( خلاصه ای از  درسگفتار سیزدهم)

3-تاریخ ذهن

   شمه ای از مراحل اولیه تحول ذهن و زبان بشر

 1.ذهن اندیشه ورز از طریق زبان گفتاری ومخصوصا نوشتاری شکل گرفت

به بحث دربارۀ زمینه های اجتماعی  تحول در ذهن دوجایگاهی  ادامه می دهیم وگفتگوهای  دو جلسۀ قبل را پی می گیریم.

ذهن دو جایگاهی از وقتی تکوین وگسترش یافت که بشر سازمان زندگی خود را نسبت به قبل بسط می داد . این تکاپوی بشری از طریق دامپروری وکشاورزی صورت می گرفت و تاریخ آن  به حدود 8 هزار سال پیش می رسد. قبل از آن، ابتدایی ترین اشکال زندگی اجتماعی اولیه انسان، مناسباتی مانند شکار و گرداوری دانه ها دانسته شده است. در این دوران ، ذهن و زبان بشر هنوز آن چنان رشد نکرده بود و حتی  ذهن دوجایگاهی نیز نضج نیافته بود

پیشتر گفته شد زبان ورزی بود که پایۀ اندیشه ورزی  بشر او شد . تاریخ زبان در حالت گفتاری تا 8 هزار سال  حدس زده شده است.  البته اشاره کردیم که انسان برای برگزاری سازمان هرچند سادۀ اجتماعی خود وتأمین نیازهایش ، رفتارهایی حرکتی، بدنی و احیانا پاره ای  رفتارهای گویشی  داشت و نظامی ابتدایی از نشانه ها به کار می گرفت

گاهی زبان شناسان به استناد برخی شواهد گمان هایی با توسّع بیشتر زده اند  وقدمت صورتهای بسیار ساده از زبان گفتاری به این معنای عام را تا سی چهل هزار وحتی به میان 100 تا 200 هزار سال فرض کرده اند.  اما تاریخ زبان نوشتاری که زبان گفتاری سیستماتیک نیز با آن توسعه یافته است، همچنان حداکثر به هزاره های سوم  ونهایتا چهارم پیش از میلاد می رسد  وتنها در هزاره های 2 و3 پیش از میلاد از وضوح بیشتری برخوردار است. البته این تاریخ نیز برای مجموع سیارۀ ما بوده است وگرنه همه جوامع به یکسان از زبان نوشتاری برخوردار نشدند.

 در مناطقی مانند آمریکای جنوبی ومرکزی و نیز در خود ایران ما زبان نوشتاری بسیاری ضعیف بود .  در ایران عمدتا بعد از دورۀ باستانی ودر دورۀ میانی است که شواهد زبان کتبی به چشم می خورد. در دورۀ هخامنشی شواهدی از ذکر خط(دبیره یا دپی)هست و کتیبه هایی وجود دارد ودبیران عمدتا غیر ایرانی (مثل بابلی وآرامی و..) اسنادی می نویسند.

البته زبان گفتاری در این نوع جوامع ، خلأ زبان نوشتاری را تا حدی جبران و  به مثابه جایگزین حداقلی عمل می کرد  و حیات فرهنگی از طریق اسطوره ها و نظام شفاهی وحافظه ای وشعر وشهود برگزار می شد.

اما مراحل پیشرفتۀ زبان ورزی از طریق زبان نوشتاری میسّر شده است. این نیز به صورت تدریجی تکوین یافته وسیر تحول داشته  است ودر همه جوامع نیز به یکسان نبود. زبان شناسان از دوره های مختلف زبان نوشتاری بحث کرده اند .

از ابتدایی ترین صور زبان، زبان شیء واره  بود که در آن از چوبها وریسمانها برای علامت دادن به هم استفاده می کردند. بعدا  زبان تصویری[1]  شکل گرفت که در آن  مستقیما تصویر موجودات مورد نظر را برای هم می کشیدند مثل نمونه های زیر:

 

   زن                               مرد  人      

 صورت دیگر از تحولات زبان، زبان ایده نگاری[2] بود که علایم،  مقداری نمادین تر می شد وبه افعال ومعانی دلالت می کرد مثلا نمادی مثل دوپا برای رفتن. تا این مرحله آنچه نگاشته می شد فهمیده می شد اما رابطۀ مستقیمی میان یک موجودیت آوایی  ومدلول معنایی برقرار نبود. در مراحل بعدی زبان نوشتاری یعنی  کلمه نگاری[3]وسپس به طور خاص مرحلۀ آوایی[4]  والفبایی[5] بود که  این نقیصه هم برطرف شد.

تمدن چینی؛  زبان نوشتاری خود را با تصویر نگاری وایده نگاری  سامان داد. مصریان نیز از هزاره سوم وچهارم از این دو مرحلۀ زبان نوشتاری استفاده کردند؛  هیروگلیف در انحصار کاهنان،  هیراتیک برای یک سطح رسمی وخاص دیگر  ودیموتیک در سطحی عمومی تر. در غرب آسیا(سومر ومیان رودان و...)ایده نگاری به صورت خط میخی در همان هزاره های سوم وچهارم به وجود آمد وهمین تجربه در هزاره های دوم وسوم به میان عیلامی های واقع در جنوب غربی فلات ایران  وآکدی های بابل اشاعه یافت. از طریق عیلامی ها وبابلی ها و بویژه بعدها از طریق آرامی  های جنوب میان رودان است که زبان نوشتاری  به ایرانیان هم رسید والبته مثل بسیاری جاهای دیگر بیشتر در انحصار دبیران بود.  در ایران این دبیران عمدتا غیر ایرانی بودند.

شواهد قدیمی از کمال یافته ترین صورت زبان نوشتاری به صورت آوایی والفبایی در میان فنیقیان یافته شده است؛ آن هم در هزارۀ دوم پیش از میلاد . این تجربه بود که در هزارۀ نخست پیش از میلاد به مناطق مختلف مثل یونان وهند واقوام آرامی(خاورمیانه) کم وبیش انتقال یافت ودر یونان وسپس روم گسترش پیداکرد . زبانهای نوشتاری عبری وسریانی وکوفی،  بعدها از طریق آرامی ها در مناطقی مثل عراق و عربستان  در سده های پیش وپس از میلاد گسترش یافت.

2. اولین زمینه های اجتماعی رشد زبان وذهن بشر

 اکنون به ساقۀ اصلی بحث بر می گردیم. دورۀ شکار آن ظرفیت مناسباتی واجتماعی را نداشت که زبان ورزی در آن بسط پیدا بکند. البته انسان در آن دوره هم  زیر تازیانۀ نیاز، هر ازچند گاهی زبان باز می کرد واز ابتدایی ترین صورتهای زبان مدد می جست. توضیح اینکه انسان یا به تنهایی شکار می رفت ویا نهایتا در گروه هایی به تعداد محدود که حداکثر از چند نفر یا چند ده نفر متشکل می شد. همین گروه ها از نخستین زمینه های استفاده از نشانه ها وعلایم بود. آنها که استعداد وعمل قوی تری داشتند معمولا گروه را تحت نفوذ خود قرار می دادند  واین کار  با توانایی های ارتباطی ونشانه ای وبا زبان میسر می شد.

مثلا در همان دورۀ نخستی ها[6] و در تجربه شکار وگرداوری ، آن که هشیار تر وحواس جمع تر وچالاک تر بود،  خطر را زود احساس می کرد و از علائمی ارتباطی استفاده می کرد ومهم می شد.  زیرا دیگران با او همراهی می کردند وگروه شکل می گرفت و اعضای گروه گوش به فرمان او می شدند(جینز،  ترجمه 1389 :  145-146).

ساختار زبان از این عملکردهای ارتباطی تکرار شونده شکل گرفت: ارتباط های حرکتی(لمسی، تکانه ای و..) صوتی(جیغ، عوعو و...)، نمایشی(حرکت بدن مثل جست وخیز ،حرکات دهان ودست وساییدن دندان، نشانه های چشم  وابرو وچهره ) و...

هرچه گروه از سازمان بیشتری برخوردار می شد، زندگی وجه  اجتماعی می یافت وزبان هم در بستر آن قدری رشد می کرد. مثلا هرعضو اجتماع نامی لازم داشت  وچون می مُرد کلمه ای برای او به کار می رفت؛ روح فلانی! این آغاز اندیشیدن به زندگی پس از مرگ وجاودانگی بود.

خیلی ها بعد و  با سازمان یافتگی زیستگاه های اجتماعی در دورۀ دامپروری و کشاورزی بود که ساختارهای دستوری زبان شکل گرفت(جینز،  ترجمه 1389 :  منشأتمدن،145 تا 165).

 3. رشد اولیه ذهن وزبان بشر به صورت دریافت پیامی از بیرون بود

صورتهای اولیه زبان ورزی بشر تحت الشعاع زبان خدایان قرار گرفته است واین همان مفهوم فرضیه ذهن دوجایگاهی است که پیشتر بیان شد.

همانطور که در بحثهای قبلی آمد، مخاطرات، استرس ها، مشکلات، نگرانی ها، کمبودها، خشکسالی، نابسامانی، تغییرات ونیازهای زندگی زمینه ای می شد که مستعد تر ها به کاربردهای کارامدی از ذهن وزبان روی می آوردند

زبان دستوری با واژه های وصفی و امری واعتباری تکوین می یافت. در میان قومی که مشکلاتی داشت این استعداد ها واین کاربردهای بدیع ذهن وزبان ، اهمیت وحقانیت وتقدس می یافت. آنکه قوی تر بود، او بود که جلوتر از همه در مواجهه با خطر، از نشانه های زبانی مانند «وا» یا «وو» استفاده می کرد وهمه عادت می کردند به او توجه بکنند و وجود خطر را از او دریافت بکنند.

بتدریج جمله هایی دربارۀ انواع خطرها وموقعیت گروه واجتماع به وجود می آمد. زبان خوب وبد ها و باید ونباید ها و امر ونهی ها  تکوین می یافت. در این میان مستعدینی بودند که برای جبران زبان رایج در اجتماع،  به ذهن و زبانی متوسل می شدند که برای آن دوره بدیع تر  بود . این مستعدین ، از ظرفیتها وصور خیال وکاربردهای پیچیده تر  زبان استفاده می کردند. چگونه؟

اینها خود را به صورت من مفعولی در فضا زمانی فراتر می دیدند، نیروهای شنوایی خود را گسیل می کردند، صور خیال واستعاره ها وتمثیل در آنها فعال می شد، و ادراکاتی به صورت پیام خدایان  یا ارواح بزرگان یا روح قبیله  به دست می آوردند.

فرمانهایی از این طریق وارد حیطه ذهن وزبان  بشر شد : قتل مکن، دزدی مکن و.... اینها ظرفیتهای ذهن وزبان بشر است که در آن دوران وبه اقتضای گذر تمدنی  به صورت دوپاره ظاهر می شد و ذهنی  شکل می گرفت که معرفت برای آن به صورت پیامی از بیرون به درون بود.

در این دوره از ظرفیتهای ذهن  وزبان انسان،  مستعدین می توانستند از انواع تمثیل ها واستعاره ها و صور خیال و قابلیت های زبان مدد بجویند:

·                     حساسیت به مسأله های محیط پیرامون

·                     ادراکی  از  خود  به عنوان مخاطب منبعی  از سطحی بالاتر

·                     تصور خود در  سپهری از فضا-زمان پرهیمنه

·                     قدرت خیال برای بسط قوه شنوایی

·                     زبان روایت از مبدأ سوم شخص

·                     ....

 

 



[1] pictogram

[2] ideogram

[3] logogram

[4] syllabic

[5] alphabetic

[6] primats