مقصود فراستخواه

فضایی میان ذهنی در حوزه عمومی نقد و گفت وگو

مقصود فراستخواه

فضایی میان ذهنی در حوزه عمومی نقد و گفت وگو

رفتارشناسی انتخاباتی مردم در خرداد92 وخلقیات ایرانی


 

 

گفتگوی آمنه شیر افکن با مقصود فراستخواه

منتشر شده در شرق،4تیر92 ص3و14

 

 

حضور مردم و رای حداکثری به حسن روحانی، خیلی‏ها را متعجب ساخت و دوباره گزاره پیش‏بینی ناپذیر بودن مردم را بر سر زبان‏ها انداخت. آیا واقعا ملت ایران پیش‏بینی ناپذیرند؟

به نظرم بهتر است دو سطح بحث از هم تفکیک بشود. یکی رفتار خاص انتخاباتی اکثریت جامعه در 24 خرداد92 است ودیگری خُلقیات ایرانیان به معنای عام آن است.  تصور می کنم از یک رفتار انتخاباتی منطقا نمی توان استنباطهای گسترده به عمل آورد و مثلا منطقی نیست که به تکلف از یک نتیجۀ انتخاباتی، «مدل شخصیت ایرانی» بیرون بکشیم.  در این انتخابات، چندان هم امر غیر عادی ونامتعارف روی نداده است.  گروه هایی کثیر چون  از عملکرد های ناموفق  وبحران ساز  وادبیات تنش زای چند سال گذشته حاکمان، بشدت نگران شده اند، ناچار به منتقدان آنها روی آوردند تا بلکه بدین طریق خود را وفرزندان خود را هم از مخاطراتی مثل تحریم و فشار اقتصادی و تهدیدهای خارجی و هم تاحد ممکن از محدودیتهای سیاسی و فرهنگی واجتماعی مشکل ساز در داخل برهانند. اگر بسیاری از تحلیل گران  نتوانستند این رفتار انتخاباتی را پیش نگری بکنند به معنای قابل پیش بینی نبودن مردم نیست.  بلکه ناشی از فقدان اطلاعات تحلیلگران است.

در کشوری که سازمانهای پژوهشی وحرفه ای مستقل برای پیمایش ها و افکار سنجی ها وجود ندارد و فضای عمومی کافی برای بحث وگفتگوی آزاد نیست، تحلیل رفتارهای سیاسی و گمانه زنی دربارۀ آنها نیز لابد سخت خواهد بود. در عین حال قابل تصور بود که وقتی بسیاری از منتقدان ومخالفان امکان حضور ندارند، تنها معتدل های درون نظام  شانس خواهند داشت که به میان بیایند وبا جریانهای تندرو احتجاج بکنند و آرای مردم را به طرف خود سوق بدهند. چنین هم شد . درهمه جای دنیا مردم وقتی از عملکرد یک جریان خسته می شوند رو به جریان مخالف می کنند.  این یک سطح بحث شماست.

دربارۀ این  موضوع که آیا واقعا ملت ایران پیش‏بینی ناپذیرند؟  نظرتان چیست؟

بله این همان سطح دوم بحث است که  آیا مردم این سرزمین غیرقابل پیش بینی هستند. تصور می کنم تا حدزیادی بله. چون چاره ای جز این ندارند. بسیاری از رفتارهای اجتماعی وسیاسی در ایران بناگزیر نوعی مدل بازی  قایم باشکی است: «قایم باش  که گربه شاخت نزنه ، سر به سوراخت نزنه ....». تاریخ پرحادثه ، ناامنی های مزمن تاریخی، استبداد  و پراکندگی سرزمینی ومانند آنها سبب شده است که پنهان کاری  و رفتارهای چند گزینه ای و اقتضایی  وغافلگیر کننده در این جامعه  رواج پیدا بکند وریشه بدواند. پس آموزه هایی از این دست  بیخود نیست که : «سه چیز را پوشیده بدار؛کجا می روی، چقدرداری و به چه قائلی»!(اُستر ذهَبک وذهابک ومذهبک). همینطور ضرب المثل هایی مانند دیوار موش دارد وموش گوش دارد.

 بنابراین طبیعی است که مردم آرای خود را نیز شفاف بیان نکنند. مثلا در محیط کار واداره  وکوچه وبازار یکجور صحبت بکنند ودر دل چیزی دیگر داشته باشند  یا در نود دقیقۀ آخر از سر ناچاری چنین وچنان بکنند. فراموش نکنیم که به قول آماری ها ، درجۀ آزادی ما هم زیاد نیست. آمارتیاسن می گوید توسعه به معنای گسترش وتنوع افق های انتخاب شهروندان  است وچون ما از بسیاری جهات هنوز با مشکل توسعه نیافتگی نهادها وساختارها دست به گریبان هستیم، باید میان یکی دو گزینۀ محدود دست به انتخاب بزنیم.  ما در یک شرایط  تاحد زیادی بیقاعده زندگی می کنیم و طبیعی است که رفتارهای مان چندان تابعی از نظم های قاعده مند متعارفی نخواهد بود که  از جوامع توسعه یافتۀ دارای زیرساختهای پایدار انتظار می رود.

 

مردم ایران سال هفتاد و شش انفجاری از مشارکت سیاسی را به منصه ظهور گذاشت، این مشارکت در سال 80 کمتر و 84 به قهر سیاسی منجر شد. حالا در انتخابات سال 92 شاهد بازگشت آرای مردم هستیم، این سیکل را چطور می‏‏توان تحلیل و ارزیابی کرد؟

دوم خرداد 76 یک انفجار تصادفی نبود بلکه نتیجۀ تحولات جمعیتی، تحول در قشربندی اجتماعی و تحولات اقتصادی ورسانه ای و تحصیلاتی و درآمدی و غیر آن در طی سالهای پس از جنگ تحمیلی و دورۀ کاریزما بود.  همچنین نتیجۀ حداقل حدود یک دهه کار وکنش فکری وفرهنگی واجتماعی وآموزشی بود. بخش های درخور توجهی از گروه های اجتماعی وقشرهای مردم  به طور جدّ احساس نیاز به  گشایش اقتصادی وتنوع فرهنگی و مبادلۀ آگاهی و شادی و مشارکت  سیاسی واجتماعی پیدا کرده بودند. شور و شوق 76 فورانی از این نیازها بود. بعدها از یکسو به سمت رفتارهای هیجانی و انواع سرخوردگی ها سوق یافت واز سوی دیگر پس زده شد و از سال 84 به حالت نیمه خاموش در نهانگاه اجتماعی وفرهنگی وسیاسی واجتماعی و مدنی این جامعه وارد حیات در حال کمون  ونیمه رمق خود شد  و طبیعی است با هرفرصتی می خواهد خود را به شکلی دیگر عیان وبیان بکند. یک شکل از آن را در انتخابات قبلی دیدیم و  شکلی تعدیل شده را در این انتخابات 92  ومتعاقب آن، کارناولهای خیابانی راهیابی به جام جهانی می بینیم.

آیا در این میان می توان الگوی خاصی از خلق وخوی سیاسی مشاهده کرد؟

به نظرم آنچه درباب خلقیات ایرانی در این نوع فرهنگ سیاسی  مشهود است، هیجان پذیری بالا و نفوذ شدید عناصر احساسی و عاطفی در رفتار غالب ماهاست. در همه جای دنیا رفتارهای بشر یکسره عقلانی وتحلیلی نیست وابعاد عاطفی  وشهودی و نقش خیال با خود دارد اما در فرهنگ ما سهم احساس و عنصر هیجان قدری بیشتراز حد متوسط است.  این هم دور از انتظار نیست. در جوامعی که ثبات و پایداری و قواعد متعارف مدنی وسپهرعمومی وجود دارد، طبیعی است که گفتگوها و مناقشات به صورت تدریجی برگزار می شوند واز فشارآنها در حوضچه های مدنی کاسته می شود و فرصتهای کافی برای خردورزی جمعی و تحلیل و تأنی فراهم می آید. اما وقتی چنین امکانهایی نیست یا به قدر کافی نیست، زنجیره منطقی امور برهم می خورد و راه های میان بُر و رفتارهای آنی  و هیجانات دوره ای شدید جای آن را می گیرد. فرهنگ سیاسی ما هم  دوری از تناوب سرخوردگی ها و سربرآوردنها می شود. یک زمان مردم به صورت ذره ای به لاک خود می روند  ومی گویند بگذارید زندگی بکنیم و  زمانی دیگر به صورت توده وار بیرون می ریزند، مطالبات «پس زده شده و تأخیری» آنان با امواجی پوپولیستی فوران  می کند و کسانی بر این امواج سوار می شوند.

تحلیل‏های مختلفی برای رفتارشناسی جامعه ایرانی از سوی نظریه پردازان سیاست و جامعه شناسی مطرح شده است.«همایون کاتوزیان»، ایران را جامعه کوتاه مدت خوانده است. آیا به واقع تحلیل سیاسی چهار دهه کنش سیاسی ایران معاصر را می توان به مدل جامعه کوتاه مدت او تحلیل کرد؟

بله عنصر پایداری وانباشت در تحول وتوسعۀ ایران بسیار اندک است.  چون روندها کمتر به شکل منظم و قاعده مند پیش می روند ، رفتارها نیز موسمی و گاهی با فرود وفرازهای دوره ای ظاهر می شوند. البته هیچ کجای عالَم،  مسیر های اجتماعی کاملا خطی نیستند اما در ایران  معمولا  گسست ها شدید بودند. به جای جامعۀ رقابتی ، جامعه ای غارتی داشتیم. دستاوردهای یک دوره تاحد زیادی غارت می شد و برباد می رفت و در دورۀ دیگر می بایستی مقدار زیادی از کارها مجددا از اوایل آن ها آغاز  می یافتند. این حقیقتاً  یک فاجعه است وهزینۀ دگرگونی های جامعه را بالا می برد. گویا یکی از علل مشکلات توسعه در ایران  معاصر نیز همین فقدان تداوم و انباشت بوده است.

  اگر بخواهم با تئوری بازی ها، عرضم را برسانم، در بازیهای ما سه خصوصیت بارز بود:1. بی تقارنی، 2. مجموع صفر داشتن و 3. ناپیوستگی . نخست، بازی های مان عمدتا از نوع بازی  های نامتقارن بودند . دوم،  بازیهایی با مجموع صفر  بودند که یک طرف می خواست برندۀ قاطع باشد وطرف دیگر را  بازندۀ کامل می خواست.  تنها در بازیهای با مجموع غیرصفر  است که راهبردهایی امکانپذیر می شود  که تمام طرفهای  بازی بتوانند مطلوبیت هایی  نسبی کسب بکنند. اینجاست که  بازیها  از نوع  «برنده – برنده» می شوند. در  بازی های  «برد- برد» برخلاف بازیهای «برد-باخت» یا  بازیهای«‌ باخت- باخت» تمام طرفهای  بازی می‌توانند در یک نقطۀ تعادل، مطلوبیت‌های خودش را به شکل میانگین دنبال بکنند. یعنی یک نقطه‌ی تعادل وجود دارد که در آنجا همه‌ی بازیگرها منافع خودشان را به طور متوسط بهینه می‌کنند. سوم، بازی های مان  بیشتر  از نوع ناپیوسته بودند و  از قواعد منظم چندانی پیروی نمی کردند. همه اینها  منشأ بی قاعدگی ،  فقدان شفافیت  و پیش بینی ناپذیری می شدند. خانم «سیو لینیو» کتابی را در سال 2000 منتشر کرد  با عنوان« چهره‌ی فرّار ایران». ایشان در این کتاب می‌گوید مردم ایران هرگز خودشان را به آسانی آشکار نمی‌کنند.

سریع‏ القلم نیز به عنوان یکی دیگر از تحلیلگران ویژگی خلق و خوی ایرانیان، خیلی از رفتارها را ذاتی تفسیر کرده از جمله به ژن استبدادی اشاره دارد. تحلیل شما درباره چنین تقسیم بندی‏ها و تحلیل‏هایی از رفتار ایرانیان چیست؟ البته چلپی نیز در کتابی ویژگی‏های روانشناسی ایرانیان را جمع بندی کرده و معتقد است که خلق و خوی ایرانی ترکیبی از درویش و لوتی است.

تصور نمی کنم که منطقاً بشود خلق وخوی مردم یک جامعه را ذات باورانه توضیح داد. نه همۀ ابعاد مختلف خلقیات مردمانی را می شود به یک صفت فروکاست ونه بمراتب درست است که  این صفت را ذاتی آن مردم قلمداد بکنیم. 

خلق وخوی مردمان یک جامعه  الگوهای آموخته ای است  که در ادوار زمان ها از طریق تعامل جامعه با محیط شکل می‌گیرد . خلق وخوی مردمان (خوب یا بد)ثابت وذاتی نیست و وهرچند هم بکندی بوده باشد به هرحال می تواند تغییر وتحول پیدا بکند. مردم می توانند یادبگیرند طور دیگر رفتار بکنند. این برمی گردد به نوع تجربه های آنها و کنشگران اجتماعی آنها.

هر فرهنگ حاوی کدهای اطلاعاتی است که گاهی از  آن به «مم»(دربرابر ژن) تعبیر شده است. مم‌ها اطلاعات و رمزهایی هستند که به هنجارها و رفتارها ترجمه می‌شوند.  مم ها از رهگذر تجربیات تاریخی و در تعامل مردمان یک جامعه با محیط ومناسبات شکل می گیرند.  مثلا اگر گفته می شود در یک فرهنگ، مم خشونت وجود دارد، توضیحش این است که حاوی نگرش‌ها و  الگوهای رفتاری است که در ذهنیت جمعی جریان می‌یابند و منشأ بازتولید خشونت می شوند. مثلاً  نحوۀ حل کردن اختلافات آنها با مشاجرات تند و برچسب‌زنی و حذف و غارت صورت می پذیرد.

 این بدان معنا نیست که مردمانی ذاتا خشن ومردمانی دیگر ذاتا مهربان هستند. از طریق یادگیری های اجتماعی و بستر سازی ها و ظرفیت سازیها و فراهم آمدن زمینه های مناسب، بتدریج  نگرشها و ارزشها و هنجارهای مردمان  متحول می شود. مثلا هیجان پذیری بالا در یک جامعه  از طریق ایجاد حوضچه های آرامش مدنی واجتماعی و قانونمندی های گردش قدرت و گفتگو و بسترهای مناسب حل رضایتبخش و مسالمت آمیز مناقشات اجتماعی  قابل اصلاح است. همینطور هست که درویش مسلکی یا روحیه استبدادپروری ومانند آن که همه از رهگذر عمل اجتماعی و اصلاحات و آموزش ها وزمینه سازیها قابل تغییر هستند.

 رفتارهای خوب به ساختارهای خوب نیاز دارند وبه نوبۀ خود منشأ توسعۀ ساختارهانیز می شوند. ساختارها چیزهایی نیستند که از اول وجود داشته باشند بلکه هرجامعه از رهگذر کنش ها و تعاملات گروه های اجتماعی، ساختاربندی می شود ؛بد یا خوب. متفکران، کنشگران اجتماعی وفرهنگی وسیاسی، نویسندگان، هنرمندان ، معلمان واستادان و نهادهای مدنی و سازمانهای غیر دولتی وشبکه های اجتماعی،  همه وهمه  می توانند با اعمال وافکار و با تولید معنا، تولید رابطه و با گفتمان سازی و زمینه سازی به ساختاربندی مطلوب ایران فردا  برای تسهیل رفتارهای بهتر و خلقیات سازنده تر کمک بکنند.

نحوه بسیج طبقه پایین برای روی آوردن به نامزدهای ریاست جمهوری در چه چارچوب و قواعدی قابل شناسایی است. الگوی رای دهی طبقه پایین در انتخابات چطور تغییر کرد؟

رفتار انتخاباتی مردم جزوی از رفتار سیاسی واجتماعی آنهاست. این رفتار تحت تأثیر نقشه هایی است که شهروندان و قشرها و گروه های اجتماعی برای زیستن در این سرزمین دارند. نقشه های زندگی مردم در جامعۀ معاصر ایرانی را شاید بتوان  برمبنای مفهوم مرکزی آن ها و تأکید پایه ای آنها حداقل به پنج نقشه دسته بندی کرد: 1. تأکید بر ملیت و قومیت   2. تأکید بر پیشرفت و ترقی و توسعۀاقتصادی اجتماعی و فرهنگی 3. تأکید بر اسلامیت 4. تأکید بر آزادی  و 5. تأکید بر برابری  .

البته این بدان معنا نیست که این پنج مفهوم نتوانند ترکیب بشوند. ولی به هرحال در هر دوره برحسب مسائلی که وجود دارد هر بخشی از جامعه به یک یا چند مفهوم، تأکید خاصی دارند وراهبردهای زیست اجتماعی خود را برمبنای آن تنظیم می کنند. مثلا در استانهای پیرامونی ممکن است قومیت و حقوق قانونی مربوط به آن اهمیت داشته باشد. یا برای گروه های نادار وکم درآمد که متأسفانه در زیر خط فقر زندگی می کنند و بخش بزرگی از جامعه ما را تشکیل می دهند، برابری وعدالت و سیاستهای کارامد توزیع متوازن رفاه اجتماعی  خیلی مهم است و حیاتی است. برای طبقات متوسط جدید که متأسفانه در سالهای اخیر روبه زوال بودند، آزادی های مدنی وسیاسی اهمیت بیشتر پیدا می کند.  

اصلاح طلبان در بعد از خرداد 76 طی دو دوره ریاست جمهوری عمدتا به بخشی از مطالبات طبقات متوسط جدید شهری مانند آزادی های مدنی وسیاسی توجه نشان دادند. نتیجه اش این شد که در انتخابات 84 گروه هایی حول وحوش آقای احمدی نژاد با شعارهای عدالت اجتماعی وتوزیع رفاه توانستند آرای بخشی از قشرهای کم درآمد و محروم را به خود جلب بکنند. اما این گروه ها  نیز در طی دو دوره عملکرد خود نتوانستند رفاه پایداری را برای قشرهای محروم جامعه فراهم بیاورند و با تنش زایی وتندروی انواع تهدیدهای خارجی و تحریم ها و مشکلات اقتصادی روی دست ودوش مردم گذاشتند در نتیجه شاهد بودیم که اکثریت مشترکی هم از طبقات پایین وهم طبقات متوسط به شعارهای اعتدال گرایی و وعده های برطرف کردن تهدیدها وتحریم ها دل بستند. چاره ای دیگر نداشتند و چنانکه قبلا هم عرض کردم درجۀ آزادی این مردم خیلی اندک است. گویا حالا حالاها ما  تا توسعۀ زیرساختهای دموکراسی در ایران، از این نوع حرکتهای پاندولی خواهیم داشت.

راهی نیز جز این نیست که نخبگان سیاسی چه پیروزهای این دوره  وچه نیروهای در صدد به دست گیری حکومت در دوره های بعدی به همۀ پنج مفهوم وهر پنج نوع نقشه راه در ذهن ایرانی با ترکیب بهینه و متوازن ومتعادل آنها توجه بکنند. یعنی حقوق مدنی وسیاسی و آزادی های اجتماعی را به همراه توزیع و تعمیم رفاه وآن دو را پابه پای ایران برای تمام ایرانیان وحقوق همۀ اقوام ایرانی دنبال بکنند ، از ریشه های تاریخی پرنفوذ اسلام در این جامعه نیز غفلت نورزند و پیشرفت وتوسعه ملی را از این طریق پیش ببرند.

فایل پی دی اف

 

نظرات 6 + ارسال نظر
آرش احدی مطلق سه‌شنبه 4 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 19:43 http://arash-ahadi.blogfa.com

با تایید غیرتصادفی بودن پیام دوم خرداد 76 و اعتقاد بر اینکه ایرانیان هماره بازیگران دریبل زن و قهار دقیقه 90 بوده اند و دارای حافظه کوتاه مدت، ولیکن بر این باورم که تحرکات و کنشهای اجتماعی ما ایرانیان همیشه قابل پیش بینی است ...... چقدر لذت بردم از واژه ای که حضرت استاد بکار برده اند (جامعه ی غارتی )

دوست عزیز منون از ارزش افزوده دیدگاه های تان

ی.م چهارشنبه 5 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 02:46

درود بر استاد
امیدوارم روزی برسد که به جای واکنشگران انتخابات به کنشگران عرصه هر انتخابی تبدیل شویم
با احترام
ی.م

با درود بردوست عزیزم و همراهی با آرزوهای باارزش تان

اریایی یکشنبه 9 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 16:05

به جای جامعۀ رقابتی ، جامعه ای غارتی داشتیم. دستاوردهای یک دوره تاحد زیادی غارت می شد و برباد می رفت و در
ظریفی میگفت در این جامعه اگر کسی برای جلوگیری از تجاوز دیگران به کمک انسان بیاد هدفی نداره جز تجاوز در

ممنون دوست منتقد از اظهار نظرتان

خلیل یکشنبه 9 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 18:34 http://tarikhroz3.blogsky.com

سلام،

به نظر میرسد که توانایی اسلام در بسیج مردم برای اهداف سیاسی در طی این سی و چند سال بسیار کم شده است.

سلام وقابل درک است والبته صداهای مختلفی از اسلام هست... امید به آگاهی وهوشمندی گروه های اجتماعی

ع.ب یکشنبه 9 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 22:35

با سلام و درود بر استاد ارجمند
همانند نگاهتان به تحولات اخیر اجتماعی در کشورمان امید همیشه در وجود نازنین شما موج می زند.
یاشا
ع.ب

سلام بر دوست نازنین و دونگ امیدهای مان را تو ومن واو وما می تراویم وبا هم به اشتراک می گذاریم تا زندگی کنیم...چیست جز این؟ نیست جز این راه....

سادات جمعه 28 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 11:49 http://sadatmehrizi.blogfa.com

زدم به هدف.سلام استاد گرامی.چه خوب شد شما وبلاگ دارید.راستش امسال ترم کوتاهی رو باشما تودانشگاه شهید بهشتی گذروندیم و این افتخار نصیبمون شد که شما استادمون باشید.همیشه تواین فکر بودم که کاش می شد بیشتر از شما و اون بحث های گروهی کلاسهایتون استفاده کنم که خوشبختانه امروز زدم به هدف و وبلاگشما رو اتفاقی پیداکردم . خوشبختانه اینجا هم کمتر از کلاسهاتون نیست .ممنون از وبلاگ و مطالب و ازهمه مهمتر همین بخش نقد و پاسخ وبلاگتون.

سلام بر دوست عزیز محقق وبهترینها ...بله یادم هست وکارشناسی ارشد بود.به امید آنکه خود را به دوره دکتری برسانید و سعادت بودن با شما داشته باشم وعلم آموزی مشترک وجرّ وبحث.....بدرود وبهترینها

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد