مقایسه سیر تحولات ذهن خود بنیاد در یونان وخاورمیانه

(تاریخ ذهن- قسمت پنجم)

  ( خلاصه ای از  درسگفتار 15 )

 هزاره پیش از میلاد چرخشگاه تاریخی برجسته ای در  گذار از ذهن «برون بنیاد» تا ذهن «خود بنیاد» است.

البته مناطق فرق می کند؛ در یونان ذهن اول شخص به طرز بارزی فعال می شود وحال آنکه  در خاورمیانه ودر میان عبریان[1] تحولات ذهن دوجایگاهی تدریجی تر روی می دهد . عبریان به زبان آکدی یعنی آواره های بابل هستند که بنی اسرائیل  وآل انبیا[2] بودند ، آنها هنوز با ذهن برون بنیاد می اندیشند، هرچند نمونه ها  و آثاری از گذر به سمت ذهن درون بنیاد هم در آثار شان به چشم می خورد.

یک. خاورمیانه وعربستان

جامعه عبری نیز کم وبیش تحول داشت. کتاب «جامعه سلیمان» در   سده 2 ق.م.  با کتاب «عاموس» در  سدۀ 8ق.م. قابل مقایسه است.  آنها تفاوت هایی با هم دارند. وقتی در این دو کتاب، تحلیل محتوای مقایسه ای می کنیم ، «عاموس» را خدامرکز تر می یابیم وحال آنکه در «جامعه سلیمان» خدا در کنار حوزۀ ادراک انسانی است. عاموس،«چوپان- پیامبر» است ولی سلیمان،  «پادشاه- پیامبر» است.

در «جامعه سلیمان» همانطور که عبارتهایی خدامرکز دیده می شود ، عبارتهایی نیز وجود دارد که در چارچوب ذهن درون بنیاد و در سیاق ادراک انسانی هستند. اکنون چند نمونه ذکر می شود[i]

1.نمونه عبارتهای خدامرکز :

·       چرا خداوند به سبب گفته‌هایت، حاصل دستهایت را باطل می‌سازد؟ زیرا  این از کثرت رویاها، و اباطیل، و از کثرت سخنان است.

·       به روزگار نیکبختی شادمان، و در ایام شقاوت تامل نما، زیرا خداوند این را به ازاء آن می‌آورد

·       ای جوان، شادمان باش، به خواهش قلب خویش و بر وفق رؤیت چشمانت سلوک نما، لیکن بدان که به‌سبب این‌همه، خدا تو را بمحاکمه خواهد آورد.

2. اما نمونه عبارتهایی که عمدتا از منظر ادراک درون بنیاد انسانی بیان شده اند:

•       مکان انصاف را زیر آسمان دیدم که در آنجا ظلم است. مکان عدالت را که در آنجا بی‌انصافی است. در باره‌ی امور بنی آدم در دل خویش گفتم:این واقع می‌شود، تا آزمونی از خدا برای انسان باشد، تا آدمیان بدانند که چون بهایم هستند. زیرا وقایع بنی آدم، همچون وقایع بهایم است.

•       تمامی ستم‌ها که در روشنایی آفتاب کرده می‌شود دیدم، اینک اشک مظلومان، و برای ایشان تسلی دهنده‌ای نبود. زور به طرف جفا کنندگان ایشان بود».

•       «مردگانی را که قبل از آن مرده بودند، بیشتر از زندگانی که تا کنون زنده‌اند، آفرین گفتم. آن‌کس را که تا کنون پدید نیامده از هردوی ایشان برتر دانستم. زیرا کارهای نفرت انگیز را که در زیر آسمان کرده می‌شود، ندیده است».

باری پیشتر گفته شد که هزاره قبل از میلاد چرخشگاهی تاریخی در جهت تکوین ذهن درون بنیاد بود و ملاحظه شد که این در یونان به طرز وسیعی اتفاق افتاد و در میان عبریان، فراز ونشیب داشت و ضعیف تر وتدریجی تر بود.

 در عربستان اما ، تکوین ذهن درون بنیاد از این هم دیرتر اتفاق افتاد.  به طوری که در هزاره بعد از میلاد نیز وقتی در قرآن تأمل می کنیم،  همچنان شاهدیم که خدامرکزی غالب است. به طوری که این نوع نگاه حتی در سرتاسر تاریخ اسلامی ما غالب بوده است.

دو. ذهن درون بنیاد انسان ایرانی

در عین حال تکاپوهای ذهن درون بنیاد انسان ایرانی حتی در درون همین خدامرکزی همچنان جریان داشت. این را در عرفان می بینیم. حتی نیایش ها نیز چنانکه پیش از این اشاره شد ،صورت انسانی تری از تحول ذهن برون بنیاد بودند، چون در آنها به جای اینکه مردانی از جانب خدا بر مردم حکم برانند ، مردمان احوال واسرار دل خویش با خدای درونی تر وانسانی تر ومردمی تری در میان می گذاشتند والبته  خود این نیایشها نیز تطورات و حالات مختلف داشتند:

الف.نیایش های سنتی:

 ای همه هستی زتو پیدا شده، خاک ضعیف از تو توانا شده، زیر نشین عَلَمت کائنات، ما به تو قائم چو تو قائم به ذات،...[ii]

ب.نیایشهای عرفانی:

در اینجا نیایش کننده در اثنای خویش، خود نیز در تجربه های شخصی اش فعال است . نمونه اش مولوی است:

ای خدا ای فضل تو حاجت روا، با تو یاد هیچ کس نبود روا، قطرهٔ دانش که بخشیدی ز پیش، متصل گردان به دریاهای خویش، از عدمها سوی هستی هر زمان، هست یا رب کاروان در کاروان، ...، ای برادر عقل یکدم با خود آر، دم بدم در تو خزانست و بهار[iii]

پ. نیایش های عقلانی:

جهان را بلندی وپستی تویی، ندانم چه ای هرچه هستی تویی[iv]

ت. نیایش های انتقادی :

مرغ سحر ناله سرکن، داغ مرا تازه تر کن.....ظلم ظالم، جور صیاد آشیانم داده بر باد ، ای خدا، ای فـلک، ای طبیعت، شام تاریک ما را سحر کن...[v]

ث. نیایشهای شکاکانه:

باغ بود و دره- چشم انداز پر مهتاب. ذاتها با سایه‌های خود هم اندازه . خیره در آفاق و اسرار عزیز شب،چشم من – بیدار و چشم عالمی در خواب.خاستم از جا ، سوی جوی آب رفتم، با گروهی شرم و بی‌خویشی وضو کردم. مست بودم، مست سرنشناس، پانشناس، اما لحظۀ پاک و عزیزی بود.برگکی کندم ، از نهال گردوی نزدیک، و نگاهم رفته تا بس دور.... قبله گو هر سو که خواهی باش. با تو دارد گفت وگو شوریده مستی .«مستم ودانم که هستم من، ای همه هستی ز تو، آیا تو هم هستی؟»[vi]

سه. یونان

گفته شد که  در یونان ذهن اول شخص به طرز بارزتری فعال شد. انسان یونانی در زمینه های مستعدی که فراهم آمده بود وپیشتر توضیح داده شد، به صحنه آمد تا غیبت یا حاشیگی خدایان را جبران بکند.

عناصر انسانی  وعرفی در  ذهن اول شخص  پر رنگ تر می شود، نمونه این عناصر عبارت اند:احساس های آدمی، حواس آدمی، روان آدمی[vii]، شناخت و گفتار آدمی[viii]

در ایلیاد وخصوصا در اودیسه که محتملا متأخرتر است، بازتاب تحولات زندگی جدید کشاورزی وتجاری وتعاملات را می بینیم. یونان سرشار از تحول وتنش وبحران است وجملۀ مشهور که از دورۀ پیشاسقراطی(تالس وفیثاغورث و...) مانده وسقراط به کار می برد، یعنی« خود را بشناس» حکایت از بازگشت انسان به ذهن خود بنیاد خویش است وخروج از صغارت و انتقال از ذهن دوجایگاهی به ذهن فاعلی واول شخص. سقراط می گوید که بدبختی های آتن  از خودشماست نه خدایان. مشکل  رهبر بد نوس[ix] اوست، این نوس بشر است که باید تحول پیدا بکند.

 

 

 


[1] Hebrew

[2] Suns of nabim



[i] کتاب مقدس عهد عتیق و عهد جدید. گلن،ویلیام  و هنری مرتن،  ترجمه فاضل خان همدانی، تهران: اساطیر، ۱۳۷۹.

[ii] مخزن الاسرار نظامی (قرن ششم) ؛ بهروز ثروتیان، تهران: امیرکبیر، ۱۳۸۸ (بخش دو، مناجات اول ، سیایت وقهر یزدان).

[iii]  مثنوی، دفتر اول ، بخش 96، تفسیر ماشاءالله کان.

[iv]  حکیم فردوسی در شاهنامه

[v]  محمد تقی بهار

[vi] اخوان ثالث، شعر نماز

[vii] psyche:Soul

[viii] Logos

[ix] Nous:mind's eye, intuition