مقصود فراستخواه

فضایی میان ذهنی در حوزه عمومی نقد و گفت وگو

مقصود فراستخواه

فضایی میان ذهنی در حوزه عمومی نقد و گفت وگو

نهضت حسین بن علی ، رادیکال یا مدنی؟

 

متن گفتگوی منتشر شده

در ضمیمه شرق

شماره1411

17 آذرماه90

 ادامۀ گفتگو(قسمت دوم)


2.بنا بر تقسیم بندی خود شما در زمینه دو گفتمان خلافت و وصایت بعد از رحلت پیامبر ، به نظر شما قیام عاشورا بخشی از گفتمانی بوده است که بنا داشته در برابر نسخه جدید گفتمان خلافت که گفتمانی بود در سایۀ قدرت الیگارشی عرب و نسخه ای دیگر از گفتمان خلافت که رنگ تقدس دینی به خود داشت ، بایستد ؟ یعنی می توانیم قیام عاشورا را قیامی علیه مقدس مابی خلافت نامشروع بدانیم؟

میان دو نسخه از خلافت  ونیز دو نوع مخالفت سیاسی باید تمایز قائل شد. برداشت بنده از شواهد تاریخ اول اسلامی این است  که هم علی بن ابیطالب وهم حسن بن علی هردو ضمن اینکه خود را احقّ  می دانستند اما با توجه به واقعیتها ومقتضیات ،حاضر بودند با نسخۀ معتدل خلافت همزیستی مسالمت آمیز دوجانبه بکنند. اوّلی به خلفای قبل از خود مشورت می داد وبه خاطر کسب قدرت علیه خلافت وقت نشورید،تااینکه مردم پس از نارضایتی های منتهی به قتل خلیفۀ سوم،  به او مراجعه وبا او مطابق عرف سالم سیاسی آن زمان بیعت کردند. دومی هم که حسب مقتضیات، با معاویه عهد صلح مشروط امضا کرد و تا آخر بدان پایبند ماند.

خود حسین بن علی نیزچون جزو امضاکنندگان این عهد صلح محسوب می شد تا معاویه زنده بود به تعهدات وقول وقرار اجتماعی وفادار ماند. این معاویه بود که مواد عهدنامه را نقض می کرد. اباعبدالله برای پیروان خود که مظالمی در قلمرو خلافت معاویه به آنها می رفت توضیح می داد که نمی تواند از مفاد صلح تخطی بکند.

 اماشیوۀ انتقال قدرت به یزید وموضوع ولایتعهدی حتی از عرف متعارف ورضایتبخش آن روز جامعه  مانند بیعت وشورا واجماع ومانند آن تجاوز کرد. علاوه براین،  رفتار واعمال ناپسند زیادی از یزید سر می زد وهمانطور که اشاره فرمودید آن روی بیش از حد غیرحقانی ِ خلافت تئوکراتیک اسلامی ظاهر می شد. یعنی هر دوپرسش ِ«چه کسی؟» و«چگونه؟» حکومت بکند، بشدت به میان آمد. درنتیجه حسین بن علی تعهدات ایمانی  وحسّ شرف وآزادگی خود را در بیعت نکردن با یزید دید.

در عین حال او در مقام یک پارتیزان وشورشی خروج نکرد. حداقل بنابر یک تفسیر، مخالفتها و فعالیت هایش به اصطلاح امروزوبا اندکی تسامح دربیان بنده، از نوع مدنی بود. بنابه گزارشی از مسعودی در مروج الذهب (ترجمه  ابوالقاسم پاینده ، چاپ،1387 علمی فرهنگی، جلد دو ، صفحۀ 64-65) چون در مسیر حرکت به کوفه  در قادسیه با حرّ روبه رو شد واو گفت که امید خیری در آنجا نیست، به گزینۀ بازگشت می اندیشید ولی چون برادران مسلم بن عقیل  بر ادامۀ مسیر و خونخواهی مسلم اصرار داشتند حسین گفت بدون شما زندگی صفایی ندارد.

از این مهمتر وقتی حسین بن علی توسط سپاه ابن زیاد مورد ممانعت ومحاصره قرار گرفت، همچنان حاضر به گفتگو ومذاکره بود. به طوری که طبق گزارشهای تاریخی(مثلا در تاریخ طبری) می پذیرفت بگذارند به مرزی از مرزهای مسلمین برود و یا به حجاز یا جاهای دیگردر این زمین بزرگ برگردد( دعونی فلاذهب فی الارض العریضه، ان اسیر الی ثغر من تغور المسلمین). طبری که در قرن سوم جزو نخستین منابع تاریخی در دسترس درخصوص ماجراست و قدیمی ترین مقتل ها مانند مقتل ابومخنف در قرن دوم توسط این تاریخ به ما گزارش شده است، روایتی آورده است و به فرض صحت مبنی براین است که ابن زیاد نیزمی خواست به این پیشنهاد و موضوع بازگشت حسین رضایت دهد اما اطرافیان متعصب تر و خشن تر از خودش مانند شمر بن ذی الجوشن که یک نگونبخت متحجر، متشرع ، مقدس مآب واز یاران افراطی علی بن ابیطالب وسپس جزو خوارج بود ونام او جزو تابعان و محدثان آمده است! گفت حالا درچنگ ماست ودیگر وقت فرار نیست«ولات حین مناص».

دراین نوع تفسیر از واقعه، حسین بن علی ؛ رهبر چریکی یا شورشی نظامی نیست ومنتقدی اصلاح طلب است. وآنچه  موجب شد حتی همین اصلاح طلبی به خاک و خون کشیده شود وچنان جنایت هولناک انسانی به وجود بیاید؛ فرهنگ جهالت، عصبیت، خشونت، تحجر وبویژه ساختار مطلقۀ خلافت تئوکراتیک اسلامی بود که حقی برای مخالفت قائل نبود و همین کفایت می کرد  که  نیروها ورؤسای متعصب وخشن وافراطی حواشی قدرت بتوانند براحتی چنین  فجایعی را به بار بیاورند.

 

3. آقای دکتر! اگر خلافت بنی امیه پس از رحلت پیامبر را ادامه همان سنت حکمرانی بدانیم نه استمرار نبوت – البته با توجه به اینکه پیامبر اسلام (ص) هم سنتی درباره شیوه خلافت به مفهوم تئوری سیاسی ارائه ندادند – قیام عاشورا را چطور می توان ارزیابی کرد ؟  قیامی برای پایه گذاری نوعی تئوری سیاسی معترض؟

شاید نه. چون اگر بخواهیم از آغاز تئوری سیاسی معترض در تاریخ اسلام سخن بگوییم ، قبل از عاشورا مواردی هست. ابوذر از پایه گذاران اعتراض اجتماعی به فساد و مال پرستی های درسایۀ غنایم اسلامی بود که در پشت لایه ای از تشرّع  و تقدّس ، بسان بیماری مسری  اخلاقی واجتماعی، بسیاری را از صدر تا ذیل دستگاه خلافت اسلامی آلوده ساخته بودو در این راه به ربذه تبعید شد. خوارج نوع رادیکال انقلابی گری و بنیادگرایی اسلامی بودند. برخی یاران حسن بن علی  مانند حجر بن عدی با روش صلح آمیز ایشان  مخالف بودند و اعتراض کردند وبا زیاد فرماندار کوفه بشدت درافتادند وجانشان را در این راه از دست دادند و...

اما عمل حسین بن علی ویاران وخانواده اش ، ژانر خاصی از اعتراض سیاسی در اسلام است که توأم با منطق ، آزادمنشی ومظلومیت  وتراژدی است. اینکه کسی تابع قرار ومدار اجتماعی ، حاضر به مذاکره و عقب نشینی هست ولی تاجایی که اگر یک قدم دیگر هم عقب برود باید از روی شرف خویش بگذرد وبه همین خاطر ، آن قدم آخر را برنمی دارد ودر این راه حاضر است فداکاری بکند، این بنا به فهم بنده بسیار پرشکوه است.

حسین  به صلاحیت یزید برای حکمرانی بر جامعه مطابق عرف پسندیدۀ خود آن جامعه قائل نبود ونمی توانست برخلاف نظرش، رأی به خلافت او بدهد اما اصرار نداشت که بر ضد او بشورد. در پاسخ به سؤال قبلی توضیح مختصری عرض کردم که او بنا به شواهد بسیار،  اهل مذاکره و روش های مسالمت آمیز سیاسی بود، اما می گوید «لا اُقرّ لکم اقرارالعبید ولا اَفرّ منکم فرار الذلیل(نه مانند بردگان از ترس برایتان اقرار می کنم ونه از سر زبونی  پابه فرار می گذارم). می خواهد با عزت زندگی بکند ولی آنجا که اجتناب ناپذیر باشد ، آمادگی مرگ با شکوه را نیز دارد. ذکر حسین بیش از مبارزه،  یاداور مصیبت  وتراژدی است. مصائب حسین  بی شباهت به مصائب مسیح  وسایر تراژدی های تاریخ بشری ما نیست.

ادامه دارد...

نظرات 2 + ارسال نظر
اریایی دوشنبه 21 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 13:04

مطالبتان را همیشه نه یکبار بل چندین بار مطالعه میکنم و فقط میتوانم بگویم علاوه بر بهره علمی از مطالعه مطالبتان حظ میبرم

سلام بر دوست محقق ممنون ونیازمند نقد ونظرتان
م-ف

خلیل سه‌شنبه 29 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 03:55 http://hazer3.blogfa.com

با سلام،

با اجازه استاد:

" اینکه کسی تابع قرار ومدار اجتماعی ، حاضر به مذاکره و عقب نشینی هست ولی تاجایی که اگر یک قدم دیگر هم عقب برود باید از روی شرف خویش بگذرد وبه همین خاطر ، آن قدم آخر را برنمی دارد ودر این راه حاضر است فداکاری بکند،"

فداکاری، کاری است در راه دیگران . این فداکاری نیست. این جان فداکردن در راه شرف خویش است.

و ما چقدر از این جان فداکردن ها در تاریخ سیاسی معاصرمان داشته ایم که فراموش کرده ایم.

مظلومیت فداکاران تاریخ سیاسی معاصر به نظر من از مظلومیت حسین بن علی ع بیشتر است. زیرا اگر :

" در نگاه های معطوف به قدرت، عاشورا قبل از هرچیز امری مذهبی-سیاسی است .این را در کشاکشهای تاریخ اسلام وایران می بینیم. از علویان در طبرستان تا آل بویه وبویژه درصفویه ، به این عنصر اهمیت داده شده واز آن بهره برداری شده است وهمین موجب شده است که ابعاد مناسکی آن را ترویج بدهند وتا به امروز ادامه دارد.-قسمت سوم "

اما فدائیان راه شرف و آزادی تاریخ معاصر از یاد رفته اند. زیرا در خدمت هیچ یک از قدرت ها نبوده اند تا از زنده یاد آنان بهره برداری سیاسی کنند.
و این است که می گویم مظلومیت اینان بیش از حسین بن علی ع است.

دوست محقق عزیز
ممنون از توجه وطرح دیدگاه های انتقادی تان
سلام بر همه فدائیان راه شرف وآزادی از هر دین ولادین ودر هرکجای تاریخ ودنیا
از همه آنها الهام می گیریم
م-فراستخواه
29آذر90

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد