مقصود فراستخواه

فضایی میان ذهنی در حوزه عمومی نقد و گفت وگو

مقصود فراستخواه

فضایی میان ذهنی در حوزه عمومی نقد و گفت وگو

«ذهن علمی» غلامحسین صدیقی ؛ و نظریه اصلاح

 

 منتشر شده در مهرنامه آذرماه90، ش17،صص 154-155  

 

قسمت سوم وپایانی

چرا صدیقی برطبل نکوبید و همچنان پای سرمشق اصلاح ایستاد. چون از دیرباز فکر می کرد دموکراسی چیزی نیست که با تسخیر مکانهای حکومتی بتوان به آن دست یافت وچیزی هم نیست که در بیانیه ها خواند و یکشبه برپاکرد. 

 دمکراسی، روحیه ورفتار  است و یادگرفتنی ومشق کردنی  است ، آن هم در پروسه ای  زمانبر از  تجربۀ مشارکت اجتماعی ؛«آشنایی با دمکراسی نیازمند پرورش وآموزش است. با آموختن اصول فن شنا ، شناگر نتوان شد. باید شنا کرد ]تا[شناگری آموخت»( امینی،1386 :327).

اما این مواضع مفرد صدیقی صرفا از تحفّظ اخلاقی او نسبت به ایران ناشی نمی شد بلکه ریشه در اندیشۀ عقلانی ورئالیستی و ذهن علمی او داشت. 

برای ارائه شواهد مکتوب از این مدعا ، متأسفانه  چیز چندانی در دست نیست. چون صدیقی کم نویس بود . جزو آنان که کارشان از وسواس نظری در داده ها( Data) واطلاعات( Information) و دانش( Knowledge) وحکمت(Wisdom ) ، عاقبت به صمت و سکوت(Silence ) می انجامد. 

می دانیم که مطالعات و فیشهای فراوان داشت اما کتب ومقالات اندک. بسیار شنیده ایم گاهی می نوشت و بعد منصرف می شد. از سادگی یقین های جازم گذشته بود. برای همین هم نمی توانست به آدم حزبی فروکاسته شود وبا موج «توده ها- نخبگان» بالا پایین بیاید.

در اینجا یکی از معدود آثارش را برای نمونه انتخاب کرده ایم که مقدمه بر ترجمه «اصول حکومت آتن» از ارسطو درسال 42 شمسی است (ارسطو/ پاریزی، 1383: ط-لو) تا نشان دهیم که حیات سیاسی صدیقی دارای دیسیپلینی نظری  بود وفقط مضمون اخلاقی نداشت. 

 وقتی در ساختار این نوشته دقت می کنیم آن را دارای ویژگیهای یک نوشتۀ دائره المعارفی، دقیق، پراستناد، جزئیات گو، تحلیلی وانتقادی می یابیم. سرشار از نقد درونی وبیرونی آثار ارسطو وتحلیل محتوا وتحلیل ساختار وتحلیل سبک است. در یک مقدمۀ کوتاه به 50 مأخذ، ارجاع واستناد کرده است که  آنها نیز نوعا موشکافانه و باریک بینانه اند[i]. برای معادل کلمه پولیس یونانی به جای مدینه ، «کشور مدنی» را ترجیح می دهد ، دانشمندان اسلامی را اعم از مسلمانان و غیر مسلمان می داند والخ (همان، یا).

صدیقی در این نوشته اش آشکارا یک ارسطویی است وناقد دستگاه فکری افلاطونی(که در ایران انواع طرفداران داشت از بنیادگرا وسنتی تا پست مدرن. )؛ « در ارسطو بر اثر کنجکاویهای عالمانه خصوصا در دوره سوم سیر تطورات فکری او طی سالهای آخر زندگی، مطلق گرایی ها  و خیال پردازیهای افلاطونی کاهش یافته است» (صدیقی در پاریزی ، 1382: یج)». 

صدیقی آن فکر ارسطویی را ترجیح می دهد که قائل به تنوع، تحول، حقوق فردی، واقع گرایی، مالکیت خصوصی،  نسبی بودن امور، مشاهده گرایی، تجربه گرایی، روش استقرایی و پرهیز از کمال گرایی است(همان: ط-لو)[ii].

در اینجاست که صدیقی می گوید «افلاطون عقاید انقلابی می پرورد، لکن ارسطو فکر اصلاح به دست می دهد(همان ،ل-لا)». 

بدین ترتیب در آغاز دهۀ 40 که جامعۀ سیاسی ایران شاهد چرخش فکر  ملی به فکر مذهبی و جابجایی سرمشق اصلاح به سرمشق انقلاب است، صدیقی بر نظریه اصلاح ونه انقلاب پای می فشرد. این همه تأکیدات در یک مقدمه، گزاف وبی دلیل نبود.

پس به پرسش خود بر می گردیم آیا او در سال 57 صرفا یک کنشگر سیاسی بازنشسته و محتاط است یا درک ژرف تئوریکی از جامعه شناسی سیاسی انقلاب دارد؟ محتوای اثری که از آن بحث کردیم،  گزینۀ دوم را تأیید می کند. 

او یک انقلابی نبود ،تظاهر به انقلابی بودن هم نکرد، همرنگ جماعت یا سوار برامواج نشد، برخلاف جریان میل های غالب در سیاست ورزی معاصر ایرانی مانند کاریزمای پوپولیستی،کمال گرایی سیاسی وروشهای حذفی شناکرد و بر ترجیح نظری خود مبنی بر ژانر اصلاح باقی ماند. 

در همان حال که به عنوان یک جامعه شناس،  بسیار بیش از دیگران  وبخوبی می فهمید چرا انقلاب شده است؛ « بررسی ارسطو درباره علل انقلاب، باریک بینی و سقف مطالعه او را نشان می دهد. او به عامل اقتصادی در این امر اهمیت داده است ولی عامل درونی و اخلاقی و اجتماعی را نیز در نظر دارد. او نشر عدالت را در جلوگیری از انقلاب بسیار موثر می داند. راه رفع انقلاب را باید پیش از وقوع با فکر و مطالعه و تدبیر جست و دانست که علل انقلابات هیچگاه خُرد و حقیرنیستند هرچند بهانۀ انقلابات ممکن است حقیر و ناچیز باشند»(همان،لا). همین عبارت کوتاه صدیقی که متعلق به سال 42 است برای تحلیل دو دهۀ 40 و50 در ایران کفایت می کند که منتهی به انقلاب شد.

منابع 

اسلامیه، مصطفی(1381)زندگی نامه دکتر محمد مصدق.تهران: نیلوفر. 

امینی، ایرج(1386)بر بال بحران؛زندگی نامه سیاسی علی امینی. تهران: ماهی. 

دشتی، علی(1389)عوامل سقوط محمد رضا پهلوی؛ یادداشتهایی از علی دشتی. به کوشش مهدی ماحوزی. تهران: زوار. 

شایگان، احمد(1385)زندگی نامه سیاسی؛نوشتارها وسخنرانی های سید علی شایگان. تهران: آگاه. 

صدیقی،غلامحسین(1342)مقدمه بر اصول حکومت آتن. در «باستانی پاریزی(1383)ترجمه اصول حکومت آتن از ارسطو. تهران: نشر علم، چاپ چهارم، صص ط-لو». 

صدیقی،غلامحسین(1372) جنبش های دینی و ایرانی در قرنهای دوم و سوم هجری. تهران: پاژنگ. 

طلوعی، محمود(1384الف)داستان انقلاب. تهران: نشر علم. 

طلوعی، محمود(1384ب)خاطرات دو سفیر؛ سولیوان –پاسونز. تهران: نشر علم. 

فراستخواه، مقصود(1387)سرگذشت وسوانح دانشگاه در ایران. تهران: رسا. 

کاتوزیان ، محمد علی(1382) خلیل ملکی؛ رد تئوری توطئه وپیشبرد جامعۀ مدنی در«آبراهامیان، یرواند ؛ احمد اشرف ومحمد علی همایون کاتوزیان(1382) جستارهایی دربارۀ تئوری توطئه در ایران. به کوشش وترجمه ابراهیم فتاحی. تهران ، نی» صص121-162. 

کوهستانی نژاد، مسعود (1383)اختیارات، اصلاحات ولوایح قانونی دکتر محمد مصدق. تهران: نی. 

نراقی، احسان(1381)آن حکایتها؛ گفتگوی هرموزکی با احسان نراقی. تهران: جامعه ایرانیان.

 

  پی دی اف متن کامل مقاله



[i] در رساله دکتری خود نیز که با عنوان جنبش های دینی و ایرانی در قرنهای دوم و سوم هجری در سال 1938 به فرانسه و پس از درگذشتش به فارسی چاپ شده است، صدیقی به 124 مأخذ فارسی وعربی و  به 142 متن اروپایی ارجاع کرده است و بسیاری از آنها را مورد نقادی قرار داده است(صدیقی،1372).

[ii] البته صدیقی نقدهایی نیز ازموضع فکر مدرن بر خودارسطو دارد؛ در خصوص برده ها، زنان، نابرابری ، یونانیان وغیر یونانیان و...(همان مأخذ) وبویژه می افزاید که : «(ارسطو در برخی از نظریه هایش) به سبب  دوری  از روش عینی و توجه به حکم ارزشی و تکلیفی به جای واقعی و خبری ... مورد انتقاد قرار گرفته است»(صدیقی،1342: لد)» 

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد