مقصود فراستخواه

فضایی میان ذهنی در حوزه عمومی نقد و گفت وگو

مقصود فراستخواه

فضایی میان ذهنی در حوزه عمومی نقد و گفت وگو

تأملی در آینده آموزش عالی ایران؛ برمبنای تحلیل تعارض های درونی آن


زمان: شنبه ۱۹ بهمن ساعت ۸:۰۰ الی ۱۰:۰۰

 


موسسه پژوهش و برنامه ریزی آموزش‌عالی

لینک ورود به نشست:

guest.irphe.ac.ir


دانشگاه وسوانح آن در دوره رضا شاه (پهلوی اول)

انجمن ایرانی تاریخ 

سی ام بهمن 1402

مدرسه زمستانه

درسگفتار مقصود فراستخواه 

دوشنبه سی ام بهمن ساعت هفت عصر در :

درسگفتار در بستر google meet و با این پیوند برگزار می شود

دانشگاه و سوانح ان در دوره  پهلوی اول 


دکتر عباس بازرگان ، استاد برجسته علوم تربیتی

نکوداشت استاد باارزش این سرزمین

دکتر عباس بازرگان ، استاد برجسته علوم تربیتی

دوشنبه نه بهمن ساعت سه تا پنج

تاریخ

1402-11-9

ساعت

15-17

فرهنگستان علوم پزشکی ، سالن الغدیر

الهه حجازی

جعفر توفیقی

رضافرجی دانا

فاطمه مهاجرانی

مقصود فراستخواه

احمد محیط طباطبایی

 

تحلیل مرجعیت علمی در دانشگاه؛ با رهیافتِ پویایی ­­شناسی سیستم­های اجتماعی

تحلیل مرجعیت علمی در دانشگاه؛

با رهیافتِ پویایی ­­شناسی سیستم­های اجتماعی

بحث مقصود فراستخواه

برای استادان فرهنگستان علوم پزشکی

25 دی ماه 1402

فایل صوتی در کانال تلگرامی مقصود فراستخواه

پروژۀ دینی سازی علم، حاصلش «شبه علم» یا «ناعلم» است

پروژۀ دینی سازی علم،  حاصلش  «شبه علم» یا «ناعلم» است


پاسخ مقصود فراستخواه به جوابیه مهدی گلشنی

در شماره ۲۰ نشریه سیاست نامه،  مصاحبه ای با مقصود فراستخواه درباره موضوع امکان و امتناع علم دینی منتشر شد 

که طی آن نکاتی را درباره دیدگاه جناب دکتر مهدی گلشنی در مورد علم دینی و تبعات آن مطرح کرد.

بدنبال آن در شماره ۲۷ مقاله مفصلی از دکتر مهدی گلشنی در پاسخ به مصاحبه سیاست نامه با فراستخواه منتشر شد

 که در آن دیدگاه فراستخواه را ناشی از بدفهمی از علم دینی دانست.

اینک در شماره ۲۸  پاییز 1402 سیاست نامه 

پاسخ فراستخواه به جوابیه دکتر گلشنی  استاد محترم فیزیک منتشر شده است


پی دی اف 

مدرسه سیاسی ، 124 سال پیش

اتحادیه انجمن های علمی دانشجویان علوم سیاسی  ایران برگزار می کند


خانه اندیشمندان علوم انسانی 

سه شنبه 28 آذر 1402 

ساعت هفت عصر


«پیشرفت علمی در آموزش عالی ایران: فرصت ها و موانع»


فایل صوتی 


https://t.me/mfarasatkhah/1280



«پیشرفت علمی در آموزش عالی ایران: فرصت ها و موانع»

با حضور️ محمد یمنی، مقصود فراستخواه، رضا ماحوزی، رضا منیعی، علی خورسندی طاسکوه،

دوشنبه ۲۷ آذر ۱۴۰۲

 

دانشگاه شهید بهشتی

قطب علمی آموزش عالی و توسعه

دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی، دانشگاه شهید بهشتی

ساعت ۱۴ تا ۱۶
اتاق ۳۱۴

کانال قطب در تلگرامhttps://t.me/cehed_sbu
وب سایت قطبhttp://cehed.sbu.ac.ir
صفحه رسمی قطب در اینستاگرامhttps://instagram.com/cehed.sbu

 در اینجا

 

تکثر در زندگی دانشجویان را نادیده می گیریم


منتشر شده در:

روزنامه شرق، 16 آذر 1402 ؛ صفحات اول و شش 


فاطمه زارع خبرنگار شرق: دانشجوی امروز و این عصر دانشجوی یک زیست جهان جدید است. زیست جهان فناوری، محقق شدن دهکده جهانی.... این دانشجو چه رویکردی در بعد اجتماعی خواهد داشت؟ این دانشجو به دنبال چیست و چه رفتاری را می‌طلبد؟ مقصود فراستخواه، نظریه پرداز و جامعه‌شناس ایرانی و استاد برنامه‌ریزی توسعه آموزش عالی، با تحلیل وضعیت آستانه‌ای دانشجو به گفتگو با شرق می‌پردازد:



اینجا

 

در آستانه روز دانشجو هستیم. با این سوال شروع کنیم که اساسا آیا ما در ایران جنبش دانشجویی داریم یا دانشجویان همیشه دنباله رو و پیش برنده و ادامه دهنده جنبش‌های اجتماعی بودند؟ کدام اولویت عمل دارند؟ دانشجو یا جامعه؟

 

دانشجویان جزو گروه‌های اجتماعی بسیار موثر، باز، جلودار و اثرگذار بودند. ما در ایران سنت جنبش دانشجویی داریم. حدود 80-90 سال است که در ایران تجربه دانشگاه داشتن شکل گرفته است. اگر این تجربه را از دهه 1310 با به‌وجود آمدن مدارس آموزش عالی  و دانشگاه تهران در نظر بگیریم؛ ما از همان ابتدا سنت جنبش دانشجویی را داشتیم. درست در سال 1314 که سال‌های اول عمر دانشگاه تهران است؛ کمبود آزمایشگاه و کیفیت بد اساتید و سطح آموزش باعث اعتراض دانشجویان شد. این اعتراض و اعتصاب نوعی کنش ارتباطی و جمعی قشر دانشجو بود.

بعد از آن در سال 1320 تعهدی خواستند بگیرند از دانشجویان مبنی بر اینکه دانشجویان عمل سیاسی نکنند که دانشجویان دوباره در این باره نیز دست به اعتراض جمعی زدند. پس جنبش دانشجویی در ایران پیشینه، تاریخ، سنت، تبار و حافظه دارد. عمر جنبش دانشجویی به عمر داشتن دانشگاه در این خاک است.  بعد از این‌ها هم رسیدیم به جنبش ملی ایران بعد از کودتای 28 مرداد 1332 که جنبش ملی سرکوب می شود  و بعد در همان سال ما جنبش دانشجویی  16 آذر را می بینیم. به دلیل اینکه در دانشکده فنی دانشگاه تهران برای کادرهای حفاظتی دفاتری دایر کردند، دانشجویان به این کار اعتراض کردند و جنبش دانشجویی در 16 آذر شکل گرفت. روایات مختلفی هم از این روز است. من مبسوط این واقعه را در کتاب داستان یک خانه، داستان یک سرزمین (تاریخ هشتاد ساله دانشکده فنی دانشگاه تهران) به تفصیل توضیح دادم. در نتیجه مسلم است که در ایران جنبش پیشروی دانشجویی داشتیم و این جنبش بنا به سرشت خویش با جنبش‌های دیگر و بزرگ‌تر و اصلی جامعه ایران ارتباط داشت.

در این ارتباط بیشتر اثر گذار بود و هست یا اثر پذیر؟

 

این ارتباط به این معنا نیست که دانشجو تابع دیگر جنبش‌ها بوده، اما خب طبیعی است که دانشجو به تناسب سن و موقعیت خود با جنبش های دیگر ارتباط بگیرد. این ارتباط هم کاملا دوسویه بود. روی دیگر جنبش ها تاثیر گذار بود و به نوبه خودش هم جهت می‌داد.

از افعال ماضی استفاده می‌‎کنید. این یعنی دارید مشخصا درباره جنبش‌های دانشجویی قدیمی‌تر صحبت می‌کنید.

بله. نسل دانشجوی این زمان تغییر کرده است. نمی‌شود به یک شکل خواندشان. اما نمی شود هم ،  تاریخ وسرگذشت وپیشینه وخاطراتش را نادیده گرفت.

اشاره کردید به سنت تاریخی جنبش دانشجویی. بررسی کنیم سیر تطور جنبش‌های دانشجویی را. هر چه گذر کردیم از اوایل حضور دانشگاه‌ها در ایران آن ارج نهادن جامعه به دانشجو و مقرب دانستن مرتبه دانش کمرنگ‌ و کمرنگ‌تر شد. به دلایل مختلف اقتصادی و معیشتی، کیفیت آموزش، ازدیاد دانشگاه و دانشجو و. در این تطور اجتماعی چه اتفاقی برای جنبش دانشجویی افتاد؟ اگر بخواهیم مطالعه تطبیقی داشته باشیم بین جنبش‌های گذشته و امروز،  جنبش‌های دهه اخیر دانشجویی را چطور می‌بینید و تحلیل‌تان از آن‌ها چیست؟

حقیقت این است که علت این تحولات را باید در کلان داستان ببینیم. کل تحولاتی که در ایران و در جهان اتفاق افتاده است. منظورم همه آن تطورات زمانه و تطورات دورانی تاثیرگذار است. طبعا هیچ پدیده اجتماعی از جمله جنبش دانشجویی نمی‌تواند به دور و جدا از تطورات زمانه بررسی شود. برای شما از یک تجربه بین نسلی می‌گویم. زمانی که من قبل از انقلاب دانشجو بودم، کار می‌کردم و درس می‌خواندم و فعال بودم. در آن دوران هیچ کدام از ما هیچ احساس عدم قطعیتی نداشتیم از اینکه فردا چه می‌شود. عدم قطعیتی که ما را درگیر بکند وجود نداشت. گویا عالم روال منطقی و منظم خودش را داشت. عالم به نوعی عالم ثابت بود.

شاید شما نتوانید تجربه من را لمس کنید . ولی حقیقتا فقط یک حکومتی بود که ما با آن درگیر بودیم. احساس می‌کردیم دنیا روال مشخص خودش را دارد و فقط حکومت است که ما با آن درگیریم و مشکل داریم و درون آن فساد است و نابرابری و خودکامگی  وجود دارد. بر خود می‌دانستیم با این حکومت مبارزه کنیم و رویاهایی هم داشتیم که می‌خواستیم به آن‌ها برسیم.

عالم ما عالمی روشن بود. جنگ ویتنام و جنگ فلسطین وجود داشت اما دنیای پیچیده‌ای نبود. ما خیلی راحت بودیم و در دنیای آرامی زندگی می‌کردیم که دوست داشتیم تغییراتی در ایران به وجود آوریم که آزادی باشد، فساد نباشد و برابری باشد.

ولی بیایید دانشجوی طی این چند دهه را در نظر بگیریم. ببینید چقدر گسست‌ها و چه قدر کلان روند‌ها و دگرگونی‌های دورانی در عالم این قشر اتفاق افتاده و بازهم می افتد  که قابل مقایسه با ما نبوده و نیست. ما در این دوره (جدید) هم بودیم و هستیم منتها فقط دانشجو نیستیم. اما من که در همه دوره‌ها در دانشگاه بودم، با دانشجویان سر کار داشتم در جامعه بودم، به دانشجویان درس می‌دادم و مشارکت داشتم در زیست دانشجویی ، وقتی به چند دهه اخیر زیست دانشجویی نگاه می‌کنم، می‌بینم چه گسست‌های بزرگی رخ داده. چه چیزها که این نسل‌ها گذرانده‌اند از سر. انقلاب‌های پارادایمی، ارتباطاتی و تکنولوژیکی.

در واقع نظم جهانی تغییر پیدا کرده است.

دقیقا. جنگ سرد تمام شده، گستره‌های جدید قدرت‌ها شکل گرفته است. اصلا یک شیفت پارادایمی اتفاق افتاده که به جای پارادایم چپ شوروی پارادایم راست نئولیبرالی در دنیا پدید آمده و مورد توجه واقع شده است. شما فکر می‌کنید چیز ساده‌ای است که دنیا از چپ به راست گرایش پیدا کرده؟

این یعنی زیر و رو شدن همه بنیان‌ها در چند نسل.

دقت کنید که ایدئولوژی بازار اهمیت پیدا کرده است. شما فکر میک‌نید این تغییر و تطور گریبان دانشجو و کنش دانشجویی را نمی‌گیرد؟

قطعا می‌گیرد.

تغییر دیگر که در پی برجسته شدن ایدئولوژی بازار تجربه شد، مهم شدن ارزش‌های مبادله‌ای بود. ارزش های مبادله‌ای در دنیایی که ما بودیم خیلی اهمیتی نداشت. ما از خانواده طبقه متوسط (در دوره رشد طبقه متوسط جدید)بودیم و ارزشهای مبادله‌ای در ذهن ما حقیر بود. ما بیشتر به ارزش‌های ارتباطی اهمیت می‌دادیم. ولی طی تغییراتی که در این چند دهه شکل گرفته ارزش‌های مبادله‌ای در این عصر بااهمیت‌ و اولویت شده است.

بعد از این گسست تکنولوژیک هم موثر است. دنیای ما دنیای کاغذ بود و قلم و همین. یعنی ما با همین‌ها سر و کار داشتیم. اما دانشجویان در همین دوره‌های اخیر گسست‌های تکنولوژیک را تجربه کردند. اینترنت در زمان ما به کل وجود نداشت. نسل شما اینترنت را یک رویداد نمی‌داند بلکه برایش یک تجربه عادی است. ما اینترنت نداشتیم اصلا. من مطالعه، کار و تحقیق می‌کردم اما اینترنت نداشتم. اینترنت روال برنامه ما را عوض کرد کاملا.

گسست‌های تکنولوژیک اهمیت ویژه دارد چون نگاه، جهان بینی، رفتار و در نهایت نگرش و فرهنگ را تغییر می‌دهد.

بله. همانطور که می‌گویند مشروطه انقلاب تلگراف‌ها بود. این از اهمیت و قدرت ویژه تکنولوژی برمی‌آید. فقط ما نیستیم که با اشیا کار داریم اشیا هم با ما کار دارند و کل زندگی و الگوهای زیست ما را متحول می سازند

مورد بعدی که در تطور بررسی می‌کنید چیست؟

آموزش عالی انبوه یا massification در دانشگاه. آموزش عالی ما هم با این نسل‌ها فرق داشت. آموزش عالی نسل ما آموزش انبوه نبود. ما تعداد محدودی دانشجو بودیم که انگشت نشانمان می‌کردند در کوی و برزن. به خاطر دارم که در محله نشانم می‌دادند می‌گفتند مقصود دانشجو است. در محل ، خانواده‌ای که دختر و پسر دانشجو داشت مهم بود. کمتر هم دانشجوی دختر داشتیم و بیشتر پسرها بودند که این قشر کم جمعیت جامعه را تشکیل می‌دادند.در این چند دهه اما دختران ما با انقلاب آرام شان  پردیس‌ها را از آن خود کرده اند. برای دانشگاه‌ها پدیده انبوهگی وفراگیر شدن  اتفاق افتاده. الان دیگر چه کسی دانشجو نیست؟ کدام خانواده است که دختر یا پسر دانشجو نداشته باشد؟ این چیز کوچکی نیست. در آموزش انبوه میلیون‌ها دانشجو و صدها موسسه آموزش عالی داریم. زمان ما محدودیت تعداد وجود داشت و ما دانشجویان دردانه‌ای بودیم که جامعه حیرتی داشت نسبت به ما. اما امروز دانشجو بودن امری عادی شده و دانشگاه‌ها هم زیادند. جنبش دانشجویی در این شرایط معنای دیگری پیدا می‌کند.

پس سیر تطور را در تغییراتی بررسی می‌کنید که عبارتند از تغییرات اقتصادی، پارادایمی، سیاسی،  تکنولوژیک، ارتباطی و آموزشی در دنیا.

 بله. همه درگیر مسائل خودشان هستند. وضعیت امروز دنیا را ببینید. منابع محدود شده‌اند. در دوره ما محدودیت منابع خودش را تا این حد نشان نداده بود. مردم اصلا درگیر نیازهای عادی نبودند. اما امروز نیاز مادی بازار و مسائل معیشت اهمیت زیادی پیدا کرده است.

ابعاد گسترده خشونت هم در دوره ما نبود. جنگ ویتنام و فجایع این چنینی بودند اما خشونت‌های همیشگی و دوره‌ای مثل الان وجود نداشت. هر بار با طالبان، داعش وروبرو نمی‌شدیم. امروزه احساس نابرابری هم بیشتر شده است. در دوره ما احساس نابرابری خیلی کمتر از امروز بود. الان ارتباطات و رسانه‌ها باعث القای بیشتر این حس می‌شوند.

از این گذشته طبقه متوسط هم امروز از بین رفته است.

البته من می‌خواستم بگویم نحیف شده است. شما دیگر اخرش را گفتید. در نتیجه طبیعی است که ما در این وضعیت با همه این تفاسیر و اوصاف، جنبش دانشجویی این دانشجو را -که دارد در کشوری در دهکده جهانی زندگی می‌کند- با جنبش دانشجویی زمانی که کلا یکصد وچند ده هزار  دانشجو داشتیم، مقایسه نکنیم.

 

گویا جنبش‌های امروز رئالیست‌تر هستند.

طبیعی است که در سیری که گذراندیم؛ تطوراتی در جنبش دانشجویی شکل بگیرد و آن برجستگی، رویت پذیری و تمایزی که جنبش دانشجو در دوره‌ای داشته با آن حالت رمانتیک، اسطوره آمیز و ایدئولوژیک به نوعی در دنیای امروز ما رنگ ببازد یا تحت الشعاع دیگر چیزها قرار بگیرد. یا به دلیل گسترش زیاد تمایز و برجستگی خودشان را  از دست بدهند و در نتیجه این جنبش دیگر جنبش دانشجویی دهه 30 و 40 نخواهد بود. کاریزما و ابهت و جوش و خروش و تروتازه آن دوران را نخواهد داشت.

تئوری مدینه فاضله با این نسل زیر سوال رفته است.

باید اینطور گفت که دانشجوی امروز هم نابرابری را، حق کشی و سلب آزادی را، حقوق افراد را می‌فهمد و دست به جنبش می‌زند.

اما اساسا نحوه درک او از قضایا و الگوهای اندیشیدن وعملش و سرمشق پارادایمیِ او عوض شده است.

اگر بخواهیم تطورات تاریخی را دنبال کنیم شاید احساس کنیم با پایان جنبش دانشجویی روبرو هستیم.

اما این نگاه شتابزده است. و من اصلا به این نوع فضای سخن  قائل نیستم. اساسا به ژانر پایان تعلق ندارم ، مثل پایان ایدئولوژی و پایان تاریخ  وبقیه پایان هایی که به نوعی مد زمانه شده اند  ودربارۀ روندهایی،  مبالغه واغراق می کنند.  

در جایی از صحبت‌های خود اشاره کردید به این که جهان به گرایش راست تغییر جهت داده است؛ این را در پیوستار حرکت از کمونیسم به سوسیالیسم، سپس لیبرالیسم و نئولیبرالیسم بررسی می‌کنید؟ در این باره توضیح دهید.

من این را می‌گویم که دنیا به سمت نئولیبرالی شدن آمده است اما این نتیجه را نمی‌گیرم که جنبش دانشجویی جنبش نئولیبرالی شده باشد. من فکر نمی‌کنم به این نتیجه برسم که دیگر جنبش چپ وجود ندارد. نمی‌توانیم رویکردها و نگاه‌ها را یک کاسه کنیم. در کلاس  ها و مجامع دانشجویی هنوز کثرت را می‌بینم. می‌بینم که دیدگاه‌های چپ هم وجود دارد. مقصود من از چرخشِ نئولیبرالی جهان فقط اشاره به یک تحولِ «دورانی» بود. در فضای دنیا یک چرخش پارادایمی و اجتماعی و فکری و تکنولوژیک صورت گرفته است. جنبش دانشجویی نیز به عنوان یک پدیده اجتماعی تحت تاثیر این دگرگشت­های کلان است. اما نمی‌شود جنبش دانشجویی را یک کاسه کرد. در جنبش دانشجویی کثرت و انواع جریان‌ها وجود دارد. و انواع دیدگاه و حساسیت. همواره و همچنان کثرت را و امر پلورال را باید در نظر بگیریم. مهم نیست فکر کنیم دنیا کدام جهت غالب را دارد. چیزی که مهم است تکثرات فکری و ارزشی  وسبک زندگی و نظام ترجیحات است.

از این به بعد و در حال حاضر نسل z یا دهه هشتادی‌ها روی صندلی‌های مقطع کارشناسیی دانشگاه‌ها نشسته‌اند. تجربه زیسته این دانشجویان مبتنی بر جامعه جامعه اطلاعاتی و هوش مصنوعی است. به عنوان استاد آموزش عالی چه توصیه‌ای  برای حاکمیت دارید؟ فکر می‌کنید حاکمیت ساز و کار درست و اصولی ارتباط با این نسل را می‌داند؟

ابدا ارتباطی رضایتبخش هنوز بین حاکمیت و این نسل شکل نگرفته است. اساسا سیاست نهادی و حکومت‌ها و مسئولان و سیاست‌های رسمی و نظام مستقر درباره دانشجویان اشتباه می‌کند. یعنی اساسا درک و فهم درست سیستمی از دانشجو وجود ندارد. سیستم درک درستی از زیست جهان ندارد و ناهمزمان است با زیست جهان و بیشتر اصرار دارد که زیست جهان را مستعمره خودش کند از جمله دانشگاه را و درون دانشگاه را که دانشجویان‌اند. در نتیجه درک درستی از دانشجو ندارد و نداریم. نه سیستم و نه بقیه. رونالد بارنت یک متفکر بزرگ آموزش عالی و دانشگاهی است که در سال 1990 ایده دانشگاه را نوشت و در 2021 فلسفه آموزش عالی را. او درباره آموزش عالی می‌گوید:«ما نباید اشتباه کنیم. دانشگاه ادامه مدرسه نیست.» بعد هم خودش توضیح می‌دهد که یکی از دلایلی که حکمرانان فهم درستی از دانشجو ندارند این است که  دانشجویان را ادامه دانش آموزان دبیرستانی می‌پدارند در حالی که دانشجو یک وضعیت آستانه‌ای دارد.

وضعیت آستانه‌ای چیست؟

دانشجو وضعیت اجتماعی، شغلی، مذهبی ِ  آستانه‌ای دارد. می‌پرسید یعنی چه؟ یعنی دانشجو مثل جوان دوران بلوغ که بحرانی بین دو دوره بدنی  وشناختی وعاطفی  ورفتاری و اجتماعی طی می‌کند، در دوران دانشجویی بودن هم، نوعی خصیصه آستانه ای میان  دو الگوی اندیشیدن وزیستن و ارتباط ورؤیاها  وجود دارد. دانشجو نه آن بچه توی خانه  است و نه  دانش آموز مدرسه  ونه کارمند شاغل یا حتی بیکار جویای کار معمولی  یا شهروندی مثل بقیه . در حالت آستانه ای نفس می کشد و می اندیشد  ومیل می کند و احساس و عواطف وارتباطات خاصی دارد    

دانشجو شبیه جامعه در گذار است.

بله و حتی پیچیده‌تر.وقتی به کلاس درس می‌روم با خودم فکر می‌کنم آیا این دانشجو مشتری من است؟ آیا مخاطب من است؟  آیا فقط علایق شناختی دارد یا نه  احساس و علایق دیگری هم دارد، انواع امیال و دلهره ها و آرزوها و نگرانی ها وتنش ها، در کلاس است ولی دل در انواع چیزهای دیگر وبقیه....

درواقع همه اینها.

درست است. گوش می دهد، اما پرسش هایی هم دارد. علاقه‌مند یا متنفر می‌شود. ارتباط برقرار می‌کند یا سرد می‌شود. صرفا  مشتری کالای دانشی نیست. دانشجو با انواع علایق و امیال آمده است به دانشگاه. نیامده فقط درس بخواند اما درس هم می‌خواند. نیامده فقط در مورد رشته‌اش بداند اما ده ها کنجکاوی دیگر دارد  . حتی نیامده که فقط مدرک بگیرد در حالی که همان را هم می‌خواهد. دانشجو استرس ها و رؤیاها و امیال و تخیلات زیاد دارد که بزرگترها و محیط دانشگاه و معلم‌ها و ما این را فهم نمی‌کنیم. حالا اگر بخواهم معطوف شوم روی سوال شما و در مورد حکمرانان حرف بزنم باید بگویم که آن‌ها که دیگر اصلا هیچ نمی‌دانند.

ناراحت کننده است.

بله. ما کلا آشنایی نداریم با دانشجو و گروه دانشجویی و زندگی دانشجویان و آلام و درد و رنج و شادی و کنجکاوی و علایق و رویا و انتظارات دانشجو. ما هیچ کدام را بدرستی ودر عمق نمی‌شناسیم. می‌گویم «ما» تا همه متوجه سهم خود از این مسئولیت بزرگ باشیم. از نهاد اجرایی تا نهاد قدرت تا خود ماها. متاسفانه حاکمان ما به خاطر قدرت اصلا  پویایی گروه‌های اجتماعی  را نمی‌بینند.ایدئولوژی رابطه ما را با واقعیت مخدوش می‌کند.

ایدئولوژی نمی‌گذارد ما با دردهای مردم و انواع تکثرات در فکر و زندگی و خواسته های دانشجویان و با علاقه و رویا و اهداف آنها آشنا شویم.در نتیجه این وضعیت آستانه‌ای را ما نمی‌فهمیم. دانشجو حتی بین شهروند عادی و نخبگی نیز  وضعیت آستانه‌ای دارد. شهروند معمولی نیست اما نخبه هم نیست که الیت جامعه و مرجع محسوب شود.

پس در نتیجه در وضعیت آستانه‌ای است که نه این است ونه آن!

بله. جمع اضداد است. مثلا در کلاس درس می‌خواهد به استاد گوش بدهد. اما در دل انواع غوغا های دیگر، حدیث دانشجویان ما در کلاس های مان و در دانشگاه ها،  حدیث حاضر غایب است،   می‌خواهند خودش را عیان و بیان کنند.

در نتیجه سیستم‌های رسمی از تمام علایق و انتظار دانشجو هیچ چیزی درک نمی‌کنند.مگر ظواهر امر.

به چه مفهوم؟

این اشتباه را سیستم قبل از انقلاب نیز کرد. سیستم حاکم غذای خوب و فضای مدرن دانشگاه را در اختیار ما قرار می‌داد. طبقه متوسط در حال رشد بود و دانشجوها حیثیت اجتماعی و اساتید خوب داشتند. با این حال با همه این امکانات ما ناراضی بودیم و مشکل داشتیم ولی حکومت نمی‌فهمیدمان و می‌گفت این‌ها چه مرگشان شده دیگر چه می‌خواهند؟

اما دانشجویان آزادی می‌خواستند، ابراز وجود می‌خواستند، روابط ایران با ساخت نظام بین الملل برایشان اهمیت داشت و بر اساس اتفاقی خاص واکنش نشان می‌دادند. در همان کتاب نوشتم که معاون دانشگاه تهران 16 آذر به دانشجویان روی پله می‌گوید بچه‌ها برید کلاستون.  بچه‌ها هو می‌کشند و 16 آذر می‌شود، جنبش دانشجویی می‌شود، و سه قطره خون می‌ریزد و این داستان‌های تراژیک.

یعنی باید به جز کف هرم مازلو به چیزهای دیگر هم اهمیت داد.

بله. این‌ها فرانیاز است که اینگلهارت هم از آن بحث جامعه شناختی کرده است.  دانشجویان دوست دارند مشارکت کنند، ابراز وجود و نقد کنند، به مباحث حوزه عمومی حساس هستند به مرگ یک دختر به دلیل داشتن یک رژ خاص حساس هستند به آزادی و حقوق حساسیت دارند. اگر این حساسیت‌ها را ندارند لابد  حساسیت های دیگری دارند. بچه‌ها با خودشان جهان‌های متفاوت دارند و حالا حاکمیت می‌خواهد نسلی را که هر کدام‌شان عازم و ساکن دنیای دیگری است،  یکرنگ و یک کاسه کند. چند جور فکر را

این اشتباهی است که دارد صورت می‌گبرد و این آتش زیر خاکستر درست می‌کند. نارضایتی و شکاف بین دولت و ملت را پدید می‌اورد.این رویکرد امیال و احساس ها و خشم‌های  فروخوردۀ انباشته را به وجود می‌اورد.

اهمیت دادن به تکثر در حرف‌های شما پررنگ است. معتقدید تکثر انسجام اجتماعی می‌آورد؟

بله مطمئنا، اگر همبستگی ارگانیک ونه مکانیکی می خواهیم باید راز کثرت را خوب بفهمیم ، تفاوت را ویا به تعبیر دریدا؛  تفاوط را! بفهمیم، نهایتا اگر وحدتی می خواهیم وحدت در کثرت باشد وکثرت در وحدت.  توافق اختلافی و اختلاف توافقی. این است که تعلق خاطر به یک سرزمین ، آرامش، امنیت و انسجام اجتماعی پویا به ارمغان می آورد . ما در سبک زندگی و لباس پوشیدن و عقاید تکثر داریم. این خرده فرهنگ‌ها و خرده جوامع متکثر ارزشی می‍‌خواهند با یکدیگر زندگی کنند و زیست جمعی داشته باشند. این تکثر زیاد است. بخش بزرگی از این کثرت  نیز در افکار و در زندگی دانشجویی جریان دارد. حالا ما می‌خواهیم این تکثر را از زندگی سلب کنیم یا نادیده بگیریم و همین منشا اصلی انواع بحران‌ها در دانشگاه‌ها است. همین است که «دیگری» ساخته می‌شود. اصرار  اشتباه بر همسان سازی و نظم ایدئولوژیک از بالا و با اقتدار، اجماع سازی و انتظار وفاداری! و انتظار نظم پادگانی ،    حقیقتا همبستگی ارگانیک جامعه را از بین برده و آن را متزلزل می‌کند. دانشجو را دلسرد می‌کند.

بی‌سرزمین می‌کند

به عنوان کسی که دانش‌جسته و بعد با دانشجویان زیادی سروکار داشته و دارد؛ چه توصیه‌ای به این قشر دارید؟

دانشجویان  هم به تنوع  بخشی به کنش‌ های شان نیاز دارند. به یک شکل از کنش خودشان را محدود نکنند بلکه دانشجو باید از صورت‌های مختلف کنش بهره بگیرد تا به شرایط زمان پاسخ خلاق بدهد و پرسش های تازه بکند. بحثی داشتم قبلا تحت عنوان دانشجوی اجتماعی. البته که دانشجو الام و دغدغه سیاسی دارد ولی نباید صرفا خودش را در بخشی از اشکال کنش و ارتباطات محدود کند. انواع کنش از جمله کنش‌های علمی، فرهنگی، محلی، ارتباطی و محلی وزیستبومی و صنفی و حرفه ای و بقیه کنش‌هایی هستند که دانشجویان می‌توانند آن‌ها را دنبال کنند.

این تنوع کنش‌ها می‌تواند بخشی از محدودیت‌ها و خسرانی که در زندگی دانشجویی هست را جبران کند و به نوعی یک همبستگی ارگانیک بین‌شان به وجود بیاورد.

من فکر می‌کنم الان دانشجویان ما خودشان هم به این نتیجه رسیدند که لازم است همبستگی دانشجویی علی‌رغم تفاوت‌ها را بیشتر مورد توجه قرار بدهند و از امکانات متنوع فضای دانشجویی استفاده کنند و به شکلی از عمل محدود نباشند که اگر آن شکل از عمل دچار محدودیتی شد؛ راهی پیش روی‌شان وجود نداشته باشد.

در غیر این صورت دانشجویان در تنگناهایی که راه تنها کنش آنها مسدود می‌شود، گرفتار بی معنایی و وازدگی می‌شوند و مشارکت اجتماعی خود را از دست می‌دهند.

فکر می‌کنید دوران دانشجویی چه قدر روی بقیه زندگی دانشجویان تاثیر دارد؟

دانشگاه خیلی مهم است. دانشگاه یک میدان سرمایه اجتماعی و فرهنگی است. شما دانشجوها سرمایه‌های نمادین، فرهنگی و اجتماعی هستید. بنابراین توجه به این دوران خیلی خیلی اهمیت دارد. همدلی‌ها از همین کنش‌های دانشگاهی شکل می‌گرد. از ارتباطات، حلقه‌های دوستی و  فعالیت خارج از کلاس مثل رفتن به سینما، ورزش، تئاتر و. یا شرکت در ایونت(رخداد)‌های اجتماعی در ‌ngoهای مختلف مثل محیط زیست، کودک کار، مادر سرپرست خانوار و . همین‌ها است که شخصیت اجتماعی و شغلی شما را شکل خواهد داد.

 عرصه‌های مختلفی برای ابراز وجود دانشجو و علایق خودش وجود دارد که بعد از ابراز به کشف حقایقی از خودش می‌رسد. این کنش‌ها می‌تواندبا ایجاد میدان‌های مختلف عمل و تنوع‌های کنشی که دارد به اضافه هم‌فهمی و دیگر فهمی و تلرانسی که به وجود می‌آورد؛ توافق اختلافی و اختلاف توافقی به وجود بیاورد.

فعالیت‌های صنفی رفاهی هم در این دسته قرار می‌گیرند؟

بله. تاکید کردن روی مسائل صنفی، رفاهی، آزمایشگاهی، زندگی دانشگاهی. امروزه کمتر می‌بینیم که دانشجوها به کیفیت استاد، زیرساخت، ابزار و امکانات رفاهی وکیفیت پردیس و خدمات اعتراض کنند. این‌ها هم بخش‌هایی از کنش است که اهمیت دارد. این نوع پیگیری‌ها زودبازده‌اند و باعث می‌شوند که دانشجو هویت حسی اجتماعی خوبی بگیرد. وگرنه اگر که بخواهد فقط در یک شکل از کنش بماند با این فراز و نشیب‌هایی که همیشه در ایران وجود داشته و دارد و خواهد داشت، ممکن است دچار  یک سرخوردگی شود. البته توصیه‌های حکمرانان را در ابتدا عرض کردم. اما مهم می‌دانم که به دانشجویان عزیز بگویم فهم کثرت، فهم تنوع و همبستگی اهمیت دارد. و اینکه بتوانند در صورت‌های مختلف کنش فعالیت کنند.

مشارکت اجتماعی دانشجویان و حساسیت دانشجویان به مسائل زیست بوم، رفاه اجتماعی، کیفیت زندگی، آزادی، دموکراسی، صلح، مبارزه با خشونت و  سبب تربیت عزت نفس و پرورش قابلیت‌های انسانی افراد می‌شود. از تحقیقات متعدد برآمده است که دانشجویان فعال در دوران دانشجویی، مدیران بهتری در شغل خود بودند.

باید یادمان باشد در دنیای بدی هستیم و داریم به آینده‌ای پرتاب می‌شویم که درکی از آن نداریم وآماده حضور مؤثر  وزیستن رضایتبخش در آن نیستیم .  پس باید به این مسائل حساس باشیم.

 

از منظر علمی چطور؟

دانشجویان درگیر بیشترین تحرک اجتماعی( mobilitty )هستند. تحرک عمودی و افقی دارند.  یعنی هم می خواهند پایگاه اجتماعی خود را ارتقا بدهند و هم به تنوعات قومی وزبانی و مذهبی و سبک زندگی در کشور تعلق دارند  و هم سطح مشارکت بالا می خواهند ، نقد دارند، تنش دارند، دگرواره می اندیشند ، متکثرند، و بر اثر شرایط دنیای پسا ارتباطات، خیلی  پی جو  و کنجکاو نسبت به  تجربه های پیشرو جهانی هستند، می خواهند هم ایرانی وهم جهانی باشند. اصولا  تمدن ما همیشه در مبادلۀ آزاد با جهان وبا فرهنگ ها وتمدنهای دیگر  بسط یافته است نه در انزوای ایدئولوژیک؛  و مشکل ما اکنون همین است. خصوصا نهاد علم ودانشگاه بنا به سرشت ساختی وکارکردی اش ، امری جهانی است وصرفا محلی وملی نیست و  باید با نهاد بین‌الملل ارتباط  خود اندیش و خود تنظیم وآکادمیک بگیرد. متاسفانه ما به دلیل شرایط خاص  وتنش های سیاسی و ایرادهای ایدئولوژیک دیپلماسی   ایران در چند دهه گذشته از ارتباط و اجتماع بین‌المللی دانشگاه‌ها بازماندیم. استقلال نهادی دانشگاه وآزادی های آکادمیک مغلوب اوضاع سیاست شده است.

نبودن ارتباطات یکی از ضعف‌های اساسی ما است. دانشجویان ما می خواهند برای این سطح ارتباطی نیز کاری کنند. مثلا با دانشجویان خارج از کشور ارتباط بگیرند یا با اساتید ایرانی در خارج یا استادان غیر ایرانی . گاه آنها با وجود مسافت زیاد به دانشجویان ما نزدیک ترند!  زودتر از ما به ایمیل های دانشجویان در مباحث علمی وپژوهشی و فرصتهای مطالعاتی و کاری  پاسخ مفید وکارگشا می دهند و این یک اخلاق آکادمیک توسعه یافته است که در آنها بیشتر هست تا ما . 

مرجعیت های گفتاری، تبدیل به مرجعیت های گفتگویی شده است.

 

مرجعیت های گفتاری، تبدیل به مرجعیت های گفتگویی شده است.

به گزارش گروه آموزش و دانشگاه خبرگزاری علم و فناوری آنا، مقصود فراستخواه عضو هیئت علمی موسسه پژوهشی و برنامه ریزی آموزش عالی در چهاردهمین نشست از سلسله نشست‌های تخصصی نخستین همایش ملی مرجعیت علمی که امروز با عنوان «کیفیت آموزش عالی و نقش آن در مرجعیت علمی» در مؤسسه پژوهش و برنامه‌ریزی آموزش عالی برگزار شد، با تاکید بر اینکه باید تعریف مرجعیت و Authority مشخص باشد، گفت: مرجعیت در علم، در واقع یک اقتدار اخلاقی و معرفت‌شناختی است و با قدرت و سلطه متفاوت است. مرجعیت استاد با دانشمند یعنی حرف فرد، حجت است و این به نوعی به معنای اقتدار است؛ نه قدرت.
وی به مفهوم مرجعیت علمی در کلاس درس پرداخت و توضیح داد: کلاس درس یکی از بخش‌های مهم زیست‌بوم علم است و جریان علم، علم‌ورزی و علم‌آموزی از کلاس درس شروع می‌شود. در تاریخ تمدنی ما نیز حلقه‌های علمی اهمیت داشت.

عضو هیئت علمی مؤسسه پژوهش و برنامه‌ریزی آموزش عالی با بیان اینکه ما در حال حاضر در کشور با بحران مرجعیت علمی دست به گریبان هستیم، گفت: مرجعیت‌های غیر علمی سیستماتیک آن‌قدر زیاد است که مرجعیت علمی در حاشیه می‌ماند. غوغا اجازه نمی‌دهد که مرجعیت علمی مرکز توجه شود.

وی افزود: اخیراً سلبریتی‌ها نیز به این داستان اضافه شدند و مرجعیت‌های علمی و فکری شدند و در سایه قرار دادند.

فراستخواه در مورد چگونگی ایجاد مرجعیت علمی یک دانشمند، گفت: مرجعیت با تولید کیفیت باید همراه باشد و وقتی تولید مکرر کیفیت داشته باشیم، مرجعیت ایجاد می‌شود.


این استاد برنامه‌ریزی توسعه و آموزش عالی با بیان اینکه تولید مکرر کیفیت، سه خصیصه دارد؛ گفت: خصیصه اول، خصیصه «حالت» است. یعنی زبان بدن استاد می‌گوید که استاد می‌خواهد خود را وقف آموختن کند و دانشجو لذت‌های تحقیق و آموختن را در محضر استاد احساس می‌کند.


این استاد برنامه‌ریزی عالی تاکید کرد: مرجعیت یک رویداد و ایونت است، یک تعریف اداری و تعینی نیست.

وی دومین خصیصه تولید کیفیت را «جریان» دانست و ادامه داد: زمانی که تولید کیفیت در کلاس‌های مختلف ادامه داشته باشد، این حالت تبدیل به جریان می‌شود.

وی افزود: خصیصه بعدی «حافظه» است. وقتی استاد خصیصه حالت را نشان می‌دهد و دانشجو در کلاس چشم‌انداز‌های جدید می‌بیند، این کیفیت و آثار عاطفی و علمی استاد در حافظه دانشجویان می‌رود.

فراستخواه در مورد رابطه بین کیفیت و مرجعیت علمی، گفت: ما حدود ۱۰ تعریف برای کیفیت داریم. یکی از آن‌ها کیفیت به مثابه رضایت و یکی کیفیت به عنوان ارزش افزوده است. اگر استادی رضایت علم‌آموزی دانشجو را تامین کند و برای او یک ارزش افزوده و دانش تازه اضافه کند، یک «مرجعیت مبادله‌گرا» ایجاد می‌شود.

وی ادامه داد: زمانی که برای یک دانشجو در محضر استاد یادگیری، شگفت، یک «لحظه آها»، آفاق تازه و پرسش‌های تازه ایجاد می‌شود، یک مرجعیت مبادله‌گرا شکل می‌گیرد.

عضو هیئت‌علمی مؤسسه پژوهش و برنامه‌ریزی آموزش عالی، تعریف دیگر کیفیت را کیفیت بر اساس معیار و استاندارد دانست و گفت: استادی در آموزش عالی مرجع است که می‌تواند به مخاطب‌های خود در کلاس‌ها، مقالات و اجتماعات علمی، ضابطه، معیار و مرز دانش را نشان دهد. از این طریق مرجعیت «معیار گرا» ایجاد می‌شود.

وی ادامه داد: سومین تعریف از کیفیت، تناسب عملکرد با هدف است و گاهی نیز تناسب هدف است که مرجعیت غایت‌گرا ایجاد می‌کند.

فراستخواه با اشاره به اینکه گاهی کیفیت، خطای صفر تعریف می‌شود؛ توضیح داد: هرگاه خطای یک عملکرد به صفر میل کند، کیفیت ایجاد می‌شود. استادی که از نظر اخلاقی و علمی از نظر مخاطبانش خطای کمی دارد و از خطای خود مراقبت می‌کند، مرجعیت می‌یابد. مرجعیتی که اینجا شکل می‌گیرد یک «مرجعیت عمل‌گرا» است.

وی با بیان اینکه در گذشته، استاد را محصلین انتخاب می‌کردند و حلقه‌های درس وجود داشتند و محصلین انتخاب می‌کردند که به کدام حلقه علمی بروند، گفت: از گذشته و از زمان دانشگاه‌های برج عاجی در قرن ۱۹ و ۲۰ یک تغییر پارادایم در مرجعیت اتفاق افتاده است. الان استاد نباید انتظار داشته باشد که مثل گذشته مرجعیت داشته باشد. اساس مرجعیت وجود دارد، ولی تحولات پارادایمی اتفاق افتاده است.
این استاد برنامه‌ریزی توسعه و آموزش عالی در مورد این تغییرات در مرجعیت، توضیح داد: در حال حاضر مرجعیت گفتاری، تبدیل به مرجعیت گفتگویی شده است. در گذشته استاد بیشتر درس می‌داد و سخن می‌گفت، ولی الان مرجعیت استاد از طریق گفتگو شکل می‌گیرد و استادی که بتواند گفت‌وگوی علمی با دانشجو داشته باشد، مرجع است.

وی ادامه داد: مرجعیت‌های تک مرکزی به چند مرکزی تغییر کرده است. البته این موضوع صفر و یکی نیست و مانند طیف است. ولی الان نسبت به گذشته مرجعیت‌های تک مرکزی به چند مرکزی میل کرده‌اند. الان هیچ جای دنیا نمی‌توان گفت که در هر حوزه‌ای یک مرکز مرجع وجود دارد.


فراستخواه با بیان این‌که در حال حاضر مرجعیت‌های علامه‌ای، به مرجعیت‌های تخصصی‌تر و حوزه‌ای‌تر تغییر کرده است، گفت: امروزه مرجعیت علامه‌ها به سر رسیده است. الان همه چیزدان‌ها به حالت منتشر در آمده‌اند.

وی افزود: همچنین مرجعیت‌های رشته‌ای به سمت چندرشته‌ای و فرا رشته‌ای میل می‌کند. به علاوه مرجعیت‌های تک رسانه‌ای به مرجعیت‌های چند رسانه‌ای تغییر کرده است. الان کلاس تنها رسانه نیست، بلکه فضا‌های دیگر مثل هوش مصنوعی و چت جی‌پی‌تی نیز وجود دارد. امروزه مرجعیت‌های چند طرفه، یک طرفه شدند و در اجتماعات علمی شما می‌گیرند و تنها در برج عاج دانشگاه ساخته نمی‌شوند.

اینجا


کد خبر : ۸۷۸۸۶۰