مقصود فراستخواه

فضایی میان ذهنی در حوزه عمومی نقد و گفت وگو

مقصود فراستخواه

فضایی میان ذهنی در حوزه عمومی نقد و گفت وگو

اصرار داریم همه چیز از دین وقرآن دربیاید

مقصود فراستخواه بیان کرد:

سیطره ژانر «قرآن و موضوعات» بر مفاهیم مرکزی دین‌شناسی

مقصود فراستخواه با بیان اینکه ژانرها ذهن دینی ما را کرخت کرده است، اظهار کرد: در این دوره، این ژانر در مفاهیم مرکزی دین‌شناسی ما سایه افکنده است و اسلام‌گرایان به مصرف حریصانه این ژانر روی آورده‌اند و حتی روشنفکری دینی ما نیز از سیطره این ژانر مصون نمانده‌اند. این بحث که دیرینگی زیادی دارد، مستعد خطاهای معرفت‌شناختی، زبان‌شناختی، روش‌شناختی و تناقضات تأویل و ساختار متن است.


https://iqna.ir/files/fa/news/1398/11/26/1629472_478.jpgبه گزارش خبرنگار ایکنا؛ ششمین هم‌اندیشی «جایگاه مطالعات قرآنی در اعتلای علوم انسانی، مطالعه موردی مسئولیت اجتماعی»، امروز، ۲۶ بهمن‌ماه، با حضور جمعی از اندیشمندان‌ و علا‌قه‌مندان در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد.

مقصود فراستخواه، جامعه‌شناس و استاد برنامه‌ریزی توسعه آموزشی، در این هم‌اندیشی با موضوع «قرآن و مسئولیت اجتماعی علم و دانشگاه»، به ایراد سخن پرداخت و بیان کرد: در این جلسه می‌خواهم در باب مفهوم و ژانر «قرآن و ...» صحبت کنم. از جمله اینکه ما شاهد به کار رفتن ترکیب‌هایی از قبیل قرآن و بیمه، قرآن و حقوق بشر، قرآن و بانک، قرآن و حقوق زنان، قرآن و حکمرانی و این قبیل ترکیب‌ها هستیم. در این هم‌اندیشی نیز قرآن و علوم انسانی بنا شده و بحث بنده قرآن و مسئولیت اجتماعی دانشگاه و علم است.




وی تصریح کرد: معتقدم که با استفاده از ژانر «قرآن و ...»، یک بار بزرگی روی قرآن گذاشته شده است و باید از قرآن همه اینها درآید، اما چطور باید درآید و اجرا شود محل بحث است. تصور می‌کنم این ژانر از ما دست‌بردار نیست و ذهن ما به ویژه ذهن دینی ما را کرخت کرده است. تصورم این است که در این دوره، این ژانر در مفاهیم مرکزی دین‌شناسی ما سایه افکنده است و اسلام‌گرایان به مصرف حریصانه این ژانر روی آورده‌اند. حتی روشنفکری دینی ما نیز از سیطره این ژانر مصون نمانده است. برای نمونه بحث‌هایی نیر تکامل در قرآن یا باد و باران در قرآن و ... را شاهد بوده‌ایم، همچنان که تفسیر علمی آیات در تفسیر پرتوی از قرآن به چشم می‌خورد.

فراستخواه در ادامه افزود: بنابراین، این بحث، دیرینگی زیادی در دوره معاصر دارد و به نظر بنده مستعد خطاهای معرفت‌شناختی، زبان‌شناختی، روش‌شناختی و بروز تناقضات به لحاظ تاویل و ساختار متن است. قرآن کتاب دینی است و به دوره نبوت تعلق دارد که در فرهنگ مذهبی سامی و در آیین‌های حنیفی ظهور کرده است. یک دنیا هم معانی دارد. همچنین ما، فاصله تاریخی و پارادایمی با آن دوره داریم و در این فاصله، فلسفه‌ها، علوم و نهادهای علمی و تقسیم کار اجتماعی و گسست‌های جامعه‌شناسی و معرفت‌شناختی اتفاق افتاده است. علاوه بر این، باید توجه داشت که، تمایزاتی بین ساحت دین و ساحت علم برقرار است. ساحت دین غیر از ساحت علم، فلسفه، فناوری و حکمرانی است، اما در مورد همه اینها خلط شده است.

وی تصریح کرد: دین دستور زبان، واژگان و گرامر خاص خود را دارد. یک مسئله‌ای که می‌خواهم به آن اشاره کنم، مسئله دوگانه تعالی و حضور است. از مهم‌ترین پارادوکس‌های فکر دینی ما و ادیان خدامرکز، همین دوگانه است. خدا یک امر متعال است و وقتی می‌خواهد در این دنیا حضور یابد، یک دوگانه مهمی پیش می‌آید که اگر دقت نکنیم، این دوگانه می‌تواند ما را به بی‌راهه ببرد. بنابراین مسئله مهم این است که ببینیم این امر متعال چطور می‌خواهد در حیات ما حضور یابد.

فراستخواه افزود: این امر الهی منزه و برتر از اوصاف است و حتی از ذهن و زبان رسول نیز متعالی‌تر است. او به لسانِ قوم می‌گوید و این امر متعالی حضور پیدا می‌کند و از اینجا معرکه‌ها و اختلافات و بدفهمی‌ها و بدکرداری‌ها به نام قرآن و به نام خدا آغاز می‌شود. همین دوگانه در بطون و ظهور نیز وجود دارد؛ یعنی امری که در نهایت اختفاست، وقتی از نهفتگی بیرون می‌آید و در کوی و برزن ظاهر می‌شود، پیچیدگی دوباره خود را نشان می‌دهد. رسولی که مبعوث شده است، برای او ذات احدیت حقیقتی است که می‌خواهد به زندگی او معنا دهد، اما چون رهبری سیاسی مردمی را به عهده می‌گیرد و در میدانی از نیروهای سیاسی و ... قرار می‌گیرد، آن حقیقتِ معنابخش مرجع اقتدار می‌شود. این پارادوکس تعالی و حضور، اینجا نیز خودش را نشان می‌دهد.

وی تصریح کرد: بنابراین قرآنی که آمده بود به تمام اعمال ما معنای استعلایی بدهد و علامت‌هایی برای ربط مخاطب با آن عالم بی‌تعین اعلی است، وقتی که به سطح حضور می‌رسد، تاریخ رستگاری با تاریخ پیروزی درهم می‌آمیزد. حقیقت با هویت و ایمان با ایدئولوژی درآمیخته می‌شود. چیزی که در این چهار دهه خودش را نشان داده است؛ یعنی امری که حقیقت امر متعال و معنابخش ما بوده است، الان می‌تواند مشروعیت‌بخش یک قدرت باشد و از درون آن سلطه و فریب بیرون بیاید و هر نوع تباهی دیگر که به نام او مجاز می‌شود.

فراستخواه با بازگشت مجدد به بحث مربوط به ژانر «قرآن و ...» بیان کرد: این ژانر «قرآن و ..»، چند نسخه داشته است که چهار نسخه‌اش این طور است؛ یک نسخه از آن، نسخه نظارت و تعیین تکلیف است. یک نسخه دیگر، تأویل و انطباق است. دیگری، نسخه تعامل و گفت‌وگو و چهارمی نیز نسخه تحلیل و تفکیک است؛ مثلاً اگر قرآن و علوم انسانی را در نظر بگیرید، اگر نسخه نظارت و تعیین تکلیف در ذهن ما باشد که در جامعه ما بیشتر همین است، این طور می‌شود که ما در جای خدا می‌نشینیم و از بالا بر همه عالم و آدم و جامعه ایران نظارت می‌کنیم و می‌گوییم باید بر اساس قرآن در مورد همه علوم انسانی و دانشگاه‌ها نظارت و تعیین تکلیف کنیم.

وی با بیان اینکه با تکیه بر این نسخه می‌گوییم که علوم انسانی باید متوقف شود و ما باید تعیین تکلیف کنیم که علوم انسانی به چه معناست، اظهار کرد: حتی حق و باطل را نیز باید ما تعیین کنیم و می‌گوییم که چون ابتنای این علوم انسانی الحادی است، باید جامعه‌شناسی دینی بر مبنای قرآن داشته باشیم. در حقیقت می‌گوییم این علوم غربی هستند و در نتیجه باید علومی بر مبنای قرآن شکل گیرد.

فراستخواه افزود: البته که در اینجا پاکیزه‌ترین سطح موضوع را انتخاب کرده‌ام که قرآن است. چه اینکه بعد از این، روایات می‌آید، بعد از آن، فقه می‌آید که می‌گوید همه چیز باید بر اساس فقه درست شود و بعد از آن نیز آرای فقهی فقهای حکومتی می‌آید و مسئله پیچیده‌تر هم می‌شود.

فراستخواه با بیان اینکه نسخه دوم از ژانر «قرآن و ...»، نسخه تأویل و انطباق است، گفت: وقتی قرار است همه چیز از قرآن درآید، با روایت تأویل و انطباق، داستان هابیل و قابیل را می‌خوانیم و از درون آن فلسفه تاریخ درمی‌آوریم و به صورت دل‌کشی بیان می‌کنیم که در قرآن، هابیل و قابیل نماینده نظام برده‌داری و فئودالی است و مسئولیت مبارزه طبقاتی و ... را نیز از قرآن به این صورت استخراج می‌کنیم.

وی افزود: در نسخه تعامل و گفت‌وگو که نسخه دیگری از ژانر «قرآن و ...»، است مسئله تعدیل پیدا می‌کند و رگ‌های مردم در این بخش، آن مقدار قوی نیست. به این صورت که می‌گوییم قرآن مخاطبانش را به آگاهی فرامی‌خواند و به صورت کلی به عقل و آگاهی و علم فرامی‌خواند. این نسخه می‌گوید، نه اینکه قرآن کتاب علمی باشد و بر دانشگاه‌ها به عنوان یک کتاب حکومتی غلبه یابد و به نام قرآن استقلال دانشگاه و آزادی دانشمندان و استقلال علمی و ... مخدوش شود، بلکه می‌گوید که قرآن یک کتاب دینی است که مخاطب خودش را به علم و آگاهی فرامی‌خواند و می‌تواند برای مسلمانان از این جهت مفید باشد که اینها را به تمدن‌سازی سوق دهد؛ یعنی به استناد آیات قرآن، بین قرآن و حوزه علوم و حوزه عقلی، گفت‌وگوی منطقی ترتیب داده می‌شود.

فراستخواه تصریح کرد: در این نگاه مسئله این طور است که مثلاً اگر در قرآن آمده که «إِنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ مَا أَنزَلْنَا مِنَ الْبَیِّنَاتِ وَالْهُدَى مِن بَعْدِ مَا بَیَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِی الْکِتَابِ أُولَئِکَ یَلعَنُهُمُ اللّهُ وَیَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ»؛ یعنی قرآن روی این نکته تأکید دارد کسانی که آگاهی‌هایی دارند، نباید معرفت خود را کتمان کنند. در نتیجه این طور می‌شود که عالم و دانشگاهی نیز به دلیل آگاهی‌هایی که دارد، مسئولیت دارد که علم خودش را کتمان نکند. هر دانشگاهی و عالم علوم انسانی، مسئول است که نتیجه تحقیقات خود را ولو تلخ باشد و مطابق مشهورات جامعه هم نباشد، طبق این راهنمایی اصیل قرآن بیان کند و کتمان نتایج تحقیق صورت نگیرد.

وی افزود: همچنین ترابطی بین ساخت‌ها و معرفت‌ها و زبان‌ها وجود دارد. علم و دین زبان مستقلی دارند، اما می‌توانند با هم ارتباط داشته باشند. بدون اینکه قلمرو مستقل یکدیگر را از بین ببرند می‌توانند این ارتباط را داشته باشند. در نتیجه اگر قرآن می‌گوید: «وَ لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ»؛ یعنی باید در دانشگاه، آزادی آکادمیک وجود داشته باشد که دانشمندان علوم انسانی با جرئت دانایی خود را بیان کنند و آرای مستقل خود را در جامعه بیان کنند. به هر صورت، می‌توان بر اساس این نسخه، تا حدی بین قرآن و علوم انسانی، به این معناکه قرآن به عالم علوم انسانی کمک می‌کند، گفت‌وگویی را ایجاد کرد.

فراستخواه با اشاره به نسخه چهارم گفت: نسخه چهارم که به نظر من نسخه پیراسته و منطقی‌تری است و کمتر در آن تعارض‌های منطقی وجود دارد، عبارت از نسخه تحلیل و تفکیک است. این نسخه، قائل به تفکیک بین قرآن و علم است و علم دانشگاهی را امری مستحدثه می‌داند. علم امروز آن علمی نیست که در قرآن است و علم با درک دیگری تلقی می‌شود و جز با اجتهاد در اصول و فروع، نمی‌توان ارتباطی بین آنچه علم در قرآن است، با آنچه علم در امروز دنبال می‌شود برقرار کرد.

وی بیان کرد: اگر انتظار داریم قرآن کمکی به علم و دانشگاه کند و به مسئولیت اجتماعی دانشگاهیان و حاملان علوم انسانی یاری برساند، اصلی‌ترین پرسش ما، دانش چگونگی است، اینکه ببینیم چطور قرآن می‌خواهد به علوم انسانی کمک کند. همچنین باید توجه داشت که اولین کمک قرآن، به عالمان مؤمن است. قرآن به جامعه‌شناس و اقتصاددان مؤمن، از این جهت کمک می‌کند که او را برای اخلاق آماده کند، نه اینکه به نام قرآن بر مدیریت، تخصص و ... سیطره ایجاد شود. قرآن با تربیت، تعلیمات و نفوذ معنوی و راهنمایی‌های عمیقی که دارد، در دل مؤمنان نفوذ می‌کند و آن‌ها را در رفتار، معرفت، اخلاقیات و اندیشه‌ها، چنان متحول می‌کند. مثلاً جامعه‌شناس متعهد به حقوق اجتماعی می‌آید و در مورد روسپی‌گری بررسی می‌کند که این ۳۰۰ هزار روسپی سرگردان چرا وجود دارند. کسی که تحت تربیت قرآن است، جرئت دانستن دارد و می‌تواند با مسئولیت عالمانه خودش، این مسائل را دنبال کند. قرآن عالم مؤمن را برای تحقیقات مفید به حال بشر آماده می‌کند و انسان دانشگاه را تربیت می‌کند، نه اینکه در نهاد دانشگاه دخالت کند.


در اینجا 

چرا واژه «حکمرانی» را چنین فراوان به کار می گیریم؟! تأملی در آشفتگی زبانی ِ جامعۀ ایران




چرا واژه «حکمرانی»  را چنین فراوان به کار می گیریم؟! تأملی در  آشفتگی زبانیِ   جامعۀ  ایران





متقاعد ساختن حاکمان به تغییر الگوهای ذهنی

https://way2pay.ir/177974

مقصود فراستخواه: مهمترین مسئولیت اجتماعی کسب‌وکارها، متقاعد ساختن حاکمان به تغییر الگوهای ذهنی است

https://secure.gravatar.com/avatar/172a4565130102b16c7225b709faf8e5?s=26&d=retro&r=gنویسنده

سارینا آجیلی در ۲۶ بهمن, ۱۳۹۸

 0

 به اشتراک‌گذاریTwitterLinkedinTelegram

اولین روز اختتامیه دوازدهمین جشنواره وب و موبایل ایران، ۲۴ بهمن‌ماه در پژوهشگاه نیرو برگزار شد. مقصود فراستخواه، جامعه‌شناس، استاد برنامه‌ریزی و توسعه و نویسنده کتاب «ایرانیان» درخصوص عدم مدیریت درست بر تغییرات جامعه و نیز همگام شدن کسب‌وکارها با شرایط جامعه صحبت کرد.

او در ابتدا عنوان کرد که قصد دارد درک خودش را از community (جامعه) کسب‌وکارها به اشتراک گذارد. بنا به گفته فراستخواه، تکنولوژی و کسب‌وکار تکنولوژی از جمله کسب‌وکارهای آنلاین، به صورت اجتماعی ساخته می‌شوند. این یعنی کسب‌وکارها به نوبه خودشان بر تغییرات جامعه تاثیر می‌گذارند و مرتبط با فرهنگ جامعه هستند. همین طور جامعه نیز از آنها تاثیر می‌گیرد، یعنی جامعه تکنوبند است.

به گفته فراستخواه جامعه به تکنولوژی وابسته است و تکنولوژی، به خصوص ICT و فناوری اطلاعات، فقط یک ابزار ساده و فنی نیست؛ بلکه می‌تواند نگاه‌ها، عادت‌ها و ارزش‌های ما را دگرگون سازد و اصولا مدل ذهنی و الگوی عمل را تغییر دهد.


او در این خصوص یک مثال تاریخی را تشریح کرد. به گفته او حکیم سبزواری، یکی از بزرگترین حکیم‌های دوره اخیر ایران، به لحاظ فلسفی عکاسی را غیر ممکن می‌دانست و استدلال می‌کرد که انتقال اعراض محال است؛ پس چون عکس یک عرض است پس امکان ندارد عکس یک انسان به کاغذ منتقل شود. زمانی که به اصرار ناصرالدین شاه، عکاس دربار خواست از حکیم عکاسی کند، او با اعجاب به دوربین نگاه می‌کرد.

فراستخواه توضیح داد: «به طور کلی اگر بخواهیم نگاهی داشته باشیم، تلگراف به عنوان یک تکنولوژی جدید در زمان قدیم، تاثیر مهمی بر مشروطه داشت. پس از آن، نهضت ملی با رادیو شکل گرفت، انقلاب سال ۵۷ به تحلیل تافلر، انقلاب نوار کاست‌ها بود. همچنین کامپیوتر و مطبوعات در شکل‌گیری تغییرات دهه ۷۰ موثر بودند و علاوه بر آن، گسترش اینترنت و نیز گسترش واقعیت مجازی و شبکه‌های اجتماعی در ایران، به ترتیب تحولات دهه ۸۰ و ۹۰ را شکل دادند

«از سوی دیگر، کسب‌وکار و بیزینس پلن شما در یک اکوسیستم شکل‌گرفته و توسط شما اتفاق می‌افتد که تحت تاثیر اکوسیستم بزرگتر اجتماعی، فرهنگی و بومی است.» این جامعه‌شناس با بیان این مطلب خطاب به کسب‌وکارها اظهار کرد که بر اساس درک و فهمی که از محتوای جامعه دارید می‌توانید توسعه پیدا کنید.
سپس او عنوان کرد: «مصرفی که ایجاد می‌کنید انبوه نیست بلکه معنایی پشت آن است و مردم بر اساس معنایی که برای خدمت و کالای شما قائل هستند، از آنها استفاده می‌کنند. پس مصرف و تولید فرآورده‌های شما یک محتوای اجتماعی و معنای فرهنگی دارد

به گفته فراستخواه، جامعه ایران دچار توده بحرانی (critical mass) شده و تغییرات آن خوب مدیریت ‌نمی‌شود. در دهه‌های اخیر جامعه ایران به شدت دگرگون و صفات جمعیتی ایران به شدت عوض شده است. درواقع تغییرات آن همگرا نیست، به درستی این تغییرات مدیریت نمی‌شوند، سیستم نسبت به آنها هوشیار نیست و با تغییرات آن بیگانه است

این استاد برنامه‌ریزی و توسعه، در ادامه صحبت‌های خود در ارتباط با تغییرات ایران در ۴۰ سال اخیر، آمارهایی ارائه داد: «در ایران شهرنشینی حدود ۷۰ درصد شده، اما در افغانستان میزان شهرنشینی حدود ۲۰ درصد است. این درحالی است که ایران با وجود این رشد سریع، مدیریت شهری خوب ندارد و نهادهای مدنی لازم توسعه پیدا نکرده‌اند. همچنین بعد خانوار از پنج به سه و نیم و نیز میانگین سن از ۲۲ در سال ۵۷ به ۳۰ رسیده و متوسط سال‌های تحصیل از دو و نیم به هشت تا ۱۰ افزایش یافته است. این آمارها نشان می‌دهند که سرعت تغییر جامعه ما زیاد بوده، درحالی که مدیریت درستی بر ساختارهای آن نمی‌شود.

https://way2pay.ir/wp-content/uploads/ferasatkhah-index-way2pay-98-11-26.jpg

 چکه کردن و آزاد بودن

نوشتک های مقصود فراستخواه، دورۀ جدید، 15  : 26 بهمن 98 

   چکه کردن و آزاد بودن

زندگی فقط بازی با امکانات موجود نیست، بلکه زندگی، کشف امکانات و خلق امکانات است.

زندگی، چکه کردن و آزاد بودن حتی در اثنای محدودیت‌ها و ایجاد فضاهایی نامنتظر در میان محدودیت‌هاست.

 آزاد زیستن، آزادی را تجربه و مزه مزه کردن، و خلاقیت حتی در شرایط محدودیت .

در ذهن ظرفیت آغاز هست. مشکل در فرسایش ذهنی و شکست ذهنی است.

«ذهن فرتوت» چشم به ساختارهای آماده می دوزد و در برابر موانع، خیلی زود از پای می افتد

ذهن سرشار،  از خود  توانایی­  های بازاندیشی و ابداع نشان می دهد ؛ 

خلاقیت در فضاهای خالی میان محدودیت ها ،  اختیارهای بدیع  وابتکارات نوپدید  به رغم همه  انواع جبرها و موانع بیرونی.

 https://www.instagram.com/maghsoud.farasatkhah/


شهر، مردمان و خیابان؛ پدیدارشناسی تجربه های زیستن با بحران، دشواری های همبستگی اجتماعی در ایران



شهر، مردمان و خیابان؛

  پدیدارشناسی تجربه های زیستن با  بحران

   دشواری های همبستگی اجتماعی در ایران

 

بحثی کوتاه (25 دقیقه ای) از مقصود فراستخواه

در نشست انجمن جامعه شناسی ایران، بیستم بهمن 1398

 

در اینجا(کانال تلگرامی مقصود فراستخواه )

https://t.me/mfarasatkhah/644

جنبش اجتماعی برای اصلاح نظام آموزشی


جنبش اجتماعی  برای اصلاح نظام  آموزشی 

گفت وگوی  حسام الدین اسلاملو  با مقصود فراستخواه

 حق ملت(ماهنامه)، شماره 5، بهمن 1398: 31-40

نخبگان معمولی در ایران


جرم بحرانی در ایران (گزارشی مختصر از بحث مقصود فراستخواه در مؤسسه رشد، حمایت واندیشه،  شهروند، ۱۳ بهمن ۱۳۹۸ )

در اینجا :


http://shahrvanddaily.ir/13050/ 


واینجا


سوگل دانائی 

 

گزارش سخنرانی مقصود فراستخواه با موضوع «مواجهه موثر با چالش‌ها و نظام مشارکت اجتماعی» در ایران

جامعه ایران به نخبگان معمولی نیازمند است

·         یکشنبه ۱۳ بهمن ۱۳۹۸

·         تیتر یکجامعه

جامعه ایران در مواجهه با چالش‌ها چه رفتاری از خود بروز می‌دهد. آیا این واکنش‌ها موثر است و می‌توان نشانه‌های مشارکت جمعی و منسجم را در آن جست‌وجو کرد؟ «مقصود فراستخواه»، جامعه‌شناس و استاد موسسه پژوهش و برنامه‌ریزی آموزش عالی معتقد است که ایرانیان به جامعه‌ای عجول تبدیل شده‌اند. او می‌گوید سرعت تغییرات در جامعه با سرعت تغییرات ساختارها هماهنگ نیست و به همین دلیل هم مشارکت موثر اجتماعی آنچنان که باید در ایران معنا پیدا نکرده است. نشست هم‌اندیشی «مواجهه موثر با چالش‌ها و نظام مشارکت اجتماعی» هفته گذشته با سخنرانی فراستخواه در موسسه «رحمان» برگزار شد. روزنامه شهروند گزارشی اختصاصی از سخنرانی این پژوهشگر منتشر می‌کند. فراستخواه ابتدا و پیش از ارایه توضیحاتی درباره چرایی نبود مشارکت اجتماعی در میان ایرانیان، به بررسی مفهوم «توده بحرانی» که مفهومی علمی در جامعه‌شناسی است، پرداخت: «مفهومی به‌تازگی ذهن مرا درگیر کرده است که در جامعه‌شناسی از آن به‌عنوان توده بحرانی یاد شده است. احساس می‌کنم جامعه ایرانی به یک توده بحرانی تبدیل شده است. این به آن معناست که جرم جامعه بزرگ می‌شود، چگال‌تر می‌شود، می‌خواهد از خودش آثاری نشان دهد و فعالیت کند، اما ساختار به او اجازه بروز و ظهور نمی‌دهد.»

این جامعه‌شناس با مقایسه جامعه و یک فرد در آستانه بلوغ جسمی و عقلی ادامه داد: «واقعیت اینجاست که جامعه مانند یک فرد تازه به بلوغ رسیده عمل می‌کند. می‌خواهد به شکوفایی برسد یا مانند یک جِرم، با این فرض که چگالی خودش را رشد داده، مواد و محتویاتش مانند آگاهی، ارتباطات، شهرنشینی در آن افزایش پیدا کرده و نسبت به قبل تغییر کرده، اما شرایطی برای بروز این تغییرات مهیا نیست. یا به‌عبارت دیگر تغییراتش در جامعه مدیریت نمی‌شود و برای بروز و ظهور استعدادهای جدید به او مجال داده نمی‌شود. در چنین شرایطی جامعه به یک توده بحرانی تبدیل می‌شود.» از نظر فراستخواه در ایران چنین پدیده‌ای رخ داده است، زیرا: «ساختارها با فهم این مسأله بیگانه هستند و گاهی با این تغییرات سرِ ناسازگاری دارند، برای همین است که ظرفیت‌ها و اندام‌های حسی- حرکتی جامعه معطل مانده‌اند. این اندام‌ها شامل اندام‌های مشارکتی و ظرفیت‌های عقلانیتی نیز می‌شوند. در نتیجه ایران تبدیل می‌شود به جامعه‌ای که در آن عاقلان هستند، اما عقلانیت وجود ندارد

چرا ایران به یک توده بحرانی تبدیل شده است؟

او در ادامه به تبیین چرایی تبدیل جامعه ایران به یک توده بحرانی پرداخت: «صفات شهرنشینی در جامعه ایران تغییر پیدا کرده و وضع کشور در این سال‌ها پیچیده‌تر نیز شده است. در ایران امروز نسبت به ۴٠‌سال پیش، شهرنشینی حدود ٧٠‌درصد افزایش پیدا کرده است، این درحالی است که در افغانستان فعلی شهرنشینی حدود ٢٣‌درصد سکونت‌گاه‌های افراد را تشکیل می‌دهد. شاید بگویید در اروپا هم شهرنشینی ارتقا پیدا کرده است. بله، این درست است اما شهرنشینی در اروپا در عرض چند سده تغییر کرده است، نه مانند کشور ما در عرض چند دهه.» فراستخواه در مذمت مفهوم شهرنشینی فعلی در کشور نیز گفت:   «شهرهای ما با وجود تغییرات همچنان ساختار روستایی دارند. شهرها می‌خواهند پویایی یک جامعه شهرنشین را دارا باشند، اما عملا نمی‌توانند، زیرا مکان و فضای اجتماعی طراحی‌شده در شهرهای امروزی ما امکان بروز این فرصت را به آنها نمی‌دهد. شهرهای ما عقلانیت لازم را ندارند، بنابراین شهرنشینان نیز نمی‌توانند خودشان را نشان دهند

از دست رفتن کارکرد نهاد خانواده

خانواده یکی از نهادهایی است که همچنان توانسته روی پای خود بایستد، هر چند امروزه کارکردهایش را از دست داده است. از نظر فراستخواه، خانواده نهادی مهم در ایران است که هنوز دوام آورده است. در ایران پیشتر سایز خانواده‌ها یعنی تعداد نفرات به‌طور متوسط پنج نفر بود، الان به عدد سه رسیده است. در خانواده ایرانی پیشتر، مردسالاری حاکم بود اما اکنون فرزندسالاری است. این یعنی ساختار خانواده‌ تغییر کرده است و به سبب همین تغییر ساختار، خانواده دیگر کارکردهای سابق خود را نخواهد داشت.به گفته این جامعه‌شناس، یکی از کارکردهای پیشین خانواده‌ها اجتماعی‌سازی فرزندان بود. مدتی این کارکرد به آموزش و پرورش منتقل شد، اما آنها هم اکنون این وظیفه را عهده‌دار نیستند، زیرا آموزش و پرورش کودکان را حافظه‌گرا، خود‌بین و خود‌مدار بار آورده است.

رسانه‌ها و بحران همه‌گیر

به گفته فراستخواه، رسانه‌ها این روزها وظیفه اجتماعی‌کردن فرزندان را عهده‌دار هستند، با این تفاوت که خودشان هم در بحران‌های جامعه نقش دارند و در عین حال از کارآمدی لازم برخوردار نیستند: «وضعیت رسانه‌ها به‌گونه‌ای است که کودکان سراغ آنها نمی‌روند و سراغ انبوهی از رسانه‌های غیر رسمی و شبکه‌های اجتماعی می‌روند و به آن پایبند می‌شوند. سرویس‌های اطلاعاتی عملا به مجالی برای دوئل میان پالیسی‌ها و پرکسیتی‌ها تبدیل شده‌اند. تصور کنید جامعه‌ای را که هر روز از تلگرام استفاده می‌کند، اما تلگرام در آن کشور ممنوع است. تصور نکنید؛ در کشور ما حدود ۴٠‌میلیون کاربر تلگرام وجود دارد، در صورتی که تلگرام در کشور ممنوع است. ما هر روز صبح از تلگرام استفاده می‌کنیم، انگار هر روز چراغ قرمز را در خیابان رد کنیم. به نظر شما چنین جامعه‌ای به کجا می‌رسد؛ چه بر سرش می‌آید؟»

اوقات فراغت بحث دیگری بود که این جامعه‌شناس در چرایی تبدیل شدن جامعه ایران به یک توده بحرانی به آن پرداخت: «شاخصی جهانی وجود دارد با این عنوان که مردم اوقات فراغت خود را چگونه می‌گذرانند. طبق آمارها، ایرانیان به‌طور متوسط روزانه ٢ ساعت و ١٠ دقیقه با اینترنت و رسانه‌ها محشورند. این درحالی است که پیشتر ضریب نفوذ اینترنت در سراسر ایران حدود ۴‌درصد بود و الان به ٨٠‌درصد رسیده است؛ این یعنی سرعت رشد و تغییرات بسیار بالاست، اما   ساختارها معکوس و لاک‌پشتی است. رسانه‌ها مهم هستند؛ نمی‌شود نقش آنها را نادیده گرفت، زیرا مشروطه انقلاب تلگراف‌ها بود، توانست باعث ایجاد مرجعیت اسلامی شود؛ اصلاح‌طلبی دهه ٧٠ نشانه رسانه بود؛ اعتراضات دهه ٨٠ و ٩٠ نیز نتیجه شبکه‌های اجتماعی بودند

ناهمگونی تحولات و ایجاد توده بحرانی

نوسان و ناهمگونی تحولات و ایجاد جامعه قطبی از دیگر مصادیق ایجاد توده بحرانی در جامعه است: «شاخص باسوادی در کشور ما حدود هشتاد و چند‌ درصد است. این درحالی است که برخی شهرهای کشور ما حدود ٩٠‌درصد افراد باسواد دارد. از طرف دیگر، آمار می‌گوید در کشور حدود ١۴‌میلیون باسواد دانشگاهی داریم و در برخی دیگر از شهرها حدود ١٠‌میلیون بی‌سواد مطلق. این جامعه یعنی متشنج، یعنی دوقطبی‌شده. مردم می‌گویند درس بخوانیم تا دست‌کم تحرک اجتماعی داشته باشیم، اما متأسفانه همین افراد در این موج تغییرات غرق می‌شوند بدون اینکه تحرک اجتماعی داشته باشند.

زمانی که انقلاب کردیم، متوسط سن جامعه حدود ٢,۶ سواد داشت، یعنی دو کلاس و نیم. فراستخواه با بیان این جمله ادامه می‌دهد: «اکنون این شاخص چهار برابر شده است، یعنی شاخص کلاس رفتن در جامعه بعد از چهار دهه، چهار برابر شده است، بدون آنکه مدیریت کشور با آن همراه باشد.» به گفته این جامعه‌شناس، خود مفهوم آموزش در کشور در وضع نابرابر قرار دارد، چنانکه آمارهای جهانی نشان می‌دهد شاخص توسعه اجتماعی و نابرابری اجتماعی در کشور ما حدود ٣٧.٣‌درصد است درحالی که این شاخص در کشورهای دیگر با وضع مشابه ما، مانند مالزی یا ترکیه، حدود ١۶.٨ است. این نابرابری در کشور تعارض ایجاد می‌کند.

فرصت طلایی در ایران

این جامعه‌شناس در مجالی دیگر به موضوع پنجره طلایی و فرصت طلایی که در اختیار ایران قرار گرفته است، پرداخت و گفت: «گروه سنی جامعه ما حدود ١۵ تا ۶۵‌سال است. این برای جوامع فرصتی طلایی است، زیرا این گروه سنی خواهان تحرک اجتماعی است، اما متأسفانه ما از این نعمت هم استفاده نمی‌کنیم.» به گفته فراستخواه، تمام این عوامل دست‌به‌دست هم دادند تا جامعه با تغییراتی که پشت سر گذاشته، به پایداری لازم نرسد. او جامعه ایرانی را ملتی با روح سرگردان خواند که محتوایش تغییر پیدا کرده، اما شکل آن عوض نشده است.

می‌خواهیم پیشرفت کنیم، اما نمی‌توانیم

آمارهای جهانی می‌گوید میل به موفقیت جزو بالاترین امیال در ایرانیان است، به این‌صورت که ایرانیان خواهان موفقیت و زندگی کردن هستند. فراستخواه گفت: «یک مثل در کشور ما وجود دارد که می‌گوید در نومیدی بسی امید است؛ این پارادوکس یعنی ایرانیان می‌خواهند  زندگی کنند. این یعنی مردم با سیلی صورت خود را سرخ می‌کنند. مردم می‌خواهند موفق شوند، اما نمی‌توانند. جامعه می‌خواهد پیش برود، اما نمی‌تواند. این یعنی جامعه نمی‌تواند مطالبه داشته باشد. این یعنی  اندام‌های حسی و حرکتی موثری برای حرکت و رسیدن به خواسته‌اش ندارد. حکومت هم حوضچه محلی و صنفی برای بیان این اعتراضات در جامعه در نظر نگرفته است. به نظر شما در چنین شرایطی راهی برای رشد و محافظت از جامعه ایرانی باقی می‌ماند؟ »

جامعه ایران یعنی جامعه‌ای که دائم در تب‌وتاب است؛ یعنی جامعه‌ای که یک روز اینترنتش قطع و منقبض می‌شود، یک روز مشکلاتش از حاشیه شهر سرازیر می‌شود؛ یعنی جامعه‌ای که حوضچه آرامش ندارد. یکی از شاخص‌هایی که در بحث ترجیحات ملت‌ها به آن پرداخته می‌شود، شاخص شکیبایی است، واقعیت اینجاست که شاخص شکیبایی کشور ما حدود ٣٨‌درصد زیر آمار جهانی قرار دارد، دقیقا برعکس چین. مردم ما عجولند؛ در توجیه آن می‌توان گفت که مردم کشور ایران نمی‌دانند آخر و عاقبت‌شان چه می‌شود، سریع وام بگیرند، سریع از چراغ رد شوند؟ این عجله حتی در رفتارهای بدنی افراد هم هویداست. یکی دیگر از عواملی که در جلسه مباحثه درباره چرایی نبود مشارکت اجتماعی به آن پرداخته شد؛ بحث ساختار بزرگ و جامعه کوچک بود.فراستخواه در این‌باره گفت: «مشارکت اجتماعی در ایران خودش یک مسأله است، واقعیت اینجاست که جامعه ما کوچک نگه داشته شده است و ساختار  بزرگ و البته فعال که هیچ کاری از پیش نمی‌برد؛  قبول کرده است که دولتش در همه چیز دخالت کند اما هیچ‌کاری برای خودش نکند. این یعنی  شکاف میان ملت و دولت، یعنی حوزه میانی بین حاکمیت و جامعه پیشرفت و توسعه‌ای پیدا نکرده است.

سیطره امر سیاسی بر امر اجتماعی

ترجیح امر سیاسی بر امر اجتماعی از دیگر مواردی است که باعث می‌شود مشارکت اجتماعی آن‌چنان که باید در ایران جدی گرفته نشود. فراستخواه در این‌باره گفت: «در جامعه ما امر سیاسی بر امر اجتماعی سیطره پیدا کرده است و برای اینکه مشارکت اجتماعی به وجود بیاید، باید امر اجتماعی وجود داشته باشد متأسفانه حتی نخبگان تحول‌خواه جامعه ما نیز امر سیاسی را بر امر اجتماعی ترجیح می‌دهند. به گمان من اصلاحات در جامعه ما به همین دلیل شکست خورد؛ اینکه نخبگان به امر سیاسی نگاه داشتند. در حالی که امر اجتماعی پلتفرمی برای مشارکت اجتماعی است و اگر به صندوق رأی تقلیل پیدا کند، عملا باید گفت که مشارکت اجتماعی در کار نیست. »

در اهمیت فعالیت داوطلبانه

در پایان جلسه، این جامعه‌شناس به یکی از کتاب‌هایی که می‌تواند راهگشای جامعه امروز ما باشد، اشاره کرد و گفت: «من سال‌ها پیش زمانی که دانش‌آموز بودم، کتابی از مهندس بازرگان خواندم به نام بی‌نهایت کوچک‌ها، همچنان هم از آن سرشار هستم، به نظرم راه ایران در شرایط فعلی راه بی‌نهایت کوچک‌هاست، منطق بی‌نهایت کوچک‌ها می‌تواند یاریگر جنبش‌های اجتماعی باشد؛ این بی‌نهایت کوچک‌ها یعنی نخبگان معمولی جامعه، یعنی پزشکان، یعنی معلم‌ها، یعنی زنان، یعنی دانش‌آموزان. این افراد می‌توانند کمک کنند که مبتکران جلو بیفتند و خلاقیت و انسجام اجتماعی ایجاد کنند. به گفته فراستخواه، یکی دیگر از اقداماتی که می‌تواند به مشارکت موثر اجتماعی بدل شود، فعالیت داوطلبانه است: ایرانیان از ۲۴ ساعت خود ۱۳ ساعت‌ونیم خود را صرف نگهداری شخصی خودشان می‌کنند، در حالی ‌که تنها ١ تا ٣ دقیقه در شبانه روز صرف فعالیت داوطلبانه می‌شود؛ این یعنی امر اجتماعی از بین رفته و فروپاشیده است. بررسی‌های من نشان می‌دهد که نیم‌درصد از جامعه ایران به صورت پاره‌وقت عضو یک نهاد است و فعالیت داوطلبانه در آن انجام می‌دهد، در حالی ‌که این شاخص در آمریکا با الگوی کاپیتالیستی حدود ٢۵‌درصد است. »


فایل پی دی اف

بحران های اخیر وچالشهای همبستگی در ایران امروز




بحران های اخیر وچالشهای همبستگی در ایران امروز 


بررسی نسبت نفت با ساختار اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی ایران



بررسی نسبت نفت با ساختار اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی ایران

در گفت وگوی سپیده پیری با مقصود فراستخواه

روزنامه ایران، شماره 15 بهمن 98 ، صفحه 10(کندوکاو )

http://www.iran-newspaper.com/?nid=7271&pid=10&type=0


فایل پی دی اف