خلاصه گفتگوی فهیمه ابراهیمی از سایت شفقنا با فراستخواه
http://fa.shafaqna.com/news/68464
کرامت بشر، پایه ای عقلانی برای زیست اجتماعی
کرامت انسانی یک اعتبار عقل عملی است. انسان ها به عقلانیت برای فهم منطق زیست خود نیاز دارند و ارزشهایی عقلانی را اعتبار بخشیده اند . شاید یکی از نخستین چیزهایی که انسان با عقل خودش به آن اعتبار قائل شده است این است که انسان باید زندگی کند. اما تا می گویید"انسان باید زندگی کند" ضرورت دیگری آشکار می شود مبنی بر اینکه انسان «باید اجتماعی زندگی کند». پس دومین باید و اعتبار عقل عملی این است که انسان باید اجتماعی زندگی کند و برای اینکه اجتماعی زندگی کنیم باید به یکدیگر احترام بگذاریم، پس سومین باید عقلی این است که به یکدیگر احترام بگذاریم. بدین ترتیب انسان باید زندگی کند و این زندگی بدون زیست اجتماعی ممکن نیست و لازمه زندگی اجتماعی آن است که به یکدیگر احترام بگذاریم و کرامت انسانی رعایت شود و حرمت و ارزش انسان محفوظ باشد.
او کرامت بشر را یک اصل انسان شناختی دانست و گفت: کرامت انسانی یک اصل عقلانی است وبدون آن حیات بشر مخدوش می شود. حتی در حکمت سنتی ما و در کتاب هایی مثل اصول فلسفه و روش رئالیسم، مرحوم علامه طباطبایی این را توضیح داده و مرحوم مطهری آن را شرح کرده است که زندگی ما بر اساس این اعتبارات عقل عملی بنا شده است و بدون آن کل زندگی از هم فرو می پاشد. کرامت بشر از این اعتبارات عقلی و یک اصل انسان شناختی و مردم شناختی است.
فراستخواه بیان کرد: مطلبی که می خواهم عرض کنم این است که کرامت انسانی یک اصل ما قبل دینی و فرا دینی است. یعنی قبل از اینکه دین مطرح شود این اصل وجود داشته است. بخشی از نیازهای وجودی ما از طریق دین تأمین می شود و ما می خواهیم از طریق دین تعالی پیدا کنیم اما قبل از این یا آن دین، اصولی عقلی داریم که یکی نیز همان کرامت انسانی است. کرامت انسانی چیزی نیست که دین آن را آورده باشد یا بخواهد کنار بگذارد بلکه ما قبل دین و فرادینی است و دین هم توسط آن سنجیده می شود. درواقع یکی از ملاک های حقانیت یک دین این است که آیا این دین به کرامت ذاتی بشر احترام قایل است یا نه؟ اگر دینی باشد که کرامت انسانی را از بین ببرد قطعا ما آن دین را انتخاب نمی کنیم و ما افتخار می کنیم که دین اسلام کرامت انسانی را پذیرفته است «و لقدکرمنا بنی ادم» «ما به انسان کرامت دادیم» اینکه قرآن برای انسان کرامت قایل شده است نشان دهنده این است که ما دین را با کرامت انسان می سنجیم نه کرامت انسان را با دین. پس اگر بررسی کنیم و ببینیم که دین اسلام کرامت انسانی را از بین می برد از دین اسلام خارج می شویم.
او ادامه داد: پس باید دقت داشت که دین ها بر اساس معیارهایی سنجیده می شوند که یکی از این معیارها، کرامت انسان است اگر دیدم که دینی کرامت انسان را نقض می کند آن دین، دین مضری به حال بشر خواهد بود. کرامت انسانی یک امر فرادینی است و دین با ملاک کرامت انسان سنجیده می شود و به نظر من در آموزه های دینی اسلام کرامت مورد تاکید قرار گرفته است. قرائت ها و تلقی هایی از دین و عملکردهای بخشی از دین داران وجود دارد که متاسفانه کم هم نیستند ناقض کرامت ذاتی بشر است .
این استاد دانشگاه در خصوص معنی کرامت انسانی گفت: کرامت انسانی به این معنا است که انسان ها باید حقوقی داشته باشند و حق و حقوق آن محفوظ باشد. مستقل از اینکه چه دین و مذهب، جنس و نژادی دارند " هر که از در آید نامش مپرسید نانش دهید "، " آنکه نزد خدای را به جانی ارزد عبدالله را به نانی ارزد ". برای اینکه ما قائل به حقوق کسی باشیم لازم نیست از عقیده اش بپرسیم. شما دوست دارید که عقیده من خوب باشد شاید هم تلاش کنید که عقیده ای را که خوب می دانید به من تبلیغ کنید این کار ایرادی ندارد اما حق و حقوق من را به این عنوان که عقیده من غلط است نمی توانید نقض کنید. حق و حقوق هیچ کس را به بهانه اینکه مطابق ایدئولوژی مانیست نمی توان نقض کرد.
مصادیق کرامت بشر
فراستخواه آزادی را یکی از مصداق های کرامت انسانی دانست و بیان کرد: مصداق کرامت انسانی این است که انسان باید آزاد باشد، آزادی انتخاب و آزادی فکر داشته باشد. آزاد باشد که چطور بیندیشد و انتخاب کند. آزادی لازمه کرامت بشر است انسانی که آزاد نیست کرامت ندارد و آزادی من هم جایی تمام می شود که آزادی شما شروع می شود حقوق من جایی تمام می شود که حقوق شما شروع می شود من نمی توانم به نام آزادی خودم آزادی شما را سلب کنم، شما نمی توانید به نام حق و حقوق خودتان حق و حقوق من را سلب کنیم. بنابراین یک قرارداد اجتماعی لازم است که آزادی و حقوق همه محفوظ باشد و کرامت داشته باشیم.
او گفت: مصداق دیگر کرامت انسانی این است که انسان از بخت های زندگی به طور مساوی برخوردار باشد از فرصت های اساسی زندگی برخوردار باشد نمی توان گفت شما کرامت دارید ولی لازم نیست به طور برابر فرصت شغلی داشته باشید. وقتی در جامعه کرامت انسانی وجود دارد که همه از بخت های زندگی به طور برابر برخوردار باشند، از فرصت های کار، تحصیل، مشارکت اجتماعی، سیاسی، مزایای فرهنگی و اجتماعی و... برخوردار باشند. اینها موارد روشنی است ولی باید گفته شود چون اوضاعی شده است که همین موارد روشن، گاهی در جامعه ما نادیده گرفته می شود. مثلا کرامت می گوید حمایت اجتماعی از انسان وجود داشته باشد اما ما جامعه لفاظی شده ایم همواره تبلیغ می کنیم و حرف می زنیم در و دیوار ما پر از صحبتِ فضیلت ها است ولی این فضیلت ها در زندگی ما جایی ندارد و انسانی که حمایت اجتماعی نمی شود کرامت ندارد.
فراستخواه در خصوص شاخص های کرامت انسانی تصریح کرد: نرخ بیکاری و نرخ تورم با هم جمع شده است و یک شاخصی درست کرده است به نام شاخص فلاکت. این شاخص را نهادهای مهم بین المللی در دنیا بررسی کردند و شاخصی از ترکیب بیکاری و تورم به نام شاخص نگون بختی درست کردند که ما در این شاخص از 108 کشور رتبه 5 را داریم. جامعه ایران در بسیاری از جهات ظرفیتهای امیدبخشی دارد ولی در بسیاری از موارد متاسفانه شاخص ها نگران کننده اند پس نمی توان صورت مساله را پاک کرد. این بحث نشان می دهد که تورم و بیکاری ما در جامعه بسیار بالا است حال با این وضع نمی توانیم ادعا کنیم که کرامت انسانی در اینجا نهادینه شده است چراکه کرامت انسانی با این شاخص ها سنجیده می شود.
او ادامه داد: بحث بعدی شاخص کیفیت زندگی است. کیفیت زندگی در برخی از شهرهای ما از میان 150 کشور 147 است. شاخص بعدی شاخص نیک بودی" است که موسسه گالوپ آن را انجام داده است که ایران از مجموع 145 کشور، 95 است. خود این شاخص از مجموع چند عامل، سرمایه اجتماعی، تندرستی و هویت به وجود می آید. در تندرستی از مجموع 145 کشور 69 هستیم، در سرمایه اجتماعی از 145 کشور 89 هستیم ملتی که سرمایه اجتماعی اش در خطر باشد کرامت او هم به خطر می افتد. پس عرض من این است که کرامت ، واژه ای خالی نیست که همینطور به کار گرفته شود و نشان افتخاری نیست که به ما داده شود بلکه باید شاخص های کرامت انسانی را داشته باشیم، از تعارف کم کنیم و بر مبلغ بیفزاییم.
عضو هیات علمی موسسه پژوهش و برنامه ریزی آموزش عالی حاشیه نشینی را ناقض کرامت بشر دانست و یادآور شد: ما در جامعه خود 5 تا 10 میلیون حاشیه نشین با یک کیفیت زندگی نا مطلوب داریم که این ناقض کرامت انسان ایرانی است. 10-15 میلیون زیر خط فقر داریم، این ناقض کرامت انسانی است. بیش از یک و نیم میلیون کودکان کار و نرخ بیکاری گاهی 23- 30 درصد است. نرخ بیکاری دو رقمی وحشتناک است همه این عوامل ناقض کرامت انسانی است. فارغ التحصیلان دانشگاهی ما بیکار هستند حدود 2 میلیون و دویست هزار معتاد داریم معتاد کجا می تواند از کرامت بشری برخوردار شود او قربانی سیستم های اجتماعی است نباید به معتاد به عنوان یک بزهکار نگاه کرد بلکه باید به او به عنوان یک قربانی نگاه کرد حدود 800 هزار معتاد تفننی هم باید به این تعداد معتاد افزود. از هر صد هزار نفر، دویست نفر زندانی داریم تعداد زندانی های ایران، 2/2 برابر ترکیه است من ایران را با کشورهای اروپایی مقایسه نمی کنم تا شبهه ای پیش نیاید بلکه ایران را با یک کشور آسیایی دیگر مقایسه می کنم. بنابراین کرامت مصداق هایی دارد و کرامت ذاتی انسان باید بر اساس آن مصادیق بررسی شود و ما باید آگاهانه و به شکل انتقادی البته با امید به ظرفیتهای ملی وانسانی مان و اصلاح نهادهای مان ، وضعیت کرامت انسانی خود را بررسی کنیم و برای مشکلاتی که وجود دارد فکری کنیم.
حسین، شهید راه کرامت بشر
فراستخواه در رابطه با کرامت انسانی از دیدگاه امام حسین(ع) گفت:« ان لم یکن لکم دین و کنتم لا تخافون المعادَ فکونوا احراراً فی دنیا کم» این سخن امام حسین(ع) در روز عاشورا و در شرایطی است که آن همه ستم بر ایشان روا شد. « اگر دین ندارید، از روز رستاخیز نمی ترسید، از عقوبت الهی نمی ترسید حداقل در دنیا آزاده باشید». امام حسین(ع) در درجه اول به شیعیان تعلق دارد می گویم شیعه چون همه فرق شیعی به امام حسین(ع) اعتقاد دارند . در درجه دوم که به نظر من مهمتر است این است که امام حسین(ع) به همه مسلمان ها تعلق دارد چون هیچ مسلمانی نیست که امام حسین(ع) را به عنوان یک شخص آزاده در تاریخ اسلامی خود نداند. در درجه بعدی امام حسین(ع) به هر انسان و ملت آزاده تعلق دارد، انسانی است که همه به او احترام قایل هستند از گاندی در هند گرفته تا اروپایی ها . ملت هایی که تاریخ زندگی حسین بن علی(ع) را می خوانند به او احترام قایل هستند چون مظلوم است و مورد ستم قرار گرفته است و در عین مظلومیت ، حرّیت دارد، آزاد منش است و کرامت دارد این سخن اگر دین ندارید آزاده باشید نشان می دهد که حسین بن علی(ع) انسانی است که به کرامت انسان مستقل از دین احترام قایل است. چراکه شخصیت اجتماعی و تربیت خانوادگی او اینگونه شکل گرفته بود در دامن فاطمه زهرا(س) و علی(ع) و پیامبر(ص) تربیت شده بود.
فراستخواه با بیان اینکه قیام امام حسین(ع) برای اصلاح جامعه و عدالت شکل گرفته بود اظهار کرد: در آن جمله ای که می گوید « اَلا إِنَّ الدَّعِی بْنَ الدَّعِی قَدْ رَکَزَ بَیْنَ اثْنَتَیْنِ بَیْنَ السِّلَّةِ وَ الذِّلَّةِ وَ هَیْهاتَ مِنَّا الذِّلَّةُ» امام حسین(ع) طبق دعوتی که از او شده بود به سوی کوفه حرکت کرد چون نمی توانست دعوت مردمان را پاسخ ندهد حرکتش هم ماجراجویانه نبود بلکه برای عدالت و مقابله با ستمگری و سلطه جویی آن زمان بود. نمی خواست با کسی که صلاحیت سکانداری امور عمومی را نداشت بیعت کند چراکه یزید از راه درستی به قدرت نرسیده بود و صلاحیت هم نداشت در نتیجه بر اساس نامه هایی که از سوی مردم برای او فرستاده شده بود حرکت کرد و حرکت او برای اصلاح، اجرای عدالت، حق و حقوق انسانی و برای کرامت انسان بود.
این استاد دانشگاه اظهار کرد: قشون یزید در میان راه جلو امام را می گیرند اجازه بازگشت هم به او نمی دهند. امام خطاب به آنها فرمود « شما تنها راهی که برای من گذاشتید ذلت است واینکه بر خلاف رأی و عقیده ام با یزید بیعت کنم اما من بیعت نمی کنم» این همان کرامت انسانی و آزادگی وحریت است. حسین بن علی(ع) تمام مظلومیت و جنایت هایی که نسبت به او و یاران و خانواده اش انجام گرفت را که به جان خرید تا اصل کرامت بماند« مرا میان ذلت و شمشیر قرار داده اند یا باید ذلت بپذیریم و بر خلاف عقیده ام با این حکومت بیعت کنم و یا آماج شمشیر ها بشوم» اینجاست که گفت شمشیرها دریابید مرا » . این نشان کرامت انسانی است که حسین بن علی(ع) حاضر شد این همه هزینه بپردازد.
او در ادامه با بیان اینکه امام حسین(ع) شهید راه کرامت بشر است افزود: امام حسین(ع) با تحمل سختی ها کوشید تا کرامت انسان ها بماند. در درجه اول کرامت خودش را اثبات کرد که همان آزادی انتخاب بود چون می توانست مثل بسیاری از صحابه سکوت کند. بیعت نکرد چون یک انسان آگاهی بود که معتقد بود این فرد صلاحیت ندارد و آزادی انتخاب آگاهانه اش را با خون خود امضاکرد. ولایت عهدی یزید بر خلاف اجماع جامعه و روش های صحیح مرسوم بود. یزید بر خلاف روش هایی که مبتنی بر مشارکت و نظر مردم باشد به قدرت رسید در نتیجه این کار او ناقض کرامت انسانها بود انسان هایی که بدون اینکه بخواهند مجبور به تمکین به قدرت شوند کرامتشان نقض می شود در نتیجه من تصور می کنم داستان پر شکوه حسین بن علی(ع) در یک جمله خلاصه می شود"حسین شهید راه کرامت بشر است و هم کرامت خود و هم کرامت مردمان را در این دیده که زیر بار ستم نرود و آزادی انتخاب خود را محفوظ داشته باشد آزادی انتخاب مردم را اجر و قرب بگذارد و برای حفظ کرامت و آزادی بود که خودش و خانواده اش و یاران وفادار او حاضر شدند هزینه بپردازند و برای همین است که در تاریخ همواره می درخشند
او کرامت انسانی را یک امر فرادینی دانست و گفت: در مقابل حسین بن علی(ع) افرادی قرار داشتند که بخش بزرگی از حافظان و قاریان قرآن بودند و به نام دین، حسین را کشتند و به نام مقابله با خروج علیه حکومت اسلامی این همه جنایت ها کردند .پس این ماجرانشان می دهد چگونه به نام دین می شود به آسانی کرامت مردمان زیر پا گذاشته شود و به بدترین نحو قابل تصور پایمال شود. آن انبوه جماعت در پیرامون قدرت حاکم که در برابر امام حسین(ع) صف بستند بسیار هم دین دارد بودند اما امام حسین(ع) نماینده درکی از دین است که در آن درک ، کرامت انسان اهمیت دارد. تفاوت حسین و یارانش با مسلمان هایی که در مقابل آنها ایستاده بودند و آن همه ستم ها بر او و خانواده اش روا داشتند دو نوع درک متفاوت از دین ودو نوع منش دینی متفاوت ودو نوع تربیت متفاوت بود، یک درک از دین که به کرامت انسان قایل است و آزادی انتخاب و حرمت انسان را قبول دارد و درکی از اسلام که قایل به خشونت بود. به طور کلی من معتقد هستم تشیع یک نوع قرائت و یک نوع درکی از اسلام بود که از ابتدای تاریخ اسلام شکل گرفت که در آن درک، اصولی مثل کرامت انسان، عدالت و عقلانیت مهمترین اصول است و نمونه آن را هم در حسین بن علی(ع) دیدیم. همانطور که امام علی(ع) نیز وقتی خلخال از پای زن یهودی در آوردند فرمود« اگر کسی به خاطر این کار بمیرد ملامتی نیست» این مساله نشان می دهد که چقدر به کرامت انسانی توجه دارد متاسفانه درک ما از تشیع به رغم همه ادعاهایی که داریم نیاز به نقد و تعمق بیشتری دارد که بسیاری از ما شاید توجه نداریم که جوهره تشیع آن درک نجیبانه از دین است که در آن عقلانیت، کرامت انسانی و عدالت وجود دارد و اگر این اصول و مبانی را نداشته باشد به نظر من ادعای شیعه گری هیچ کدام ارزشی نخواهد داشت.
فراستخواه هفت پایه های کرامت انسانی را برشمرد و گفت: برای اینکه کرامت انسانی در جامعه محفوظ باشد هفت پایه لازم دارد:
* اولین پایه کرامت، پایه اقتصادی است. مردمانی که مالکیت ندارند مردمانی که پایه های اقتصادی خوبی ندارند کرامت نیز نخواهند داشت. جامعه ای که مردم در آن صنف و حرفه نداشته باشند و صنف ها ضعیف باشند مالکیت ضعیف باشد، اقتصاد ضعیف باشد، و مردم در آمد کافی نداشته باشند پایه های چنین جامعه از لحاظ کرامت سست خواهد بود. نمی توانید جامعه ای را تصور کنید که در آن فقر حاکم باشد و مردمش هم کرامت، در شکل پایدار داشته باشند. ممکن است در میان همین مردم فقیر، انسان های با ارزشی زندگی کنند اما کرامت انسان به عنوان یک امر اجتماعی در مقیاس عمومی نیازمند این است که پایه های اقتصادی در آن جامعه وجود داشته باشد. پایه های اقتصادی کرامت انسانی یکی مالکیت است و دیگری وجود صنف های قوی و مستقل. تولید ناخالص یکی از شاخص هایی است که می تواند کرامت انسان ها را ارتقاء ببخشد. بر اساس گزارش صندوق بین المللی پول که برای سال جاری منتشر کرده است تولید ناخالص ایران از 193 کشور 31 است پس ما پایه های کرامت انسانی خوبی می توانیم داشته باشیم اما وقتی نوبت به شاخص سرانه تولید ناخالص می رسد در اینجا از 184 کشور 107 هستیم. بنابراین جامعه ما نتوانسته به درستی از ثروت های بالقوه ملی بهره مند شده و در تولید آن مشارکت داشته باشد واز نتایج آن برخوردار شود.
* پایه دوم، پایه معرفتی است مردمانی کرامت دارند که آگاهی داشته باشند ملتی که در جهالت به سر می برد از کرامت بی بهره می ماند . لازمه کرامت بشر، وجود آگاهی و معرفت است که شرط آن نهادهای آموزشی، دانشگاهی علمی و مدنی ومطبوعاتی است. هر چه جامعه آگاه تر باشد کرامت انسانی در آن تضمین بیشتری دارد.
* پایه سوم سطح سیاسی است. عامل سطح سیاسی، قدرت و امنیت است. کرامت در جامعه ای وجود دارد که در سطح سیاسی، مردم قدرت تصمیم گیری، مشارکت و انتخاب داشته باشند هر چه در سطح سیاسی، قدرت در جامعه گردش داشته باشد و به همه توزیع شود و مردم قدرت انتخاب داشته باشند به همان اندازه کرامت انسانی وجود خواهد داشت. کشوری را در نظر بگیرید که دموکراسی دارد اما امنیت آن از بین رفته باشد طبیعتا کرامت مردم هم از بین می رود، مردم از آن کشور خارج می شوند و چشمشان به دیگر کشورها دوخته می شود. خوشبختانه ایران جزو کشورهایی است که نسبت به دیگر کشورها از امنیت بالایی برخوردار است. این امنیت جای شکر داشته و نشان دهنده قابلیت های ملی ما است. اما متاسفانه در زمینه گردش قدرت مشکلاتی داریم که هنوز به شکل پایدار وآزادمنشانه ومسالمت امیز وعادلانه، در جامعه توزیع نمی شود. گردش قدرت دچار مشکل است و امیدوار هستیم که روز به روز پایه کرامت انسانی توسعه پیدا کند.
* پایه چهارم سطح اجتماعی است که عدالت و هویت در این پایه قرار می گیرد. منظورم از عدالت همان توزیع فرصت ها در سطح اجتماعی است. در جامعه ای کرامت وجود دارد که مردم از فرصت های اجتماعی بتوانند به طور برابر برخوردار باشند. مساله دوم هویت است یعنی همه اقوام و خرده فرهنگ های ایرانی بتوانند هویت داشه باشند. به عنوان مثال یک دختر و پسر کُرد احساس کنند ایرانی هستند و هویت کرد ایرانی خود را بتوانند ابزار کنند. ما ملتی هستیم که تنوع قومی بسیاری داریم هر چه هویت ملی ما توسعه پیدا کند در سطح جهانی می توانیم به ایرانی بودن خود افتخار کنیم و هر چه در داخل تنوع قومیتی ما محفوظ بماند پایه های کرامت ما نیز محکم خواهد بود.
* پایه پنجم سطح فرهنگی و هنجاری است. کرامت در جامعه ای وجود دارد که تربیت خوبی داشته باشد، انسان ها برای هم احترام قایل باشند در اینجا یک پایه فرهنگی و هنجاری لازم است. گاهی می شنویم که قومیت ها یکدیکر را مسخره می کنند، ترک فارس را، فارس لر را و ... این مسایل و مسخره کردن ها اگر جدی در میان مردم گفته شود نشان دهنده یک مشکل فرهنگی است اما اگر جنبه طنز داشته باشد نباید آنها را خیلی بزرگ کرد.
* پایه ششم سطح حقوقی است که لازمه آن وجود قوانین خوب و نظام قضایی عادلانه است. برای داشتن کرامت انسانی باید قانونمندی باشد. اینکه زن بتواند در مقابل مرد کرامت خود را حفظ کند قانون لازم است قانونی که حق و حقوق او را حفظ کند. طلاق، حضانت بچه، آزادی سفر کردن به قانون نیاز دارد. مثالی می زنم،اگر من به شما ظلم کنم شما چقدر راحت می توانید داد خواهی کنید؟ اگر نتوانستید با گفت و گو مشکل را حل کنید راه این است که شکایت کنید؟ اما احساس می کنید باید یک عمر دوندگی کنید و اطمینان هم ندارید شکایت شما به جایی برسد. از سوی دیگر هزینه فرصت و مالی باید خرج کنید و وکیل بگیرید. پس اگر دادخواهی ارزان، سریع، آسان و عادلانه نباشد کرامت هم وجود نخواهد داشت این همان پایه حقوقی و قانونی است که لازمه آن سیستم قضایی خوب است.
* پایه هفتم کرامت، پایه اخلاقی است که مساله مهمی است به این معنا که انسان ها عزت نفس داشته باشند. عزت نفس پایه کرامت بشر است یعنی انسان ها برای خودشان احترام قایل باشند. کسی که خشونت می ورزد در درجه اول عزت نفس خودش را زیر پا می گذارد، کسی که دروغ می گوید عزت نفس ندارد کسی که بدقولی می کند عزت نفس ندارد این فرد در درجه اول برای خودش احترام قایل نیست.
او ادامه داد: این هفت موارد پایه های کرامت انسانی هستند . پس کرامت به لفظ نیست شاخص دارد. مثلا در شاخص توسعه انسانی سه زیر شاخه وجود دارد اول سلامت، دوم تحصیلات و سوم درآمد است. رتبه ما در شاخص توسعه انسانی از مجموع 187 کشور 75 است کشورهایی که تا رتبه 50 قرار دارند از توسعه انسانی خوبی برخوردار هستند پس معلوم است شاخص توسعه انسانی ایران لب مرز است. از سوی دیگر مواردی داریم که به کرامت انسانی ما لطمه می زند یعنی دهک های درآمدی ما توزیع خوبی ندارد و 38درصد است در حالی که صفر بهترین ضریب جینی است و این آمار نشان می دهد نابرابری هایی در جامعه ما وجود دارد مردمانی هستند که گاهی پول ندارند سوار اتوبوس شوند یا مدتها در صف منتظر می ایستند و در کنار آن اقلیتی با ماشین های چند صد میلیونی در شهر برای سرگرمی تردد می کنند.
فراستخواه با بیان اینکه ایران به آن همه ظرفیتها از لحاظ پایه های کرامت انسانی مشکلات زیادی دارد اظهار کرد: این تفاوت ها، کرامت انسانی را نقض می کند البته من معتقد نیستم همه باید یکسان و مثل شاخه های شمشاد باشند، تنوع باید وجود داشته باشد اما باید عادلانه باشد و بر پایه حقوق اجتماعی و فرصت های زندگی همه از آنها بهره مند باشند. همچنین در بحث رضایت از زندگی در مقیاس صفر تا ده، رتبه 6/4 را داریم یعنی رضایت از زندگی در کشور ما پایین است رتبه مان 112 است ما از این جهت هم مشکل داریم. در مجموع می توانم بگویم که ایران کشوری با ظرفیتهای بسیار غنی تمدنی وانسانی برای کرامت بشر است اما در عمل از نظر پایه های کرامت انسانی با مشکلات زیادی مواجه است. بنابراین نیازمند همکاری دولت و مردم، نهادهای مدنی علمی و روشنفکری و منتقدان اجتماعی هستیم همه باید دست به دست هم دهیم تا مشکلات را از بین ببریم و در اینجا دولت و حکمرانان مسؤولیت بیشتری دارند تا بتوانند شرایطی را فراهم کنند که جامعه ایران همانطور که شایسته اش است از کرامت بالایی برخوردار شود.
نیاز به نهادینه شدن کرامت بشر در کشور
او در پایان و در خصوص نحوه نهادینه شدن کرامت انسانی در جامعه خاطرنشان کرد: کرامت انسان یک برساخته اجتماعی است یعنی کرامت انسان ها این نیست که در تابلویی نوشته شود شما کرامت دارید! بلکه یک برساخته اجتماعی است و لازمه آن حقوق اساسی ملت است که در قانون اساسی درج می شود وباید بدرستی رعایت شود. اگر حقوق اساسی در نظر گرفته نشود کرامت انسان مخدوش می شود. به نظر من ساختار دولت خیلی تعیین کننده است اگر دولت ساختاری داشته باشد که در آن حق اعتراض، گردش قدرت و شنوایی وجود داشته باشد امکان اینکه مردم کرامت داشته باشند بالا می رود و نهادهای مدنی جزو لوازمی هستند که می توانند به بالا بردن کرامت انسان کمک کنند.فضای عمومی هر چه برای گفت و گو و نقد و بحث، وجود داشته باشد کرامت انسان هم محفوظ می ماند. نهایتا آموزش و پرورشی مدرسه محور و دمکراتیک لازم داریم تا فرزندانی آگاه و توانمند و مسؤولیت پذیر و دارای کرامت وحریت وخلاقیت و آزاده تربیت شوند.
آیا نمی شود در ابتدای حرکت حسین بن علی کسری از مکر عبداله بن زبیر را در رودرو کردن شام با کوفه و بهره برداری به نفع مکه دید و در متن واقعه کربلا نیز کسر قابل توجه تری از نقش اعوان شمر را در به بن بست کشیده شدن مصالحه نسبی انجام گرفته که می رفت به سوی مصالحه ای شاید ممکن با خلیفه ای هر چند ناصالح بینجامد متصور شد
با سلام احترام خدمت استاد گرامی آنچه امروز در دانشکده روانشناسی عنوان کردید بسیار جالب بود. خیلی علاقه داشته ام درباره کوتاه شدن قد بپرسم که چگونه ساختاری است؟ و وابسته به زمینه. اگر راجع به این مساله منابعی را برای مطالعه معرفی فرمایید ممنون میشوم. الحق که که بالاتر از سطح ناقدان بودید. من خودم ماندم که چگونه است که اساتیدی که انقدر نکته سنج اند از کنار مساله مهمی مثل سیطره قدرت میگزرند و تمام بار تغییر را به گردن انسان دست و پا بسته ای مثل ما که حتی نمیتوانیم . حرف مان را از ترس گزینش علمی و استخدامی های مختلفی که ممکن است در اینده برایمان پیش آید، عنوان کنیم. اساتیدی که خود در فلسفه تربیتی دستی دارند عجیب است که از اتوپیایی که افلاطون به اتکا فیلسوف شاهان دولتی میخواست برپاکند و رنجی که پیامبران در طول تاریخ کشیدند . به خاطر اینکه تعالی را وابسته به برقراری حکومت عدل گستر میدانستند تا روسو ، ایلیچ و آدونو و فوکو ی معاصر که از لایه های عمیق قدرت که انسانها را در چنبره گرفتند بحث میکنند. نمیدانم این علت های بعیده چقدر کم اهمیت اند. و مای قریبِ دستو پا بسته چگونه میتوانیم علت های بعیده را دررخود مزج و اظهار وجود و سپس تغییر ایجاد کنیم. چقدر عملی است؟ ا به نظرمن چنان که شما هم عنوان کردید تا نهاد ها عوض نشوند این دور باطل( اصالت فرد و جمع) تمام شدنی نیست. بحثی که عنوان داشتید مرا مرتب یاد فروید میانداخت که ما چقدر برده گذشته مان هستیم جایی خواندم که طلاق والدین در رفتار نتیجه ها هم آثار عمیقش را میگذارد. وقتی به واقعیت هایی که با آنها زندگی میکنیم توجه میکنیم میرسیم به اینکه که بله خلق ما حس ما را خیلی چیزهای فراتر از اراده ما رقم زده. (و آیا استدلال می تواند فارغ از عاطفه و تکانه های هیجانی باشد؟) بالبته این وحشتناک است به جبر گرایی ناامید کننده ای میانجامد اما عرضم این است که من حسش کردم و میدانم هست. اگر پیام را به نمایش عمومی نگذارید و برای خود داشته باشید ممنون میشوم. از شما بابت قبول دعوت انجمن اسلامی و همچنین جهاد دانشگاهی به سهم خود مچکرم بسیار.
سلام، دوست محقق و منتقد عزیزم ممنون از نقد ونظر شریف ضمنا مأخذی برای مطالعه به ایمیل نیز ارسال کردم
http://ourworldindata.org/data/food-agriculture/human-height/
اسلام احترام به کرامت انسانی نمی گذارند
سلام عزیز ممنون از نقد تان
م-ف