محمد علی موحد
نخبگان و مسألۀ هویت
کد خبر 1764939
۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۲ - ۱۴:۵۷
«کنشگران مرزی» در بررسی کافه خبر / خبرآنلاین با نظریه پرداز آن مقصود فراستخواه/زنان پردیسهای دانشگاهی را تسخیر کردند/ سرمایه انسانی ابتدای انقلاب ۱۳ و الآن ۶۰ درصد است/ سرمایه عظیم انسانی درست مدیریت نشود بحران میآفریند
فراستخواه در کافه خبر «خبرآنلاین» گفت: در دهه ۶۰ شاخص سرمایه انسانی ما ۱۳ درصد بود. الآن ۶۰ درصد شده است و به یک انباشت بزرگ و قابلیتهای انسانی بالا رسیده است. زنان ما پردیسهای دانشگاهی را تسخیر کردند. زنانه شدن آموزش عالی در ایران و افزایش مشارکت دختران و زنان ایرانی در تحصیلات عالی را و همچنین افزایش ارتباطات جامعه با جهان بیرون شگفت انگیز است.
حسامالدین اسلاملو: همزمان با کشاکش حوادث نیمهی دوم سال گذشته، کتابی منتشر شد که تاملی دوباره بر مفهوم ایران و مسائل آن بود. کنشگران مرزی تالیف مقصود فراستخواه پژوهشگر و استاد دانشگاه، کتابیست که تلاش دارد در قلهای رفیعتر از نظریات قبلی، موضوع توسعه ایران را تبیین، تعبیر و تفسیر کند. «خبرآنلاین» به همین بهانه این جامعهشناس پیشکسوت را برای گفتوگوی بیشتر درباره نظریه کنشگران مرزیاش، به کافهخبرآنلاین دعوت کرد.
فراستخواه، نخستین تامل در مفهوم توسعه و توسعهنیافتگی ایران را به نایبالسلطنهی
فتحعلیشاه نسبت میدهد. آن شاهزادهی حاکم بر شهر تاریخی تبریز که در دفاع از
کیان ایران در برابر تهاجم روس، متوجه نکات ژرفی شد. این استاد جامعهشناس در این
باره به خبرآنلاین میگوید: «از آن
لحظهی عباس میرزایی تاکنون دو سده است که ایرانیان در حال تکاپو برای توسعه
هستند. توسعه پروژهی ناتمام دویست سالهی ماست.»
به گفتهی فراستخواه، ایرانیان ملتی هستند که دو صد سال است همزمان با ژاپن و
ترکیه برای توسعه کوشیدهاند اما تا به امروز نتوانستهاند به نسبت هزینهای که
دادهاند و استعدادهایی که دارند به یک قرار و ثبات برسند. او موضوع را بیشتر میشکافد:
«جامعه ایران با حافظهی فرهنگی خوب، استعدادهای تمدنی و قابلیتهای انسانی بسیار
وسیعی که داشته در میان ملتهای منطقه همزمان با آغاز کوششهای مشابه در ژاپن و
ترکیه شروع کرده. در ایران تلاشهای زیادی صورت گرفته. ایران ذخایر انسانی بالایی
هم دارد. اما درویشیست نشسته بر گنج! زیرا ایران با وجود تمام این داشتهها
نتوانسته به نتیجه برسد.»
فراستخواه؛ دلایل این ناکامی در توسعهی ایران را نیز توضیح میدهد: «به نظر میآید که بیشتر علتش ساختارهای متصلب ما بوده. همواره دستگاه دچار انسداد بوده و در یک سیکل معیوبی باعث به وجود آمدن رادیکالیزم و واکنش تند و رادیکال از سوی جامعه شده است.»
وی سپس در جستوجوی علت انسداد همواره دستگاه در ایران میگوید: «یک ورود به
مساله همین است که چرا ما به نتایج مطلوب و به انباشت نرسیدیم. کاتوزیان جامعه
کوتاه مدت را مطرح کرده. اینکه مدام نتیجهها و دستاوردها از دست میرود و دوباره
باید از نوع شروع کرد. اما چرا؟!»
این استاد دانشگاه سپس مسئله را از منظر نظریه کنشگران مرزی ارائه میدهد:
«نگاه به این مساله در نظریهی کنشگران مرزی مبتنی به این است که ما اول از دام
نظریه عقب ماندگی خودمان را خلاص کنیم. منظورم همین باور رایج و قدیمیست که اکثرا
آن را آزموده نشده پذیرفتهایم. اینکه گمان کنیم ایران یک تقدیر عقب ماندگی دارد و
تاریخ انحطاط در آن تکرار میشود و ایران تکرار مدام انحطاط است. این نظریه و
پارادایم ریشه در شرقشناسی دارد. اینکه جا افتاده ایرانی یک ملتی است که باید
همیشه این طور بماند و استبداد فابریک ایرانی است و اساسا ایران نمیتواند پیشرفت
کند. نمیتواند انباشت داشته باشد. نمیتواند توسعه برسد. من در حد درک و دانشم در
نظریه کنشگر مرزی این مفروض نیازموده و آزموده نشده را که عقبماندگی تقدیر ماست
را کنار گذاشتم. چون فرضیهای بوده که بدون راستیآزمایی باورش کردهایم. به همین
دلیل و سیطره پیدا کرده و امروز ما با این موضوع کنار آمده و پذیرفتهایم که عقبماندگی
جزو خصیصهی تاریخیمان است.»
فراستخواه تاکید
ویژه دارد که نظریه کنشگر مرزی از این مفروض بیدلیل برمی گردد و گریبان خود را
از این رها میکند: «نظریه کنشگران مرزی از پارادایم فقدان به پارادایم امکان میآید.
تغییر پارادایم بسیار مهم است.»
او اگرچه برخی مسائل مطرح شده در نظریهی فقدانها را میپذیرد: «ما خیلی
چیزها را نداریم. مثلا نهادهای مستقر نداریم و ریشهاش هم برمی گردد به استبداد
آسیایی و نظریه مونتسکیو.»
اما این استاد دانشگاه در توضیح پارادایم امکان نیز میافزاید: « به تعبیر
خواجه عبدالله انصاری: همه از آخر می ترسند، عبدالله از اول میترسد. ما اولمان
خراب است و از اول باور کردهایم نمیتوانیم از پسش بربیاییم. اما در پاردایم
امکان تاریخ بسته نیست. یک طرح ناتمام است. کنشگران مرزی توضیح داده که میشود
حتا در لابه لای محدودیتها، امکانهایی کشف کرد و خلق کرد و با این امکانها، افقهایی
برای جامعهی ایران گشود. فهمید که ما مشکلمان از کجا بود؟»
فراستخواه سپس با توضیح دو مفهوم "عاملیت" و "ساختار" در
جامعهشناسی و اینکه در کدام جوامع نقش یکی مهمتر از دیگریست، مسئله را بیشتر
واشکافی میکند: «در جوامع تثبیت یافته که ساختارها هوشمند هستند، عاملان تا حد
زیادی اهمیت ندارند. ساختار فارغ از اینکه آدمهایی خیلی هوشمند و با ذخایر معرفتی
خیلی در بطنش باشند، کار میکند چون هوش در سیستم درونی شده اما در جوامعی مثل
جامعهی ما که هنوز به این حد اشباع نشده و به رشد لازم نرسیده که ساختار هوشمندی
لازم را داشته باشد و هوش در سیستم درونی نشده، اینجا عاملان تعیین کننده هستند.
عاملان در اینجا به معنای ذهنهای خلاق و انسانهای با دانش و نوآوری که ایران را
بشناسند و شرایط را بدانند.»
به گفتهی این جامعهشناس، عاملان یا کنشگران مرزی ایران یک پا در اجتماع
دارند و یک پا در میان اهالی قدرت و: «خود را قطرهچکانی به درون ساختاری که دچار
انسداد شده میریزانند.»
وی با توضیح اینکه ایرانی، جهان خودش و زیست خودش را داشته و چه بسا همین
موجب کند شدن روند توسعه و جذب و پذیرش جهان مدرن شده، سپس از تنوع عاملیت در
ایران میگوید: « مبنا را دویست سال گذشته بگیریم در ایران ظرفیت های نخبگی بالا
بوده.کنشگری مرزی انواعی داشته، همیشه یک شکل نبوده و بسته به حافظه تمدنی و
ذخایر فرهنگی و موقعیت منطقهای تنوع داشته است.»
این جامعهشناس ضمن درک کردن یاسها و قبول همهی مشکلات، به آینده ایران امیدوار است: «بخواهیم به جای دویست سال پیش، سالهای اخیر را مبنای توسعه قرار بدهیم؛ در دهه ۶۰ شاخص سرمایه انسانی ما ۱۳ درصد بود. الان ۶۰ درصد شده. این میزان رشد در شاخص سرمایه انسانی و فکری، تحول بزرگی است که در متن جامعه ایران اتفاق افتاده. ایران به یک انباشت رسیده. به یک قابلیتهای انسانی بالا رسیده. بله. حتما در کیفیت آموزش خیلی مشکلات داریم. ولی در مجموع جامعه دچار رشد شده. زنان ما پردیسهای دانشگاهی را تسخیر کردند. زنانه شدن آموزش عالی در ایران را ببینید را ببینید. افزایش مشارکت دختران و زنان ایرانی در تحصیلات عالی را و افزایش ارتباطات جامعه با جهان بیرون را. شهرنشینی و سواد به سرعت بالا رفته است، سیر خوبی که جامعه طی کرده و این پژوهشگر دانشگاه آن را مسیری بیبازگشت میداند: «ذخایر تمدنی ما قابلیتهای وسیعی دارد. چگالی رشد بی بازگشت در مفهوم توسعه، ایران را رسیده. به جرم سنگین و بحرانی. خوب مدیریت شود بسیار نتیجهها گرفته میشود. خوب مدیریت نشود بحرانی میشود.»
بحرانی از این جهت که: «این تودهی عظیم دیگر به ده سال قبل برنمیگردد اگرچه همزمان با این، سیستم رشد نکرده و با این جهان زیست همداستان نیست. سیستم نمیتواند با جامعه خود ارتباط بگیرد. زبانش را نمیداند. زیست جهان میخواهد جلو برود اما دستگاه قدرت هنوز تعلقاتی تاریخی، ایدئولوژیک دارد که نمیتواند حرکت کند و حمایت بکند و حتی از آن بهره ببرد در جهت توسعه.»
متن کامل این گفت و گو به زودی منتشر میشود.
این روزها آقایان خیلی قانون قانون میکنند،
اما قانون، در اصل برای حفظ حق وحقوق و آزادیهای شهروندان ورفاه اجتماعی است
نه ابزاری برای سلب ابتدایی ترین حقوق آنها.
چه بسیار قوانین در دنیا که ناعادلانه و تبعیض آمیز بودند
(مثل قانون بر ضدِّ سیاهپوستان و یا قوانین زن ستیز ،
قوانینِ نادیده گیرنده حقوق اقوام و قوانین بی اعتنا به فرودستان و...)
جنبشهای بزرگ اجتماعی برضد این نوع قوانین به راه افتادند؛ بخشی موفق نیز شدند.
قانون خوب را از ساختارهای آزادمنشانه و پاسخگو و مشارکت پذیر انتظار داشته باشیم.
وقتی ساختارها دمکراتیک نیست، قوانین نیز ابزاری رسمی می شوند برایِ :
سلب حقوق و آزادیهای مردم، بی عدالتی، سرکوب، تبعیض و طرد اجتماعی.
مقصود فراستخواه : بیانی مختصر از «نظریه کنشگر مرزی» (فایل صوتی)
در اینجا:
ما دانشجویان قدیم و جدید هرکدام قصه ای داریم با استادمان. دوست داشتیم یک روز کنارش جمع شویم و بگوییم و بشنویم و باهم لحظاتی فارغ شویم از روزمرگی ها... تنفس کنیم در خاطرات یادگیری و اخلاقمندی، لمس کنیم حظ باهم بودگی را و شاید شروعی باشد برای تجربه های جدید.
لحظه شمار دیدارتان...
اندیشه پویا، ش 83، نوروز 1402 ، ص 117
کتاب کنشگران مرزی جزو ده کتاب منتخب سال 1401 در حوزۀ تاریخ ایران
از ایوان جامعه تا دیوان دولت
علی ملیحی
کنشگران مرزی؛ صد سال نخست از نسل شوشتری (۱۱۷۰ شمسی) تا نسل فروغی (۱۲۷۰ شمسی) / مقصود فراستخواه/ 1401/ نشر گام نو/ ۶۰۰ صفحه/ ۳۲۰ هزار تومان
فراتر از یک دهه است که مقصود فراستخواه جامعهشناس و پژوهشگر شناختهشده تلاش میکند نظریهی «کنشگران مرزی» را به عنوان پاسخی به مسائل ایران عرضه کند. در یک تعریف خلاصه، کنشگر مرزی عاملی انسانیست که میکوشد در فاصلهی میان محدودیتهای ساختاری ایران، امکانهایی تازه کشف یا حتا خلق بکند. او بین «دیوان حکومت» و «ایوان جامعه» رفتوآمد میکند و در مرزهای میان دولت و جامعه در تردد است. فراستخواه معتقد است که مفهوم کنشگران مرزی، از درگیری ذهنی او با «گرههای فروبستهی توسعه» برآمده است. به روایت او در ایرانِ ما با افزایش شکاف میان ملت و دولت، در شرایط انسداد که پنجرههای گفتوگو بسته میشوند، دیوارهای بیاعتمادی بلندتر و حوزههای مدنی ضعیفتر میشوند، بهرغم اینکه ناامیدی بر ذهنها سنگین میشود اما جامعهی ایرانی از نفس نمیافتد. قابلیتهای تمدنی و فرهنگی موجب میشود که بازیگران جامعه، صورتهای متفاوتی از کنشگری را پیش بگیرند و یکی از همین صور متفاوت، کنشگری مرزیست. آنهایی که یک پا در حکومت و پای دیگری در جامعه دارند و با ایجاد فضاهای واسط و گشودن ظرفیتهایی برای گفتوگو جامعه را توانمند میسازند. عاملانی که در میان «مقتضیات قدرت» و «حقوق مدنیت» یا میان «دین» و «عرف» و در یک کلام در یک منطقهی خاکستری میان دولت و ملت به کنشگری میپردازند. حاصل تلاشهای او در کتاب کنشگران مرزی شرح و بسط داده شده و جلد نخست آن که به طرح مبانی نظری و روایت تاریخی کارنامهی کنشگران مرزیِ پیش از دورهی قاجار تا پایان این دوره است، حالا منتشر شده و جلد دوم که به کارنامهی کنشگران مرزی در دوران پهلوی میپردازد در آینده منتشر خواهد شد.
اما چرا کتاب کنشگران مرزی از مهمترین کتابهای تاریخ منتشرشده در سال ۱۴۰۱ است و تلاش فراستخواه برای بازخوانی تجربهی کنشگران مرزی در تاریخ ما، چه اهمیتی برای ایرانِ امروز ما دارد؟ فراستخواه در مقدمهی کتابش به سراغ والتر بنیامین رفته و از قول او مینویسد: «تاریخ همان جستجوی آرزوهای فروخوردهی پیشینیان است. تاریخ در حقیقت روایت نوادگان از شکست نیاکان است. فاتحان البته همواره کلکسیونی از تاریخ درست میکنند اما شکستخوردگان نیز به نوبهی خود میتوانند آنرا وارونه بخوانند و دوباره بخوانند.» فراستخواه به ما تذکر میدهد که بنیامین این را در فرودستان میدید اما در ایران نه تنها فرودستان بلکه صدراعظمهایی چون امیرکبیر و مشاورانی محتشم چون مستشارالدوله نیز خفه شدند. فراستخواه با اشاره به فهرستی طولانی از کنشگران مرزی که در دو قرن گذشته با آرزوی توسعهی ایران تکاپو کردهاند اما در نهایت بازنده شدهاند، نتیجه میگیرد که میتوان «تاریخ را چنان خواند که آرزوهای برنیامدهی مردگان به صدا در بیایند».
بر اساس آنچه تاکنون از مفهوم کنشگران مرزی، عمومی شده، ذهن ما بیشتر به سوی کارنامهی روشنفکرـدولتمردان پهلوی میرود. اما در کتاب با نمونههای جدیدی از کنشگران مرزی نیز آشنا میشویم. تیپهای متنوعی که شاهزادگان و درباریان و بازرگانان را نیز شامل میشود. مثلاً فراستخواه معتقد است عباسمیرزا ولیعهد قدرتمند و کاردان فتحعلیشاه نیز کنشگر مرزی بود، چراکه شاهزادهی قاجار بعد از تجربهی شکست از روسیه با یکی از نخستین لحظههای عملکرد مرزی در عهد قاجار روبرو شد و در آن لحظه، به الگوی «ترقی» به عنوان راهحل تازه جهت حل مشکل حکمرواییاش رسید. در لیست کنشگران مرزی دورهی قاجار نام صدراعظمهایی چون میرزاتقی خان امیرکبیر و میرزا حسین خان سپهسالار نیز دیده میشود. اولی با الگوی نظم از بالا، سیاست نوسازی آمرانه را پیش گرفت، و دومی نیز که به گمان فراستخواه صدراعظم رئالیست و پراگماتیست ناصرالدین شاه بود، توانست فضاهای مرزی جدیدی را میان دولت و جامعه بیافریند. او به روایت فراستخواه، حدود اختیارات دولت را روشن کرد، مراودات جهانی را افزایش داد، از ترویج دانش در مطبوعات پشتیبانی نمود و با ایدهی دارالشورای دولتی و مجلس مصلحتخانهی عامه، ظرفیت مهم «نمایندگی» را اگرچه به شکل ابتدایی در فضای مرزی میان دولت و جامعه طرح کرد.
نمونهی دیگری از کنشگران مرزی که در نظریهی فراستخواه به توانمندی برای تحول در ایران خدمت کردهاند، بازرگانان هستند. کسانی که از مسیر تجارت به افق تجدد رسیدند. مانند عبداللطیف شوشتری نویسندهی رسالهی تحفهالعالم (۱۱۷۰ شمسی)، که جزو نسل نخست تاجران ایرانی در هند بود و در مرز دولت و جامعه تردد داشت و واژههای کلیدی رسالهی او همچون «رأی و هوش»، «روزنامه»، «تدبیر بدن»، «تدبیر معیشت»، «بیمه» و «چاپ» تصویری از امر مدرن در ذهن یک ایرانی را ردیابی میکند. یا مورد مشهورتر حاجی امینالضرب که از ربع قرن قبل از انقلاب مشروطه، با برپایی مجلس وکلای تجار در تهران و در جنبش تنباکو تمرینهایی برای بقا کرده بود و در انقلاب مشروطه به عنصری تأثیرگذار و پلی ارتباطی میان جامعه و دولت بدل شد. بازخوانی انقلاب مشروطه و زمینههای آن با شابلون نقش کنشگران مرزی، از بخشهای خواندنی کتاب است. در این انقلاب اگرچه کنشگران مرزی در پنج نیروی اجتماعی متنوع ( بازرگانان، فقها، روزنامهنگاران، کارگزاران دولتی و اقلیتها) میکوشیدند، نهضت، زمانی به پیروزی رسید که کارگزاران مشروطهخواه در دولت و دربار قاجار قویتر شدند، صدای جامعه را تا عمق دیوان و دولت پیش بردند و ایدههای اجرایی برای تغییر دادند. نمونهی این کنشگران مرزی، احتشامالسلطنه، مشیرالدوله پیرنیا و فروغیها بودند که علاوه بر فعالیتهای که داشتند، با ایجاد نهادهایی چون مدرسهی علوم سیاسی تلاش کردند نسل کنشگران مرزی از جنس خودشان را تکثیر کنند.
سال ۱۳۹۸، پس از حوادث دردناک آبانماه محسن رنانی در اندیشهیپویا مطلبی نوشت با عنوان «در انتظار افقگشایی؛ حوادث آبان را چگونه باید دید و چگونه میتوان از آن عبور کرد و به یک فرصت تبدیلش کرد». حرف رنانی این بود که در چنین شرایطی که گویی همهی افقها بسته است، کنشگران مرزی که هم نزد جامعه و هم نزد حاکمان دارای اعتبار و اقبال هستند، میتوانند با به چالش کشیدن سیاستهای موجود، گزینههای پیشنهادی خود را به تصمیمگیرندگان ابلاغ کنند. کنشگرانی که از حوزههای مختلفی چون کارگزاران سابق دولتی، دانشگاهیان و فعالان کسبوکار و تجارت هستند و میتوانند گزینههای جدیدی برای به کارگیری قدرت با هدف حل مشکلات اجتماعی پیشنهاد دهند. حرف درستی که امروز نیز راهگشاست و اهمیت کنشگران مرزی و مطالعهی آن را دوچندان کرده است.
بحران دین در ایران و مسؤولیت «روشنفکر دینی »
انجمن اسلامی مهندسین
چهارشنبه 13 اردیبهشت 1402
ساعت پنج ونیم عصر
زیستن در زمانه دشوار به روایت مقصود فراستخواه
خلق جهانی موازی
محسن آزموده
صفحه اندیشه روزنامه اعتماد نهم اردیبهشت 1402
زندگی سخت شده. این حرف را تقریبا از همه میشنویم. شرایط اقتصادی و اجتماعی ناگوار است، شکاف فقیر و غنی روز به روز بیشتر میشود، زیست بوم رو به اضمحلال است، سایه جنگ بر سر اکثر ابنای بشر سنگینی میکند، آزادیهای فردی و امنیت اجتماعی از همه سو تهدید میشود و خلاصه اوضاع قمر در عقرب است. در چنین وضعیتی برای زنده ماندن و زیستن چه باید کرد؟ چه میتوان کرد؟ مقصود فراستخواه، جامعهشناس ایرانی پنجشنبه هفتم اردیبهشت 1402 در مدرسه تردید، درباره زندگی در زمانه دشوار سخنرانی کرد و کوشید ضمن تشریح وضعیت، پاسخی برای این پرسش بیابد. آنچه میخوانید گزارشی از صحبتهای اوست.
پی دی اف گزارش محسن آزموده در روزنامه اعتماد، صفحه اندیشه
زیستن در زمانه دشوار
فایل صوتی سخنرانی مقصود فراستخواه
در مدرسه تردید
هفتم اردیبهشت 1402
در کانال تلگرامی مقصود فراستخواه
https://t.me/mfarasatkhah/1084
نیز در اینجا:
https://t.me/tardidschool/220?single