مقصود فراستخواه

فضایی میان ذهنی در حوزه عمومی نقد و گفت وگو

مقصود فراستخواه

فضایی میان ذهنی در حوزه عمومی نقد و گفت وگو

کنشگری مرزی؛ در شکل فردی و در شکل نهادی ( متن تحریر یافته سخنرانی در نشست خیر وخرد)

کنشگری مرزی؛ در شکل فردی  و در شکل نهادی  

متن تحریر یافته سخنرانی مقصود فراستخواه در نشست خیر و خرد

۲۸ اسفند ۱۴۰۳

مأخذ:

https://alefbayefarda.ir/%D8%A8%DB%8C%D8%B3%D8%AA-%D9%88-%D9%87%D9%81%D8%AA%D9%85%DB%8C%D9%86-%D9%86%D8%B4%D8%B3%D8%AA-%D8%AE%DB%8C%D8%B1-%D9%88-%D8%AE%D8%B1%D8%AF-%DA%AF%D8%B2%D8%A7%D8%B1%D8%B4-%D9%86%D8%B4%D8%B3%D8%AA/     



نیز در اینجا:

https://t.me/mfarasatkhah/2182 

 

دارالاکرام حامی آموزش کودکان و نوجوانان فاقد سرپرست موثر در واپسین روزهای سال بیست‌وهفتمین نشست خیر و خرد را برگزار کرد. بیست‌وهفتمین نشست خیر و خرد با حضور دکتر مقصود فراستخواه و با نگاهی به کتاب کنشگران مرزی و به موضوع سازمان‌های مردم‌نهاد و شکاف دولت-ملت اختصاص یافت و با پرداختن به نقش ان‌جی‌اوها در ایجاد پل میان دولت، ملت و حاکمیت، به تحلیل موضوع توسعه و شناسایی مفهوم کنشگر مرزی در معنای فردی و نهادی آن در تاریخ ایران پرداخت.


مقصود فراستخواه در مقدمه‌ی این نشست با بیان این فرض که در ایران نوعی نبوغ بقا وجود دارد، گفت: اینکه یک ملت طی هزاره‌ها مانده یعنی توان بقا و دوام دارد. ساختارها در ایران درمانده‌اند و کیفیت ندارند و کیفیت عاملان آن را جبران کرده که همان مکانیزم و ساز و کار داستان است که به علت وجود ساختارهایی علیل و کودن و فاقد هوش و مهربانی کیفیت ساختار کم بوده است؛ در نتیجه کیفیت عاملان انسانی سعی کرده تا کمبود یا نبود این کیفیت را جبران کند؛ عاملانی هوشمند تاب‌آوری داشته‌اند و بیش از ساختارهای آماده عمل کرده‌اند؛ چراکه صورت‌های خیال ایرانیان وسیع بوده است و اگر راه‌هایی به روی ما بسته می‌شد راه‌های دیگری خیال می‌کردند و تخیل خلاق شان راه‌های متنوع شیوه‌های عمل را متنوع می‌ساخت.

ایشان یکی از شیوه‌های عمل متنوع را کنشگری مرزی نامگذاری کرده‌ است تا کمک کند این نوع خاص از کنش به آشکارگی برسد؛ چراکه یکی از کارهای اخلاقی و علمی یک محقق باید کمک به یک فرد تاریخی غریب مانده و شناخته‌نشده است تا ظاهر شود، به آشکارگی برسد و شناخته شود.فراستخواه با اشاره به اینکه صورت‌های خیال ایرانیان وسیع و متنوع است، گفت: کنشگری مرزی به عنوان یک نمونه در این مطالعه به کار رفته است؛ چراکه الگوی منازعه در ایران غالب بوده و شکاف دولت و ملت ما را به سوی یک سازه منازعه پیش برده است.

ایشان کنشگری مرزی را یکی از علاجیه‌های ایرانی و نبوغ بقا معرفی می‌کند که حیطه‌های امکان تازه‌ای پیدا می‌کند و سعی دارد در تردد میان ایوان جامع و دیوان دولت کارهایی بکند.  فراستخواه تاکید کرد: سخن گفتن از تنوع صورت‌های عمل و آنگاه متمرکز شدن به یک صورت از عمل که همان کنشگری مرزی است به معنای نفی صورت‌های دیگر اجتماعی نیست؛ چراکه کنشگر مرزی کمتر مورد اعتنای جامعه‌ای واقع شده که در آن ایدئولوژی‌های توده‌انگیز و پوپولیستی بیشتر رواج پیدا می‌کردند. هر حکومتی از دیدگاه‌ مذهبی ما یک حکومت جائر بوده و این تابوی مذهبی در شکل سیاست ورزی روشنفکرانه هم ظاهر شد و در آن به حکومت به عنوان یک شر نگاه می‌شد و در نتیجه کسی که در حکومت بود یا رفت‌وآمد می‌کرد دیگر درباره‌اش فکر نمی‌کردیم و برای همین کنشگر مرزی در پرده مانده است.

ایشان یکی از مهم‌ترین خصیصه‌های کنشگران مرزی را اینگونه معرفی کرد که به جای اصرار بر ورق زدن تاریخ، اهتمام به نوشتن سطور تاریخ دارند؛ آنها می‌گویند ورق خوردن تاریخ لازم است اما بیش از اینکه اصرار بر ورق خوردن خالی تاریخ داشته باشیم، بیاییم تاریخ را بنویسیم، چون اصرار بر ورق زدن تاریخی که سطور آن را ننوشته‌ایم و فصول آن را کامل نکرده‌ایم شاید اصرار بجایی نباشد. در واقع کنشگران مرزی بیشتر به تحریر سطور و تدوین فصول کتاب ایران اهمیت می‌دهند؛ یعنی می‌گویند ما باید آموزش مدرن راه بیندازیم و برای ۸ هزار دانش‌آموز بازمانده از تحصیل تسهیلاتی مهیا کنیم و یا حوزه کتاب عمومی و نهادهای مدنی را تقویت کنیم. همچنان که بر اساس آمار سازمان بین‌المللی کار در کشورهای اروپایی، آمریکا و کانادا ۳۰ درصد از شهروندان عضو یک نهاد عام‌المنفعه هستند.

کنشگران مرزی معتقدند باید آگاهی جدید در ایران ایجاد شود و با دعوت به قانون، قبل از ورق زدن تاریخ ایران، فکر قانون در ذهن ایرانی توسعه پیدا کند و سامان اداری کشور بهبود یابد؛ چرا که هر حکومتی نیاز به سامان اداری دارد و تقویت تدبیر دولت؛ توسعه نگاه عقلانی؛ تولید رسانه؛ هنر؛ فرهنگ؛ نمایش و اندیشه وارتقای آگاهی و اخلاق همه این کارها نوشتن سطور ایران است؛ پس ابتدا سطور کتاب را بنویسیم و بعد به فکر ورق زدن آن بیفتیم.

ایشان افزود: البته کنشگران مرزی در ورق زدن تاریخ هم خیلی موثر بودند و مثلا در دوران پیشامشروطه از زمان عباس میرزا تا ۸ دهه سطور کتاب ایران نوشته شده است؛ به عنوان مثال میرزا یوسف مستشارالدوله کدهای حقوق بشر را توضیح داده و سعی کرده کدهای حقوق فرانسه را با فرهنگ ایران توضیح دهد او در راه اشاعه این فکر در دولت، تنش‌هایی متحمل شده است و این همان نوشتن سطور است؛ بنابراین کنشگران مرزی بیش از ۸ دهه سطور کتاب ایران را نوشتند تا مشروطه ورق بخورد و در ورق زدن سطور مشروطه هم بیشترین مشارکت را داشتند تا با کمترین هزینه مشروطه اتفاق بیفتد.

ایشان گفت: یکی از مفروضات کنشگران مرزی این است که اگر تغییرات به صورت رادیکال و کمال‌گرایانه در جامعه دنبال شود، دیگر چیزی از جامعه نمی‌ماند که بتوانیم درباره‌ی توسعه آن صحبت کنیم و این جامعه یک موجودیت است که اگر خیلی رادیکال بخواهیم آن را تغییر بدهیم پاره می‌شود و دیگر چیزی باقی نمی‌ماند. آنها معتقدند تحول یک جامعه را باید به گونه‌ای توضیح دهید که جامعه‌ای بماند تا بخواهد تحول ایجاد کند و فرض عجیبی که دارند فرض زوال ایران است و می‌گویند نکند تحولات ایران را طوری دنبال کنیم که توسعه‌ای ایجاد نشود.او گفت: آنچه کنشگران مرزی می‌گویند این است که کمال‌گرایانه نمی‌توان جامعه را تغییر داد؛ چراکه در نگاه کمال‌گرایانه، موجودیت جامعه زایل می‌شود و دیگر نمی‌توان از تغییر صحبت کرد.

ایشان در ادامه گفت: کنشگران مرزی کمال‌گرا و ذات‌باور نیستند و بیشتر با صفات و خصیصه‌ها درگیرند. آنها می‌گویند امکانات ما محدود است و باید با همان عقلانیت محدود و  تقلیل خطاها کارهایی کنیم. واقع‌گرایی؛ عمل‌گرایی و روحیات ارتباطی و تعاملی از دیگر ویژگی‌های آنهاست؛ کنشگران مرزی دارای توافق اختلافی هستند؛ یعنی با وجود اختلافات با دیگران کار می‌کنند و بیشتر به رئال پلیتیک توجه دارند و نه سیاست‌ورزی در آسمان؛ آنها می‌گویند حقیقت اینجا یا آنجا نیست بلکه در میان است و در گفت‌وگوها ممکن است فرصت ظهور پیدا کند؛ به در میان‌بودگی حقیقت توجه دارند و در طیف خاکستری فکر وعمل می کنند به جای اینکه سیاه یا سفید بکنند. 

ایشان با طرح این پرسش کنشگران مرزی که اگر بخواهیم میان دیوان دولت و ایوان ملت در تردد باشیم آنگاه چه بر سر اعتماد ملت به ما می‌آید، گفت: کنشگران مرزی به اعتماد اینگونه نگاه نمی‌کنند و می‌گویند اعتماد یک سرمایه‌ی اجتماعی است و نه کالایی که بتوان آن را خریداری کرد بلکه اعتماد در یک مزرعه‌ی اجتماعی پرورش پیدا می‌کند. در تاریخ ایران خیلی از کنشگران مرزی دیرتر شناخته شده‌اند چون خیلی اصرار ندارند تا اعتماد اجتماعی را به صورت کالایی با خود داشته باشند بلکه بیشتر سعی دارند منافع اجتماعی را دنبال کنند؛ در نتیجه پوپولیستی فکر نمی‌کنند.

ایشان افزود: کنشگران مرزی فقط کنشگرانی برای دوره‌های ثبات نیستند و تحقیقا مشخص شده که در دوره‌های درهم‌ریختگی و فروپاشی کنشگر بوده‌اند؛ مثلا در دوره ساسانی که سیستم دولت و سامان اداری با حمله‌ی اعراب ساقط و زوال آغاز شده است و در دوره‌های مغلوبیت، درهم ریختگی، یاس، استیصال و غارت بود که خاندان‌هایی که ریشه در خاک ایرانی دارند برخاستند و در خلافت عرب وزارت و دبیری ایجاد کردند و سامانیان را به وجود آوردند.

ایشان با اشاره به نهاد دبیری در تاریخ ایران آن را یک نهاد مرزی دانست که فکر و حافظه و فرهنگ ایرانی در یک دوره فروپاشی آن را ایجاد کرده تا بتواند سامان اداری را به نفع مردم نگون‌بخت بگرداند. همچنین افزود: راه‌اندازی بیت‌الحکمه و جنبش شاهنامه‌نویسی در دوره جابه‌جایی قدرت‌ها و استیصال و نه در دوره استقرار اتفاق افتاد.

ایشان به تدوین آیین‌های اداری اشاره کرد و افزود: منشی‌گری و اداره دیوان و  دانش و تمدن ایرانی در این فضاهای مرزی توسعه پیدا کرده است و فردی مثل ابن مقفع در درون دستگاه خلافت آثار ایرانی را به عربی ترجمه کرد؛ آثاری که مربوط به مدیریت و نظام اداری ایران است. همچنین سامان خدا دهقانی زرتشتی بود که سامانیان را در دوره فروپاشی و استیصال ایجاد کرد و نیز جنبش شعوبی بهزادان پسر ونداد که برای برابری و مبارزه با نژادپرستی راه افتاده بود و جنبش سیاه‌جامگان از مرزهای میان دولت و جامعه مشروب شد و جاری شد.

فراستخواه عطاملک جوینی، شمس‌الدین و بهاء‌الدین را در مرزهای جامعه دانست که در دوره ایلخانی و پسامغول و پساهجمه و فرو ریختن نظام‌های کشور توانسته‌اند برای مردم و کشورداری فرصت‌هایی ایجاد و به بازار و اقتصاد کشور کمک کنند و در نتیجه اصناف و بازار در زمان ایلخانی خیلی پیشرفت کرد.

ایشان تاکید کرد که وقتی تحقیقا تاریخ را مطالعه می‌کنید هزاران راه نرفته وجود دارد؛ گرچه ممکن است کنشگر مرزی حذف شود اما ظرفیت مرزی در ایران وجود دارد و تنوع صور خیال به قابلیت‌های تمدنی کمک می‌کند تا مدام میان دولت و جامعه فضا ایجاد شود. ایشان درباره‌ی روایت نخبه‌گرا از کنشگران مرزی هشدار داد که به فهم کنشگر مرزی لطمه می‌زند گرچه نمی‌توان از نخبگان صرف نظر کرد اما  خیلی از عاملان ناشناخته غیر نخبه در لایه های پایین تر اجتماعی سعی کرده اند در قالب نهادهای صنفی وحرفه ای ومحلی و مدنی  و ان جی اویی در مرزهای میان دولت وجامعه تلاش بکنند.

از سوی دیگر در ایران مفهوم نخبه عوض شده و نخبگان معمول ظهور پیدا کرده‌اند که قبلا نبوده‌اند.فراستخواه با اشاره به تغییرات تکنولوژی؛ تغییرات شهری و جهانی شدن ارتباطات گفت: چگالی جمعیتی جامعه و سواد باعث شده تا در ایران نخبگان معمولی به میزان فراوان به وجود بیایند اما هیچ وقت در هیچ تاریخی جامعه بدون نخبه نبوده است. مشیرالدوله، امیرکبیر، مستشارالدوله، امین‌الدوله، فروغی نخبه بودند. در پشت سر مستشارالدوله چندین نفر در رده‌های بالا و پایین کار کردند یعنی مستشارالدوله به علاوه‌ی برخی افراد. پشت سر این نخبگان آدم‌های مرزی و فضاهای مرزی و عملکردهای مرزی زیادی بوده است تا این نخبگان تولید و ساخته شدند. این نخبگان در خلا ظهور نکرده‌اند بلکه در فضاهایی مرزی امکان ظهور یافته‌اند. یک دهم نوک آب نخبه است اما نُه دهم زیر آب و این فضاهای مرزی است که در لابلای دولت و جامعه کار می‌کردند.

برای مثال محمد بدایع‌نگار کارمند دولت و کارشناس جزء بود اما کارهای مرزی مهمی  کرده است؛ اینان کنشگران مرزی کمتر شناخته شده اندکه در پشت سر امیرکبیرها باید رؤیت پذیرشان بکنیم؛ در حالی که ما فقط امیرکبیر را در یک دهم بالای آب دیده‌ایم. یا میرزا شفیع قزوینی که کتاب قانون را نوشته از نخبگان نیست، بلکه یک کلاهدوز است که قانون را می‌فهمد و یا رشدیه که در پشت سر امین‌الدوله است و در تهران با او کار می‌کند یک کنشگر مرزی است و امین‌الدوله در جنبش ملی آموزشی از او حمایت می‌کند. طیفی از آد‌م‌ها که ظرفیت‌هایی را تشکیل می‌دهند در مرز این سرکوب و این جامعه ایستاده‌اند و سعی می‌کنند انس و آشنایی ایجاد و تغییر را تسهیل کنند. همچنین شصت بازرگان با امین‌الضرب کار می‌کردند و با هم صنفی را تشکیل دادند که در فضاهای مرزی کار می‌کردند و همین‌طور در پشت سر کنشگران مرزی روشنفکران قرار داشتند.

ایشان روزنامه‌نگاران، تاجران، ادبا، شاعران، اهل هنر، مستوفیان، مدیران و منشیان را از کنشگران مرزی دانست و افزود: ما به اشتباه روایت کنشگر مرزی را روی فرد می‌نشانیم حال اینکه نهادهای مرزی خیلی مهم‌تر بوده‌اند. در ادامه فراستخواه به خاندان‌ها در ایران پرداخت و خاندان‌های جوینی، فروغی، برمکی و نوبختی را یک نهاد معرفی کرد؛ چون ایران مثل جوامع کلاسیک اروپایی جامعه‌ای طبقاتی نبود و بعضی کمبودهای طبقاتی را خاندان‌ها تکمیل می‌کردند و فضایی مرزی به وجود می‌آوردند.

این استاد دانشگاه طبقات اعیان، اصناف، امنای محله، وکلا، فتوت‌نامه‌ها، نهاد جوانمردی، کدخدا، نهادهای ریش‌سفیدی و کلانترها را نیز یک نهاد معرفی کرد که در میان جامعه و حکومت کار می‌کردند. ایشان خاندان بیگلربیگی را یک نهاد، مقام محلی و فضای مرزی معرفی کرد که به حاکمیت نامه می‌نوشت که: من بیگلر بیگی کارم رفاه عباد و آبادی بلاد است و و مالیات‌های مقرری رأس حکومت را نقد می‌کرد.

ایشان تاکید کرد کنش مرزی هم می‌تواند در هیات فردی و هم در فضا و نهاد مرزی مثل صنف و انجمن رخ بدهد. در ایران امروز نیز اجتماعاتی سیاست‌ساز وجود دارد که در آن کارشناسان، پژوهشگران و متخصصانی سیاست‌ها را محل گفت‌وگو قرار می‌دهند و به سیستم مدیریت کشور فشار می‌آورند و فضاهای اجتماعات سیاست‌ساز فضاهای مرزی هستند. نویسنده کتاب کنشگران مرزی فردوسی، ابن مقفع، اعتضادالسلطنه، فروغی‌های پدر، پسر و برادر؛ امین‌الضرب‌ها؛ رشدیه‌؛ احتشام‌السلطنه؛ محمد بدایع‌نگار؛ یحی دولت‌آبادی؛ محققان در مراکز پژوهشی؛ مشاوران؛ امنا؛ علی‌اصغر حکمت؛ اسماعیل مرآت؛ علی‌اکبر سیاسی؛ رضازاده شفق؛ فخرالدین مرادی؛ احسان نراقی؛ محمد بدایع نگار را کنشگران مرزی فردی در تاریخ ایران معرفی کرد و از خاندان‌های ایرانی؛ سنت‌های دبیری؛ سنت‌های مستوفی‌گری به عنوان کنشگران مرزی نهادی یاد کرد و افزود: مثلا شاهان صفوی تربیت شهری نداشتند؛ آنها کاری جز جنگیدن و زندگی ایلی بلد نبودند و سنت‌های دبیری در فضاهای مرزی آنها را با آداب اداری شهر آشنا کرد و یا پدر مرحوم مصدق که از خاندان مستوفی بود . استیفا یکی از همین نهادهاست. او  به شاه قاجار رساله می‌نویسد و یک سنت اداری ایجاد می‌کند و درباره‌ی امتیاز فضل می‌گوید: اینگونه نیست که به راحتی مقام را به آدم‌ها بفروشی؛ چرا که باید فضل و شایستگی در میان باشد.

فراستخواه دیوان رسایل؛ دیوان استیفا؛ شورای نجبا؛ دارالحکمه؛ دارالفنون؛ دارالترجمه؛ دارالتالیف؛ نامه‌ی دانشوران؛ مهندس‌خانه؛ هیات صحیه؛ اتاق تجارت و روزنامه را از فضاهای مرزی معرفی و تاکید کرد: سازمان‌های عام‌المنفعه مثل دارالاکرام نیز که می‌خواهد باری از دوش جامعه‌ای بردارند که به دلایل مختلف سرپرست موثر ندارند؛ امکانات ندارند و دیده نمی‌شوند و می‌خواهد این افراد را رویت‌پذیر بکند و به سیاستگذار اطلاعات بدهد و بگوید چه اتفاقی افتاده که این بچه‌ها بازمانده از تحصیل شده‌اند و از این طریق به حل این مسئله کمک کند و در این راستا با وزیر، نماینده و مقامات حکومتی گفت‌وگو می‌کند و این همان عملکرد مرزی است که امید اجتماعی را می‌سازد.

ایشان افزود: در نتیجه هر نوع فعالیتی که به جای فقدان به امکان و به جای نزاع به گفت‌وگو فکر می‌کند و می‌خواهد هزینه‌ها را کم و اثربخشی را بیشتر کند و مسئله ایران را به طور صلح‌آمیز دنبال کند و از شبکه‌های مختلف کنش‌های اجتماعی نیز استفاده کند و آنها را انکار نکند این خود کنش متمایزی است که سعی دارد با تردد میان دیوان و ایوان فرصت مناسب ایجاد ‌کند، متقاعد ‌کند، سیاست بسازد و قانون را تغییر بدهد و مشکلات شهر را پی‌جویی کند و با سازمان‌های ذی‌ربط گفت‌وگو کند تا آیین‌نامه مناسب نوشته شود، اصلاحات قانونی صورت بگیرد تا به مجلس و نیز سیاست‌گذاری‌های کلان برود و مشکلات برطرف شود..

فراستخواه در بیان تفاوت میان کنشگر مدنی با کنشگر مرزی گفت: کنشگر مدنی برای مشکل آب اعتراض می‌کند و این حق اوست اما کنشگر مرزی به دنبال برقراری ارتباط با سازمان‌های مختلف است تا معضل بحران‌های اقلیم را از طریق بهبود سیاست‌ها حل کند و سپس آن را در جامعه به شهروندان نیز آموزش ‌دهد و البته گاهی بخشی از لایه‌های کارشناسی و مدیریتی دولت هم وارد فضاهای مرزی می‌شوند؛ همان کسانی که در فضاهای اسفنجی و مفصل‌های لیز و لغزنده کار می‌کنند و می‌دانند مشکلات کشور از کجا نشأت گرفته است؛ آنها زبان علمی، اجتماعی، عرفی و سکولار دارند و نه مذهبی و ایدئولوژیک .  در دولت برای ملت  کار می‌کنند و می‌توانند در تدوین برنامه‌ها، اصلاحات و در دوره‌های ثبات و فروپاشی برای رفاه اجتماعی و حقوق اجتماعی عملکرد مرزی داشته باشند.

در ادامه حاضران به نقد وپرسش آغاز کردند.:

پرسش یک:

·      ایده‌ی شما در شرایط فعلی ایران تبعات منفی دارد؛ وقایع تاریخی یک ملت با ده سال قبل آن این‌همانی ندارد چه برسد با عصرهای دیگر. موضوع کنشگران مرزی تا ۲۰ سال پیش در ایران موثر بوده است. مرزی که شما می‌فرمایید یک طرف آن حاکمیت و طرف دیگر آن کنشگران، نهادهای مدنی و آدم‌ها هستند. کنشگر مرزی معنا ندارد اگر کنشگر ذوبی باشد.

پرسش ۲

·      آیا بدون ساختارهای بنیادی می‌شود صفحات تاریخ را نوشت و به عنوان کنشگر مرزی نقش تعیین‌کننده داشت؟ آیا کنشگری مرزی بدون ساختارهای بنیادی توان تغییر را دارد؟ چراکه گفته‌اید کنشگری مرزی از درون ظرفیت‌های جامعه برمی‌خیزد.

پرسش ۳

·      اساسا کسانی که کنشگر مدنی هستند منافع ملی را می‌بینند و بر حسب مقتضیات از امکانات ساختار حکومت استفاده می‌کنند. در منافع ملت منافع ملی مهم است و ممکن است در این میان با حکومت وارد مذاکره شوند. این اقتضائات کجاست؟ برای همه نمی‌توان یک مدل قابل تعمیم ارائه کرد.

توضیحات دکتر فراستخواه دربارۀ این پرسش ها ونقدها

دنیا را پرسش‌ها پیش می‌برد و نه تقریرها، بیان‌ها و اثبات‌ها؛ چراکه با اثبات گرایی، دنیا از تحول دور می‌شود و با تعریف‌ های اثبات گرایانه  ممکن است دنیا تخریب شود؛ چراکه عالم پویاتر از تعریف‌های ماست. جهان انسانی پیچیده‌تر از تعاریف ماست؛ ما به سوژه‌های سرکش نیاز داریم و اگر پرسش‌های خوبی مطرح کنیم، پاسخ‌های خوبی هم دریافت خواهیم کرد. در سال ۱۳۸۹ اولین بحث کنشگران مرزی را در دانشگاه علامه طباطبایی مطرح کردم و در آنجا غلامحسین صدیقی، پدر آموزش جامعه‌شناسی و کنشگر ملی و فعال، را یک کنشگر مرزی معرفی کردم که مورد توجه اصحاب علم و نقد وبررسی قرار گرفت. کنشگر مرزی تنها کنش یا مهم‌ترین کنش ایران نیست و به عنوان یکی از صورت‌های کنش در ایران معرف می‌شود. جامعه می‌تواند و حق کنش دارد شهروندان منتظر ما نیستند که مفاهیم را توضیح دهیم چون آنها محکوم به زندگی هستند و نظریه کنشگر مرزی کنش های دیگر را نفی نمی‌کند. گاهی اقتضا می‌کند کنش مرزی و یا کنش چند رگه‌ی مدنی و مرزی داشته باشید.

از سوی دیگر کنش مرزی مثل هر نوع کنش دیگر هم ظرفیتها وهم محدودیت هایی دارد. در کتاب کنشگران مرزی از 16 محدودیت کنشگران مرزی بحث کرده ام. ؛ آنها میان دولت و ملت در تردد هستند؛ گاهی دچار ادغام و چسبندگی در ساختار شده‌اند و نتوانسته‌اند چالاکی لازم را داشته باشند. کنشگر مرزی یک کارت شناسایی نیست که به کسی داده شود بلکه یک عملکرد است که ممکن است از یک کنشگر مرزی یا از یک شهروند عادی و یا نخبه سر بزند؛ نقش نیست بلکه یک عملکرد است و می‌تواند تکرار شود و یک فرد بر حسب اقتضا می‌تواند چند نوع عملکرد داشته باشد.

در تاریخ نباید تمثیل کرد و این یکی از مغالطات بزرگ است مثلا خلیل ملکی کنشگر مدنی تندی بود که در دوره‌ای عملکرد مرزی داشت؛ تحلیل او از اصلاحات ارضی این بود که یکی از اصلاحات ضروری ایران برای گذار به دوره توسعه است و این را برنامه‌ای ملی می‌دانست و می‌گفت نباید اختلاف ما با حکومت سبب شود که این برنامه ملی را نادیده بگیریم؛ در نتیجه گفت‌وگو کرد؛ در حالی که همین شخص در دوره‌ای دیگر یک کنشگر رادیکال بود.

در مورد تاریخ نمی‌شود تمثیل به کار برد اما می‌شود تحلیل کرد و قاعده درآورد؛ کسانی در ایران بودند که به سرمشق فقدان نمی اندیشیدند بلکه به سرمشق امکان باور داشتند و وقتی احساس می‌کردند هیچ چیز نیست یک حیطه امکان را کشف می‌کردند؛ چرا؟ چون اینها در پارادایم امکان نفس می‌کشیدند.

کنشگران مرزی مثل نراقی‌ها اینگونه فکر نمی‌کردند که اول باید ساختار فرو بریزد تا بعد ببینیم چه کنیم کسانی مثل احمد اشرف اینگونه فکر نمی‌کردند؛ آنها برای تولید برنامه گام برمی‌داشتند و کنش مرزی داشتند. خیلی از بزرگان کنش‌های مرزی داشتند، چون فرض آنها این بود که باید ابتدا صفحات را بنویسیم و به فکر تقویت سامان اداری و آموزش باشیم وپا به پای آن تاریخ مان ورق بخورد. در جامعه‌شناسی بحثی به نام ساختار و عاملیت وجود دارد. بر حسب جوامع معادلۀ ساختار و عاملیت تفاوت می کند؛ در ایران بیشتر عاملان تاریخ را جلو برده‌اند و عاملیت در ایران مهم‌تر از ساختار بوده و کمک کرده که ساختارها بهبود پیدا کنند و یکی از عاملیت‌ها عاملیت مرزی است. در ظرفیت فرهنگی و تمدنی و ظرفیت انسانی و اجتماعی ایران نوعی دلهرۀ زوال است و نارضایتی تاریخی وجود دارد از جمله در خیام، فردوسی، حافظ و . در نتیجه این امر تلاش کرده که عاملیت را همچنان با وجود مشکل ساختارها حفظ کند. نهاد با ساختار فرق دارد و چون ساختار سیاستگذاری ما به یک ان‌جی‌او نگاه امنیتی دارد پس اگر بخواهید برای کودکان خیابانی کاری بکنید، باید دو تا سه دهه تلاش کنید تا مجوز دریافت کنید. پس ساختار بر ضد کنش شماست، اما شما عاملیت می‌کنید و کنش خود را به رغم ساختارهای محدود دنبال می‌کنید و در عین حال برای تغییر ساختارها باید کنش‌های زیادی وجود داشته باشد و کنش‌های مرزی یکی از عوامل تغییر و بهبود ساختارها بوده است. با وجود محدودیت‌های ساختارها می‌شود فضاهای امکان تازه‌ای پیدا کرد و نقبی زد و بهبودی بخشید.

کنشگر مدنی هم یکی از انواع کنش ایرانی است . در ایران انواع صورتهای کنش مثل کنش صنفی، کنش حرفه‌ای، کنش‌ محلی، کنش حلقه‌های دوستی، کنش اجتماعات همسایگی هست؛ در کنار این کنش‌ها یک کنش مدنی هم در احزاب و نهادهای سیاسی وجود دارد. کنش مدنی منافع ملی را مبنا قرار داده یعنی مبنای انسان‌دوستی و اخلاقی دارد و بر حسب اقتضا عمل می‌کند؛ گاهی گفت‌وگو؛ گاهی اعتراض؛ گاهی چانه‌زنی؛ گاهی مقاومت.

در یک فرد می‌تواند عملکرد مرزی و مدنی جمع بشود اما در برخی افراد ممکن است یکی از این دو بیشتر شود. حتی کنشگران مدنی متفاوت‌اند؛ برخی در دستگاه حکومت و برخی در ایوان جامعه در ترددند؛ اما وقتی با هم گفت‌وگو می‌کنند، می‌توانند مبادله کنند و تقسیم کارهای خلاقی را رقم بزنند و کارها را پیش ببرند و به شرط اثربخشی و اخلاق است که می‌شود از عملکرد مرزی استفاده کرد اما اگر کنشگر مرزی در ابهام بماند برای امید اجتماعی و تنوع صور عمل اجتماعی خوب نیست؛ چراکه توسعه یعنی گسترش افق انتخاب‌های مردمان یک جامعه. آرزو می کنم  افق انتخاب‌های نوع عمل در یک جامعه گسترش بیابد و برخی شهروندان یکی از این افق‌ها یا ترکیبی از آنها را انتخاب کنند.

من نمی‌خواهم کنش مرزی را در شکل کنش مدنی ادغام کنم هر چند که کنشگر مدنی هم می‌تواند کنش مرزی داشته باشد. به طور کلی ما در ژئوپلیتیک و جغرافیای سختی زندگی می‌کنیم که بسیار پیچیده است؛ جهان هم شرارت‌بار شده و موقعیت منطقه‌ای و سرزمین ما هم بسیار پیچیده است؛ در نتیجه در دوره‌ای که ناامیدی اجتماعی بسیار شده است، باید بتوانیم برای حفظ نبوغ بقا در ایران و گشودن آینده‌ی این سرزمین صورت‌های مختلف کنش را نعریف کنیم و توضیح دهیم و اجازه شناسایی بدهیم تا انسان‌ها حسب شرایط فردی خود کنش‌های مختلفی داشته باشند؛ چراکه هم‌افزایی کنش‌ها برای آباد کردن ایران لازم است. کنش مرزی برای دوره‌ی ثبات نیست بلکه برای دوران سخت و دشوار تغییر و فروپاشی است. کسانی که برای آموختن بچه‌ها و محیط زیست کار می‌کنند امکان‌های سامان اداری را فراهم می‌کنند.

نقد و پرسش دیگر

·      حد فاصل میان امر سیاسی و امر مدنی بسیار لغزنده و خطرناک است و نیاز به فهمیده شدن دارد. نهادهای مدنی یا مرزی به آموزش نیاز دارند. دو امر وجود دارد: بی‌تفاوتی و بیگانگی نسبت به امر سیاسی که در نهادهای مدنی محلی بیشتر است و دومین امر لغزندگی شدید به سمت امر سیاسی. اما چه آموزش‌هایی لازم است؟ کجا متکفل این آموزش‌ها به نهادهای مدنی است؟

توضیح دکتر فراستخواه

کنشگر مرزی از سر استیصال اجتماعی به وجود می‌آید و سعی می‌کند از تمام ظرفیت‌ها و صورت‌های عمل برای حقوق و رفاه اجتماعی استفاده کند. ما کنشگری آماتور می‌کنیم در حالی که کنشگری یک امر حرفه‌ایست ما بدون تنوع وکیفیت کنش های مان هست که سطور و اوراق تاریخ خود را می نویسیم چون با ورق زدن خالی تاریخی که خوب ننوشته ایم  کاری پیش نمی‌رود؛ منتظر نباشیم آدم‌های افلاطونی تاریخ را  ورق بزنند و اوضاع ما را درست کنند؛ باید اوضاع از همین پایین از میان جوامع محلی از جمله کنشگران مرزی حل شود و توسعه بیابد.

باید کنش مرزی را از بچگی و به طور صلح‌آمیز به کودکان آموخت تا بتوانند از طریق گفت‌وگو مشکلات محله را از راه تعامل با سازمان‌های مسئول مطرح و فرصت ایجاد کنند و اثربخشی داشته باشند. هم‌مسئلگی یعنی همین که مسئله شما مسئله بسیاری از کنشگران اجتماعی  وگاه مسألۀ بسیاری از رده های دولتی است. ما باید روی عاملیت تمرکز کنیم و کیفیت انسانی بهره‌وری ملی کار را بر اساس آموزش دقیق، تجربیات جهانی و با حفظ تنوعات دنبال کنیم.

اگر شما تنوع بسترهای عمل داشته باشید مجموع سیگمای جمعی کنش‌های تان یک چگالی و ظرفیتی برای توسعه و بهبود جامعه‌ی ایران ایجاد می‌کند. ما باید با عقلانیت از کمال‌گرایی فاصله داشته باشیم؛ چکش‌های قضاوت را علیه انسان‌ها به کار نگیریم و بگذاریم فرصت گسیل شدن به سمت جامعه داشته باشند.