش های بین المللی است هم نتیجه پیمایشی ملی توسط خود بنده و همکارم دکتر منیعی. اما امیدمان مضطربانه هست. شب، خسته با نومیدی می خوابیم وصبح با امیدی مضطرب، از سر می گیریم. در نومیدی، امید می تراویم. جامعه ما انتظاراتش بالا و امید اجتماعی اش کم است. علتش را در ماایرانیان قدری توضیح داده ام.
از سایت انجمن جامعه شناسی : اینجا
گروه جامعه شناسی ایران برگزار می کند
نقد در ایران
مقصود فراستخواه
عسرت تفکر انتقادی در ایران
چهارشنبه 28 اردیبهشت ماه 1401 ساعت پنج عصر
لینک
انجمن جامعه شناسی ایران
گروه جامعه شناسی ایران
همایش ملی در روز ملی توسعه
پنجشنبه 22 اردیبهشت 1401
ساعت پنج عصر
خانه اندیشمندان علوم انسانی
پویش فکری توسعه
دکتر رنانی، دکتر اکبری، دکتر لشکر بلوکی وفراستخواه
تهران، خ نجات اللهی، نبش ورشو
همایش به صورت حضوری برگزار می شود
https://www.instagram.com/p/CdYYRl5MIiF/
و
خبرگزاری کتاب ایران در گزارشی از « استادان استادان چه کردند » :
علم آموزی جدید ایرانی بخشی از طرح بزرگ تری است که میتوان از آن به رنسانس ناتمام ایران معاصر تعبیر کرد. علم مدرن مبتنی بر فکر خود بنیادی بشر و عقلانیت و تجربه و آزمون است. علم زمانی توسعه مییابد که برای زندگی جامعه ارزش پیدا بکند و به آن احساس نیاز بشود. از این طریق است که عرضه و تقاضایی برای علم به وجود میآید و حلقههای علمیو ارتباطات و فعالیتها و مبادلات علمیو هنجارها و نهادهای علمیشکل میگیرند. علم جدید در غرب از این رهگذر رشد کرد. رشد و بالندگی علم در غرب صرفا حاصل ماجراهای ناب ذهنی دانشمندان نبود.... مؤسسان، استادان و مدیران آموزش عالی ایرانی از جمله در دارالمعلمین، نقش ابتکارات ایرانی خود را به تجربههای جهان شمول در دنیا زدند، اما به نام بومیسازی به اصل تجربه جهانی دانش جدید لطمه وارد نیاوردند و شیر بی یال و دم و اشکم خلق نکردند. ... دارالمعلمین نهادی نخبه پرور بود. نسل اول ستارگان نخبه آکادمیک ایران در دارالمعلمین طلوع کردند. دارالمعلمین در چرخشگاه سده ۱۲۰۰ به ۱۳۰۰ تأسیس شد. فکر ساختن «مدرسه سیاسی» ، «دارالمعلمین» و «دانشگاه تهران» از فکر مدرنیته ایرانی و فکر ملی ایرانی نشأت گرفتند. دارالمعلمین به واقع بخشی از رنسانس معاصر ایرانی و جزوی از طرح مدرنیته ناتمام ما بود. طی این دو سده، تجربه معاصر ایرانی به آزمون نشست ولی با بسیاری مشکلها. «دارالمعلمین داشتن» و «دانشگاه داشتن در صدر برنامههای تحول خواهی این جامعه و لازمه تجدد ما بود و چه دشوار بود.
گزارشی هشداردهنده و لازم به تأمل برای ما
مقصود فراستخواه
اردیبهشت 1401
گزارش 2021شاخص جهانی دانش ( GKI) برنامه توسعه ملل متحد(UNDP) منتشر شده است .
از جمله موارد امید آفرین آن حرکت های نوید بخش طی سالهای گذشته در پایه های آموزش فنی وحرفه ای است دست مریزاد به همه آن کنشگران که طی یک دهه در این زمینه کوشیده اند و پایه رتبه جهانی ما را در این خصوص، به 54 از 154 رسانده اند . البته که در این زمینه مشکلاتی زیاد از حیث شمول وبرابری و کیفیت داریم ولی در مجموع کوشندگان بی نام ونشان مان حرکت خوبی کرده اند. سپاسگزاریم
اما این گزارش بیشتر حاوی هشداری هایی دربارۀ وضعیت کشورمان هست که باید جدی بگیریم
کشوری که در استعداد اولیه توسعه انسانی با شاخص 0.783 و بیش از یک میلیون بیلیون(هزار میلیارد) دلار اندازه و بزرگی تولید ناخالص داخلی (یعنی منابع بالقوه) جزو کشورهای مستعد توسعه هست. کشوری که جزو گروه کشورهای 39 گانه با استعداد توسعه انسانی بالا هست ولی در میان همین کشورها از جهت روندهای مان در عقب کاروان حرکت می کند و رتبه 36 را دارد.
از زمره آسیب پذیرترین نقاط هشدار آمیز ما در این گزارش چند یک ذکر می شود:
یک. در شاخص فضای برانگیزاننده و توانمند ساز برای آموختن از 154 کشور رتبه ما 123 است
دو. در آموزش عالی مان با این همه کمیت بزرگش ، رتبه جهانی ما از 154 کشور 137 است چرا ؟ از جمله نقطه ضعف های عمده ما عبارتند از :
1.تنوع پذیری وآزادی علمی با رتبه 142
2.در کیفیت اشتغال دانش آموختگان با رتبه 123
3.در کل تأثیر اجتماعی آموزش عالی با رتبه 117
سه. در برابری زنان وضعیت نگران کننده داریم . رتبه ما 143 است
چهار. در سطح پایه معیار زندگی برای شهروندان، رتبه ما 147 است واقعا لایق خیلی خیلی بهتر از این هستیم
پنج. در مصرف انرژی به نحو تجدید پذیر رتبه ما افتضاح است: 143!! ودر کل عملکرد اقلیمی و محیط زیست مان 142.
شش. در شمول اجتماعی (برای همه گروه های اجتماعی واقوام ایرانی ونواحی وطبقات و...) کارنامه خوبی نداریم و رتبه مان: 115
هفت. در کل کیفیت حکمرانی از 154 کشور رتبه ما 146 است، در وجود صداها و پاسخگویی حکومت 144، محیط سیاسی مان رتبه 152، ودر اثربخشی حکمرانی 137 ، در کنترل سیستماتیک فساد نیز 137 در صلح و ثبات 143 واز حیث کل فضای برانگیزاننده و توانمند سازجهت توسعه متوازن و پایدار وهمه جانبه رتبه ما 147 است.
هشت. در کل اقتصادمان نیز از 154 کشور رتبه 125 را داریم که اصلی ترین علتش سیاسی شدن اقتصادماست(به شرح فوق!). در زیرساختهای حمل ونقل رتبه مان بدتر است ( رتبه 133) . اخیرا دیدیم که چطور چین وهند نیز ما را دور می زنند و از راه های دیگر کالاهای خود را می برند. این همه روی آنها خصوصا اولی حساب می کنیم این هم جزای مان. از همه بدتر اینکه ما از حیث سهولت شکل گیری یک کسب وکار از 154 کشور، رتبه 148 را داریم. این همه از حیث عاقبت و کیفیت ادارۀ دولتی ِ اقتصاد مان. در «باز بودن اقتصاد» برای رقابت مولد و پویایی و تنوع رتبه مان واقعا باعث تأسف است : 134 . کشوری با پیشینه جاده ابریشمی که تمدنش همواره در ارتباطات با ملل و فرهنگ های دیگر پیش رفته است الان این فروبستگی از چیست؟
مأخذ:
Global Knowledge Index,2021 . United Nations Development Programme (UNDP).
بی پناه، ماها....
ساعت پنج ونیم صبح زودِ امروز 27-1-1401 از منزل بیرون می زدم که پسرجوان و برومند همسایه را دیدم: سر باندپیچی شده، بیست وچند بخیه خورده و مضطرب.
-...جان من چه شده؟
-شب در جایی میهمان بودیم برگشتنی، پارکینگ؛ وسط دعوایی واقع شدیم ناخواسته. در دستانشان قمه ها و انواع آلات قتاله وباقی داستان دردناک...
این گوشه ای از حوادث شرّ مکررِ شبانه روزی است در پیرامون مان.
سیستمهای رسمی سیاستی ومدیریتی کشور بشدت ناکارامدند. سازمان اجتماعی ومدنی وفرهنگی شهرهایمان را نیز طی چند دهه تضعیف کرده ایم، تعادل هنجارین یک فرهنگ را برهم زده ایم .....
در دفاع از این جامعه چه باید بکنیم؟
تکیه گاه این مردم کجاست؟ تاب آوری چگونه وتا کی؟ برخی میگویند دفاع شخصی یادبگیریم. خرید و نگهداری سلاحهای سرد وگرم مدتهاست که شیوع پیدا کرده و مابقی چاره جویی های یک مردم از سر لاعلاجی...
اما اینها همه که بستن اسب در پشت گاری است.
در چرخۀ معیوبِ «شروران وقربانیان» چه کسانی و کجا به این نسل بی پناه بیاموزند که چطور یادبگیرند، چگونه حلِّ این مسائل بکنند، چه مهارتهای پیشرفتۀ زندگی لازم دارند برای سازگاری خلاق با چنین اوضاع و تنوعاتِ هوشمندی در این شرایط!.. بی پناه، ماها
نخبگان:
مهاجرت و مهجوریت یا آزادی و مشارکت
موانع تعلق سرزمینی وهمبستگی اجتماعی
در ایران
از گفت وگوی سمانه معارف با مقصود فراستخواه
اسفند 1400
فایل صوتی در اینجا
https://www.instagram.com/p/CcF7unRlIyw/
تحویل و تحول قرن و آیندۀ ایران؛ چهار افق پیش رو
تحویل و تحول قرن و آیندۀ ایران؛ چهار افق پیش رو
بعد از انقلاب ودست کم پس از جنگ لازم بود که ابتکار عمل به خود جامعه «تحویل» بشود اما نشد.
چنددهه مثل کشتی بی لنگر، کژ می رویم، مژ می رویم. دیر شده ،اما بازهم اقتضای عقل، اخلاق و مصلحت ومعنابخشی به آمدن ورفتن این است که کار «تحویل و تحول» را از جایی آغاز کنیم با بقیه قدم ها نیز باید تقویت و تکمیل بشود. تحوّل را دست کم از طبیعت دشت و دمن الهام بگیریم. حسب اینکه «تحویل» ازکجا آغاز یابد، لااقل چهار سناریو ، ممکن است:
نخست. با امر اقتصادی؛
مثل چین پسامائو یا کره جنوبی پساجنگ دوم که در هر دوی اینها بستر رشد اقتصادی بلاگردان شد.
دوم. با امر سیاسی؛
مثل بوتسوانا در آفریقای پسااستعمار که دولت به فراگیر بودن وتکثّر و مشارکت ومشروعیت سیاسی ملتزم شد در نتیجه، ملت ودولت کشوری موفق در آن منطقه ساختند.
سوم. با امر اجتماعی؛
تاحدی شبیه به برخاستن از شهرداری در حزب عدالت وتوسعه ترکیه، و توجهی که به نهادهای شهری و اجتماعی داشتند؛ «اسلام گرایی اجتماعی».
چهارم. با امر فرهنگی؛
مثل ماهاتیرمحمد و جبهه ملی اتحاد مالایی در مالزی که درک تمدنی از فرهنگ اسلامی داشتند یعنی«الاسلام الحضاری» ونه یکسره درک ایدئولوژیک . رفتارشان بالنسبه تساهل آمیز وعمل گرا بود؛ در مسائل فرهنگی مثل لباس زنان و نشریات و کتاب و رسانه و اینترنت و آزادی دیگر ادیان و مذاهب.....
§ در چین راهبرد اقتصادی شان از فرهنگ جمع گرای کنفوسیوسی مشروب شد و معطوف به نظم وکار بعلاوه حافظۀ تمدنی کهن بود.
§ در بوتساونا توسعه گرایی، امر سیاسی را سامان داد چون متمایل به منطق بازار و هوش رهبران بود.
§ در ترکیه امراجتماعی پشتگرم به طریقت بود و موجب تعدیل شریعت شد. جنبش قبلی آموزشی نیز در موفقیت شان نقش داشت، بعلاوه مجاورت با اروپا وعامل اشاعه و صنعت-فرهنگِ توریسم.
§ سرانجام در مالزی نیز اصولا اسلام؛ مدتی دیرتر، آن هم نه با سپاهیان فاتح که توسط بازرگانان عاقل به آنجا وارد شده بود. نوعی خردگرایی در مسلمانی آنها نضج یافت. بعلاوه فرهنگ آسیایی و بودایی نیز به تنوعات زیست مسلمانی کمک کرد و توسعه گرایی و تعامل با جهان در کار بود
..........تحویل وتحول قرن ما چه خواهد شد؟
(مقصود فراستخواه؛ منتشر شده در روزنامه شرق سالنامه 1400)
https://www.instagram.com/p/CbU-jTcMgJO/