سلسله مباحث ذهن

درسگفتارهای  پاییز92

طرح سود وزیان

قسمت دوم

بازی «سود-سود-و بازهم سود»

ما طرح هایی در ذهن برای زیستن داریم. اما اگر روزی قرار به این باشد برای نیکویی طرح های زندگی موجود در ذهن خود معیارهایی انتخاب بکنیم به نظر می رسد یک معیار مهم این خواهد بود که این طرح ها اصولا تا چه مقدار با طبیعت بشری ما و با سرشت زیست اجتماعی انسان سازگار است. طرح سود وزیان مطمئنا با این معیار، مطابقت زیادی دارد.  میل به سود و پرهیز از زیان جزو متعارفترین، عمومی ترین وجهانشمول ترین خصائص توضیح دهندۀ رفتار انسانهاست.

وقتی می خواهیم چند خصوصیت پایدار برای آدمی ذکر بکنیم به احتمال زیاد یکی نیز این است که هرانسانی در درجۀ اول به فکر منافع ومطلوبیتهای خودش هست. توجه عالمانۀ  اقتصاد دانان کلاسیک به این خصیصه، تحول بزرگی در فهم حیات ومناسبات بشر پدید آورد. درک اینکه مردمان در رفتارهای خویش به دنبال فوائد و مطلوبیتهایی برای خود هستند، پیشرفت بزرگی در فهم طبیعت بشر است.

افراد به دنبال منافع فردی ‏اند. به گونه‏ای عمل می‏کنند که بتوانند سود حاصل از منابع و وقایع را برای خودشان به حد بهینه برسانند. آنگاه به همین منظور، دستیابی به منابع و وقایع را با یکدیگر مبادله می‏کنند. کاندیداهای سمتهای اجتماعی نه یک منجی یا قهرمان، بلکه به دنبال منافع خویش هستند. آنها نیز که رأی می دهند وآنها که در میان طرفها قضاوت می کنند ویا این صحنه را به نقد می کشند همه در نهایت در پی مطلوبیتهایی برای خود اند. من که این مباحث را با شما در میان می گذارم طالب مطلوبیتهای خودم هستم وشما مخاطبان نیز همین طور.

توجه به این طبیعت  بشری که مردمان طالب منافع  ومطلوبیتهای خویش هستند، درک ما را از زیست انسانی ارتقا می بخشد؛ چه  در سطح مدیریت حیات فردی خودمان و چه در سطح مدیریت اجتماعی. معاملۀ سرراست انسانها با خود ودیگران آنهارا به تعادلی مبارک می رساند؛ هم تعادل درونی وهم تعادل بیرونی.  اجازه بدهید این تعادل بیرونی را قدری توضیح بدهم.

بخش بزرگی از آثار وثمرات حیات اجتماعی، حاصل جمع محاسبات سودجویانۀ مردمان در وضعیت های تعادل است. سؤال این است: « تعادل در اجتماع انسانی چگونه به وجود می آید؟». پاسخ به نظرمی رسد این است :«تعادل وقتی به وجود می آید که هیچ کس اجباری به دست شستن از منافع ومطلوبیتهای خود نداشته باشد». این چگونه ممکن است؟ این وقتی میسّر می شود که همه بتوانند منافع مورد انتظار خود رابه حد بهینه ای از حالت رضایتبخش برسانند. چگونه چنین چیزی ممکن می شود؟ در اینجا :.8)ه حالت قابل تصور است:

یک. طرفهای ذی نفع  فقط سود خود بخواهند و سود خویش را یکسره بخواهند و سود خودشان را با زیان دیگران بخواهند. این همان بازی «سود- زیان» است و مطمئنا بازی پایداری برای مقیاس بزرگ وماندگار اجتماعی نیست ومعمولا کار به بازی «زیان-زیان» هم می کشد وویرانگر است.

دو. طرفهای ذی نفع، سود خود را به همراه سود دیگران بخواهند و امکان پذیر ترین قدر مشترک و قدرمتوسط از منافع همۀ طرفها را قانون زندگی اجتماعی قرار بدهند . این همان قاعده ای است که بازی «سود-سود» به راه می اندازد. قاعده ای که  مناسبات ما را به تعادل می رساند وپایدار می سازد.

سه. طرفهای ذی نفع حاضر در صحنه چنان با هم بازی بکنند که نه تنها قاعده اش «سود- سود» است بلکه «سود-سود-و بازهم سود» است. بازی «سود-سود-و بازهم سود» وقتی است که ما در روابط با همدیگر، نه فقط ذی نفعان حاضر وبالفعل بلکه سایر ذی نفعان غائب یا بالقوه را نیز منظور بکنیم. یعنی چنان تعامل بکنیم که منافع وپیامدها ونتایجی از بازی ما از طرفهای حاضر در بازی، به دیگران غائب، به دیگرانی که دورترها به سر می برند، و به نسلهای بعدی نیز برسد وحداقل این است که  ضرر وزیانی به آنها وارد نکند. بازی های اجتماعی در حالت «سود-سود-و بازهم سود» به پایدارترین ورضایتبخش ترین حد ممکن خود می رسد.

در مثال هایی که قبلا عرض کردم اگر همه بتوانند کاندیدا بشوند و سعی بکنندبرای پیروزی خود ومنافع ومطلوبیتهای خود ، خدمت بهتر وبیشتری  به مردمان ارائه بکنند و مردم وگروه ها نیز برای فوائد مورد انتظارخود به بهترین های ممکن وبه بهترین برنامه ها وبا بیشترین درجه اعتماد رأی بدهند، در آن صورت نوعی بازی «سود-سود-و بازهم سود» به راه می افتد و تعادلی نسبتا پایدار و مناسباتی تا حد امکان رضایتبخش در جامعه به وجود می آید که اسمش دموکراسی است. همینطور است اگر نویسنده یا معلمی مثل من برای رضایت حرفه ای، حفظ شأن و اعتبار اجتماعی ، آرامش وجدان و سایر منافع ومطلوبیتهای خود فعالیت قلمی یا ارتباطی وآموزشی تاحدامکان مثبت وسازنده ای بکند و خوانندگان ودانشجویان نیز در پی فوائدی مانند افزایش اطلاعات، آگاهی ها و گذران مطلوب اوقات فراغت و ارتقای سطح مهارتهای زندگی وذخیرۀ دانشی خود به خواندن و آموختن روی بیاورند واین هم نمونه ای دیگر از بازی «سود-سود-و بازهم سود» است.

بدین ترتیب می بینیم که همین قاعدۀ سود وزیان اگر بدرستی فهمیده وشناخته بشود، می تواند طرح زندگی مطلوبی برای ما فراهم بیاورد. به عبارت دیگر اگر همه طرفها بی آنکه نیازی به انواع تشبثات باشد، مطلوبیت ومنافع خود را با منطقی اجتماعی دنبال بکنند زندگی اجتماعی رضایتبخشی عاید آنها خواهد شد.

یک پرسش خیلی مهم این است که«در سرهای ما چه می گذرد؟» و یکی از سرراست ترین پاسخها این است که ما همه درپی منفعت  ومطلوبیت خود ایم. این صادقانه ترین چیزی است که درباب خودمان و زندگی مان می توانیم بگوییم. به نظر می رسد در این پاسخ، کمترین تشبث و تصنع و ریاکاری ومقدس نمایی هست. چه خوب می شود که مردمان کمتر در پشت صورتکهایی با دیگران سخن بگویند وکمتر لفاظی بکنند و همان را بگویند وبنمایند که هستند و در صدد آن اند. به همین دلیل شاید یکی از اخلاقی ترین جملات ما نیز همین باشد که ما در پی فوائد ومطلوبیتهای خود ایم ویکی از عمیق ترین فهم های ما هم می تواند این باشد که  درست مانند ما، دیگرهمنوعان نیز طالب سود اند وگریزان از ضرر وزیان اند. چه خوب می شود که  سود  وزیان دیگران را مثل سود وزیان خویش به رسمیت بشناسیم. چه خوب می شود سود خود را به همراه سود دیگران واز طریق سود دیگران  بخواهیم ونه در ضرر وزیان آنان.