مقصود فراستخواه

فضایی میان ذهنی در حوزه عمومی نقد و گفت وگو

مقصود فراستخواه

فضایی میان ذهنی در حوزه عمومی نقد و گفت وگو

دشواره های اخلاق دینی ؛ دربارۀ استقلال اخلاق از دین -3

بخش سوم

مبانی غیر دینی اخلاق

اخلاق به قدر کافی دلیلی برای وجود واعتبار خویش دارد و لازم نیست حتما از دین والهیات آویزان شود. تکیه گاه امر اخلاقی در ذهن وهستی بشر کجاست؟

به نظر کانت، اخلاق از عقل عملی در درون آدمی سرچشمه می گیرد. این «ارادۀ خیر معطوف به کمال» است که  انسان  را  به مسؤولیت  اخلاقی خود متوجه می کند(کانت، ترجمه 1383 ).

دیگر از فیلسوفان، اخلاقی بودن را برخاسته از حسّ و شهود مردمان دانسته اند(مور، ترجمه 1366 ؛وارنوک، ترجمه 1368 ). برخی قائل شده اند که ملاک ودلیل فعل یا صفت خوب، منافع  ولذات پایدارتر  وعمومی تری است که از این نوع فعل وصفت اخلاقی ناشی می شود(آرای بنتام ومیل در: اتکینسون، ترجمه 1370 و صانعى دره‏بیدى، 1368).

بعضی اخلاق را پشتگرم به نوعی استدلال های ژرفی می دانند که انسان برای خوب بودن دارد(Baier,1992). به نظر برخی، اخلاق از سنخ احکام اعتباری انسان است(Rawls,2001). دیگرانی قائل به این اندکه اخلاق، سرشت عاطفی وانگیزشی دارد(آرای کسانی مانند آیر و استیونسن در: Sayre-McCord,2012  ).

کسانی آن را سطحی از حساسیت معقول آدمی دانسته اند(Wiggins,1987). بعضی اخلاق را حاصل نوعی یادگیری اجتماعی می دانند(هایک در؛ Petsoulas,2001) و.... (برای بحثی بیشتر بنگرید به فراستخواه،1387).

چنانکه ملاحظه می شود در این عرصه، نظریه های کثیری هست و بحث حاضر در صدد طرح آنها نیست . قدر اطمینان این است که اخلاقی بودن، امری مستقل از دین است و انواع مختلف مبانی و توضیحات «غیر دینی» برای اخلاق بشر وجود دارد.

در عین حال چنانکه در ابتدای مقاله گفته شد، کسانی هم  بودند و هستند که اخلاقی بودن را متکی به تجربه های ژرفی می دانند که انسان می تواند از امری متعال در عالم وآدم داشته باشد. به نظر اینان وقتی انسان مخاطب حقیقتی وجودی در عالم وآدم است، اخلاقی عمل می کند. چون به حقیقتی فرا انسانی قائلیم ، او  الهامبخش ما برای خیر و فضیلت می شود. رازی وکرشمه ای برتر که  به خوب بودن بشر اشاره می کند.

باید گفت این هم صرفاً یکی از راه های توضیح خوب بودن ماست و  به معنای آن نیست که اخلاق، ضرورتاً ریشۀ دینی دارد و از راه غیر دین نتوان اخلاقی بود. بشر برای اخلاقی بودن خویش، دلایل بسیار داشت و منحصراً به مبادی مذهبی والهیاتی متوسل نمی شده است.

مخصوصا در دنیای امروز و برای خرد جدید که با اطلاعات، شکاکیت، پرسش افکنی و فضای انتقادی محشور است وبا مقیاس وسیعی از دگرگونیها و آرا ومشربهای متکثر سر وکار دارد، معلوم نیست که مبتنی ساختن وموکول کردن اخلاق به الهیات ودین تا چه حدی آسان و کارامد باشد.

این مقاله، از برخی دشواره ها ومخاطراتی بحث می کند که در عزیمت به امر اخلاقی از طریق امر دینی برسر راه  انسان امروزی ظاهر می شود.

امروزه گذر به اخلاقی بودن از راه باورهای دینی ممکن است با ابهامات وبلکه معماهایی نه چندان آسان، دست به گریبان بشود. برای رعایت محدودیت مقاله، از میان معماها در اینجا فقط به شش  مورد بسنده شده است:

1ـ مسألۀ  وجود خدا

2ـ مسألۀ  حضور خدا

3ـ مسألۀ  افعال خدا و تکلیف الهی

4 ـ مسألۀ صفات خدا؛ «اخلاقى بودن خدا»

5-مسألۀ قدرت خدا و اختیار بشر

6ـ مسألۀ بازگشت به سوی خدا و مسؤولیت بشر

 

ادامه دارد.....

نظرات 6 + ارسال نظر
جواد دوشنبه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 14:31

استاد گرامی

ضمن تشکر از طرح این بحث که جامعه ما بسیار نیازمند آن است ، به نظر ناقص اینجانب به دلیل اینکه فرهنگ عمومی وحاکم جامعه ما دین را با خود یدک می کشد و از سوی دیگر اقشار پائین دست جامعه حداقل در حوزه های شخصی واجتماعی اعتقادات دینی دارند و ظاهرا این اعتقادات ،هر چند در ظاهر، از آنان جدا شدنی نیست، بنا بر این باوجود اینکه در بحث طرح شده با جنابعالی هم نظر هستم ،معتقدم که سوق دادن دینداری مردم به سوی اخلاق مداری می تواند در نهایت گرایش دینی آنانرا هم اصلاح کند .

سلام بر دوست ارجمند مهندس جواد عزیز
خوشحالم که سیاه مشقهایم را گاهی اهل فکری مانند شما می بیند ملاحظۀ مهمی است برای دینداران مسألۀ مهمی است که مراقبت بکنند دین ورزی شان اخلاقی باشد. دین به معیار اخلاق سنجیده می شود.
در ادامه مقاله نیز اشاره ای در این باب شده است
ممنون از تأمل خوب تان
م-ف
پنجم اردیبهشت91

امین پنج‌شنبه 7 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 20:48

با سلام خدمت استاد محترم آقای فراستخواه
استاد اگر زحمتی نیست و با عرض پوزش از شما بابت زحمت دادن
لطفا" در مورد تفکر اصیل توضیح بفرمایین
تفکر اصیل به چه معناست؟
فرق آن با تفکر محض چیست؟
و اصلا" تفکر محض به چه معناست؟
خیلی خیلی ممنون از شما

دوست عزیز سلام وعرض ار ادت
درک ناچیز بنده از تفکر اصیل ، آن نوع کنش خلاق ذهنی است که در او دلیری دانستن هست . فرق تفکر اصیل با تفکر ترجمه ای و وارداتی این است که در تفکر اصیل ما ضمن آگاهی واقتباس از سیر افکار وحاصل اندیشه های بشری در مقیاس جهانی ، خود نیز دست به خلاقیت ونوآوری وتولید فکر ومعنا می زنیم وخود را به صورت انتقادی با دیگران به اشتراک می گذاریم . در تفکر اصیل، تحمل ابهام وجود دارد، پرسش افکنی هست ،نقد و افق گشایی و اکتشاف هست. در تفکر اصیل کوشش بر آن است که گزاره های پایۀ خود ودیگران را مورد نقادی قرار بدهیم. نقد اشکال مختلف سنت و ایدئولوژی از جمله مشخصات تفکر اصیل است.
با تقدیم احترام
م-ف
8 ارادیبهشت 91

امین شنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 16:35

با سلام خدمت استاد محترم جناب آقای فراستخواه
و با تشکر فراوان از شما استاد به خاطر جواب به سوال بنده
استاد با عرض پوزش فراوان از خدمت شما
هر از گاهی سوالاتی به نظر بنده می رسد که به دلیل نداشتن هیچ گونه امکان جواب گویی به سوالاتم خواستم از شما اجازه گرفته و اگر برای شما زحمتی نیست این سوالات را از شما استاد گرامی (البته با تشکر فراوان از شما) مطرح کنم.
استاد مجددا" از شما به خاطر پاسخ گویی به سوال بنده تشکر می کنم و با اجازه از شما
این نکته را هم یاد آور می شم که ما در سطح جامعه خیلی به تفکر اصیل نیاز داریم و امروزه یا بهتر بگویم از سالیان قبل که مدت آن کم هم نیست (داره به نیم قرن می رسه دیگه) بیشتر به آن نیاز مند شده ایم.
ممنون استاد.

سلام به دوست عزیز
ملاحظات شما برای بنده افق گشاینده است
با بهترین آرزوها
م-ف

امین یکشنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 22:31

با سلام خدمت شما استاد
استاد ما سوال زیادی نداریم و فکر می کنم از چهار یا پنج نظر و سوال فراتر نرود.
استاد با عرض پوزش مجددبه خاطر زحمت دادن باید عرض کنم که من برای شما از روستا پیام می گذارم و روستایی هستم و به این دلیل که کسی اینجا پیدا
نمی شود تا سوالات بنده را پاسخ گوید لاجرم و مجبورا"از فضای اینترنت استفاده کرده و به طرح پرسش هایم می پردازم.
هانا آرنت:ایدئولوژی نظامی به وجود می آورد تا بتواند حکومت و مدیریت جامعه را بر آن بنیان نهد واین کار ضرورتا" مستلزم ارعاب است.
استاد چرا ایدئولوژی باید از ارعاب استفاده کند؟
در بحث خانم آرنت اومده که در جامعه و حکومت توتالیتر مردم هویت خود را از دست داده و آلت دست نخبگان ان حکومت می شوند و به این ترتیب به اعتصاباتی و بسیج عمومی به نفع حکومت دست می زنند.
استاد چطور مردم هویت خود را از دست می دهند و تفکر مستقل ندارن
این موضوع به چه ترتیبی امکان پذیر است؟
با عرض پوزش مجدد از شما استاد بابت زحمت دادن
و تشکر دوباره

دوست ارجمند وخوبم جناب امین آقای عزیز
سلام وصد سلام
برای داشتن هم مباحثه ای مثل شما مباهات می کنم
دل تان به زلالی آسمان روستاهایمان که احتمالا قدری از دستبرد بی رویه ما در این طبیعت گونه گون وزیبا در امان مانده باشد
فخر است جوانانی همچون شما که بر جبر مکانها و مسافتها به مدد فناوری اطلاعات فائق می آیند
پیام تان را که دیدم گویا به همراه آن ، حسّی دوست داشتنی از نفس پاکیزه شما برایم دست داد
بله همانطور است که از هانا نقل کرده اید
بنا به درک ناچیز بنده :
ایدئولوژی ، از این ادعا شروع شد که من می اندیشم واین حقیقت است ولاغیر
چنین است که ایدئولوژی ، معرفت گروه ها را اسطوره ای وراز گونه ومسحور کننده می کند
ایدئولوژی ، نقش گروه ها ونظامها وطبقات را در معرفت ورزی وارونه ، لاپوشانی می کند یا در داخل پرانتز گذاشته می شود
ایدئولوژی ، بر تاریخ اجتماعی معرفت پرده می اندازد و کتمان می کند که معرفت یک قرائت است و عملی هرمنوتیک است
ایدئولوژی ، سخنی از یگانه جهان است با صدای بلند ومعطوف به قدرت
ایدئولوژی ، داعیه داری مبالغه آمیز ومقتدرانه ای از کلیت است
ایدئولوژی ،تحمیل خود به عنوان تنها بازنمایی واقعیت است
ایدئولوژی چیزی خاص در آنجا نیست
هر دعوی معرفت مستعد آن است که کم وبیش ایدئولوژِک بشود حتی علم
در کاربرد انتقادی واژۀ ایدئولوژی فقط برای برخی چیزها باید احتیاط کرد
همه جا ممکن است اثری ازایئولوژی باشد؛ در رسانه ها، ورزش، سرگرمی، بازار، احزاب،سازمان دینی،قوانین، پزشکی، دانشگاه ها و...
بنده که با شما مبادله فکری می کنم از نگاه ایدئولوژیک مصون نیستم
مهم است که پیوسته کردارهای فکری خود را تحلیل بکنیم وبپذیریم که ممکن است امور غیر از آن باشد که ما می گوییم و حقیقتی در گفتارهای دیگر هست
بله دوست بزرگوار من
ایدئولوژی های مختلف اگر بتوانند با هم گفتگو بکنند ، می شود زندگی اجتماعی رضایتبخشی تصور کرد اما وقتی یک ایدئولوژی بر جامعه یکجانبه مسلط بشود ، بنا به دلایلی که از توصیفات فوق پیداست، نمی تواند صدای دیگر را تحمل بکند وراه خود را حقیقت ناب می داند وبرای متقاعد کردن دیگران دست به خشونت می زند
با نکته دومی که حضرت عالی از هانا نقل کرده اید نیز همدلم
وقتی مردم مسحور می شوند وهویت معرفتی وگفتگویی وخرد ورزی وخودآگاهی را از دست می دهند ، همانطور که گفته اید ابزار نخبگان می شوند.
بنده خیلی به این نکته دوم اهمیت قائل هستم. برای همین است که فکر می کنم باید درباب ذهن وزبان خیلی کار بشود . باید به فکر آگاهی بود، بزرگ ترین کوتاهی ما، جهل است.
ببخشید که عرایضم طولانی شد
از این هوای گرفته شهری به شمادوست گرامی باردیگر عرض ارادت می کنم
به شکوفه ها به باران برسان سلام ما را
م-فراستخواه
11 اردیبهشت91

امین دوشنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 17:50

با سلام مجدد خدمت شما استاد
استاد ما هم از این مباحثه با شما به خود افتخار و مباهات می کنیم و از این که شما وبلاگی دارین تا نظر خوانندگان را جویا شوید تشکر می کنیم
البته شایان ذکر است که من باعث زحمت هستم و جواب دادن به من اون هم این قدر جواب طولانی و مبسوط و خوبی نشان دهنده لطف شماست تلاش من برای دانستن است و من سعی می کنم تفکر مستقل داشته باشم و بی دلیل هر سخنی که گفته می شه را نپذیرم
فضای جامعه و حکومت توتالیتر همان طور که فرمودین به این صورت هست که مردم هر حرفی ولو غیر عقلانی را می پذیرند و در مورد آن هیچ گونه تحقیقی نمی کنند
بی خود و بی جهت می گویند مثلا" فلان چیز حق مسلم ماست و در مورد ان هیچ تفکری نمی کنند انان ابزار دست نخبگان و حکومت شده و حکومت نیز به انان آرزوهای دروغ القا کرده است خواسته ها و مطالباتی که مطالبات و آرزوهای آنان نیست(البته توسط همان عنصرایدئولوژیکی) و در این ماجرا حکومتیان پیروز و توده های مردمی شکست خورده و ناامید و نالان می گردند حال آن که مسبب اصلی این ماجرا خود انانند.
استاد سوالی که پیش می آید این است که این روند تا چه مدتی ادامه خواهد داشت؟
و روی سخن خانم آرنت با کدام حکومت توتالیتر بوده و ایشان با توجه به چه واقعیت خارجی در زندگی خود چنین نظریه ای را گفته اند ؟
آیا منظور ایشان نازیسم وفاشیسم بوده یا حتی ممکن است کمونیسم منظور ایشان بوده باشد؟
استاد با عرض پوزش مجدد به خاطر زحمت دادن به شما سعی من بر این است که زیاد نظر نگذارم و بیشتر از این مصدع اوقات نگردم هر چند که برای من همان طور که عرض شد گفتگو با شما مباهات و افتخار است.
استاد مطلب دیگری به نظرم امد که دیدم خوب است عرض شود و آن هم انتخاب کلمه < نقد > برای مطالبتان بود که این با توجه به تعریف شما درمورد تفکر اصیل نشان دهنده وجود تفکر اصیل در شما می باشد
و این خیلی عالی است ودر شرایط امروز همه ما که در این کهن بوم و بر زندگی می کنیم به تفکر اصیل نیاز داریم
ممنون از شما استاد

سلام دوست خوبم ، چه زحمتی
از گفتگو با دلشدگان حقیقت وفضیلت است که می توان خالی لحظه ها را سرشار از هستی کرد
درباب طرح بحث مهم شما که نوشته اید....تا کی ادامه خواهد داشت
تصور اینجانب آن است که:
گویا شرایط بشری ما هیچوقت از خالی از مسأله نخواهد بود وضعیت پروبلماتیک یکسره مصون وبرکنار نخواهد شد.
حتی راه حل های امروز می توانند به مسأله های فردای ما تبدیل بشوند
همه ایسم هایی که نوشته اید ودیگر ایسم ها واز جمله ایسم های ما برای اجتماع بشری مسأله ساز شده است
وفکر می کنم راه مواجهه با این مسأله ها در درجه اول آگاهی وپا به پای آن عمل اخلاقی از طریق گفتگو ومشارکت انسانی است
با بهترینها
م-ف
12 اردیبهشت 91

امین سه‌شنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 21:49

با سلام مجدد خدمت شما استاد و تشکر دوباره به خاطر پاسخ گویی به سوال و نظر بنده
در ابتدا به خاطر دو امر در این روز تبریکاتی به شما و همه دوستان مبذول دارم که یکی از آن دو مربوط به سال هجری شمسی و دیگری مربوط به سال میلادی می باشد
اولین رخداد روز 12 اردیبهشت روز معلم را به شما استاد و همه معلمین و اساتید که مشخصه آنان تعهد و مسئولیت پذیری می باشد تبریک و تهنیت دارم و برای شما استاد و دیگر اساتید و معلمین آرزوی موفقیت و بهروزی می کنم
و دومین رخداد اول می سالگشت مرگ آدلف هیتلر ودر نتیجه پایان جنگ جهانی دوم و اضمحلال رزیم شرور هیتلری و پایان حکومت وحشت وارعاب نازی ها در آلمان و پایان خونریزی ها و جنایت ها را تبریک می گویم
مرگ هیتلر سر آغازی شد برای شروع استقرار خیر و آزادی در آلمان و اروپا و حتی جهان و این امر نیکو و پسندیده است.
به سبب این موضوع که مطرح گشت باز هم همه را به تفکر اصیل متوجه می گردانم زیرا که دوری گزینی از تفکر اصیل و یا نفی آن نقطه کانونی زایش جنایتکارانی همانند هیتلر ها و آیشمن ها است.
در هر صورت استاد باز هم از شما تشکر می کنم و بابت زحمت دادن پوزش می طلبم.
استاد با پاسخ های خوب شما نقاط تاریک و خلا های ذهن من روشن شدو فکر نمی کنیم دیگر سوال یا نظر خاصی بوده باشد. و این پیام آخر بنده می باشد.
فقط نکته ای که در این جا مبهم است ایا لیبرالیسم هم استاد مد نظر خانم آرنت بوده است؟
استاد فکر می کنیم این گفتگو و تعامل در فضای مجازی از نظر خانم آرنت بخشی از سیاست اصیل است.
و این خیلی عالی است
استاد نکته ای به نظر مان رسید که شاید خدمتتان جسارت باشد و بگویید چه زود خودمانی شد ما آن قدر علم نداریم که بخواهیم نقدی وارد کنیم و از این بابت از شما بسیار پوزش می طلبیم
اما به نظرم رسید که در نظر قبل شما ما را دلشدگان حقیقت نامیدید که البته این جمله( از گفتگو با دلشدگان حقیقت وفضیلت است که می توان خالی لحظه ها را سرشار از هستی کرد)نشان دهنده لطف شما نسبت به من می باشد ولی کلمه دلشده را خیلی دوست ندارم زیرا که دلشده به معنی دلباخته و مجنون است و شیفته بودن انسان به حقیقت را می رساند البته حقیقت را چه تعریف کنیم
اگر حقیقت را محبت و عشق و مهربانی و آزادی و احترام معنا کنیم ان وقت کلمه دلشده بسیار مناسب و پسندیده و زیباست اما کلمه دلشده حقیقت بودن این معنا را متبادر می کند که ما یک حقیقت را قبول داریم و باور داریم وشیفته انیم که این ممکن بشود به این که تفکر اصیل زیر سوال برود
پس بهتر است به جای کلمه دلشده جستجوگر حقیقت یا دوستدار حقیقت ذکر شود
استاد ما هم به عنوان دوستدار حقیقت وفضیلت از گفتگو با شما لذت می بریم و لذت بردیم وخالی لحظه هایمان سرشار از هستی شد.
استاد اگر در مورد بنده و یا نظر هایم نقدی دارین لطفا" بیان کنید و مرا مستفیض گردانید.
امیدوارم از نقد بنده ناراحت نشده باشین ولی این لازمه آزادی بیان است
بعضی ها که می خواهند شبهه افکنی کنند می گویند که اگر آزادی بیان در جامعه باشد جامعه دچار هرج و مرج می گردد ولی این سخن چندان درست نیست زیرا که هرج و مرج بیش از ان که زاییده آزادی بیان باشد زاییده استبداد است.
در هر صورت باید موضوع تئوری خانم آرنت رو پیگیری کنم البته شخص دیگری نیز چنین نظراتی داشته است که آقای ویلیام کورن هازر می باشد.
خب الان باید برم محاسبه کنم که تا چند روز دیگه این تخم مرغ ها تبدیل به جوجه می شوند اخه استاد چند تا تخم مرغ گذاشتن که مرغ روی ان خوابیده (البته من این کار رو نکردم)و فکر می کنم تا ده یازده روز دیگه تبدیل به جوجه می شوند.
استاد صمیمانه از شما تشکر می کنم
و برای شما آرزوی موفقیت و شاد باش دارم.
ایزد مهربان حافظتان باشد.
استاد این شعر مربوط به شماست
سلیمان باآن همه حشمت به موری هم نظر می کرد

دوست فکور وخرد ورز وبا فضیلت خوبم جناب امین عزیز
سلام وعرض ارادت
سطر به سطر نوشته ات سرشار از پویش صمیمی وجودی شماست مرحبا
خوشوقتم از مصاحبت با شما
چه دقت با ارزشی است به تفکر گفتگویی به سیاست اصیل اشاره کرده اید وچه بجا.
بله به گمان بنده لیبرالیسم نیز همچون یک ایدئولوژی منشأ هژمونی در سطح جهانی شده است به نشان مدعیان غربی این ایدئولوژی درعراق وافغانستان نگونبخت و...
ایراد شما بر تعبیر دلشده از دقت واژگانی شما حکایت می کند . درعین حال بنده به ذهن قاصرم تعهد معرفتی به صدق وحقیقت را نیز نوعی دوستی حقیقت ودوست داشتن دانایی به معنای سقراطی می فهمم.
به معنایی که ما هرگز مالک حقیقت ناب نمی شویم وتصاحبش نمی کنیم بلکه از طریق خرد ارتباطی و تفکر گفتگویی در حوزه عمومی آن را با هم جستجو می کنیم ، جستجویی بی پایان اما نه لزوما بلی حاصل.
چقدر دلشادم از آشنایی با شما
بله شما را با طبیعت با شکوه تان تنها می گذارم ، راز های خلاقیت را در آب وخاک و سبزه ودمن ونبات و جماد ودر مرغ وتخم مرغ تأمل کنید و گوهر خلاقیت وتعالی را در کار معنادار انسانی ودر پراکسیس انتقادی تجربه بکنید گوارای تان
در دامان بیکرانگی وجود اصیل هستید ؛خوش وخرم
با مهر روان
م-ف
13 اردیبهشت91

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد