مقصود فراستخواه

فضایی میان ذهنی در حوزه عمومی نقد و گفت وگو

مقصود فراستخواه

فضایی میان ذهنی در حوزه عمومی نقد و گفت وگو

جامعه شناسی شهرها در مشروطیت، با تأکید بر تبریز



فضاها وپویش های شهری در مشروطیت



منتشر شده در مهرنامه شماره 43، سال ششم ،31مرداد 1394، صص 145-147.


مقدمه

محققان قبلی دربارۀ تحولات عصر مشروطه کارهای باارزشی کرده اند. از کارهای دهه اخیر، می توان به دو محقق متتبع یعنی جواد طباطبایی[i] و رسول جعفریان[ii] اشاره کرد. اما طباطبایی بیشتر به افکار نظر داشت تا به زمینه های اجتماعی. به گفتارها (Text )پرداخت تا بافتارها (Context). در افکار نیز به اندازه ای که نخبگان دولتی مثل عباس میرزا وقائم مقام، محل توجه او قرار گرفت، اندیشه های روشنفکرانی همچون آخوندزاده، ملکم و طالبوف و.... کم رنگ شد.  آرا وافکار نه در خلأ بلکه در زمینه های عینی اجتماعی و شهری شکل می گیرند.  چیزی که در کار طباطبایی در سایه است. جعفریان کوشید جریانهای مشروطه را از منظر شهر های آن دوره ببیند واین ابتکار خوبی است ولی در کار او نیز عنصر مطالعۀ شهری وجامعه شناختی، بشدت تحت الشعاع دین اندیشی و نگاه فقاهتی وروحانیتی واقع شد. از این گذشته در ذهن هردو صاحبنظر محترم، فرض های نیازموده ای هست. از جمله اینکه بخشی درخور توجه از اندیشه های جدید ایرانی را عمدتا به مثابۀ گسست دیده اند و بی اعتنایی کرده اند.

 طباطبایی، تحت تأثیر دوتایی هایی مثل بیرون ودرون( همینطور تجدد وسنت، جهانی و بومی ، ایدئولوژی و  تفکر و...) برساخته ای از روشنفکران به دست می دهد که از تاریخ خویش گسسته اند و نسبتی با سنتهای معرفتی واجتماعی این سرزمین ندارند و از خلاقیت درونزا بازمانده اند. اما هم آن دوتایی ها وهم این طرز استدلال جای تأمل بسیار دارد. مرزهای مکانیکی لزوما میان درون وبیرون نیست و امکان تعامل های سیال تری دارد. با وجود همه ضعفهایی که در روشنفکران ما بوده وهست، خلاقیت هایی ایرانی و فکری و فرهنگی نیز داشتند.

 جعفریان، مشروطه تبریز را روی هم رفته به سرمشق سوسیال دموکراسی فروکاسته است، حال آنکه در این شهر افکار وآراء اعتدالی نیز در امثال فضلعلی آقا وثقه الاسلام وجود داشت و ابعاد و اضلاع مشروطۀ تبریز بیش از این مقدار بود .جعفریان نیز دچار همان فرض نیازموده شد که طباطبایی در ذهن داشت و بسیار بیش از او . جعفریان مشروطه تبریز را گسست از سنتهای مرز وبومی به حساب آورده است و به گمان اینجانب خطاست. چرا که سنتهای غیر دینی را  اصلا به حساب نیاورده است وسنتهای مهم روشنفکری واجتماعی وفرهنگی در آذربایجان از زین العابدین مراغه ای تا طالبوف تبریزی را ندیده است، همانطور که سنت ها وتجربه های آموزشی و مدنی و اجتماعی و فرهنگی و بازرگانی و صنفی را.  تمایز های لائیسیته و سکولاریته نیز در کار او خلط شده است.

 در این نوشتۀ مختصر، کوشش برآن است که شرایط ذهنی وعینی مشروطیت پابه پای هم مرور  اجمالی بشود. ابتدا موقعیت مشروطه خواهی  در اطلس سنتهای فکرسیاسی بیان می شود. در بخش دوم، روایتهای سه گانه مشروطیت با  تیپ شناسی خوشه های شهری ایران مرور می شود. در بخش سوم مقاله، خاستگاه ها وزمینه های شهری مشروطه باختصار  از منظر تحولات جمعیت شناختی، طبقات وقشربندی و منافع گروه های اجتماعی نگریسته می شود. بخش چهارم سه روایت مشروطه را با توجه به دو مدل دموکراسی خواهی نخبه گرا وانجمنی مقایسه می کند وبه طور خاص دعوتی است به تأمل مجدد درباب «انجمن هراسی»ِ سایه انداز بر آرشیو مطالعات مربوط به مشروطه. بخش آخر مقاله، نقدی است بر چهار مدل ادارۀ دولت گرایانۀ کشور  از قاجار تا دوره انقلاب اسلامی که به نظر می رسد در همه، شهر فراموش شده است.

1.مشروطیت در میانۀ سه سنت حکمروایی

 در ایران سه سنت فکری برای حکمروایی می بینیم: سنت پادشاهی، سنت اسلامی و سنت دموکراسی خواهی. سنت نخست  از دوره باستان در کارنامه اردشیر بابکان ونامه تنسر  آمده است و مفهوم اصلی آن  فره ایزدی شاهان ایرانی است. سیاست نامه های بعدی و از جمله مهمترین آنها که از خواجه نظام الملک بود، ادامۀ این سنت بود.  این سنت در تاریخ ما طی قرون واعصار آزمون شد و مشکل دیرین استبداد را روی دست فرهنگ و جامعه ایران گذاشت.

 سنت دوم در دورۀ اسلامی به وجود آمد و شاه را با دستگاه خلافت و شریعت پیوند زد. مفهوم مرکزی در این سنت، فقه سیاسی و احکام سلطانی است. این سنت در صفویه با دو مفهوم دیگر تقویت شد: یکی مرید ومرادی تصوف، و دومی امامت ونیابت . نیابت بدین معنا که فقهای شیعه، به نیابت از امام غائب، بر مردم ولایت دارند. این ولایت  ابتدا در چارچوب یا در حاشیۀ سلطنت بود ولی با ضعف صفویه ونتیجتا سلطۀ افغانان سنی و هرج ومرج های بعدی، قدرت شرعی نیابت و ولایت و فقاهت، مستقل از قدرت سلسله های حکومتی در ایران تقویت شد. به این نشان که در دوره قاجار، ملااحمد نراقی ، نظریه ولایت فقیه را ارائه کرد[iii].

سنت سوم در تاریخ معاصر و از طریق آشنایی ایرانیان با تحولات جدید دنیا به میان آمد. مقارن دورۀ قائم مقام ها و عباس میرزا وبعد از آن توسط روشنفکران ایرانی و اصلاح طلبان درون وبیرون دولت ترویج شد. هستۀ مفهومی این سنت، عرف و قانون موضوعه بشری است که بر قدرت دولت، ناظر می شود. یک حالت از این عرف و قانون، آن است که توسط  نخبگان و بزرگان و از بالا حاکم را محدود می کند چنانکه برای نمونه،ملکم اول در دفتر تنظیمات می خواست، اما یک شکل آن از پایین وتوسط مجلس نمایندگان مردم وضع می شود وبه صورت قانون اساسی وسایر قوانین، مبنایی برای حقوق اساسی کشور  وناظر بر حکومت می شود و حقوق ملت را با اختیارات دولت جمع می کند، این را در نمونه مذکور، ملکم دوم پس از اختلافاتش با دولت ناصری در روزنامه قانون اشاعه می داد.  بارزترین نمونۀ این سنت را در  فکر مشروطیت می بینیم که دموکراسی خواهی از طریق حاکمیت قانون عرفی به جای خودسری دولت یا خود سری سایر گروه های اجتماعی است.[iv]

2.سه جغرافیای فکری در خوشه های شهری ایران

 سه حوزۀ جغرافیای سیاسی وفکری، میدان نیروهای مشروطه را در خوشه های شهری شکل می داد: 1. حوزۀ نجف تهران، 2. حوزۀ شمال غرب و شمال به طور خاص گیلان با محوریت تبریز وهمراهی مراغه و رشت. 3.حوزۀ مرکز وجنوب غرب با محوریت اصفهان و شهرهای آن حوزه مثل کاشان وشیراز:

1.حوزۀ  نجف تهران، حال وهوای جلگه ودشت داشت و روایتی از مشروطه خواهی معتدل سازگار با شریعت را به مثابۀ بدیلی در برابر سلطنت مطلقه واستبدادی به دست می داد. آخوند خراسانی ونائینی دو متفکر جدی این حوزه بود. سازوکارهای اصلی این حوزه، فتوا وتلگراف، بست نشینی، تحصن و فعالیت متعارف نمایندگی در مجلس بود. این حوزه هرچه از نجف به تهران می رسد، از قلمرو منطقه ای و  مرجعیتی به محیط تحولات جدید شهری و ارتباطی و مطبوعاتی وآموزشی پایتخت و سرمشقهای روشنفکری عمدتا لیبرالی نزدیک می شد.

2.حوزۀ تبریز رشت، حال وهوای کوهستانی وجنگلی داشت و روایتی  تحول خواهانه از مشروطه دنبال می کرد که معطوف به آزادی و برابری بود با دو گرایش صلح جویانه و انقلابی. میرزا فضلعلی[v] وطالبوف[vi] را در گرایش نخست و علی مسیو  را در گرایش دوم می بینیم. گرایش اول بیشتر تحت تأثیر ناحیه عثمانی و استانبول و اروپا قرار داشت و مدل لیبرالی از قانون و پارلمان را می خواست. فضلعلی با اینکه روحانی بود ولی کنترل شرعی فقها در فرایند قانونگذاری را بی وجه می دید.[vii]  گرایش دوم عمدتا به  فکر سوسیالی ومدل روسیه وقفقاز  نظر داشت. روایتی آرمانخواه و انجمنی واجتماعی از  مشروطه  توسط این گرایش دوم ساخته شد وبویژه با تعدیات استبدادی دولت در داخل و مداخلات وتجاوزات روسی از خارج ، رادیکالیزه تر شد. ساز وکارهای اصلی در این حوزه ، وعظ و خطابۀ روحانیان سطح مردم( مثل میرزا جواد ناطق، میرزا حسین واعظ، شیخ سلیم وشیخ محمد خیابانی)، شعر و ادبیات(میر عبدالحسین خازن و...) و روزنامه ها و شبنامه ها و بسیج اجتماعی بود.[viii]

در این حوزه نیز مثل حوزه تهران، از تلگراف وتحصن استفاده می شد اما بلافاصله، ابعاد کار به  تشکیل انجمن  ومشارکت های رادیکال شهری ومحله ای گسترش می یافت. مرکزیت با روشنفکران (اعم از  لباس عادی مثل طالبوف و علی مسیو  یا روحانی مثل میرزا فضلعلی) و خیرین وفعالان شهر  ومحله ها مثل کوزه کنانی بود وروحانیان ومراجع بیشتر برای کمک به بسیج اجتماعی اهمیت می یافتند. قدرت ایلیاتی اطراف شهرها در این حوزه ابتدا یک مانع جدی و عامل تعدی و تجاوز بود اما با پیشرفت کار، سپهدار تنکابنی که خود از مقامات نظامی، حاکم منطقه، شریک دولت استبدادی،  برخوردار از عایدات گمرک گیلان و  از مخالفان مشروطه بود برحسب منافع ومقتضیات و به سبب اختلافش با عین الدوله فرمانفرمای آذربایجان به مشروطه خواهان پیوست، انجمن عدالت! تشکیل داد و ایلات مازندران را برای مقابله با محمد علی شاه بسیج کرد.

3.حوزه اصفهان و فارس، حال وهوای کویری داشت و تا حدی دور از ارتباطات ومیراث دار سنتهای مناسکی دوره صفویه بود. همراهی این حوزه در مشروطه با تأخیر بود. روایتش نیز محافظه کارانه و نزدیک به مشروعه خواهی بود. این حوزه عمدتا تحت نفوذ  روحانیان اصفهان  و مشخصا حاج آقا نورالله و آقا نجفی در اصفهان و آقا سید نورالدین در شیراز قرار داشت. کار این حوزه وقتی گرفت که ایل بختیاری توسط سران خود مثل صمصام السلطنه و ضرغام السلطنه تحت نفوذ سردار اسعد بختیاری به اصفهان سرازیر شدند و تحت تأثیر تسویه حسابهای درون ایلی و کشاکش های میان ایل بختیاری و دولت خانهای قاجار، با مشروطه همراهی کردند[ix].

هرچند پس زمینه های فلسفی وادبی دوره صفویه (ملاصدرا و...) تا حدی در  سازگاری حوزه اصفهان با مشروطه خواهی  بی تأثیر نبود اما غلبه دستگاه فقهی، مشرب مجلسی، سنتهای شریعت نامه ای نوع روزبهان خنجی اصفهانی و سیاست شرعی مدل سید جعفر کشفی مقیم بروجرد مجموعا سهم بیشتری در حوزه فکری اصفهان دوره مشروطه  داشتند ومجموعه اینها اجازه نمی دادند یک مشروطه خواهی حتی معتدل در حد نجف وتهران در این حوزه شکل بگیرد چه رسد به دموکراسی خواهی اجتماعی در سطح تبریز و رشت.

 شبحی از «تجدد هراسی» پیوسته بر حوزه اصفهان واطراف سایه انداز بود. فقها در شهر نوعی نفوذ فکری و شرعی واجتماعی واقتصادی و سیاسی داشتند و جای زیادی برای رشد نهادها وانجمنهای شهری، مطبوعاتی ومدنی و محله ای مدل تبریز باقی نمی ماند. مشروطه خواهی اصفهان بازتاب اصطکاک قدرت استبدادی مسعود میرزا ظل السلطان والی شهر با  قدرت شرعی اجتماعی حاج آقا نورالله بود تا میان استبداد دولتی با جنبش اجتماعی ومحله ای وانجمنی در معنای عرفی آن.

3.زمینه های اجتماعی وشهری مشروطه 

مشروطه یک جنبش شهری بود؛ برخاسته از ارتباطات و افکار و منافع گروه های اجتماعی و نهادهای جدید شهری در تهران، تبریز، مراغه، زنجان، رشت، اصفهان، شیراز، کرمان، کرمانشاه ، بوشهرو... . روستا نقش فرعی و کمکی داشت. روستائیان در آذربایجان از شهر دربرابر ایلات مهاجم حمایت کردند و در گیلان مستقیما و برای پی جویی حقوق کار زراعتی خود  به نهضت پیوستند.  ایلات ابتدا در میدان نیروها، در خدمت مستبدین محلی و مقابل مشروطه بودند و بعد توسط سران خود با مشروطه همراه شدند. البته همین همراهی نیز در ضمن کمک کوتاه مدت به مقاومت در برابر استبداد صغیر ، در میان مدت سبب فعال شدن جریانهای ارتجاعی، شکل گیری قدرتهای نامنظم محلی ومنطقه ای و یکی از موجبات هرج ومرج در کشور شد و از عوامل عمده سست شدن پایه های شکل گیری قانونمندی اجتماعی در سطح ملی ونهادینه شدن مؤثر مشروطیت بود.

علت ایجادی مشروطه شهر بود وعلت آسیب پذیری نیز ضعف پایه های شهری در ایران بود. شهرهای با جمعیت بالای صدهزار نفر، دوسه مورد بیش نبودند؛ تهران، تبریز واصفهان به ترتیب از حدود 200 -300 هزار تا 100 هزار نفر . جمعیت تبریز بالای دویست هزار  نفر بود ولی جمعیت مشهد به صدهزار نمی رسید . مابقی شهرها که کل آنها بالغ به صد شهرنبود فقط چند ده هزار جمعیت داشتند. زلزله، خشکسالی، سیل، وبا وطاعون ومانند آن جمعیت شهرها را کاهش می داد . حدود دو دهه قبل از مشروطه، کشور یک خشکسالی بزرگ گسترده ای به خود دید. بخشی از جمعیت به حوزه های روسی(قفقاز و...)متوسل شدند. از کل جمعیت  ده میلیونی ایران، بخش اعظم در روستا و در ایلات می زیستند.[x]

از حیث طبقاتی یا قشر بندی اجتماعی، مشروطه ائتلافی از سوی طبقات متوسط و طبقات پیشه وری وصنفی شهری در برابر طبقات بالای دربار، والیان وخوانین واعیان واشراف وملاکان بود. مهم ترین تحول در آستانه مشروطه  این بود که در قشربندی اجتماعی واقتصادی جمعیت، جمعیت ده درصدی پیشه وری وخرده کالایی وبازار سنتی در اوایل قرن نوزده ، اینک در اواخر قرن به حدود بیست درصد افزایش یافته بود. جمعیت شبانکاری وایلی از نصف جمعیت به یک چهارم رسیده بود. البته هنوز نصف جمعیت کشور وشاید قدری نیز بیشتر، در روستاها ودر بخش سهم بری دهقانی بودند واین یک مشکل جدی برای تداوم موفقیت آمیز مشروطه در تاریخ معاصر ما بود.[xi]

به هرحال در مشروطه  پیوندهایی به وجود آمد میان طبقه متوسط سنتی شامل علما(که پابه پای رو  به ضعف گذاشتن دولت قاجار، آنها تقویت می شدند) و قلیلی تجار از یک سو،  و طبقات متوسط جدید و البته اندک روشنفکران و تحصیلکردگان، نویسندگان، و روزنامه نگاران از سوی دیگر . بازرگانان از سیاستهای دولت ناراضی بودند. سوء تدبیر وناامنی برای آنها مشکل ساز بود. چوب خوردن تاجران قند توسط والیان، نمونه ای از این ماجراها بود. سیاستهای تعرفه ای به نفع سرمایه ها وبانکهای خارجی وبه زیان تجار ملی تمام می شد. برای همین آنها تا ایجاد  برخی نهادهای بازرگانی مثل مجلس وکلای تجار جلو رفتند . بخشی از بازرگانان ایرانی به  استانبول  وقفقاز وجاهای دیگر رفته بودند و چشم وگوش شان باز شده بود واز تحولات تازه حمایت می کردند.

 بازرگانان چه در انجمنها وچه در تحصنها ومطبوعات و چه در سطح چانه زنی های سیاسی با دولت ، حضوری به نفع مشروطه خواهی داشتند. امین الضرب ومعین التجار نمونه ای از  تجار فعال آن دوره بودند.  مطابق تحقیق خانم ترابی، در اواخر قرن نوزده که آستانه مشروطیت بود، تجارت ضعیف کشور از طریق دو حوزه ارتباطی روسی و عثمانی اروپایی  تکانی خورد.[xii] البته یک ضعف عمده در تجار ایران، تاجر-مالکی بود. یعنی نه صرفا بازرگان بلکه یک تاجر ملک دار بودند. اما به هرحال طیفی از تجار افزون بر ابعاد اقتصادی کارشان با امور خیریۀ دینی و اجتماعی و فرهنگی و آموزشی نیز همراهی داشتند. از این طریق، فعالیت تجار با طبقات دیگر مثل علما ، روشنفکران ، مطبوعات ، پیشه وران و انجمن های شهری، تماس پیدا می کرد.

 در عین حال باید گفت بیش از تاجران، این پیشه وران و صنعتگران شهری واصناف بودند که به دلیل نارضایتی از جور حاکمان وبی قانونی ها وخودسری ها، در جنبش مشروطه فعالانه شرکت وبه آن کمک مؤثر کردند. در تبریز همین ها بودند که بدنه اصلی انجمنها را تشکیل می دادند. به طور کلی در پایگاه اجتماعی مشروطه، نقش طبقات ماقبل سرمایه داری صنعتی ایران نسبت به نقش تاجران سنتی، گسترده تر بود.[xiii]

مشروطه نتیجه نفوذ تحولات  وگفتمان های شهری تا درون بخش هایی از دولت بود به این نشان که تهران ِ پایتخت و تبریز ِ ولیعهد نشین در این جنبش پیشرو شدند. عباس میرزا و قائم مقامها نمونه پیشرو دولتیانی هستند که با تحولات جدید آشنا شدند واز این طریق، ادواری از نسل های بعدی اصلاحات دولتی (امیر کبیر ، مشیرالدوله‌ها، امین الدوله و....)با روشنگری های نخبگان جدید بیرون دولت(مثل آخوندزاده، ملکم، میرزا یوسف، طالبوف و....) همزمانی پیدا می کرد. مشروطه در دلتای وصل این تحولات جامعه واز یک سو درون دولت  از سوی دیگر به ثمر نشست.

 مشروطه،  انقلاب تلگرافها بود. تلگراف یک سده قبل در ایران به راه افتاده بود و پس از تهران با فاصله کمتر از دو دهه وارد تبریز شده بود وتا جلفا در منطقه مرزی قفقاز رفته بود. مشروطه خواهی از اولین آثار  امکان های ارتباطی و رسانه ای جدید در آن دوره مثل کتب و مطبوعات و تحول نهادهای آموزشی بود.  صنعت چاپ ده ها سال و تلفن نیز چند سال قبل از مشروطه(توسط قاسم خان والی مشهور به امیر تومان) به تبریز رسید. زین العابدین مراغه ای در دوره عباس میرزا و با حمایت حدود یک سده قبل از مشروطه ، دستگاه چاپ سربی به تبریز آورد وبه کار انداخت.

4.مشروطه ، آزمونی دشوار از دموکراسی مشارکتی و انجمنی

روایت اصفهانی مشروطه  عمدتا در بیوت علما ودر میانۀ آنها با نخبگان ایلی ساخته می شد. روایت تهرانی مشروطه بیشتر در مدار مراجع و  تجار و نخبگان سیاسی و فرهنگی رقم می خورد. اما مکتب مشروطه خواهی تبریز، در متن واقعی شهر ودر میادین ومحله ها و انجمنهای خودجوش وخودگردان شهری خطر می کرد. هر چه از حوزه اصفهان به حوزه نجف تهران،  وسپس به حوزه تبریز رشت حرکت می کنیم، میدان نیروها و کشاکش جریانها بر سر تحول خواهی مشروطه شدت می گیرد.  در اصفهان علما نماینده گفتمان مسلط بودند و از باب دفع افسد به فاسد به یک روایت نزدیک به مشروعه از مشروطه متوسل شدند.  در آنجا زمینه ای چندان  برای صدای متفاوت ودگر واره اندیشی وجود نداشت. به حوزه نجف وتهران که می رسیم به سبب پویش های شهری، صف آرایی بیشتر است. در برابر مراجع موافق مشروطه، مراجع مخالف را می بینیم و در برابر طباطبایی، شیخ فضل الله نوری را. این میدان نیروها در تبریز که شهری مستعد و پرتحول ومرتبط تر با دگرگونی های جدید دنیا از طریق مجاورت با روسیه وعثمانی بود، به بیشترین درجه چند صدایی و  تنوع  و حتی تعارض گفتمانی در آن روزگار ایران می رسد.

 مشروطۀ تبریز در متن شهر جریان دارد و مرزهای منافع وموقعیتها و منزلتهای گروه های ذی نفع را برآفتاب می کند و در نتیجه با اینکه نهادهای صنفی وشهری واجتماعیِ نسبتا قوی تری برای مشروطه خواهی دارد و با وجود آنکه جدی ترین روشنفکران عصر مشروطه مثل طالبوف و عمیق ترین روحانیان مشروطه خواه مثل فضلعلی وثقه الاسلام در تبریز هست، تند ترین فقهای ضد مشروطه نیز در او هست از قبیل میرزا صادق آقا، حاج میرزا حسن مجتهد و میرهاشم دوچی از سران انجمن اسلامیه ومرتبطین با محمد علی شاه. پس رویکرد انجمنی تبریز در مشروطه، در متن یک آوردگاه واقعی میدان نیروهای اجتماعی تکوین یافت. حتی محلات برحسب نفوذ طرفهای مختلف منازعه دربرابر هم قرار می گرفتند. محلات دوه چی، سرخاب، سیلاب، قراملک و حکماوار  به دست مخالفان مشروطه افتاد و در مقابل ، محله هایی مثل نوبر، لیل آوا، خیابان و امیرخیز در اختیار آزادیخواهان وتحول خواهان بود.  

 دو مدل دموکراسی خواهی از هم متمایز می شود. مشارکت مردم در مدل دموکراسی نخبه گرا ،  به صورت حداقلی و موسمی و معمولا قالبی است ولی در دموکراسی انجمنی،  این امکان فراهم می شود تا گروه های اجتماعی ومردمان، تمرین بیشتر وجدی تری از خودگردانی محلی بکنند. هرچند مدل دوم سخت وپرمخاطره است وبه درجات بالایی از بلوغ اجتماعی وپختگی فرهنگ سیاسی نیاز دارد اما دیرپاتر و نافذ تر است. خصوصا برای جامعه ای که هنوز ماشین های بزرگ حزبی و بنیه های نیرومند مدنی وصنفی وحرفه ای و طبقاتی نداشت، انجمن ها از معدود ساز وکارهای ممکن برای مشارکت جدی شهروندان در یک الگوی توسعۀ اجتماع محور ومحله ای بود. کانون برجسته این مدل دشوار اما اصیل دموکراسی خواهی انجمنی را در مشروطۀ تبریز  می بینیم.

 از پس زمینه های انجمن عدالت طلبان  تبریز،  انجمن ایالتی مشروطه  در سال 1285 به وجود آمد. وقتی به ترکیب اولیه پایه گذاران این انجمن می نگریم، رنگین کمانی از تنوع قشربندی تحول خواه شهر تبریز در آن مشهود است. مهدی کوزه کنانی ، تاجر وبازاری محترمی بود که به پدر ملت معروف شد. خانه اش خانه مشروطیت شد. او مهر دار و یاریگر مالی انجمن بود. حسن تقی زاده، روشنفکری  از محله خیابان تبریز  با مشرب لیبرالی واروپایی بود و البته در دوره هایی برحسب اقتضا، بسیار رادیکال. محمد علی تربیت یک فرهنگیِ پیشرو بود. علی دواچی، روشنفکری از صنوف و فرهنگیان و بانی مدرسه سعادت بود. ثقه الاسلام، روحانی شیخی مشروطه خواه، صلح طلب با مزاج اعتدالی بود .[xiv] او وعلی دواچی در برابر روسها تا پای دار ایستادند. دواچی زنجیر گردنش را در محبس، فُکل وطن پرستی و آزادیخواهی تعبیر کرد.[xv]علی مسیو ، بازرگانی روشنفکر ودنیا دیده از محله نوبر تبریز بود، کارگاه چینی سازی داشت با رویکردی چپ، مرتبط با حزب سوسیال دمکرات ایرانیان در قفقاز( به رهبری نریمان نجف اوغلو) و حساس به حقوق اجتماعی طبقات کار در ایران که نماد بارز این طبقات را آن روز  می شد در جمعیت یک صدهزار نفری کارگر ایرانی مهاجر به قفقاز دید. کل خانواده علی مسیو  در مشروطه ، هزینه های سنگین تا بذل جان متحمل شدند. خانه و اموالش به  تاراج  رفت. میرزا حسین واعظ نیز نائب رئیس انجمن بود.[xvi]

  انجمن، ریشه عمیق در ارزشهای عیّاری و سنتهای اجتماعی وفرهنگی آذربایجان وداستانهایی مثل قاچاق نبی  داشت.  انجمن تبریزبا ساز وکارهای مختلف اجتماع سازی، صدها تن را گرد هم می آورد . در سال 1287 هفده هزار نفر زیر نظر علی مسیو نام نویسی شد. قشر خرده پای شهر و صنوف مختلف از این طریق، فرصت مشارکت  ویادگیری اجتماعی پیدا می کردند. نامها گویا هستند: علی دواساز، علی دلال قند، احمد نقاش، یوسف خزدوز ،شفیع نقاش، حسین میراب، محمدعلی قصاب، یوسف نساج،، اصغر بقال، آقا بالا سقط فروش، مجید گیوه­چی، محمدعلی مطبعه چی . ستارخان، دشتگیر و دلال اسب و باقرخان بنا و حسین خان باغبان بود[xvii]

انجمن شاید از معدود امکانهایی بود که به گروه های فراموش شدۀ اجتماعی و غائبان تاریخ، فرصت حضور ومشارکت می داد. برای تحصن از هر امکان (از کنسولگری تا مساجدی مثل مسجد صمصام خان) بهره می گرفتند. حسب روایتهایی که در گزارش های دست اول و  تاریخی مثل کسروی وملکزاده می خوانیم در تبریز بخشی از زنان در انجمن وکمیته های آن حضور یافتند و در تأمین خوراک وپوشاک مشارکت کردند. تصاویری آرشیوی از زنان چادری تفنگ به دست در سنگرهای تبریز به چشم می خورد. اجساد زنانی در میان کشته شدگان یافته شد . مکاتباتی میان زنان در شهرها انجام می شد.  نقش اصلی واولیه  ومورد انتظار انجمن های مشروطه ، جلب مشارکت مردم، نقد وروشنگری، گفتمان تحول خواهی و آموزش ویادگیری اجتماعی و کارهای تعاونی و دفاعی شهر  بود. یازده ماه محاصرۀ تبریز  طول کشید واگر انجمن نبود اساس مشروطیت در همان ابتدای کار از بین می رفت. هرچند مدل انجمن در مشروطه تبریز نقش محوری یافت اما در شهرهای دیگر نیز گسترش پرشتاب  یافت. ولد میرزا نصرالله تفرشی که ماوقع یکسال نخست مشروطه را نوشته است  تا سیصد انجمن ذکر کرده است.[xviii]

پس منطقی نخواهد بود اگر کژکارکردی بعدی در انجمن ها  که به صورت بازتولید نوع دیگری از خود سری در برابر خودسری دولتیان، هرج  ومرج گرایی ورادیکالیزه شدن ظاهر شد و آغشته به مصادرۀ اموال، خشونت وترور  هم شد، به حساب اصل کار انجمنها  گذاشته بشود ورویکرد اصیل انجمنی در مشروطه خواهی ایران به درستی برآورد و ارزیابی نشود. خشونت وافراط ، گرهی از کلاف پیچیدۀ فرهنگ وجامعۀ استبداد زده،  پرحادثه و تاریخ سنگلاخی ایران بود وهست، از در می رود ، ز پنجره می آید. در صدر مشروطه نیز  اتفاقا نه تنها از سوی مستبدین وایادی آنها بلکه از طرف بخش هایی از مشروطه خوهان هم سربر آورد[xix] و هزینه های سنگینی را هم بر خود فعالیت انجمنی در ایران و هم بر جامعه و بر پایداری مشروطیت تحمیل کرد.

 اما این، یگانه  شکل عمل در انجمنها نبود. بخشی از انجمنی ها را حقیقتا باید رئالیستهای منتقد اجتماعی به حساب آورد. جنبشی اجتماعی با آن همه موانع،  گویاخیلی هم نمی توانست پاستوریزه پیش برود. مرکز غیبی که بخش رادیکال ونظامی برآمده از انجمن تبریز بود و توسط علی مسیو، علی دوافروش، جعفر گنجه ای و رسول صدقیانی شکل گرفت ، واکنشی نسبت به شرایط حاد سرکوب واختناق دوره  محمد علی میرزایی در تبریز ، فشارهای شدید استبداد سیاسی و عوامل محلی آن بود. کسانی از سوی محمد علی شاه مأمور به ترور اعضای انجمن می شدند. طیفی از مرکز غیبی عمدتا به فکر امنیت شهر و مقاومت در برابر استبداد و تعدی بودند[xx].

گذشته از این، انجمنها در تبریز ریشه های فرهنگی اصیلی هم داشتند. نمونه اش انجمن تربیت بود  که از سال 1276 یعنی یک دهه قبل از مشروطه  توسط افرادی مانند محمد علی تربیت، تقی زاده، یوسف اعتصام الملک، حسین عدالت و  محمود شبستری به وجود آمد و کار وبارشان  کتاب و کتابخانه بود و از بانیان مطبوعات آن دوره شدند. مثل مجله گنجینه فنون توسط تربیت وتقی زاده در سال 1280، عدالت وصحبت توسط حسین عدالت و نظائر آن. هرچند هم که آن بدکارکرد افراطی گری در بخشی از همین مطبوعات نیز راه یافت وظاهر شد.  

دقت وتحلیل محتوای محتاطانه تر اسناد، شاید محققانی در تاریخ مشروطیت را به این نتیجه برساند که بخش بزرگ انجمن هراسی اغراق آلود، احتمالا میراث حساسیت ها وتصویرها و برساخته های بزرگنمایی شدۀ طبقات حاکم آن زمان از شاه و شاهزادگان،  خوانین و ملّاکان  تا عوامل کنسولی خارجی است. عمدتا آنها بودند که فرصت وامکان تولید گزارش ها ونامه ها و مکتوبات و خاطرات داشتند و از این طریق به فوبیای انجمن دامن می زدند. عین السلطنه  در خاطرات مفصل خود  از انبوه انجمن ها به طنز وکنایه نام می برد مثل  انجمن صفا، رجا، وفا، عزت، غیرت، ادب، طلب، فیروز، نوروز و...![xxi] همچنین طیف قابل توجهی از طبقات محافظه کار  تاجر مالکان بزرگ و اعیان و اشراف وعلما به صورت آگاهانه یا حتی ناخودآگاه در دامن زدن به این انجمن هراسی سهیم بودند، خصوصا که با توجه به جرم جمعیتی بزرگ سهم بری دهقانی و طوایف ایلیاتی در کشور، حتی در مجلس اول ، سی چهل درصد کرسی ها  به دست اعیان حکومتی و ملاکان افتاد. چه رسد به مجلس دوم که این سهم به شصت هفتاد درصد نیز افزایش یافت.[xxii] همین قشر بندی غالب  اجتماعی که چگالی آن به نفع طبقات ارتجاعی و  محافظه کاران ویا حتی دلواپسان سنگینی می کرد،  به نوعی بر خاطرات و گزارش ها و حکایتها سایه انداز می شد ونتیجه اش شیوع ترس اغراق آلود  ونه  واقع نمایانه از عملکرد انجمن ها بود.

5.نتیجه گیری

تجدد وتوسعه در ایران طرح ناتمام است. از قاجار تا کنون چهار نوع ادارۀ دولت گرایانۀ کشور داشتیم که هیچ یک نتوانست الگویی از توسعۀ محله مدار واجتماعی در دامان شهر و در متن زیست مردمان به ثمر برساند. هیچ کدام نتوانست بنیه های شهری را در این سرزمین به صورتی متوازن وپایدار تمهید و تقویت بکند تا از توان لازم برای خودگردانی برخوردار بشوند. در همه این چهار مدل ادارۀ کشور، شهر فراموش شده است:

1.در مدل اصلاحات قاجار، عمدتا دو شهر  پایتخت و ولیعهد نشین(تهران وتبریز) و تاحدی نیز اصفهان به سبب پیشینۀ  پایتختی صفویه از مقدار اندکی بنیانهای فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی وارتباطی وبه ندرت مدنی وصنفی  وحرفه ای بهره یاب شده بودند. این امر در شهرهایی مثل مشهد و رشت وشیراز به مراتب کمترترهم بود و مابقی شهرها وضعیت بسیار ضعیفی داشتند. نتیجه را در توزیع شهری جنبش مشروطه می بینیم.

2. مدل نوسازی پهلوی اول چنان مرکز گرا و تهران گرا و گاهی نژادپرستانه شد که حساب کار در نهضت ملی مشهود بود . حدود نیم قرن پس از مشروطه، بیشتر جنبش ملی ومقاومت ملی در تهران بازتاب پیدا کرد. شهرهایی مثل تبریز حتی ضعیف تر هم نگه داشته شده بودند و ذخائر دورۀ قاجاری را نیز از دست داده بودند.

3. مدل توسعه در دوره پهلوی دوم نیز فاقد عمق، توزیع و گستردگی موزون سرزمینی شد به گونه ای که شهرها در طول پنج برنامه عمرانی به رغم بودجه های هنگفت نفتی، فرصت و زمینه ای کافی برای رشد زیرساختها وبنیه ها پیدانکردند. چنانکه انقلاب اسلامی عمدتا در تهران و به دلایل مذهبی در قم  و کم وبیش در شهرهای خاصی پیش رفت.

4. مدل توسعه در دورۀ پس از انقلاب نیز تا به امروز نتوانسته است در سطح گستردۀ سرزمینی، اسباب وموجبات لازم سیاستی برای توسعه درونزای شهرهای کشور  را در مناطق واستانهای پیرامونی فراهم بیاورد. جز اینکه انقلاب فناوری اطلاعات وارتباطات در مقیاس محیط بین الملل، شهر های ایران را نیز تاحدودی  از حصارهای فیزیکی وارتباطی در معنای سنتی، رها بکند و  به شبکه های اجتماعی مجازی وصل بکند. اما این عامل هرچقدر هم مهم باشد نمی تواند به تنهایی از عهدۀ همۀ کار لازم برای تقویت بنیه های مدنی و اجتماعی و اقتصادی وصنفی  شهر ها بربیاید. 

 

 

منابع



[i]  طباطبایی، جواد(1384 و 1386).تأملی دربارۀ ایران؛  مکتب تبریز ومبانی تجدد خواهی، مبانی نظریه مشروطه خواهی . تبریز: ستوده.

[ii] جعفریان، رسول (1385).درک شهری از مشروطه مقایسه حوزه مشروطه خواهی تبریز و اصفهان. تهران: مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران.

[iii]  برای تفصیل بنگرید به فراستخواه، مقصود(1390). تبارشناسی وتحلیل گفتمان ولایت عامه. مهرنامه، ش 14 ، صص74-76.

[iv]  بنگرید به فراستخواه، مقصود(1373)سرآغاز نواندیشی در ایران معاصر. تهران: انتشار.

[v]  بنگرید به : آدمیت، فریدون(1388). مجلس اول و بحران آزادی (جلد دوم ایدئولوژی نهضت مشروطیت ایران). تهران: روشنگران.

[vi]  طالبوف، عبدالرحیم(1336). آزادی وسیاست به کوشش ایرج افشار. تهران : سحر.

[vii]  میرزا صالح ، غلامحسین(1372) بحران دموکراسی در مجلس اول؛ خاطرات و نامه های خصوصی میرزا فضلعلی آقا تبریزی. تهران : طرح نو.

[viii]  بنگرید :کسروی، احمد. (1380). تاریخ مشروطه ایران. چاپ چهارم. تهران: صدای معاصر.

[ix]  حسینقلی خان پدر سرداراسعد بختیار ورئیس طایفه ایلخانی به دست قاجار کشته شده بود وامیر مفخم رئیس طایفه حاجی ایلخانی تووسط دربار قاجار حمایت می شد و میان  این دو طایفه اختلاف بود. برای تفصیل بنگرید به : آبراهامیان، یرواند (1377). ایران بین دو انقلاب: درآمدی بر جامعه شناسی سیاسی ایران معاصر. ترجمه احمد گل محمدی، محمد ابراهیم فتاحی ولی لایی. چاپ دوم. تهران: نشر نی.

[x]  بنگرید به : سیف، احمد(1373). اقتصاد ایران در قرن نوزدهم، تهران: چشمه.

[xi]  برای تفصیل تحولات جمعیت واقتصاد آن دوره بنگرید به فصل های چهارم تا ششم در : فراستخواه، مقصود(1388). سرگذشت وسوانح دانشگاه در ایران. تهران: رسا و آگاه.

[xii] ترابی فارسانی،سهیلا (1384). تجار، مشروطیت ودولت مدرن. تهران: نشر تاریخ ایران.

[xiii]  بنگرید به لمبتن،آن(1375). ایران عصر قاجار، سیمین فصیحی، مشهد: جاودان خرد ؛ فوران،جان(1377).مقاومت شکننده. احمد تدین، تهران: رسا؛ کاتم، ریچارد (1371)ناسیونالیسم در ایران . احمد تدین، تهران: کویر. ونیز آبراهامیان پیش گفته.

[xiv]  فتحی، نصرت الله (1355).مجموعه آثار قلمی ثقه الاسلام شهید تبریزی. انجمن آثار ملی؛ فتحی، نصرت الله (1352). زندگینامه شهید نیکنام ثقه الاسلام تبریزی. تهران، بنیاد نیکوکاری نوریان.

[xv]  براون،ادوارد(1361).نامه هایی از تبریز. ترجمه حسن جوادی. تهران: انتشار.

[xvi]  بنگرید به: عزیزی، محمد(1385).انجمن ایالتی آذربایجان در دوره مشروطیت. تبریز: اختر.

[xvii]  بنگرید به: سرداری نیا، صمد(1363)نقش مرکز غیبی تبریز در انقلاب مشروطیت. تبریز : شفق.

[xviii] تفرشی، ولد میرزا نصرالله(نسخه خطی). تاریخ انقلاب ایران. مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر.

[xix]  برای شرح بیشتر بنگرید به: آجودانی، ماشاءالله. (1383). مشروطه ایرانی. تهران، نشر اختران، چاپ دوم.

[xx] سرداری نیا، 1363، پیش گفته

[xxi]  سالور، مسعود و ایرج افشار(1374-1380). روزنامه خاطرات عین السلطنه. 10 جلد. تهران: اساطیر.

[xxii]  اتحادیه، منصوره(1375).مجلس وانتخابات از مشروطه تا پایان قاجاریه. تهران: تاریخ.


فایل پی دی اف مقاله را از اینجا می توانید دریافت کنید

نظرات 4 + ارسال نظر
م اسدی شنبه 7 شهریور‌ماه سال 1394 ساعت 22:04

کسروی در تاریخ مشروطه جایی می گویند که با گوش خود شنیده بعد از این که محمدعلی شاه محدودیت غله را تقلیل می دهد از مردمانی که برای بقا تا علف خواری پیش رفته بودند ، بودند کسانی که می گفتند ، مگر مشکل ما نان هست! ما آزادی می خواهیم

درود، عزیز

در جستجوی آگاهی شنبه 21 شهریور‌ماه سال 1394 ساعت 22:23 http://ntf.blogfa.com/

سلام
مدتیست شُبه ای پیرامون مسئله ی " مرزبندی آزادی " برایم پیش آمده که تابحال بی پاسخ مانده است . دو روز پیش به طور اتفاقی با کتابی تحت عنوان " خط قرمز " برخورد کردم که دقیقا" همان مسئله را شکاف داده و بررسی کرده بود . امروز صبح زمانیکه در حال مطالعه این کتاب بودم به بخش منسوب به شما رسیدم و نهایتا" اتمام آن بخش و آشنایی با محتوای نهفته در آن مطلب ، احساس کردم میتوانم پاسخ خود را از شما طلب کنم لذا بعد از پایان آن بخش از کتاب با جستجوی نامتان در موتور جستجوی گوگل به این وبلاگ هدایت شدم . متوجه دغدغه ها و فشردگی فعالیت هایتان هستم ، با این حال درخواست دارم در صورت امکان ، هر زمان که برایتان مقدور بود ، لطف کرده و متنی ( دو صفحه ) را که در پایان این نظر ضمیمه خواهم کرد را ، مطالعه و پاسخ سوالات مطرح شده را برایم ارسال کنید .

لینک متن :

http://s3.picofile.com/file/8211758734/Az_a_di.pdf.htm

راه ارتباطی :

mr.aras1374@yahoo.com

پ.ن : لطفا" در صورت انتشار نظر ایمیل اینجاب را از متن حذف کنید . با تشکر

سلام ممنون از اطلاع رسانی متأسفانه ترم در حال آغاز وامور معمول آموزشی وقت گیراست اگر فرصت کردم نگاه می کنم موفق باشید/م-ف

خلیل دوشنبه 23 شهریور‌ماه سال 1394 ساعت 19:26 http://tarikhroze4.blogsky.com

با سلام

تقسیم بندی جالبی است با سپاس. از کسانی که اصلاحات اداری را مد نظر داشتند مشیرالدوله کسی است که اولین بار حکومت مشروعه - پیش از شیخ فضل اله نوری - را در برابر مشروطه خواهان مطرح می کند و می کوشد جهت گیری مشروطه را تغییر دهد. متن گفتگوی وی با نمایندگان مشروطه خواهان بست نشین در قم در کتاب تاریخ مشروطه ناظم الاسلام کرمانی هست.

سلام وممنون از اظهار نظر

حسن بلورچی شنبه 11 دی‌ماه سال 1400 ساعت 14:59 http://t.me/H_Bolourtchi

سلام من همیشه نسبت به واژه علم کنجکاو هستم و در نوشته هایی که امر توسعه را بررسی می کنند بدنبال این واژه می گردم. لطفا جناب استاد راهنمایی بفرمایند آیا در انجمن ها و نشریات دوره مشروطیت و بعد از آن هرگز این مبحث مطرح شده است که ما به تاسیس علم مدرن نیاز داریم. علمی که صاحب یک نظام است صاحب یک درخت است. نیاز به پشتیبانی فلسفه مستقل دارد. نیاز به ارج شناسی دارد. نیاز به توسعه ذهنی برای امکان تبادل ایده ها دارد وابزار فکری پیشرفته می خواهد. بنظر می رسد علم مقفل به گفته دکتر فراستخواه چندان هم عاشق سینه چاک نداشته است.

سلام بر استاد بزرگوار ممنون از طرح مباحث عالمانه باارزش ...بله بدرستی بر موانع علم در ایران اشاره فرمودید در دو کتاب که دسیاه مشق ها بنده است همین دغدغه شریف تان تا حدی بحث شده است :الف. گاه وبیگاهی دانشگاه در ایران و ب. علوم انسانی ومسألۀ تأثیر اجتماعی
تقدیم ارادت به حضورتان
م.ف

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد