مقصود فراستخواه

فضایی میان ذهنی در حوزه عمومی نقد و گفت وگو

مقصود فراستخواه

فضایی میان ذهنی در حوزه عمومی نقد و گفت وگو

اخلاق غیر دینی و دین غیر اخلاقی

بحثی درباب   

نسبت میان «دین ورزیدن» و «اخلاقی بودن»

 

خلاصۀ مقاله

..... در  مقام تحلیل بیشتر  می توان شش حالت را تصورکرد: 1. اخلاق مبتنی بر گرایش به امر متعالی  2. اخلاق دینی  3. اخلاق غیر دینی   4.دین اخلاقی  5. دین  خلاف اخلاق  6. دین غیر قابل تقلیل به اخلاق......  

 1. اخلاق مبتنی بر گرایش به امر متعالی

در این حالت ، اخلاقی بودن هرچند امری فرادینی ومستقل  از این یا آن شریعت است اما از ایمان به معنای عام کلمه( نه این یا آن مذهب خاص) مشروب می شود .....وقتی به امری متعالی در عالم وآدم، التفات پیدا میکنیم ،حس اخلاقی بودن در ما تقویت می شود. چون ادراکی از امر متعال در هستی داریم ، پس افق انتخابهایمان بلند تر ودورتر می شود ، مثلا از هیمنۀ قدرت نمی ترسیم و دلیر می شویم، امیال  ومنافع سطحی ما را به ابتذال نمی کشاند،  و به ما حسّ «داد و دهش»،  انسان دوستی  وشفقت بر خلق  دست می دهد......

احساس پوچی وتهی بودگی، زیست اخلاقی را دشوار می سازد ودر اینجاست که شاید  تمنای سرّی متعالی در هستی  وامید به معنایی در آن دورها ، بتواند انسان را در عبور از حس پوچی یاری بدهد .  این تجربه در لطیف ترین حالت خود با  عرفان  روی می دهد. عارفان ، چون جویبار چشمشان به دریای بیکرانگی و بی صورتی می پیوندد ، دریا دل  می شوند و مزۀ مهربانی بی قید وشرط  را  وصلح  کلی را وعشق گسترده  را  می چشند ، و گناهکاران را نیز دوست می دارند، چون آنها  با معنایی نا متناهی در  ژرفای هستیِ عالم وآدم ،سر وسرّ دارند.....

 این تجربه می تواند به جای صورت عرفانی، صرفا صورت معنوی داشته باشد ، روان شناسان از "هوش معنوی" مثل انواع هوشهای دیگر(هوش  متعارف حافظه ای ، عاطفی ، هوش زمینه ای و...) بحث می کنند...سطحی والا از  هوشمندی معنوی به ما اشعار می دارد که هستی؛ فقط «فضا – زمانِ» متناهی نیست  و  کائنات یکسره«توده و انرژی»نیستند و تنها از منطق و علت  تشکیل نیافته اند و سرشار از معنا و الهامبخش خیر نیز  هستند.   

 2. اخلاق دینی

در این حالت ، اخلاق دارای محتوای آیینی ومذهبی می شود. اخلاق دینی به این معنا معلوم نیست که چقدر گنجایش اخلاقی به معنای عام  وهمه شمول آن را داشته باشد، به عبارت دیگر در اخلاق مذهبی ، عنصر تعیین کننده به جای اینکه تمایل دل آدمی به خیر وفضیلت ومنفعت عموم باشد ، باورها واحکام ومقتضیات این یا آن  شریعت خاص است. در اینجا نه تنها ادیان  برحسب تاریخیت وتفاوت هایی که دارند ، اخلاقیات متفاوتی در میان پیروان خود به وجود می آورند، بلکه روایت ها وقرائتهای مختلف از یک دین نیز منشأ نظامهای اخلاقی مختلفی می شود.

برای مثال  تاریخیت  وموقعیتی که دعوت مسیح در آن اتفاق افتاد ،از ابتدا نوعی اخلاق مسیحی ِ مبتنی بر محبت وگذشت  برجای گذاشت که با کدگذاریهای سیاسی وحقوقی(که معمولاً برای اخلاق بشر  بحث انگیز ومسأله ساز می شوند)  چندان آمیخته نبود. اما تاریخیت وموقعیتی که بعثت پیامبر اسلام در آن روی داد، رسالت معنوی او را با ایجاد یک مدینه و حتی با زمامداری تحت شرایط سیاسی خاصی درآمیخت ، واین بستری برای شکل گیری نوعی اخلاق اسلامی متفاوت با اخلاق مسیحی بود. اخلاق اسلامی در قالب تاریخی خود  با تعارض های قدرت وهویت در می آمیخت. بویژه که  روایت فقهی رایج از آن،  از منظر اخلاق عام بشر دوستانه بحث انگیز می شد .

سیطرۀ فقهیِ استنباطهای ظاهرگرایانه از مفاهیمی همچون تولی وتبری، اهل نفاق ، اهل ضلال، بدعت، ارتداد، انحراف ، فسق ومجازات، اهل ذمه و نجاست کفار موجب می شد که  اخلاق متشرعانه  ، با  اخلاق  نوع دوستی مغایرت  داشته باشد . بویژه که درآمیختگی فقه وقدرت، موجب رشد« اخلاق محتسبی» و رواج اخلاق زهد خشک وبی روح و اخلاق ریاکاری ومقدس مآبی می شد.  اخلاق زاهدانۀ مرسوم ما  تحت تأثیر سیطرۀ همین نوع فقه ومناسک گرایی،  در گذشته غالبا با اخلاق عارفانه و عاشقانه و اخلاق تنعم و رندی ناسازگاری نشان داد و در دنیای امروز نیز با اخلاق تلرانس ، اخلاق حقوق بشری ، اخلاق دمکراسی ، اخلاق همزیستی آزادمنشانه با دیگر اندیشان وسبکهای مختلف زندگی مشکل دارد.

 .... خلط میان دین ودولت سبب می شود که اخلاق مذهبی با اجبار و اکراه و سلطۀ عقیدتی و نفرت و خشونت و دیگر ناپذیری وغیر ستیزی و تضییع حق وحقوق وآزادیهای فردی واجتماعی وبا ریاکاری و مقدس مآبی  دربیامیزد و از عنصر آزادی و اختیار و  لطف و صفا و معنویت ورحمت تهی بشود. کشمکشهای مذهبی در اروپای سده های 16 و17 میلادی ، آنان را به این نتیجه رسانید که به سراغ اخلاق سیاسی سکولار و مستقل از این یا آن عقیده مذهبی بروند.

     3.اخلاق غیر دینی(اخلاق سکولار )

کم نیستند کسانی که برای راستگویی ، درستکاری ویا نوع دوستی خویش، نیازی به  میانجیگری عقاید یا حتی ایمان دینی نمی بینند و زیبایی وحُسن ارزشهای اخلاقی را بی واسطه  ،شهود واحساس می کنند و دلایلی غیر مذهبی وحتی غیر الهیاتی  برای اخلاقی بودن خویش  دارند واین همان اخلاق غیر دینی یا  اخلاق سکولار است.

  اخلاق مبانی مستقل خود را دارد. فیلسوفان اخلاق از این مبانی بسیار بحث کرده اند. از دیرباز بوده اند (و در دنیای مدرن  به مراتب بیشتر،) کسانی که برای  افعال اخلاقی خود دلایل غیر الهیاتی داشته ودارند. ..... حقوق بشر و فضیلتهای مدنی امروزی مانند کثرت گرایی و کثرت پذیری و  همزیستی آزادمنشانه با مخالفان و برابری همه شهروندان در آزادیهای مدنی واجتماعی صرف نظر از داشتن یا نداشتن دین وصرف نظر از داشتن این یا آن مذهب، همه از برکات اخلاق غیر مذهبی برای زندگی اجتماعی انسانهاست.

 اخلاق می تواند خود اندیش و خودگردان وخود راهبر باشد. باور مذهبی هرچند هم بتواند تا یک جایی به برخی صفات وافعال  اخلاقی کمک بکند ، اما ممکن است با برخی دیگر از بدیهیات اخلاقی تعارض داشته باشد. هستند کسانی که برای خاطر عقیدۀ دینی خویش حاضرند ایثار بکنند ولی برای خاطر همان عقیده نیز نسبت به ناهمکیشان،  تعصب وناسازگاری وحتی خشونت می ورزند و یا چه بسا ایثار وجانفشانی  آنها با ترور و جنایت رقم  می خورد. آنها ذاتا آدمهای بد وخشن و جنایتکار نیستند بلکه این عقاید نادرست دینی است که آنها را به این مسیر سوق می دهد و هم خود سقوط می کنند وهم جامعۀ بشری را با انواع مصائب مواجه می سازند. دیده ایم که چگونه برخی گروه های مذهبی ، به حکم یک  سنت دینی ، اعمال اخلاقی همچون احسان  وخیرات به جای می آورند یا از ابتذال  وبطالت  وفساد اجتناب می ورزند ولی با استناد به همان سنت دینی ، حاضر می شوند که مخالفان خود را از فرصتهای برابر شغلی و از بسیاری از بخت های زندگی و مشارکت سیاسی و ابراز وجود و آزادی عقیده و فکر وبیان وشادی و لذت  وابتدایی ترین حقوق بشری محروم  سازند واین را به حساب تحفظ مقدسات  و حفظ دین الهی می گذارند. مرزهای عقیدتی وایدئولوژیک  می تواند انسان ها را از همدیگر بیگانه وبه یکدیگر متنفر بکند که سم مهلک اخلاق است .

    4.دین اخلاقی

در عین حال اگر دین،  قرین معرفت وتربیت صحیح و متکی به مناسبات عادلانه بشود می تواند  الهام بخش نافذ ونیرومند ویار ویاور اخلاق باشد . تلقی ما از امر قدسی   ومواجهۀ معنوی مان  با آن ، می تواند   ما را از تعهدات اخلاقی  مانند احترام به خود(عزت نفس) ،احترام به دیگری واحترام به هستی سرشار بکند . در این حالت شعائر وسنن دینی نیز می توانند با تقویت ایمان ومعنویت درونی، این حرمت داری  عالم وآدم را ارتقا ببخشند ومنشأ بسط حیات اخلاقی بشر بشوند، به شرط آنکه نوع معرفت دینی و وضع  فرهنگ دینی  و مناسبات نهاد دین با سایر نهادها  به شرح آنچه در قسمت قبل(شق سوم) گذشت، مساعدت بکند .  

 5.دین خلاف اخلاق

آیا امکان دارد که دینداری ما از نوع «غیر اخلاقی» باشد؟ پاسخ متأسفانه ، مثبت است. زیرا شواهد بسیاری از  دین باوری ها ودینداریها وجود دارد  که قبح برخی افعال غیراخلاقی را در نظر دینداران  از بین می برد، نمونه اش خشونت مذهبی است که تحت عناوینی مانند نهی از منکر یا تبرّی یا جهاد یا مقابله با ضلالت و بدعت  و اقامۀ حدود واحکام دین توجیه شرعی می شود. همچنین نمونه اش بخشی از تلقی ها وبرداشتهای فقهی دربارۀ زنان واقلیتهاست که آشکارا غیر اخلاقی هستند . نیز می توان به بعضی افکار متشرعانه اشاره داشت  که  کنترل سبک زندگی مردم ؛ کنترل حوزۀ عمومی وحتی دخالت در  حریم خصوصی را به عنوان تکلیف شرعی تلقی می کنند ؛ این کارها همه در عرف سالم دنیای  امروز بوضوح «غیر اخلاقی» هستند ولی برخی قرائتهای دینی،  مبادرت به این اعمال را نه تنها مجاز بلکه واجب شرعی وتکلیف الهی می دانند. کما اینکه  فضیلتهای اخلاقی زیادی در دنیای مدرن  می توان نام برد که برخی  باور های دینی برای آنها مشروعیت قائل نیستند، نمونه اش احترام به آزادی عقیدۀ مخالفان و دیگر پذیری است .

 6. دین غیر قابل تقلیل به اخلاق

امر دین ؛ فروکاستنی به اخلاق نیست، چه فراوان می توان از تجربه های پرشور ونافذ دینی سخن گفت که اساساً از جنس اخلاقی نیستند ، به این معنا که نه فحوای «اخلاقی» ونه فحوای «خلاف اخلاق» دارند بلکه امری بکلی متمایز از  اخلاق هستند وبه عبارت دیگر مؤمنان در آن احوال دینی ،در صدد ارادۀ خیر به معنای اخلاقی کلمه خود نیستنند بلکه درگیر رفع نیازهای خاص روحی خود ودغدغۀ نجات هستند . نمونه اش  را هم می توان در ایمان مؤمنانی  یافت   که از سر جستجوی معنا وعبور از پوچیِ « بودن در این عالم» دل به سرّ الهی بسته اند وهم در التجایی دید که بعضی بیماران مذهبی آنگاه که طبیبان از علاج درد آنان درمانده اند، به خداوند قادر متعال پناه می برند.

رویکرد های  پدیدار شناسانه به دین از کارکـردگرایی عبور می­کنند و مـعانی و اشـارات و علایم و نمادهای دینی را فراتر از کارکردهای خاص اجتماعی یا اخلاقی می­دانند. از نظر کسانی مانند رودلف اتو (در کتاب ایدۀ امرقدسی) خصائص رازآمیز و پر جذبۀ تجربه دینی، کیفیتی بی­همتا و غیرقابل تحویل وفروکاسته شدن حتّی به اخلاق است. این نوع متفکران هرچند هم که از جهات بسیاری در سنت فکری کانتی یا نوکانتی می اندیشند ولی از این فرض الهیاتی کانت عبور می کنند که خدا  را  عمدتا در افق حیات اخلاقی  می بیند . چه بسیارند معانی واعمال وآیینهای دینی  که افراد وجماعت های مذهبی ،آنها را زیست می کنند ، بدون اینکه به کارکرد اجتماعی  آن بیندیشند یا بدون اینکه آنها را از سر نیاز به خیر وکمالات اخلاقی  دنبال بکنند. این نوع اعمال دینی لزوما  نه  «منافی با اخلاق» و نه «واجد عنصر اخلاقی» هستند بلکه صرفا گرایشهای مذهبی ومعنوی و ایمانی مردمان را منعکس می کنند. آن دینداری که به زیارتگاه وفضاهای مقدس می رود وبا خدایش مناجات می کند و در شوق اولیای الهی اشک می ریزد ، در این حالات او چه بسا اصلا فارغ از اخلاقی بودن وغیر اخلاقی بودن  است زیرا در تقلای پاسخ به نیازهای روحی خاص ودغدغۀ رستگاری اخروی است که جز از طریق اذکار واوراد ومناسک مذهبی برآورده نمی شوند .

نتیجه 

از تأمل مختصر در این شقوق ششگانه، می توان نتیجه گرفت که  هر 6 حالتی که در مقام تحلیل مرور شد، هم امکان مفهومی  دارند و هم در واقع نیز تحقق  پیدا می کنند. قضاوت درباب این شقوق جز در مواردی، چندان هم ساده  نیست. به نظر ناقص  نویسنده ، «اخلاق غیر دینی»( شقّ سوم) از مزیت وارزشِ «عامّ جهانشمول» بیشتری برای همزیستی بشریت  وصلح وعدالت در یک جهان چند فرهنگی وپلورال  برخوردار است. برعکس شقّ پنجم یعنی «دین خلاف اخلاق»  یک مسأله دردناک و تهدید آمیز برای بشریت است و راه حل آن نه هجوم نظامی و مقابلۀ فیزیکی بلکه  افزایش  آگاهی سیاره ای و توسعۀ عمیق ومداوم وپایدار اجتماعی و فکری وفرهنگی واصلاحات نهادی از طریق گفتگوهای مسالمت آمیز  است. از این طریق می توان امید بست که «اخلاق های دینی» (شق دوم) توسعه پیدا بکنند و در خدمت بهبود شرایط بشری  قرار بگیرند. باید گفت که در این راه، «دین های اخلاقی»( شق چهار)  و «اخلاق  مبتنی بر  گرایش به امر متعالی و اخلاق عرفانی ومعنوی» (شق اول) ، سهم مؤثری می توانند داشته باشند. اما چنانکه در شق ششم وسوم  بحث شد نه  اخلاق بشر، قابل تقلیل وتحویل  وتعلیق به شریعت است   ونه دین ، امری  فروکاستنی  به اخلاق  است و حالت مطلوب آن است که هر کدام باوجود  تعاملات سازنده وبرهم افزایی، ساحات مستقل خود را نیز داشته باشند. 

متن کامل مقاله از اینجا قابل دریافت است

نظرات 13 + ارسال نظر
مهدی اصل زعیم یکشنبه 7 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 23:48 http://www.pendareroshan.blogfa.com

استاد ارجمند جناب آقای دکتر فراستخواه
باسلام و احترام
حمد و سپاس بی حد و حصر آن یگانه کریمی را که انسان را به قوه ناطقه و گوش و زبانی آراست تا اندیشه کند و بشنود و بگوید و از موهبت داد و ستد اندیشه و برکت و مبارکی گفتگو هر روز بیش از گذشته محظوظ گردد.
استاد گرامی ، بحث از اخلاق ، فلسفه اخلاق و تلازم آن با سایر حوزه های معرفت شناختی انسان ، آنهم با نگاه انتقادی از بضاعت این دانش آموز خارج است اما با عنایت به تجربه تاریخی و اجتماعی ایرانیان مواردی پریشان گونه را معروض می دارد.
فهم دین بعنوان منظومه ای جامع - نه کامل - که قطعا نه تنها گزاره های اخلاقی که حتی اصول علمی هوا و فضا و استخراج فلزات و تکنولوژی ساخت سد و ...از آن قابل استخراج است چه بلاهایی بر این ملک وملت فرود نیاورده است و از سویی دیگر هنگامی که این برداشت جامع از دین که برای هر دردی دوایی دارد با تقلیل گرایی و فروکاست دین به شریعت همراه می گردد تا حاصل آن فقه زدگی مفرط جامعه ایرانی باشد ، این بلا دوچندان نمود دارد و چونان باران اسیدی است که تمام روستنی ها را در سرزمین عقلانیت ، فلسفیدن ، عرفان و احساس و حتی خود دین نابود می کند و به تلی از خاکستر بدل می نماید.
جنابعالی به ظرافت به مکافاتی که فقیهان و متشرعان قشری نگر برای عارفان و واصلان در مسیر سیر الی الله پدید اورده اند اشاره داشته اید اما آنچه جامعه ایران با آن مواجه بوده تسلط پاردایم فقه بر عرفان است چرا که در فراز های گونه گون تاریخی این سرزمین صدای شیخ ابوالحسن خرقانی که فرمود « آنکس که بر این درگاه وارد شود نان اش دهید و از ایمان اش نپرسید آنکه نزد حق به جانی ارزد در این درگاه به نانی ارزد» ، سخن دلنشین شیخ اجل سعدی شیراز که انسان ها را به مثابه ی اعضای یک کالبد می داند و اصل و اساس انسانها را از یک گوهره می شناسد و می فرماید « بنی آدم اعضای یک پیکرند که در آفرینش ز یک گوهرند » و یا داد و بیداد لسان الغیب حافظ از آزار زاهدان و محتسب در جامعه ایرانی ، متاسفانه به جز در جمع نخبگان و اقلیت مردم جا باز نکرد و شنیده نشد اما گزاره های فقهی مبنی بر نجاست ذاتی افراد ، ضعیفه دانستن زنان و ده ها رای فقهی زمانه که دین از مواجهه با آنان شرم اش خواهد آمد فراگیر شد و نهادینه و سالها باید گفت و گفت و گفت تا این گزاره ها را که به مثابه ته نشست های ذهنی توده بویژه متشرعان شکل گرفته دگرگون شود. چرا که عرفان ما و متدینان ما که قائل به قرائتی رحمانی از دین بوده و هستند با اربابان زر و زور کمتر همراهی داشته اند فلذا منبر و تریبونی نیز برای طرح فکر خویش و ترویج آن در دست نداشته اند و نه تنها اینگونه نبوده بلکه عمر خویش را در دربه دری یا عزلت و سر در گریبان فرو بردن گذرانده اند.
جناب استاد ،‌ ضمن ارج نهادن بر محصول فراچنگ آورده انسان در دوران مدرن در حوزه اخلاق با محوریت حقوق بشر معروض می دارد که از آنجا که گوهره دین تجربه ی مواجهه با امر قدسی است و اخلاق نیز حداقل در بعضی رویکردهای فلسفه اخلاق ، معطوف به امر متعال است ، اگر احتیاط کنیم و نگوییم قرائت رحمانی از دین منشاء و منبع اخلاق انسانی است لااقل می توانیم آن را یکی از غنی ترین منابع اخلاق برشماریم زیرا در خوانشی از دین که انسان به ما هو انسان کرامت دارد دیگر باورهای مذهبی ، رنگ و نژاد و ... رنگ می بازد به ظن بنده دنیای پلورال امروز فرصتی مغتنم فراهم نموده تا بدون تکبر و نخوت با پاسداشت تولیدات انسان اندیشه ورز در حوزه های مختلف ، زندگی ای شرافتمندانه برای انسان کره ی خاک رقم بخورد چرا که نکشتن انسانها ، عدم اجحاف به همنوع ، توازن حقوق و تکلیف انسان ها ، مهربانی کردن و محکومیت خشونت ، چه بر پایه ی باورهای دینی باشد ، چه تکیه بر عقل سکولار داشته باشد ، چه ریشه در سنت داشته باشد و چه دستاوردی مدرن و پسا مدرن باشد مبارک و خجسته است و باید آن را پاس داشت .
شاد و پاینده باشید
7/9/89 مهدی زعیم

با سلام وعرض ادب
ممنون از توضیحات مبسوط جناب زعیم عزیز
م-ف
۸ آذر

یعقوب دوشنبه 8 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 00:23

آقا مقصود عزیز سلام، چقدر زیبا موضوع اخلاق را از دیدگاه های مختلف دیده و بیان می کنید! نه غیر ممکن، ولی واقعا سخت است که آدمی بتواند دیدگاه افراد دیگری را که از زاویه دیگری به موضوعات نگاه می کنند (بر اساس تفاوت ماهوی فردی، شرایط خاص اجتماعی، میزاد سواد و رشته تحصیلی، درک از دین و نوع اعتقادات، شغل و غیره) تا بدین حد دقیق بیان نماید. دست مریزاد! بنده طبق معمول عادت به نقد ندارم و بیشتر تلاش می کنم پیام فرد را دریافت کرده و بفهممش! هر چند همان گونه که قبلا نیز عرض کردم در انتقاد بر روی دوست دارانش همیشه باز است.
من "گنگ" خواب دیده و عالم تمام "کر"
من عاجزم ز "گفتن" و خلق از "شنیدن"اش

با سلام وعرض ادب
ممنون دکتر یعقوب عزیز که از آن سر دنیا توجه به سیاه مشق بنده هم دارید ونیازمند نقد ونظر
م-فراستخواه
۸آذر۱۳۸۹

یعقوب دوشنبه 8 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 02:00

دنیا طلبان ز حرص مستند همه/
موسی کش و فرعون پرستند همه/
هر عهد که با خدای بستند همه/
از دوستی حرص شکستند همه/

ابوسعید ابوالخیر

ممنون از یاداوری های معنوی تان جناب دکتر یعقوب

به تعبیر مولانا
نیست‌وش باشد خیال اندر روان
تو جهانی بر خیالی بین روان
برخیالی صلحشان و جنگشان
وز خیالی فخرشان و ننگشان

م-فراستخواه
۸ آذر۱۳۸۹

مصطفی سه‌شنبه 9 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 11:51

سلام معلم عزیزم
چقدر خوشحالم زمانی زندگی میکنم که شما می نویسید .

دوست معلمم آقا مصطفی....

یار دبستانی من
با من و همراه منی
...
کی میتونه جز من و تو درد ما رو چاره کنه...
م-ف
9 آذر

حسین سه‌شنبه 9 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 12:04

استاد عزیز سلام و خسته نباشید.
از مطلبتان مثل همیشه بهره ها بردم و سعی می کنم یاد بگیرم.کم سوادی بنده در این مورد سبب می شود فقط بخوانم ویاد بگیرم.ممنون از آقای زعیم که در این فضا با قلم خوب و افکارشان شرکت دارند.

حسین آقا ممنون از شما وآقا مهدی
ونیازمند نقد ونظر شما
م-ف
۹آذر

خلیل سه‌شنبه 9 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 20:22 http://tarikhigam.blogsky.com


سلام. باز هم یک نوشته ی جالب و با سپاس از شما. مطالب زیر تقدیم می شوند:

1 – جایگزینی " اخلاق ایده ئولژیک " بجای اخلاق دینی. زیرا اولی کارکرد گسترده تری دارد و شامل ایده ئولژی های غیر دینی هم می شود. اگرچه اخلاق دینی بسیار دیرپا تر ازاخلاق ایده ئولژیک است بدلیل آن که بسیار قدیمی تر از ایده ئولژی های غیر دینی است.

2 – برای این که اخلاق دینی – و در اینجا اسلامی – به اخلاق سکولار برسد، باید از مرحله " اخلاق مبتنی به گرایش متعالی " و " عرفانی " بگذرد. برای این تحول کنار گذاشتن بسیاری از دستورات دینی در زمینه های اجتماعی الزام آور است؛ همان هایی که شما نام برده اید. این امر به اختلاف بین متشرعان و عرفا- در طول تاریخ – انجامیده که اشاره کرده اید.

3 – این اختلاف هنگامی کاهش می یابد که متشرعان از ادعای حاکمیت بر سر نوشت انسان دست بردارند. یا این که مردمان خود از اطراف اینان پراکنده شوند که به نتایج دوگانه می انجامد:

الف – در حالت اول دین حضور اجتماعی و معنوی خود را حفظ می کند، و در نتیجه علمای دینی نیز.

ب – در حالت دوم که دیرتر حاصل می شود، دین گریزی یا جابجایی دینی انجام می شود و عالمان دینی نیز موقعیت اجتماعی خود را از دست می دهند که برای بسیاری تاسف بار است.

با سلام وعرض ادب خدمت منتقد خوش دلیل جناب خلیل
همه ملاحظات وتوضیحات شما سودمند بودبرای بیشتر اندیشیدن
ممنون از مشارکت در بحث
م-فراستخواه
19 آذر1389

عطا.م چهارشنبه 10 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 00:56 http://tarahaei.blogfa.com

به طواف کعبه رفتم به حرم رهم ندادند
که برون در چه کردی که درون خانه آیی
به قمار خانه رفتم همه پاکباز دیدم
چو به صومعه رسیدم همه زاهد ریایی

من از برای روشن شدن ذهنم لاجرم از آنم که چند سوال بپرسم. 1- آیا دین باید ها و نباید ها را از اخلاق قبلی موجود در جامعه می گیرد یا اخلاق بعضی عنصر ها را از دین؟ (هرچند که سوالم شبیه تقدم مرغ و تخم مرغ شد، اما فقط گمان می برم که زیاده نمی توان اخلاق را از دین جدا نمود یا شاید اشتباه می کنم) در واقع به گمانم برای بیسواد هایی چون من لازم است که ریشه های «اخلاق» کمی بحث گردند.
2- گمان می برم که این توضیح برای واژه جهاد لازم باشد که «جهاد» در الهیات اسلام قبل از هر چیز به تلاش معنوی برای سلطه بر خود یا غلبه بر خود توجه دارد و معنای ثانوی آن جنگ علیه هرگونه تهدید نسبت به یکپارچگی اسلام باشد.
3- من کمی با پندار اگزیستانسیالیست های خداباوری نظیر کگارد، اونامونو، یاسپرس و... که معتقدند با ایمان می توان پوچی را از میان برد دچار مشکلم. البته مشکلم بیشتر با خود واژه پوچی است. گمان نمی کنم بتوان با ایمان هم بر پوچی فائق آمد. ایمان همچون ایدئولوژی پرده ستر می کشد بر حقیقت موجود. البته این حقیقت پوچی نیست. گمان من آن است که انسان امروز دچار معناباختگی است نه پوچی. باید معنا تراشی کند. بنظرم نمی توان با ایمان معنا تراشید.
4- برای ما آموختید که راه حل دین خلاف اخلاق توسعه آگاهی سیاره ای نزد آنان است که چنین رفتار می کنند. یک سوال و یک مسئله برایم پیش آمد، سوال: آیا بعد از پدیداری چنین آگاهی ای گام به سوی اخلاق دینی بر خواهیم داشت؟ در جهان فعلی چنین چیزی به نظر نمی رسد که اتفاق افتد. مسئله: شق پنجم شما را آنانی تشکیل داده اند که حاضر به گفتگو نیستند یا امثال منی را قابل گفتگو نمی دانند. یادی از تعبیر نیکفر کنم که در قبال صحبت با افراد شق مذکور می گفت «شطرنج بازی با گوریل» چرا که هر لحظه ممکن است کل بازی را بر هم زنند.
آقای زعیم با نثر زیبا و اطلاعات مفید، و شما هم که با فراهم آوردن امکان آموختن، روشن¬گری و گفتگو، مدام آب می پاشید بر دشت بی برگی. ممنونتان هستم. مستدام باشید

با سلام وعرض ادب خدمت منتقد باصفا جناب عطا
درباره نکات ظریف شما دارم بلند فکر می کنم، عناوین فکرم چنین است:
1.میان آن دو داد وستد است، ساحات جداگانه ای که امکان مبادله میان آن دو هست. مشکل آنجاست که مناسبات میان آن دو افقی نباشد ودین بر اخلاق سلطه پیدا بکند وریشه های دیرین و ژرف ومستقل اخلاق انکار بشود ، یا دین به اخلاق قروکاسته شود ،
2.از هر دو مقوله ممکن است درکی غیر اخلاقی بشود و انسان با استناد به آنها به خود وهمنوعانش ستم روادارد.
3.ایمان نیز یکی از انواع کوشش های آدمی برای جستجوی معنا و حل مسالۀ پوچی است ، سارتر و یاسپرس هر دو اگزیستانسیالیست اند ولی اولی برای مواجهه با پوچی سراغ ایمان نمی رود ودومی می رود . سپهر خیال واندیشه وفضای تقلاهای آدمی عجب متنوع ومنوسع وتکثر ومتفاوت ومتعارض است . این عدم تجانس را باید عمیقا فهمید .اصرار بر یک کاسه کردن همانطور که حضرت عالی بیشتر وعمیقتر از بنده واقف اید ، گزاف و بیهوده است
4. (ومساله آخر)در کنار آگاهی سیاره ای البته به تمهیدات نهادی برای تقلیل مرارت وشرارت و کنترل خشونت هم نیاز است اما ابتکار این امر با متفکران و اجتماعات مردمی ونهادهای مدنی وعلمی و انجمنها ونمایندگی های میان فرهنگی وملتها واقوام در حوزه عمومی باشد نه هژمونی های سیاست وثروت وقدرت جهانی وابزارهای رسانه ای آنها
5(سؤال آخر). آگاهی فرایندی است بی انتها با نتایج نامعین، نمی شود گفت بیشتر به اخلاق دینی می رود یا اخلاق غیر دینی. هر چه ساحت اخلاق بتواند مستقل بماند به نفع بشریت است
از حضرت عالی وجناب زعیم عزیز وهمه شرکت کنندگان در این حلقه بحث کوچک می آموزم
م-فراستخواه
10 آذر1389

جواد پنج‌شنبه 11 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 16:48

استاد عزیز سلام .من این بار نیز در عرض ادب تاخیر دارم ولی این مبحث را چنانکه می دانید جزء دغدغه های اصلی زندگیم می دانم. به نظرقاصر من مبانی ومعیار های اخلاق چه از انبیا به ابنای بشر رسیده باشد وچه خود انسانها آنرا در یافت کرده وبه نسل ها ی بعد منتقل کرده باشند ماهیتی معنوی دارد چرا که انسان را ملزم می کند که از خواسته های غریزی چشم پوشی کرده ودیگران را بر خود مقدم دارد . شاید بتوانم اخلاق را امری فراتر از دین تعبیر کنم .شاهد براین سخن پیامبر اسلام است که بعثت خود را به منظور توسعه مکارم اخلاقی تعبیر کرده اند.
نکته دیگر در این بحث عملیاتی کردن اخلاق در جامعه ای است که اخلاق در آن تحت سلطه مصلحت های فردی وحاکمیتی قرار گرفته است و در آن دروغ مصلحت آمیز از آموزه های اولیه کتاب های ادبی آن است .
آیا مناسب نیست که در حوزه های آموزشی جامعه اول اخلاق را بیاموزند و از آن راه دین را به عنوان پشتوانه آن معرفی کنند. همان گونه که کانت هم بر آن تاکید کرده است ؟
نکته دیگر موضوع آموزش دین است که فعلا سر چشمه آن طوعا یا کرها حوزه های علمیه می باشد واگر در طرز تفکر آنجا تغییری در جهت اخلاقی کردن و عقلانی کردن معرفت دینی پدید آید شاید بتوان امید واری بیشتری به گسترش اخلاق در جامعه یافت. با عرض پوزش

دوست اهل معرفت وبصیرت و همباحثه ارجمند جناب مهندس جواد
با سلام
از توضیحات مفیدتان استفاده می کنم
بله اخلاق مستقل از دین است
نکات مهمی بیان کرده اید در باب بحثهای کاربردی در علم اخلاق
ونیز توجه به مشکلات ومرارتهایی که از طریق دین غیر اخلاقی به بشر می رسد
امید اجتماعی به تحول را تذکر داده اید
ممنون وارادتمند
م-فراستخواه
11 آذر1389

نوران شنبه 13 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 08:31

سلام و صد سلام خدمت استاد عزیز و بزرگوار مثل همیشه آموختم و لذت بردم اما نکتهای هم به نظرم رسید لطفا مرا اصلاح نمایید در باب اخلاق دینی اشاره کردید که اصولش نه بر اساس تمایل دل آدمی بلکه بر اساس باورها و احکام و مقتضیات است سوال من این است که تمایل دل آدمی مگر همان فطرت تاک بشزی نیست خوب اگر دینی خلاف فطرت بشری باشد آیا نباید در دستورات آن شک کرد و آیا ان دین تحریف شده نیست ؟ارادتمند شما نوران

همکار دانشمندم سرکار خانم دکتر عزیز
سلام وعرض ادب
از توضیحتان بهره گرفتم
بله دین ورزی وقتی برخلاف نیازهای اصیل آدمی به فضیلت وانسان دوستی باشد اگر هم «تحریف شده »نباشد پس از اصل نادرست و مایه گمراهی وبدبختی بشر است
ارادتمند
م-فراستخواه
۱۳ آذر۱۳۸۹

فرشاد محمودی شنبه 13 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 12:38 http://farshaddear.blogfa.com

حضرت حافظ میگه:
در پس آینه طوطی صفتم داشته اند
آنچه استاد ازل گفت بگو می گویم
ارادتمند همیشگی
فرشاد

دوست ارجمندم آقا فرشاد عزیز
با سلام و بهترین آرزوها
پویش درونی وصمیمی شما در تمنای حقیقت و خیر وزیبایی پیوسته برقرار باد
همه هر چه هستیم از میان می رویم اما سوسوی حقیقت در آن دورها همچنان باقی است
۲۵ آذر۱۳۸۹
م-فراستخواه

صالح رشید حاجی خواجه لو چهارشنبه 24 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 17:04 http://hemanagment.persianblog.ir

سلام بر استاد فرهیخته و اندیشمندم
به نظرم دینداری جدا از اخلاقی بودن نیست، ولی اخلاقی بودن می تواند جدا از دینداری باشد. همانطور که امام حسین(ع) می فرمایند: اگر دین ندارید، آزاد مرد باشید. بشر، از هر ملت و آئین، کم و بیش از این دو حالت خارج نیستند. یا در شمول اخلاق دینی هستند و یا اخلاق در معانی خارج از دین. در مفهوم اخلاقی بودن بدون دینداری، انسان ممکن است در شرایط آشوب و متلاطم در جا بزند. در این شرایط اخلاق را می توان به دین حواله کرد.
ارادتمند شما
صالح رشید حاجی خواجه لو

دوست عزیز پرتکاپویم
صدیقی صالح و رفیقی رشید
سلام وممنون ار نقد شما
نظرتان بسیار محترم است وخیلی ها نیز بر آن نظر هستند
اما تصور ناقص بنده همان است که به اختصار در اصل مقاله عرضه داشته ام
هستند کسانی که بدون دینداری واجد حس وحال و تعهد درونزای اخلاقی هستند و برای اخلاقی بودن خود دلایلی غیر دینی دارند و کسانی هم هستند که دینداری می کنند اما اخلاقی عمل نمی کنند
به گمانم خود حضرت عالی هم اشاره کرده اید به آن کلام زیبا که اگر دین ندارید آزاده باشید
در عین حال باب بحث همچنان گشوده است
بازهم متشکرم
م-فراستخواه
۲۵ آذر۱۳۸۹

فرید یکشنبه 17 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 17:49

با سلام و عرض ادب ، بنظر بنده اگر بر اصل آفرینش توسط خداوند هم رای باشیم ، به این قاعده که نزول انبیاء برای رهنمود بشر، از عدالت خالق سرچشمه گرفته است نیز هم رای خواهیم بود . آن وقت است که یک سوال اساسی مطرح میگردد و آن این است که ایا در ابتدای خلقت که همزمان با وجود انبیاء برای هدایت بشر بوده است ، کسی اطلاعی از اجتماعیات ، اخلاقیات ، روانشناسی ، اخلاق دینی و سکولار داشته است ؟ اگر انسان از ابتدای آفرینش خودکفا بوده و میزان عقول بشری هم همسطح بوده اند و توانایی تمایز بین خوب و بد را داشته اند ، چه نیازی به ارسال انبیا بوده است ؟ فهم ناقص بنده اینطور میگوید که چطور ممکن است آغاز افرینش با هدایت همراه بوده باشد اما دین و سیاست از هم جدا باشند در صورتی که رسالت انبیاء تبیین همه امور مادی و معنوی بوده است . زمانی که هیچ مدعی ظهور نکرده و هیچ نظریه ای مطرح نبوده است، افرادی برای هدایت بشر فرستاده شدند که تمام امور مرتبط با بشریت چه اخلاق چه سیاست چه مدنیت و سایر امور را تبیین کنند آنوقت چطور میتوان ادعا کرد اخلاق دینی مغایر خیر و فضیلت و منفعت انسانی باشد؟ درست است که کل تاریخ پر بوده است از کسانی که از دین به دنیا رسیده اند اما آیا عقل آدمی فاقد تشخیص این نکته است که اینان دینداران حقیقی نبوده اند ؟ نمونه ای از نهج البلاغه که ظریف ترین نگاهها را در دینداری واقعی به تصویر کشیده است را تقدیم داشته و آرزوی توفیق برای همگان را دارم علی (علیه السلام) : بخشندگی ، نگاهدارنده آبروست ، و شکیبایی دهان بند بی خردان ، و عفو زکات پیروزی و دوری کردن ، کیفر خیانت کار و مشورت چشم هدایت است
نهج البلاغه ، حکمت 211

دوست منتقد با سلام واحترام وتشکر هم از نقد وارائه دیدگاه مخالف وهم بیان آن به نحوی که مخاطب تان فرصت اندیشیدن در فضای بدور از حب وبغض داشته باشد....حتما نوشته شما در اینجا برداشت ودیدگاه متفاوت با بنده را در اختیار خوانندگان احتمالی این وبلاگ قرار می دهد...بنده هم روی موضوع سرفرصت بیشتر می اندیشم وبه امید حق در مشق های بعدی موضوع را در حد ذهن کوچک وبیان قاصرم بیشتر مورد بحث قرار بدهم...ممنون عزیز وبا بهترینها

فرید دوشنبه 18 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 14:06

از نگاه خوب شما متشکرم. مکمل مطالبی که قبلا عرض شد نمونه ای جامع تر از تاکیدات دین بر اخلاقیات تقدیم میگردد: حق مسلمان بر برادرش: پیامبر اسلام (صلی اله علیه و آله)فرمود : مسلمان بر برادر مسلمانش سی حق دارد که برائت ذمه از آن حاصل نمی کند مگر به ادای این حقوق یا عفو کردن برادر مسلمان او :
1- لغزشهای او را ببخشد
2- در ناراحتی ها نسبت به او مهربان باشد
3- اسرار او را پنهان دارد
4- اشتباهات او را جبران کند
5- عذر او را بپذیرد
6- در برابر بدگویان از او دفاع کند
7- همواره خیرخواه او باشد
8- دوستی او را پاسداری کند
9- پیمان او را رعایت کند
10- در حال مرض از او عیادت کند
11- در حال مرگ به تشییع او حاضر شود
12- دعوت او را اجابت کند
13- هدیه او را بپذیرد
14- عطای او را جزا دهد
15- نعمت او را شکر گوید
16- در یاری او بکوشد
17- ناموس او را حفظ کند
18- حاجت او را برآورد
19- برای خواسته اش شفاعت کند
20- عطسه اش را تحیت گوید
21- گمشده اش را راهنمایی کند
22- سلامش را جواب دهد
23- گفته او را نیکو شمرد
24- انعام او را خوب قرار دهد
25- سوگندهایش را تصدیق کند
26- دوستش را دوست دارد و با او دشمنی نکند
27- در یاری او بکوشد خواه ظالم باشد یا مظلوم ، اما یاری او در حالی که مظلوم است به این است که او را در گرفتن حقش کمک کند
28- او را در برابر حوادث تنها نگذارد
29- آنچه از نیکی های برادر خود دوست دارد برای او هم دوست بدارد
30- و آنچه از بدی ها برای خود نمی خواهد برای او نیز نخواهد

تفسیر نمونه ، ج 22 لإ ص 183

با سلام وممنون عزیز از این زیادتها...صفای دل وصمیمیت انسانی وصدق و معنویت تان افزون باد
م-ف

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد