بخش دوم
دعاوی بحث
الف.سنتهای فکری، همه بعداً به وجود آمدند(تاریخی هستند)
سنتهای فـکری در اسلام، ساختارهایی پیشین نبودند و همه به صورت پسین و در طول تاریخ اسلام به وجود آمدهاند. حتی قدیمیترین این سنتها را نیز که از نظر می گذرانید (مانند حدیثگرایی، متن گرایی، یا روشهای تفسیری و ....) ملاحظه می کنید که شکل گیری تفصیلی آنها در بعداز دورۀ حضور پیامبر بود. به طریق اولی، انواع رویکردهای کلامی و سپس فلسفۀ اسلامی و نیز عرفان اسلامی، همه سنتهای فکری بودند که به صورت پسین به وجود آمدند. شواهد تاریخی در این خصوص آشکار است.
ب . سنتهای فکری، همه تحت تأثیر شرایط به وجود آمدند
سنتهای فکری دنیوی وبشری بودندو در پیدایش خود، تحت تأثیر شرایط، زمینهها و مقتضیات اجتماعی، سیاسی و فرهنگی دنیای اسلام و محیط پیرامون آن قرار داشتند. برای مثال در حوزۀ مدینه به دلایل محلی، حدیث گرایی رواج مییافت امّا در حوزۀ بین النهرین بر اثر وجود فرهنگهای دیگر و گسترش ارتباطات و پیدایش افکار و پرسشها، کلام معتزلی رشد پیدا کرد. همین طور است فقه که برای صورت بندی دینی ظاهر زندگی مسلمانان به وجود آمد و در جاهای مختلف بر حسب شرایط، روشهای مختلف فقهی شکل گرفت. همچنین نهضت ترجمه و آشنایی با فرهنگ یونانی و غیر آن به علاوه عوامل مختلف جامعه شناختی، موجب به وجود آمدن سنت فکری تازهای در اسلام به صورت فلسفۀ اسلامی شد و به همین منوال، عرفان بر اثر مبادلات در حوزههای اسکندریه و ایران به عنوان سنت معرفتی متفاوت، توسعه یافت.
ج . سنتهای فکری، متکثر بودند
سنتهای فکری در اسلام، از ابتدا متنوّع بودند و چه بسا میان آنها، تفاوتها و تمایزهای آشکار و اختلافات اساسی وجود داشت. مثلأدر حالی که بنابر یک سنت فکری و با استناد به معانی تحت اللفظی برخی آیات، از خدایی شخصی سخن میرفت که در آسمان ملکوت بر عرش نشسته و برکار این عالم نظاره میکند. در سنت فکری فلسفی، خدا مقوله ای عقلی (مثل واجب الوجود و ...) بود برای اقناع ذهنها درباب معقولیت هستی . اما درسنت عرفانی ، خدا «امری قلبی در اندرون آدمی» و «جان جهان» برای آرامش دلها بود یا امری رمزی وغایی و« معنای معناها» برای مواجهه با پوچی.
د . سنتهای فکری، تغییر می کردند
سنتهای فکری در اسلام، تحوّلات و تطوّراتی داشتند و بر یک حال نمیماندند. چه بسا در درون یک سنت، شاخههای مختلفی شکل میگرفت؛ مثلاً از خود معتزله ،شاخه هایی با اسلوبهای متفاوت به وجود آمد، در کلام شیعی؛ زیدی با اسماعیلی و آن دو با اثناعشری تفاوت داشت و در فلسفه، مشرب فارابی با ابن سینا و آن دو با سهروردی متفاوت بود و در عرفان؛ عرفان خراسانی و عراقی تفاوتهای مهمی با هم داشتند و ....
هـ. امر دینی در انحصار سنت فکری خاصی نبود
سنتهای فکری در اسلام، مشمول یک حصر عقلی یا شرعی نبودند، نمیشود آنها را منحصر به تعداد مشخص کرد. نمی توان امردینی را در انحصار یک سنت فکری خاصی درآورد. پیوسته امکان دارد از طریق تفحّصات تازه، سنتهای فکری ناشناختهای در حوزۀ اسلامی کشف کرد یا برحسب شرایط تاریخی، میتواند سنتهای فـکری دیگری در عالَـمِ مسلمانی، به وجود بیایـد. فـرض کنید شما در دوران سلـجوقی میزیستید، چگونه میتوانستید پیش بینی بکنید که سنت فکری متفاوتی به صورت حکمت متعالیه توسط صدرالدین شیرازی توسعه داده خواهد شد و عقاید دینی از طریق آن به طرز متفاوتی توضیح داده خواهد شد؟
و . سنتهای فکری، منطقی عرفی داشتند
سنتهای فکری ، ساختارهایی برای دلالت یابی و مجاب سازی بودند و اعتبار خود را از طریق منطق و ضوابطی عرفی صورت بندی می کردند. شکل گیری یک سنت فکری ، تا حد زیادی حساب وکتاب داشت و این طور نبود که هر مُد فکری به عنوان سنّت معتبر فکری در اسلام شناخته بشود. بلکه آنها وقتی اعتبار و مشروعیت مییافتند که مراحلی را پشت سر بگذرانند وبه صورت یک عرف شناخته شده در دنیای مسلمانی در بیایند.
ز . سنتهای فکری، ابتدا عنصری از ابداع داشتند(یا حتی بدعت به حساب می آمدند) وسپس مرسوم وحتی مسلط می شدند
کار سنتهای فکری چه بسا ابتدا از یک ایده یا ایدههای فردی شروع میشدند و در آغاز حامل تجربههای تازهای بودند، ابداعاتی بودند که خود را مواجه با سنتهای متعارف و مرسوم میدیدند ومعمولا در برابر آنها مقاومت و یا بر آنها سختگیری وحتی تکفیر میشد، امّا سپس خود این ابدعات، به تدریج مخاطبان، پیروان و مروّجانی مییافت و یا از حمایتهای اجتماعی و سیاسی و مساعدت شرایط برخوردار میشد و به سنّت فکری مرسوم در دنیای مسلمانی تبدیل میگشت.
نمونهاش را در معتزله میبینیم که چگونه به صورت خرده گفتارها و خرده سبکهایی از درس حس بصری و غیره آغاز شد، هزینههای زیادی پس داد و سپس تا حدّ سنت رسمی و گفتمان دولتی در دورهای از بنی عباس گسترش یافت و خود بر پیروان سایر سنتها محنت راه انداخت وسخت گرفت!
کار فلاسفه در ابتدا با مخالفت سنتهای مسلط تا حدّ تکفیر مواجه بود و سپس خود به سنت درسی در مدارس و حوزههای دینی تبدیل شد. البته این تطوّرات، به صورت خطی و غیر قابل برگشت نبود و نشیب وفرازهایی داشت ودوره به دوره فرق میکرد.
ضمناً تشنّج آمیز بودن تحول و تطور سنتهای فکری دینی در اسلام ناشی از تصلّب ساختارهای اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی ومنزلتی در جوامع اسلامی بود. فریاد وا اسلاما ، ظاهر قضیه بود. بیشتر دعوای قدرت و ومنافع وموقعیتها بود.
(ادامه دارد....)
استاد ارجمند جناب دکتر فراستخواه
باسلام و تحیت
عرض ادب و احترام دارم خدمت شما عزیز گرانمایه و از آغاز بحثی که می تواند در فهم نسبی بودن فهم بشری و تخته بند بودن تاریخی کلام الهی و برداشت های زمینی و خاکی از آن به ما کمکی دوباره نماید تا فروتنانه با یکدیگر گفتگو نماییم بی نهایت سپاسگزارم.
بامید سلامتی و شادی
با سلام وارادت
این گونه بحثها چشم به راه مداقه ها ونقدهای شما عزیزانی است که در پی تحریر حقیقت وتقلیل مرارت اید.
بهترین آرزوها
م-ف
13 مرداد