مقصود فراستخواه

فضایی میان ذهنی در حوزه عمومی نقد و گفت وگو

مقصود فراستخواه

فضایی میان ذهنی در حوزه عمومی نقد و گفت وگو

گفتگو با فراستخواه دربارۀ کالونیسم

بر مبنای آموزۀ  «خود- کشیشی»، ایمان ودینداری مردم  به جای اینکه  توسط  متولیان  رسمی وانحصاری ،تعریف وکنترل بشود ، به تعلقات شخصی مؤمنان به کلام خدا ومتن مقدس تبدیل شد... دینداری سنتی در اروپا ،قبایی بر اندامِ مناسباتِ ماقبل «شهر نشینی»  ،  «ماقبل بازرگانی»  ،  ماقبل «رنسانس»  و  ماقبل «ملت–دولت ها» بود... فرضیه «وبر» این بود  که با رشد جنبش رفورم دینی ،فهم  دینی مردم متحول شده است و آنها  به جای اینکه ملاک رستگاری بشر  را اجرای پاره ای مناسک مذهبی خاصی بدانند، ملاک رستگاری  را  انضباط  شغلی وکار وحرفۀ مولّد می دانند.... امر دین ورستگاری  واینکه یکی، مسیحی مؤمن وملتزم به شریعت است ویکی نیست؛ در دست من وشما نیست وجزو تقدیر است، اما آنچه در دست من وشماست این است که درستکاری در پیش بگیریم.... رفورم دینی خود از صفر شروع نشد وریشه در تحولات اقتصادی،ارتباطی ،اجتماعی وفکری  غربیها داشت... دین نباید بی اعتبار  واز حوزۀ عمومی اخراج بشود ،اما حوزۀ عمومی باید  از  این یا آن روایت خاص دینی مستقل باشد.... در ایران به سبب نوع زمینه ها وساختارها بیشتر رهیافتهای فارابی وخیام وزکریای رازی و ابوریحان وابن مسکویه وحافظ تا نائینی وسنگلجی در هوا ماندند... در اروپا و ایالات متحده، تأویل اجتماعی وفرهنگی ِریاضت کشی(پیوریتانیسم)؛  انضباط ونظم وپشتکار وسختکوشی در کار وحرفۀ مولدو تولید وتوسعه ودانشگری وفناوری وترقی شد ولی تأویل اجتماعی ِ ریاضت کشی در میان ما رکود ودنیاگریزی و درون گرایی شد..... یک دیدگاه مرسوم ومتداول مذهبی در ما هست که خداوند متعال  را  می توان با یک شکل دینداری به تسخیر خود در آورد....

در صورت تمایل به خواندن متن مصاحبه لطفا از اینجا دانلود کنید

نظرات 6 + ارسال نظر
رابط جمعه 5 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 13:56 http://renaissance87.blogfa.com

خسته نباشید ومبارک باشد ما هم از ۸۷ بحث رنسانسو روشنگری را کلید زدیم خوشحال می شویم که نظرتان را درباره ژست اخر یعنی راهبری جریان فرهنگی بدانیم

با سلام وممنون از توجه شما
و از بحثهای تان
حتما در اولین فرصت که توانستم مطالبتان را بخوانم اگر چیزی به ذهن قاصرم رسید برای تان می فرستم
ساحل افتاده گفت: گرچه بسی زیستم. هیچ نه معلوم شده آه که من کیستم
موج زخود رسته ای تیز خرامید و گفت: هستم اگر می روم گر نروم نیستم
موفق باشید
م-ف

محسن جمعه 5 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 15:14

سلام استاد گرامی
خوشحالم که شما را ازین پس در محیط مجازی می بینم
و ممنون از اینکه خبرم کردید
به امید موفقیت و دیدار شما
با احترام
درویشی

سلام از بنده
به دوست دانشی
درویشی نامی از تبار اغنیای عالم آزادگی
چقدر به حضور آرام ودر همان حال متفکرانه ومنتقدانه شما در کلاس درس «جامعه شناسی دین» ام دلم لک زده است
در همه جلسات درس می آمدی .بحثهایم را بدقت پی جویی می کردی. در آنها مشارکت فعال داشتی. آن نقد فیلم جالبی که در درسم انجام دادی و به بحثهای بنده در ذیل یکی از مهمترین آرای جامعه شناسی دین مرتبط ساختی
راستی دوره دکتری را شروع کردی ؟
ساقیا برخیز و درده جام را خاک بر سر کن غم ایام را
ساغر می بر کفم نه تا ز بر برکشم این دلق ازرق فام را
گر چه بدنامیست نزد عاقلان ما نمیخواهیم ننگ و نام را
باده درده چند از این باد غرور خاک بر سر نفس نافرجام را
دود آه سینه نالان من سوخت این افسردگان خام را
محرم راز دل شیدای خود کس نمیبینم ز خاص و عام را
با دلارامی مرا خاطر خوش است کز دلم یک باره برد آرام را
ننگرد دیگر به سرو اندر چمن هر که دید آن سرو سیماندام را
صبر کن حافظ به سختی روز و شب عاقبت روزی بیابی کام را

در هرحال موفق باشی وبا عرض ادب واخلاص
م-ف

منصوری جمعه 5 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 18:35 http://www.amansouri.blogfa.com/

جناب آقای دکتر فراستخواه
با سلام و سپاس از اطلاع‌رسانی‌تون
بی شک اینجا مجال مغتنمی خواهد بود برای استفاده‌ی بیشتر از تأملات ارزشمندتان.
با اجازه نشانی‌تان را به فهرست پیوندهای وبلاگم افزودم
آرزوی توفیق روزافزون

سلام وارادت خدمت حضرت عالی
وممنون از توجه تان
نیازمند ملاحظات شما
با آن نگاه لطیفی که دارید نکات ظریفی می توانم در نقد محتویات مباحث ارائه شده از شما دریافت بکنم
با بهترین آرزوها برای شما و دوستان تان در حلقه حافظی
و آنگاه که با کوه های آرام با زمین وبا نسیم وباران آشنا می شوید....وهرکجا هستید آسمان مال شماست پنجره ، فکر ، هوا ، عشق ،زمین مال شماست چه اهمیت دارد گاه اگر می رویند قارچ های غربت؟ ....
م-ف

حلاج یکشنبه 7 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 15:48 http://halaj.blogfa.com/

سلام
مثل همیشه با شوق آمدم
درس شما را دیدم
مشعوف شدم
آموختم
با امید و توانی بیشتر
از درس شما بر خاستم
یا حق

دوست گرانقدرجناب حلاج عزیز
با سلام وارادتمندم
از روزی که در آن پردیس دانشگاهی با شما آشنا شدم تا به امروز که دو دهه می گذرد بی شائبه مجاز ، تداعی کننده برخی از کلمات خوب موجود در ذخایر زبانی بشر بودید کلماتی مانند انضباط، حس، آرامش، ....
در محافل انسی که با هم بودیم همه اش خدا خدا می کردم تا طنین نیایش های مختصر و موزون تو بیفکند و ذره ای نور بر من بپاشد
درس اگر هست این است ونه ارائه محفوظات و تکرار ملفوظات
شوق وشعفتان زیاده و امید و توانتان افزون
در پناه حق باشید
م-ف

آصف شنبه 20 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 16:10

کسانی که از اصطلاح های «زبان ملی»، «موسیقی ایرانی»، «فرهنگ ملی»،«هویت ملی» و.... به جای «زبان پارسی»، «موسیقی پارسی»، «فرهنگ پارسی»، «هویت پارسی» و.... استفاده می کنند تجزیه طلب هستند زیرا ملل و اقوام غیر فارس را به اجبار در خارج از ایران قرار می دهند. جناب استاد لطفا به اصطلاحاتی که بکار می برید دقت فرمائید. فرهنگ ایرانی یعنی چه؟ شما می توانید از فرهنگ اسلامی صحبت کنید از فرهنگ فارسی می توانید صحبت کنید ولی چگونه می توانید فرهنگ های متنوع و متفاوت را در قالب یک فرهنگ به نام ایران تجمیع کنید. من متأسف هستم. عریان سخن می گویم چون وقت را از دست داده ایم. دقت کنید که صفویه فرهنگ ترکی را با دولت- کشور ایران خلط ننمود و این رمز موفقیت او بود ولی رضا شاه و روشنفکرانش خواستند هویت فارس را با حکومت ایران همسان کنند و این خطرناک ترین چیز هست هیچ انسانی در دنیا بی فرهنگ نیست دغدغه جای دیگر هست.

جناب آصف عزیز
با سلام وعرض ادب
ممنون از نقد
اما متوجه نشدم نخست اینکه گویا نظر جناب عالی مربوط به مطلب دیگری در این ایمیل است نه این مطلب/ شاید مرادشما گفتار عقل وعرفان وعشق در فرهنگ ایرانی است
دوم اینکه فرهنگ وجامعه ایرانی رنگین کمانی زیبا از تنوع وگونه گونی پویا و خلاق است فرهنگ وجامعه ایرانی در کنارزبان و ادبیات شیرین و مشترک فارسی وهویت واحد ملی دارایزبان و ادبیات غنی کردی و ترکی وگیلکی و عرب و لری وبلوچ و مازنی وگیلکی و..... وفرهنگهای اصیل وبا شکوه محلی و قومی با ریشه های دراز تاریخی است این امر نه تنها از بدیهیات حقوق مسلم بشری است بلکه نقطه قوت با ارزشی برای ایرانی بودن و شکوفایی فرهنگ ایرانی است و ما می توانیم در عین کثرت وحدت داشته باشیم ودر عین وحدت کثرت
در هرحال از توجه حضرت عالی به سیاه مشقها سپاسگزارم
م-فراستخواه

نوران سه‌شنبه 23 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 12:17

سلام و صد سلام استاد منظور شما از سیاق فرهنگی و اجتماعی همان خلقیات مشعشع ایرانیان عزیز نیست !!!چه کنیم که از ماست که بر ماست به نظرم راه چاره این است که از خودمان یعنی تک تک افراد شروع کنیم برای اصلاح کل جامعه نظر شما چیست ارادتمندبی دریغ شما

سرکار خانم دکتر عزیز وبزرگوار
سلام از بنده و ارادت فراوان
این منم که پیوسته از حضرت عالی یاد می گرفته ام
مثل همیشه با عبارات موجز کنایی ، سخنان را نقادی می کنید
بخت یار بنده بود که گذرتان به این وبگذار افتاده است
همواره نگاه به درون داشتید و به درستی بر تحول انسان ایرانی پای می فشارید
اما این انسان که در خلأ نیست. باید به تعبیر پروین اعتصامی که شما هم از جنس اویید ، «راه ، هموار بشود تا جرم راه رفتن کاهش پیدا بکند» البته برای همواری راه ها واصلاح نهادها نیز کسانی لازم هستند که قبلا در نگرش ورفتارشان وطرز راه رفتن شان تحولی روی داده باشد
شما خود متخصصی متفکر واهل تحقیق ونظرید، بنده از شما یاد گرفته ام . از یکسو باید عاملان انسانی دست به کار بشوند واز سوی دیگر ساختارها وسیاقها تحول پیدا بکنند . به صورت یک چرخۀ مداوم و فزاینده و استکمالی(رهیافت عاملیت وساختار)
هرچند به این سادگی نیست ولی ممتنع هم نیست. دنیا آن را تجربه کرده است
قربان شما وارادتمند
م-فراستخواه
23 شهریور

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد