گفتوگوی شبکه شرق با مقصود فراستخواه - بخش اول
مقصود فراستخواه: در سالهای 2000 و 2001 در شاخص نیکبختی اجتماعی از میان صد کشور، پنجاه و چهارمین کشور بودیم و هم اکنون به هفتادمین کشور جهان رسیدیم.
فرانک جواهری
دبیر گروه اجتماعی شبکه شرق
هدی هاشمی
دبیر تحریریه شبکه شرق
فراستخواه: «شاخصی به نام "نیکبختی اجتماعی" وجود دارد؛ یعنی این که هر یک از ملتها چقدر خوشبختند. از سه دهه گذشته این شاخص را مدام پیگیری میکنم که ایران در کجا قرار دارد؟ در سالهای 2000 و 2001 در شاخص نیکبختی اجتماعی از میان صد کشور، پنجاه و چهارمین کشور بودیم و هم اکنون به هفتادمین کشور جهان رسیدیم».
هفدهمین کنفرانس بین المللی ارزیابی نظام های دانشگاهی
دانشگاه شهید باهنر کرمان
پنجم اردیبهشت 1403
سخنرانی مقصود فراستخواه
تحلیل کیفیت دانشگاه از منظر پویایی شناسی سیستم ها؛ و ارائه مدل سیاستی چهار سطحی
صوت سخنرانی مقصود فراستخواه
در دیدار نوروزی اهالی علوم اجتماعی
خانه اندیشمندان علوم انسانی
30 فروردین 1403
صوت در اینجا
صوت سخنرانی فراستخواه ؛ 23-1-1403 در زیر
توضیح موضوع در سه سطح کلان، میانی وخُرد
فهم تاریخیت و زمانه بازرگان و سحابی
رنسانس ناتمام ایرانی
مدل های مارپیچی و حلزونی (اسپیرال) برای تبیین تاریخ تکاملی و پایداری ایران
نقش واسطهای اجتماعی در انتقال ممتیک
سعی وجودی و فعالیت به معنای اسپینوزایی کلمه لازم است
کشف مدام امکان ها در خود
صوت این سخنرانی نیم ساعتی در کانال تلگرامی مقصود فراستخواه ؛ اینجا:
https://t.me/mfarasatkhah/1557
گزارش روزنامه هم میهن 25-1-1403
منصوره محمدی خبرنگار گروه سیاست هم میهن
از یدالله سحابی بهعنوان مرد علم، اخلاق، سیاست، اندیشه و دینداری آزاداندیش یاد میشود که در کنار فعالیت سیاسی و تشکیلاتی تحت عنوان نهضت آزادی ایران (به همراه آیتالله طالقانی و مهدی بازرگان) در خط علم، فرهنگ و دین در تکاپو و حرکت بود. او تلاش بسیاری در مسیر تحقق خواست مردم در فضای سیاسی داشت و از سوی دیگر بر نزدیکسازی دین و علم تاکید میکرد. نگاه خاص او به نظریه تکامل داروین موجب شد او این نظریه را با آیات قرآن تحلیل و بررسی کند. 23 فروردین بیستودومین سالگرد در گذشت او بود و به همین مناسبت گرامیداشت یاد او در دبیرستان غیرانتفاعی کوثر، موقوفه مرحوم سحابی، با سخنرانی مقصود فراستخواه جامعهشناس، مهدی زارع، استاد پژوهشکده زلزلهشناسی، ابوالفضل بازرگان، عضو نهضت آزادی، محمدمهدی جعفری، نویسنده و پژوهشگر دینی، لطفالله میثمی، فعال سیاسی و فریدون سحابی، فرزند مرحوم سحابی برگزار شد که در ادامه بخشهایی از این سخنرانیها را میخوانید:
مقصود فراستخواه:
سحابی و کشف انتهای امکان
این مسیر تکامل مستمر و پایدار که امثال دکتر سحابی پیمودند، چگونه میسر شد؟ این سرمایههای فکری در این سرزمین چطور پیدا شدند؟ چطور بازرگان و سحابی پیدا شدند، تربیت شدند و به ثمر رسیدند؟ چطور میشود که یدالله سحابی به پایداری میرسد؟ در مجلس امروز ابتدا بخشی از کتاب «استادانِ استادان چه کردند» را برای شما قرائت میکنم وبعد عرایضم را به حضورتان می رسانم. این کتاب که می خواهم تکه ای از آن را بخوانم کتابی دربارۀ «تاریخ اجتماعی و فرهنگی نهادهای علمی، اجتماعی تاریخ معاصر در ایران از پسامشروطه تا دوره پهلوی» است. این کتاب به شرح اینکه استادانِ استادانِ استادان در این سرزمین چگونه به وجود آمدند و چه کارهایی کردند، میپردازد که بخشیهایی از آن را برای شما میخوانم:«سحابی و بازرگان از دوقلوهای نادر ایرانی در خلق و خوی و منش و بینش و کنش هستند. هر دو در علمآموزی نوین پیشکسوت، هر دو دانشآموخته دارالمعلمین، هر دو استاد دانشگاه تهران، هر دو در سیاستورزی سالم، هر دو در احوال شخصی و تعهد اجتماعی خود عمیقاً مومن، هیچکدام پای علمآموزی و حیات آکادمیک و درس و بحث علمی و حرفهی دانشگری را با سیاست درنیامیختند...نهادهای مدنی، صنفی و مردمبنیاد متعدد دایر کردند، از جمله مدرسه، شرکت، حزب و انجمن. ملی به معنای حقیقی کلمه بودند. به اصل و اساس نهضت ملی ایران به رهبری محمد مصدق وفادار بودند و به منافع عمومی تقید جدی داشتند. تجددخواه، تحولخواه، آزادیخواه و خردگرا بودند. به اصول و ارزشهای اصیلی که باورش کرده بودند جداً پایبند ماندند، چه در سالهای تحصیل در اروپا و چه در ایام موفقیتهای آکادمیک و رسیدن به منزلتهای اجتماعی و چه در مسئولیتهای مدیریتی. چه در سالهای مخوف زندان، چه آنگاه که مردمان و اروپا و حتی روشنفکران از آنها روی برگرداندند و چه آنگاه که به آنها روی آوردند. این دو از آن رهبران قلیلی بودند که برخلاف رسم معمول سیاسیون زمانه، پوپولیست نشدند، موجسواری نکردند، فریب ندادند و با خود و دیگران و هستی بیکران صادق بودند.»(ص 223 ، نشر نی )
ا
اما بحث امروز بنده این است که تیپهای ایدهال در سطح سحابی و بازرگان را میتوان در سه سطح کلان، متوسط و خرد توضیح داد. در سطح کلان فهم تاریخ و زمانهای لازم است که نسل سحابی از آن برخاسته است. سده 1200 خورشیدی، دوران رنسانس ناتمام ایران بود. در این سده کاغذ اخبار، ماشین چاپ، دارالفنون، رشدیه، دارالترجمه، انجمن معارف، مدرسه سیاسی، شرکت فرهنگ، خاندان فروغی، بانو استرآبادی، تلگراف و مشروطه، جنبش مطبوعاتی، جنبش مدارس جدید عالی را داریم و در این سده است که دارالمعلمین مرکزی و سپس عالی به وجود میآید و در این منطق تاریخیت در محضر علمی اساتیدی چون ذوالفنون، بغایری، غلامحسین رهنما، محمود شیمی، سیدمحمدکاظم عصار، جلال همایی است که سحابی و بازرگان به عرصه میآیند در دوره ای که زمانه پویایی ایران است. سده 1200 دوران رویای ایرانی و معاصر شدن و تجدد و تمدن ایرانی است.
اما این مسیر تکاملی تاریخ چرا اینگونه بالا و پایین شد؟ هیچ کجا و هیچوقت مسیر تکاملی هیچ جامعه بهطور خطی پیش نمیرود. آنتروپیهایی روی می دهد که اکنون در کشور می توان دید. ایران اکنون در دوره خاصی از این مسیر تکامل است و ما با دوره ماند(ایستا) و لختی ایران در برخی سطوح مواجه هستید. اما کار تمام نیست. یک نگاه رئالیستی و یک منطق تاریخی به ما میگوید که ذخیرهها باقی ماندند و انرژیهای آزادشده از آن کنشها و تقلاها اکنون در زیر پوست این جامعه میخزند و رویاها به خاطره تبدیل شدهاند. ما به داستان نیاز داریم، تاریخ ملتها را همانطور که رویاها میسازند، همانطور نیز خاطراتشان میسازند. پس ما به داستان نیاز داریم، به داستان یدالله سحابی، عزتالله سحابی، مهدی بازرگان و... نیاز داریم.
ما کمبود داستان و خاطره داریم و این سبب میشود که انرژیهای آزادشده و سرگردان با درک بیشتر دوباره جذب جامعه شود. اینجا برای توضیح مسئله ایران و تکامل پایدار ما به مدلهای مارپیچی حلزونی (اسپیرال) برای توضیح ایران نیاز داریم چراکه نباید تاریخ را خطی دید. در یک سطح ظاهر خیال میکنید که ایران نزول کرده اما در یک سطح وسیعتر، حرکت پیشرونده است؛ حرکتی که به صورت خطی نیست.
اکنون به سطح میانی می رسیم که سطح واسطهای اجتماعی است. یدالله سحابی همینطوری به وجود نیامده است، بلکه از طریق واسطهای اجتماعی (نهادهای اجتماعی، گروههای اجتماعی، محضرهای درسی، مدارس، مطبوعات، فضاهای حضور و...)، یدالله سحابی شده است. از طریق این واسط هاست که انتقالهای ممتیک اتفاق میافتد. این عقلانیت، آزادمنشی و صلح درون که در یدالله سحابی بود، چطور بهوجود میآید؟ انتقال ممتیک به یدالله سحابی از طریق واسطهای اجتماعی بهوجود میآید و عادتوارههای سحابی از طریق همکنشیها و ارتباطات انتقال پیدا میکند و تکثیر میشود(تفصیل موضوع در کتاب «ما ایرانیان» ).
اما سطح سوم یعنی سطح خُرد را با بیتی از حافظ برایتان شرح میدهم که میگوید؛ تابش خورشید و سعی باد و باران لازم است. خورشید بتابد و باد و باران سعی کند تا لعلی از کان مروت برآید. تا اینجا سطح کلان ومیانی را می گوید اما در سطح خُرد این سؤال هست که چطور شد سحابی توانست این گوی توفیق و کرامت را ببرد؟ باید تقلایی هم در وجود سحابی میبود تا گوی توفیق و کرامت را میبرد. این توفیق به همین صورت به وجود نمیآید و اینگونه نیست که شرایط در سطح کلان و میانی برای او فراهم میشود بلکه خود یدالله سحابی نیز اقدام واهتمام شخصی میکند و سعی وجودی دارد. او تقلای درونی در مقابل اهمال دارد . او اقدام میکند. او مراقبت نفس داشت و اگر این خصیصه نبود، یدالله سحابی وجود نداشت.
مهندس توسلی در اواخر عمر خود سحابی گفتوگویی با ایشان داشتند و توصیهای خواستند و سحابی بر کلمه فعالیت تاکید کرده است. انسان باید سعی و تقلا کند تا پتانسیلی که در او در حال کمون است فعال و ظاهر شود. او متوجه میشود که خود باید طرح ناتمام خود را تمام کند و مدام خود را ویرایش کرد. اگر او ذهن، روح، رفتار، اندیشهها، فهم و ارتباطات خود را ویرایش نمیکرد، سحابی نمیشد. او کشف انتهای امکان کرده است و ما نیز باید مدام در خود امکانهای تازه کشف کنیم و کریستف کلمب قاره وجود خود باشیم.
او میخواست که اوج خود را بشناسد و همیشه به اوج خود چشم می دوخت وآن را پی جویی می کرد . سحابی از دیدن آن اوج انسانی بود که بال و پر گرفت. او زمین را میفهمید، با آسمان آشنا بود و به صلح درون رسیده بود. چطور در سحابی دین مانع علم نمیشد و او مومن بود و به آزادی دگراندیشان و دینناباوران قائل بود و حاضر بود جان خود را برای آزادی کسانی که دین او را ندارند، فدا کند؟ چطور انسان به این صلح درونی و وحدت میرسد؟ این فضیلت ذهن زیبا است که سحابی را سحابی کرده است( تفصیل موضوع در کتاب «ذهن وهمه چیز»)
پی دی اف صفحات 4 و 5 هم میهن 25 فروردین
دیدار نوروزی اهالی علوم اجتماعی
دکتر یدالله سحابی
تکاملی پایدار ومستمر
23 فروردین 1403 ، ساعت چهار ونیم ب.ظ.
دبیرستان کوثر، خیابان ایرانشهر ، خیابان نمازی
ابوالفضل بازرگان، محمد مهدی جعفری، مهدی زارع، فریدون سحابی ، لطف الله میثمی و مقصود فراستخواه
سخنرانی مقصود فراستخواه در نشست کندو 17 فروردین 1403
§ تمایز ایمان به فلسفه و اخلاق و علم وهنر وغریزه چیست؟
§ چگونه ایمان می تواند اشکال سازنده و یا ویرانگر داشته باشد
§ چگونه ایمان، امری به اقتضاست :
§ ایمان به اقتضای طبیعت مغز، ایمان به اقتضای جماعت، ایمان به اقتضای معنویت، ایمان به اقتضای فراغت و....
§ تعادل ایمان و بی تعادلی ایمان
§ تعادل یابی مجدد ایمان
§ مغالطات در توضیح ایمان
§ و راه های تهذیب ایمان
--
چگونه در یک دولت دینی ودر یک جامعه بشدت مناسک گرا
ابتدایی ترین حقوق انسانی می تواند پایمال بشود و بزرگترین جنایت ها روی بدهد
قسمتی از مصاحبه با مقصود فراستخواه
در اینجا
https://www.youtube.com/watch?v=92SLJEh4Wfk
بر سر سنتهای آیینی دینی ما چه آمده وچه پیامدهایی برای اخلاق اجتماعی در ایران داشته است وخواهد داشت
بحث مقصود فراستخواه در خانه فرشتگان
خانه کودکان بی سرپرست
شب قدر 1403
دهم فروردین 1403
اینجا فایل صوتی
https://t.me/mfarasatkhah/1541
https://t.me/mfarasatkhah/1541
همچنین خبر این نشست در اینجا:
مقصود فراستخواه شب نوزدهم ماه مبارک رمضان در مراسم احیاء بنیاد خیریه زینب کبری(ع)، گفت: همین طور که اگر ثروتها در خدمت دولتها قرار بگیرد تبدیل به رانت، فساد و ناکارآمدی میشود و نمیتوانند از آن استفاده کنند و باید به کارآفرینان منتقل شود تا از آن اقتصاد ملی، مولد و توسعه یافته شکل بگیرد، ثروتهای معنوی و دینی ما هم همین طور است. اگر دین را به خود جامعه برگردانیم، میتواند به توسعه فضیلتهای اخلاقی، همدلی و محبت کمک کند.
یک استاد جامعهشناسی با تأکید بر اینکه بدون محبت زندگی فسرده و خاموش میشود، گفت: دوست داشتن همسایه، همشهری، کسانی که با ما موافق یا حتی مخالف هستند و هر نظر و دیدگاهی که دارند، اساس حیات اجتماعی و حیات معقول مدنی جمعی است. در واقع اخلاق ادامه شادیها و آرامش ما است. ما شادیهایی میخواهیم و اگر این شادیها تعالی پیدا کند، مصداق اخلاق میشود و جامعه بشری را زنده نگه میدارد.
به گزارش خبرنگار جماران، مقصود فراستخواه شب نوزدهم ماه مبارک رمضان در مراسم احیاء بنیاد خیریه زینب کبری(ع) طی سخنانی با موضوع «آیینها و اخلاق اجتماعی»، گفت: مسأله بحث من این است که اگر سنتها و آیینهای دینی جریان زلال خودجوش و درونزای خودشان را در جامعه نداشته باشند و بیشتر در قلمروهای رسمی و با روایت رسمی و اهداف خاص دنبال شود، میتواند که عواقب و پیامدهایی برای اخلاق اجتماعی در ایران داشته باشد؟ پس بحث من در نسبت میان سنتهای آیینی و دینی با اخلاق اجتماعی است.
این استاد جامعه شناسی افزود: ابتدا عرض کنم که پایان اخلاق، پایان اجتماع است؛ هر زمان که اخلاق به پایان برسد، اجتماع به پایان میرسد و اقوام روزگار به اخلاق زنده هستند. مثلا هایک یک اقتصاددان برجسته است؛ ایشان میگوید یک خرد تاریخی اخلاق را نگه داشته است. چون این یادگیری اجتماعی و خرد تاریخی بشر متوجه شده که بدون اخلاق جامعه به ثمر نمیرسد؛ و زندگی برگزار میشود. اخلاق نهادی لازم برای کیان زندگی اجتماعی است.
وی تأکید کرد: زندگی اجتماعی با عشق، دوستی، غمخواری، همدلی و همنوایی میتواند باقی بماند. مثلا مهمترین نظریه آدام اسمیت به عنوان پایهگذار دانش اقتصادی و نویسنده کتاب «ثروت ملل»، مهمترین اثرش نظریه «احساسات اخلاقی» است. یعنی کسی که حوزه کارش اقتصاد است، اینقدر به احساسات اخلاقی اهمیت داده که با آن زندگی مادی مردم و مهمتر از آن حیات معقول، مدنی و معنوی انسانها میتواند باقی بماند.
فراستخواه اظهار داشت: طبق دلایل عقلی و شواهد تاریخی فراوان، حتی طبق ادله درون دینی، هر سنتی نیازمند نقد است. من وقتی از سنتهای دینی آیینی صحبت میکنم، ابتدا درکم را بگویم که هر سنت دینی، سنت علمی، فکری، نظری، فرهنگی و ادبی نیازمند نقد است. نقدهای متین، محترمانه و روشمندی لازم است که مدام این سنتها بررسی و آزموده شود؛ محک بخورد. سنتها وقتی نتوانند نشانگان بودن را نشان بدهند، خودشان یک حجاب میشوند. اگر حضور، اندیشه و روح پارسایی و قرب به حق نباشد، دعا خواندن چه فایدهای دارد؟! امیرالمؤمنین(ع) میفرماید دین شما یک غایتی دارد و اگر آن غایت را فراموش کنید، هیچ نتیجهای برای شما نخواهد داشت. غایت دین همان عدالت و رشد و رهایی انسانی و قرب حق است.
وی تأکید کرد: سنت برای این است که ما در آن سنت بایستیم و تجربههای معنوی، قرب حق و پارسایانه داشته باشیم. اگر سنتها این قابلیت را از دست بدهند و منشأ تعصب، دگماتیزم، جزمیت، خشونت و آزار شوند، چیزهایی است که عوام فریبی ایجاد میکند و حتی میتواند استبداد دینی ایجاد کند. این سنت هیچ فایدهای ندارد. اگر به فکر آخرت نباشیم، با حبل الله المتین هم به قعر انحطاط، جهالت، تعصب، خشونت، استبداد و عقب ماندگی میرویم و دین هم توجیهگر آن عقب ماندگی میشود؛ در حالی که دین برای رهایی، رشد و تعالی آمده است.
این استاد جامعه شناسی با بیان اینکه سنتها در حقیقت عینیت یافته تجربههای معنوی گذشتگان است که برای ما مانده، گفت: اگر سنتهای آیینی دینی به عللی از چشم و دل بخشی از گروههای اجتماعی امروز بیفتد و عواملی سبب دلزدگی اینها از سنتها شود، در این صورت ما شاهد فرسایش اجتماعی این سرمایههای معنوی خواهیم بود. همان طور که الآن محیط زیست ما در معرض زوال است و ما چه نگرانیها و دغدغههایی برای خودمان و نسلهای آتی داریم، شاید مهمتر از آن بومزیست معنوی، روحی و ذهنی ما است و بخشی از اینها همین سنتهای دینی آیینی است.
وی تأکید کرد: اگر سنتهای دینی و آیینی ما فرسایش پیدا کند، میتواند حیات معنوی و اخلاقی ما در معرض زوال قرار بگیرد و حیات معقول و مدنی ما تحت تأثیر آن دچار زوال میشود. وقتی حیات اخلاقی نابود شود و محبت، همدلی، غمخواری و همبستگی اجتماعی از میان برود، آن وقت پایان اجتماع است؛ پایان اخلاق، پایان اجتماع است.
فراستخواه افزود: انرژیهای عاطفی لازم است که اخلاق سر پا بماند. هیجانهایی باید بسط و تعالی پیدا کند تا اخلاق ایجاد شود. کسی که به غیر گشودگی دارد، به نسل دیگر، فکری دیگری و مخالفت دیگران با او گشودگی دارد، فقط این نیست که عقلش به لحاظ شناختی توسعه پیدا کرده، هیجانات و احساسات بشری او تعالی پیدا کرده است. اخلاق به احساسات بشری پرورش یافته نیاز دارد. اخلاق نیاز به یک انسجام قوی میان پرورش شناخت، ذهن و ادراکات ما با احساسات، عواطف و هیجانات ما دارد. ادراکات و شوقیات با هم جلو میروند و تعالی پیدا میکنند و از آن جا اخلاق، همدلی، همنوایی، درک دیگران به وجود میآید. همین که کسی هست، حق زیستن و حرمت دارد.
وی با اشاره به اینکه بچههای فراوانی در سرزمین ما از تحصیل باز ماندهاند، گفت: اخلاق میگوید هر کسی حق دارد از حق بودن، انسانیت، آزادی، احترام و شکوفایی برخوردار شود. این وقتی است که شوقیات تعالی و احساسات بشری ما پرورش پیدا کند. بدون محبت زندگی فسرده و خاموش میشود. دوست داشتن همسایه، همشهری، کسانی که با ما موافق یا حتی مخالف هستند و هر نظر و دیدگاهی که دارند، اساس حیات اجتماعی و حیات معقول مدنی جمعی است. در واقع اخلاق ادامه شادیها و آرامش ما است. ما شادیهایی میخواهیم و اگر این شادیها تعالی پیدا کند، مصداق اخلاق میشود و جامعه بشری را زنده نگه میدارد.
این استاد جامعه شناسی اظهار داشت: دومین فرض بحث ما این است که هر انسانی همان طوری که موجود ذهنی و روانی و در کنار آن بدنی است، همان طور هم اجتماعی است. انسان یک موجود زیستی روانی، بدنی و اجتماعی است. انسان در جامعه نیست، بلکه اجتماعی است. تجربههای انسانی از جمله تجربههای معنوی، دینی و اخلاقی ما نیاز به فضا دارد و بدون فضا نمیتوانیم آنها را تجربه کنیم. یعنی یک بستر علمی و موقعیت انضمامی لازم است این موارد را تجربه کنیم و نمیتوانیم در خلأ آنها را تجربه کنیم.
وی تصریح کرد: آیا در مدارس ما با توجه به معلمهای خوبی که در این سرزمین داریم، فضای آموزش و پرورش ما اجازه میدهد که این فضای اشتعال وجودی، خلاقیت، استعدادهای خدادادی و موهبتهای پنهانی ظهور پیدا کنند یا خلاقیتها کشته، نابود و سرکوب میشود؟ آیا در کلاسها به بچهها نفرت یاد میدهیم یا عشق؟ دوستی یاد میدهیم یا دشمنی؟ آیا به آنها القا میکنیم که همه ملتها و گروههای اجتماعی دیگر دشمن هستند یا به بچهها گفتوگو، دوست داشتن، محبت و همدلی یاد میدهیم؟
فراستخواه افزود: پس اخلاق تجربه درونی است اما به یک فضاها، نهادها و بسترهای بیرونی اجتماعی و موقعیتهای انضمامی نیاز دارد. رسانههای ما به مردم محبت یاد میدهند؟ نوعدوستی یاد میدهند؟ علی بن ابیطالب(ع) به مالک میگوید حواست باشد که همه مردم مثل تو فکر نمیکنند و سبکهای زندگی متفاوت است. قرآن میفرماید خدا اگر میخواست همه انسانها را یکسان خلق میکرد؛ مشیت الهی این است که انسان با اختیار راه کمال را طی کند.
وی تأکید کرد: فضاهای آیینی، مساجد، حسینیهها، زیارتگاهها، شبهای قدر، خیرات و نذورات جمعی و جماعتهای دینی فضای توجه ایجاد و ما را از انرژیهای عاطفی سرشار میکنند.
این استاد جامعه شناسی با اشاره به اینکه فرض سوم نسبت تجربه و سنت است، تصریح کرد: تجربههای معنوی به سنتهایی نیاز دارد و بدون سنت، تجربه امکان ندارد. در موقعیتهای سنت و فضاهای انضمامی است که ما میتوانیم تجربههای سرشارمان را دنبال کنیم؛ زنجیره مناسک تعاملی وجود دارد.
وی یادآور شد: بر سر سنتهای دینی ما چه آمده که به نظر من نمیتوانند کارشان را در این جامعه انجام بدهند و اخلاق ما را بسط بدهند؟ برای مکارم اخلاقی و راستگویی آمده بود اما الآن جامعه ما یکی از صنایع بزرگ دروغ دنیا است و شاید کمتر جامعهای باشد که صنعت دروغ این طوری در آنجا کار کند. این مقدس بازی، بازار ریا و نادیده گرفتن حقوق انسانها چطور شده است؟
فراستخواه تأکید کرد: سنتهای دینی وقتی ایدئولوژیک، دولتی، مناسکگرا و ابزاری شوند و به جای مراجع اجتماعی، معنوی و دینی متولیان رسمی پیدا کنند، به نظر من تجربه بزرگی برای جامعه ما به وجود آمده که نمیتوانند از این سرچشمههای معنوی استفاده کنند و محبت و همدلی بتواند بسط پیدا کند. الآن امر دینی در ایران به این صورت در آمده که یک مسأله ساده نیست و حتی پیچیده نیست و بلکه آشوبناک است و درمان هم به درد تبدیل میشود. وضعیتی شده که خیلی باید تلاش کنیم تا دوباره جریان زلال دین در اختیار انسانهای این سرزمین قرار بگیرد و از این آب زلال بتوانند بهره بگیرند و از این بومزیست معنوی بتوانند استفاده کنند و از این طریق زندگی در این سرزمین پایداری پیدا کند و ایران بتواند پایدار بماند.
وی افزود: همه باید تلاش کنیم که دین به جامعه برگردد؛ از دست متولیان رسمی به دست جامعه منتقل شود و به محلهها، خانوادهها، مجامع دینی، خیریهها، نهادهای مدنی و گروههای اجتماعی برگردد و در کف جامعه قرار بگیرد. همین طور که اگر ثروتها در خدمت دولتها قرار بگیرد تبدیل به رانت، فساد و ناکارآمدی میشود و نمیتوانند از آن استفاده کنند و باید به کارآفرینان منتقل شود تا از آن اقتصاد ملی، مولد و توسعه یافته شکل بگیرد، ثروتهای معنوی و دینی ما هم همین طور است. اگر دین را به خود جامعه برگردانیم، میتواند به توسعه فضیلتهای اخلاقی، همدلی و محبت کمک کند.
این استاد جامعه شناسی در پایان گفت: دین میتواند یکی از منابع بزرگی باشد که به اخلاق اجتماعی کمک کند. البته دین و اخلاق دو ساحت جدا است. ملتهایی میتوانند اخلاق را بدون دین دنبال کنند و حتی میتواند دینی باشد که غیر اخلاقی است، اما دینی که مدنظر شما و بنده است، میتواند به اخلاق هم کمک کند و توسعه بدهد و پشتیبان اخلاقیات اجتماعی باشد و امیدوارم همه شما در این مسیر کوشا باشید.
اخبار مرتبط
آیین گرامیداشت صد و بیست و چهارمین سالروز تاسیس مدرسه علوم سیاسی ایران