انتخابات؛ و تأملی در باب کیفیت سیاسی کشور و تاب آوری
عنوان بحث فراستخواه در پنل آتی دعوت شده به شرح زیر:
دریغ است ایران که ویران شود.... نوشتک های مقصود فراستخواه، دورۀ جدید، 14 : 11 بهمن 98
راهی جز تغییر ساختارهای اجتماعی و اصلاح نهادهای مان نداریم و گرنه به اردوگاه ملتهای نگونبخت ملحق می شویم. این درخورِ ایرانیان با همۀ غنای تمدنی وتنوعات قومی و فرهنگی شان نیست. ساختارها نه مقدس اند و نه غیرقابل تغییر. امروز دانش جامعه شناسی نشان می دهد که ساختارها سرشتی تکوینی دارندو می توانند تحول یابندوتوسعه پیدا بکنند. جای خود را به ساختارهایی بهتر برای نیکبختی اجتماعی ایرانیان بدهند؛ به یک شرط؛
افزایش سطح عقلانیت در جامعه و ارتقای سطح خلاقیت و کنش ارتباطی وانتقادی در آن. جامعه باید خود را به درجات پختگی و بلوغ بکشد تا بدون خشونت از عهده اصلاحات اساسی ساختاری بربیاید. چگونه؟
اصلاح نهادهاوشرایط اجتماعی؛ اولابه پشتوانۀ پرورش احساسات انسانی(نه تحریکْ بلکه توسعۀاحساساتِ معقول وهوش هیجانی مردمان).ثانیاًبه پشتگرمیِ توسعۀ ادراکات مان و ظرفیتهای بازاندیشی و آینده اندیشی مان. تأمل در باورها و عقایدِ نابالغی مان، مفروضات نیازمودۀ مان، توسعۀ نظام معرفتی و عادتواره ها و ابتکارات مدنی و محلی و سَمَنی و شهری و صنفی وحرفه ای و جمعی مان.
https://www.instagram.com/maghsoud.farasatkhah/
جرم بحرانی در ایران ومسألۀ مشارکت اجتماعی
بحثی از مقصود فراستخواه
در مؤسسه رشد، حمایت ، اندیشه
هفتم بهمن ماه 1398
در کاناال تلگرامی مقصود فراستخواه
برای کانون مهندسین ، سوگ جمعی از دانش آموختگان در تاریخ 7 بهمن 98
«کجائید ای سبک روحان عاشق...»
به کدامین بغض فرو خورده صدای شان کنیم مسافرانی را که قربانی سیستم های خطر خیز کشورمان شدند از داغ این درد تلخ زهرآگین ، به که نالیم؟ با این مسئوولیت سنگین چه کنیم؟
در میان یکصد و هفتاد و شش جانِ سوخته که میلیونها وجدان زخم دیده ایرانی به همراه همه بشریت مغموم در ماتم حسرت سیاه آنها هستند، هشت دانش آموخته یا دانشجوی دانشکده فنی دانشگاه تهران نیز پر پر شدند. دو «بهاره» و یک «غزل»، یک ایمان، یک مجتبا، یک الوند، یک سعید و یک محمد مهدی.
کجائید ای شهان آسمانی؟ برق چشمان تان را به یاد میآورم که همچنان پرسش های مهیب یک نسل را برمن می کوبیدند در آن روزها و شبهایی که سالها پیش تاریخ هشتاد ساله دانشکده فنی را می نوشتم در راهروها، پله های دانشکده، کانون، در جنب وجوشی بی قرار میرفتید و می آمدید و هویت گم شده خود را می جستید، اینک شما در تاریکی عدم، دیوار به دیوار هستی بیکران فرو خفتید و ما ماندیم با انبوهی پرسش های ناگشوده و مسائل نفرین شده...
آن روز که تب وتاب شور زندگی شما را در زیر پوست این شهر مینگاشتم هیچ نمی دانستم روزی باید در غم بیگاه شما بنشینم. کجایید ای مهندسان ایران؟ کجایید ای مسافران علم و فناوری و توسعه؟ کجایید ای جمع متفرق، ای پیام آوران صلح و پیشرفت، ذره های بی انتهای روح سرگردان ایرانی در گوشه وکنار جهان...
کجایید تا با شما بنشینیم و درمان دردهای خویش بجوییم و همچنان به مسأله ایران بیندیشیم. شما رفتید سراسیمه و نابهنگام و ما در این راه دشوار ِ ساخته شدن ایران، راه تحول خواهی وتوسعه ناتمام به دانش و پژوهش و خلاقیت های شما و به امید اجتماعی لرزان و بی قرار شما، سخت نیازمندیم( نوشته مقصود فراستخواه برای کانون مهندسین ، سوگ جمعی از دانش آموختگان در تاریخ 7 بهمن 98، تسلیت با هزاران شرم، حضور خانوادههای عزیز وداغدار).
چون آب ، در گودال خود خشکیدن....
برای اینکه اوضاع بیرون تغییر پیدا بکند و گره فروبستۀ ایران گشوده شود؛ من نیازمند اهتزاز درونی هستم مثل اهتزاز خاک در بهار..... اگر ساخت قدرت، مناسبات ثروت و شرایط اجتماعی خوب نیست، اگر جهالت است و نهادها و سیستمها توسعه نیافته اند نمی سزد که انسان تسلیم این شرایط بشود...
رنج اگزیستانسیل «فروغ» چه بود؟ این بود: «می توان چون آب در گودال خود خشکید». او به دنبال تجربه های پرواز و اوج گرفتن بود. آرزوی فروغ این بود که نباید در گودال خود خشکید، باید رها شد و از درون جوشید و جاری شد ....
باید از سطح نازل انفعالات و سرخوردگی ها عبور کنیم، خودآگاهی انسانی و اجتماعی وکائناتی و وجودی خویش را فعال کنیم، عمیق ترین ظرفیتهای وجدانی و معنوی و هوش هیجانی خود را بیدار کنیم و انرژی های سرشار پاکیزه و تازه ای به محیط زندگی خود گسیل کنیم...
من به مدد ذهن خلاق ومراقبه نفس ، دوباره ساخته و آفریده میشوم. از درون ذهن وضمیر خودم جَست می زنم، جهد می کنم، بر می خیزم و معطوف به خیر عمومی و صلاح عمومی می شوم. برای تحول وتوسعه جامعه باید کار کرد و عمل اجتماعی کرد
جامعه شناسی تطبیقی ادبیات ؛
مورد مولوی وحافظ ،
مقصود فراستخواه،
منتشر شده در سازندگی دیماه 98
شماره های 562 تا 570
در اینجا
نظام مشارکت اجتماعی برای مواجهۀ مؤثر با چالشها
مؤسسه رشد ، حمایت ، اندیشه
هفتم بهمن 98
ساعت پنج عصر
زمستان است.... دردنوشت 27 دیماه 98
بار دیگر باز، شرایط همچنان سخت و دشوار است.......
راه های واقع گرایی و عقلانیت ملی و بقا و توسعه و پایداری بسته می شود... رادیکالیسم و افراطی گری مترصد است، امکان های رفع تخاصمات و صلح و گفت وگو در درون وبیرون، و توافق ملی وبین المللی پی در پی از دست می رود، جامعه قطبی می شود و با یکجانبه گرایی حاکمان، بخشهایی از مردمان این سرزمین در معرض بیگانگی نسبت به بخش های دیگر قرار می گیرد...خون ها بر زمین، صداها ناشنیده و بغض ها در گلو.... همبستگی ملی لطمه می خورد.....
در چنین بلیّه ای باید به «زمان بزرگ»ِ ایرانی چشم دوخت و به ظرفیتهای نهفته روی آورد. باید ایستاد و مقاومت اخلاقی ومعرفتی کرد. باید به وقت نومیدی، از عمق هستی خویش امید تراوید، باید صبور بود و مهربان بود و درک کرد و سلام گفت و سر از گریبان درآورد و دستی برای گرفتن پیش آورد و غمخوار انسان محنت زده ایرانی بود و نقد مصلحانه کرد و به عمل اجتماعی تنوع وعمق بخشید و به آگاهی و سازمان یابی اجتماعی و مدنی و کوشش های دراز مدت در بنیانها و زیرساختها اندیشید، باید از خشونت برکنار بود و میل به ناحق نکرد و همچنان ایستاد و عمل کرد و حقیقت ومصلحت را گفت و از آینده ایران وایرانی محافظت کرد https://www.instagram.com/maghsoud.farasatkhah/
به نام خداوند جان و خرد
«هرکس انسانی را بکشد، مانند آن است که همۀ مردم را کشته است» (32، مائده)
ننگ بر ما...
در حکومتی به نام دین، چندین روز نسبت به خونهای به ناحق ریخته شدۀ 176 انسان، پنهانکاری میشود. رسماً دروغ فاحش تولید میشود و اگر نبود فشار ابتدایی ترین رویّه های معمول دموکراسی در جهان و رسانه های آزاد دنیا، که دریغا در ایران نیست، همۀ این خونها نیز شسته، و دارها برچیده میشد.
... کمترین راه برای ترمیم اعتماد عمومیِ درهم فروریخته، استعفای عالیترین مقامات مسئول و برپایی دادگاه صالح ملی برای اجرای عدالت و احقاق حقوق حقۀ قربانیان و خانواده های داغدار آنهاست... و رجوع به همه پرسی آزادْ و رأی مردم در چارچوب حقّ حاکمیت ملی، بدون دخالت دولتهای خارجی، برمبنای منافع عمومی و تمامیت سرزمینی...(21 دی 98) https://www.instagram.com/maghsoud.farasatkhah/